۱۳۹۸ دی ۴, چهارشنبه

بن‌بست رژیم ایران و گزینه‌های دشوار



دایره مشکلات و گرفتاری‌های رژیم ایران درحال گسترش است. اوضاع ملایان حاکم پس از قیام «افزایش قیمت بنزین» مانند قبل از آن نخواهد بود اگرچه جمهوری اسلامی با سرکوب وحشیانه و مرگبار توانست به صورت موقت قیام را مهار و صداهای خشمگین را خاموش کند.

قیام نوامبر جنگی تمام‌عیار از سوی رژیم ولایت فقیه علیه مردم ایران بود. رژیم در این جنگ خونین علیه ملت توانست جان سالم به در ببرد اما با زخم‌های عمیق و غیرقابل ترمیم از این جنگ برگشت. زخم‌هایی که چهره او را به کلی خراب کرده و ضربات سهمگین قیام آثاری غیرقابل ترمیم برپیکر فرسوده‌اش باقی گذاشته است بطوری که بهبودی آن چه کوتاه‌مدت و چه بلندمدت بسیار دشوار خواهد بود به ویژه آنکه رژیم با ادامه سیاست‌های غلط خود به تشدید بحران‌هاى سیاسی و اقتصادی کمک می‌کند.

درمان این بحران، یا بهتر بگوییم بحران‌ها، دیگر بدون جراحی عمیق و اساسی امکانپذیر نیست چرا که رژیم ولایت فقیه نه تنها قابل اصلاح نیست بلکه فاقد شرایط مناسب برای انجام هر نوع اقدام جهت نجات‌اش از مرگ است. هر عملیاتی روی پیکر فرسوده و پوسیده‌ی این رژیم عوارض جانبی به همراه خواهد داشت که تاثیری منفی بر کل ساختار آن خواهد ‌گذاشت بطوری که زنده ماندن نظام زیر عمل جراحی ناممکن است. به ویژه که رژیم جمهوری اسلامی برای اولین بار از زمان تأسیس در سال ۱۹۷۹-۱۹۸۰ با یک قیام کاملا افقی روبرو شده است.

شهرهای ایران پس از سرکوب بی‌رحمانه اخیر در سکوت بسر می‌برند؛ سکوتی که فیلسوفان و جامعه‌شناسان در طول تاریخ آن را بازتابی از طبیعت باطنی ساکنان این فلات کهن چندهزار ساله تفسیر کرده‌اند. مورخان و فلاسفه که رفتار ایرانیان را بررسی کرده‌اند، می‌گویند، سکوت ایرانیان پس از هر حادثه‌ی تاریخی، معانی و مفاهیم زیادی دارد.

در میان اقلیتی وفادار و اکثریتی مخالف، رژیم جمهوری اسلامی دیگر نمی‌تواند عیوب و نقص‌های فاحش خود را بپوشاند و شگفت‌آورتر از همه مراحل گذشته این‌بار جامعه درونگرای ایرانیان دیگر حاضر به سکوت در برابر ناکارآمدی و بی‌لیاقتی این رژیم نیست. ایرانیان اکنون به وضوح و بدون ترس از پیامدهای قیام، مواضع خود را نسبت به رژیم دیکتاتوری دینی جمهوری اسلامی بیان می‌کنند.

این امر احتمالا رویارویی آینده بین رژیمی بی‌رحم و مردمی را که خواهان تغییرات بنیادین در جامعه خود هستند، خونین‌تر، رادیکال‌تر و خشن‌تر خواهد کرد . این رویارویی سیاسی بیشتر شبیه زلزله‌‌ای است که گاه در طبیعت سرزمین ایران روی می‌دهد. زلزله‌ای ویرانگر که آنچه را درون شهرهای ایران بر اثر خفقان نهفته و پنهان است بیرون خواهد ریخت بطوری که شکل اجتماعی و سیاسی ایران را تغییر خواهد داد.

وقایع اخیر رژیم را مجبور کرد تا ماهیت حقیقی و سنتی خود را نشان دهد و  او را وارد مرحله‌ای از شفافیت کامل کند. جمهوری اسلامی  برای رسیدگی به بحران‌های متعدد و مشکلات انباشته داخلی و خارجی خود گام‌ برداشته است. این رژیم از غربالگری اجتماعی و تقسیم مردم ایران به دو بخش خودی (طرفدار رژیم) و غیرخودی یعنی اکثریت مخالف نیز دریغ نکرده است.

طرفداران رژیم یا ولایت‌مداران اقلیتی بیش نیستند، این اقلیت مأجور یا مزدور وابسته به رژیم برای حفظ منافع خود و پیروانشان  و کسانی که حول دایره نهادهای «انقلابی‌» می‌چرخند، ترجیح می‌دهند رژیم باقی بماند چرا که با سقوط رژیم منافع آنها نیز از بین خواهد رفت.

این همان چیزی است که امیر طاهری نویسنده و روشنفکر مخالف رژیم ایران در مقاله خود به زبان عربی تحت عنوان «ملایان تهران و باخت در  قمارهای مکرر» به آن اشاره می‌کند.

طاهری می‌گوید: «وقتی کار به امور دنیوی می‌رسد، رژیم اسلامی دغدغه کمک به فقرا و طبقات تنگدست مردم را ندارد بلکه برای تأمین امنیت و محافظت از کسانی (هوادارانش) که از همه امکانات و نعمت‌های مملکت لذت می‌برند، دریغ نمی‌ورزد».

اما در مورد مخالفان که شیخ حسن روحانی در یکی از سخنرانی‌هایش اعتراف کرد که ۷۰ درصد را تشکیل می‌دهند و مشخص است که اکثریت ملت ایرانند، رژیم جمهوری اسلامی آنها را به انتخاب  بین دو گزینه قرار داده است: زندگی مرفه و شایسته به شرط وابستگی و وفاداری به نظام ولایت فقیه جمهوری اسلامی و ورود به دایره‌ای از فساد، اختلاس و باندبازی در درون رژیم که اقلیت را تشکیل می‌دهند، یا قبول وضعیت اسفبار کنونی و سکوت در برابر سیاست‌های ماجراجویانه‌ی رژیم و تحمل قلع و قمع همه کسانی که زبان به اعتراض علیه آن بگشایند که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند.

رژیم جمهوری اسلامی در حال حاضر در مرحله‌ای بسیار دشوار قرار گرفته بطوری که به کلی از واقعیت‌های تلخ پیرامون خود جدا شده است. رفتار مقامات تهران به گونه‌ای است که شرایط بسیار بد اقتصاد داخلى و شکست سیاسی در تفاهم با کشورهاى منطقه و جهان را انکار می‌کنند. این رژیم دیگر چاره‌ای جز پس گرفتن همه روایت‌های خود در رابطه با علل مشکلات کنونی این کشور ندارد. جمهوری اسلامی همواره علت اصلی نابسامانی و بحران اقتصادی را تحریم‌های کشورهای خارجی به ویژه ایالات متحده معرفی می‌کند در صورتی که هیچگاه به اینکه چرا این تحریم‌ها اجرا می‌شود اشاره نمی‌کند و توضیح نمی‌دهد که چرا و چه کسانی مسبب اینهمه نفرت، انزجار و انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی ایران شده است.

روحانی واشنگتن را متهم می‌کند که می‌خواهد جمهوری اسلامی را به تسلیم وادار کند و می‌گوید که تنها راه نجات دولت‌اش کاهش اثرات منفی تحریم‌های آمریکا علیه تهران است.

مواضع اخیر روحانی و فرار آشکار او از رویارویی با حقایق تلخ داخل کشور به نوعی مکمل مواضع علی خامنه‌ای و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.

از نظر روحانی قربانی حقیقی تحریم‌ها درواقع مردم ایران خواهند بود زیرا او می‌داند که رژیم و اقلیت وابسته‌اش راه‌های خلاف و  قاچاق برای تأمین مالی خودشان را خوب می‌دانند. رژیم برای محافظت از مجموعه ولایت‌مداران خود دست به هر اقدامی خواهد زد تا این اقلیت بتواند بر اکثریت مخالفان که خواستار توسعه سیاسی، بهبود اوضاع معیشتی، توزیع عادلانه ثروت و جلوگیری از هدر رفتن سرمایه‌های ملی در ماجراجویی‌های خارجی هستند، غلبه کنند.

ملایان تهران اکنون بین دوگزینه‌ی فقدان کلی نفوذ منطقه‌ای یا سقوط و پایان موجودیت خود قرار گرفته‌ا‌ند. هر کدام از این دو گزینه بسیار تلخ و دشوارتر از دیگریست. این در حالیست که اگر رژیم به سیاست ماجراجویانه‌ی خود در منطقه ادامه دهد موجودیت آن با خطر نابودی روبرو خواهد شد.

اکثریت ملت ایران از رژیم و گفتمان انقلابی‌ او کاملا جدا شده‌اند.

روزنامه نیویورک تایمز در باره اعتراضات نوامبر در ایران نوشت: «انقلاب اخیر مردم ایران سطح ناامیدی شگفت‌انگیز مردم ایران از حاکمان مذهبی این کشور را به نمایش گذاشت. واکنش و سرکوب شدید اعتراضات از سوی مقامات ایران نیز نشان داد که شکاف بسیار عمیقی بین ۸۳ ملیون ایرانی و رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد. هدف قرار دادن مستقیم  علی خامنه‌ای و شعار دادن علیه او از سوی اکثریت تظاهرکنندگان و پاسخ خامنه‌ای به معترضان که با دستور او برای سرکوب شدید آنها همراه بود و نسبت دادن تظاهرات معترضان به توطئه دشمنان  داخلی و خارجی  ایران، دلیل دیگری بر شکاف عمیق و فاصله غیرقابل ترمیم میان رژیم ملاها و مردم ایران است.

فناوری‌های پیشرفته علمی تا کنون نتوانسته است زمان دقیق وقوع زلزله را مشخص کند تا از میزان خسارت‌های آن جلوگیری شود. رژیم ایران نیز با وجود هشدار امنیتی و داشتن ده‌ها نهاد وابزار و ادوات سرکوب و بر خلاف گفتمان ایدئولوژیک‌اش که ۴۰ سال تمام امکانات کشور را برای ترویج آن تسخیر کرده، هنوز نمی‌تواند زلزله اجتماعی و سیاسی آینده را که علیه آن روی خواهد داد پیش‌بینی کند.

رژیم تهران تنها به گزینه امنیتی و سرکوب وحشیانه متکی است، اما راهبرد سرکوب نیز در طول تاریخ همه نظام‌های دیکتاتوری موفقیت‌آمیز نبوده و در نهایت اراده ملت‌هاست که پیروز می‌شود. به این ترتیب ملایان تهران گزینه‌های اندکی در اختیار دارند.

جمهوری اسلامی یا باید در برابر مطالبات معترضین عقب‌نشینی کند، که این باعث از بین رفتن اعتبار داخلی و شکست هیبت رژیم و ناکامی پروژه‌های برون‌مرزی‌اش خواهد شد یا اینکه با خشونت و سرکوب به اداره کشور ادامه دهد. جمهوری اسلامی در بدترین شرایط در طول عمر ۴۰ ساله خود بسر می‌برد و این بار باید جام زهر را از داخل نوش‌ جان کند. خوردن جام زهر داخلی بسیار کشنده‌تر از جام زهر خارجی است.

جمهوری اسلامی بین دو گزینه‌ قرار گرفته است: پایان سلطه‌جویی یا پایان موجودیت‌اش؛ که هر کدام از دیگری تلخ‌تر و دشوارتر است.


۱۳۹۸ آذر ۲۱, پنجشنبه

استکبار شیعی چه می‌گوید و چه می‌کند



ز موضوعاتی که خامنه‌ای چهار دهه است در مورد آنها به هر مناسبتی سخن گفته (هزاران بار) مسئله‌ی سلطه و استکباراست؛ اینکه دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر تقسیم شده و چند سرمایه‌دار صهیونیست دنیا را می‌چرخانند. او همچنین در مورد ویژگی‌ها و مصداق‌ها نیز بسیار سخن گفته است. امروز با بسط حوزه‌ی نفوذ امنیتی و نظامی‌جمهوری اسلامی در چهار کشور سوریه، لبنان، عراق و یمن می‌توان سخنان وی را به سنجش گذاشت: اینکه آیا جمهوری اسلامی جزو نظام‌های تحت سلطه در دنیاست یا نظام‌ها استکباری و سلطه‌جو. همه‌ی مقامات نظام بدون استثنا سلطه‌پذیری را رد می‌کنند (با وجود باج دادن به روسیه و چین). می‌ماند اعمال سلطه. چنانکه در این مطلب نشان می‌دهم با معیارهایی که خامنه‌ای در مورد نظام‌های مستکبر داده، امروز جمهوری اسلامی بر اساس سخنان وی یکی از آنهاست.

علی خامنه‌ای می‌گوید: «نظام سلطه یعنی دنیا تقسیم می‌شود بین دو گروه کشور، دو گروه ملّت: یک گروه، گروه سلطه‌گر؛ یک گروه، گروه سلطه‌پذیر. ما این نظام را، این فرمول غلط را در دنیا بهم زدیم. ما نشان دادیم که نخیر، می‌تواند یک ملّتی وجود داشته باشد که نه سلطه‌گر باشد و نه سلطه‌پذیر؛ نه خودش بخواهد به کسی زور بگوید و نه زیر بار هیچ زورگویی برود» (۶ دی ۱۳۹۶). سنجش رفتار جمهوری اسلامی بر اساس معیارهای خامنه‌ای نشان می‌دهد که این رژیم از نوع سوم نیست. جمهوری اسلامی نشان داده که در همان دو قطبی ساده و کلیشه‌ای که ساخته‌اند قرار داشته و به بخش سلطه‌گر صعود کرده است. البته آنها وقتی از ملت سخن می‌گویند منظورشان خودشان است.

معیارهای نظام‌های استکباری

در مجموعه‌ی سخنان علی خامنه‌ای می‌توان ویژگی‌های نظام سلطه و استکبار از نظر و بیان وی را چنین خلاصه کرد:

۱. اعمال نظر و لزوم حرف‌شنوی دیگران: «نظام سلطه یعنی همه‌ی دنیا تقسیم بشوند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ الان اینجور است دیگر که یک عدّه‌ای از دولت‌ها سلطه‌گرند، یک عدّه [هم] سلطه‌پذیرند. حالا همه‌ی سلطه‌پذیرها لزوماً‌ نوکر هم نیستند امّا سلطه را قبول کردند و زیر بار سلطه [هستند و] یک وقتی [اگر] بگویند این کار را بکنید، باید بکنید، می‌کنند؛ این نظام سلطه‌ی کنونی است« (۱۰ مهر ۱۳۹۸). این سخنان خامنه‌ای عینا در مورد استکبار شیعی و رابطه‌اش با دولت‌های لبنان و عراق و سوریه و یمن صدق می‌کند: آنها نوکر نیستند اما سلطه‌ی سپاه قدس و هم‌پیمانانش را پذیرفته‌اند. البته مقامات جمهوری اسلامی در اوایل شکل‌گیری نظام هم‌پیمانان غرب را نوکر خطاب می‌کردند و فرا رفتن خامنه‌ای از این تعبیر نوعی پیشرفت به حساب می‌آید.

۲. مداخله‌ی شرارت‌آمیز: «امروز منطقه‌ی ما منطقه‌ی ناامنی است. این به‌ خاطر چیست؟ اوّلاً به‌ خاطر دخالت شیطنت‌آمیز و شرارت‌آمیز قدرت‌های سلطه‌‌گر است؛ دخالت آمریکا، دخالت صهیونیسم. از هر وسیله‌ای برای نفوذ، برای تأمین منافع نامشروع خود، برای تضعیف ملّت‌ها، برای نابود کردن رشادت‌ها و اقتدارهای ملّی استفاده می‌کنند» (۲۶ شهریور ۱۳۹۶). علی خامنه‌ای در این سخنان دارد دقیقا در مورد رفتار جمهوری اسلامی سخن می‌گوید اما مثال‌های نادرست می‌زند. جمهوری اسلامی دخالتی شیطانی و شرارت‌آمیز در منطقه دارد (با ۵۰۰ هزار کشته در سوریه و جنگ خانمانسوز در یمن)؛ از هر وسیله‌ای برای تأمین منافع نامشروع خود برای تضعیف ملت‌ها و برای نابود کردن رشادت‌‌ها و اقتدارهای ملی (مثل اقتدار ملی مردم عراق و لبنان و سوریه) که حکومت‌هایشان را فاسد می‌دانند استفاده می‌کند.

۳. آتش افروزی: «جادوی مادّی‌گرایی، با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، در حال اغواگری و تباه‌سازی است، و از سویی سیاست‌های نظام سلطه در کارِ فتنه‌انگیزی و آتش‌افروزی میان مسلمانان و تبدیل کشورهای اسلامی به دوزخ ناامنی و اختلاف است» (۹ شهریور ۱۳۹۶). عینا کارهایی که جمهوری اسلامی دارد در عراق، لبنان، سوریه و یمن می‌کند. منطقه‌ای در دنیا نیست که آتشی برپا شده باشد و جمهوری اسلامی در آن حضور نداشته باشد.

۴. ارعاب دیگر ملت‌ها: «کشورهای مسلّط، اعتماد به نفس داشتند، حرف می‌زدند، توقّع می‌کردند، دنیا را متعلّق به خودشان می‌دانستند؛ [امّا] این مجموعه‌ی زیر سلطه که البتّه خیلی هم از لحاظ کمیّت بیشتر بودند، اینها دچار انفعال، دچار وادادگی و ضعف نفس بودند (۱۷ خرداد ۱۳۹۶)؛ «امروز صحنه‌ی عظیم دنیا اینجوری است؛ قدرت‌های مستکبر در یک طرف قرار گرفته‌اند، با همان توان‌های مادّی‌ای که دارند، با ارعابی که می‌کنند، با هیبتی که از خودشان نشان می‌دهند و دیگران را مقهور هیبت خودشان می‌کنند، اینها یک طرفند؛ بعضی از دولت‌های ضعیف هم هستند که جرأت بُروز و ظهور ندارند» ((۱۲ ابان ۱۳۹۴). این دقیقا کاریست که جمهوری اسلامی دارد در یمن، عراق، لبنان و سوریه با دولت‌ها و نهادها می‌کند. آیا دولت بشار، عبدالمهدی یا میشل عون در برابر قدرت نظامی‌ حزب‌الله، حشدالشعبی و سپاه قدس جرأت بروز و ظهور دارند؟

۵. تربیت نیرو: «این نظام سلطه‌ی بین‌المللی برای ملّت‌ها- نه فقط ملّت ما، [بلکه‌] برای هر ملّتی که بتواند- برنامه دارد؛ او هم می‌خواهد نسلی که آینده‌ی این کشور را و این کشورها را می‌سازد، با یک قواره‌ای و با یک شاکله‌ای تربیت بشود که برای او مفید باشد؛ نسلی در کشورها تربیت بشود که فکر او را داشته باشد، فرهنگ او را داشته باشد، نگاه و سلیقه‌ی او را به مسائل جهانی داشته باشد. این نسل تربیت می‌شود، البتّه با سواد هم می‌شود، محقّق هم می‌شود، سیاستمدار هم می‌شود و در کشورهای مختلف [جزو] مسئولان کشور هم می‌شوند. خب برای یک مجموعه‌ی استعمارگر چه‌ چیزی بهتر از اینکه مسئولان یک کشور، صاحب‌نظران یک کشور و صاحبان رأی در یک کشور» (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵). جمهوری اسلامی دارد همین کار را دقیقا در جامعه‌المصطفی در قم انجام می‌دهد؛ یعنی تربیت ده‌ها هزار طلبه برای بسط نگاه و سلیقه‌ی خود در دنیا.

۶. سلطه‌ی مدرن: «یک نظامی‌ در عالم وجود دارد: نظام استکبار، نظام زورگویی، نظام ظلم؛ البتّه از قدیم هم همین نظام‌ها بوده است، منتها امروز مدرن شده است، با تجهیزات نو مجهّز شده» (۱۱ فروردین ۱۳۹۵). جمهوری اسلامی تمدن غرب را نفی می‌کند اما تکنولوژی را می‌خواهد چون به آن قدرت می‌دهد. رژیم تلاش می‌کند تجهیزات غربی را از هر مسیری که شده به دست آورد تا سلطه‌اش را بسط دهد.

۷. مهندسی فرهنگی و فکری: «استکبار در صدد آن است که کلیشه‌های مورد نظر خودش را به همه‌ی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّت‌ها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولت‌ها، نمایندگان مجالس، تصمیم‌گیران، تصمیم‌سازان، به قول خودشان اتاق‌های فکر، به همه‌ی اینها می‌خواهند آن کلیشه‌های خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی‌ را که آنها بر روی آن تکیه می‌کنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند» (۱۲ شهریور ۱۳۹۴). این دقیقا کاریست که جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته در ایران، منطقه و دنیا انجام داده است.

۸. اراده‌ی معطوف به قدرت: «نظام سلطه یعنی اینکه چند قدرتِ دست یافته‌ی به توانایی مادّی و سلاح و پول و امثال اینها بخواهند بر دنیا حکومت کنند» (۲۸ بهمن ۱۳۹۲). اسلامگرایی شیعه چیزی نیست جز اراده‌ی معطوف به قدرت. سخنان اسلامگرایان در مورد عدالت و معنویت و استقلال را باید در رفتارهای آنها مشاهده کرد و با عملکردشان سنجید.

۹. جنگ، فقر و فساد: «نظام سلطه علاوه بر اینکه جنگ‌افروز است، فقرآفرین است… نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش می‌دهد» (۲۶ شهریور ۱۳۹۲). این دقیقا کاریست که جمهوری اسلامی در لبنان عراق و سوریه و یمن انجام داده است. همه‌ داده‌ها نشان می‌دهند که این چهار کشور نسبت به قبل از مداخله‌ی جمهوری اسلامی فقیرتر و حکومتشان فاسدتر شده است.

۱۰. تمامیت‌خواهی: «قدرت‌های مستکبر دنیا حد یقف ندارند؛ می‌خواهند بر همه‌ی دنیا، بر همه‌ی منابع مالی عالم، بر همه‌ی نیروهای انسانی تسلط پیدا کنند» (۳ اردیبهشت ۱۳۹۰). پروژه‌ی اسلامی کردن جامعه‌ی ایران و منطقه و بعد دنیا که درواقع بسط سلطه‌ی جمهوری اسلامی است حد یقف نداشته است و اگر مردم مقاومت نکنند هر روز قدمی‌ به پیش می‌گذارد. اسلامگرایان فراتر از غربیان این اشتها را نشان داده‌ و برای آن تلاش کرده‌اند. ایده‌ی مدیریت جهانی از همینجا بر می‌خیزد.

۱۱. نقض استقلال: «افزون‌طلبان سلطه‌گر با سیطره‌ی متعرضانه‌ی خود استقلال و هویت ملت‌ها را نشانه گرفته و تا توانسته‌اند عرصه را بر عزم ملی آنان تنگ‌تر کرده‌اند» (۷ خرداد ۱۳۸۷). امروز معترضان عراقی و لبنانی که اکثرا شیعه هستند در خیابان‌ها دارند هویت و استقلال خود را فریاد می‌زنند و توسط ماموران سپاه قدس و مستخدمان آنها کشته می‌شوند.

با توجه به همه‌ی مشخصاتی که علی خامنه‌ای برای نظام سلطه بر می‌شمرد و عینا بر جمهوری اسلامی منطبق است دیگر گفتن اینکه «نظام سلطه در شکل کامل خود تجسّم و تجسّد پیدا می‌کند در رژیم و دولت کنونی ایالات متّحده‌ی آمریکا» (۱۹ بهمن ۱۳۹۲) سخن بی‌پایه‌ای است. او از اینهم فراتر رفته و ذات‌گرایانه سلطه‌گرایی را ماهیت و ذات ایالات متحده می‌خواند.

شورش علیه استکبار شیعی

استکبار شیعی و سلف مارکسیستی‌اش دهه‌ها انبوهی از مهملات را در مورد «امپریالیسم آمریکا» گفتند بدون آنکه ایرانیان آشنا به تاریخ و سیاست خارجی ایالات متحده (اگر چنین چیزی وجود می‌داشت) مهملات آنها را به خودشان بنمایایند. اما برگ تاریخ ورق خورد و امروز شیعیان اسلامگرای ایرانی به استکبار شیعی در منطقه تبدیل شده‌اند. آنها به قدرت خود می‌بالند و افراد تحت سلطه‌ی آنها عکس‌شان را پاره می‌کنند، به دفاتر نایبان آنها حمله می‌کنند و کنسولگری‌شان را مورد حمله قرار می‌دهند. امروز شیعیان مستکبر در منطقه باید متوجه شده باشند که حتی اگر آشنایان به تاریخ ایالات متحده به ضد امپریالیست‌ها چنین چیزی را متذکر نشوند مردمان معترض به فساد و ناکارآمدی و حرف شنوی از ولی فقیه در خیابان دارند این واقعیت را متجسم می‌سازند.

استکباری بدتر

آمریکایی‌ها در طول تاریخ حضور در مناطق مختلف دنیا هرگز ۳۰۰ تن از شهروندان عادی معترض و بدون سلاح یک کشور تحت نفوذ خود را در یک ماه با تک‌تیرانداز شکار نکرده‌اند، کاری که استکبار شیعی کرده است. همچنین «امپریالیسم» ادعایی آمریکا بُرد اقتصادی چندانی در خاورمیانه نداشته است جز چند تریلیون دلار هزینه. آمریکا در طول صد سال گذشته همیشه در تنش‌های بین‌المللی هزینه کرده است. امروز مستکبران شیعی در ایران باید متوجه شده باشند که تنها در عراق و سوریه و لبنان و یمن هزینه می‌کنند و عایدی اقتصادی چندانی برای آنها ندارد. این مستکبران دهه‌هاست که گفته‌اند آمریکا منابع کشورهای تحت سلطه را غارت کرده بدون آنکه حتی یک مثال یا نمونه برای این مهمل خود عرضه کرده باشند. پیش از حمله‌ی آمریکا به عراق گفتند که آمریکا برای تاراج نفت به عراق حمله می‌کند اما پس از سقوط صدام این عراقی‌ها هستند که نفت می‌فروشند (به هر که بخواهند) و عایدات آن را صرف فساد و ناکارآمدی می‌کنند درست مثل دوستان خود در تهران.