۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه

محمد پیامبر و ترور شاعران، ریشه ترور کجاست؟

گفتار آغازین


در گفتار آغازین  هدف نویسنده را از این نوشتار بیان می نماید. شباهت وقایع تاریخی صدر اسلام با امروز اتفاقی نیست. نویسنده تأکید می ورزد که آنچه در تاریخ ثبت شده است می تواند ما را به این اندیشه  رهنما شود که کجای کار می لنگد؟ گروهی از گرامیان مسلمان با هدف نیکوی ماله کشی و بزک کردن اسلام ، تاریخ را پس از ۱۴۰۰ سال زیر پرسش می برند و  آنرا ساختگی می دانند. این دوستان البته مطالعه کافی درباره قرآن ندارند چرا که اعمال جنایتکارانه صدر اسلام با حمایت قرآن همراه بوده است و قرآن نشان می دهد که این جنایات واقع شده اند.
اگر با نگاه نقادانه به آیات قرآن بنگریم ، سیلی از فحاشی و تهدید و جنگ طلبی را علیه دگر اندیشان می یابیم. تفتیش عقیده و اندیشه در قرآن آشکار است. پیامبر و قرآن بطور هماهنگ در راستای هم پیش رفته اند و  بقول عایشه : « هرجا نیاز محمد به نزول آیه ای بود بلافاصله آیه اش نازل می شد!»
بنابراین پاک کردن صورت مسأله کمکی نمی نماید و گرامیانی که تاریخ را ساختگی می دانند، از پس  هماهنگی قرآن با آن روایات بر نمی آیند و چاره ای نیست بجز تایید تاریخی جنایات محمد و یارانش.

ابو عفک :  "ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد.  سیره ابن هشام   .جلد 2. صفحه411)

چرا ترور شاعران و نویسندگان ؟


به جمهوری اسلامی بنگرید….  چه بلایی بر سر فرهنگ و ادب آمده است؟ سانسور بسیار شدید و خفقان رسانه ای ، این رژیم را به تنها سرور فرهنگی در ایران بدل گردانیده است. علاوه بر هزاران کتاب و مجله و فیلم تئاتر که پشت دریافت مجوز ماندند، گروه بسیاری از نویسندگان و چامه سرایان یا ایران را ترک کردند و یا اینکه در زندان و تبعیدند و یا اینکه وسیله سربازان امام زمان ترور شده اند.
اینگونه است که قورباغه هم ابوعطا میخواند! رائفی پور و ازغدی می شوند دانشمند! جالب است که بسیاری از جوانان ما در فریبکاری و دورغ پردازی رائفی پور و ازغدی غرق شده اند و این دو را دانشمند و کارشناس می دانند! بدنبال جغد پنهان در  اسکناس دلار و علامت فراماسونری پس از تا زدن آن هستند! براستی علم و دانشی که ازغدی و رائفی پور درباره اش سخن می گویند چیزی غیر از ابو عطا خوانی قورباغه است؟
اینجاست که متوجه خواهیم شد که برنامه جمهوری اسلامی در ترور و خفه کردن شاعران و نویسندگان از چه روی بوده است. سانسور شدید و حذف رهروان فرهنگ از میدان برای چه بوده است. کتابهای فراوانی را سانسور کرده اند و بیشمار را پروانه چاپ نداده اند. چیزی را می پذیرند که در راستای بقای جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم باشد! شما می توانید اثری مبتذل و بی مابه را تنها با قرار داندن تبلیغات موافق رژیم و ملایان به چاپ برسانید. ملاک سانسورچی ابتذال نیست. ملاکش تبلیغ برای نظام و یا بر نظام است.

akhavan
شاعری مانند اخوان ثالث هرگز حاضر نشد برای حکومت شعر خوانی کند و بابت این حتی کتک هم خورد. او که  همشهری و آشنای دیرین و مورد  مهر خامنه ای بود ، در جواب خامنه ای  برای شعر خوانی برای حکومت گفت : « ما همیشه برسلطه بوده ایم نه با سلطه .» پس از آن خامنه ای اخوان ثالث را در نماز جمعه « هیچ» خواند و اخوان هم شعری را در پاسخ خامنه ای سرود:
هیچیم 
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
وز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
از اهل عالم هیچیم و چیزی کم
غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد
پس زنده باش مثل شادی غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم
و مثل عاشق مثل پروانه
اهل نماز شعله و شبنم
اما هیچیم و چیزی کم….
قتلهای زنجیره ای و کشتار شاعران در دهه شصت و هفتاد لکه ننگی بر پیشانی جمهوری اسلامی است که با هویت این رژیم خواهد ماند. امروز اما بسیاری از شاعران و نویسندگان در تنهایی و نا امید از چاپ آثارشان منتظر مرگ فیزیکی هستند. ایشان سالهاست که در هوای مسموم رژیم اسلامی مرده اند و مرگ فیزیکی شان  چیزی را کم نمی کند. بسیاری در زندانها گرفتارند و بسیاری هم در تبعید اجباری ، وطن را به خلأ غربت بخشیده اند.

از کجا آب می خورد؟


این همه تهدید و ترور شاعران و نویسندگان در میان مسلمانان از کجا آب می خورد؟ آیا توطئه غرب است که مسلمانان را وادار به کشتار نویسندگان و هنرمندان مخالف می نماید؟ آیا زمان محمد پیامبر هم امریکا و اسرائیل او را وادار به ترور شاعران و دگر اندیشان می نمود؟ آیا توطئه غرب باعث نزول آیات قتال (کشتار) و جهاد (مبارزه مسلحانه ) شده است؟ یا اینکه چیز دیگری است؟
روانشناسان می گویند زمانی که شما در موضوعی نا توانید و نمی توانید آن را با گفتگو حل نمایید ممکن است از روی نا توانی به فحاشی و خشونت روی بیاورید! اگر قرآن را بدست یک روانشناس بدهند می تواند تاریکخانه ی مشکلات روانی محمد را دریابد. محمد از اینکه شاعران و نویسندگانی با هنر خود او را مورد تمسخر قرار می دهند احساس نا توانی می کرد. پس آیاتی با فحاشی به ایشان برای ترور و کشتار این افراد نازل شد!
سوره احزاب آیه ۶۱ : اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند
سوره توبه آیه ۱۲۳ : ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
سوره توبه آیه ۲۹ : بکشید کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند ، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
این مشکل روانی محمد را می توان به بسیاری از مسلمانان فراگیری داد! یعنی مسلمان دچار یک چاله فکری می شود که با منطق و عقل نمی تواند آنرا پر کند، پس دست به گریبان ایمان خود شده و با استفاده از ایمان ، عقل را در خود سرکوب می نماید. سرکوب کردن عقل همانا و ترور و کشتار و فحاشی هم همان! این است منطق قرآن و اسلام!

عصماء .دختر مروان : "عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت  محمد  " عمیر بن عدی" مامور کشتن "عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412) .
در پایان چند نمونه از ترور شاعران و اهالی فرهنگ بدست محمد یاد آوری می شود: 

( وبلاگ نقد قرآن)

حویرث بن نقیذ : وی شتر دختران حضرت محمد ” فاطمه ” و ” ام کلثوم ” را رم داده بود به فرمانحضرت محمد   و توسط حضرت علی در  به قتل رسید. (سیره ابن هشام  .جلد ۲٫ صفحه ۲۷۳)
مغیره : پیر مرد شاعری بنام “مغیره” که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد   گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه ۳۱۶)
نضر و عتبه : پس از شکست ” ائیل ” حضرت محمد به  حضرت علی   دستور داد که ” نضر” پسر” حارث ” را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام ” الظیه ” از میان اسرا “عتبه” پسر” ابی معیظ ” بدستور حضرت محمد و بدست  حضرت علی  سربریده شد. (منتهی الامال . جلد ۱٫صفحه ۵۷) همچنین  مردی بنام “عتبه” که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام بهصورت حضرت محمد   تف کرده بود بوسیله حضرت علی  سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳)
سلام بن ابی الحقیق : “سلام بن ابی الحقیق” از دوستان قبیله” اوس”بود و از شعرای سرشناس یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و”سلام بن ابی الحقیق” را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت  محمد  خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد “الله اکبر”.  سیره ابن هشام  . جلد ۲ .صفحه ۱۸۶)
ابو عفک :  “ابو عفک” شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد “سالم بن عمیر” ما مور قتل “ابو عفک” شد.  سیره ابن هشام   .جلد ۲٫ صفحه۴۱۱)
خالد بن سفیان هذلی : در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت  محمد  بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به “عبدالله بن انیس” که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به “عبدالله انیس” قاتل “خالد بن سفیان هذلی” می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند.  سیره ابن هشام   .جلد ۲ .صفحه ۳۹۵)
عصماء .دختر مروان :  دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور “ابو عفک” سروده بود. بدستور حضرت  محمد  ” عمیر بن عدی” مامور کشتن “عصماء”شد. “عمیر” شبانه به خانه “عصماء” می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن “عصماء” را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای “عمیر” خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد ۲٫ صفحه ۴۱۲) .

فرخزاد : مردم ما قهرمان زنده را قبول نمی کنند، در جامعه ما باید مرد تا قهرمان شد.



۱۳۹۴ آذر ۱۷, سه‌شنبه

دادگاه زنجانی متهمی جز رهبر ندارد

ولایت مطلقه و تحریم از سوی خامنه ای


اول باید پرسید که چرا ایران تحریم شد؟ باید بپذیریم که مجری تحریمها خود رهبر بود. هر لحظه که ایشان از خر شیطان پایین می آمد ، تحریمی وجود نداشت و در نهایت هم این خامنه ای بود که جام زهر را نوشید!
پس ایران تحریم شد چون رهبری یک رأی  سر حکومت است و مشورت نمی پذیرد. رهبر ایران مانند کودکان باید تجربه کند تا بفهمد که اشتباه کرده است!
کودکی را تصور نمایید که پدر و مادر به او می گویند : « به بخاری دست نزن دستت می سوزد !» . آیا این اندرز کافی است؟ هرگز! کودک کودکانه دست خود را به بخاری می زند و شخصاً درد را تجربه می نماید. البته این قیاس ما ایرادی هم دارد. درد به کودک می رسد ولی تجربه خامنه ای برایش دردی نداشت. او پس از چند سال داد و ناله و آخ سر دادن مردم متوجه شد که کارش اشتباه بوده است! بنابراین مردم ایران تحریم شدند چون که خامنه ای  توجهی به پندها و اندرزهای زیر دستانش نکرد.
البته وقتی ولایت خامنه ای مطابق قانون مطلق است، دلیلی هم ندارد که رعایا و موالی زیر دست او برای خامنه ای ارزش پند و اندرز  دادن به رهبر داشته باشند! مطابق قانون اساسی و متون تدوین شده در حوزه های علمیه ی وابسته به دولت ، علم و تدبیر (عقل عملی) و مدیریت رهبر از دیگر افراد جامعه بالاتر است. چیزی که البته متر ندارد و بصورت یک شعر تو خالی می باشد، اما همین شعار تو خالی رهبری حکومت اسلامی را به خلیفه ای مستبد و مشورت ناپذیر بدل ساخته است.

کودکی را تصور نمایید که پدر و مادر به او می گویند : « به بخاری دست نزن دستت می سوزد !» . آیا این اندرز کافی است؟ هرگز! کودک کودکانه دست خود را به بخاری می زند و شخصاً درد را تجربه می نماید. البته این قیاس ما ایرادی هم دارد. درد به کودک می رسد ولی تجربه خامنه ای برایش دردی نداشت. او پس از چند سال داد و ناله و آخ سر دادن مردم متوجه شد که کارش اشتباه بوده است! بنابراین مردم ایران تحریم شدند چون که خامنه ای  توجهی به پندها و اندرزهای زیر دستانش نکرد.
فرض کنید که عمله ای بیسواد و کم عقل را برای تخلیه فاضلاب مدرسه ای آورده اند. اگر فردای آن روز ببینید که این کارگر بیسواد و کم عقل را به مدیریت مدرسه برگزیده اند چه تصوری برای آینده مدرسه می توان پیش بینی کرد؟ حال اگر این عمله بیسواد و کم عقل را پادشاه ایران نمایند و اختیار همه مردم -حتی دانشمندان و خردمندان – بدست این بیسواد باشد ، چه باید کرد؟ مطابق قانون ولایت مطلقه فقیه باید اطاعت و تقلید نمود. اطاعتی که وضع امروز ایران حاصل آن است. اگر از روز اول تاسیس رژیم اسلامی اعتراضات به رفتار و اعمال خمینی و خامنه ای مشروعیت داشت و معترضان اعدام و شکنجه نمی شدند ، نه جنگ هشت سال طول می کشید و نه خامنه ای مجبور می شد برای پایان دادن به ناله های مردم گرسنه اقتصاد مقاومتی را رها کند و توافق هسته را به انجام برساند.

دور زدن تحریمها چیست؟


دور زدن تحریمها در واقع پولشویی کلان بین المللی است. دولت ایران نفت را مثلاً به اشخاص حقیقی می فروخت و مثلاً این افراد حقیقی باید نفت را از طریق مافیاها و پولشویی بین المللی به فروش می رساندند. طبیعی است که پای میلیاردها دلار پول در میان است و یک دلار بالا و پایین قیمت نفت می تواند این افراد را به ثروتی کلان برساند. هیچ شفافیتی درباره اینکه چند نفر در اقتصاد مقاومتی خامنه ای نقش فروشنده نفت را داشته اند نیست، اما این تعدادی از این افراد هویت مشخص دارند.
اکثر این افراد وابستگان به دولت رفسنجانی و دوستان خانوادگی رفسنجانیها هستند که در معاملات نفتی همراه هاشمیها بوده اند. در دولت احمدی نژاد این افراد بدون فراموش کردن دوستی با رفسنجانی ، با اقتصاد مقاومتی خامنه ای هم همراه شدند و  در معاملات نفتی و بانکی شرکت نمودند. عمده این پولشویی از طریق روسیه ، چین ، مالزی و کشورهای آسیای میانه انجام شد. هرچند کشورهای امریکای لاتین ، افریقا و حتی امارات و ترکیه هم سود کلانی از این پولشوییهای کلان ایران بردند. میلیاردها دلار نفت ایران را دهها نفر بعنوان اشخاص حقیقی و یا با ثبت بانک صوری و شرکت صوری فروختند و پولها را با چرخشهای  مختلف مالی به ایران رساندند.
این اواخر که هیچ بانکی در جهان با ایران ارتباط نداشتد ، مجبور شدند با کمک افرادی نظیر رضا ضراب ، محموله های طلا با توناژ بالا را در قبال پول نفت به ایران حمل نمایند.

مقصر ناپدید شدن این دویست میلیارد دلار کیست؟ احمدی نژاد ؟ دولتهای همکار با دور زنندگان تحریم مانند ترکیه و مالزی؟ یا خود دور زنندگان مانند زنجانی نگون بخت؟ ولایت فقیه مطلقه است ایران ! فراموش نکنیم! احمدی نژاد و زنجانی و امثال او فقط به فرمان خامنه ای این دسته گل چند صد میلیارد دلاری را به آب داده اند. خامنه ای کارفرمای "اقتصاد مقاومتی کذایی " بود. حال چرا کارگزار کوچکی چون بابک زنجانی را محکامه می کنند ولی توجهی به کارفرمای این دست گل که رهبر عادل مدیر و مدبر ایران است ، ندارند؟

ریخت و پاش وسیع و گم شدن میلیلردها دلار!


در اثر این سیاست رهبر جمهوری اسلامی و اجرای اقتصاد مقاومتی از سوی افراد اطلاعاتی و سپاه و بازرگانان وابسته به رژیم ، میلیاردها دلار ناپدید شد! چندان هم عجیب نیست. بسیاری ار محموله ها توسط دولتها مصادره شد و ایران پیگیر این مصادره ها نشد، چون تحریم را دور زده بود و پولشویی جرمی سنگین است. صد البته خود برادران هم مقدار زیادی را خوردند!
دولتهای افریقایی ، ترکیه ، مالزی و بسیاری دیگر از دولتهای جهان در ابتدا  چشم خود را بروی پولشویی ایرانیان می بستند، اما هر از گاهی محموله ای را ضبط می کردند و سهمی از پول نفت ایران را به یغما می بردند. شاید هیچ وقت نتوان آمار این جنایت اقتصائی را درآورد ولی ما می دانیم که در دولت احمدی نژاد نزدیک به هزار میلارد دلار پول نفت وجود داشته که حداقل دویست میلیارد دلار آن ناپدید شده است.

در اثر این سیاست رهبر جمهوری اسلامی و اجرای اقتصاد مقاومتی از سوی افراد اطلاعاتی و سپاه و بازرگانان وابسته به رژیم ، میلیاردها دلار ناپدید شد! چندان هم عجیب نیست. بسیاری ار محموله ها توسط دولتها مصادره شد و ایران پیگیر این مصادره ها نشد، چون تحریم را دور زده بود و پولشویی جرمی سنگین است. صد البته خود برادران هم مقدار زیادی را خوردند!

سرنخی از لختی سلطان و سکوت مردم :


مقصر ناپدید شدن این دویست میلیارد دلار کیست؟ احمدی نژاد ؟ دولتهای همکار با دور زنندگان تحریم مانند ترکیه و مالزی؟ یا خود دور زنندگان مانند زنجانی نگون بخت؟
ولایت فقیه مطلقه است ایران ! فراموش نکنیم! احمدی نژاد و زنجانی و امثال او فقط به فرمان خامنه ای این دسته گل چند صد میلیارد دلاری را به آب داده اند. خامنه ای کارفرمای “اقتصاد مقاومتی کذایی ” بود. حال چرا کارگزار کوچکی چون بابک زنجانی را محاکمه می کنند ولی توجهی به کارفرمای این دست گل که رهبر عادل مدیر و مدبر ایران است ، ندارند؟
امثال زنجانی ها در فضای فاسد و اقتصاد بیمار جمهوری اسلامی بوجود آمده اند.  مقصر و متهم اصلی کیست؟ کسی بجز رهبر فرزانه انقلاب است؟!

۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

نقد و حتی خندیدن به مذهب حق مسلّم ماست


موکراسی و آزادی بیان


ما ایرانیها در تحریف معانی و سفسطه دستی دراز داریم.  مفهومی مانند دموکراسی بصورت نقل محفلهاست ولی هرگز  این مفهوم را نمی خواهیم بلکه ایده و عقاید خام خود را بعنوان دموکراسی به یکدیگر معرفی می کنیم. از جمله گروهی از هموطنان عمدتا مذهبی ما  پای می فشارند بر این نظر که در دموکراسی باید به عقاید یکدیگر احترام گذاشت. احترام به عقیده چیست؟ یعنی هر نوع طرز فکر و عقیده دیگران برای ما محترم باشد. آیا این دموکراسی است؟ هرگز! احترام به عقیده عین ترویج استبداد است. در دموکراسی هیچ عقیده ای پایدار نیست  و همه چیز قابل نقد است. جامعه دموکرات جامعه ایست که در آن هیچ عقیده ای الزامی و پایدار نباشد. یعنی هر چیزی قابل نقد و حتی مسخره شدن باشد.

ashura-Iran
آزادی بیان محترم است. آزادی عقیده حق هر انسانی است ولی مطابق همین آزادی بیان ، هیچ عقیده ای بخودی خود محترم نیست هرچند که صاحب آن عقیده انسانی محترم است. بنابر این نقد و حتی مسخره کردن عقاید افراد نه تنها طبیعی یک جامعه دموکرات است بلکه مطابق آزادی اندیشه و بیان اندیشه ، جلوگیری از بیان دیگری یک ناهنجاری و جرم محسوب می شود! یعنی اگر کسی پاپ را مسخره کرد مهم نیست ولی اگر کسی خواست جلوی مسخره شدن پاپ را بگیرد ،  این کار نادرست است!
البته درک موضوع بالا که یکی از ساده ترین مسایل روزمره جهان مدرن است ، برای بسیاری از ما ممکن نیست. ما همواره با تهدید نویسندگان و زندانیهای عقیدتی مواجه شده ایم. خود مردم ما  هم با  تهدید یکدیگر ، همواره از ابراز عقیده و نقد یکدیگر ترسیده اند. سکوت درباره کارهای نادرست و عقاید خنده آور یکدیگر ، چیزی است که بعنوان  « احترام » تلقّی می شود. اما پس جایگاه پیشرفت و تغییر عقاید کجاست؟  مگر خود پیامبرانی مانند ابراهیم و محمد و موسی به عقاید دیگران احترام گذاشتند؟ و اگر قرار باشد که به عقاید دیگران احترام بگذاریم که بشر امروز هنوز باید در غار زندگی می کرد!
بنابر این احترام به انسان و مقام انسانیت شامل احترام به عقاید و تفکرات او نمی شود.

مبنایی برای  تشخیص تقدس  وجود ندارد


تقدّس چیست و چه متری برای تشخیص مقدّسات از خرافات وجود دارد؟ حقیقت این است که هر دینی برای خود مقدساتی دروغین و خرافی ساخته است. این مقدسات می تواند شامل سرزمین مقدس شود ، شخص مقدس شود و یا کتاب مقدس.  صاحبان ادیان البته حیوان مقدس و درخت مقدس هم دارند. حتی گروهی آلت جنسی را مقدس می دانند.
حال با این همه مقدسات ادیان چه باید کرد؟ جالب است که خود دینداران ، ادیان دیگر و مقدسات یکدیگر را به سخره می گیرند و مثلا مسلمانان گاو پرستان را مسخره می کنند. ویا اینکه مسیح پسر خداست و برای رفع گناه ما آمده است همواره موضوع جوکها و کاریکاتورهاست. ایرادی هم ندارد ! چه ایرادی دارد که به مقدساتی که احمقانه می بینیم توهین کنیم؟ اگر این بتهای دروغین را نشکنیم که باید تا ابد بت پرست بوده باشیم!

هرگز هم معجزه ای برای دینداران نازل نشد که بتوانند یکی از این مقدّسات دروغین را اثبات نمایند. نه ابابیلی جلوی تخریب مکرر کعبه را گرفته و نه آب گنگ جلوی یک سرماخوردگی را. بلکه برعکس! کعبه باعث مرگ و خفگی هزاران نفر شده و آب گنگ هم پر است از انگل و کثافت و بیماری!
چه مدرکی وجود دارد و چه چیز می تواند نشان دهد که سرزمین اسرائیل مقدس است؟ مکه مقدس است؟ گاو مقدس است؟ آب گنگ مقدس است؟ قران مقدس است ؟
هیچ مدرکی نیست. هرگز هم معجزه ای برای دینداران نازل نشد که بتوانند یکی از این مقدّسات دروغین را اثبات نمایند. نه ابابیلی جلوی تخریب مکرر کعبه را گرفته و نه آب گنگ جلوی یک سرماخوردگی را. بلکه برعکس! کعبه باعث مرگ و خفگی هزاران نفر شده و آب گنگ هم پر است از انگل و کثافت و بیماری!

آیا می توان در برابر عقاید خرافی و نادرست سکوت کرد؟


گروهی می گویند : هرکس به دین خود.
این درست! اما مگر این ما نیستیم که با عقایدمان باعث ترور و جنگ و عقب ماندگی خاورمیانه شده ایم؟ باید پرسید : آیا یک خدا نشناس و بی دین را سراغ دارید که گروه تروریستی تشکیل دهد و به خودش بمب ببندد تا بتواند بزور دیگران را هم هم عقیده خود کند؟ خیر !

yazd

اگر قرار است هر کس به دین خود باشد چرا حکومت اسلامی تشکیل می شود و در آن مذهب رسمی اسلام  اعلام می شود؟ چه دلیلی دارد که در قوانین انسانی از اسلام سخن گفته شود و شرع  اعراب ۱۴۰۰ سال پیش را بخواهند بزور در جهان امروز اجرا کنند؟زمانی که هر کس به دین خود باشد ، مسلمانان دیگر نمی توانند از اجرای شریعت سخن بگویند .
زمانیکه هر کس به دین خود باشد ، دیگر حکومت اسلامی و مذهب رسمی ایجاد نمی شود.  بنابراین جمله ی « هر کس به دین خود » در عقاید مسلمانی نمی گنجد! از طرفی با سکوت کردن درباره خرافات و عقاید نادرست دیگران نتیجه چه می شود؟
نتیجه سکوت در برابر عقاید نادرست و خرافی همین است که ۱۴۰۰ سال مردم ایران با دروغ گفتن به خود و نسلهای آینده ، دین من درآوردی محمد را که با جنگ و زور وارد ایران شده بود را حفظ نموده اند! بخاطر مصالح و شرایط زمانه سکوت کردند و این دین ۱۴۰۰ سال است که حفظ شده است.
نتیجه سکوت در برابر عقاید خرافی این است که نظریه تکامل را در کتابهای درسی قرار نداده اند . فقط به این دلیل که عقاید مسلمانان و دیگر ادیان بر اساس مجسمه سازی خدا و دمیدن روح در مجسمه است! این همه مدرک و فسیل و هزاران برگ تحقیقات دو سده گذشته در برابر یک قصّه کودکانه کم آورده است و کسی را توان آن نیست که اعتراف کند و بگوید  که :
 « شاه لخت است مردم »

۱۳۹۴ آبان ۲۳, شنبه

خرافاتی بنام اسلام و مصیبتی بنام حج


حج از کجا آمده است؟


با وجودی که مسلمانان سعی دارند با داستان سرایی درباره ابراهیم ، حج را به ادیان ابراهیمی پیوند دهند ، اما حقیقتی وجود دارد که مراسم حج پیش از اسلام در میان بت پرستان عرب مرسوم بوده است و ایشان برای زیارت بتهای کعبارت اعراب از کعبه تجارت ه به مکه می آمدند. در کنار زیارت کعبه و مراسم حج ، انواع تفریحات مانند زنبارگی و فحشا و خرید و فروش کنیزان هم برگزار می شد که امروز تقریبا به همین روش ولی پنهانی این فساد و زنبارگی در میان بسیاری از زائران مکه وجود دارد!

اینکه ابتکار ساخت بت خانه ای بنام کعبه کار کیست کسی بدرستی نمی داند ولی معماری کعبه قدمت چندانی نداشته است و بنا به نظر کارشناسان کپی برداری ناقص و ناشیانه ای از بناهای زرتشتی مانند کعبه زرتشت ایران است. وجود آب در کنار کعبه که به آب  زمزم مشهور است نیز همانند معابد ایرانی موسوم به آناهیتا می باشد که همواره در کنار آب بنا شده اند. کعبه زرتشت در ایران پیشینه بسیار دارد و برخی پیشینه بخشهایی از آنرا به دوران عیلام هم دانسته اند. البته هنر و ستاره شناسی در طراحی کعبه زرتشت کجا و در کعبه کجا! هر روز نکته ای تازه از دانسته های ستاره شناسی معماران ایرانی کعبه زرتشت یافت می شود که چشم حیرت بینندگان و باستان شناسان را برانگیخته است. از جمله وضعیت ایجاد سایه ها در کعبه زرتشت که می تواند تغییر فصول سال را تشخیص داد.
اینکه ابتکار ساخت بت خانه ای بنام کعبه کار کیست کسی بدرستی نمی داند ولی معماری کعبه قدمت چندانی نداشته است و بنا به نظر کارشناسان کپی برداری ناقص و ناشیانه ای از بناهای زرتشتی مانند کعبه زرتشت ایران است. وجود آب در کنار کعبه که به آب  زمزم مشهور است نیز همانند معابد ایرانی موسوم به آناهیتا می باشد که همواره در کنار آب بنا شده اند. کعبه زرتشت در ایران پیشینه بسیار دارد و برخی پیشینه بخشهایی از آنرا به دوران عیلام هم دانسته اند. البته هنر و ستاره شناسی در طراحی کعبه زرتشت کجا و در کعبه کجا! هر روز نکته ای تازه از دانسته های ستاره شناسی معماران ایرانی کعبه زرتشت یافت می شود که چشم حیرت بینندگان و باستان شناسان را برانگیخته است. از جمله وضعیت ایجاد سایه ها در کعبه زرتشت که می تواند تغییر فصول سال را تشخیص داد.

نه ابراهیمی در تاریخ وجود داشته است و نه افسانه های تورات و قرآن بوسیله باستانشناسان تأیید گردیده است. این داستانهای بناکردن کعبه و دیگر داستانهای مربوط به ابراهیم ، دروغی بیش برای سرکیسه کردن زائران نیست و براستی هم محمد با تشخیص این درآمد سرشار مکیان از حج ، این خرافات را برنداشت و آنرا در اسلام حفظ نمود تا بتواند درآمد اعراب مکه را از راه داستانهای ابراهیم و اسماعیل حفظ نماید!
نه ابراهیمی در تاریخ وجود داشته است و نه افسانه های تورات و قرآن بوسیله باستانشناسان تأیید گردیده است. این داستانهای بناکردن کعبه و دیگر داستانهای مربوط به ابراهیم ، دروغی بیش برای سرکیسه کردن زائران نیست و براستی هم محمد با تشخیص این درآمد سرشار مکیان از حج ، این خرافات را برنداشت و آنرا در اسلام حفظ نمود تا بتواند درآمد اعراب مکه را از راه داستانهای ابراهیم و اسماعیل حفظ نماید!

ایرانیان را چه به حج ؟


پیش از اسلام ایرانیان  همواره با اعراب عشایر مرزهایشان در رقابت و جنگ بوده اند ، اما بسیار جالب است که پس از مسلمان شدن ایرانیان خود را فراموش نمودند و خود را از اعراب هم مسلمان تر دانستند! اعجاز قرآن در این بود که ایرانیان بدون اینکه آنرا بفهمند بدان ایمان داشتند و اعمال احمقانه حج را هم با آب و تاب انجام می دادند بدین گمان که با انجام حج به بهشت می روند! زهی خیال باطل اگر نادانی گمان کند که با سفر کردن به عربستان و  ریختن پولهایش  به شکم اعراب به بهشت خواهد رفت! در خالیکه در همسایگی همه ی ما ایرانیانی یتیم و فقیر هستند که محتاج تکه نانی بوده و هستند ، نادانها و فریب خوردگانی به گمان بهشتی شدن ، در خرافات و دروغ خود را غرق می نمایند!

همزمان با این همه مصیبت و گرسنگی مردم ایران، گروهی هم پولهای خود را  هزینه می کنند و به کعبه می رند تا مثلاً بهشتی شوند! از مکه کفن می خرند و با خود می آورند تا زمان مرگ آنها را در کفن حاجیان بپیچند و روز قیامت خداوند فراموش نکند که این بنده اش حاجی بوده است! عجب حماقتی! و عجب کسب و کاری را محمد برای اعراب  دست و پا کرده است!
1400 سال است که ایرانیان مصیبتهای  بسیاری را تحمل کرده اند ، از خود حمله اعراب  گرفته تا حمله مغولها و ترکان تیموری تا تجاوز انگلیس و روس ، بارها و بارها ایرانیان دچار قحطی و فقر شدید شده اند. خاک ایران از اسخوان کودکان گرسنه ای که در قحطیهای مختلف کشته شده اند، آکنده است. همزمان با این همه مصیبت و گرسنگی مردم ایران، گروهی هم پولهای خود را  هزینه می کنند و به کعبه می روند تا مثلاً بهشتی شوند! از مکه کفن می خرند و با خود می آورند تا زمان مرگ آنها را در کفن حاجیان بپیچند و روز قیامت خداوند فراموش نکند که این بنده اش حاجی بوده است! عجب حماقتی! و عجب کسب و کاری را محمد برای اعراب  دست و پا کرده است!

نوبت نویسی چندین ساله حج !


در حالیکه سهم ایران از دو میلیون زائر مکه  کمتر از یکصد هزار نفر است. تعداد متقاضی برای حج میلیونی است . به همین  دلیل هم باید سالها در نوبت بود تا بتوان حاجی شد! هر حاجی ایرانی نزدیک به بیست میلیون تومان هزینه می کند و این بعنی سالانه ۲۰۰۰ میلیارد تومان از ایران به فاضلاب کعبه می رود!
این مبلغ ۲۰۰۰ میلیارد تومانی را تصور کنید که برای فقر زدایی و کار آفینی هزینه شود؛ برای آموزش و درمان رایگان هزینه شود؛ ایرانیانی که در بیمارستانها برای مشکلات مالی درمانی خود التماس می کنند و توان پرداخ هزینه را ندارند، سالانه ۲۰۰۰ میلیارد تومان را به اعراب شکمباره می ریزند!
شوربختی دیگر آن که می بینیم و می شنویم که افرادی فقیر و ناتوان با گرفتن وام و گرفتن نان از دهان کودکانشان ، خود را به آب و آتش می زنند که حاجی شوند!

تجمع جمعیت برای سنگ زدن به شیطان!


رمی جمرات مراسمی احمقانه است که حاجیان در حج انجام می دهند. در این مراسم احمقانه ، حاجیان بسوی ستونهایی که نماد شیطان است ، سنگ پرت می کنند! در این مراسم ازدحام جمعیت بسیار شدید است و دو میلیون نفر در حالی به سنگ پرانی مشغولند که همواره در ازدحام ایشان عده ای خفه شده و می شوند. از آموزش سنگ پرانی که بگذریم ، این بی برنامگی و بی نظمی برای مراسم حج همواره در حال تکرار است. در سالهای گذشته چندین مورد مشابه رخ داده است و در هر مورد صدها تن کشته شده اند. واقعه اخیر هم که بیش از هزار کشته داده است و بیش از ۱۰۰ نفر از ایرانیان هم در بین قربانیان بوده اند.

ای کاش بجای حج و سنگ پرانی به شیطان ، ریالی را به فقرا داده بودند!  ای کاش درختی کاشته بودند. فقط تصور کنید که بودجه حج را برای درختکاری هزینه کنند!  ای کاش به کودکان دانش آموز بیسواد برای تحصیل کمک می کردند !  و ای کاش و ای کاش!  اما 2000 میلیارد تومان را به عربستان بردند به گمان اینکه با اینکار بهشتی می شوند! شیطان هم کار خدا را راحت کرد و هزار تای این نادانها را مستقیم به بهشت فرستاد!
ای کاش بجای حج و سنگ پرانی به شیطان ، ریالی را به فقرا داده بودند!
ای کاش درختی کاشته بودند. فقط تصور کنید که بودجه حج را برای درختکاری هزینه کنند!
ای کاش به کودکان دانش آموز بیسواد برای تحصیل کمک می کردند !
و ای کاش و ای کاش!
اما ۲۰۰۰ میلیارد تومان را به عربستان بردند به گمان اینکه با اینکار بهشتی می شوند! شیطان هم کار خدا را راحت کرد و هزار تای این نادانها را مستقیم به بهشت فرستاد!


۱۳۹۴ مهر ۲۹, چهارشنبه

سر بریدن در اسلام



اسلام یک دین سرکش و متجاوزی است برپایه تسلیم پذیری دیگران، و عبد و عبید و بی اختیار بودن در برابر قوانین ارتجاعی آن. در اسلام واژه ای بنام رحم، شفقت، گذشت، مهربانی، بخشش و دیگر ویژگی های انسانی نیست. باید در برابر آن بی چون و چرا تسلیم بود و به دستورات یک طرفه و زورگویی آن گردن نهاد. هنگامی که نیک بدان پاسخ دادی و فرمان های غیر انسانی آن را پذیرا شدی، از مقربان درگاه و خاصان آن می گردی و می توانی خود صادر کننده همان احکام کشتارگر و زورگویی باشی.
به دنیای اسلام خوش آمدید. اسلام زجر دادن حیوانات و خونریزی را روش "کشتار حلال" می داند. وقتی که شما گوشت حلال می خورید بدانین که حیوانی زبان بسته و بی دفاع در دست جلاد اسلامی به سختی جان داده و تا مدتها زجر کشیده است.

کشتار انسان ها

روش اسلام روش سیاه و سپید است و میان رنگهای هفتگانه و مخلوطی از رنگها، به جز سیاه و سپید رنگی را نمی شناسد. بدین روش که این دین ابراهیمی خطاب به دیگر باوران می گوید:”یا با ما شو، و یا بمیر”. از این روی، اسلام از روز نخست برای جهانیان که با او همرنگ و همراه نیستند فتوای قتل و کشتار صادر می کند.
کشتار در سرتاسر تاریخ ۱۴۰۰ ساله در کشورهای اسلامی دیده شده، و هم اکنون نیز از سوی طالبان ایران، طالبان افغانستان، عربستان، یمن، سودان، و مانند آن همچنان ادامه داشته و روزی نیست که سر بیگناهی به جرم بی دینی و یا بازگشت از دین بر سر دار نرود. آمار کشته شدگان در این ۳۵ ساله رژیم اسلامی از کشتار بهایی ها، کلیمی ها، و یا مسلمانان از دین برگشته سرسام آور است.
به این تصویر نگاه کنید. محشر خر است. مسلمانانی که این چنین خون حیوانات را می ریزند توانایی آن را دارند که دست خود را به خون انسان ها هم آلوده کنند. آیا این رضای الله و به خاطر الله است؟. این الله باید دیوانه و خون آشآم باشد که چنین خواسته هایی را از بشر داشته باشد.

فرهنگ ایرانی و فرهنگ تازی گری

مردم ایران همواره در طول تاریخ مردمانی ملایم، مهربان، و با گذشت بوده اند. رفتار دوستانه و کدخدامنشی آنان موجب گردیده که اقوام شورشی و متجاوز به این سرزمین رفته رفته خوی و منش ایرانی پیش گیرند و خود هرکدام به دفاع و پای خیزی در برابر متجاوزین دیگر قرار گیرند.
تنها گروه سرکش و آدم کش تازیان بودند که در ۱۴۰۰ سال گذشته این مملکت را تاراج کرده اند، و زندگی مردم این مرز و بوم را به باد داده اند. اگر بخش هایی از کشورما جدا شد، و اگر از تاریخ جهانی به دور ماندیم و لنگ لنگان پیش می رویم، همگی بر مبنای استیلای اسلام کشتارگر براین سرزمین بوده و هست. وجود پلید رژیم غیر انسانی ولایت فقیه نیز روزها و سال های تاریک دیگری در سرنوشت مردم و تاریخ کشورمان رقم می زند.
به راستی بشر تا چه اندازه می تواند خون آشام و بی رحم باشد؟. نمونه آن را در از پای درآوردن این حیوان بیچاره و سرنگون بخت می بینید. مسلمانان که این چنین خونریزی را در بین مردم رواج می دهند، آنان را آماده می کنند که در برابر صحنه های دار گردآمده و جان دادن انسانی را بدون هیچگونه ناراحتی تحمل کنند.

رفتار اسلام با حیوانات

رفتار اسلام گرایان با حیوانات نیز از روی نهایت شقاوت و بیرحمی است. انسانی که می تواند با وجود طبیعت فراوان از گیاهان و فراورده های کشاورزی و درختی صدها خوراک خوشمزه و خوب تهیه کند و با دندان های صاف و مستقیم گیاهخواری خود آنها را به آسانی و نرمی بجود، به خود عادت و آموزش داده که سالانه جان صدها گوسفند و گاو را گرفته و با پختن و له کردن گوشت آنان تغذیه کند. رفتار ما با حیواناتی که برایمان ارزش خوراکی ندارند هم بسیار بیرحمانه است. روش بیرحمانه بارکشی از خر و اسب و قاطر را همه ما دیده ایم، سگ و گربه و حیوانات دیگر هم که نجس بوده، و یک مسلمان سایه آنان را با تیر می زند. رژیم اسلامی هم بنا به عملکرد پیشوای خود علی ابن ابیطالب، هرساله برنامه سگ کشی را در نقاط گوناگون ایران به اجراء در می آورد.
روز عید قربان را بهتر نمی توان تفسیر کرد.

گوشتخواری از کی آغاز شده؟

بشر در زندگی غارنشینی و بیابانگردی خود از روز نخست با سه مسأله مهم روبرو بود: تهیه خوراک، جایی برای آرمیدن، و امنیت در برابر جانوران درنده. مسأله خوراک او را واداشت که به آسانترین و ساده ترین روش یعنی گرفتن و کشتن حیوانات دست جوید. شاید قرنها به طول انجامید تا توانست کشاورزی کند و به درختان میوه دسترسی یابد. ولی دیگر به گوشتخواری عادت کرده بود و دندان گیاهخوار او در راه گوشتخواری به کار رفت و روز به روز رحم و مهربانی او نسبت به حیوانات کمتر شد.
به جای کشتن و خونریزی و جان حیوانی را بی جهت گرفتن کار مفیدی انجام بده تا برای انسان ها منشاء خیر و برکت باشد.

عید قربان، و یا بی رحمی با حیوانات

به راستی “عید قربان”، زشت ترین عنوانی است که مسلمانان برای چنین عمل بیرحمانه و ظلم و جور خود نسبت به حیوانات برگزیده اند. تصور کنید چند صد هزار انسان همه خصوصیت های انسانی در جامعه خود، قحطی و مرگ بیشمار کودکان و زنان در سرتاسر جهان، به ویژه قاره آفریقا را نادیده می گیرند و از قوت و زندگی سالانه خود پس انداز نموده آن را به جیب عرب های خوش گذران می ریزند و در روزی چون امروز جان و زندگی هزاران گاو، گوسفند، و شتر را گرفته و گوشت آنها را سرانجام در زیر خاک می کنند. این عملکرد را می توان اوج نزول و فروکش انسانیت در جامعه دانست.
ابراهیم می خواهد فرزند خود اسحاق را به دستور یهوه الله یهودیان قربانی کند ولی یهوه پشیمان می شود و گوسفندی را می فرستد تا ابراهیم آن را قربانی کند. این داستان مسخره و مردم خرکن را قرنهاست که به گوش امت های خردباخته اسلامی میخوانند و شعور باقیمانده آنان را می گیرند و آنان را تبدیل به آجر می کنند. سرد، بی احساس، بی رحم، و کشتارگر.

دستور امام خمینی در کشتن حیوانات

در صفحه ۴۱۵ کتاب توضیح المسائل (تز دکترای) امام خمینی، شرایط بریدن سر حیوان را شرح می دهد که بخشی از آن اینگونه است:
۱- کسی که سر حیوانی را می برد باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر (ص) نکند. باید از خود پرسید کشتن یک حیوان چه ربطی به محمد ابن عبدالله عرب ۱۴۰۰ سال پیش دارد؟!.  وانگهی، شمار مسلمانان  تنها  ۲۵٪ جمعیت جهان را شامل می شود، پس تکلیف ۷۵٪ غیر مسلمان چیست ؟. آیا آنها حق کشتن حیوانی را ندارند، و اگر کشتند چون  محمد ابن عبدالله عرب را باور ندارند، آن گوشت قابل خوردن نیست؟.
۲- در موقع سر بریدن، باید بدن حیوان رو به قبله باشد، و روی به قبله سر ببرد وگرنه حیوان حرام است. اینهم یک نسخه پیچی مسخره و بی خردانه است. نخست این که با بیرحمی جان حیوانی را می گیرند، و دیگر این که باید در راستای بت خانه کعبه باشد!. هنگامی که شخص در طرف دیگر زمین است، قبله کدام سمت است و چه معنا دارد؟!.
۳- هنگام سر بریدن، نام الله را برزبان بیاورند. البته این نسخه پیچی درست است. زیرا همه کشتارها به دستور و خواسته الله انجام می شود. بنابراین، بردن نام الله کشتار گر ضروری است!. زیرا نام جانی ودستور کشنده را باید به خاطر آورد.
آیا به راستی ظلم و ستم بیرویه به حیوانات به دلیل پوچ و واهی عید قربان برای خوش آمد گویی الله مدینه کار خردمندی است، و انسانیت ما را نشان می دهد؟. وقتی کار کشتن بی جای حیوانات عادی می شود، کشتن انسان ها را نیز به دنبال خواهد داشت. کاری که در کشورهای اسلامی هرلحظه انجام می گیرد.

تفسیر اسلام در مورد گوشت خواری انسان

اسلام می گوید که حیوانات برای خدمت به بشر به وجود آمده اند، و انسان می تواند از گوشت و شیر آنان بهره مند شود. چنین چیزی درست نیست. حیوانات هم دارای احساسند و مانند انسان تا زنده اند از زندگی خود لذت می برند. بنا براین، دلیلی ندارد که ما برای اشتهای خودمان، موجودی را بی جان کنیم. وانگهی، اگر ما به غلط گوشتخوار شدیم، حیوان بیچاره چه گناهی دارد؟. روش کشتن اسلامی هم کاملن بیرحمانه و برای حیوان زجر و آزار دهنده شناخته شده است.
گوسفندان بی زبان و بی دفاع در دست جلاد و در انتظار مرگ برای خشنودی الله مرگ طلب و برآوردن خواسته های امت خردباخته

از آنچه گذشت:

اسلام یک دین سرکش و متجاوزی است که برپایه تسلیم پذیری دیگران، و عبد و عبید و بی اختیار بودن آنان بنا شده. در اسلام واژه ای بنام رحم، شفقت، و دیگر ویژگی های انسانی نیست. باید در برابر آن بی چون و چرا تسلیم بود و به دستورات یک طرفه و زورگویی آن گردن نهاد. کمترین نافرمانی و دورشدن از قوانین ضد انسانی این حزب فاشیست سیاسی، مرگ و نابودی است. از روز نخست برپایی این دین کشتارگر، فتوای قتل و نابودی دیگر باوران جهان به میزان ۵ میلیارد که مسلمان نیستند، داده شده.
وحشیگری و بی رحمی این دین در کشتار دیگر باوران خلاصه نمی شود. سالی میلیون ها از حیوانات به راههای گوناگون از جمله عید قربان، از بین رفتن زیر بارکشی، و یا سگ کشی در اسلام جان خود را از دست می دهند. روش کشتار مسلمانان نیز بسیار آزار دهنده و زجر آور است. در اسلام چرایی نیست و تنها یک منطق وجود دارد و آن منطق قساوت، بیرحمی، و زورگویی بدون هیچ دلیل و خردمندی است.
اسلام یک دین سرکش و متجاوزی است که برپایه تسلیم پذیری دیگران و بی اختیار بودن آنان بنا شده. در اسلام واژه ای بنام رحم، شفقت، و دیگر ویژگی های انسانی نیست. باید در برابر آن تسلیم بود و به زورگویی آن گردن نهاد. کمترین نافرمانی و دورشدن از قوانین ضد انسانی این حزب فاشیست سیاسی، مرگ و نابودی است.


۱۳۹۴ مهر ۱۶, پنجشنبه

دگراندیشان زیربار ظلم و ستم رژیم


در کشورهای عقب مانده و دور از تمدن و دموکراسی واژه های زشت و نا پسند ” اقلیت”، و ” اکثریت” همواره ورد زبان مردم است. در کشورهای ماتم زده اسلامی از این هم بدتر بوده و ناباوران به اسلام و باورمندان به عقاید و ادیان دیگر، مورد بی حرمتی و بی احترامی مردم قرار می گیرند. تا جایی که گروههای مذهبی آسوری، ارمنی، بهایی، زردشتی، و معتقدین به فرقه های گوناگون اسلامی دیگر مورد ضرب و شتم پیروان اهل سنت و یا شیعه قرار گرفته و گروهی از آنان تا توانستند تا کنون از کشور هایشان فرار کردند.

هم میهنان دگراندیش ما زیربار ظلم و ستم رژیم نیاز به پشتیبانی همگان دارند


زندگی رقت بار  دگر اندیشان در کشورهای عربی


در کشور به اصطلاح اسلامی عربستان که زادگاه محمد پیامبر اسلام بوده، و انتظار می رفت مأمن و پناهگاهی برای همه ادیان جهان باشد از همان روزهای نخست  پیدایش اسلام به دستور محمد ابن عبدالله همه یهودیانی زاده و  بزرگ شده آن کشور، ساکن و دارای مزرعه و باغ و کشاورزی بودند و به معاملات گوناگون اشتغال داشتند، به قتل عام  قبیله بنی قریظه رسانده و موجب فرار گروههای دیگر آنان از عربستان شدند.
امروزه هم تنها شمار کمی از شیعیان  با ترس و لرز و زیر نفوذ و قدرت مسلمانان اهل تسنن به عنوان هم میهنان و ساکنان درجه دوم، در آن کشور زندگی می کنند و یارای نفس کشیدن ندارند. شمار زیادی و یا همه یهودیان و مسیحی های دیگر کشورهای اسلامی مانند لیبی، کشورهای کناره خلیج فارس و حتی مصرکه به اصطلاح زشت اسلامی اقلیت مذهبی نام گرفته اند، به ناچار به کوچ و مهاجرت به کشورهای اسرائیل و اروپایی شدند. تا از شربه اصطلاح مسلمانان اکثریت افراطی در امان بمانند.

آخوندهای  حقه باز، دروغگو، شکمباره و زنباره، با شتسشوی مغزی مردمان ایران قسمتی از جامعه بدانان همواره تلقین نمودند که ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند و به ...

زندگی رقت بار  دگر اندیشان در ایران


گرچه دیگر باوران در دوران رژیم پیشین از شر گزند شیعیان افراطی و خردباخته آرامش نداشته و همواره مورد طعنه، سرزنش و احیاناً یورش و حمله آنان قرار می گرفتند، ولیکن رژیم گذشته بسیار متعادل و با دموکراسی با گروههایی که به اصطلاح زشت اقلیت مذهبی نام گرفته بودند، رفتار می کرد. یهودیان، ارامنه و آسوری ها، زردشتی ها، و حتی در شهرهای بزرگ بهایی ها پا به پا و در کنار هم به کسب و کار،و کوشش می پرداختند و کمتر کسی سوای همان گروه خردباخته دبش اسلامی  مزاحم آنان می شد.  مگر آن که با تحریک و وسوسه آخوندی همراه بوده باشد.

فرتور هفت تن از رهبران جامعه بهایی کشور را که از ۱۴ می سال ۲۰۰۸ در زندان و زیر شکنجه به سر می برند نشان می دهد. به راستی جرم و گناه این بینوایان چیست؟ به کدامین گناه نکرده اینگونه مجازات شده و مورد توهین و اذیت و آزار قرار می گیرند؟
 زهرپاشی آخوند فلسفی علیه بهائی ها

در دوران رژیم گذشته کمتر دیده می شد که از سوی شیعیان افراطی به دگراندیشان حمله شده و به آنان ضربه و خسارتی وارد شود. مگر آن که با تحریک و وسوسه آخوندی همراه بوده است. به عنوان نمونه در رمضان سال ۱۳۳۲، فلسفی جنایتکار به مدت دو هفته در مسجد شاه تهران، هرشب برای کشتن و نابودی بهایی ها به یک مشت انسان نماهای خردباخته، درس امر به معروف می داد. فلسفی پیروان بهایی را دشمن خدا و دین، دشمن خاک و مردم ایران بر شمرد، و کشتنشان را ثواب ذخیره روز آخرت نامید.

حجت الاسلام فلسفی آخوند جنایت کاری که باسخنرانی خود در سال ۱۳۳۲ در مسجد شاه موجب کشتار و خانمانسوزی چند هزار هم میهن بهایی شد.

پیامد زهر پاشی آخوند فلسفی


خوب، تصور می فرمایید نتیجه این زهرپاشی و دشمنی چه شد؟: نتیجه جنایتی بزرگ در ابعادی گسترده در سرتاسر ایران بود. زیرا از فردای آن روز مسلمانان مکتب آخوند که هرشب به مسجد می رفتند، و یا به وعظ و گفتار او به رادیو گوش فرا می دادند، در سراسر ایران، در گروههای ده، صد، و چند هزار نفری شبانه به خانه ، مسکن و ماوای بهاییان یورش بردند. با تیر وتبر، ساطور، چاقو و شمشیر، سنگ، و چوب به جان بهائی ها و حتی زنان و فرزندان آنان افتادند.
یک نمونه بزرگ و جنایت بار آن، حمله و یورش مسلمانان متعصب در چند دهکده یزد به ساکنان بهایی آن منطقه و قتل عام آن هم میهنان آرام، زحمتکش و صلح طلب بود. شوربختانه دولت وقت نیز به دلیل ترس از شیعیان افراطی و حمایت بازار از آن قتل عام، آدمکشان و مجرمین این فاجعه بزرگ را به حال خود آزاد گذاشت و کمترین  مجازاتی برایشان در نظر نگرفت.

دشمنی و کینه توزی آخوند با بهایی ها در رژیم کنونی


در دوران رژیم کنونی بزرگترین ظلم و ستم به دگراندیشان، به ویژه به هم میهنان بهایی شده که زبان قادر به گفتن آن نیست و به راستی برگهای سیاه زیادی از تاریخ شوم ما را در بر خواهد گرفت. به راستی فرزندان این آب و خاک در دوران بعد به ما لعنت و نفرین خواهند فرستاد که ما آنهمه ظلم و ستم رژیم را در این ۳۷ سال با دگر اندیشان در سرتاسر کشور دیدیم و خم به ابرو نیاوردیم. در حقیقت ما نیز دگر اندیشان را به همان لفظ زشت اقلیت مذهبی نامیده و از حمایت و پشتیبانی و یا دست کم همدردی با آنان کوتاهی ورزیدیم.
این  بی تفاوتی و دور گرفتن خودمان از درک مسئولیت ملی و میهنی موجب گردید که گروه، گروه هم میهنان دگر اندیش که عمومن کارکشته و کاردان بودند، از کشور کوچ نموده و به قطب صنعتی و اقتصادی کشورهای زنده و با فرهنگ گره خوردند و نتیجه سالها تجربیات علمی، هنری، فرهنگی، و اقتصادی خود را ارزان و رایگان در اختیار بیگانگان گذاشتند.

به گزارش سرویس خبری جامعه بهاییان ایران؛ آتش زدن عمدى خانه‌ ها و وسائل نقلیه بهائیان در ایران تازه‌ترین روش اِعمال خشونت بر علیه آنهاست. در ساعات اولیه بامداد هیجدهم ژوئیه سال ۲۰۰۸، خانه مسکونى خانواده شاکر در کرمان طعمه حریق شد. این حادثه تنها چند هفته پس از آن رخ داد که اتومبیل این خانواده بعد از دریافت تلفن‌های مکرر تهدیدآمیز، به آتش کشیده شد." آیا این رفتار مایه سرافکندگی و خجالت تمامی ایرانیان نیست؟، و آیا وظیفه فرد فرد ما نبود که از آنان حمایت می کردیم؟!.

خاطره ای بد از گذشته


زمانی که نگارنده در گذشته به تدریس کلاس های ششم ریاضی می پرداختم، یکی از شاگردان دخترم که در درسهای ریاضی، فیزیک، و مکانیک بسیار پیشرفته و از شاگردان ممتاز کشور به شمار می رفت همیشه ساکت و آرام در ته کلاس می نشست، با دانش آموازان دیگر معاشرت و گفتگویی نداشت و پس از پایان درس بی سر و صدا کلاس را ترک می گفت. روزی پس از پایان کلاس او را صدا کردم و علت این تکروی، گوشه گیری و کنار کشی  را پرسان شدم. او با صدای بریده بریده و شرمساری گفت :  ” من بهائی ام و اگر دانش آموزان  دیگر بدانند با من با کینه و دشمنی رفتار می کنند…”.

تاکنون به دلیل سمپاشی و ضدیت آخوندها بر سر منبر با هم میهنان بهایی امت بی خرد با حرکت ضد انسانی و ضد ملی خود به قبرستان های سراسر کشور حمله کرده و آنان را ویران و تخریب نمودند.

محروم از تحصیل فرزندان بهائی


مازاد بر قتل عام، حمله به خانه و کاشانه و مرکز کار و فعالیت هم میهنان بهایی و ویران و خراب کردن گورستان های آنان و کندن سنگ قبرهای در گذشتگانشان، کار شوم و ننگین این رژیم ضد انسان و ضد ایرانی از ۳۷ سال پیش تا کنون بازداشتن و محروم کردن دانش آموزان و دانشجویان بهائی از تحصیل بوده است. فرزندان این آب و خاک و بسیاری برجسته و دارای امتیازات و نمرات بالایی بودند و می توانستند در آینده به کارهای سرنوشت ساز و بزرگی در کشوررمان روی آورده و موجب افتخار و آبروی کشور باشند، به خواسته و دستور رژیم جهنمی اسلامی از ادامه تحصیل باز ماندند.

جنایت دیگر رژیم در محروم کردن  دانشجوی بهائی


نمونه تازه آن  مهیاره نداف شهروند بهایی ساکن کرج است که  پس از شرکت در کنکور سراسری با نقص پرونده روبرو شده است . این شهروند بهایی که با رتبه ۴ رقمی ۱۸۲۹ گرایش انسانی موفق به قبولی در آزمون سراسری شده است، به دلیل اعتقاد به دیانت بهایی با ” بهانه نقص پرونده ” (شارلاتانی آخوند در ضدیت با بهائی ها) مواجه گردید و به این دلیل محروم از تحصیل شد.
این گونه اعمال زشت و ضد انسانی برخلاف اعلامیه حقوق بشر جهانی در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ می باشد که حق تحصیل را برای همه انسانها دوراز هرگونه  نژاد، رنگ، عقیده، مذهب و جنسیت برابر می‌داند. در سال‌های گذشته نیز  اعلام ” بهانه نقص در پرونده” داوطلبان بهایی ورود به دانشگاه‌ها در ایران معادل محرومیت از تحصیل آن‌ها بوده به نظر می‌رسد که این روند، در سال جاری نیز ادامه پیدا کند.

sharvand-bahai


 مصوبه دولت در بازداشتن فرزندان بهائی از تحصیل


محرومیت از تحصیل بهاییان در دانشگاه‌های ایران با استناد به مصوبه‌ی ششم اسفند ۱۳۵۹ “شورای عالی انقلاب فرهنگی” صورت می‌گیرد که بهاییان را علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم می‌کند.
بر اساس بند سوم این مصوبه، نه تنها باید از ثبت نام بهاییان در دانشگاه‌ها جلوگیری به عمل آید بلکه چنان‌چه هویت بهایی فردی بعد از ثبت نام و “هنگام تحصیل” نیز احراز گردد، باید از تحصیل محروم شود. محرومیت شهروندان بهایی پس از انقلاب اسلامی و اعلام انقلاب فرهنگی در ایران به صورت سیستماتیک اجرا شده است.

افراد در این فرتور شورای عالی انقلاب فرهنگی اند که اشاعه و پیشرفت فرهنگ کشور را جلوگیری از تحصیل فرزندان بهائی و فرزندان افغان های مقیم ایران دانسته و به تصویب رساندند. آیا اینان ضد فرهنگ و ضد منافع ملی ایران به شمار نمی آیند؟!.

رفتار غیر انسانی با افغانی ها


گروهی از مردم افغانستان  به دلیل جور و ستم رژیم  آن کشور از آغاز انقلاب ننگین اسلامی به ایران آمدند و در کشورمان اقامت گزیدند. آنان با همه نیرو و توانایی خود و در نهایت صداقت و درستی در ساخت مملکت آخوند زده و ویران شده ما همت گماشتند. آنان خدمات بزرگ و گرانبهایی به کشورمان نمودند و در آداب و رسوم و فرهنگمان سهم و شرکت مساوی داشته اند. ولی شوربختانه از یک سوی گروهی از هم میهنان نادان و نژاد پرستمان با آنان رفتاری مغرضانه داشته و به اذیت و آزارشان پرداختند و از سوی دیگر رژیم کذائی ضد  انسان ولایت فقیه مانع از رفتن کودکان آنان به مدارس و دانشگاههای ایران شده است.
این رفتار غیر انسانی رژیم و  بی تفاوتی و برخوردهای مردم با افغان ها در ایران بسیار زشت، نازیبا، و در نهایت نژاد پرستی و خود بزرگ بینی است. در کشورهای انسان و انسان ساز، هرکودک خارجی با هر ملیتی به آسانی، همراه و به طور مساوی با کودکان آن کشور به مدرسه می روند و از همه امتیازات آن کشور استفاده می کنند. نتیجه آن که فرزندان میهمان در کشور انسان ساز با زبان، فرهنگ، و تربیت آن کشور خوی گرفته و خود مبلغ و ناشر آن فرهنگ خواهند شد. چنانکه فرزندان من نگارنده به مدارس انگلیس و فرانسه رفته و در نتیجه به فرهنگ و زبان آن دو کشور علاقمند و وابسته شدند.

از آنچه گذشت:


در کشورهای جهان سوم دو واژه زشت و کریه “ اقلیت و اکثریت”، همواره ورد زبان بوده، و مردم آن کشور را به دو یا چند دسته نابرابر بخش و تقسیم نمودند. در کشورهای اسلامی، چند پله و مرتبه پست تر و زشت تر می باشد. زیرا اقلیت های مذهبی نه تنها آدم به شمار نمی آیند، بلکه شماری از آن فرقه ها محکوم به نیست و نابودی اند. همین موضوع سبب گردیده که دگراندیشان کشورهای اسلامی مانند یهودیان، ارامنه، آسوری ها، زردشتی ها و بهایی ها، تا می توانند از با چشم گریان و قلب آکنده از زادگاه خود خداحافظی کرده روانه کشورهای امن و انسان دوست شوند.

نکته پایانی:


رفتار زشت و موهن شیعیان افراطی خردباخته باجامعه دگر اندیشان در این ۳۷ سال حکومت جهنمی اسلامی از بد به بدترین رسیده، و همه نوع آزار و شکنجه در مورد آنان روا گردیده است. این جنایت های بیکران و نا محدود سیل کوچ و مهاجرت دگر اندیشان را به دیارهای امن و دور از ظلم و ستم آخوند واداشته است.
بزرگترین ظلم و ستم و جنایت رژیم غیر انسانی ولایت فقیه با هم میهنان بهایی بوده، که مازاد بر ضرب و شتم، حمله و آتش زدن به هستی و دارائی آنها، و ویران کردن گورستانهای آنها، فرزندان با هوش، زرنگ و زحمتکشان را با تصویب نامه رژیم جهنمی  از سال ۱۳۵۹ تا کنون باز داشته اند. شوربختانه، اینگونه ظلم و ستم های خانمان برانداز، از سوی دیگر مردم کشورمان نادیده گرفته شده و این دگر اندیشان همچنان در بدبختی و جنایت های روز افزون به سر می برند.