۱۴۰۲ اردیبهشت ۴, دوشنبه

جمهوری اسلامی روی میدانِ مین

 


بهار سال ۱۴۰۲ با معادله‌ای چند مجهولی علیه جمهوری اسلامی و در میدان مبارزات مردم ایران برای براندازی آغاز شده است. جمهوری اسلامی از چند محور با تهدیدهایی جدی روبروست. مشکلات اقتصادی که آثار آن به شکل گرانی و گسترش فقر، زندگی اکثر جامعه ایران را دچار بحران کرده، حملات شیمیایی سازمانیافته در مدارس، و موج سرکوب و ناامن کردن فضای جامعه به بهانه مبارزه با کشف حجاب و «بی‌حجابی» از جمله مواردی هستند که همچون میدان مین زیر پای جمهوری اسلامی عمل می‌کند و هر انفجار آن، آتش خیزش انقلابی را شعله‌ورتر از پیش خواهد کرد.

تلاش نظام برای کشاکش بر سر حجاب

موضوع حجاب اجباری از ابتدای خیزش انقلابی اخیر مردم که از شهریور ۱۴۰۱ در پی قتل حکومتی مهسا امینی توسط مأموران گشت ارشاد آغاز شد، به عنوان یکی از ابزارهای مبارزاتی مردم مورد استفاده قرار گرفت.

برداشتن حجاب اجباری طی اعتراضات خیابانی و سوزاندن روسری‌ها، و دختران جوانی که ایستاده بر بلندی در میانه‌ی تجمعات اعتراضی، شال و روسری خود را به دست گرفته‌ و در هوا می‌چرخانند، به تصاویر ماندگار در انقلاب ملی ایران علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند.

اتاق فکر امنیتی‌های جمهوری اسلامی اما تلاش می‌کند تا ماهیت این حق و «ابزار» مبارزاتی را به «هدف» تغییر دهد و از آنجا که توان پایان دادن به جنبش ملّی علیه نظام را ندارند، مبارزه با بی‌حجابی و کشف حجاب را با وضع قوانین، سخنرانی امامان جمعه و تجهیز آتش به اختیاران به عنوان نیروهای نیابتی داخلی به کار می‌گیرند تا حق مسلّم پوشش اختیاری را که توسط جمهوری اسلامی از جامعه سلب شده، به تنها هدف انقلاب مردم معرفی کنند.

اینهمه سبب شد از چند هفته پیش موضوع حجاب و مبارزه با بی‌حجابی به تیتر مکرر صفحات نخست رسانه‌های داخلی تبدیل شود. مقامات و تحلیلگران حکومتی دیگر از مبارزات و اعتراضات مردم علیه حکومت سخنی نمی‌گویند اما «حجاب» را برجسته کرده و برخی از خودشان نیز به مخالفت با «اجباری» بودن آن و روش برخورد مأموران می‌پردازند غافل از آنکه، با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی، اگر این سدّ سوراخ شود، مشکل بتوان جلوی سیلی را گرفت که چهار دهه پشت آن انباشته شده است.

همزمان موجی موازی از سوی عمدتا اصلاح‌طلبان به راه افتاده تا «حجاب» را به موضوع قابل طرح و حل در جمهوری اسلامی تبدیل کند و به این شکل ماجرای تقابل مردم و نظام برای «تغییر بنیادین ساختار سیاسی» به یک موضوع «مدنی» در ساختار حکومت تبدیل شود. این در حالیست که زنان و دختران ایران، نه در هفته‌های گذشته، بلکه از مدت‌ها پیش از دوباره از سر گرفته شدن اعتراضات ۱۴۰۱، از موضوع حجاب به عنوان موضوع  چانه‌زنی در چارچوب جمهوری اسلامی عبور کرده بودند.

از چند سال پیش عدم توجه به استانداردهای دیکته شده حکومتی درباره حجاب، به ویژه در مناطق شمالی کلانشهرها، کاملا بارز بود. دختران و زنان در کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها حجاب نیم‌بند خود را رها می‌کردند و یا هنگام رانندگی شال دختران از سر می‌افتاد و آنها بی‌اهمیت به مسیر خود ادامه می‌دادند. نه  تنها صدها عکس و ویدئو جزو شواهد این واقعیت هستند بلکه تشدید سازوکارهای قضایی در سال‌های اخیر علیه زنان نیز شاهد دیگری بر در رفتن مهار حجاب از دست جمهوری اسلامی است. عبور از «حجاب اجباری» با تداوم جنبش ملی پس از قتل حکومتی مهسا امینی به امری فراگیر و سراسری تبدیل شد و با برخورداری از پشتیبانی جهانی، حالا دختران و زنان بی‌اعتنا به نظام و دستگاه‌های سرکوبگرش، قدرت مبارزاتی خود را با کشف حجاب در شهرهای بزرگ و کوچک به نمایش می‌گذارند و از حمایت جامعه نیز برخوردار می‌شوند.

از همین رو جمهوری اسلامی همچنان به دنبال تشدید خشونت و ناامنی اجتماعی علیه زنان از جمله توسط مأموران غیررسمی و نیابتی‌های خود است تا از آنچه علی خامنه‌ای «حرام شرعی» و «حرام سیاسی» خوانده جلوگیری کنند!

در رأس حکومت نیز مجلس شورای اسلامی، دولت و قوه قضاییه به دنبال تدوین و تصویب و اجرای قوانین سختگیرانه و سرکوبگرانه هستند تا با «کشف حجاب» که آنها آن را تهدید اصلی علیه نظام قلمداد می‌کنند، مقابله کنند. در حالی که ادامه نمایش ایدئولوژیک بر سر «حجاب» با توهم «حفظ نظام» و هدایت پتانسیل اعتراضی به سوی کشاکش بر سر حجاب بجای اینکه راهگشای حکومت باشد، بیش از پیش سبب برانگیختن خشم جاری در زیر پوست جامعه می‌شود و اکسیژن به آتش جنبش انقلابی می‌رساند.

مسمومیت‌های سریالی، میراث نگاه امنیتی اصلاح‌طلبان

مسمومیت سریالی دانش‌آموزان نیز در این میدان مین که زیر پای جمهوری اسلامی قرار گرفته، قابلیت تبدیل به یکی از دلایل خیزش موج تازه‌ای از اعتراضات سراسری را دارد. حملات تروریستی و شیمیایی به مدارس ایران از نهم آذر ۱۴۰۱ در قم آغاز و به دیگر شهرها کشیده شد. این حملات در ابتدا دبیرستان‌های دخترانه را هدف قرار داد اما تعدادی از دبیرستان‌های پسرانه، دبستان‌های دخترانه و پسرانه و خوابگاه‌های دانشجویی و دانشگاه‌ها نیز هدف قرار گرفتند.

بنا بر گزارش‌های رسمی، این حملات تا اواخر اسفندماه گذشته در بیش از ۲۵ استان و ۲۵۰ شهر رخ داده و دست‌کم ۱۳ هزار دانش‌آموز بر اثر این حملات که هنوز علت و عوامل آن اعلام نشده است، آسیب دیدند.

پس از پایان تعطیلات نوروز و در نخستین روز بازگشایی مدارس نیز این حملات ادامه پیدا کرد و در روزهای گذشته دانش‌آموزان ده‌ها مدرسه در سراسر کشور با حملات بیولوژیک مسموم شدند. همچنین در سال جدید یک مورد مسمومیت در خوابگاه دانشجویی «۱۳ آبان» دانشگاه تهران رخ داد.

هرچند جمهوری اسلامی ابتدا تلاش کرد که این حملات را متوجه عوامل خارجی چون «اسرائیل» و «سازمان مجاهدین خلق» کند اما اکنون شواهدی مبنی بر سازمان یافتن این حملات از سوی بخشی از نهادهای امنیتی درون حکومت دیده می‌شود.

در شرایطی که نمی‌توان ادعا کرد که مسموم‌ ساختن دانش‎آموزان پروژه‌ای از سوی کل بدنه جمهوری اسلامی است اما دست‌کم می‌توان بر اساس شواهد موجود مطرح کرد که بخشی از نیروهای رسمی امنیتی طراح و مجری این پروژه هستند و به همین دلیل با وجود هزاران دوربین مدار بسته در شهرهای مختلف و با گذشت حدود پنج ماه از آغاز حملاتی به این گستردگی، هنوز آمران یا عاملان آن معرفی و مجازات نشده‌اند.

به نظر می‌رسد طراحی چنین پروژه‌ای جدا از هدف «گوشمالی» و «انتقام» از جنبش دانش‌آموزی که نقش فعالی در خیزش انقلابی ماه‌های گذشته داشته است، اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کند. نزدیک‌ترین احتمال این است که اتاق فکر امنیتی که چنین پروژه‌‌ی سراسری را طراحی و سازماندهی و اجرا می‌کند به دنبال ایجاد «دغدغه» موازی برای مردم است تا ذهن آنها را که «براندازی جمهوری اسلامی» در آن اتفاق افتاده و برای انجام آن در واقعیت نیز آماده شده، منحرف کند.

درگیر کردن مردم با دغدغه‌های کنترل شده یکی از سیاست‌های امنیتی اصلاح‌طلبان در دولت محمد خاتمی بوده است. برجسته‌ ساختن سراسریِ «مطالبات» معین در حوزه دانشجویی و زنان و اقوام، و سپس پاسخگویی و بازیِ کنترل شده با آن «مطالبات» و افکار عمومی، از اواخر دهه هفتاد و با چهره‌های امنیتی اصلاح‌طلب مانند کیانوش راد در دولت  خاتمی پیش می‌رفت. این سناریوها از درون اتاق‌ فکر امنیتی‌های اصلاح‌طلب برای هدایت، کنترل و تخلیه‌ی خشم و انزجار جامعه با هدف جلوگیری از بروز دوباره‌ی اعتراضات علیه کلیّت نظام شکل گرفته است.

اشتباه تحلیلی در حملات شیمیایی به مدارس اما آنجاست که در شرایط کنونی، این اقدام جنایتکارانه مانند فشار علیه زنان، تنها بر مین‌های زیر پای جمهوری اسلامی می‌افزاید!

اقتصاد، مینِ سرنوشت‌ساز

در این میان اما آنچه بیش از همه برای جمهوری اسلامی تهدید به شمار می‌رود، مسائل اقتصادی از جمله رکود تورمی و کمبود منابع مالی کافی در دست حکومت، و البته نبود دانش و توانایی مدیریت  است.

با ادامه تحریم‌ها، منابع سرشار ارزی که با فروش نفت و گاز و دیگر منابع کشور به دست حکومت می‌رسید به حداقل رسیده است. بخشی از منابع ارزی که در این شرایط به کشور وارد می‌شود در جریان ساختار فاسد و رانتی بوروکراسی و تجاری، به خزانه نمی‌رسد و در نتیجه دستگاه دولت در در بن‌بستی با دیوارهای سر به فلک کشیده قرار گرفته است.

همزمان حیات خانواده و کرامت آن با مشکلات سنگین معیشتی بازیچه قرار گرفته و خشم ناشی از ناکامی انباشته در میان میلیون‌ها خانواده کارگری، کارمندی و بازنشسته بیش از پیش به تهدید جدی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

در این بین، مصوبه حداقل دستمزد با تعیین رقمی ناچیز و تحقیرآمیز که حداکثر برابر با یک سوم رقم خط فقر است، بر خشم حقوق‌بگیران غیردولتی نیز افزوده است. زندگی حدود ۱۵ میلیون خانوار کارگری و بیش از ۳ میلیون خانوار بازنشسته و مستمری‌بگیر تأمین اجتماعی و بخشی از کارکنان بخش خصوصی بطور مستقیم به رقم حداقل دستمزد وابسته است. از سوی دیگر میلیون‌ها کارمند و بازنشسته دولت به دلیل نبود منابع کافی در دست دولت، حقوق و مزایای خود را به‌موقع دریافت نمی‌کنند و افزایش قانونی دستمزدهای آنها همچنان معلق مانده است.

 درآمد ناکافی و تحقیرآمیز و تداوم فقر سیستماتیک سبب شده امسال در اتفاقی بی‌سابقه نخستین اعتراضات صنفی در دوم فروردین و در مهمترین تعطیلات کشور در شهر شوش و از سوی بازنشستگان تأمین اجتماعی برگزار شود. هنوز تعطیلات به پایان نرسیده بود که چندین تجمع دیگر از سوی کارگران و بازنشستگان برگزار شد و در نخستین روز بعد از تعطیلات نیز آموزگاران تجمعات سراسری در بیش از ۱۰ شهر برگزار کردند.

تجمعات صنفی روزهای گذشته با وجود نوروز و ماه رمضان پیام مهمی برای حکومت دارد مبنی بر اینکه اصناف مختلف شاید در اعتراضات سراسری بخشی از جمعیت خاموش باشند، اما حالا برای مشکلات معیشتی و صنفی می‌توانند به بازوی مهمی در اعتراضات تبدیل شوند. احتمالی که در صورت تداوم و تشدید این شرایط، احتمال آن بسیار بالاست.

اینهمه در حالیست که موضوع دادخواهی جانباختگان و زندانیان سیاسی و عقیدتی بخش مهم دیگری از مشکلات جمهوری اسلامی را در تقابل با مردم تشکیل می‌دهد. با وجود همه‌ی فشارهایی ه بر این خانواده‌ها وارد می‌شود، تجمع مردم در محله و مقابل خانه حمیدرضا روحی از جانباختگان اعتراضات در زادروزش،  حضور آنها در روز تولد حامد سلحشوری و همچنین بر مزار و یا در کنار خانواده‌های دیگر جانباختگان اعتراضات سراسری، با وجود فشارهای امنیتی و قضایی، همراه با شعارنویسی‌ها و انواع مقاومت‌ها و نافرمانی‌‌های مردمی در شهرهای مختلف، همگی بیانگر ادامه روند انقلاب ملّی است.

مردم ایران مترصّد فرصتی دیگر هستند تا برای به سرانجام رساندن انقلاب خود، دوباره قدرت خویش را در کف خیابان‌ها به  نمایش بگذارند و به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی با تصمیماتی از روی ناچاری، چون گران کردن بنزین یا تداوم و اجرای سناریوهایی که بر اساس تحلیل‌های خطا تنظیم شده‌اند،  این فرصت را فراهم خواهد کرد.


۱۴۰۲ فروردین ۳۱, پنجشنبه

«اپوزیسیون» و انقلاب ملّی

 


هفت ماه پس از آغاز دور تازه‌ای از اعتراضات ضدحکومتی در ایران که نه تنها خود معترضان آن را «انقلاب» خوانده‌اند بلکه به باور بسیاری تحلیلگران نیز دارای نشانه‌های یک «انقلاب» است، زمامداران جمهوری اسلامی با تمام قوا برای حفظ قدرت و جلوگیری از فروپاشی نظام دست به کار شده‌اند.

فشارهای داخلی و بین‌المللی کار را برای حکومت چنان دشوار کرده که علی شمخانی دبیرشورای‌عالی امنیت ملّی به عنوان فرستاده ویژه علی خامنه‌ای مأموریت گرفت با میانجیگری چین کمونیست رابطه با عربستان سعودی را به عنوان پدرخوانده‌ی حکومت‌های عربی منطقه بهبود بخشد تا شاید با یک «توافق امنیتی» روزنه‌ای برای خروج از بحران ارزی باز شود حتا اگر موقت باشد. خامنه‌ای و سایر عوامل نظام به روی خود نمی‌آورند که تا همین چند ماه پیش سران سعودی را «گاوشیرده آمریکا» می‌خواندند و امارات و بحرین را به خاطر عادی‌ ساختن روابط با اسرائیل تهدید به اقدام نظامی می‌کردند.

از سوی دیگر، بر اساس گزارش منابع امنیتی غربی، روس‌ها در ازای دریافت پهپاد انتحاری، خمپاره و گلوله تانک برای استفاده در جنگ علیه اوکراین، به جمهوری اسلامی تجهیزات جاسوسی و شنود و فناوری سایبری تحویل داده‌اند تا برای شناسایی مخالفان حکومت و هک ایمیل‌ها، اکانت‌ها و اطلاعات شخصی آنها استفاده کند.

یک دیپلمات سابق جمهوری اسلامی متمایل به جریان اصلاح‌طلب به نگارنده می‌گوید «جمهوری اسلامی دو راه بیشتر ندارد یا تن به اصلاحات ساختاری خواهد داد یا شرایط دشواری در کوتاه مدت پیش روی خود و کشور خواهد گذاشت. یک اصلاح ساختاری و فراگیر به نفع کشور است.» وی در ادامه تأکید می‌کند: «به دلایل متعدد اعتقاد ندارم که تحولات جاری پایان کار [جمهوری اسلامی] است بلکه میانه‌ی یک روند رو به تشدید است.»

حکومت از هیچ جنایتی پروا ندارد

مقامات غربی به ویژه رهبران اروپا که هنوز برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمان‌های تروریستی تردید دارند می‌دانند که جمهوری اسلامی از هیچ جنایتی علیه ملت و هیچ خیانتی علیه مملکت رویگردان نیست! تیس رئوتن نماینده هلند در پارلمان اروپا در هفته‌ای که گذشت در یک سخنرانی گفت «خامنه‌ای و سپاه تردیدی درباره کشتن مخالفانشان ندارند.» این سخنرانی در بخشی از ویژه برنامه «معترضان ایرانی به اروپا: یا با سپاه یا با ما» بود که چهارشنبه شب نهم فروردین ۱۴۰۲ برگزار شد.

از سوی دیگر، تظاهرات گسترده مردم در «چهارشنبه‌سوری» نشان داد با وجود سرکوب وحشیانه اما اعتراضات همچنان آتش زیر خاکستر است. در اولین هفته‌ی سال نو، حسن کرمی فرمانده یگان‌های ویژه نیروی انتظامی خیزش ضدحکومتی اخیر را «اَبَرفتنه» خواند و گفت «پوشش ۴۰۰ نقطه برای مقابله با اعتراض‌های احتمالی در سال جدید در دستور کار این نهاد نظامی قرار گرفته است.»

در شرایطی که اعتراضات خیابانی کاهش یافته طیف‌های مختلف سیاسی در خارج کشور می‌خواهند پیشرانه‌ای برای ادامه حرکت‌های اعتراضی در داخل باشند. احزاب و گروه‌ها و فعالان سیاسی در «اپوزیسیون» در برخی موارد که مهم‌ترین آن براندازی یا سرنگونی جمهوری اسلامی است اشتراک نظر دارند اما مجموعه وسیعی از اختلافات نیز بین آنها وجود دارد: رهبری، شکل سرنگونی نظام، آینده سپاه پاسداران و نیروهای موازی، شکل نظام آینده و نوع حکمرانی سراسری و غیره که به حکومت فرصت تبلیغات و تخریب و تحریف و به چالش کشیدن مخالفان را می‌دهد.

در این میان، در نیمه نخست فروردین‌ماه گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی با شعار «همبستگی» و با هدف گذار از حکومت اسلامی به سوی دموکراسی چند نشست برگزار کردند.

نشست «تیرگان»

در این نشست که بنیاد فرهنگی «تیرگان» پنجم فروردین‌ماه در تورنتو برگزار کرد، علاوه بر شاهزاده رضا پهلوی برخی چهره‌های مخالف جمهوری اسلامی از جمله حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، عبدالله مهتدی، نازنین بنیادی و همچنین آزاده رجحان نماینده پارلمان سوئد، دانیال ایلخانی‌پور نماینده پارلمان ایالتی در آلمان، رضا مریدی، مایک پارسا و علی احساسی سیاستمداران ایرانی- کانادایی، نرگس اسکندری شهردار فرانکفورت آلمان و شماری دیگر از چهره‌های سیاسی جامعه ایرانیان خارج کشور سخنرانی کردند. «ضرورت قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی» یکی از موضوعات اصلی مطرح شده در این نشست بود. اغلب سخنرانان نیز تأکید کردند که بر اساس «حداقل‌ اصول مشترک» گرد هم آمده‌اند. رضا پهلوی بر اهمیت «اتحاد»، «مدارا» و تکثرگرایی و «صندوق رأی»  به عنوان تنها روش عادلانه و منطقی برای وزن‌کشی سیاسی تأکید کرد. مسیح علینژاد فعال حقوق زنان گفت مردمی که در ایران به خیابان‌ها آمدند «از هم نپرسیدند کُردی، تُرکی، یا بلوچی» و حامد اسماعیلیون فعال دادخواهی نیز عنوان کرد «خانواده‌های دادخواه می‌توانند به عنوان الگوی مبارزه باشند.»

دیدگاه‌های مختلفی از سوی مخاطبان از جمله در رسانه‌ها و شبکه‌ های اجتماعی در مورد این نشست مطرح شد. برخی خوشبینانه آن را حرکتی در جهت همصدایی با مردم داخل ایران توصیف کرده و می‌گویند کسانی که حاضر نبودند کنار هم بنشینند با وجود اختلاف نظرهایی که دارند با هم جمع شده و گفتگو کردند و همین را یک گام مهم ارزیابی می‌کنند. استدلال آنها این است که درون رژیم هم اختلاف وجود دارد اما برای حفظ نظام همبسته عمل می‌کنند بنابراین نیروهای مخالف هم اگرچه با یکدیگر اختلاف دارند اما می‌توانند برای سرنگونی جمهوری اسلامی همبسته عمل کنند.

منتقدان این نوع نشست‌ها اما می‌گویند کسانی که امروز شعار همبستگی می‌دهند، با پیشینه‌ی غیرقابل دفاع تا همین اواخر به «مماشات با رژیم» مشغول بودند  ضمن اینکه برخی که به عنوان «اپوزیسیون» در این اقدامات حضور دارند، با نقاب «همبستگی» و اسم رمز «فدرالیسم» و «خودمختاری» به جدایی و تجزیه ایران فکر می‌کنند. برخی دیگر از منتقدان می‌گویند همبستگی با کسانی که تا دیروز برای انتخابات جمهوری اسلامی و به سود جناح اصلاح‌طلب رژیم تبلیغ می‌کردند به معنی موج‌سواری آنها بر انقلاب ملی و سوء استفاده از شاهزاده به عنوان «سرمایه ملی»  است! آنها می‌خواهند این «سرمایه» را به سود عقاید خود خرج کنند! برخی دیگر نیز مطرح می‌کنند که طرح «دادخواهی» به عنوان الگوی مبارزه‌ی سیاسی که دامنه و فرآیندی بسیار گسترده دارد، چیزی جز کژراهه نیست اگرچه دادخواهی و دادخواهان در این انقلاب ملی نقش برجسته دارند با اینهمه جزئی از یک کل به شمار می‌روند.

گروهی از منتقدان این نشست در ارتباط با نشست دانشگاه «جرج تاون» و «منشور همبستگی» نیز که بعدا منتشر شد، نقدهایی را مطرح کرده‌اند. آنها معتقدند یک منشور که برای همبستگی جهت گذار از جمهوری اسلامی تنظیم شده، از یکسو می‌بایست بسیار فراگیر و عام می‌بود بطوری که پشتیبانی حداکثری مخاطبان را جذب کند و  از سوی دیگر نمی‌بایست در مفادی به آنچه بپردازد که به آینده و پس از جمهوری اسلامی مربوط می‌شود. موافقان منشور مربوطه اما معتقدند که پنج امضاکننده‌ی آن با هم اختلافاتی داشتند اما بر سر حداقل‌های خود در این منشور به توافق رسیده‌اند.

نشست «شرایتون»

یک روز بعد از نشست «تیرگان» بیش از ۱۰۰ نفر از فعالان سیاسی و قومی در «شرایتون پارک‌وی هتل» در شمال تورنتو گرد آمدند. نازنین افشن جم، ناهید بهمنی، زرین محی‌الدین، شهریار آهی، فریدون احمدی، مهران براتی، فؤاد پاشایی، مهرداد حریری، حسن شریعتمداری، رضا مریدی، خالد عزیزی، منوچهر مقصودنیا، مسعود نقره‌کار، یوسف عزیزی بنی‌طرف و عطا هودشتیان و شماری دیگر به عنوان  برگزارکنندگان و سخنران این نشست معرفی شده‌اند.

اغلب حاضرین پیشتر اعلام کرده بودند که «جمهوریخواه» هستند. حسن شریعتمداری در این نشست گفت «اگر جمهوریخواهان پایگاهِ تعدادیِ بیشتری دارند باید از نظرترکیبی تعداد بیشتری در این تجمیع برخوردار شوند.» مهران براتی فلسفه‌ی این کنفرانس را «برقراری دیالوگ بین نیروهای سیاسی ملّی داخل ایران» دانست. خالد عزیزی به نمایندگی از «حزب دموکرات کردستان» گفت «ایران چندملیتی و چندکشور‌یست.» شماری از مهمانان هم اعلام کردند همچنان که نظام جمهوری اسلامی را نمی‌پذیرند نظام «پادشاهی» را نیز به عنوان شکل حکومت آینده رد می‌کنند.

برخی از مهمانان این نشست مخالفت خود را با «منشور همبستگی» به این دلیل اعلام کردند که در آن  بر «یکپارچگی سرزمینی» ایران تأکید شده است. بعضی از آنها نیز مخالفت خود را با پهلوی‌ها تکرار کردند. چند تن از مهمانان در آغاز نشست هنگام پخش سرود «ای ایران» از سالن  خارج شده و برخی نیز حاضر نشدند طوری در کادر تصویر فیلمبرداری قرار بگیرند که پرچم ملی شیروخورشید در پشت آنان باشد. با اینهمه برخی نشست این افراد را در جایی که پرچم شیروخورشید در صحنه نصب شده بود، گامی مؤثر برای تقویت همبستگی می‌دانند. شماری اما به ترکیب و مواضع حاضرین در این نشست انتقاد داشته و مطرح کرده‌اند که مگر این افراد چند درصد از مردم ایران را نمایندگی می‌کنند؟! آیا آنها شعارهای کف خیابان را نشنیده‌اند؟! این منتقدان همچنین تأکید می‌کنند که برخی سخنرانان این نشست نه تنها اعلام کرده‌اند شکل حکومت مشروطه و پادشاهی در آینده را حتی با رأی مردم نخواهند پذیرفت بلکه هدف‌شان تجزیه کشور و حکومت قبیله‌ای و قومی و فرقه‌ای مانند افغانستان و عراق است! این نکته نیز از سوی منتقدان مطرح شده که بعضی از حاضرین در این جلسه از توافق اتمی غرب با جمهوری اسلامی نیز حمایت می‌کرده‌اند و مخالف تحریم‌ها علیه رژیم ایران بودند.

نشست «استنفورد»

در کنفرانس «گفتگو برای گذار به دموکراسی سکولار ایران» که در دانشگاه استنفورد در روزهای پنجم و ششم فروردین برگزار شد، بنا بر اطلاعیه‌ی این دانشگاه بیش از ۱۰۰ کارشناس و فعال جامعه مدنی حضور داشتند. هدف از برگزاری این نشست بررسی مسائل «عبور از جمهوری اسلامی» عنوان شد.

عباس میلانی مدیر برنامه مطالعات ایرانی در این دانشگاه از گردانندگان این نشست بود. شماری از ناظران و تحلیلگران، گردهمایی ایرانیان در سطوح متخصصان و دانشگاهیان را مثبت ارزیابی می‌کنند. به نظر آنها، چنین گردهمایی‌هایی نشان می‌هد صدای انقلاب ایران به گوش تکنوکرات‌ها در خارج کشور نیز رسیده است و پیوستن این لایه از جامعه مهاجران ایرانی به انقلاب می‌تواند باعث افزایش ریزش‌های درونی نظام شود.

منتقدان اما می‌گویند شماری از حاضرین در این نشست افرادی هستند که به اسم «اصلاحات ساختاری» و «تحول‌خواهی» به دنبال «جمهوری دوم» هستند و تبار سیاسی آنها به جریان اصلاح‌طلبان یا بازوهای برون‌مرزی آنها و لابیگران حکومت می‌رسد و  اکنون می‌خواهند موج‌سواری کنند. آنها که بدبین‌تر به این نشست‌ها نگاه می‌کنند چنین نشست‌هایی را حتا به پروژه‌های نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای انحراف در انقلاب ملی به سود نظام و خانواده‌های مافیایی آن که در طول چهار دهه کشور را غارت کرده‌اند، مرتبط می‌کنند.

تحرکات سیاسی در خارج کشور گسترش می‌یابد

در ادامه سلسله نشست‌های سیاسی قرار است شماری از مشروطه‌خواهان نیز روز جمعه ۱۸ فروردین در دانشگاه واشنگتن جلسه‌ای برگزار کنند. امیر طاهری، رضا تقی‌زاده، عرفان قانعی‌فرد، سعید قاسمی نژاد، امین سوفیامهر، حجت کلاشی و بابک شکرآبی سخنرانان این نشست هستند. این گروه معتقدند برای استقرار دموکراسی و حقوق بشر در ایران، اولین و مهمترین اصلی که باید حول آن متحد شد «حفظ تمامیت ارضی» کشور است. آنها می‌گویند نمی‌شود زیر عکس «رهبران تجزیه‌طلب» نشست و ادعا کرد «دنبال تجزیه ایران نیستیم.»

همچنین جمهوریخواهان نیز نشست‌هایی تدارک دیده‌اند از جمله «پنج گروه جمهوریخواه» که با هم ائتلاف کرده‌اند دوشنبه ۳ آوریل در دانشگاه «سوآس» لندن جلسه خواهند داشت.

همزمان با این تحرکات، اقدامات و  جلسات دیگری نیز با موضوع ایران پیگیری شد. شاهزاده رضا پهلوی در جریان سفر به تورنتو با پیر پویلیور رهبر حزب محافظه‌کار کانادا و معاونش ملیسا لانتسمن عضو پارلمان کانادا دیدار و گفتگو کرد. شورای مدیریت گذار، حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) و «شورای ملّی تصمیم» پیمان همکاری بستند. سوم فروردین شماری از فعالان حقوق اقلیت‌های دینی با جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در ژنو دیدار کردند.

بیم‌ها و امیدها

در چنین شرایطی پرسش‌های زیادی در مورد چشم‌انداز سیاسی ایران مطرح می‌شود:

-آنچه  در خارج  کشور از سوی افراد و گروه‌‌های مختلف مطرح می‌شود تا چه اندازه در داخل ایران برای عموم مردم که مستقیم با جمهوری اسلامی درگیرند اهمیت دارد؟

-با توجه به ترکیب ناهمگون «اپوزیسیون» خارج کشور، دستیابی به یک «همبستگی سیاسی» با برآیندی که به نفع انقلاب ملی ایران باشد چقدر زمان خواهد بُرد؟

-عوامل و مهره‌های حکومت در خارج کشور تا چه اندازه در جریان‌سازی درون «اپوزیسیون» دخالت دارند؟

-کدام  ایده و جریان بیشتر صدای مردم داخل ایران را نمایندگی می‌کند؟

-با وجود ابهامات چگونه می‌توان تشخیص داد که حرکت کدام جریان براساس منافع ملّی است و کدام افراد و گروه‌ها پول‌شمار خود را به انقلاب ایران وصل کرده‌اند؟

-آیا «اپوزیسیون» ظرفیت نمایندگی صدای مردم داخل را در خارج کشور دارد؟

-تا چه اندازه طیف‌های مختلف سیاسی آمادگی دارند شکاف‌ها و اختلافات خود را به نفع ملت و مملکت ایران کنار بگذارند؟

-رقابت‌ها‌، اختلافات، وزن‌کشی یا شکاف‌هایی که طبیعت کار سیاسی است تا چه اندازه احتمال دارد به جریان اصلی انقلاب در داخل ایران لطمه بزند؟

-آیا افراد و احزاب مدافع دمکراسی و  حقوق بشر در خارج کشور حاضرند برای تقویت «همبستگی ملّی» که در ایران وجود دارد و در شعارهای مردم در سراسر کشور  بازتاب یافته، به تقویت روند انقلاب بپردازند؟

این پرسش‌ها به همراه بیم و امید در شرایطی مطرح است که شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ چهل و چهار سال از رفراندوم «جمهوری اسلامی آری یا نه» می‌گذرد و ملّی‌گرایان در خارج کشور خود را برای برگزاری تظاهرات علیه حکومت در هشت شهر بزرگ دنیا آماده می‌کنند.