۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

بررسی رفتارهای جنسی محمد بن عبدالله



تاریخ نشان می دهد که محمد بن عبدالله، بطور چشمگیری در روابط جنسی اش تنوع طلب بوده است. به گفته “علی بن برهان الدین حلبی” در کتاب سیره حلبیه، جلد ۳ صفحه ۴۵۳:
محمد از ۳۰ زن در زندگی اش خواستگاری کرد!. البته خواستگاری لفظی است که نویسنده بکار برده است ولی حقیقت آن است که او این زن ها را به زور تصرف کرده و از آن ها کام دل می گرفته است!.
در نقاشی، محمد را در حالی که دو تا از زنانی را که به زور تصاحب کرده است را در کنار خود دارد مشاهده می کنید. محمد سراسر زندگی اش را در پی هوس بازی ها و شهوت رانی های بی انتهایش گذراند و امروزه به عنوان مقدس ترین فرد دنیا در نزد مسلمین خردباخته پرستیده می شود، چگونه چنین انسان زنباره ای که توانایی استقامت در برابر امیال جنسی اش را ندارد می تواند پیام آوری از جانب خدا باشد؟
در نقاشی، محمد را در حالی که دو تا از زنانی را که به زور تصاحب کرده است را در کنار خود دارد مشاهده می کنید. محمد سراسر زندگی اش را در پی هوس بازی ها و شهوت رانی های بی انتهایش گذراند و امروزه به عنوان مقدس ترین فرد دنیا در نزد مسلمین خردباخته پرستیده می شود، چگونه چنین انسان زنباره ای که توانایی استقامت در برابر امیال جنسی اش را ندارد می تواند پیام آوری از جانب خدا باشد؟
او علاوه بر این تنوع طلبی، از رفتارهای چندش آور جنسی نیز برخوردار بوده و هر از گاهی نیز اللهِ ساخته و پرداخته ذهن خویش را در قرآن، درگیر مسائل و مشکلات جنسی اش می کرد. نگارنده در این سری از نوشتارها بر آن است تا در بخش های مختلف، به طور مستند، به واکاوی و بررسی رفتارها و ماجراهای جنسی محمد بپردازد تا خوانندگان دریابند که این فرد مدعی پیامبری، درگیر چه ماجراهای جنسی مختلفی بوده و طبعن چه رفتارهای جنسی قابل بحثی داشته است!.
یکی از این ماجراها، که البته با یک پسر بچه بوده و ربطی به خانم های ذکر شده در بالا ندارد، ماجرای رابطۀ محمد بن عبدالله با علی ابن ابو طالب بوده است. هم چنان که در تاریخ اینگونه آمده است، محمد، علی را که پسر عموی او بوده، در سن خردسالی نزد خویش می آورد و به تعبیر “شیخ مفید” در کتاب ارشاد، صفحه ۹ ؛ علی “تربیت شده” دست محمد بوده است.
این هم سندی دیگر برای نشان دادن چهره اسلام واقعی، اسلام همین است که در این فرتور می بینید، اسلام واقعی و غیر واقعی و آخوندی و غیر آخوندی ندارد، اسلام در برگیرنده و اشاعه دهنده تمام جنایاتی است که می تواند به دست انسان ها صورت گیرد.
این هم سندی دیگر برای نشان دادن چهره اسلام واقعی، اسلام همین است که در این فرتور می بینید، اسلام واقعی و غیر واقعی و آخوندی و غیر آخوندی ندارد، اسلام یعنی کشتن و غارت و تجاوز و قطع کردن دست و پا، اسلام در برگیرنده و اشاعه دهنده تمام جنایاتی است که می تواند به دست انسان ها صورت گیرد.
به این ترتیب، علی در محیط زندگی محمد، شروع به رشد و نمو و بالیدن می کند. در نهج البلاغه، علی یکجا سخنی می گوید که به نحوی شگفت انگیز پرده از ماجرای هولناکی بر می دارد.! در زیر گفته خود علی را در این باره می خوانید:
“…آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینۀ خویشم جا داد، و مرا در بستر خود می خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش می سود [می مالید] و بوی خوش خود را به من می بویانید…”
(نهج البلاغه، ترجمه دکتر جعفر شهیدی ، خطبه ۱۹۲، ص ۲۲۲)
دقت فرمایید که چطور محمد بن عبدالله بدن خود را به بدن علی خردسال، می مالیده است و علی را وادار می کرده که بوی بدنش را استشمام کند.! به راستی کرداری چندش آور است، آن هم برای کسی که ادعای پیامبری خدا را می کند و مدعی است که باید رفتارش برای همه مسلمانان و تمامی مردم جهان، سرمشقی نیکو باشد(قرآن، سوره احزاب، آیۀ ۲۱).
فرض کنیم که همین حالا مردی یکی از پسر بچه های خردسال فامیلش را در بستر در کنار خویش بخواباند و بعد هِی بدن خودش را به بدن آن پسر بچه بمالد و هی سر آن پسر بچه را بگیرد و مثلا زیر بغل خود کند که بوی او را استشمام نماید، به راستی شما چنین انسانی را چه خواهید نامید؟ در خصوص او چگونه قضاوت خواهید کرد و با او چگونه رفتار خواهید نمود؟.
آیا غیر از این است که چنین انسانی را ازخویش طرد کرده و تلاش می کنید تا کوچکترین رابطه ای با آن شخص نداشته باشید؟. آیا غیر از این است که ممکن است پیشنهاد دهید که او چون دچار بیماری روانی است و مبتلا به پدوفیلیا می باشد وجودش برای جامعه خطرناک است و حتمن باید نزد روانپزشک برده شود؟. آیا برای کسانی که پدوفایل(بچه باز) هستند و مرتکب آن عمل زشت می شوند، جرائم سنگین حقوقی وضع نکرده اند؟.
چگونه است که علی در بزرگسالی با افتخار این حرف ها را ضمن یک خطبه بیان می کند؟. علت اینکه علی، بغل خوابی با محمد را با افتخار ذکر می کند آن است که او در آن خطبه سعی کرده تا با نشان دادن صمیمیت محمد نسبت به خویش، خود را نسبت به سایرین برای خلافت، مستحق و شایسته تر نشان دهد. اما غافل از اینکه در طی آن نمایش و از خود باختگی، از چگونگی روابط زشتی که محمد با وی داشته است، پرده بر می دارد و خود و محمد ابن عبدالله را در نزد کسانی که اهل تفکر و تعقل بدون تعصب هستند، رسوا می نماید.
این صحیح ترین فرتوری است که از علی ابن ابوطالب موجود می باشد، علی فردی کوتاه قامت و چاق و بسیار عبوس و بد اخلاق بوده است و فقط در یک روز هفتصد نفر از یهودیان بنی قریظه را به دستور محمد و به کمک زبیر از دم تیغ گذراند. حال از چنین قاتل گردن کلفتی در ایران یک انسان مهربان و خوش چهره ساخته اند که کمترین شباهتی با علی واقعی ندارد.
این صحیح ترین فرتوری است که از علی ابن ابوطالب موجود می باشد، علی فردی کوتاه قامت و چاق و بسیار عبوس و بد اخلاق بوده است و فقط در یک روز هفتصد نفر از یهودیان بنی قریظهرا به دستور محمد و به کمک زبیر از دم تیغ گذراند. حال از چنین قاتل گردن کلفتی در ایران یک انسان مهربان و خوش چهره ساخته اند که کمترین شباهتی با علی واقعی ندارد.
افزون بر این، مسلمانان نا آگاه و متعصب، محمد را با تمام زنبارگی ها و خشونت هایش، پیامبر راستین خدا می دانند، برای همین علی متعصب و نا آگاه، بدون داشتن ترس و واهمه از آن چه که آیندگان درخصوص وی و پیامبرش خواهند گفت، مشتاقانه از روابطش با محمد داد ِ سخن می گوید. همچنین باید توجه کرد که علی، تحت همین روابط سنگدلانه و سوء استفاده های جنسی محمد است که در بزرگی به یک هیولای خونریز تبدیل می شود و زمانی که این سخنان را با افتخار می گفت و می نوشت، به دلیل آن همه سوء استفاده و رفتارهای جنسی که در کودکی محمد با وی روا داشته، دیگر قدرت تشخیص و تمییز را از دست داده بود.
 
پُرواضح است که علی در آن خطبه، فقط تجربه یکبار را بیان نکرده است و روشن است که محمد، وی را بارها چنین حریصانه در بغل می فشرده و از او کام دل می گرفته است تا از او سربازی مطیع و فرمانبردار برای میدان های جنگ و بغل خوابی هایش، مهیا سازد!.
آیا اکنون زمان آن فرا نرسیده تا مردم ایران با حقیقت مواجه شوند و از پیروی دروغ و ریا و جنایت دست بردارند؟ به قول شاعر: ” آنان به عدل شیفته بودند و / اکنون / با آفتاب گونه یی / آنان را / اینگونه / دل / فریفته بودند”.
ایرانیان همیشه حقیقت جو و شیفته عدل بوده اند، اما باید بدانند که این شبه آفتابی که به نام محمد بن عبدالله و دین اسلام ساخته و پرداخته شده است، فریبی بیش نیست. مگر می شود که آفتاب، به جای نور، تاریکی را گسترش دهد؟. مگر می شود مردی که چنین هوسبازانه کودکی را در آغوش می فشرد و از او قاتلی روان پریش و سنگدل می پروراند، بتواند رهبری معنوی و نیکو برای انسان ها باشد؟.


 

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

و خداوند زمین و آسمان را در ۶ روز آفرید




خداوند تبارک و تعالی سراسیمه از خواب و رؤیایی که درآن فرو رفته بود، از جا پرید و از خود پرسش نمود: یعنی چه؟ کجا هستم؟ تاکی درخواب بودم؟ چرا فضای گرداگرد خود راچنین تارو بی صدا می بینم؟. آنگاه، لحظه هایی دراندیشه فرو رفت و سرانجام دشواری و ناهمآهنگی را دریافت، و به اندیشه ای دیگر پرداخت.
خداوند ازخود پرسید، « یعنی چه؟ چرا تاکنون نظم و ترتیبی به این فضای بی انتها نداده ام؟. چرا برنامه ریزی نکردم؟ چرا اساسنامه و مقرراتی به وجود نیاوردم؟ و..»
سرانجام آن چه را اندیشیده بود به شرح زیر در ۶ گام پیاده کرد:
گام نخست- فرمان داد کره ای به وجود آید، و بالای آن سقفی با پایه هایی از گل و سنگ مانند میخ ( البته خداوندعالم در آن زمان از میخ آگاهی نداشت بلکه ۶ میلیارد سال پس ازآن، میخ به دست بشرساخته شد) بر زمین استوار گردد. این کره را زمین، سقف درخشان را آسمان، و میخ های خاکی و سنگی را کوه، و کوهپایه نامید.
تصویری گنگ و نانفهوم از کهکشان - البته این تصویر از راه دور است، در حالی که امروزه به کمک دوربین های بسیار قوی و عکس و فیلمبرداری به کمک ستلایت ها، تقریباً همه چیز کهکشان ها سوای حفره های تاریک که دارای جاذبه بسیار سنگین است، شناخته شده. امروزه می دانیم  حدود ۲۰۰ میلیارد کهکشان داریم که  و در هر کهکشان حدود ۲۰۰ میلیارد ستاره است، که هرکدام به مراتب از خورشید کهکشان ما بزرگتر است.
تصویری گنگ و نانفهوم از کهکشان - البته این تصویر از راه دور است، در حالی که امروزه به کمک دوربین های بسیار قوی و عکس و فیلمبرداری به کمک ستلایت ها، تقریباً همه چیز کهکشان ها سوای حفره های تاریک که دارای جاذبه بسیار سنگین است، شناخته شده. امروزه می دانیم حدود ۲۰۰ میلیارد کهکشان داریم که و در هر کهکشان حدود ۲۰۰ میلیارد ستاره است، که هرکدام به مراتب از خورشید کهکشان ما بزرگتر است.
گام دوم- فرمان داد روشنایی پیدا شود. درون آن سقف نیز نقطه های روشنی به وجود آیند تا نورشان برزمین تابیده شود و زمین را روشن سازند. این نقطه های روشن درون سقف را ستاره، و مجموعه آن ها را کهکشان نامگذاری کرد.
گام سوم- در این میان دیده شد که با همه پیش بینی ها، بازهم زمین گاهی در تاریکی فرو می رود. بنابراین، برای جبران آن دستور داد که درزیر سقف و بالای زمین، کره روشنی پیدا شود که چراغی برای زمین باشد. آن گاه خداوند این کره درخشان را خورشید نامید.
سپس به خورشید فرمان داد که به احترام زمین که یک گام جلوتراست، به دور آن به چرخش در آید.
گویا در این مورد خداوند اشتباهی دستور داد، ویا آن که خورشید باغرور و تکبری که داشت، فرمان خدا را نادیده گرفت، و او خود به زمین دستور داد که به دورخودش، و به دور اوبچرخش در آید. این اشتباه الله، و یا نافرمانی و گستاخی خورشید، موجب گردید که شب و روز پدید آید، سایه و روشن به وجود آید، و زمان معنی پیدا کند، و گام، یا بخشی از زمان، نام شب و یا روز به خود گیرد.
روز چهارم- در بیداری بعدی، خدواند متعال براین اندیشه شد که زمین خشک برهوت را جلا و زیبایی بخشد. از این روی، درخود فرو رفت و پس از اندکی فرمان داد تا آب پیدا شود، و سطح زمین را فراگیرد. الله مدینه از آب گیری در عربستان که خود خانه شخصی دارد، و هم چنین بخش بزرگی از آفریقا مانند سودان، اتیوپی، و مانند آن غافل ماند. گویا درآن لحظه تصمیم گیری دچار فراموشی شده بود، ویا اطلاعات جغرافی کمی داشت.(اشتباه نخست الله)
روزپنجم- الله بزرگ آن گاه به این اشتباه پی برد که همه جا را آب فراگرفته، وسطح زمین ناپدید شده است.(آشتباه دوم الله)
از این روی، فرمان داد تا سطح زمین ناهموارشود، و در آن تپه، کوهپایه، و دره هایی به وجود آید، و آب به درون گودی ها رود. گویا الله بزرگ در مورد بنگلادش و پاکستان فراموش کرد، و یا فرمانش تا بدان جا نرسید تا درست بررسی کند، و این مشکل فراگرفتن آب به وجود نیاید. (آشتباه سوم الله)
روزششم- امروز الله کبیرما بسیار خسته و نگران بود، و گهگاه خمیازه می کشید. ولی راه علاجی برای خود نمی یافت. از این روی، به دنبال جایی بود که لخته ای اززمان از خود بی خود شود، درر خود فرو رود، و انرژی از دست رفته رابازیابد.
از آن جا که خورشید تابناک بیشتر انرژی را زایل می کرد، او نیاز به سپری داشت که دربرابرخود و خورشید سوزان حمایل کند، و از سوزش شراره آن در امان باشد. این اندیشه، او را به خلقت درخت، سبزه، و جویبارهدایت کرد. بدین روی، لحظه هایی غنیمت شد تا زیر درختی بزرگ و در کنار جویباری بیاساید، و به نغمه های گذر آب گوش فرادهد، واندیشیدن ها را به آب روان، و به باد وزان سپارد.
روزهفتم- الله گرانقدر و متعال ما، پس از ۶ روز معماری و مهندسی در ساختن زمین، زمان، و کهکشان ها، بسیار خسته و ناتوان بود. بنابراین، پیش از آن که به ضعف وناتوانی دچار شود که کارش به بیمارستان بکشد، به ویژه آن که در آن زمان بیمارستانی در کار نبود، و ناچار می گردید به طب خانگی معروف به طب علفی مراجعه کند، برای جلوگیری از حادثه روزهفتم را به روز تن آسایی وآرام زیستن نام نهاد.
البته الله بزرگ ما، نماینده برحق خود ملا خاگینه ای را فراموش نکرد. بلکه، به امت خود امرفرمود تا در این روز، نمازهای جمعه را برگزار کنند، و به گفتار نغز و سراپا حکمت و دانش ولی وقیح و پیش تازان تازی نژاد دین بر روی منبرها گوش فرادهند، و برای آخرت خود در بانک الله ثواب و اجر ذخیره نمایند، تا از حوریان ۴۰ تا ۸۰ متری، و پسران خوبروی آن جا دور نمانند، و به فیض برسند.