۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

اسلام، ارتجاع و توحش؛ سه همراه جداناشدنی!


تمامی جوامع اسلامی از مشکل عقب افتادگی فکری شهروندان شان رنج می برند؛ در کشورهای اسلامی مردمان توانایی سبک – سنگین کردن مسائل، اندیشیدن بدون تعصب، منطقی سخن گفتن و گفتگو کردن به دور از خشونت در رابطه با باورهای شان را ندارند. اما مشکل ارتجاع به همین مسائل ختم نمی شود و اگر این جوامع که از هر نظر عقب تر و پست از جوامع سکولار پیشرفته می باشند را به درستی مورد بررسی قرار دهیم، در خواهیم یافت که مردم اینگونه کشورها توانایی قبول حقیقت را نداشته و برای دفاع از باورهای غلط شان حاضرند به هر جنایتی دست بزنند.
در جوامع اسلامی کمترین پویایی و فعالیت سودمندی از جانب شهروندان به چشم نمی خورد، بیشتر کشورهای اسلامی تنها مصرف کننده می باشند و توانایی تولید مواد مورد نیاز جامعه خویش را ندارند. اگر به ایران خودمان بنگریم در خواهیم یافت که حتی صنعت کشاورزی و دام پروری که با توجه به شرایط آب و هوایی و مساعد ایران زمین، باید رشد چشمگیری داشته باشند و در حقیقت ایران باید صادر کننده مواد غذایی باشد، به برکت وجود حکومت اسلامی در حال نابودی اند و ایران به کشورهایی چون چین و ترکیه و برزیل و آرژانتین و… برای واردات میوه جات و گوشت های یخ زده نیازمند است.

در تصویر گوشه ای از رحمانیت اسلام را مشاهده می کنید! داعشی های عراق و ایران، از جمله پیروان راستین اسلام اند!
اسلام مردمان را از حرکت و تلاش برای پیشرفت و داشتن زندگی هایی بهتر باز می دارد و مسلمانان فقط به بهشت موهوم الله مدینه راضی اند. ایشان حاضرند در بدترین و پست ترین شرایط ممکن زندگی کرده و روز را به شب و شب را به روز برسانند تا فقط بعد از مرگ شان، به بهشت رفته و آنجا در کاخ هایی که الله به آنان وعده داده زندگی کرده و از شراب های بهشتی بنوشند و سرگرم حوری ها و غلامان زیبا روی شوند. می توان ادعا کرد که اسلام موجبات گدایی و فلاکت مردمان یک جامعه اسلامی و دارا و ثروتمند شدن رهبران آن جوامع را فراهم می آورد.
با تمام این اوصاف؛ چنانچه شخصی در آمریکا کتاب بی محتوای قرآن را آتش بزند، چند ده نفر در افغانستان و پاکستان طی یک یا چند عملیات انتحاری خواهند مرد و جان تعدادی از هم میهنان بینوای خود را نیز خواهند گرفت تا به دنیا نشان دهند که چقدر از به آتش کشیده شدن قرآن ناراحتند. مسلمانان به درستی در دنیا به عنوان تروریست شناخته شده و نامیده می شوند. ترور و وحشت و گرفتن جان بیگناهان فقط به دلیل مخالفت شان با باورهای ارتجاعی مسلمانان، بخشی جدا ناشدنی از اسلام است.
مسلمانان دنباله روی پیامبر و بزرگان تروریست مسلک شان می باشند؛ محمد و علی و عمر و عثمان و دیگر رهبران نخستین این دین پلشت نیز تروریست بودند. علی و زبیر به دستور محمد ابن عبدالله در یک روز، گردن هفتصد نفر یهودی تسلیم شده نا مسلح را زدند. تنها دلیل محمد برای انجام آن عمل هولناک و ضد انسانی، یهودی بودن آن قوم و پرداخت نکردن جزیه (باج) توسط ایشان به امت اسلام بود. تاریخ ثابت می کند که ترور و کشتن انسان های بیگناه از اصول دین اسلام است و باورمندان بدین آیین، توانایی ماله کشی و ماست مالی کردن این حقیقت ترسناک را ندارند.
زنده یاد صادق هدایت در نوشته ای به نام “آنچه اسلام به ایران داد” به بهترین شکل ممکن مردمان یک جامعه اسلامی را به کمک جملاتی حساب شده، به تصویر می کشد. در قسمتی از این نگاشته آمده است: “چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است؟ چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند.
برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند. در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفی که دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند.
عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است؛ خدای جهودی آنها قهار و جبار و کینه توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپ یش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.

عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است؛ خدای جهودی آنها قهار و جبار و کینه توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپ یش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.  _ صادق هدایت
تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا، با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند؛ کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.
عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی و هنری بپردازند، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند. این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!”
چنانچه به کشورهای اسلامی نگاهی منطقی بیاندازیم و وضعیت معیشتی مردمان را مورد بررسی قرار دهیم درخواهیم یافت که به راستی مردمان هیچ سرزمین اسلامی خوشحال و راضی نیستند و جملگی در فقر و بیچارگی و بد بختی دست و پا می زنند. این در حالی است که رهبران آن جوامع در کاخ هایی که از غارت سرمایه مردمان بنا شده اند زندگی کرده و همواره در حال چپاول سرمایه های ملت شان هستند.
اما مردمان جامعه اسلامی قیام نمی کنند و بر علیه دیکتاتوری مذهبی بر نمی خیزند چرا که وضعیت اسفبار موجود را یک امتحان الهی می دانند و بر این باورند که الله در حال آزمایش میزان صبر، ایمان و اعتقاد ایشان است. چنانچه مردم یک جامعه اسلامی دست به تظاهرات و شورش نیز بزنند و موفق شوند دیکتاتور مملکت شان را به زیر کشیده و از قدرت ساقط کنند، هرگز موفق نخواهند شد تا به یک جامعه سکولار دموکرات پیشرفته تبدیل شوند چرا که ایشان همواره از چاله در آمده و درون چاه می افتند.

00:00
01:11
در این ویدیو جنایت دیگری از دنباله روان راستین اسلام ناب محمدی را شاهد هستید.

برای روشن شدن این حقیقت، به مردمان مصر و آن بلایی که بر سرشان آمد بیاندیشید. ایشان دیکتاتوری را با تظاهرات و اعتراضات گسترده خیابانی از قدرت برکنار کردند و همینکه به آزادی موقت رسیدند، در طی یک انتخابات سرنوشت خویش را در دستان مردمانی نهادند که خرافات و باورهای اسلامی تمام افکارشان را در بر گرفته است و آن مردم گروه افراطی اخوان مسلمین را با رأی های خویش، به قدرت رساندند.
سرنوشت شوم مردم مصر، در هر کشور مسلمان دیگری که مردمانش موفق به از میان بردن دیکتاتوری شوند، تکرار خواهد شد. تمامی این مردم یک نقطه اشتراک بسیار پر رنگ با یکدیگر دارند و آن هم دفاع از قرآن و دلبستگی به قوانین شریعه اسلامی است. هر تصمیمی که این جوامع بگیرند و به اجرا بگذارند بر پایه قوانین اسلامی خواهد بود.
قوانینی که از عقب افتاده ترین و ارتجاعی ترین دستورات موجود در دنیای امروزی هستند؛ بنابراین نه تنها تغییری در وضع زندگانی مردمان یک جامعه اسلامی صورت نمی گیرد بلکه با گذر زمان و پیشرفته تر شدن دنیا و کشورهای متمدن، مردمان یک جامعه اسلامی در حال سقوط به قهقرای عقب ماندگی فکری و زندگی همانند انسان های غارنشین اولیه خواهند بود.
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که چنانچه مردمان یک جامعه اسلامی خواهان پیشرفت و رهایی از بند عقب ماندگی می باشند، باید دست دین و آخوند را از جامعه و قوانین اجماعی و سیاسی اش قطع کرده و دین و باورهای مذهبی شان را در چهارچوب خانه های شان محدود کنند و در راستای رسیدن به سکولاریسم قدم بردارند.
در غیر این صورت مردمان یک جامعه اسلامی هر چقدر هم که تلاش کرده و جانفشانی کنند، هرگز به آزادی و دموکراسی نخواهند رسید و همواره از چاله به چاه خواهند افتاد و پس از برکنار شدن یک دیکتاتور، دیکتاتورِ بد تر و ستمکارتری بر ایشان حکومت خواهد کرد.


۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

بدهکاری تمام نشدنی ایرانیان به تازیان


هزار و چهارصد سال پیش، تازیان خون آشام با شمشیرهای بران خود به ایران حمله کرده و  پس از رسیدن به تیسفون پایتخت بزرگ شاهان ساسانی نخست به زنان بیشماری تجاورز کردند، شهر بزرگ و کاخ پادشاهی را غارت و ویران کردند. تمامی زنان و مردان دلاوری را که از مسلمان شدن سر باز زدند، از دم تیغ گذراندند.
هزاران هزار زن و دختر و پسر و مرد با شرف و آبرو دار ایرانی را به  کنیزی و بردگی کشانده و سپس  در بازار برده فروشی مدینه که محمد ابن عبدالله به آن رونق داده بود، فروختند. آنان کتابخانه های بزرگ را با تمامی کتاب های داخل آن به آتش کشیدند. در جایی آمده است که آب حمام های هرات، تا شش ماه از طریق سوختن کتاب هایی که مشاهیر ایرانی نگاشته بودند، گرم می شده است. آن بیابان گردان بی تمدن تمامی هستی و نیستی و دارایی ایران و ایرانیان را به غارت بردند.

فرتور لحظه غم انگیز و ترسناک فروش زنان و دختران ایرانی در بازارهای برده داری مدینه توسط سران اسلام را نشان می دهد، ما تا کی باید به این بیابان گردان باج دهیم؟
برای مثال، دکتر عبدالحسین زرین کوب در  کتاب با ارزش دو قرن سکوت (بر روی عنوان کتاب یا همان دو قرن سکوت کلیک کنید تا بتوانید کتاب را دانلود کنید) در باب حمله اعراب و میزان نادانی و کم فهمی اشان اینگونه می نویسد: ” اعراب با ورود به کسری و غنایم آن شروع به غارت کردند؛ گویند فرق بین نمک و کافور راهم نمی دانستند، حتی بعضی فکر میکردند که نقره از طلا با ارزش تر است. گفته اند عربی یاقوتی به هزار دینار فروخت، گفتند چرا ارزان فروختی؟ گفت از هزار بیشتر اگر میدانستم همان می گفتم.
یا فرش بهارستان را به دلیل بزرگی، تکه تکه کردند، و هر تکه را سوار بر شتری به مدینه فرستادند و در آخر  د ر بین سران قوم تقسیم کردند. گویند قسمتی را بیست هزار دینار فروختند. گویند اعراب به عمر نامه نوشتند که با کتاب های کتابخانه ها چه کنیم؟
عمر گفت: آن ها را به آب افکنید که اگر آنچه در آن کتاب ها هست، سبب راهنمایی است، خداوند برای ما قرآن فرستاده است که از آن ها راه نماینده تر است و اگر در آن کتاب ها جز مایه گمراهی نیست، خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب کتاب ها در آب یا اتش افکندند. (ابن خلدون )
در مقاله های پیشین چگونگی حمله تازیان و گوشه ای از جنایات بیشماری که به دست ایشان رخ داده است، به تفضیل شرح داده شده و نیازی به تکرار نیست؛ پرسش این است که این باج دادن به اعراب و گنبد و بارگاه ساختن برای نطفه های لق آنان که در سراسر ایران پراکنده اند و هم چنین هزینه کردن پولی که با آن سختی در ایران به دست می آید برای سفر به مکه و مدینه و مشهد و گداخانه های دیگر تا به کی ادامه خواهد داشت؟

آیا به راستی این تصویر بدبختی ما ایرانیان را نشان نمی دهد؟!
پس از هزار و چهارصد سال بردگی و نوکری ایرانیان برای تازیان پاپتی و بی تمدن، امروز در دنیای تکنولوژی و علم و خردگرایی، هنوز نیز ایرانیان اسیر چنگال خرافات اعراب و مسافر قبرستان های نکبت بار تازیان هستند؛ ایرانیان زندگی اجتماعی و زنده بودن و جریان داشتن زندگی و لازمه حرکت رو به جلو، تلاش و پیشرفت را فراموش کرده و تنها چیزی که می دانند و می پرستند و بدان علاقه دارند، قبر است! آن هم قبر اعرابی که کمر به خون پدران و مادران و اجداد ایرانیان بسته بودند.
می توان گفت رابطه قبرستان با ایرانیان، چون رابطه ماهی با آب است و همانگونه که ماهی بدون آب خفه شده و می میرد، ایرانی فرهنگ باخته و بی خرد نیز، اگر سالی یکی – دو بار قبر گدای سامرا و یا حسن و اصغر و علی را نبیند، نابود گشته و پایه های زندمانی خفت بارش ویران می گردد.
حال هر کس هم دهان می گشاید و این عمل پست و نکبت بار، این سرطان قبر پرستی که حتی بی اخلاق ترین جانوارن راضی به انجامش نیستند را نقد می کند، به سرعت ذهن های بسته و مغزهای خشک شان، فرمان به باز شدن دهان های گشادان می دهد و داد و فریاد راه می اندازند که به عقاید ما توهین نکنید!
پاسخ نگارنده به آنان اینست که: ای برادر، خواهر، پدر جان، مادر، هم میهن نازنین، ای شیعه دوازده امامی، ای قبر پرست خوار و ذلیل شده! این دین و مسلک نکبت بار و اعمال مشمئز کننده و از رده خارج توست که به انسانیت و شعور بشر توهین می کند!
دور و برت را نگاه کن، در دو هزار سال پیش زندگی نمی کنی؛ امروز زمان خردگرایی و سبک – سنگین کردن فرضیه های علمی و گفتگوهای در چهارچوب اخلاق و منطق است؛ کنار بگذار این قبر پرستی سخیفت را، به خودت بیا، به ماهیت راستینت بازگرد!
با یک حساب سرانگشتی بوسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن خونی ایران و ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد ۱۷۰.۰۰۰ مسکن روستائی احداث کرد و یا میتوان ۷۱۴.۲۸۶ فرصت شغلی کشاورزی یا ۲۰۰.۰۰۰ فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد.

پس از ۱۴۰۰ سال ننگین، ایرانیان همچنان در حال تعظیم کردن و باج دادن به اعراب هستند! حاجیان ایرانی با ریختن پول در شکم تازیان، ایران را فقیر و عربستان تروریست پرور را ثروتمند می کنند!
و یا امکان ساخت ۱۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور وجود خواهد داشت. و یا میتوان با کنار گذاشتن پول حجاج برای دو سال، یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت ۷۵.۰۰۰ بشکه احداث کرد و یا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود.
چرا یک ایرانی باید سرمایه میهنش را خرج دیدن بت خانه ای کند که دستور کشتن، غارت کردن، تجاوز و چپاول سرزمینش از همان بت خانه صادر شده است؟ و چرا نباید یک ایرانی به جای هدر دادن پول در سرزمین تازیان، همان پول را برای بهبود اوضاع و آبادانی مملکتش به خاطر ساختن فردایی بهتر برای نسل های آینده کشورش خرج کند؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که به باج دادن به اعراب و شکم تازیان را پر تر و گردن هایشان را کلفت تر کردن پایان دهیم؟
آیا این پول هایی که ایرانیان خرج سفر به کربلا و مکه و دیگر قبرستان های عالم تازیان می کنند و یا خرج هایی که برای نذری دادن و کشتن وحشیانه گوسفندان در کوچه ها و خیابان ها می تراشند، نمی تواند هزینه نگهداری از میلیون ها کودک بی سرپرست ایرانی را پوشش دهد؟ چه زمانی نوبت به اندیشیدن به وضعیت اسفناک این همه کودکان خیابانی و زنان بی سر پناه و کارتن خوابان و آوارگان ایرانی و دست ایشان را گرفتن می رسد؟
تا کی مام میهن باید شاهد این باشد که سرمایه ی ایرانیان را برای قبرستان های اعراب و یا برای این امامان و تخم و ترکه شان  و یا برای لبنان و حزب الله و فلسطین خرج می شود و ملت ایران گوسفندوار سکوت اختیار کرده اند؟
آیا تا به حال در گوشه و کنار هر خیابانی از کشور اسلام زده مان، کودکانی را که برای فروش یک شاخه گل یا یک بسته آدامس بال بال می زنند را ندیده ایم و طعم تلخ زندگی های غمبارشان را از دور نچشیده ایم؟ آیا مردان و زنانی را که از سر ناچاری و از فرط درماندگی، با نا امیدی تمام اسپند دود می کنند و شیشه ی ماشین ها را دستمال می کشند را ندیده ایم و اندیشیدن به سیاه بختی ایشان درد بر دلمان ننشانده است؟
آیا آن خردباختگانی که پول خرج این حرم ها و ضریح ها می کنند، برای یک ثانیه هم که شده به هم میهنان زنده و تحت فشار و بینوای خود نیز می اندیشند و در نمی یابند که آن عربی که صد ها سال از مرگش می گذرد به پول و سرمایه نیاز ندارد و این مردمان زنده و بیچاره ایران هستند که به کمک و پول و کار و زندگی های انسانی احتیاج دارند؟
به هر روی باید نشست و کمی اندیشید و حساب – کتاب کرد و دریافت که آخر این چه بدهی مرگباری است که پس از هزار و چهارصد سال باج دادن به هر عرب بی سر و پایی هنوز ادامه دارد و هم اکنون نیز تازیان و رهبران دینی مسلمانان بر گرده ملت ایران سوارند و ایرانیان هنوز نیز برده حلقه به گوش تازیان می باشند؛ آیا این امر مایه خجالت و سر افکندگی نیست؟