۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

آیا منتظر مرگ آخوندها هستید؟


مردم ما منتظر مرگ آخوندها هستند درحالیکه خودمان  را تغییر نداده ایم 

 

هر گاه آخوندی  فسیل شده و دم گور که  حداقل نیم سده خون مردم را خورده است ، رو به مرگ است داد شادی و انتقام سر می دهند.گویی مردم بیچاره ی ایران راه نجات  خود از ستم و تبعیض را در مرگ سران رژیم اسلا می می دانند. مانند لطیفه ساختن برای نمیر المؤمنین جنتی تا سکوت در برابر ترور احمد خمینی و اخیرا هم ماجرای به کما رفتن آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان. مردم ایران سالهاست که منتظر مرگ خامنه ای هستند و سالها پیش هم شایعاتی درباره سرطان وی مطرح شد که هر بار خامنه ای سر حال و بزک کرده با عمامه ده کیلویی اش در یک  سخنرانی  حاضر می شد و امید این مردم فلک زده را نا امید می کرد
!
(برای ضربه زدن به یک جامعه کافیست بد ترین، فاسد ترین، دروغگوترین و بی رحم ترین را بر مردمش حاکم کنید)

آیا با مرگ یکی دو آخوند مشکل حل می شود؟


حوزه علمیه قم و دیگر مکتب خانه ها  یک خطّ تولید منظم آخوند است و در سراسر ایران هرساله چند هزار  طلبه و شیخ به جمع این اهالی نان دین و کاسبان دروغ اضافه می کنند. گروه پر شماری از جوانان جویای درآمد و کار بخاطر فقر بسوی طلبگی کشیده می شوند به این امید که بتوانند مشکلات مالی و طبقاتی را حل نمایند! بسیاری از ایشان در آغاز ماجرا تنها بخاطر ناامیدی از داشتن کار و در آمد مناسب بسوی طلبگی کشیده می شوند.
طبیعی است که به ندرت افراد با استعداد و یا با فرهنگ در میان ایشان یافت می شود چرا که اصولا اکثر آنها از سر اجبار و ناتوانی در تحصیل دانشگاهی به این لباس ریا تن داده اند.البته هستند دزدان و اوباشی که برای خود این شغل و خرقه ی ریا را انتخاب نموده اند. این گروه معمولا از آقا زادگان شیوخ پر نفوذند و لباس شیخی را بعنوان یک پوشش برای ترقّی و به امید رسیدن به مقام و پول  انتخاب کرده اند. 

(مراسم ملبس شدن به خرقه آخوندی! مکارم شیرازی در نقش کائن اعظم! این نسلهای تازه آخوند است. خط تولید پیکان باید  از اینها یاد بگیره! ما چرا اینقدر بدبختیم که باید تا ابد آخوند را در ایران داشته باشیم؟)
حال پرسشی که پیش می آید  این است که “پس  از مرگ چند آخوند فسیل شده چه دردی را دوا می کند؟”آیا مردن یکی مانند “مهدوی کنی” دردی را از دردهای جامعه امروز ایران را درمان می نماید؟

خود شکن آینه شکستن خطاست


مردم ایران باید بپذیرند که سده ها خرافات و مرده پرستی و آخوند پروری حاصلش ایران امروز است.وقتی هنوز به امامزاده می رویم و از امامزاده درخواست  بچه دار شدن داریم و یا به قبر امام رضا می رویم و می خواهیم سرطان را درمان کند، خوب نتیجه اش همین است. ملتی که به آخوند و لباس آخوند بعنوان یک چیز روحانی و مقدس نگاه می کند.
ملتی که سده ها اسلام او را در خلسه برده است، مردمی که هنوز رئیس جمهورشان یک آخوند است و کسانی که هنوز راه نجات را در دین می بینند و کسانی که به یک ملای خنده رو دل بسته اند که نجاتشان دهد، از این بهتر هم نصیبش نخواهد شدن. مردمی که حاضر نیستند از سالها دروغ و ریا دست بردارند لیاقتی بهتر از ایران امروزی را هم نخواهند داشت.

(حقیقت تلخی در این عکس نهفته است: براستی امروذ دنیا به ایران بعنوان چاه فاضلاب و زباله دان نگاه می کند. کی می توان به پاک شدن نجاست خرافات و آخوند امید داشت؟آیا ژمانی که مردم ما هنوز در خرافات غرقند و دخیل به امام و امامزاده می بندند،می توان به تغییر امیدی بست؟)

فرشته نجات دانستن جنایتکاری مانند علی


مردمی که بدون شناخت علی و بدون خواندن تاریخ ،او را عالم دهر و مولای خود می دانند. مردمی که یا علی و یا امام رضایشان در کوی و برزن و در هر گوشه از زندگیشان شنیده می شود همین هم زیادیشان است. مردمی که حاضر نیستند اسلام واقعی را بشناسند و بدون تحقیق سرنوشت خود را دست بسته در اختیار افکار شیطانی آخوند قرار داده اند. آن مردمی که هنوز بجای کمک به خیریه ی کودکان سرطانی و خیریه بهزیستی پولشان را به کیسه ی آخوند سرازیر می کنند، نباید هم چیزی بشوند.چیزی هم نخواهند شد.
این جماعت خوابند و فریب دین ایشان را در غرور و تکبری بزرگ فرو برده است.دینی که به ایشان گفته است بهترین دین همین است! مذهبی که به ایشان گفته است که بهترین مذهب است!  غافل از این که چرا؟. فقط چرا این مذهب و دین بهترین است؟چون ۱۴۰۰ سال پیش با زور شمشیر ما را مسلمان کردند؟. چون قرار است حوریان و غلمان ها از ما در بهشتی که رود عسل! در آن جاریست و ساقی شرابش علی امام شیعه است پذیرایی بکنند؟.  این حماقت ابدی ایران را به قهقرا و نکبت برده است.

یا حسین میر حسین!


کسانی که نمی دانند بدانند رنگ سبز جنبش سبز بخاطر سیّد بودن و آخوند زاده بودن میرحسین موسوی است. رنگ سبز پرچم بنی هاشم و فرزندان علی است. شعار جنبش “دو خرداد” را یادتان هست؟ شعار “سلام بر سه سید فاطمی… خمینی ،خامنه ای ،خاتمی”. خجالت باید بکشیم از این که با شعارهای قشری و نژاد پرستانه سعی داشتیم به خاتمی مشروعیت الهی بدهیم.
(ای شعار احمقانه که زیر آن سایه نژادپرستی سادات نهفته است خود نشانه ای بود که جنبش سبز راه به جایی نخواهد برد. ملتی که الگویش حسین و انتخابش میرحسین باشد همان آرمانهای  امام راحل توی حلقش!)
مردم شهرهای ایران رفتند و در خیابانها فریاد زدند: “یا حسین ،میر حسین” . اما آیا حسین کسی بهتر از خمینی و خامنه ای بوده است؟.  آیا علی کمتر از خلخالی حکم اعدام داده است؟.  آیا گردن زدن دگر اندیشان در ژمان پیامبر وجود نداشته است؟.
براستی مردم ما خواهان چه هستند؟ آیا خواهان دوران به اصطلاح “طلایی امام “هستند که حدود ۵۰۰۰  از جوانان میهن، از با سواد ترین و بهترین نخبه های آن روزگار بدست خمینی به جوخه اعدام سپرده شدند؟. آیا براستی مردم ایران خواهان آن هستند که “این ” آخوندها بروند و “آن” آخوند ها بیایند؟.
براستی مردم ایران می خواستند که روحانیت مبارز طرفدار خامنه ای برود و روحانیون مبارز به رهبری خاتمی و کروبی باز گردد؟. چرا ما به آگاهی نمی رسیم که تنها دلیل مبارز بودن کروبی و موسوی آن است که آنان به قدرت نرسیدند؟. چرا باور نمی کنیم که آقای موسوی حاضر نشد از آرمانهای امام راحل دست بردارد؟. مگر آرمانهای امام راحل همان سرکوب مخالفان و حبس روشنفکرها نبود؟.
خوب بچرخ تا بچرخیم. تو که به این آرمانها معتقدی پس نباید به حبس خانگی ات اعتراض کنی!چون عین آرمانهای امامت را بر تو اعمال کردند،آقای سید میر حسین موسوی!

چشمها را باید شست…جور دیگر باید دید

(حجاب به سمبل تضعیف رژیم نکبت اسلامی بدل شده است. براستی مردان و زنان باید خرقه ی ریا از تن بدر کنند و با دهن کژی به آخوند  این رژیم  را به پایان  سلطه ی اسلام برسانند)
براستی چرا باید لباسی بنام خرقه آخوندی وجود داشته باشد؟.  عمامه و ردای آخوندی چه چیز بجز ارتجاع و ریا  هست؟. آیا اگر کسی فرضا لباس پیامبر را به تن کند، می شود او را در مقام او دید؟. براستی اگر محمد پیامبر امروز زنده بود  از این حماقت ما که ۱۴۰۰  سال در اسلام ارتجاعی درجا زده ایم خنده اش نمی گرفت؟. براستی ژمان تغییر و نگرش نو به زندگی کی فرا خواهد رسید؟.  آیا نسل آینده ما را بخاطر حماقت و ارتجاع به سخره نخواهد گرفت؛ همانطور که ما امروز گذشتگانی چون قاجارها را مسخره می کنیم؟.
غافل از این که قاجار از تاریکی جهل  به روشنایی مشروطه رسید و ما از روشنایی دنیای مدرن و آزادتر پهلوی به جهل پیش از قاجار رسیدیم. یعنی گناه ما بی لیاقتان تاریخ از همه ژمانها بیشتر است.

۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

حجاب اسلامی مصداق بارز عقب ماندگی و جهالت

جایگاه زنان در جامعه اسلامی:


زنان و کودکان در جامعه عقب افتاده ایرانی از پست ترین جایگاه برخوردارند. ایشان از کمترین امنیت اجتماعی برخوردار نبوده و همواره مورد هجمه اجتماع مردسالار قرار گرفته اند. مشکل زن ستیزی در ایران، تنها مربوط به دوره ننگین حکومت سی ساله آخوندی نمی شود. جامعه ایران در امر زن ستیزی قدمتی تاریخی دارد.
زن ستیزی حتی در اشعار بزرگان و سخنوران نامی ایران زمین نیز به چشم می خورد. اما زن ستیزی اسلامی، این قوانین ضد انسانی که در جامعه حکمرانی می کنند و بانوان ایران امروز را درمانده و بی دفاع ساخته اند مربوط به این سه دهه ننگین و جنایت بار حکومت اسلامی است.

بانوان ایرانی با ابراز مخالفت خود با حجاب اسلامی، خواب را از چشمان دیکتاتور و سینه چاکانِ بیمارش، ربوده اند...
در گذشته، هر چند جامعه ایرانی مرد سالار بوده است اما زنان را همواره ستایش کرده و بانوان در جامعه عزت و احترام داشتند. مسئله ستایش بانوان به قدری مهم و حیاتی بوده است که مردمان آن زمان حتی روزی را به بانوان اختصاص داده و آن را اسفندگان نامیدند.
جشن سپندارمذگان یا اسفندگان روز نکوداشت زن ایران کهن بوده است. سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مؤنث است. او را مظهر پاکی و فروتنی، محبت، خلوص و عشق اهورامزدا می‌دانستند و بر این عقیده بودند که سپندارمذ در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک را برعهده دارد.
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که هر چند جامعه ایران به جز در زمان های کوتاهی، همواره مرد سالار بوده است اما در ایران کهن بانوان جایگاه بسیار والایی در میان مردمان داشته اند و همواره مورد احترام و ستایش قرار می گرفتند. اما امروزه با توجه به قوانین شریعه اسلام که بر هستی و نیستی مردمان ایران زمین حکومت می کنند، زنان جایگاه و مقام ارزشمند خود در میان مردمان را از دست داده و از کمترین حقوق انسانی و شهروندی محروم گشته اند.

بانوان ایرانی با ابراز مخالفت خود با حجاب اسلامی، خواب را از چشمان دیکتاتور و سینه چاکانِ بیمارش، ربوده اند...

- نقشه پلید نظام اسلامی برای زنان:


خواست حکومت اسلامی این است که جامعه، از وجود زنان تُهی شود و هیچ بانوی ایرانی در خیابان ها و دانشگاه ها و ادارات دیده نشود. روحانیون حاکم بر این باورند که چنانچه بتوانند زن را از سطح جامعه حذف کنند، کنترل مردان جامعه با دروغ و خرافات و مهمل بافی که حوزه تخصصی ایشان است، بسیار آسان بوده و دیگر هیچ خطری حکومت ضد انسانی شان را تهدید نمی کند. به نظر شما چنانچه زنان از جامعه ناپدید شوند، چه بلایی بر سر آن اجتماع زن ستیز، خواهد آمد؟
به گمان نگارنده چنانچه بانوان را از سطح جامعه حذف کنند و حضور زنان در اجتماع کم و در نهایت قطع شود، جنبش آزادی خواهی ایرانیان دست کم برای چند دهه، متوقف خواهد شد. زنان و بانوان دلاور ایرانی در طی قرن ها، همواره پرچم دار جنبش های آزادی خواهانه بوده اند.
اگر به ویدیوها و فرتورهای موجود از تظاهرات سال هشتاد و هشت نیک بنگریم، زنان و دختران ایرانی را در خط مقدم صفوف اعتراضی خواهیم یافت. نگارنده خوب به خاطر دارد که در خیابان های تهران و در زمان شلوغی ها، شیر زنان ایرانی خود را چون سپر بلا، بر روی جوانانی می انداختند که نیروهای بسیجی و حزب اللهی مشغول کتک زدن ایشان بودند.

این زنان خودفروخته بردگان سید علی خامنه ای هستند! ایشان کمترین بویی از آزادی و انسانیت و شرافت نبرده اند...

- جامعه بدون زنان چگونه است؟


اگر یک پرنده قادر است که با یک بال پرواز کند و در آسمان ها اوج بگیرد، یک جامعه نیز خواهد توانست که بدون زنانش، پیشرفت کرده و مردمانش را به رفاه و آرامش برساند. یوسیتن گوردر، فیلسوف مشهور نروژی می گوید: جامعه ای که به امر آموزش و پرورش بانوانش نپردازد، همانند انسانی است که فقط از دست راستش استفاده کند!
یک اجتماع تُهی از زنان، یک ملت مریض و روان پریش را تولید خواهد کرد؛ جامعه خالی از زن، مردانی خشمگین و ناراحت و بی فکر را به وجود خواهد آورد و جامعه ای بی فکر که زنان در آن دیده نمی شوند از مردانش، بردگانی در راستای به بار نشاندن خواسته های پلید رهبران جامعه خواهد ساخت.
حس مادرانه از خود گذشتگی و فداکاری، از زنان رهبران ایده آلی می سازد؛ رهبرانی که منافع شخصی را به منافع مردم خود ترجیح نداده و حاضرند برای داشتن جامعه ای آزاد و امن، هر آنچه که در توان دارند را فدا کنند. رهبران حکومت آخوندی نیز به این امر واقفند و می دانند که در صورتی که جامعه اسلامی شان به بانوان ایرانی فرصت خودنمایی را بدهد، بدون شک ژاندارکی از میان دختران آزاده ایران زمین پیدا خواهد شد که دودمان تمامیت خواهانِ مذهبی را به آتش خواهد کشید.

- جنگ حکومت بر علیه زنان چگونه است؟


حال رهبران نظام ضد انسانی راه کارهای زیادی را برای مبارزه با زنان و از میدان به در کردن ایشان مهندسی کرده و به مرحله اجرا در آورده اند. یکی از این راه حل های ضد انسانی، اجبار زنان به پوشیدن چادر ها و پوشش های سیاه و زشت است. نگارنده هر زمان که چادر می بیند و یا به چادر سیاه فکر می کند، به صورت ناخودآگاه به یاد مراسم عزاداری و ختم می افتد.
بدون شک بسیاری از شما نیز اینگونه می اندیشید و دیدن چادرهای سیاه شما را افسرده و پریشان می سازد. حال برای ثانیه ای، خودتان را جای دختر نوجوانی بگذارید که باید زیبایی و جوانی اش را در میان پارچه ای زشت و ماتم زده از دید جامعه اش پنهان کند. آیا دیوانه وار غمگین نمی شوید؟
هدف پلید روحانیون زن ستیز نیز ناپدید شدن زنان از سطح جامعه می باشد. آخوند فریبکار دو راه پیش پای زنان ایرانی گذاشته است که هر دوی آن ها، به سود آخوند و حکومت جنایتکار اسلامی و به زیان بانوان تمام خواهند شد. یک راه اینکه بانوان ایرانی را مجبور می کنند تا چادر به سر کرده و حجاب اسلامی را رعایت نمایند.
چادر و حجاب ننگین اسلامی، زنان را به مرور زمان افسرده و پریشان خواهد ساخت و غمگینی و مشکلات ناشی از حجاب داشتن، موجبات ناکار آمدی و غیر مفید واقع شدن بانوان در جامعه را رقم خواهد زد و سر انجام به دلیل سودمند و با ارزش نبودن، جامعه عذر زنان بینوا را خواهد خواست و بانوان را روانه خانه های شان خواهد نمود.

بانوان ایرانی با ابراز مخالفت خود با حجاب اسلامی، خواب را از چشمان دیکتاتور و سینه چاکانِ بیمارش، ربوده اند...
راه دوم، استفاده از قوانین زن ستیزانه اسلام و دستورات شریعه قرآن است که با شدت و خشونت تمام، با بانوانی که بدان قوانین عمل نمی کنند برخورد خواهد کرد. آخوند ها که استاد عوام فریبی و دروغگویی و شستشوی مغزی دادن مردمان هستند، سعی دارند تا با هوچی گری زنان را از میدان به در کرده و جامعه را وجود ایشان خالی سازند.
اما زمانی که نقشه شماره یک ملایان کار نمی کند و همچون حال، در میان جوانان خریداری ندارد، ایشان از شیوه دوم استفاده کرده و در صورتی که زنان ایرانی حجاب اسلامی را رعایت نکنند با تکیه بر قانون اسلامی، بانوان را از کمترین حقوق شهروندی و انسانی نیز محروم می نمایند.
برای مثال چندی است که کارخانه ها و شرکت ها و ادارجات، زنانی را که حجاب اسلامی نداشته باشند استخدام نمی کنند و یا دانشجویان دختر را، به دلیل رعایت نکردن پوشش اسلامی از دانشگاه اخراج و آینده ایشان را نابود می سازند و همچنین حکومت با ایجاد گشت های ارشاد و امنیت اخلاقی، ضمن آزار و اذیت بانوانی که حجاب اسلامی ندارند به ایشان تجاوز کرده و زنان را برای همیشه از سطح جامعه حذف می نمایند. نکته دیگر این است که حکومت با ایجاد نا امنی و رها کردن سگانی هار در اجتماع و ایجاد آزار و اذیت روحی و جسمی برای زنان، قصد دارد تا بانوان را از اجتماع ترسانده و خانه نشین نماید.
حال وظیفه هر مرد ایرانی است که در این شرایط بغرنج و حساس، به پشتیبانی از حقوق انسانی و شهروندی زنان هم میهنش برخاسته و به پاس قرن ها فداکاری و از خودگذشتگی زنان این مرز و بوم برای آزادی ایران و آزادگی ایران، جنبش عدالت خواهانه ای را شکل داده و به جنگ آخوند و قوانین زن ستیزانه حکومت اسلامی اش رود.
زنان در طول تاریخ خود را قربانی جوامع انسانی کرده اند تا بلکه گشایشی در گره های در هم تنیده مشکلات سرزمین شان صورت گیرد؛ امروز نوبت مردان راستین است که کمر به نابودی حکومت اسلامی و قوانین زن ستیزانه جامعه، ببندند.