«محور مقاومت» در حال فروپاشی است. کشته شدن قاسم سلیمانی در بغداد و بحران شدید اقتصادی ناشی از تحریمهای حداکثری آمریکا، کمر «محور مقاومت» را شکسته است. از عراق تا لبنان، از یمن تا سوریه و حتا نوار غزه، نفوذ جمهوری اسلامی رو به کاهش است.
کافیست نگاهی بیاندازیم به آخرین نظرسنجی که در عراق صورت گرفته است. بر اساس نظرسنجی مرکز مطالعات جامعه مدنی عراق (IIACSS) محبوبیت ایران در این کشور در پایینترین سطح خود در سالهای گذشته قرار دارد. شمار هواداران جمهوری اسلامی که در یک نظرسنجی مشابه در سال ۲۰۱۸ میلادی که بیش از ۴۰ درصد بود به زیر ۱۵ درصد سقوط کرده است.
کانال مالی عراق بسته شد
انتفاض قنبر تحلیلگر عراقی در واشنگتن به کیهان لندن میگوید: «دولت ایران به چند دلیل بسیار نگران موقعیت خود در عراق است. دلیل اول از دست دادن بازار گاز و برق خود است. اخیرا پادشاهی سعودی به یک هیأت عراقی که به این کشور سفر کرده بود پیشنهاد فروش گاز به قیمت کمتری را داده است.»
درآمد جمهوری اسلامی از فروش گاز و برق به عراق بالغ بر چهار میلیارد دلار در سال است. البته در جریان سفر اخیر عبدالناصر همتی رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی به بغداد و دیدارش با همتای عراقی اسماعیل العلاق مشخص شد که تهران دیگر پول نقد برای صادرات برق و گاز دریافت نخواهد کرد و بغداد با موافقت آمریکا در ازای بدهیهایش تنها مواد غذایی و دارو تحویل ایران خواهد داد. مکانیسمی که مشابه کانال مالی راهاندازی شده در سوئیس است.
انتفاض قنبر معتقد است دلیل دیگر نگرانی جمهوری اسلامی «نزدیکی بیشتر دولت مصطفی الکاظمی به آمریکاست.» گفتگوهای راهبردی بغداد و واشنگتن که هفته گذشته انجام شد، برخلاف انتظار تهران به خروج فوری نیروهای آمریکایی از عراق نیانجامید. در بیانیه پایانی این گفتگوها به صورت بسیار کلی اشاره شده است که نیروهای آمریکایی در عراق، که در حال حاضر ۵۲۰۰ نظامی را شامل میشود، در آینده کاهش خواهد یافت.
دلیل سوم نگرانی جمهوری اسلامی، در ارتباط با موقعیت خود در عراق و کاهش محبوبیت میان مردم این کشور و به ویژه شیعیان جنوب عراق است. «عصائب الحق»، یکی از نزدیکترین گروههای شبهنظامی عراقی اعلام کرد که کلیه دفاتر خود در جنوب عراق را تعطیل کرده است. همزمان سه گروه از سازمانهای شبهنظامی حشد الشعبی در عمل انحلال خود را اعلام کردند و اعضای مسلح آنها در نیروهای ارتش و پلیس ادغام شدند.
روسیه خواهان خروج جمهوری اسلامی از سوریه
محمود گیلانی تحلیلگر سوری در وین در گفتگو با کیهان لندن صحبت از توافقی برای «مجبور ساختن جمهوری اسلامی ایران به ترک سوریه» میکند: «جمهوری اسلامی دیگر حضوری در شمال سوریه ندارد و روسها و ترکها این منطقه را بین خودشان تقسیم کردهاند و نیروهای ایرانی و تحت حمایت ایران را مجبور به عقبنشینی کردند.» این تحلیلگر سوری در ادامه میافزاید «حملات جنگندههای اسرائیلی نیز با چراغ سبز روسیه انجام میگیرد و روسها شبهنظامیان حزبالله و نیروی قدس را به ۴۰ کیلومتری مرز اسرائیل و سوریه عقب راندهاند.»
اختلاف بشار اسد و پسردائی وی رامی مخلوف، ثروتمندترین مرد سوریه، نیز به گفته این تحلیلگر سوری « تبلور اختلاف بین تهران و مسکو» است. محمود گیلانی در ادامه میافزاید «رامی مخلوف از حمایت روسها برخوردار است و بشار اسد نگاه به تهران دارد زیرا ولادیمیر پوتین به این نتیجه رسیده است که تاریخ مصرف رئیس جمهور کنونی سوریه به پایان رسیده و باید به فکر جانشین وی بود.»
امروز که بیش از ۷۰ درصد خاک سوریه از کنترل نیروهای مخالف بشار اسد خارج شده، روسیه به فکر بازسازی این کشور است. بازسازی سوریه حداقل به یک تریلیون دلار احتیاج دارد. سرمایهای که تنها کشورهای ثروتمند عرب، اروپا و آمریکا میتوانند تامین کنند. بدون سرازیر شدن چنین سرمایهای، بازسازی نمیتواند آغاز شود و شرط اصلی همه سرمایهگذاران احتمالی، خروج نهایی جمهوری اسلامی از سوریه است.
پایان رؤیای صدور انقلاب خمینی
محمود گیلانی معتقد است روسیه سخت در تلاش است زمینه را برای برکناری هرچه زودتر بشار اسد فراهم کند. اعتراضهای اخیر در جنوب سوریه، در مناطقی که هرگز با حکومت بشار اسد مخالفتی نکرده بودند و امروز خواهان برکناری او هستند، به گفته این تحلیلگر سوری «بدون چراغ قرمز مسکو که نظامیانش در سوایدا و دیگر شهرهای جنوب حضور دارند، امکانپذیر نمیبود.» روسیه مدتهاست که همراه با ترکیه سرگرم گفتگو با بخشهایی از مخالفان بشار اسد است. طرحی که مسکو آماده کرده عبارتست از تشکیل یک شورای نظامی برای جانشینی بشار اسد پس از برکناری او از قدرت و خروج از سوریه است. در این شورا در کنار نظامیان نزدیک به رژیم کنونی جایی نیز برای حضور نظامیانی که در یک دهه جنگ بیطرف مانده بودند در نظر گرفته شده است. این شورا باید تا تصویب قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در قدرت بماند.
محمود گیلانی میگوید امروز جمهوری اسلامی دو گزینه در مقابل دارد که هر دو برای این کشور بسیار دردناک و همزمان خطرناک هستند: «یکی، ادامه حضور در سوریه به معنای شکست نظامی و هدف بمبارانهای اسرائیل قرار گرفتن و دادن تلفات مالی و جانی بسیار بالاست. گزینه دوم عقبنشینی نیروهای ایرانی، حزبالله، فاطمیون، زینبیون و شبهنظامیان عراقی است. این تصمیم عملا رؤیای صدور انقلاب خمینی و تشکیل امپراتوری شیعی علی خامنهای را به بایگانی تاریخ میسپارد.»
تحریمهای اخیر آمریکا که با نام «قانون قیصر» به اجرا درآمدهاند نیز میتوانند روند برکناری بشار اسد از قدرت و زمینه خروج جمهوری اسلامی از سوریه را تسهیل کنند. «قیصر» نام مستعار یک عکاس ارتش سوریه است که در سال ۲۰۱۴ هزاران قطعه عکس از شکنجه و کشتار در زندانهای رژیم بشار اسد را خارج و آنها را منتشر کرد. این تحریمها، چنانکه کلی کرافت سفیر آمریکا در سازمان ملل اعلام کرد با هدفِ گذار سیاسی، تصویب قانون اساسی و برگزاری انتخابات به تصویب رسیده است. دقیقا همان اهدافی که شورای نظامی پیشنهادی روسیه نیز باید انجام آنها را به عهده بگیرد.
فول ستاره حزبالله در لبنان
ویروس کُرونا لبنانیها را که از ابتدای ماه اکتبر سال ۲۰۱۹ میلادی در اعتراض به وضعیت وحشتناک اقتصادی کشورشان به خیابان آمده بودند، به خانه بازگرداند. در روزهای اخیر ولی لبنانیها بار دیگر خیابانهای شهرهای مختلف را به تصرف خود در آوردند. تظاهراتی که در بسیاری از شهرها به ویژه در جنوب شیعهنشین این کشور به درگیریهای سخت با چماقداران حزبالله و نیروهای امنیتی انجامید. سعد کیوان تحلیلگر لبنانی در بیروت، به کیهان لندن میگوید «اینبار بسیاری از معترضین مستقیما حزبالله را نشانه رفتند زیرا معتقدند که نه تنها منشاء مشکلات اقتصادی کنونی است بلکه تا زمانی که دولت را در اسارت خود داشته باشد، برطرف ساختن این مشکلات غیرممکن است.»
موج جدید اعتراضها در لبنان در کنار خواستهای اقتصادی، خواهان اجرای کامل سه مصوبه شورای امنیت (قطعنامههای ۱۵۵۹، ۱۶۸۰ و ۱۷۰۱) هستند.
قطعنامه ۱۵۵۹ مصوبه سال ۲۰۰۴ میلادی خواهان خلع سلاح کلیه نیروهای شبهنظامی بومی و خارجی در خاک لبنان است. سعد کیوان میگوید «همه این گروهها سلاحهای خود را به زمین گذاشتند بجز حزبالله که مدعیست نیروی مقاومت است و این مصوبه شامل گروهاش نمی شود!»
قطعنامه ۱۶۸۰ خواهان استقرار ارتش لبنان در مرزهای این کشور با سوریه است. تحلیلگر لبنانی در این رابطه میگوید «کنترل گذرگاه های مرزی رسمی و غیررسمی با سوریه یکی از منابع درآمد حزبالله است که از طریق آنها نه تنها سوریه را در دور زدن تحریمها یاری میرساند بلکه اسلحه وارد کرده و مواد مخدر صادر میکند!»
قطعنامه ۱۷۰۱ که در سال ۲۰۰۶ در پایان آخرین جنگ لبنان و اسرائیل به تصویب شورای امنیت رسید کنترل مرزهای دو کشور را به ۱۲هزار کلاه آبی سازمان ملل واگذار میکند که باید با همکاری ارتش لبنان این وظیفه را انجام دهند در حالیکه شبهنظامیان حزبالله نیز در برخی مناطق مرزی مستقر هستند و این استقرار بارها منجر به درگیری با کلاه آبیهای سازمان ملل شده است. سعد کیوان معتقد است که تنها اجرای کامل این سه قطعنامه شورای امنیت است که میتواند استقلال لبنان را تامین و «این کشور را از اسارت حزبالله و نفوذ جمهوری اسلامی آزاد کند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر