مقاله برده داری در اسلام را مسلما عاشقان اسلام و پیامبرش نن...وشته اند. اما این مقاله از آنجا برایم جالب بود که مبتنی بر اسناد اسلامی است. این مقاله با اشاره به آیاتی از قرآن که در آنها به مسئله برده و برده داری اشاره شده است شروع می شود ، تا آنجا که به "طبقات" ابن سعد می رسد.
ترجمه این مقاله را – هرچند نه همه آن را- از همین جا شروع می کنم:
طبقات ابن سعد شرح روشنی از این واقعیت می دهد که محمد حداقل با یکی از کنیزانش )برده زن( رابطه داشته است. محمد، با ماریه، کنیز قبطی خود رابطه جنسی داشت. ماریه و خواهرش "سیرین" کنیزانی بودند که به عنوان هدیه به محمد داده شده بودند که او، سیرین را به "حسن ثبیط" شاعر داد. ابن سعد می گوید که محمد، ماریه را که سفید و زیبا بود و موهایی مجعد داشت ، دوست می داشت.]نقل از ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ص 151[ ابن سعد همچنین می نویسد که ماریه برای محمد پسری به نام ابراهیم به دنیا آورد که 18 ماه بعد مرد. ابن سعد می نویسد:" اگر او زنده می ماند، هیچکدام از دایی هایش در بند نمی ماندند." )ص164( این نشان می دهد که مسلمانها باز هم برده قبطی داشتند.
قرآن همچنین به مسلمانان می آموزد که کنیزان خود را به فحشا وادار نکنند )24:34(، و به آنها اجازه می دهد که اگر می خواهند با کنیزانشان ازدواج کنند )4:24( و به عنوان کفاره گناه آنها را آزاد کنند ) 4:92،5:89، 58:3( و حتی به بردگان اجازه می دهد که آزادی خود را بخرند اگر که شرایط مولایشان را بپذیرند )24:33( من فکر می کنم اینکه اسلام به برده اجازه می دهد که )با صلاحدید مولایش( آزادی اش را به دست آورد خوب است، اما فاجعه آنجاست که اصلا به آنها ]مسلمانها[ اجازه می دهد که دیگران را به بردگی بکشند. این مانند آن است که شما بانکی را سرقت کنید و بعد مقداری از پول را به بانک برگردانید و فکر کنید که کار درستی انجام داده اید.
آیات بالا نشان می دهند که برده گرفتن
مقدر الله بوده است و همین است که به مردان مسلمان رخصت می دهد که با کنیزان خود رابطه جنسی برقرار کنند. همچنین نشان می دهند که برده ها کالای ارزشمندی برای مسلمانها بوده اند، در غیر این صورت الله، آزادی برده را کفاره گناهان قرار نمی داد.
احادیث صحیح بخاری و برده داری صدها حدیث در مورد برده داری وجود دارد که به وضع مالیات، نوع رفتار، فروش و حقوق فقهی برده ها اختصاص دارند. به علاوه، مقدار بی شماری حدیث وجود دارند که به برده ها و رابطه شان با اربابان مسلمان اشاره می کنند. این برگزیده ای از احادیث مربوط به بردگان است که همه – بجز آنها که ذکر شده
اند- برگرفته اند از کتاب حدیث بخاری:
ج 7 ،ص 137: از ابوالخودری نقل می کند:" ما تعدادی اسیر زن به غنیمت گرفتیم و با آنها مقاربت گسسته ]به نحوی که پیش از ورود منی به رحم و بارداری، عمل خروج صورت گیرد. [ انجام دادیم. سپس از پیامبر خدا در مورد آن سوال کردیم و او گفت " آیا به راستی چنین کردید؟، و این سوال را سه بار تکرار کرد ]و سپس گفت[ هیچ روحی به وجود نمی آید مگر آنکه وجودش مقدر شده باشد، تا روز قیامت."
در اینجا مسلمانها چند اسیر زن گرفته اند و با آنها مقاربت کرده اند و محمد آن را تایید می کند. او فقط نصیحتشان می کند که مقاربت گسسته انجام ندهند. ج5، ص459: ]این حدیث شبیه بالایی است، با این حال جزییات دیگری
اضافه شده است.[ ابن محیرز نقل می کند :"وارد مسجد شدم و ابو خودری را دیدم . کنارش نشستم و از او درباره مقاربت گسسته پرسیدم. او گفت،"ما با پیامبر خدا به غزوه بنی مستلیق رفتیم و اسرایی گرفتیم. ما میلمان به زنان کشید که تجرد بر ما سخت شده بود و دوست داشتیم که مقاربت گسسته انجام دهیم.
سپس هنگامی که ما قصد انجامش را کردیم گفتیم که چگونه مقاربت گسسته انجام دهیم بدون اینکه از پیامبر خدا بپرسیم و حال آنکه او در میان ماست. ما از او در مورد آن سوال کردیم و او
گفت :"برای شما بهتر است که چنین نکنید چرا که هر روحی )تا قیامت( که مقدر به وجود است، وجود می یابد."
در اینجا مسلمانها به بنی مستلیق حمله کرده اند و برده گرفته اند. زنان اسیر به عنوان غنیمت بین سربازان مسلمان توزیع شده اند. دور بودن از خانه سربازان را حشری کرده است و آنها می خواهند با زنانی که به تازگی به اسارت درآمده اند رابطه جنسی برقرار کنند. آنها نزد محمد می روند و از او در مورد مقاربت گسسته می پرسند. او به آنها می گوید که این کار را نکنند ، بلکه عمل جنسی را با اسیران زن کامل کنند. احادیث مرتبط نشان می دهند که آنها نمی خواستند اسیران زن را باردار کنند چرا که می خواستند بعدا آنها را بفروشند و بر طبق قوانین اسلامی،اجازه فروش کنیزان باردار را نداشتند.
در واقع محمد، تجاوز به اسیران زن را تصویب می کند.
ج3، ص 765: قُرَیب نقل می کند : میمونه بنت الحارث، کنیز آزاد شده ابن عباس،کنیزی را بدون کسب اجازه از پیامبر آزاد می کند. روزی که نویت اوست تا با پیامبر باشد به او می گوید : ای فرستاده خدا! آیا می دانی که من کنیزی را آزاد کرده ام؟ " او ]پیامبر[ می گوید :"براستی چنین کردی؟" او پاسخ مثبت می دهد. ]پیامبر[ می گوید:" به تو پاداش بیشتری داده می شد اگر او را به یکی از دایی هایت می بخشیدی."
در اینجا، زنی کنیزی را آزاد می کند، اما محمد می گوید که ممکن بود به او پاداش بیشتری عطا شود )بهشتی( اگر آن برده را به دایی اش می بخشید، یا به عبارت دیگر برده را در بردگی نگه می داشت.
ج7،ص734: " ... بر در اتاق ]محمد[ برده ای بود که از او خواستم برای من اجازه ورود بگیرد.
این یک حدیث طولانی است و نقل قول آشکار می کند که محمد برده هایی داشته است که در خانه اش کار می کرده اند. ]...[
ج 5،ص541: ابوحُریره نقل می کند: وقتی ما بر خیبر غلبه یافتیم نه طلا به غنیمت بردیم و نه نقره، ولی ]در عوض[ گاو، شتر،کالا و باغ به تصاحب درآمد. سپس با فرستاده خدا راهی دره القیره شدیم و در آن زمان پیامبر خدا برده ای داشت به نام میدام که به وسیله یکی از بنوالدیباب به او هدیه داده شده بود. هنگامی که او داشت زین و برگ ]استر[ رسول خدا را پیاده می کرد، تیری از جانب تیراندازی ناشناس به او برخورد کرد ...
این حدیث نشان می دهد
که محمد برده ای نگه می داشته که با تیری مضروب شده است.
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر