۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

صیغه یا روسپیگری اسلامی


صیغه ضد ارزشی که اسلام به آن مشروعیت می بخشد


در بحث تاریخی صیغه پس از توجیه زیادی خواهی‌‌های محمدابن عبدالله از کنیزانش می رسیم به فراوانی ثروت مسلمانان پس ازغارت و چپاول کشور‌های بزرگِ غنی و افزایش اسرای زن که زیبایی های نژادی آنها چشمان حریص  و شهوت آلود سپاهیان اسلام را درنده خو می‌ساخت.

صیغه از چه زمانی متداول شده؟


متعه یا ازدواج موقت ویا روسپیگری شرعی که به صیغه نیز معروف است، برای مدت معین و  پرداخت مبلغی معلوم، بین زن و مرد بسته می‌شود و با پایان آن با داشتن تنها رابطه سکس میان دونفر، خودبه‌خود منقضی می‌شود.
صیغه یا متعه از مسلمات فقه شیعه بوده و هیچ جای انکار و تردید در آن وجود ندارد در کتاب وسائل الشیعه ج ۱۴ تحت ۴۶ باب حدود ۲۱۹ حدیث در مورد متعه و احکام مربوط به آن جمع آوری شده است.
و اما صیغه، رسمیت بخشیدن به تعدد همسر در یک زمان برای مرد است، قانونی که در کودکانه‌ترین وساده‌ترین بررسی‌ها هم مشخص کننده مرد سالار بودن قانون گذار، جامعه و قدرت حاکم است. مردی که به خود اجازه می دهد هرشب و یا هربار با زنی به هرشکل و عنوان هم بستر شود، رل یک روسپی و هرجایی را انجام می دهد.

صیغه نقض کامل آزادی‌های جنسی و خیانت به زن است


وقتی‌ از آزادی‌های جنسی‌ سخن به میان می‌‌آید در ابتدایی‌ترین حالت شکل روابط درغرب و جهان اول به ذهن خطور می کند. البته نام غرب و فرهنگ آن همیشه ابزار تبلیغاتی مناسبی برای حکومت های اسلامی بوده است که داد سخن از بی‌ بندو باری و آزادی‌های جنسی‌ بدون مرز سر می دهند.
اما نکته قابل توجه که عمدا به فراموشی سپرده می شود آن است که در دنیا اصطلاح آزادی جنسی‌ به معنای خاص، داشتن شرکای جنسی‌ هم زمان نیست. بلکه اختیار در داشتن حق انتخاب در ارتباط با شریک جنسی‌، زمان ارتباط و موارد اینگونه است. و اگر درخانواده ا‌ی یکی‌ از طرفین درگیر انتخاب دیگر شود حق آشکار نمودن رابطه جدید خود دارد و دیگر رابطه گذشته خود را غیر قابل ادامه می‌داند و در غیر این صورت و عدم اطلاع شریک جنسی‌ اول شکل نامتعارفی بوجود می آید که در هیچ جای دنیا پسندیده نخواهد بود و نمود کامل خیانت شکل می‌گیرد که در تمامی‌ فرهنگ‌ها عملی‌ نسنجیده و ناپسند است.

در این جا تنها بخشی از ارزش و وظایف زنان را که اسلام تعیین کرده، آورده شده است. حقیقت آنست که اسلام زن را کالایی بی اختیار و بی ارزش و زیر نظر و تحت اراده مردان می داند.

امامان شیعه و مشروعیت بخشیدن به صیغه


در باب فواید و ثواب‌های متعه امامان شیعه توصیه‌های فراوانی‌ داشتند. همین طور که امام ششم شیعیان می گوید: “یستحب للرجل أن یتزوج المتعه ما أحب للرجل منکم أن یخرج من الدنیا حتی یتزوج المتعه و لو مره” مستحب است بر هر کس متعه گرفته باشد و دوست ندارم که فردی از شما از دنیا برود، مگر اینکه یک مرتبه هم شده متعه و صیغه گرفته باشد!
در ادامه فرمایشات این امام  شهوت ران و صیغه طلب، می رسیم به حکایت پر مفهوم صالح بن عقبه که از پدرش نقل می‌کند: به امام صادق گفتم: ” آیا متعه ثواب هم دارد؟ گفت: اگر شخص متعه کننده با این کار، ‌رضایت خداوند و مخالفت با منکران این کار را خواسته باشد، خداوند برای هر کلمه ای که با متعه صحبت می کند،‌ یک حسنه برایش می نویسد.
با هر بار که دست خود را به سویش دراز می کند، یک حسنه برایش ثبت می شود و هنگامی که نزدیکش می شود، خداوند یک گناه از او پاک می‌گرداند و در هنگام غسل، خداوند به اندازه آبی که از موهایش می گذرد، گناه او را پاک می کند” پرسید : به اندازه موهایش؟ گفت” آری به اندازه موهایش” – وسائل ج ۱۴/ لئالی ج۳/من لا یحضر ج ۳ .


در این ویدیو یکی از پژوهشگران اسلام از روسپیگری اسلامی و یا صیغه شدن گفتگو می کند و شرح می دهد که صیغه در حقیقت زنا و روسپیگری رسمی است.
نقل است از محمد پیامبر مسلمین که هر که یک بار متعه کند، ایمن شود از خشم خدای تعالی و هر که دو بار متعه کند، با نیکوکاران محشور شود و هر که سه بار متعه کند، در درجه روضه جنان با من خواهد بود.
همچنین نقل است از امام صیغه دوست ششم که هنگامی که پیامبر به معراج رفت، فرمود: جبرئیل نزد من آمده و گفت: ای محمد خداوند تبارک و تعالی می فرماید: “من گناهان زنانی که از امت تو متعه شوند را بخشیدم. رسائل ج ۱۴/ لئالی ج ۳ / من لا یحضر ج ۳.”
یا که در وقت نیاز پیک پیام آور محمد به فریادش می‌رسد و در پستوی امن، درد آتشین وی را با آیه‌ای دیگر درمان می‌کند؛ در “خلاصة الاخبار” نقل شده که محمد یک روز به یارانش گفت: “برادرم جبرئیل، از پروردگارم برایم هدیه‌ای آورد که خداوند به هیچ یک از پیامبران پیش از من هدیه نکرده بود و آن متعه است. لئالی ج ۳ ص ۲۴۳
و در جای دیگر محمد می گوید: یک درهم ( خرج برای ) متعه، از هزار درهمی که درراه خدا خرج شود برتراست به خدا سوگند که متعه برتر است و آن چیزی است که قرآن درباره آن سخن گفته و سنت بر آن جاری شده است. لئالی الاخبار ج ۱ ص ۲۴۴. و در روایت دیگر می گوید: مومن، کامل نمی شود تا این که متعه انجام دهد. من لا یحضر ج ۳ / وسائل ج ۱۴.
با این چند نمونه و این چند مثال و حدیث، به خوبی آشکار می شود که دین اسلام بر پایین تنه و بر اساس سکس و شهوت رانی بنا شده و اگر پایین تنه را حذف کنند، اساس دین اسلام  به هم میخورد و شیرازه آن از هم می پاشد. نکته قابل بیان آن که به دلیل افزایش فساد‌های ناشی‌ از آزادی صیغه، عمربن خطاب مجبور به حرام اعلام کردن آن شد.

وقتی از فاطمه زهرا نقل قول می شود که صیغه چقدر شیرین و لذت بخش است، می توان تصور نمود که این بانوی پیشوای شیعیان، با داشتن شوهری گردن کلفت و عیاش، بازهم به دنبال هوسرانی به صیغه شدن متوالی تن در می داده که چنین با اطمینان از آن ستایش و تمجید می کند.

صیغه و بهانه‌های حامیان آن


صیغه اما بیشتر از آنکه راهکاری باشد برای رهایی جوانان از تنگنای هزارتوی ازدواج و هزینه‌های آن، بیشتر فرصتی ست برای بهره کشی‌ جنسی شکم‌ گنده های حریص، حاجی آقاهای تسبیح به دستِ دزد!
ادعای شکل گیری خانواده ا‌ی که در واقع خانواده نیست، چرا که مفهوم ازدواجی که بر پای علاقه و عشق بوجود آمده باشد، چه نیاز به ثبتِ اتمام تاریخ مصرف دارد؟. ازدواجی که اصولی را زیر پا نمی‌گذرد یا حقی‌ را نابود نمی کند چرا باید به یک معامله بیشتر شبیه باشد؟.
مدافعان اصطلاحا این نوع ازدواج، معمولا از حق آزادی و انتخاب در رابطه و پذیرش دو طرفه و تساوی زن ومرد سخن می‌گویند! اما آنچه که این دلیل را زیر سوال می برد آزادی مرد در دوران تاهل به داشتن تعدد صیغه‌ها در یک زمان که ناقض هر نوع تساوی است و بوجود آورنده فرصت نابرابری و به زیر پا کشیدن روحیه زنانگی در غالب ترس، نگرانی و پذیرش شریک و رقیب عاطفی و جنسی‌ نمود پیدا می‌کند.
این هم آگهی دفتر روسپیگری یا جاکش خانه دیگر اسلامی است که به اسلام زینت بخشیده و موجب خوشحالی هوسرانان و حاجی بازاری های شکم گنده و آخوندهای زنباره را فراهم ساخته است.
از سوی دیگر بهترین بهانه اسلام، جهت رضایت زن برای صیغه شدن کمک و سرپرستی وی عنوان شده است که این آلوده‌ترین بهانه‌ای است که دفاع از آن، بیشترین ضربه نابود کننده را به خود مدافعان آن‌ می زند. چرا که ادعای سرپرستی، کمک یا سرپناه با بهای جنسی‌ فروخته می شود یا به عکس ‌یک رابطه جنسی‌ به بهانه نان و زندگی‌ فروخته می شود، که این خود نوعی از استثمار جنسی‌ ‌ست که رسمیت می‌یابد، چرا که زیستن‌ و نیاز، زن را وابسته به صیغه‌ای دوباره و دوباره می‌کند.
اما دولت مردان جمهوری اسلامی که با جدیت تلا ش می کنند تا بی‌کفایتی‌های خود را در ارائه آموزش‌ها و خدمات به جوانان برای هدایت این نیاز طبیعی با تشویق به ازدواج موقت بپوشانند، تا هم راه فراری باشد از مسوولیت‌هایشان و هم امکان شرعی و بهانه ای باشد برای تداوم خدمت رسانی‌شان به زنان بی‌سرپرست و تجاوز و در اختیار گرفتن آنان.

تشویق اسلام به داشتن زندگی‌ پنهانی و دروغین

از سوی دیگر ترویج فرهنگ دروغ و داشتن زندگی‌ پنهانی به دور از چشمان همسر وخانواده خود روشن‌ترین دلیل بر بی‌ حرمتی به کانون خانواده و بی‌ ارزش نمودن جایگاه زن است همانطور که در حدیثی دیگر آمده است:
عبد الله بن عطاء ازمحمد باقر امام پنجم شیعیان درباره آیه “و إذا أسر النبی…” ( آیه ۳ سوره تحریم ) پرسید؟ پس وی جواب داد: رسول خدا با حره ازدواج موقت کرد، بعضی از زنان رسول خدا از این ازدواج مطلع شدند و به پیامبر نسبت زنا دادند. پیامبر در جواب آنها گفت: اینکار بر من حلال است این یک نکاح موقت بود درنتیجه آنرا مخفی کردم ( پس باید نکاح موقت را مخفی نگه داشت بر خلاف نکاح دایمی ) ولی برخی از زنان محمد بر آن اطلاع پیدا کردند.


یکخانم چاق و چله صیغه را یک قانون طلایی دین اسلام می داند که برای ثبات اجتماع ضروری است. حال باید از این گشنیز خنام پرسید تا کنون چند صدبار با طلبه ها و آخوند محل هم بستر شده است و آیا چگونه به درجه طلایی دین اسلام آگاهی یافته ؟!.

پیامد پنهان کاری و کار زشت “تقیه” در مذهب شیعه


البته به علت وجود “تقیه” که خود نیازمند مبحث گسترده‌ای است، در مورد ازدواج‌های صاحبان دین روایات کمی در دست است! که گویا خودشان چنین ترجیح داده اند و اقدام به این کارنموده اند. البته ادامه این پنهان کاری‌ها در دنیای کنونی‌ چه بسا منجر به بوجود آمدن آسیب‌های روانی متعدد همچون چند شخصیتی، دروغ پردازی، ریاکاری، پنهان کاری، فریب و ترس از بی‌آبرویی و… را برای افراد جامعه به همراه دارد و علاوه بر موارد ذکر شده در بعد اجتماعی نیز، تحقیرشخصیت زن یکی ازنخستین پیامد‌های اجتماعی صیغه است.
در ساختار جمهوری اسلامی با سرکوب و کنترل روابط دو جنس از کودکی تا بزرگسالی سعی در ایجاد نوعی تشنگی وتقویت تصورات ذهنی دوراز واقعیت از ماهیت وجودی هریک ازآنها کمک بسیاری بر افزایش عقده‌ها و بیماریهای جنسی‌ نموده است.
تمامی‌ این اقدامات به همراه فشار‌های آشکار رفتارهای دینی به وجود آورنده جامعه ای‌ با انواع پیچیدگی‌‌های رسمی‌ و غیر رسمی‌ روابط جنسی‌ شده است که تنها راهکارهایشان گرفتن دوش آب سرد، نپوشیدن لباس تنگ وفکر نکردن به فعل حرام است!
از سوی دیگر کتمان واقعیت‌ها مشکلی را حل نمی کند در حقیقت گرچه آمار واقعی و دقیقی از رابطۀ جنسی افراد متاهل سوای از چارچوب خانواده وجود ندارد، ولی شواهد حاکی از آن است که بخشی از مردان و زنان متاهل ایران به صورت متعددی رابطه جنسی دارند.

یکخانم چاق و چله صیغه را یک قانون طلایی دین اسلام می داند که برای ثبات اجتماع ضروری است. حال باید از این گشنیز خنام پرسید تا کنون چند صدبار با طلبه ها و آخوند محل هم بستر شده است و آیا چگونه به درجه طلایی دین اسلام آگاهی یافته ؟!.

مردان فاحشه ودراختیار داشتن زنان متعدد


اسلام با مطرح کردن بحث مجاز بودن مرد در داشتن همسران متعدد ( ۴ زن ) در زمان واحد و تعداد زن‌های صیغه‌ای بی‌شمار، از عاملین اصلی گسترش فرهنگ غیر اخلاقی به شمار می آید و از مسببین اصلی فساد و نابرابری در جامعه است. جامعه ی که پدر را صاحب عنان و اختیار زنان و کودکان می داند و آنها را بخشی از اموال وی می‌شمارد.
مردانی که با آزادی کامل می توانند دست در جیب نموده و یک رابطه جنسی‌ با محدوده زمانی‌ دلخواه خریداری کنند، و زن جنس دومی‌ ست که باید صیغه را لطف خدای رحمان بداند برای آن که استثمار جنسیش رنگ رسمی‌ بیابد و وی را از کنیزی به همخوابگی برساند.
البته ساختن و ترویج قبح اجتماعی برای این رفتار، تنها سلاح زنانی شد که زندگیشان با انتخاب‌های بعدی شوهرانشان به تباهی کشیده شده بود، چرا که نقش مادر خانواده پس ازاین به یک جنس مستهلک شده تغییرهویت می یافت.

صیغه کلاه شرعی و تجارتی پرسود برای دکانداران دین


اما صیغه کلاه شرعی ست برای تغییر نام یک رابطه ی دارای تابو درفرهنگ دینی چرا که دینی که زنا را رد نکند که دین نیست! اما از سوی دیگر در زیرکانه و آلوده‌ترین نوع استثمار باید راه فراری برای مردان نویسنده دین باقی‌ گذاشته می شد.
اما تجارت سکس چنان سود آور است که چشم پوشی از آن غیر ممکن می نماید. همانطور که در بسیاری از زیارتگاه‌های بزرگ بخصوص در شهر‌هایی نظیر مشهد و قم دفتر‌های مخصوص خدمات رسانی به مسافرین مختلف و زائران مرد فعالیت می کنند، موسساتی که مجوز ساخت فایل‌های اطلاعاتی‌ برای دریافت پورسانت‌های مطلوب دارند و این همان نمود فرهنگ همسان سازی قوی اسلامی با تغییرات نسلها و قدرت تکنولوژی روز است!
البته در کشوری که کوچکترین تلاشی برای بهبود خدمات اجتماعی، تحت پوشش قرار دادن زنان و فرزندان بی‌سرپرست و… نمی‌شود و حتی در تازه‌ترین افتخارات خود در تصویب قوانین بهره کشی‌ جنسی‌ از فرزندان بی‌سرپرست در قالب و عنوان ازدواج کوتاهی نمی کند، بیش از این هم انتظاری نمی‌رود.


۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

مَذهب و اَخلاقِ شرافتمندانه؛ دو پادشاه که دَر یک اِقلیم نَگنجند


- َاخلاقِ مذهبی، بزرگ ترین پایگاهِ گسترشِ نفرت دَر سراسرِ جهان:


به راستی اَخلاقِ مذهبی چیست؟ این کرداری که مذاهب بَرای خشنود ساختنِ خدایِ خیالی شان از آن دَم می زنند و آن را “اَخلاقیاتِ مطلق” می نامند، چه چیزهایی را شامل می شَود؟ آیا ابتدایی ترین حقوقِ انسانی کَمترین جایگاهی میانِ این دَستوراتِ اَخلاقیِ الهی دارند؟ آیا بَشر بدونِ سبک – سنگین کردن شرایط امروز و بدونِ داشتن نگاهی زَمینی، منطقی،علمی و انسانی به دُنیایی که در آن زندگی می کنیم، هرگز توانایی ساختنِ جهانی با این سطح امنیت و آرامش را به کمکِ اخلاقیاتِ دینی، داشت؟
چون نیک بنگریم درخواهیم یافت اَخلاقی که مذاهب از آن به عنوانِ تَنها راهِ سعادت و رسیدن به ملکوتِ خداوند و مأوا گزیدن در بهشت نام می برند، بسیار ناقص، پُر از خشم، نفرت و جنایت و همچنین ناقض بسیاری از موادِ اعلامیه جهانی حقوق بشرند؛ در هیچ یک از ادیانِ ابراهیمی حقوقی بَرای کودکان و زَنان در نَظر گرفته نشده است.
فرتور زنده یاد کریستوفر هیچنز را به عنوان یک خداناباور مبارز، با یک فرد مسلمان فاناتیک و یک زن خردباخته مسیحی مقایسه می کند!  سیروس پارسا
با تکیه بَر روایاتِ کتاب هایِ ادیانِ ابراهیمی، اِبراهیم خود نخستین فَردی است که به عَملِ ننگینِ “قربانی انسان” جلوه ای مقدس بخشید و حاضر شُد تا فَرزندِ بینوایِ خود را دَر راهِ اثباتِ عشق و وفاداری اَش به خدا، بکشد و به زندگی اش پایان بخشد؛ این کردارِ شَرم آور که حتی از پَست ترین جانوران در دلِ عمیق ترین و سیاه ترین جنگل ها نیز سَر نمی زند، یکی از اصولِ اخلاقی است که مذاهب به کودکان آموزش می دهند.
روحانیون با گفتن این قصه هایِ پلید، ذهنِ پاک و بی آلایش کودکان را اینگونه تربیت می کنند که ایشان باید همیشه از تَمامی هستی شان دَر راهِ خدا چشم پوشی کرده و بَرای اثباتِ عشق شان به خدا، از انجام هیچ جنایتی، فرو گذار نباشند. یکی دیگر از نمونه هایِ اخلاق مذهبی، تَزریقِ نفرت از دگر اندیشان، توسط مبلغین مذهبی به رگ هایِ فسرده یِ آنانی است که گرفتارِ طلسم ادیان شده اند.
هَر آیین و مَسلکی که از خدایِ خیالی نشسته در آسمان ها نشأت می گیرد، باورمندان به دیگر مذاهب را گمراهانی کور و نادان می خواند که توانایی دَرک حقیقت را نداشته اند و به خدایی اشتباهی ایمان آورده اند؛ جالب اینجاست که پیروانِ هَر مَذهبی نیز بَر این نکته که “خدایِ آنان، خدایِ واقعی است” پا فشاری کرده و هر گروه ادعایِ حقانیت و درست بودن می نماید.
حال سنگِ محکِ پیروانِ مذاهب گوناگون بَرای تَمیز دادنِ خدایِ واقعی و خدایِ اشتباهی چیست، خودشان نیز نمی دانند و بیشتر درگیر بازی با کلمات، مغالطه و سفسطه می باشند و اصولن هیچ بحث منطقی و علمی با مذهبیون به نتیجه نمی رسد؛ به هَر روی دین به پیروانِ خود می آموزد که همواره حَق با ایشان است چرا که خدای آنان واقعی است و سایر باورمندان، جملگی گمراه و در تاریکی اَند و بایستی که بَرای نجات شان که همانا یافتن خدایی واقعی (خدایِ مذهبِ یاد شده) است، دُعا شود.

یکی از اصول اخلاقی که مذهب به پیروان خاصش که همانا روحانیون باشد آموخته، تجاوز جنسی به کودکان است که کشیش های مسیحی در این امر اخلاقی! خطیر به شدت موفق می باشند.  سیروس پارسا
یک نمونه دیگر از اخلاقیاتِ مذهبی، بی ارزشی مقام والایِ زن در تمامی این ادیان است؛ بانوان در کتاب های مذهبی از جمله تورات، انجیل و قرآن، به عنوانِ برده های جنسی که هیچ کاری به غیر از پرستشِ خدا، اطاعت از هَمسر در هَر زمینه ای نباید اَنجام دَهند، یاد شده اند. زَن در ادیانِ ابراهیمی از کمترین حقوق انسانی برخوردار نیست و جایگاهِ پَست و بی مقداری در جامعه مَذهبی دارد.
پَس از رنسانس، زَنان در اروپا پیشرفت کرده و دَر تمامی زَمینه ها، دوشادوش مردان و حتی بهتر از آنان، فعالیت نمودند؛ تا پیش از رنسانس و دَر زمان حکومت بی چون و چرایِ مسیحیت، زَنان آزادی خواهی همچون ژاندارک توسط کلیسا به جُرم “کفر گویی” زنده زنده سوزانده شدند؛ به راستی جنایاتیِ که دین و مذهبیون در طول تاریخ، در حق جامعه انسانی انجام داده اند، فراموش نشدنی و نا بخشودنی است.
یکی دیگر از دستورات خدایِ ادیان در راستایِ آموزش و ترویجِ “اخلاقیاتِ مطلق مذهبی”، تشویق مردمان به برده داری و خرید و فروش انسان هاست؛ به راستی که این اخلاقیات مطلق مَذهبی را بایستی یکجا جَمع کرد و به قول زنده یاد هدایت، با یک تیپا به درون خلا پرتشان نمود!
خدایی که ادعا می کند تمامی انسان ها را یک به یک خَلق می کند و برایِ هر کدام شان برنامه ای خاص دارد و همه شان را همچون فرزندانش عاشقانه دوست دارد، به گروهی از فرزندانش اجازه می دهد تا عده ای دیگر از بچه هایش را به زور اسیر، داشته های شان را غارت، زنان شان را صاحب شده و آن آزاد مردان و زنان را به عنوانِ برده خرید و فروش کنند.
به راستی آیا انسان از کمترین ارزش و جایگاه و کرامتی در ادیانِ ابراهیمی برخوردار است؟ کدام اصول اخلاقی به ما اجازه می دَهد تا هَم نوعانِ خود را به زور غُل و زنجیر کنیم و کتک شان بزنیم و دارایی شان را بدزدیم و به عنوان نوکر از آنان استفاده نماییم؟ آیا به جز مذهب و خدای بی رَحمِ ادیان، سَر منشأ دیگری برای درست و مقدس شمرده شدنِ برده داری وجود دارد؟
استیون واینبرگ برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۷۹ می گوید: “با دین یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب می کنند و انسانهای شرور، کارهای شرارت بار. اما برای اینکه انسانهای خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است.” به راستی نیز چنین است و تَنها مذهب است که می تواند اَعمالی ننگین و جنایت بار را مقدس و روحانی و زیبا معرفی کرده و دیگران را تشویق به انجام آن کردارها کند.

 - بَرای با اَخلاق بودن به دین کَمترین نیازی نیست:


انسان موجودی باهوش و دارای قدرت اختیار است؛ این جمله بدین معناست که انسان توانایی تشخیص بَد را از خوب داشته و کنترل کامل اعمال خویش را به دست دارد؛ بنابراین چنانچه فردی اقدام به انجام کاری نیک و یا کاری بد می کند، آن کردار حاصل تفکر خود فرد می باشد ولی در بین افراد مذهبی، اعمال نتیجه سال ها آموزه های دینی می باشند و ماور الطبیعه در چگونگی کردار آن دسته از مردم، تأثیرگذار است.
از آنجایی که آموزه های دوران کودکی، در رشد نمودن و شکل گرفتن و ساخته شدن شخصیت و ماهیت یک انسان تأثیر به سزایی دارند؛ افرادی که مذهبی ترند و باورهای مذهبی سخت تر، خشک تر و قوی تری دارند، به استناد تاریخ، مرتکب اشتباهات و جنایات بیشتری شده و نه تنها به اصول اخلاقی پایبنده نبوده و نیستند، بلکه با تبصره های دینی، موازین اخلاقی را زیر پا گذاشته و دست به اعمالی نا بخشودنی می زنند.

یکی دیگر از دروس اخلاقی که مذاهب به مردمان آموزش داده اند، حمایت بی چون و چرای شان از عمل ننگین برده داری است؛ خدای ادیان ابراهیمی علاقه خاصی به تماشای اسیر شدن برخی از فرزندانش به دست گروهی دیگر دارد.  سیروس پارسا
دلیل رخ دادن این تراژدی دینی این است که “دین” قدرت اندیشیدن، سبک – سنگین و آنالیز نمودن مسائل و منطقی تصمیم گرفتن و برخورد کردن را از پیروانش گرفته و به آنان از کودکی می آموزد تا هر زمان که در شرایط پیچیده ای قرار دارند، به جای فکر کردن و همچون انسانی زمینی رفتار نمودن، دست به دامان آسمان ها و ماور الطبیعه شده و به دستورات کتاب های چند هزار ساله دینی رجوع کرده و دعا کنند.!
این در حالی است که انسان های خدا ناباور، شکاکین و افرادی که از عقل و منطق شان بیشتر از ایمان شان بهره می برند؛ طبق آمار و با استناد به مطالعات و پژوهش های صورت گرفته، نه تنها شهروندان قانون مدار و با اخلاق بهتری می باشند، بلکه کمترین میزان جرایم و اعمالی از قبیل قتل، ترور و جنایت های خونبار و یا رخدادی چون بارداری در زمان نوجوانی، در جامعه خدا ناباور ها و شکاکین، وجود دارد.
مطالعات علمی و آمارهای موجود ثابت می کنند که در جوامع مذهبی و در میان انسان های دیندار، همواره انواع و اقسام جرایم رخ می دهند و قتل، فحشا، قاچاق و استفاده از مواد مخدر، ترور و کشتن انسان های بیگناه، و بارداری های ناخواسته نوجوانان رو به رشد می باشند و این آمار و اطلاعات، خود ثابت می نمایند که انسان برای با اخلاق بودن به دین نیازی ندارد.

فرتور سخنی از پدر روحانی مشهور جِری فارول است که می گوید: " مسیحیان راستین همانند بردگان و سربازها، هیچ سوالی نمی پرسند..." به راستی این نمونه بارزی از اخلاقی است که ادیان ابراهیمی از آن دم می زنند.  سیروس پارسا
برای شهروند با اخلاق و انسانی خوب بودن، آدمی به عقلی سالم، شعور و فهمی که توسط دین به بازی گرفته نشده باشد و منطق نیازمند است تا هر مسئله ای را در ذهنش مورد بررسی و کنکاش قرار داده و در مورد نیک بودن و یا بَد بودن آن، تصمیمی درست بگیرد، باورهای مذهبیهمواره منطق انسان را به اشتباه انداخته و اجازه تصمیم گیری درست را به آدمی نمی دهند.
کشیش ها دیندار ترین مسیحیان می باشند و هر ساله چند ده نفر از آنان به جُرم آزار جنسی کودکان بازداشت و محکامه می شوند؛ این در حالی است که یک انسان با شعور و فهمیده، کودک آزاری به هر شکلی را از پست ترین و زشت ترین اعمال می داند و هیچگاه به آزار جسمی، روحی و یا جنسی کودکان نمی پردازد.
باید از خودمان بپرسیم که چگونه است بهترین و عابد ترین و دیندارترین افراد در هر آیینی، به موجوداتی نفرت انگیز تبدیل شده و مورد نفرت جامعه قرار می گیرند؟ اگر افراد دیندار با اخلاق بوده و با مردمان به درستی و انسانیت رفتار می کنند، چرا از کمترین پایگاه مردمی برخوردار نبوده و یا اینکه همواره در جامعه خیل عظیمی از مردم، دشمن آنان بوده و آرزوی مرگ شان را دارند؟ برای انسان بودن و انسانی رفتار کردن، به دین و آیین خاصی داشتن، نیازی نیست.
سخن را با جمله ای از آلبرت انیشتین به پایان می بَریم: ” اَخلاقیات بر پایه هَمدلی، آموزش و نیز هَنجارهایِ اجتماعی شِکل می گیرند؛ تَنها یک انسانِ بَدبخت ممکن است به خاطرِ تَرس از مُجازات و یا به امیدِ پاداش پَس از مرگ به دنبالِ پایبندی به اصولِ اخلاقی باشد.”