۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

اعدام های بی‍‍‍‍‍‍شمار وغارتگری آخوندهای بی شرافت



هردولت و رژیمی که اندکی مردمی باشد و دلش برای میهنش به تپد، شبانه روز در اندیشه است و می کوشد که راههایی برای پیشرفت کشورو ترقی مقام انسانیت هم میهنان خود بکوشد. سوای آخوندهای بیشرف، فرومایه، بی فرهنگ، رذل، ضد ایران و ایرانی، ضد انسان که در این ۳۶ ساله جز آدم کشی، شکنجه ها، اعدام های یواشکی و تروریستی، اعدام های بیگناهان و به بهانه های گوناگون در درون هزار هزار زندان های سرتاسر کشور، و یا در ملاء عام و در حضور هزاران افراد ناآگاه، زنان، و حتی کودکان، توانسته اند قبح جنایت و آدم کشی، زجرو شکنجه دادن،  احترام و حرمت گذاشتن دیگران را در جامعه از بین برده اند و  توانستند آنهمه توهین، تجاوز، و جسارت و آدم کشی را  در جامعه رفتاری عادی و معمولی نشان دهند.

هرگونه اعدام یک نوع جنایت و آدم کشی است.  اگر آدم کشی را ما اعدام کنیم، ما هم مانند او آدم کش بوده ایم. هیچ اعدامی مجازات  قاتل نیست. بلکه ار را از شر زندگی راحت می کند. تنها زندان طولانی با کار سخت و سنگین است که یک جنایتکار و قاتل را مجازات می کند. بنابراین، عمل اعدام یک عمل ضد بشری و جنایت است. کاری که آخوندهای بیشرف و فرومایه در این ۳۶ سال همواره انجام داده اند. به راستی نفرین بر آخوند و نابود باد نسل کثیف آنان.
به راستی، نباید گفت لعنت و نفرین بر آخوند و بدانان هشدار داد که بالاخره روز انتقام فرامی رسد و اگر تا آن زمان وجود کثیف آخوندهای لعنتی هنوز بلای جان و مال و ناموس مردم باشد، از خودشان و گرنه از تفاله ها و بازمانده هایشان انتقامی سخت در یک همآهنگی ملی و مردمی به عمل خواهد آمد و نسل کثیفشان از مملکت پاک خواهد شد. این انتقام در درجه نخست گریبانگیر خامنه ای، آخوند شیاد و جنایتکار، مجتبی فرزند ابرجنایتکارش، خانواده آدم کش او، و کلیه آخوند و آخوندچه هایی که به نحوی و روشی از خامنه ای جنایتکار حمایت کرده اند، پست و مقامی داشته، و یا در راه هدف های شوم و جنایتکارانه هیأت حاکم تلاشی داشته، و یا حتی سکوت نمودند، خواهد گرفت و آنان را به سزای خیانت های بیشمار خود خواهد رساند.

آخوند یعنی سرچشه جنایت و غارتگری. ملت ایران تاکی می خواهند همچنان در خواب بمانند و به آخوند سواری دهند؟!.

پاسداران خیانتکار


گرچه پاسدار زائیده و پرورش یافته سیاست مکارانه آخوند است، ولیکن آنان نیز در جنایاتی که با همکاری آخوند کرده و می کنند و یاخیانت بزرگ و عظیمی که در راه دزدی و غارتگری کشور در امر صادرات و واردات کرده و می کنند از نظر مردم ایران گناهشان بخشودنی نیست و روز انتقام در کنار سکوی اعدام آخوند و آخوندچه و بچه آخوند خواهند بود و با آنان به مجازات خیانت های ملی و مردمی اشان خواهند رسید. این مزدوران و آخوندهای جنایتکار فراموش نکنند که وقتی سیل آمد جلوگیری از آن تقریباً غیر ممکن است. سیل انتقام ۸۰ میلیون جمعیت ایران بارها، بارها، خطرناک تر از سیل خروشان مردم از انقلاب سال ۵۷ خواهد بود.

۲۵ آوریل روز اعتراض و مبارزه علیه اعدام است. اعدام یا آدم کشی و جنایت که کار روزمره ر‍‍ژیم اسلامی است. بنابراین، باید گفت مرگ بر آخوند که همواره دنبال مرگ و نیستی مردم بیگناه ایران است.

تخریب جنگل هاو خشکاندن تالاب ها


از ۳۶ سال پیش که مصیبتی بنام آخوند و پاسدار بر مردم ایران نازل شده، بر اساس آمار موجود دست کم ۶ هکتار از جنگل های شمال ایران را نابود کردند. وجود جنگل، تولید آب و هوای خوب، ایجاد شرایط زیست بهتر و بالاتر و به طور کلی سرمایه بزرگ ملی یک کشور است. این آخوندهای بی شرف، و پاسداران دزد و یغماگر، نه تنها جنگل های شمال را به باد دادند و هوا و شرایط جوی منطقه را به نابودی کشاندند بلکه در سراسر ایران نیز آنچه درخت، سبزه، بود از میان بردند، تالاب ها، دریاچه ها، رودخانه ها را خشکاندند.

از برکت لطف آخوند و  وطن پرستی های بیش از حد پاسداران، دیگر جنگلی در ایران به جای نمانده است. دست کم این جگل ها توانسته اند ذغال تریاک آخوندهای فرومایه و بی فرهنگ را تأمین کنند. این خود یک نوع خودکفایی است وگرنه پاسداران همیشه به صحنه و مالامال از عشق  وطن ، ذغال بافور را هم از چین وارد می کردند.
دریاچه ارومیه که نقطه اعتدال و منطقه تنظیم آب و هوای غرب ایران و کشورهای مجاور بود خشکاندند و نابود کردند، و منطقه بسیار بزرگی از غرب ایران را به بیابانی برهوت و خشک تبدیل نمودند. پاسدارها و آخوندهای بی فرهنگ و فرومایه، ملخ وار هستی و نیستی کشاورزی، آبیاری، و برداشت مردمی را به نابودی کشاندند. به راستی نباید گفت مرگ بر آخوند و پاسدار خیانتکار، و نفرین بر کسانی که در جریان این جنایت ها و ویرانگری هستند و باز هم سکوت اختیار می کنند؟!.

آواره کردن میلیون ها ایرانی


آمار پناهندگان ایرانی به کشورهای مختلف جهان از شر اژدهاها و گرگهایی بنام آخوند در این ۳۶ سال بسیار رقت آور است. ثه بسیار خانواده ها که در میان کوهسارها، مرزهای کشورها و در دست طمعکاران و غارتگران بین المللی که دست کم از آخوند ندارند جان باختند و  حرمت و کرامت خانوادگی خود را از دست دادند. چه بسیار ایرانیان درمانده  و آوراه ای که در میان امواج دریاه و رودخانه ها جان خود را از دست دادند. به راستی، مرگ بر آخوند، و نابود باد نسل آخوند در ایران.


مأموران اسید پاش بر روی زنان


کجا هستند، مأموران اسید پاش بر روی زنان اصفهان و شهرهای دیگر؟ آیا هرگز نام این جنایتکاران برملا و شناخته خواهد شد؟!. باید گفت هرگز!. زیرا این جنایتکاران بسیجی های مأمور مستقیم ابر جنایتکار مجتبی خامنه ای اند!. آیا ملت به خواب رفته و فراموشکار تا کی می خواهند در برابر این آدم کشان، به ویژه ولی وقیح و فرزند جنایت پیشه او ساکت بمانند؟!.آیا دیگر وقت آن نرسیده که با یک قیام ملی و خیزش عمومی شر آخوندهای جنایتکار و پاسداران دزد و غارتگر را از از سر خود کم کنند و آینده کشور را نجات بخشند؟!.

جنایات آخوند در این ۳۶ سال یکی و دو تا نبوده و نوشتن همه آنها موضوع یک کتاب است.

کینه توزی و دشمنی عرب ها

این رژیم ضد انسان و ضد ایرانی نه تنها تا کنون بزرگترین خیانت ها را به کشورو مردم ما کرده، بلکه در صحنه بین المللی و به ویژه عربهای منطقه همگی را دشمن یک پارچگی ایران، و سعادت و خوشبختی ایرانی ساخته است. شاید چنانچه وضع به همین روش جلو رود،  علاوه بر تحریکات ضد ملی، امکان دارد که حمله نظامی با حمایت و پشتیبانی دولت های غربی نیز به دنبال داشته باشد. زیرا تجربه تلخ ۳۶ سال گذشته دولت های غرب و به ویژه عربها را در فکر تجزیه و جدا سازی بخش هایی از ایران انداخته است.
مأموران امنیتی گفته اند که اسامی اسید پاشی رسانه شدن نیست آنان راست می گویند هنگامی که بسیجی های مزدور و نوکر مجتبی خامنه ای چنین کاری را می کنند و مأموران مزدور اسلامی تتا کنون تلاش کرده اند که این مسائل را شخصی بنامند و  مزدوران اسید پاش مجتبی خامنه ای کماکان دور از صحنه  و سالم بمانند.

از آنچه گذشت:


رژیم بدسگال و جنایتکار آخوندی با همکاری پاسدارهای دزد و غارتگر، در این ۳۶سال گذشته تیشه به ریشه ایران و نسل ایرانی زدند. شکنجه، کشتارهای تروریستی، اعدامهای روزمره پشت پرده، درون زندان های بیشمار، در خیابان، کوچه و ملاء عام، در برابر چشمان از حدقه درآمده هزاران مردم بیگناه، زنان، و کودکان، قبح جنایت و آدم کشی را در جامعه ما از بین برده و سنگدلی، بی رحمی، بی پروایی، و همه گونه جنایت را در جامعه ما رواج داده و همگانی نموده است.
نسل جوان و یا نسل سوخته ای که هیچگونه امید و آینده ای ندارد. کشوری که تالاب ها، رودخانه و دریاچه های آن به لطف آخوند بی‌شرف و ضد ایرانی و پاسدار بی وطن یکی پس از دیگری خشکیدند، جنگل های وسیعی که در آب و هوای منطقه نقش بزرگی داشتند با همت پاسدازان و آخوندهای دزد نیست و نابود شدند.
کشاورزی ایران  و سرانجام این که، به لطف پاسداران هرجایی و آخوند طمع کار با ورود کالاهای قلابی و بی رویه از چین، ترکیه و کشورهای سوداگر و متجاوز دیگر به باد رفت و اقتصاد ایران به ورشکستگی کشیده شد.

ریاچه ارومیه خشکیده، و کشتی ما به گل نشسته است. زیرا ملوان ما مرده و جای آن  آخوند گرفته است. آخوند از تکنولوژی، محیط زیست، دانش فزاینده و پیشرفته امروز چیزی نمی داند. آخوند تلاش می کند تا بر ارقام دزدی های میلیاردی خود در بانک های خارجی بیافزاید شاید ۴۰۰۰ سالی عمر کند البته آخوند می داند که آخرتی وجود ندارد و آن کلاهی بوده که بر سر مردم خردباخته گذاشته است.

نکته پایانی:


آیا با همه این جنایت و غارتگری ها نباید گفت مرگ بر آخوند و پاسدار خیانتکار، و وای بر ملتی که با سکوت و بی اعتنایی خود با آخوند و پاسدار یغماگر دزد همکاری نموده، نسل های کنونی و آینده را به تباهی می کشد و کشور را از چرخه پیشرفت و ترقی جهانی وا می دارد.
 بنابراین، تادیر نشده ملت به خواب رفته و فراموشکار ایران باید از این خواب طولانی بیدار شده نسل آخوند و پاسدار جنایتکار و ویرانگر را از کشور برداشته و آینده ایران و ایرانی را نجات دهند.


۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۹, شنبه

چهارده سده تجاوز تازیان به ناموس وفرهنگ کشورمان


پیش گفتار:


هر قوم و ملتی در جهان سوای ماایرانیان توانسته است دوست و دشمن خود و کشورش رابه خوبی بشناسد و آنان را از همدیگر تفکیک و جداکند. یهودیان از شنیدن نام هیتلر و حزب نازی آلمان احساس نفرت و بیزاری می کنند. نام پینوشه هم برای مردم شیلی تهوع آور و ناراحت کننده است. اما ما ایرانیان پس از ۱۴ سده تجاوز به زنان و دخترانمان، غارت اموال و سرمایه های هم میهنانمان، قتل عام و ویران کردن کشورمان به وسیله تازیان بیابان گرد، باز هم در نهایت نادانی و بی خردی، از تازیان پشتیبانی می کنیم.
ما برای گدایان و مزدوران تازی که کشورمان را به لجن کشیده اند مقبره و بارگاه ساخته و برایشان اشک می ریزیم. در حالی که ما قهرمانان و تکاوران ملی خود چون بانک خرم دین که ببا بربریت و درنده خویی از پای درآمد و یا یعقوب لیث صفار که پس از سالیانی چند مبارزه بادژخیمان تازی سرانجام به دلیل بیماری از پای درآمد را از یاد برده ایم و از سرنوشت پایانی و آرامگاه آنان بی خبر مانده ایم!. آیا ما چه ملتی هستیم؟، فراموشکار، بی سواد در تاریخ؟، روانی و مسخ شده؟، و یا چاپلوس و خیانتکار!؟.

تجاوز به دو نوجوان ایرانی


خبر بسیار اندوهگین و تأثر آور، و در عین حال خفت بار تجاوز وحشی ها و درنده های تازی در خاک
عربستان به دو نوجوان ایرانی باور نکردنی و حتی در میان قوم های جنگل نشین بخشهایی از آمریکا نیز نظیر این جنایت و درنده خویی دیده نمی شود. به راستی شرم بر رژیم تازی نژاد حاکم بر ایران، شرم بر هرچه آخوند، آخوند مرام، و مقدس مآب ایرانی است که بازهم رفتن به باغ وحشی چون مکه، و روبرو شدن با این حیوانات را صواب و حتی واجب می دانند. اگر مسلمانان خردباخته ایرانی کمترین اطلاع و دانش از دیدن اسلام و طواف کعبه و زیارت صندوقچه ای بنام خانه خدا داشته و همچنین از جزئیات و هدف های زندگی محمدابن عبدالله جوان زنباره و جاه طلب، و داستان واقعی به وجود آمدن خانه کعبه آگاهی و درک درستی داشتند، هرگز با چنین نادانی و خردباختگی ارز مملکت را به این چنین رایگان به جیب تازیان غارتگر و فاسد همیشه دشمنان ما نمی ریختند!.

تجاوز هرساله به زائران ایرانی


مساله تجاوز به ایرانیان به وسیله تازیان موضوع جدیدی نیست، بلکه جنایتی است که همواره تکرار می شود. هرسال، هنگام به اصطلاح زیارت حج، شمار زیادی از زنان ایرانی برای مدتی و یا برای همیشه ناپدید می شوند. زنان چشم و گوش بسته ایرانی، یا گول حرف ها و گفته های عده ای تازی فرصت طلب می خورند، و در دام آنان اسیر شده مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند که ناچارند پس از رهایی از دست آنان، بناچار داستان تلخ آنچه که بر آنان گذشته، پوشیده نگاهدارند و تا زنده اند با ننگ و خواری آن دست به گریبان خواهند بود و یا آن که از آن زنان ناپدید شده هرگز اثری دیده نشده و جنایت کاران تازی پس از بهره برداری جنسی، آنان را کشته و پیکرشان را به زیر خاک پنهان می سازند. شگفتا این که رژیم لعنتی اسلامی که سرتاپای آن را تفاله های تازی و یا تازی منش در بر می گیرد همه این جنایات ساله مخفی مانده و صدای آن به بیرون درز نکرده است.

پیکره یعقوب لیث صفار در تاجیکستان. زمانی که دولت و ملت بزرگ و همیشه پایدار تاجیکستان به نویسندگان، چکامه سرایان، و بزرگان علم و ادب و فرهنگ گذشته کشورهایمان که همگی درآن نفع مشترک داریم آین چنین با عزت و احترام  رفتار می کنند،رژیم ضد ایرانی و تازی نسبب آخوندی در ایران بر روی آثار، نوشته ها، فرهنگ، ادب، و تاریخ کشورمان سرپوش گذاشته و تازی پرستی را هرچه بیشتر در کشور رواج میدهند.

کینه اعراب از ایرانیان


دشمنی و کینه توزی اعراب نسبت به ایرانیان همیشگی و به دو دلیل است:

۱- کینه تاریخی


تازیان که در بیشتر ۱۴ سده گذشته بر جان، مال، و سرنوشت کشور ما تسلط داشته اند، بازهم ایران را ملک پدری، و ایرانیان را غلام و برده های خود می دانند. این عادت نکوهیده و زشت تاریخی کماکان در رگ و خون آنان است. بنابراین، هرگونه واکنش و حرکت اجتماعی ما که دور از رضایت و خشنودی آنان باشد، به دشمنی و کینه توزی آنان پایان می یابد. آخوند هم که تفاله تازیان بوده، و روش جنایت بار تازیان را به ارث برده اند، کمترین واکنش متفاوتی نشان نداده اند و دنباله رو سیاست های ضد ایرانی تازیانند.

فرتور نخست، آرامگاه سردار بزرگ ملی ایران یعقوب لیث صفار،در دزفول دیده می شود. کسی که استفاده زبان پارسی را پس از دوران سیاه و تاریک تسلط تازیان بر ایران بدعت گذاشت و به ترویج آن پرداخت. فرزند دلاوری که از دید آخوند تازی ضد ایرانی و ضد بشر از جمله فراموش شدگان است.
فرتور نخست آرامگاه امام حسین که با جلال و شکوه ساخته و پرداخته از طلای ناب ایران  در راه هدف های آخوندهای تازی مرام ضد ایرانی  برپا شده و هرساله ارز زیادی از کشورمان صرف این مرده تازی ضد ایرانی می شود، دیده می شود.

- جنگ شیعه و سنی


شیعه گری، از دید اهل تسنن یک نوع جدا شدن و فرار از دین اسلام است. بنابراین، شیعیان در مکتب تسنن از دین برگشتگان و کافرانند. هنگامی که ما برای ابوبکر، عمر، عثمان، که همگی از یاران و نزدیکان پیامبر اسلام به شمار می آمدند و آنان همگی در پیشبرد اهداف ضد انسانی محمدابن عبدالله از جان، مال، آبرو، و اعتبار اجتماعی خود مایه گذاشته اند ارزشی قائل نباشیم و برای آنان لعنت بفرستیم، دیگر چه انتظاری می توان داشت؟. آیا جان و مال و ناموس هم میهنان ما در خاک عربستان زیر دست پیروان اهل سنت در امان است؟.

بابک خرمدین نماد میهن پرستی و پایداری در مقابل اعراب و بیگانگان است، بر ماست تا کودکان و نوجوانان مان را با بابک، اسطوره ملی مان آشنا کرده و بدان ها بیاموزیم که قهرمان و دلاور راستین بابک است و نه حسین و حسن و اصغر و علی.

خطر توطئه اعراب در سرنوشت آینده ایران


کارهای تروریستی و حرکات ضد انسانی رژیم جهنمی اسلامی در عراق، سوریه، افغانستان، لبنان، بحرین، یمن، کینه توزی و سنگ اندازی به امنیت و اعتبار اسرائیل نه تنها در درجه نخست مورد نفرت اکثریت قاطع جمعیت ایران است،
بلکه از نقطه نظر دیگر به جبهه گیری و رویارویی کشورهای عربی با ما واداشته که همگی زیر چتر مادی و معنوی عربستان سعودی آماده رزم و از میان بردن هرگونه توانایی نظامی، مادی، و سیاسی ایرانند.
این اتحاد و همبستگی برای مبارزه با ایران، می تواند استقلال و یک پارچگی ایران را مورد دستاویز قرار داده و خدای ناکرده همانگونه که آخوندهای زمان فتحعلیشاه جنگ روسیه را به وجود آورد و سرزمین ما را به تجزیه کشاند.
نادرشاه افشار شاه بزرگ ایرانی که در مدت دهسال تلاش و کوشش شبانه روزی توانست  یک پارچگی ایران را کهتا آن تاریخ از آن خبری نبود به واقعیت و حقیقت برساند و ایران را باردیگر در برابر کشورهای دیگر سربلند و با افتخار سازد.

آقای مشیری تاریخ دان خردمند ایرانی عظمت و بزرگی کارهای این سردار دلاور و رشید را بیان می کند. با دیدن این ویدیو قضاوت بفرمایید که آیا امثال نادرها قهرمان ما هستند یا گدایان کربلا مانند حسن، حسین، علی، فاطمه و مانند ان که هرکدام خیانت بیشه ای بیشتر برای ما به حساب نخواهند آمد.

ازآنچه گذشت:


خطر کینه توزی و اتحاد و همبستگی برای تجزیه و نابودی ایران، تنها از سوی کشورهای عربی به ریاست عربستان سعودی نیست، بلکه کشورهای اروپایی و جامعه بین المللی، ایران را یک غده سرطان در منطقه خاورمیانه و موجب ترویج فساد و انجام و گسترش کارهای تروریستی در سرتاسر جهان می داند. کشور اسرائیل هم که تا کنون بزرگترین بی احترامی و توهین ها را از آخوندهای بی شرافت ضد ایرانی شنیده و بارها مورد تهدید و یورش به طور غیر مستقیم قرار گرفته، آمریکا و کشورهای اروپایی را می تواند هرآن، به یاری و همکاری خود برای دفع میکربی کشنده مانند رژیم ایران بر تازد و راه تجزیه و از دست دادن استقلال کشورمان را آسان و آماده سازد.

زنده یاد دکتر شاهپور بختیار فردی ادیب، شجاع، میهن پرست و عاشق ایران، سیاستمداری بزرگ و تجربه دیده بهترین و بالاترین قهرمان ملی و مردمی ما بود که براثر ناسپاسی و رفتار نا درست هم میهنان مسخ شده و گمراه  در مکتب آخوند به جای خدمت و  ساختن کشورمان که به راستی مرد دلاور میدان بود، با بی تفاوتی و رفتار زشت مردم اسلام زده در چنگال دژخیمان ولایت فقیه اسیر و به صورت وحشیانه ای  قتل عام گردید. خون این دلاور کم نظیر در عصر ما بر دامن یکایک هم میهنان بی تفاوت و یا دنباله رو آخوند جنایتکار است.
از آنچه در بالا گفته شد ملت به خواب رفته و بی خیال ایران باید بداند که ساکت نشستن و در نتیجه به کارهای ضد انسانی و ضد ایرانی این ر‍ژیم بها دادن، همکاری با رژیم، و کمک به تجزیه و فروپاشی ایران است. بنابراین، وظیفه فردفرد ایرانیان آنست که در هرکجا هستند و هرچه می توانند در فرصت های مناسب در ضربه زدن به این رژیم ضد ایرانی تلاش کنند. اگر هم نمی توانند و یارای این کارها را ندارند، دست کم بهتر است که در هیچ مجمع و برنامه ای که آخوند و آخوند مرام در آنست و یا به وسیله او برنامه ریزی شده، شرکت ننمایند. به گفته دیگر در هرحال، در برابر طرح ریزی و برنامه سازی آخوند مبارزه منفی ( شرکت نکردن در هیچ مجمعی که در آن نفع و خواسته آخوند در آن مورد نظر باشد).