۱۳۹۹ مهر ۳, پنجشنبه

رژیم از خشم و اعتراض مردم می‌ترسد



 


نوید افکاری به دست جمهوری اسلامی کشته شد. کشتن نوید افکاری بخشی از سناریوی ضدانسانی است که جمهوری اسلامی در برابر معترضان اعتراضات سراسری به کار گرفته است؛ سناریویی که در پی ترس از خشم و اعتراض مردم با هدف وحشت‌آفرینی نوشته شده است.

از دی‌ماه ۹۶ فصل تازه‌ای از مبارزات مردم ایران علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز شده. این اعتراضات که پیوسته و گسترده ادامه دارد جلوه‌ای از آن در امرداد ۹۷ و آبان ۹۸ بروز پیدا کرد.

همزمان جمهوری اسلامی در حوزه بین‌الملل با فشارهای زیادی از جمله خروج ایالات متحده از برجام روبرو شده و ناکارآمدی اقتصادی دولت نیز بحران‌های داخلی را چنان افزایش داده که سبب  تعمیق تنگناهای نظام از هر سو شده است.


با تأکید به اصطلاح تئوریسین‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا، اتاق فکر نظام برای کنترل فضای درون کشور، سرکوب شدید معترضان را جدی‌تر از پیش ادامه می‌دهد. آخرین توان‌ ناچیز نظام از یکسو برای سرکوب معترضان در خیابان به کار گرفته می‌شود و از سوی دیگر «صدور حکم اعدام» برای معترضان بازداشت‌شده در دستور کار قرار گرفته است.


دستگاه قضایی برای قانونی جلوه دادن صدور و اجرای حکم اعدام، ترفند نخ‌نمای پرونده‌سازی با تشکیل پرونده قتل و اقدام مسلحانه و وارد کردن اتهامات «قتل عمد» و «بغی» و «محاربه» را در پیش گرفته تا راه حذف معترضان را بطور قانونی هموار کند.


طی ماه‌های گذشته هویت ۹ تن از شرکت‌کنندگان اعتراضات سراسری که با حکم اعدام روبرو شدند. مشخص شده؛ امیرحسین مرادی، محمد رجبی، سعید تمجیدی در دادگاه انقلاب تهران، محمد بسطامی، مهدی صالحی، هادی کیانی، عباس محمدی و مجید نظری در دادگاه انقلاب اصفهان و نوید افکاری در دادگاه انقلاب شیراز به اعدام محکوم شدند.


نکته قابل توجه اینکه پرونده‌سازی و محکومیت به اعدام معترضان در هر سه پرونده، با ایرادهای حقوقی فاحش همراه است. اعتراف‌گیری اجباری، پس گرفتن اقرارهای زیر فشار از سوی متهمان پیش از دادگاه و در حضور قاضی، نبود اسناد و شواهد معتبر و مشخص درباره اتهامات وارد شده، نبود شاهدان عینی برای ارتکاب جرم متهمان، ندادن فرصت دفاع به متهمان در دادگاه، نادیده گرفتن حقوق متهم در دوران بازداشت موقت و… از جمله ایرادهای حقوقی وارد شده به روند دادرسی و محاکمه این ۹ متهم است.

در این میان، حکم نوید افکاری زودتر از دیگر متهمان و در ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ اجرا شد. این حکم به صورت مخفیانه، در بی‌خبری وکیل و خانواده و بدون اینکه بر اساس قوانین جمهوری اسلامی او بتواند برای آخرین بار با خانواده خود ملاقات کند به اجرا درآمد.

کشتن نوید افکاری توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در حالی رخ داد که در هفته‌های گذشته افکار عمومی داخل و خارج کشور با استفاده از هشتگ‌هایی چون #نوید_را_اعدام_نکنید خواستار توقف اجرای این حکم شده بودند.

علت بی‌اعتنایی نظام به افکار عمومی

سرکوب خشن و عریان، با ضعف و هراس حکومت‌هایی مانند رژیم ایران رابطه مستقیم دارد. هرچه ضعیف‌تر و هراسان‌تر، دامنه‌ی سرکوب بیشتر!

تاکتیک‌های جمهوری اسلامی همچنان بر یک تحلیل قدیمی استوار است که «نخستین عقب‌نشینی، بزرگترین عقب‌نشینی» است و به همین دلیل است که هیچ کمپین و فعالیت مدنی که تغییری مهم یا پایان رویه‌ای از سوی نظام را خواستار بوده تا کنون به هیچ نتیجه‌ای نرسیده است.

این روند موجب شده نظام اسلامی هر روز بر خشم و انزجار همگانی علیه خود بیافزاید و نیروی اجتماعی عظیم‌تری در مقابل نظام تلنبار و متمرکز بگیرد.

کشتن نوید افکاری، درست هنگامی که مردم و تعدادی از وکلا تلاش داشتند غیرقانونی و ناعادلانه بودن حکم صادر شده را به نظام بفهمانند و افکار عمومی داخلی و خارجی خواستار توقف اجرای این حکم بود، یک پیام روشن از سوی نظام مخابره کرد: می‌کُشم تا بمانم!

زمامداران تصور می‌کردند با اجرای این حکم می‌توانند بُهتی آمیخته به هراس را در میان مردم ایجاد کنند و با تزریق ناامیدی پتانسیل شکل‌گیری اعتراض و تظاهرات در خیابان‌های واقعی و مجازی را خنثی کنند.

این معادله اما نتیجه‌ی مورد نظر نظام را نداشت. اعدام نوید نه تنها سکوت و وحشت ایجاد نکرد بلکه واکنش‌های گسترده داخلی و خارجی را در پی داشته و محاسبات نظام را بهم زده است.


نظام در گوشه‌ی رینگ؛ اصلاح‌طلبان به کمک آمدند!

اجرای حکم نوید افکاری نه تنها مردم را به انزوا و سکوت و وحشت نراند بلکه خشم عمومی از اجرای این حکم، نفرت و انزجار و اعتراض علیه جمهوری اسلامی را افزایش داد.

بسیاری از هنرمندان برای نخستین بار با مردم همراه شدند و اعدام نوید افکاری را محکوم کردند؛ شخصیت‌های سیاسی در دیگر کشورها به این اعدام واکنش نشان دادند و با لغو سفر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه رژیم به پنج کشور اروپایی، هزینه‌ی دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایجاد شد.

موج گسترده خشم و اعتراض به اعدام نوید موجب شد نظام دست به کار شود تا واقعیت را وارونه جلوه دهد. با همین هدف،‌ هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرای نظام و وابستگان و طرفدارانشان در اقدامی سازماندهی شده، کشتن یک جوان آگاه را که جز حقوق و آزادی نمی‌خواست به «قتل» و «قصاص» کاهش می‌دهند.

حتی اکانت توئیتری روزنامه «اعتماد» به عنوان به یکی از مهم‌ترین بلندگوهای اصلاح‌طلبان، فیلم «اعترافات اجباری» نوید را که از برنامه امنیتی ۲۰:۳۰ پخش شده بود منتشر کرد و تیتر زد: نوید «قصاص» شد! تیتر و تصویری مشابه که خبرگزاری امنیتی و اصولگرای «تسنیم» نیز کار کرده بود!

در این میان اما به نظر می‌رسد نقش اصلی «تلطیف چهره نظام» مانند همیشه به اصلاح‌طلبان سپرده شده است. چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب بارها از عبارت «قصاص» استفاده کردند و مرتب از «قتل» سخن گفتند در حالی که هرگز سندی برای این قتل  در دادگاه ارائه نشد.

برخی از اصلاح‌طلبان نه علیه اعدام یک بی‌گناه و نه علیه پرونده‌سازی و روند غیرقانونی صدور حکم، بلکه برای «آبروی» نظام ابراز نگرانی کرده‌اند که چرا در «قصاص» نوید «عجله» شده است!

آنها با سوء استفاده از جوّ اعتراض و خشم عمومی، ایرادهای حقوقی این پرونده را به عنوان ابزاری برای حمله و زیر فشار قرار دادن سیدابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه به عنوان اصلی‌ترین رقیب خود به کار گرفتند.

سیدمصطفی تاجزاده معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی و از اصلاح‌طلبان معروف در نامه‌ای به ابراهیم رئیسی با اشاره به «اعدام نامنتظره» و اینکه «افکار عمومی در گذشته شاهد بروز برخی خطاهای فاحش در مراحل تحقیقات، بازجویی و صدور احکام بوده» از رئیسی خواسته تا «افکار عمومی را درباره اعدام نوید افکاری اقناع کنند!»

این نامه به روشنی مشخص می‌کند که بازداشت، پرونده‌سازی برای وارد کردن اتهام قتل، موارد مختلف نقض قانون، زیر پا گذاشتن حقوق متهم و آنگاه کشتن نوید افکاری برای اصلاح‌طلبان اهمیتی ندارد و دغدغه‌ی آنها «اقناع» افکار عمومی است! درواقع اگر نوید افکاری مانند صدها تن دیگر بی‌سر و صدا و بدون اطلاع‌رسانی توسط جمهوری اسلامی کشته می‌شد، اصلاح‌طلبان هیچ واکنشی نشان نمی‌دادند.

بدون شک «افکار عمومی» به خاطر دارد که با شکل‌گیری اعتراضات سراسری دی ۹۶ و آبان ۹۸ اصلاح‌طلبان یکصدا و همراه با اصولگرایان، جوانان معترض را «اغتشاشگر» و «ویرانی‌طلب» و «وابسته به دشمن» خواندند و خواهان «برخورد شدید» با آنها شدند.

پس از برگزاری اعتراضات دی ۹۶ عباس عبدی یکی دیگر از اصلاح‌طلبان نیز فراخوان به «برخورد شدید با معترضان» داد. حمیدرضا جلایی‌پور هم معترضان را «کرکس» خواند و مانند عبدی خواهان برخورد با آنها شد.

مدت‌هاست که حنای اصلاح‌طلبان هم دیگر برای مردم رنگی ندارد و بحران مشروعیت نظام شامل آنها نیز می‌شود. هر دو جناح به تکرار از زبان مردم شنیده‌ و می‌شنوند: اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!



۱۳۹۹ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

راه همبستگی واقعی از خیابان‌های مجازی می‌گذرد

 


خیابان‌های مجازی، به ویژه در توئیتر، توانستند بالاخره ایرانی‌ها را در کنار هم قرار دهند و برای چند ساعت هم که شده، با کنار گذاشتن اختلاف نظرها، با یکدیگر همصدا شده و حداقل در ارتباط با مسائل حقوق بشری در یک جهت حرکت کنند. تأیید حکم اعدام امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، هر سه از دستگیرشدگان اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸، برگ جدیدی را در همراهی ایرانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی گشود. این بازداشت‌شدگان سوم اسفند ۱۳۹۸ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به اتهام‌هایی از جمله «مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران» و «محاربه» به اعدام محکوم شده بودند.

#اعدام_نکنید

این خبر صدها هزار نفر از کاربران توئیتری در داخل و خارج از کشور را حول محور هشتگ #اعدام_نکنید در کنار هم قرار داد. این هشتگ نه تنها در ایران بلکه در جهان به ترند اول تبدیل شد. جامعه جهانی نیز دریافت که اکثریت ایرانی‌ها احکام اعدام معترضین و مخالفان سیاسی را نمی‌پذیرند و قاطعانه آن را محکوم می‌کنند.

این اتحاد در فضای مجازی، در کشوری که شرکت در هر تجمع اعتراضی می‌تواند به چوبه دار منتهی شود، مقامات کشورهای مختلف و افکار عمومی بین‌المللی را نیز تحت تاثیر قرار داد و آنان نیز با ایرانیان همصدا شدند.  امکانات امروز با گذشته کاملا متفاوت است. اگر در دهه ۶۰ نیز فضای مجازی و غیرقابل کنترل دولتی وجود می‌داشت، چه بسا گسترش اطلاعات و واکنش مردم در داخل و خارج ایران می‌توانست از قرار گرفتن چندین هزار نفر در مقابل جوخه‌های اعدام جلوگیری کند.

این همبستگی حقیقی در فضای مجازی ولی با به تعوبق افتادن اجرای حکم اعدام امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی متوقف نشد. خبر صدور پنج حکم اعدام دیگر برای پنج معترض خیزش مردمی دی‌ماه ۱۳۹۶ به نام‌های مهدی صالحی قلعه شاهرخی، محمد بسطامی، عباس محمدی، مجید نظری کندری و هادی کیانی، که از سوی دادگاه انقلاب اصفهان صادر شده بود نیز بار دیگر همه را به خیابان‌های مجازی کشاند. اینبار نیز نظام در مقابل این همبستگی مجازی مجبور به عقب‌نشینی شد و اعلام کرد که این احکام هنوز قطعی نیستند. این پنج نفر نیز به جرم «محاربه» و «قیام مسلحانه» هرکدام به دو بار اعدام محکوم شده‌اند.

هشتگ‌های موفق

بعد از این دو همصدایی و موفقیت در مجبور ساختن جمهوری اسلامی به عقب‌نشینی، اگرچه این عقب‌نشینی می‌تواند مقطعی و مصلحتی باشد، بسیاری دریافتند که همصدایی می‌تواند نتایجی نیز به دنبال داشته باشد که در کارزارهای گروهی تا کنونی به دست نیامده بودند. همصدایی‌هایی که همچنان در فضای مجازی ادامه دارد. از دیگر نمونه‌های موفق می‌توان به هشتگ‌های #کولبر_نکشید، #نسرین_ستوده_را_آزاد_کنید،#نویدمان_را_اعدام‌_نکنید و #مریم_شریعتمداری  اشاره کرد. این هشتگ آخری توانست فعلا مانع اخراج این «دختر خیابان انقلاب» از ترکیه و تحویل وی به جمهوری اسلامی بشود.

اگر نسرین ستوده نامی آشنا برای جامعه جهانی بود که در گذشته جوایزی به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری‌اش چون جایزه «ساخاروف برای آزادی اندیشه» پارلمان اروپا را همراه با جعفر پناهی دریافت کرده بود، ولی تا زمانی که ایرانیان یکصدا در خیابان‌های مجازی نام او را فریاد نزدند، با وجود اینکه بیش از دو هفته از اعتصاب غذای او در زندان اوین می‌گذشت، با گسترگی در رسانه‌های بین‌المللی مطرح نشد.


در رابطه با حکم دو بار اعدام برای کشتی‌گیر ۲۷ ساله شیرازی، نوید افکاری، که نامی ناشناخته حتی برای بسیاری از ایرانی‌ها بود چه رسد به افکار عمومی جهانی، بدون شک این همبستگی فراگیر و گسترده مجازی بود که توانست دولت‌ها، شخصیت‌ها و نهاد‌های  ورزشی بین‌المللی در جهان واقعی را به تحرک درآورد تا خواهان لغو این حکم ناعادلانه بشوند.

از دونالد ترامپ رئیس‌ جمهوری آمریکا تا فدراسیون بین‌المللی فوتبال (فیفا)، صداها غیرایرانی نیز در  جهان واقعی خواهان لغو حکم اعدام نوید افکاری شدند. نوید افکاری کشتی‌گیر ایرانی از معترضان اعتراضات امرداد ۱۳۹۷ است. او به خاطر شرکت در این اعتراضات دستگیر و به ادعای جمهوری اسلامی به جرم قتل یک مأمور امنیتی در جریان اعتراضات در شیراز و اتهام «محاربه» به دو بار اعدام، ۶ سال و ۶ ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. حکمی که تنها برپایه اعترافات اجباری که زیر شکنجه علیه خودش از وی گرفته شده صادر شده است و به گفته وکیل او، حسن یونسی، مبتنی بر هیچ مدرک و سندی نیست.

از خیابان‌های مجازی تا خیابان‌های واقعی

در جهان امروز که بخشی از آنچه روی می‌دهد، و البته واکنش‌های به این رویدادها، سر از جهان مجازی درمی‌آورد، بدون شک اعتراض‌‌ها در خیابان‌های توئیتر و جهان تصویری اینستاگرام و یا کانال‌های تلگرامی تاثیرگذار هستند. با وجود این، هر نوع  تغییری به ویژه تغییر یک نظام تنها در جهان واقعی امکانپذیر است. ایرانی‌ها نه تنها در هفته‌های اخیر بلکه بارها نشان داده‌اند که از قابلیت‌های بی‌شمار در جهان مجازی برخوردارند. ۱۲ سال پیش، در جریان اعتراض‌ها به نتایج انتخابات سال ۸۸، ایرانی‌ها فیسبوک را که در آن سال‌ها حرف اول را در شبکه‌های اجتماعی می‌زد به محلی برای مبارزات سیاسی تبدیل کردند. شاید اشتباه بزرگ آن دوران، که نباید بار دیگر مرتکب شد، رها کردن جهان واقعی بود.

همبستگی‌ ایرانیان که با قدرت در خیابان‌های مجازی به نمایش گذاشته شد باید به جهان واقعی گسترش پیدا کند. می‌بایست این همصدایی و همگرایی را به خیابان‌های واقعی ایران و جهان برد تا جهان متقاعد شود که نظام کنونی حمایتی در میان مردم ایران ندارد. می‌بایست یکدل و همصدا علیه این نظام صحبت کرد. این  به معنای «همه با هم» با سرکوب کردن و یا مخفی نگهداشتن اختلافات نیست. کثرت‌گرایی را نباید با نفاق و چنددستگی اشتباه گرفت. کثرت‌گرایی یعنی تلاش برای یک جامعه‌ی ‌همبسته  در عین تفاوت‌ها و اختلافات؛ یعنی تأکید بر اشتراکات بدون آنکه تفاوت‌ها و اختلافات را لاپوشانی کرد. آنچه مربوط به حقوق ابتدایی و انسانی همه‌ی ساکنان ایران می‌شود، زمینه‌ی مشترکی است که می‌تواند مانند آنچه در خیابان‌های توئیتر اتفاق افتاد و نتیجه نیز داد، در جهان واقعی نیز به همبستگی بیانجامد. تنها با این همبستگی می توان پرونده‌ی نظام جهل و جنایت را برای همیشه بست و به سوی آینده‌ای متفاوت از دیروز و امروز گام برداشت.