۱۴۰۴ آذر ۲, یکشنبه

صلح در خاورمیانه؛ پایان «محور مقاومت»

 


نخستین گام برای پایان دادن به دو سال جنگ در غزه با توافقی در شهر بندری «شرم‌الشیخ» مصر بین حماس و اسرائیل آغاز شد. این گام دقیقا یک روز پس از دومین سالگرد حمله تروریستی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برداشته شد.

بر پایه این توافق قرار است پس از  تصویب آن روز پنجشنبه در کنست (پارلمان اسرائیل)، ارتش اسرائیل به پشت «خط زرد» عقب‌نشینی کند. ۷۲ ساعت بعد قرار است حماس بیست اسرائیلی را که در ۷ اکتبر دو سال پیش در جریان حمله تروریستی به خاک اسرائیل به گروگان گرفته بود، آزاد نماید. پیکر ۲۸ گروگان‌ دیگر که کشته شده‌اند، طی روزهای آینده و در همکاری نظامیان چند کشور عرب و اسلامی جستجو و به اسرائیل تحویل داده خواهد شد. در آزای تحویل این گروگان‌ها، اسرائیل متعهد شده است ۱۹۵۰ فلسطینی را آزاد کند. ۲۵۰ نفر از این افراد در زندان‌های اسرائیل سرگرم گذراندن دوران محکومیت خود به حبس ابد هستند، در حالی که ۱۷۰۰ نفر دیگر در جریان جنگ اخیر غزه دستگیر شدند.

طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ

امضای اجرای مرحله اول طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ که هدف آن نه تنها پایان دادن به جنگ در غزه بلکه گذاشتن نقطه پایان بر درگیری دردناکی است که با اعلام موجودیت کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی  تشدید شد، در شهرهای مختلف اسرائیل و در نوار غزه جشن گرفته شد. البته توافق‌هائی مشابه‌ مرحله اول نقشه راه رئیس جمهوری آمریکا  در گذشته نیز با تبادل زندانی و عقب‌نشینی ارتش اسرائیل صورت گرفته بود. با وجود خوشبینی سران کشورهای عربی و غربی و البته دونالد ترامپ که تصور می‌کند حتی جمهوری اسلامی نیز از این روند حمایت خواهد کرد، بسیاری از کارشناسان با تجربه در امور خاورمیانه معتقدند که هنوز راه بستن پرونده درگیری بین اسرائیل و فلسطین هموار نشده و باید مسیری طولانی و پر پیچ و خم را طی کند.

مراحل بعدی طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ که اسرائیل و حماس باید بر سر آن توافق کنند، بسیار پیچیده‌تر از اعلام آتش‌بس است که هر لحظه هر کدام از طرفین می‌تواند از اجرای آن سر باز زند. یکی از مشکلات بر سر راه این طرح، آینده حماس و خلع سلاح این گروه تروریستی است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل اعلام کرده است که جنگ تا نابودی کامل حماس ادامه خواهد یافت. حماس هم به نوبه خود می‌گوید تنها در صورتی سلاح را بر زمین خواهد گذاشت که روند تشکیل دولت مستقل فلسطین آغاز شود. نخست وزیر اسرائیل هم بارها تکرار کرده است هرگز با آغاز چنین روندی موافقت نخواهد کرد. حماس هم تکرار می‌کند تنها زمانی دست از مبارزه مسلحانه برخواهد داشت (البته بدون پذیرفتن خلع سلاح) که یک سیستم اجرائی کاملا فلسطینی با همکاری حکومت خودگردان فلسطین و حمایت کشورهای عربی اداره باریکه غزه را برعهده بگیرد.

آینده غزه در ابهام

در طرح بیست ماده‌ای دونالد ترامپ  به تشکیل یک هیأت غیرسیاسی شامل تکنوکرات‌های مستقل فلسظینی اشاره می‌شود که البته باید تحت نظر یک نهاد انتقالی بین‌المللی جدید به ریاست رئیس جمهور آمریکا و با حضور برخی شخصیت‌های دیگر چون تونی بلر نخست وزیر سابق بریتانیا، عمل کند. حماس که نظارت نهادهای غیرفلسطینی را تا کنون نپذیرفته، اگرچه احتمالا نظارت کشورهای عرب و اسلامی را خواهد پذیرفت، اعلام کرده تنها در چنین حالتی از اداره باریکه غزه چشم خواهد پوشید. البته حماس در مورد ادامه حضور در نوار غزه به عنوان یک نیروی سیاسی هنوز ابراز نظر روشنی نکرده است. بسیاری معتقدند که این گروه تروریستی می‌تواند انحلال خود را اعلام کند و چند هفته بعد با نام دیگری در صحنه سیاسی فلسطین ابراز وجود نماید.

مخالفت برخی از احزاب اسرائیل با طرح صلح ترامپ

البته طرح دونالد ترامپ تنها با مخالفت حماس مواجه نیست. جناح‌هائی در اسرائیل نیز با کل این طرح یا بخش‌هائی از آن مخالف هستند. ایتامار بن‌گویر وزیر امنیت داخلی دولت بنیامین نتانیاهو، روزی که توافق بر سر اجرای مرحله اول این طرح در شرم‌الشیخ به دست آمد، در اقدامی تحریک‌آمیز با اسکورت پلیس و ارتش و همراه با گروهی از شهرک‌نشینان به مسجد الاقصی در اورشلیم (که فلسطینی‌ها آن را «قدس» می‌خوانند) رفت و مناسک مذهبی یهودی در آن برگزار کرد. پتسائیل اسموتریج وزیر دارائی اسرائیل نیز اعلام کرد که با این توافق موافق نیست و پس از بازگشت گروگان‌ها باید جنگ را تا نابودی کامل حماس ادامه داد. وزیر دارائی دولت بنیامین نتانیاهو تبادل زندانیان فلسطینی با گروگان‌های اسرائیلی را نیز محکوم کرد و گفت: «ما با آزادی زندانیان فلسطینی نسل جدیدی از رهبران گروه‌های تروریستی را تحویل دادیم.» البته چهره‌های افراطی حاضر در دولت کنونی اسرائیل اینبار از تهدید به خروج از دولت ائتلافی استفاده نکردند، زیرا احزاب میانه و حزب کارگر اعلام کردند که در صورت خروج آنها  از دولت نتانیاهو، تا زمانی که متعهد به طرح صلح دونالد ترامپ باشد از دولت وی حمایت خواهند کرد.

اختلاف نظر در حماس

یک منبع آگاه به مسائل به حماس در رم به کیهان لندن می‌گوید: «در چندین مورد بین نیروهای حماس در داخل غزه و اعضای این گروه که در مذاکرات شرم‌الشیخ حضور دارند اختلاف نظرهای جدی وجود دارد.» همین منبع در ادامه می‌افزاید: «کسانی که در مذاکرات غیرمستقیم با اسرائیل حضور دارند تحت فشار دولت‌های عربی چون قطر و مصر و یا ترکیه قرار دارند و مواضعی اتخاذ می‌کنند که در برخی نکات مورد قبول فرماندهان نظامی که دو سال در غزه جنگیدند نیست.» در داخل خود غزه به گفته‌ی این منبع، نگاه‌ها «به سمت حکومت‌هایی چون جمهوری اسلامی ایران است که اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسند و حماس را نه یک گروه تروریستی بلکه نماد مقاومت علیه اشغالگر می‌دانند.»

این در حالیست که جمهوری اسلامی نیز در رابطه با توافق شرم‌الشیخ موضع مبهم و ناروشنی اتخاذ کرده بطوری که می‌تواند در تائید سخنان این منبع مطلع باشد.

جمهوری اسلامی مخالف صلح در غزه

وزارت خارجه جمهوری اسلامی در بیانیه‌ای پس از اعلام این توافق می‌نویسد، «با در نظرداشت ابعاد و جنبه‌های خطرناک طرح آتش‌بس در غزه، هرگونه تصمیم‌گیری در این خصوص را در صلاحیت مردم و مقاومت فلسطین می‌دانیم.» در ادامه این بیانیه آمده است جمهوری اسلامی «از هر تصمیم آنها [منظور حماس است] که متضمن توقف نسل‌کشی فلسطینیان، خروج ارتش صیهونیستی از غزه، احترام به حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و ورود کمک های بشردوستانه  و بازسازی غزه باشد» استقبال می‌کند.

همان منبع آگاه به مسائل حماس در رم به تهدید جمهوری اسلامی علیه حکومت خودگردان فلسطین اشاره  می‌کند و می‌گوید: «از تهران به رام‌الله هشدار داده‌اند که هرگونه همکاری با طرح صلح واشنگتن، که به نظر آنها تنها منافع اسرائیل را در نظر دارد، می‌تواند عواقب جدی داشته باشد.» تهدیدهائی که بنا براخباری که از اسرائیل می‌رسند زیاد هم تو خالی نیستند. «شین‌بت» یکی از نهادهای امنیتی اسرائیل اعلام کرده است که اوایل هفته جاری محموله‌ای شامل  انواع سلاح‌های سنگین و سبک و مهمات را در رام‌الله در کرانه باختری توقیف کرده است. این محموله، به گفته این نهاد امنیتی اسرائیلی، توسط «یگان ۴۰۰» سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به کرانه باختری با استفاده از یک شبکه قاچاق مواد مخدر فرستاده شده بود. این اولین بار نیست که نیروهای امنیتی اسرائیلی اسلحه و مهماتی را که توسط جمهوری اسلامی به کرانه باختری فرستاده شده، کشف و توقیف می‌کنند.

با هفتم  اکتبر «محور مقاومت» و «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی فرو ریخت

جمهوری اسلامی با هدف متوقف کردن روند اجرای «پیمان ابراهیم» بین اسرائیل و کشورهای عربی و اسلامی که در دوران دولت قبلی دونالد ترامپ آغاز شده بود،  حمله ۷ اکتبر گروه تروریستی حماس را طراحی و حمایت کرده بود. البته می‌توان گفت که در رسیدن به این هدف موقتا موفق نیز بوده است. با آغاز جنگ در غزه پیوستن پادشاهی سعودی به «پیمان ابراهیم» منتفی شد و کشورهائی چون امارات متحده عربی و بحرین نیز که به این پیمان پیوسته بودند، سطح روابط خود با اسرائیل را کاهش دادند. ولی این موفقیت لحظه‌ای شکست حیاتی و بزرگتری به دنبال داشت. اسرائیل بعد از ۷ اکتبر که با تهدید جدی علیه موجودیت خود روبرو شد، فقط جنگ در غزه را آغاز نکرد. به لبنان هم حمله کرد و بسیاری از فرماندهای نظامی و رهبران سیاسی حزب‌الله چون حسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین را کشت و انبارهای تسلیحاتی مهم‌ترین بازوی «محور مقاومت» جمهوری اسلامی را از بین برد. حماس هم بسیاری از رهبران سیاسی خود را چون اسماعیل هنیه و یا فرماندهان نظامی چون یحیی سینوار را از دست داد. حوثی‌های یمن هم در حملات اسرائیل ضربه‌های سختی را متحمل شدند. بشار اسد هم در سوریه سقوط کرد و مجبور شد به روسیه پناه برد و در جنگ ۱۲ روزه نیز خود جمهوری اسلامی بسیاری از فرماندهان و عوامل اتمی خود را از دست داد.

در این میان، قطر هم که زمانی متحد جمهوری اسلامی به حساب می‌آمد امروز در جبهه مقابل آن قرار دارد و یکی از بازیگران اصلی روند صلح در خاورمیانه است که جمهوری اسلامی با وجود همه این ضربات از هیچ تلاشی برای شکست آن فروگذار نخواهد کرد.

امروز «محور مقامت» که قرار بود «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی را توسعه دهد، تبدیل به نیرویی زخم‌خورده و با امکانات عملیاتی بسیار محدود تبدیل شده. میلیون‌ها دلاری که در چهار دهه گذشته خرج نیروهای نیابتی شدند، دود شدند و به هوا رفتند. جمهوری اسلامی نیز دو سال پس از هفتم اکتبر، با اجرای «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و انزوای منطقه‌ای و بین‌‌المللی نه تنها قادر نیست ویرانی خود را ترمیم کند بلکه چه بسا که زیر آوار آن دفن خواهد شد.


۱۴۰۴ آبان ۲۹, پنجشنبه

دستاوردهای جمهوری اسلامی: آلودگی کشنده و خسارت‌بار هوا

 


از بی‌آبی و خشکسالی تا آلودگی هوا و ریزگزردها، از فرونشست زمین تا جنگل‌زدایی، مشکلات محیط زیستی و اقلیمی ساکنان ایران یکی و دو تا نیستند. طبق گزارش وزارت بهداشت جمهوری اسلامی علت مرگ دستکم حدود ۵۹ هزار شهروند در سال ۱۴۰۳ در رابطه با آلودگی هوا بوده است. علیرضا رئیسی، معاون وزارت بهداشت جمهوری اسلامی می‌گوید «برآوردهای انجام‌شده نشان می‌دهد در سال ۱۴۰۳ حدود ۵۸ هزار و ۹۷۵ مورد مرگ در کشور منتسب به مواجهه با ذرات معلق کمتر از ۲/۵ میکرون بوده است.» این رقم معادل ۱۶۱ مرگ در روز و حدود ۷ مرگ در هر ساعت است. ارقامی که تنها با یک کشور درگیر جنگ قابل مقایسه است.

آلودگی هوا تنها یکی از مهم‌ترین دلایل مرگ و میر در ایران نیست. نمی‌توان بار اقتصادی این فاجعه را نادیده گرفت. به گفته معاون وزارت بهداشت خسارت اقتصادی ناشی از مرگ‌های منتسب به آلودگی هوا در سال گذشته خورشیدی حدود ۱۷/۲ میلیارد دلار برآورد شده است. این خسارات معادل ۴۷ میلیون دلار در روز یا حدود یک هزار و ۳۹۴ هزار میلیارد تومان، با احتساب نرخ ارز رسمی است. آلودگی هوا در زندگی روزانه مردم نیز تأثیر بسزایی دارد. استانداری تهران فعالیت‌های ورزشی مدارس در ۱۰ شهرستان استان تهران برای ۴۸ ساعت ممنوع اعلام کرده است.

ناکارآمدی دولت و نظام

با وجود مشکلات فزاینده مربوط به آلودگی هوا و عواقب آن بر سلامت و زندگی روزمره شهروندان، نهادهای مختلفی که باید در این زمینه فعال باشند و چاره‌اندیشی کنند، رویکرد موثری نداشته‌اند. قانون «هوای پاک» که در سال ۱۳۹۶ تصویب شد در عمده موارد هنوز روی کاغذ مانده و اجرایی نشده است. البته جلسه پشت جلسه برگزار می‌شود ولی از تدابیری که باید برای جلوگیری از این فاجعه اتخاذ شوند خبری نیست.

در قانون «هوای پاک» نهادهای مختلف اجرایی چون وزارت کشور، وزارت نفت، وزارت نیرو، نیروی انتظامی، شهرداری‌ها و صدا و سیما، هر کدام در حوزه خود مکلف هستند در کنترل آلودگی هوا مشارکت داشته باشند. اما ظاهرا مشارکت چندانی از سوی این سازمان‌ها و مسئولان آنها صورت نگرفته است و آلودگی هوا همچنان در ایران قربانی می‌گیرد و تأثیرات منفی عمیقی بر زندگی مردم می‌گذارد.

علیرضا رئیسی می‌گوید بررسی‌ها نشان می‌دهد ۱۰۰ درصد جمعیت شهری در ایران در معرض غلظتی بالاتر از حدود رهنمود سازمان جهانی بهداشت قرار دارند. همین مقام وزارت بهداشت می‌افزاید ۹۶ درصد جمعیت شهری با غلظتی بیش از استاندارد ملی مواجه است. این اظهارات معاون وزیر بهداشت در حالیست که وضعیت در بعضی از استان‌ها مانند خوزستان «اضطراری» اعلام شده است. محمدرضا موالی زاده، استاندار خوزستان می‌گوید «اکنون شرایط در خوزستان، حساس و فوق‌العاده است و دیگر تاب و تحمل مردم از دست رفته است.»

بهای اقتصادی آلودگی هوا

بانک جهانی نیز به وضعیت ناشی از آلودگی در زمینه اقتصادی اشاره کرده است. بنا بر گزارش این نهاد بین‌المللی آلودگی هوا تنها در شهر تهران سالانه ۲/۶ میلیارد دلار به شهروندان خسارت وارد می‌کند. در این استان خسارات ناشی از آلودگی هوا برای هر شهروند حدود ۳۰۰ دلار در سال است. آلودگی هوا برای یک خانواده چهار نفره ۱۲۰۰ دلار در سال یا ۶۰ میلیون تومان هزینه دارد. علاوه بر این هر روز تعطیلی در پیامد آلودگی هوا در تهران نیز ۱۰۰ میلیارد تومان خسارت بجا می‌گذارد. علاوه بر این خسارات فردی و جمعی، کشاورزی، صنایع غذایی هم خسارت‌های قابل توجهی را باید متحمل شوند.

برخی بررسی‌ها حکایت از این امر دارند که برای حل مسئله آلودگی تنها در ۹ کلان‌شهر ایران دولت باید بودجه‌ای ۲۰۶ هزار میلیارد تومانی اختصاص دهد. البته به این بودجه آنچه بخش تولیدی نیز باید هزینه کند را افزود. البته وضعیت در برخی از استان‌ها چون خوزستان وخیم‌تر است. بنا بر آمار رسمی نهادهای بهداشتی این استان در خوزستان یک فاجعه انسانی تمام عیار در جریان است. آلودگی هوا تنها در این استان هزینه‌ای برابر با ۴۲۷ میلیون دلار بر بخش سلامت تحمیل کرده است. در سال گذشته ۲۵۱ هزار نفر با بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا به بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها مراجعه کرده‌اند. ۷۰ درصد از این افراد زیر ۱۴ سال و ۲۰ درصد نیز بالای ۶۰ سال سن داشتند.

اینهمه در حالیست که در درستی آمارهای ارائه شده درباره خسارت‌ آلودگی هوا بر سلامت و جان شهروندان، و همچنین بخش سلامت تردید وجود دارد. به نظر می‌رسد روند سانسور آمار درباره آمار شهروندان متأثر از این مووضع نیز در جریان است. روز گذشته یکی از مقامات دانشکده علوم پزشکی اهواز اعلام کرد استانداری خوزستان، دانشگاه علوم‌پزشکی جندی‌شاپور اهواز را از ارائه آمار بیماران و مراجعان ناشی از آلودگی هوا به مراکز درمانی منع کرده است و خواستار شده‌ هیچ آماری به خبرنگاران رسانه‌ها از روز چهارشنبه، ۲۱ مهرماه، ارائه نشود.

همچنین آلودگی هوا همه را به طور یکسان تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. افرادی که در محلات فقیر و یا در حاشیه شهرها زندگی می‌کنند بیشتر آسیب‌پذی هستند، و البته کودکان و افراد مسن.

آلودگی کشنده هوا

اگر چه آلودگی هوا یکی از دلایل جدی مرگ در جهان است و تخمین زده می‌شود که سالیانه ۷/۹ میلیون نفر در پنج قاره قربانی هوای ناسالم می‌شوند، ولی در ایران نسبت به میانگین جهانی شمار قربانیان بالاتر است زیرا میزان غلظت سالیانه ذرات معلق در ایران افزون از ۴۰ میکروگرم، یعنی ۹ میکروگرم بیشتر از میانگین جهانی است. در  ۱۴۰۳ در کلان‌شهرهایی چون تهران، اصفهان، کرج، مشهد، اهواز، تبریز، اراک کرمانشاه، قم و یزد بین ۱۶۰ تا ۲۵۰ روز در سال هوا آلوده بوده است.

از جمله دلایلی علاوه بر ناکارآمدی سیاست‌های نظام که بر آلودگی هم تأثیرگذار است می‌توان به ناوگان اتومبیل‌های شخصی و عمومی اشاره کرد. در سال ۱۳۹۰ شمار اتومبیل‌های فعال در ایران ۱۲ میلیون بود. امروز این رقم به بیش از ۲۵ میلیون افزایش یافته است. البته نمی‌توان از نظر دور داشت که بخش قابل توجهی از این خودروها فرسوده، پرمصرف و غیر استاندارد هستند. به این مشکل باید کیفیت پایین سوخت و بویژه گازوئیل مصرفی را هم افزود. در بسیاری از نقاط ایران سوخت عرضه شده دارای غلظت بالای گوگرد و دیگر ترکیبات آلاینده است. البته صنایع کشور، به ویژه آنهایی که در اطراف کلان‌شهرها فعال هستند، در این آلودگی گسترده سهم دارند. بسیاری از این صنایع نه تنها از سوخت‌های فسیلی استفاده می‌کنند بلکه فاقد فیلترهای مناسب برای کاهش آلایندگی هم هستند و هیچگونه نظارتی هم از سوی دولت انجام نمی‌گیرد و آنها بدون دغدغه به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

تأثیر خشکسالی بر آلودگی هوا

کاهش ریزش باران هم یکی دیگر از عواملی است که به افزایش آلودکی کمک می‌کند. مرکز ملی اقلیم ارزیابی کرده است که در سال جاری خورشیدی در نیمه شرقی کشور کاهش ریزش باران بین ۳۰ تا ۴۰ درصد نسبت به سال گذشته خواهد بود، در حالیکه در نیمه غربی و شمال تغییری پیش‌بینی نشده است. در برخی مناطق چون سیستان و بلوچستان یا هرمزگان این کاهش حتی به ۹۰ درصد هم خواهد رسید. این کاهش ریزش باران تنها بر آلودگی هوا تأثیر منفی ندارد بلکه خطر «روز صفر آبی» برخی از استان‌ها منجمله تهران را تهدید می‌کند. «روز صفر آبی» به زمانی گفته می‌شود که منابع آبی یک منطقه در حدی کاهش پیدا می‌کند که پاسخگوی تقاضای مصرف نیست. ایران در سال آبی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۴ با یکی از خشک‌ترین دوره‌ها در ۵۰ سال اخیر مواجه خواهد بود.

۱۴۰۴ آبان ۶, سه‌شنبه

انتخــاب بین دیپلماسی و مقاومت

 


تحریم‌ها بازگشته‌اند و بحران اقتصاد بیمار جمهوری اسلامی رو به گسترش است. کشورهای اروپائی یکی پس از دیگری تمام تحریم‌هائی را که تا قبل از امضای توافق هسته‌ای اعمال می‌شدند، بار دیگر فعال کرده‌اند؛ تحریم‌هائی که با هدف کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره با آمریکا دوباره اجرا می‌شوند؛ مذاکره‌ای که تنها هدف آن بازداشتن رژیم ایران از ادامه برنامه هسته‌ای با اهداف نظامی است. بمباران تاسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان در جریان جنگ دوازده روزه در خردادماه (ژوئن ۲۰۲۵) برخلاف ادعای دونالد ترامپ اگرچه خسارات بسیار جدی وارد کردند ولی نتوانسته‌اند آنها را نابود ساخته و برنامه اتمی حکومت را متوقف سازند.

رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گوید خسارات حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران «شدید» بوده، اما «دانش فنی ایران از بین نرفته است». گروسی در گفتگو با روزنامه سوئیسی «له تمپ» که چهارشنبه ۳۰ مهر منتشر شد، می‌گوید با وجود ‌حملات جنگنده‌های آمریکائی در جنگ دوازده روزه، سانتریفیوژهای ایران «قابل بازسازی هستند». وی بر پایه اطلاعاتی که این نهاد در دست دارد می‌گوید جمهوری اسلامی هنوز اورانیوم غنی‌شده از جمله حدود ۴۰۰ کیلوگرم با غلظت ۶۰ درصد را در اختیار دارد که دارای غلظتی کمی پایین‌تر از سطح تسلیحاتی است. رافائل گروسی شک ندارد که اگر این روند ادامه یابد، جمهوری اسلامی «ایران مواد کافی برای تقریباً ده بمب هسته‌ای خواهد داشت.»

علی‌ خامنه‌ای بر ادامه برنامه هسته‌ای تاکید دارد

علی خامنه‌ای که پس از   چند هفته غیبت بار دیگر در انظار عمومی ظاهر شده، خطاب به کشورهای غربی گفته است که صنعت هسته‌ای ایران «ربطی به شما ندارد». اشاره رهبر جمهوری اسلامی به آمریکا و احتمالا اروپاست. وی رئیس‌ جمهور ایالات متحده را فردی «یاوه‌گو» خطاب کرد و در واکنش به سخنرانی دونالد ترامپ در کنست (پارلمان اسرائیل) گفت: «او با بیان مشتی حرف پوچ و لودگی سعی کرد به صهیونیست‌های مأیوس روحیه بدهد». البته رهبر جمهوری اسلامی در صحبت‌هایش به این ادعای ترامپ که در جنگ ۱۲ روزه گفته بود خامنه‌ای را از یک مرگ «خفت‌بار» از دست اسرائیل نجات داده است، اشاره‌ای نکرد.

در این میان، بازگشت به میز مذاکره با آمریکا، یکی از خواست‌های سه کشور اروپائی فرانسه، بریتانیا و آلمان  برای فعال نکردن مکانیسم ماشه بود تا  تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی دوباره اجرا نشوند. عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ولی معتقد است که در حال حاضر «امکان ورود» به مذاکرات با ایالات متحده وجود ندارد، مگر اینکه، به گفته او، «آمریکایی‌ها قبول کنند از موضع برابر وارد مذاکرات شوند». عباس عراقچی مدعی است که جمهوری اسلامی « همواره نشان داده ‌است که پایبند به دیپلماسی است»، در حالی که غرب «بارها ثابت کرده است که به دیپلماسی پایبند نیست». اشاره عراقچی به دیدارهای ماه‌های گذشته با آمریکا و کشورهای اروپائی است که بدون نتیجه پایان یافتند. او نیز به این واقعیت اشاره نکرد که پس از بیش از دو دهه مذاکره بی‌آمریکا و با آمریکا، چرا وضعیت جمهوری اسلامی به هم تحریم و هم جنگ رسیده است!

توافق با آژانس در قاهره «کان‌لم‌یکن» شد!

یکی دیگر از خواست‌هائی که اروپائی‌ها در مذاکرات با جمهوری اسلامی روی میز قرار داده بودند، همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و بازگشت بازرسان این نهاد به ایران و از سر گرفتن نظارت بر تاسیسات هسته‌ای بدون هیچگونه محدودیتی بود. جمهوری اسلامی نه تنها گامی در این جهت برنداشته، بلکه به گفته علی لاریجانی دبیر «شورای عالی امنیت ملی»  با فعال ‌شدن مکانیسم ماشه توافقی که در قاهره بین آژانس و جمهوری اسلامی به امضا رسیده بود نیز «عملاً کان‌لم‌یکن شد.»

بر اساس این توافق، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حق داشت بازرسی از تأسیسات هسته‌ای ایران را از سر بگیرد؛ بازرسی‌هائی که پس از جنگ دوازده روزه کاملا متوقف شده‌اند. البته علی لاریجانی که مسئولیت پرونده هسته‌ای را بر عهده دارد، پنجره‌ای را باز گذاشته و می‌گوید: «اگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیشنهاد جدیدی برای همکاری ارائه کند، در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بررسی خواهد شد.»

بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و گسترش بحران اقتصادی شکاف در صفوف نظام را نیز تشدید کرده است. مهدی سنایی مشاور سیاسی مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم معتقد است: «ایران پسابرجام» و تحولات پس از اجرای مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها، پرسشی جدی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است؛ پرسشی درباره چگونگی تغییر مناسبات کشور با نظام بین‌الملل و نوع نگاه ایران به نظم آینده جهانی. به گفته این مشاور مسعود پزشکیان، امروز جمهوری اسلامی بر سر یک دوراهی قرار دارد:  در مقابله با جامعه جهانی و غرب  باید رویکردی محافظه‌کارانه و یا انقلابی داشت؟ مهدی سنایی معتقد است که نظام باید بین یک توافق فراگیر و سیاست مقاومت انتخاب کند. این مشاور دولت معتقد است که اروپا می‌تواند نقشی عمده در گفتگوهای جمهوری اسلامی با جهان غرب و آمریکا ایفا کند.

نگاه به شرق و کره شمالی

البته جناح دیگری هم در جمهوری اسلامی بازگشت تحریم‌ها و پایان مذاکرات با اروپا و آمریکا را مثبت ارزیابی می‌کند و آن را «نقطه پایان بر اعتماد به آمریکا و اروپا» دانسته و معتقد است که بازگشت تحریم‌های بین‌المللی «چیز زیادی به فشارهای فعلی اضافه نمی‌کند.»

روح‌الله نجابت نماینده مجلس شورای اسلامی در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسد: «ده سال زمان برد تا خوشباوران به آمریکا نتیجه اعتمادشان را ببینند. حالا چاره‌ای جز قوی شدن نیست.» مالک شریعتی دیگر نملینده مجلس شورای اسلامی نیز می‌نویسد: «ماشه پُرصدا چکانده شد. بد است؟ بله. ولی تمدید آن بدتر بود!»

برخی نمایندگان همچون محسن زنگنه هم این اتفاق را فرصتی برای «تحول اقتصادی» از طریق تعمیق همکاری با چین، روسیه و آمریکای لاتین ارزیابی می‌کنند.  ۷۱ نماینده مجلس فراتر رفته و خواستار «تغییر دکترین دفاعی ایران» و «ساخت سلاح هسته‌ای» شده‌اند.

اگر چنین تغییری در «دکترین دفاعی» جمهوری اسلامی صورت گیرد و بالاخره پس از سال‌ها فعالیت در جهت دستیابی به سلاح هسته‌ای رسما اعلام شود، دیگر راه بر هرگونه گفتگوئی با اروپا نیز بسته خواهد شد و جمهوری اسلامی در انزوائی چون کره شمالی قرار خواهد گرفت، با این تفاوت که شرایط اجتماعی در ایران و آن کشور در آسیای شرقی اصلا قابل مقایسه نیستند. در ایران برخلاف کره شمالی نارضائی مردم در چاردیواری خانه‌ها محبوس نیست و بارها در سطح گسترده به خیابان کشیده شده است. تشدید تحریم‌ها و پیامدهای آن بر زندگی روزانه مردم می‌تواند به اعتراض‌های گسترده‌ی دیگری فراتر از جنبش ‌های پیشین  تبدیل شده و نظام حاکم را بار دیگر به چالش بکشد. چالشی که شاید اینبار بتواند نقطه‌ی پایان بر ۴۶ سال حکومت جمهوری اسلامی بگذارد.


۱۴۰۴ مهر ۲۶, شنبه

تلاش برای استمرار

 


انزوای بین‌المللی، تشدید تحریم‌ها، اقتصاد تضعیف شده، رکود تورمی عمیق، ناکامی در تأمین آب و برق و گاز، حذف  شدن از معادلات منطقه‌ای، نیروهای نیابتی بربادرفته، شهروندان ناراضی، و در نهایت مشروعیت ازدست‌رفته، همه و همه جمهوری اسلامی را با همه قلدری‌ها و ادعاها در شکننده‌ترین وضعیت ممکن قرار داده است. همه آنچه از سوی رهبر حکومت تا دولتِ بی‌عمل و چهره‌های مختلف اصلاح‌طلب و اصولگرا مطرح می‌شود تنها با یک هدف و امید است: «بقای نظام»!

سه روز پس از اعلام آتش‌بس میان اسراییل و گروه تروریستی حماس به عنوان مرحله اول توافق صلح غزه و آزادی گروگان‌های اسراییلی از سوی حماس، «اجلاس صلح غزه» در ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (۲۱ مهرماه ۱۴۰۴) با حضور رهبران ۳۰ کشور و چندین سازمان مهم بین‌المللی در شرم الشیخ مصر و با ریاست دونالد ترامپ و عبدالفتاح السیسی رئیس جمهوری مصر برگزار شد.

یکی از مهمترین وجوه این اجلاس، غیبت جمهوری اسلامی در نشستی بود که سرنوشت خاورمیانه و آرایش جدید منطقه به آن پیوند خورده است؛ غیبتی که معنای آن بیش از هر چیز بیانگر پوشالی بودن ادعای «اقتدار» و «عمق نفوذ»، انزوای جمهوری اسلامی و حذف آن از رقابت‌های جدید ژئوپولیتیک در خاورمیانه است.

ثروتی که بر باد رفت

جمهوری اسلامی تقریبا نیم قرن میلیاردها دلار سرمایه ملی و حق ملت ایران را برای لاف «قدرت اول منطقه»، «عمق نفوذ در منطقه» و «اقتدار» بر باد داد و حالا خارج از دایره یک همگرایی جهانی برای حل مسئله اسراییل و فلسطین قرار گرفته است.

این اجلاس از یکسو به معنای «به رسمیت شناختن اسراییل» از سوی همه شرکت‌کنندگان بود و از سوی دیگر برداشته شدن گام‌های نخستین برای حل مسئله فلسطین، به عنوان یکی از بهانه‌های تنش‌آفرینی و شرارت‌های جمهوری اسلامی در دهه‌های گذشته، که قطعا برای حکومت علی خامنه‌ای قابل تحمل و قابل هضم نیست. گذشته از نتیجه مسیری که با برگزاری اجلاس ۱۳ اکتبر در شرم الشیخ مصر و با رهبری دونالد ترامپ آغاز شد، برگزاری خود این اجلاس ضربه بزرگی به موقعیت تضعیف شده جمهوری اسلامی در منطقه بود.

«اجلاس صلح غزه» در کنار تشدید تحریم‌های ایالات متحده و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل در پی اجرای مکانیسم ماشه، دست به دست هم داده تا جمهوری اسلامی بیش از پیش در انزوای بین‌المللی قرار بگیرد.

در شرایطی که جمهوری اسلامی بیش از پیش در گوشه رینگ قرار گرفته و جنگ ۱۲ روزه نیز فاصله عمیق میان ادعاها و توان واقعی جمهوری اسلامی را برای جهان به نمایش گذاشته، دیگر سیاست‌های تکراری و نخ‌نمای حکومت از جمله «زمان خریدن» با ادعای «صبر استراتژیک» نیز کارآیی ندارد.

در چنین شرایطی علی خامنه‌ای بعید است با «معجزه‌ای» روبرو شود تا بتواند بار دیگر چهره مخدوش و تحقیر شده نظام را دست‌کم برای حامیان استراتژیک و ایدئولوژیک خود ترمیم کند!

اقتصادی که ورشکسته شد

حکومت خامنه‌ای در درون ایران نیز مانند صحنه بین‌الملل در گوشه رینگ قرار گرفته. بحران‌های پیچیده اقتصادی از جمله رکود تورمی عمیق، کسری شدید بودجه، کاهش منابع ارزی، بحران کمبود آب و انرژی، کاهش سطح تولید و رشد اقتصادی منفی، سطح نارضایتی عمومی را افزایش داده و حکومت را به شدت تضعیف و آسیب‌پذیر کرده است.

اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۷ به بعد و در ۶۱ ماه گذشته با تورم بالای ۳۰ درصد روبرو بوده است. اگرچه محمدرضا فرزین رئیس کل بانک مرکزی بیش از دو سال است که هدف‌گذاری تورم ۲۰ درصدی را مطرح کرده اما تورم ایران در کانال ۴۰ درصد قرار دارد و به عقیده کارشناسان در صورت تداوم شرایط کنونی تورم به زودی از مرز ۵۰ درصد نیز عبور خواهد کرد.

در جدیدترین گزارش بانک جهانی درباره چشم‌انداز اقتصادی منطقه خاورمیانه، رشد اقتصادی ایران برای امسال منفی ۱/۷ درصد پیش‌بینی شده است. این نهاد بین‌المللی برای دو سال آینده  تورم ۵۶ درصدی برای  ایران پیش‌بینی کرده است.

رشد اقتصادی ایران هم‌اکنون نیز در کانال منفی سیر می‌کند. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در گزارشی اعلام کرده که رشد اقتصادی ایران در نیمه اول امسال منفی ۰/۳ درصد بوده است.

سقوط ارزش پول ملی در سال‌های گذشته سبب کاهش شدید قدرت خرید خانوارها شده و در عمل قشر متوسط را که نقش موثری در ایجاد رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی دارد، محو کرده است.

آمارها نشان می‌دهد پایه دستمزد ۲۳۸ دلاری سال ۹۵ در طول یک بازه زمانی ۹ ساله، به ۹۱ دلار رسیده؛ به عبارتی، دستمزد واقعی سال جاری فقط ۰/۳۸ دستمزدی‌ است که کارگران در سال ۹۵ دریافت می‌کردند!

کارشناسان هشدار می‌دهند وضعیت معیشت غالب جمعیت ایران در چنان سطحی از بحران قرار دارد که اقتصاد کوپنی هم نمی‌تواند کاهش قدرت خرید شهروندان را جبران کند!

در آنسو البته دولت منابعی برای حمایت از شهروندان، از جمله ارائه کوپن یا دیگر یارانه‌ها را ندارد. کسری بودجه دولت در سال جاری و برای پنج ماه آتی رقمی بیش از ۱۰۰۰ هزار میلیارد دلار برآورد می‌شود. کفگیر چنان به ته دیگ خورده که مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم از هر تریبونی برای «ذکر مصیبت» استفاده کرده و کاسه «چه کنم» در دست گرفته است.

پیامدهای سال‌ها نادیده گرفتن سرمایه‌گذاری در بخش‌های مولد اقتصادی و بی‌اعتنایی به توسعه صنعت نفت و گاز، به عنوان شاهرگ درآمدی اقتصاد نفتی ایران، حالا بیش از گذشته نمایان شده است.

آمارهای رسمی نشان می‌دهد روزانه حدود ۸۶ میلیون مترمکعب گاز طبیعی در ایران در مراحل تولید، انتقال و توزیع هدر می‌رود. این رقم معادل روزانه ۵۵۰ هزار بشکه نفت خام و بیش از یک سوم میزان نفت پیش‌بینی شده برای صادرات در لایحه بودجه ۱۴۰۴ است. مجموع مشعل‌سوزی و نشت متان در ایران معادل ۴۰ درصد از مصرف گاز کل خانوارها است. ارزش سالانه این میزان از هدر رفتن گاز در بازارهای جهانی معادل ۱۲ میلیارد دلار یا تقریباً نصف اقتصاد ارمنستان است.

همچنین بنا بر داده‌های بانک جهانی، ایران سال گذشته بطور متوسط روزانه ۶۳ میلیون مترمکعب گاز استخراج‌شده از میادین نفتی را به دلیل نبود تجهیزات جمع‌آوری، در همان مرحله تولید سوزانده است؛ رقمی معادل ۴۳ درصد متوسط مصرف روزانه گاز ترکیه در ۲۰۲۴!

این آمارهای تکاندهنده تنها جنبه‌ای از آثار ۴۷ سال حکومت جمهوری اسلامی بر ایران است که سبب شده امروز شهروندان کشوری که دومین ذخایر گاز طبیعی جهان و چهارمین ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارند با جیره‌بندی مکرر انرژی روبرو باشند.

ملتی که درانتظار فرصت است

در بلبشوی فقر و فلاکت و نابسامانی‌، مقامات جمهوری اسلامی از جناحین مختلف همچنان «سرکوب» را به عنوان «راه ‌حل» کنترل فضای داخل در دست دارند.

برخلاف وعده‌های اصلاح‌طلبانه و گمراه‌کننده مسعود پزشکیان در جریان انتخابات تیرماه ۱۴۰۳، آمارها نشان می‌دهد میزان بازداشت‌ و صدور احکام قضایی علیه شهروندان، از فعالان سیاسی تا اقلیت‌های دینی، کاهش پیدا نکرده و آمار اجرای احکام اعدام همچنان افزایش می‌یابد!

از سوی دیگر مسائلی مانند سانسور اینترنت و تحمیل حجاب اجباری به عنوان دو محور کلیدی در شعارهای انتخاباتی پزشکیان و حامیانش نیز حل نشده است. محدودیت‌های اینترنتی در دولت چهاردهم تشدید شده  و سرکوب شهروندان به بهانه «حجاب» نیز همچنان ادامه دارد.

در این میان، اگرچه به ظاهر میان جریان‌های جمهوری اسلامی، از اصلاح‌طلبان تا اعضای جبهه پایداری، اختلاف نظرهایی در رابطه با مسائل مختلف از جمله «بستن تنگه هرمز»، «مذاکره با آمریکا»، و «آزادی پوشش» وجود دارد اما این اختلاف نظرها ناشی از نوع نگاه و باور این جریانات به برقراری مناسبات عادی با مردم و منطقه و جهان نیست بلکه فقط «اختلاف سلیقه و تاکتیک» آنها در «راهکارها» برای حفظ نظام و بقای خود است!

جمهوری اسلامی ایران در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد و همه جناحین آن با وفاداری به «آرمان‌های انقلاب و نظام» برای بقاء تلاش می‌کنند. شرایط بحرانی و در آستانه فروپاشی قرار داشتن نظام سبب شده اختلاف نظرها بر سر راهکارهای موجود تشدید و به تقابل کلامی میان چهره‌ها و جریانات حکومتی تبدیل شود؛ به بیان دیگر همه «خودی»های رژیم نگران از فروپاشی حکومت و از دست رفتن قدرت و رانت خودشان هستند و به همین دلیل  تلاش می‌کنند به هر شکلی، از امتیاز دادن به ترامپ تا گسترش سرکوب، حکومت و قدرت سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کنند!

با اینهمه به نظر نمی‌رسد تقلایی که برای بقای نظام در جریان است به جایی برسد. جمهوری اسلامی از یکسو از درون در حال فروپاشی است و «نفوذ» خارجی به ویژه اسرائیل در میان عالی‌ترین مقامات حکومتی و «بیت رهبری» رخنه کرده و از سوی دیگر هرگز اراده و توان حل مشکلات عمیق اقتصادی را برای جلب رضایت مردم نداشته چه برسد به فلاکتی که اکنون در آن بسر می‌برد.

نارضایتی انباشته در میان اقشار مختلف طی هفته‌های گذشته با اعتراضات پی‌ در پی اصناف در شهرهای مختلف و همچنین موجی از اعتراضات دانشجویی از همدان تا تهران خود را نشان داده است. اگرچه مشخص نیست این نارضایتی‌های گسترده چه زمانی به اعتراضاتی سراسری علیه حکومت تبدیل شود، اما کاملا روشن است که حکومت در مسیری غیرقابل بازگشت به سوی فروپاشی و زوال می‌رود. در چنین شرایطی تلاش همه «خودی»های پیدا و پنهان در داخل و خارج در هر شکل و با هر پوششی که داشته باشد، فقط جان کندن بی‌ثمر یک ساختار پوسیده خواهد بود که دورانش در حال به پایان رسیدن است.


۱۴۰۴ مهر ۳, پنجشنبه

توافق قاهره؛ خرید وقت با عقب‌نشینی

 


عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی و رافائل گروسی مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴  در قاهره با میانجیگری بدر عبدالعاطی وزیر خارجه مصر، توافقی را امضا کردند که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

رافائل گروسی در بازگشت به وین در نشست ادواری شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی امضای این توافق را بسیار مثبت ارزیابی کرد و از جمله گفت اینکه جمهوری اسلامی تا کنون تصمیم به خروج از NPT  (پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای) نگرفته، خود حکایت از خواست آن برای ادامه راه دیپلماسی و گفتگو است. مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در اشاره به متن این توافق گفت که «ما به همه تاسیسات هسته‌ای ایران» برای بازرسی «دسترسی کامل» خواهیم داشت و تهران پذیرفته است در رابطه با «اورانیوم غنی‌سازی شده موجود در سایت‌هایش اطلاع‌رسانی کند.»

سرنوشت اورانیوم ۶۰ درصدی

در گزارش قبلی آژانس صحبت از ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده‌ی ۶۰ درصدی شده است، ولی کارشناسان این نهاد معتقدند که تا تاریخ حمله اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی مقدار اورانیوم ۶۰ درصدی به ۴۴۱ کیلو رسیده بود. رافائل گروسی می‌گوید خبری از محل نگهداری اورانیوم غنی‌سازی شده نداریم ولی احتمالا هنوز زیر آوارهای تاسیسات بمباران‌شده هستند و به محل دیگری منتقل نشده‌اند. برخی از پایگاه‌های خبری داخلی صحبت از آمادگی جمهوری اسلامی برای افشای محل اورانیوم غنی‌سازی شده در صورت اجرای توافق قاهره می‌کنند.

البته آنچه عباس عراقچی پس از امضای این توافق بیان کرد متفاوت است. وزیر خارجه دولت مسعود پزشکیان که از مصر راهی تونس شد، در پایتخت این کشور عربی گفت: «باید تاکید کنم که بر اساس این توافق هیچ دسترسی به بازرسان [آژانس بین‌المللی انرژی اتمی] الان داده نمی‌شود، مگر در بحث نیروگاه بوشهر به خاطر تعویق سوخت این نیروگاه.» عباس عراقچی همچنین افزود: «این توافق دسترسی‌ ایجاد نمی‌کند و بر اساس گزارش‌هائی که ایران بعدا خواهد داد نوع دسترسی‌ها در زمان خودش مورد مذاکره قرار خواهد گرفت.» به گفته وزیر خارجه جمهوری اسلامی در توافق قاهره «قانون مجلس [شورای اسلامی] ایران پذیرفته شده و هرگونه همکاری باید قبلا به تصویب شورای عالی امنیت ملی برسد».

تهدید عباس عراقچی به عدم اجرای توافق قاهره

عباس عراقچی همچنین تهدید کرد که این توافق با بازگشت تحریم‌های بین‌المللی مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد و «هرگونه اقدام خصمانه » به پایان خواهد رسید. وزیر خارجه جمهوری اسلامی که قبل از نشست قاهره خواهان لغو تحریم‌هائی بود که آمریکا پس از خروج از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ تصویب کرد، در حال حاضر این خواست را کنار گذاشته و تنها خواهان عدم بازگشت تحریم‌های بین‌المللی است. تحریم‌هائی که به گفته عباس عراقچی در صورت بازگشت «پیامدهای خطرناکی خواهند داشت.» وزیر خارجه جمهوری اسلامی فعال شدن مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپائی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) را «اشتباه محاسباتی فاجعه‌باری» خواند که به گفته او «نتیجه معکوس خواهد داد».

شک و تردید اروپا نسبت به جمهوری اسلامی

اتحادیه اروپا و سه کشور اروپائی عضو برجام اگرچه از بازگشت جمهوری اسلامی به میز مذاکره با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای ابراز خوشحالی می‌کنند، ولی به اجرای توافق قاهره زیاد خوشبین نیستند. این سه کشور اروپائی در بیانیه‌ای که یک روز پس از امضای این توافق در ۱۹ شهریور منتشر کردند می‌نویسند: «زمان آن رسیده است که [جمهوری اسلامی] ایران در عمل نشان دهد که آماده یافتن راه حل دیپلماتیک است نه دادن وعده‌هائی که موکول به آینده می‌کند.»

یک دیپلمات ارشد فرانسوی در رم به کیهان لندن می‌گوید: «جمهوری اسلامی تا ۲۷ سپتامبر (۵ مهر)  فرصت دارد که به بازرسان آژانس بین‌المللی اجازه ورود به سایت‌های اتمی اعلام‌شده و همچنین مخفی را بدهد و محل نگهداری اورانیوم ۶۰ درصدی را را فاش سازد؛ وگرنه مکانبسم ماشه وارد مرحله اجرا خواهد شد.»

کایا کالاس مقام ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا که ۱۳ شهریور با عباس عراقچی در دوحه دیداری داشت، در اشاره به توافق قاهره می‌گوید: «این توافق در صورتی که [جمهوری اسلامی] ایران اجرای سریع آن را تعیین نکند فاقد اعتبار خواهد بود.»

در همین ارتباط، دیپلمات فرانسوی در ادامه گفتگو با کیهان لندن می‌افزاید: «شواهدی وجود دارد که تهران با پذیرفتن برخی از خواست‌های کشورهای اروپائی در نظر ندارد از فعالیت‌های خطرناک هسته‌ای دست بردارد، بلکه تنها با هدف خرید وقت و به تعویق انداختن بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و اقدام نظامی مجدد اسرائیل در حرف برخی از این خواست‌ها را پذیرفته است ولی بعید به نظر می‌رسد که برنامه هسته‌ای نظامی خود را کنار بگذارد.» همین دیپلمات معتقد است که پیشنهاد روسیه برای  تمدید ۶ ماهه «مکانیسم ماشه» با هدفت به تعویق انداختن اجرای تحریم‌ها نیز باید در همین راستا دیده شود.

بنیامین نتانیاهو نیز در روزهای گذشته اقدام نظامی دیگری علیه جمهوری اسلامی را منوط به رویکرد و عملکرد تهران در زمینه هسته‌ای و موشکی کرده است. بنابراین این «عقب‌نشینی» جمهوری اسلامی در مقابل خواست‌های سه کشور اروپائی می‌تواند با امید به تاخیر در حمله جدیدی از سوی اسرائیل نیز باشد.

شمشیر داموکلس خروج از «ان‌پی‌تی»

البته جمهوری اسلامی هنوز «شمشیر داموکلس» خروج از NPT یا همان پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را غلاف نکرده است. در مجلس شورای اسلامی ده طرح برای خروج از این معاهده روی میز است، اگرچه فعلا چراغ سبزی از «بیت رهبری» و شخص علی خامنه‌ای برای تصویب آنها نیامده است. اسماعیل کوثری عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت مجلس شورای اسلامی می‌گوید علاوه بر طرح خروج از NPT ما در مجلس در حال بررسی طرحی دیگر برای بستن تنگه هرمز هم هستیم. طرح بستن تنگه هرمز در گذشته نیز بارها در دستور کار قرار داشت و تنها در یک مورد که تلاش بر اجرای آن را داشتند با شکست مواجه شد.

یک دیپلمات باسابقه جمهوری اسلامی که تا کنون مسئولیت سفارت‌های جمهوری اسلامی در دو کشور اروپائی را داشته است، به شرط محفوظ ماندن نام خود، می‌گوید: «خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای بسیار خطرناک است زیرا جهان آن را به مثابه قصد [رژیم] ایران برای ساخت بمب اتم تلقی خواهد کرد و نه تنها اسرائیل بلکه برخی دیگر از کشورهای غربی نیز با حمایت کشورهای منطقه می‌توانند با مجوز شورای امنیت دست به حمله نظامی علیه آن بزنند.»


۱۴۰۴ شهریور ۲۹, شنبه

روزنه‌های رو به دیوار

 


مقامات اروپائی ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ به جمهوری اسلامی هشدار دادند روزنه‌ای که برای جمهوری اسلامی باز گذاشته‌اند تا اقدامات لازم را برای جلوگیری از اجرای «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی انجام دهد، در روزهای آینده بسته خواهد شد. این هشدار پس از گفتگوهای تلفنی  وزرای خارجه سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا و مقام ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا با عباس عراقچی وزیر خارجه دولت مسعود پزشکیان اعلام شد.

اگرچه محتوای این تماس تلفنی منتشر نشده، ولی از لحن هشدار کشورهای اروپائی می‌توان نتیجه‌ گرفت که جمهوری اسلامی دست از تلاش برای خرید زمان برنداشته و حاضر نیست سه خواسته مشخص اروپا را برآورد کند. اروپا در نشستی که با مقامات جمهوری اسلامی در استانبول در تاریخ ۵ امرداد داشت فعال نشدن مکانیسم ماشه را مشروط به بازگشت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و آزادی عمل آنها در بازرسی از همه تأسیسات هسته‌ای ایران، مشخص شدن سرنوشت ۴۰۸ یا به روایتی ۴۴۱ کیلوگرم اورانیوم غنی‌سازی شده ۶۰ درصدی، و بازگشت به میز مذاکرات با ایالات متحده آمریکا در رابطه با فعالیت‌های اتمی کرده بودند.

هشدار اروپا: روزنه دیپلماسی در حال بسته شدن است

کایا کالاس مقام ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در پی گفتگوی تلفنی با عباس عراقچی با صراحت اعلام کرد: «روزنه برای یافتن یک راه حل دیپلماتیک در رابطه با پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی به سرعت در حال بسته شدن است.» این مقام اروپائی در ادامه افزود که مقامات تهران باید «گام‌های معتبری برای پاسخگوئی به خواست‌های سه کشور اروپائی عضو برجام، از جمله همکاری کامل با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اجازه بازرسی از تمام تاسیسات هسته‌ای بدون تاخیر و اتلاف وقت بردارد.» همین هشدارها توسط وزرای خارجه آلمان، بریتانیا و فرانسه نیز در روزهای گذشته تکرار شدند.

در تازه‌ترین تحولات، امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه که روز پنجشنبه ۱۸ سپتامبر در مصاحبه با «کانال ۱۲» اسرائیل سخن می‌گفت، اعلام کرد که تحریم‌های «اسنپ بک» علیه جمهوری اسلامی در پایان ماه سپتامبر فعال خواهند شد. وی در پاسخ به مجری این کانال که پرسید آیا توافق بر سر بازگشت سریع تحریم‌ها قطعی است؟ پاسخ داد: «بله؛ فکر می‌کنم همینطور است. زیرا آخرین اخباری که از ایرانی‌ها داریم جدی نیست.»

خبرگزاری «اکسیوس» در توضیح این خبر نوشته است، اظهارات ماکرون در این مصاحبه نشان می‌دهد که تلاش‌ها برای دستیابی به توافق بین قدرت‌های اروپایی و جمهوری اسلامی ایران شکست خورده و در گام بعدی انتظار می‌رود که  شورای امنیت سازمان ملل متحد هفته آینده در مورد بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران رأی‌گیری کند که می‌تواند از ۲۷ سپتامبر به اجرا درآید.

با اینهمه یک منبع به «اکسیوس» گفته است که  سه کشور اروپایی همچنان «به دیپلماسی متعهد هستند و آماده‌اند تا در هر زمانی، از جمله در نیویورک هفته آینده [در مجمع عمومی سازمان ملل] با جمهوری اسلامی ایران تعامل کنند!»

مقامات جمهوری اسلامی تا کنون هیچگونه ابراز نظری در رابطه با این هشدارها و گفتگوهای تلفنی عباس عراقچی با مقامات اروپائی نکرده‌اند. مقامات تهران در این روزها تکرار می‌کنند که توافق به‌دست آمده در نشست قاهره به امضای عباس عراقچی و رافائل گروسی مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به معنای ورود بلافاصله بازرسان این نهاد وابسته به سازمان ملل متحد به تاسیسات اتمی نیست و بازرسی‌های آینده باید در مذاکرات دیگری مطرح و در مورد آنها بر پایه مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفته شود. همه اینها یعنی گذشت زمان که در تناقض با اجرای مکانیسم ماشه که زمان زیادی به پایان آن نمانده قرار دارد.

تلاش روسیه برای تعلیق مکانیسم ماشه

مصوبه‌ای که مجلس شورای اسلامی پس از جنگ دوازده روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل به تصویب رسانده است بر چند نکته اصلی تاکید دارد، از جمله اینکه تمام همکاری‌ها با آژانس تا تحقق شرایط مقرر در این مصوبه به تعلیق درخواهند آمد. نکته دیگر ضمانت‌هائی برای مجوز انجام هرگونه بازرسی مانند  احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی، امنیت و  حق جمهوری اسلامی برای تداوم غنی‌سازی است. موضوع دیگر اینست که تصمیم‌گیری در مورد این بازرسی‌ها به عهده شورای عالی امنیت ملی و بر مبنای گزارش‌های سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی خواهد بود. دولت نیز  طبق این مصوبه موظف است هر سه ماه یکبار مجلس شورای اسلامی را در جریان قرار دهد.

در این میان، جمهوری اسلامی به تلاش‌های روسیه برای تمدید شش ماهه «مکانیسم ماشه» امید بسته است. در صورتی که این پیشنهاد رای شورای امنیت را به دست آورد و آمریکا، فرانسه یا بریتانیا برای متوقف ساختن آن از حق وتوی خود استفاده نکنند، جمهوری اسلامی شش ماه دیگر فرصت خواهد داشت تا با کارت‌های جدید بر سر میز مذاکره با کشورهای غربی بنشیند. اما به نظر نمی‌رسد که اروپا بخواهد بار دیگر وارد بازی وقت خریدن جمهوری اسلامی شود. تکرار هشدار کشورهای آلمان و بریتانیا به شهروندان خود برای ترک ایران در اسرع وقت، نشان از این واقعیت دارد که اوضاع رو به بهبود پیش‌بینی نمی‌شود. برخی دیگر از کشورهای اروپائی نیر بدون انتشار بیانیه و از طریق سفارتخانه‌‌های خود در تهران از شهروندان‌شان خواستند به سرعت ایران را ترک کنند.

این تصمیم کشورهای اروپائی اقدامی پیشگیرانه در آستانه اجرای «مکانسیم ماشه» و بازگشت‌ تحریم‌های بین‌المللی است. این کشورها با این هشدار به شهروندان خود و به ویژه ایرانیانی که دارای تابعیت دوگانه هستند، می‌خواهند با سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی مقابله کنند. گروگان‌هائی که در آینده چون گذشته به عنوان حربه‌ای برای فشار بر کشورهای اروپائی و معامله استفاده خواهند شد. البته به گروگان گرفتن شهروندان اروپائی تنها نگرانی این کشورها نیست. اخیرا سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی آلمان، فرانسه، بریتانیا و هلند گزارش‌هائی را مبنی بر گسترش فعالیت‌های نهادهای اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی در کشورهای‌ خود منتشر کرده‌اند. در برخی از این گزارش‌ها به گسترش همکاری جمهوری اسلامی و به ویژه «یگان ۸۴۰» نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با گروه‌های تبهکار محلی و سلول‌های خفته اسلامگرایان افراطی در شهرهای اروپائی اشاره می‌شود. «یگان ۸۴۰» نیروی «قدس» یک نهاد عملیاتی است که مسئولیت انجام فعالیت‌‌های مخفی در خارج از مرزهای ایران را بر عهده دارد. این یگان با توطئه‌های ترور، فعالیت‌های تروریستی و تلاش‌های بی‌ثبات‌کننده مرتبط است و مخالفان ایرانی، منافع اسرائیل و متحدان غربی در سراسر جهان را هدف قرار می‌دهد.

جمهوری اسلامی، خطری برای صلح و امنیت جهان

کشورهای عضو «مکانیسم واکنش سریع» (نهادی وابسته به گروه موسوم به جی هفت یا هفت کشور صنعتی جهان شامل آمریکا، کانادا، ژاپن، فرانسه، ایتالیا، آلمان و بریتانیا) نیز اخیرا هشدار مشابهی داده‌اند. «مکانیسم واکنش سریع» علاوه بر این هفت کشور، استرالیا، هلند و نیوزلند را نیز در بر می‌گیرد. در این بیانیه به «افزایش نگران‌کننده و غیرقابل قبول فعالیت‌های نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای ایران» اشاره می‌شود.

با توجه به هشدارهای کشورهای اروپائی، در صورتی که این کشورها بار دیگر در دقیقه ۹۰ عقب‌نشینی نکنند، می‌بایست شاهد تنش‌های بسیاری در روابط جمهوری اسلامی با غرب و حتی با کشورهای منطقه به ویژه کشورهائی بود که متحدین آمریکا و اروپا به حساب می‌آیند. با توجه به اینکه تحریم‌های بین‌المللی در شش قطعنامه سازمان ملل که با امضای برجام  در تابستان ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) به تعلیق درآمدند، با اجرای مکانیسم ماشه می‌توانند بازگردند، و جمهوری اسلامی نیز ذیل ماده هفت منشور سازمان ملل قرار دارد و تهدیدی برای صلح وامنیت جهان شناخته می‌شود، همه اینها می‌تواند به هرگونه اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مشروعیت ببخشد. حمله آمریکا و متحدینش در سال ۲۰۰۳ میلادی به عراق، دیگر کشوری که ذیل ماده هفت تحریم شده بود، با استناد به همین  ماده انجام گرفت.


۱۴۰۴ شهریور ۲, یکشنبه

یک گام تا فروپاشی

 


بحران کمبود آب این روزها به صدر فهرست کمبودهای ناشی از تباهی و ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده و شهروندانی که با قطع برق و گرانی و بیکاری و انواع فشارهای اجتماعی و سیاسی روبرو هستند حالا با قطع مداوم و تکراری آب زندگی‌شان در ابعاد حیاتی مختل شده است.

ابتدای بهار امسال «ناسا» در گزارشی یک تصویر تکاندهنده از وضعیت خشکسالی و کم‌آبی در ایران ارائه داد. در این گزارش تأکید شده بود که در سال‌های پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود. این گزارش افزوده بود بین ۳۰ تا ۴۰ سال آینده بخش‌های وسیعی از ایران به بیابان مطلق تبدیل شوند.

اکنون تنها چند ماه پس از گزارش «ناسا» همراه با کاهش قابل توجه بارندگی‌ نسبت به سال‌های گذشته، بحران کم‌آبی در ایران زنگ خطرها را به صدا درآورده است. منابع آب ذخیره شده پشت سدها کاهش یافته و نه تنها تأمین آب بخش کشاورزی بلکه حتی تأمین آب آشامیدنی در شهرهای مختلف کشور به معضلی جدی تبدیل شده است.

تصویر آخرالزمانیِ مزارع سوخته و دریاچه‌های خشک و سدهای خالی و صف‌های طولانی شهروندان در کنار ماشین‌های آبرسان، ریشه در چهار دهه ناکارآمدی، سوء مدیریت و ناتوانی حکومت در رسیدگی به مشکلات محیط زیست و منابع آبی دارد.

راهکار دولت کنونی نیز در رویارویی با این بحران فراگیر مشابه نسخه نخ‌نمایی است که درباره کمبود برق اجرا می‌شود: قطع آب و تعطیلی شهرها و استان‌ها!

از ماه گذشته جیره‌بندی آب نیز در شهرهای مختلف آغاز شده است؛ اما با چراغ ‌خاموش و همراه با انکار مکرر مقامات دولتی. همچنین  قطع آب شهروندان با روندی تبعیض‌آمیز نیز روبروست و محله‌های فقیرنشین و حاشیه‌ای بیش از محله‌های شمال شهر در معرض قطع آب هستند.

در پایتخت اگرچه در محله‌های میانی قطع آب بین دو تا چهار ساعت در روز در جریان بوده، در جنوب شهر اما قطع آب ۱۲ ساعت در شبانه‌روز، و حتی برای روزهای پیاپی رخ داده است. طی هفته گذشته این روند تشدید نیز شده و در برخی مناطق متوسط تهران قطع آب به ۷۲ ساعتِ پیوسته رسیده است.

از سوی دیگر طی روزهای سه‌شنبه ۳۱ تیرماه و چهارشنبه اول امرداد ۲۳ استان ایران تعطیل شدند. کمبود آب در درجه اول و کمبود برق در وهله دوم سبب تعطیلی کلیه ادارات و بانک‌ها و مراکز آموزشی شد.

جمهوری اسلامی در حالی بار هزینه کمبود آب را با جیره‌بندی و تعطیلی بر دوش شهروندان انداخته که به گفته کارشناسان در روزها و هفته‌های آینده این بحران تشدید خواهد شد و ناتوانی دولت برای مهار بحران کمبود آب می‌تواند سبب‎ اعتراضات مردم شود.

آمارها چه می گویند؟

بر پایه داده‌های رسمی، میزان بارندگی ثبت‌شده از ابتدای سال آبی جاری تا اول تیرماه، نزدیک به ۱۵۳ میلی‌متر بوده که نسبت به میانگین بلندمدت بیش از ۴۰ درصد کاهش داشته است.

کاهش بارندگی‌ها سبب کاهش دخایر آب پشت سدهای کشور شده است. در این میان وضعیت استان تهران بحرانی‌تر از دیگر استان‌هاست. تهران برای پنجمین سال پیاپی با پدیده خشکسالی ‏مواجه است؛ روندی که به گفته استاندار تهران در ۶۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده است‎.

آخرین آمارها نشان می‌دهد میزان آب ذخیره‌شده در سدهای استان تهران به حدود ۱۴ درصد ظرفیت مخازن رسیده‌ است. عباس علی‌آبادی وزیر نیرو پیشتر اعلام کرده بود که ممکن است در روزهای آینده سد «ماملو» از دست برود و به ترتیب «لتیان»، «لار» و «کرج» از مدار خارج شوند.

عیسی بزرگ‌زاده سخنگوی صنعت آب ایران روز دوشنبه ۳۰ تیرماه اعلام کرد که در حال حاضر ۲۴ استان و و ۵۳ شهر کشور دارای «تنش آبی» یا همان کمبود شدید منابع آبی هستند.

در صدر استان‌های دارای کمبود حاد منابع آب، تهران و البرز با جمعیتی بیش از ۲۰ میلیون نفر قرار دارند. شهرهای اصفهان، اراک، ساوه، تبریز، بانه و بندرعباس در رده‌های بعدی کمبود آب قرار دارند.

به گفته عیسی بزرگ‌زاده «درصد پرشدگی سدهای تهران ۲۱ درصد است و اگر مدیریت مصرف نشود بر رفاه مردم در تهران و البرز تأثیر منفی خواهد داشت.»

سخنگوی صنعت آب ایران از کاهش ۴۰ درصدی مجموع بارش های کشور نسبت به سال گذشته خبر داد و گفت از ابتدای سال آبی جاری تا ۲۸ تیرماه متوسط بارش های کشور به ۱۴۷ میلی‌متر رسیده است. همچنین میزان بارش‌های امسال نسبت به دوره بلندمدت ۵۷ ساله ۳۸ درصد کاهش دارد.

تباهکاری حکومت، ویرانگرتر از تغییرات اقلیمی

مقامات حکومتی در ارائه گزارش‌های خود بر «تغییرات اقلیمی» تکیه می‌کنند تا با فرافکنی نقش حکومت در بروز شرایط ویران‌کننده‌ کمبود آب را پنهان کنند.

ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با عوارض ناشی از تغییر اقلیم از جمله کاهش سطح بارندگی‌ها و افزایش دما روبروست اما چهار دهه ناکارآمدی و تباهی جمهوری اسلامی، ایران را در مسیر فروپاشی آب به مثابه مایه حیات قرار داده است.

در کشور خشکی که بیش از نیم قرن پیش مشخص بود در معرض کم‌آبی قرار خواهد گرفت، مقامات حکومتی چه در بخش قانونگذاری چه در بخش اجرایی کاملا به فراهم کردن شرایط رویارویی با کاهش منابع آب بی‌تفاوت و ناتوان بودند. از سوی دیگر عملکرد حکومت به اشکال مختلف به هدر رفتن منابع آبی کمک نیز کرده است!

برای نمونه سال‌هاست کشورهای مختلفی که در معرض کاهش بارندگی و گسترش خشکسالی قرار دارند با تغییر الگوی کشت، نه تنها در حفظ منابع آب کوشیده‌اند بلکه کشاورزی و امنیت غذایی خود را نیز تضمین کرده‌اند.

در ایرانِ زیر حکومت جمهوری اسلامی اما همچنان در استان‌هایی که با بحران آب روبرو هستند، محصولات آب‌بر کشاورزی کشت می‌شود و هیچ برنامه عملی و مشخصی برای تغییر الگوی کشت وجود ندارد.

از سوی دیگر در اقدامات رانتی و غیرکارشناسی معمول در جمهوری اسلامی، احداث واحدهای صنعتی بزرگ در استان‌هایی که با کمبود آب روبرو بوده‌اند و سپس انتقال آب از یک استان به استان دیگر برای تأمین آب این صنایع یکی از دلایل بروز بحران کم‌آبی و تهدید کشاورزی در این مناطق بوده است.

آمار تکاندهنده دیگری که بیانگر عملکرد ویران‌کننده حکومت و نقش آن در تشدید بحران کمبود آب است، به هدر رفتن آب در چرخه توزیع مربوط می‌شود. بر اساس گزارش‌های رسمی یک سوم از آبی که در زنجیره توزیع کشور قرار می‌گیرد حین انتقال و به علت فرسودگی زیرساخت‌ها و لوله‌های آب از بین می‌رود. آمار تکاندهنده دیگری نشان می‌دهد میزان از دست رفتن آب در دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویر احمد ۵۰ درصد است!

سال‌ها در مجلس شورای اسلامی و دولت، طرح پشت طرح تدوین و سمینارهای پرهزینه برگزار شده اما خروجی همه‌ی آنها نه فقط «هیچ» بلکه نابودی منابع آب و تبدیل آن به حیاتی‌ترین معضل کشور بوده است!

بحران آب، یک تهدید امنیتی

نابودی کشاورزی، زوال صنعت و قطع آب آشامیدنی شهروندان سه ضلع مثلثی هستند که به دلیل ناکارآمدی جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این در حالیست که شرایط  در هفته‌ها و ماه‌های آینده بحرانی‌تر نیز خواهد شد و به نظر می‌رسد با این وضعیت هیچ راهی برای حکومت جز قطع آب صنایع برای تهیه آب آشامیدنی، از دست رفتن مزارع کشاورزان، و افزایش جیره‌بندی و قطع آب در بخش شهری وجود ندارد.

مقامات جمهوری اسلامی امیدوارند مردم در این بحران نیز «تاب‌آوری» نشان داده و به نبود و کمبود آب «عادت» کنند و با شرایط سازگار شوند! در آنسو اما هیچ تضمینی نیست که با توجه به عوارضی که قطع طولانی‌ آب برای زندگی و سلامت جسم و جان مردم به بار می‌آورد، شرایط بر اساس تصورات مقامات حکومت پیش برود!

از اواخر قرن بیستم کارشناسان و ناظران هشدار می‌دهند که مهم‌ترین جنگ قرن بیست و یکم بر سر آب خواهد بود. اما در سرزمین خشکی مانند ایران، جمهوری اسلامی همان منابع موجود را نیز بجای حفاظت و افزایش، به باد داده است.

در این میان، بحران امنیتی ناشی از کمبود آب از یکسو احتمال دارد به درگیری مردم مناطق مختلف کشور با یکدیگر منجر شود. یک نمونه این نوع درگیری‌ها در اعتراضات چند ماه پیش کشاورزان اصفهان به علت عدم دریافت حقابه و شکستن خط لوله انتقال آب زاینده‌رود به یزد بروز پیدا کرد.

اما سوی دیگر امنیتی شدن بحران آب به مراتب مهم‌تر و تعیین‌کننده‌تر است: برخاستن موج اعتراضات سراسری علیه حکومتی که از تأمین مایه‌ی حیات برای مردم عاجز است!

در همین رابطه عیسی کلانتری رئیس پیشین سازمان حفاظت محیط زیست با تأکید بر اینکه «خشکسالی و بی‌آبی از هر تهدید خارجی، ایران [بخوانید جمهوری اسلامی] را به نابودی نزدیک‌تر می‌کند» هشدار داده است: «مسئله سرزمین آب است و این تهدید به مراتب خطرناک‌تر از حمله اسرائیل به کشور است. ما باید این مسئله را خودمان حل کنیم، زیرا انتقال آب از دریا و حوزه به حوزه راه‌ حل نیست.»

ادعای «خودکفایی» در حل بحران آب نیز، در حالی که محیط زیست و در صدر آن مسئله آب یک موضوع سراسری، منطقه‌ای و جهانی است، از همان نوعِ «خودکفایی» اقتصادی است که ایران را طی چهاردهه به انتهای همه‌ی جداولِ شاخص‌های رشد و رفاه و امنیت پرتاب کرد!

اکنون اگرچه جمهوری اسلامی با این موضوع که مردم علیه مردم شوند، چندان مشکلی ندارد و هر عاملی را که به یکپارچگی و همبستگی ملت  ضربه بزند، دور شدن خطر علیه خود ارزیابی می‌کند اما واقعیت اینست که افکار عمومی هر بلایی که بر سر کشور می‌آید از چشم جمهوری اسلامی و زمامدارانش می‌بیند و وقتی که پای «آب»، این مایه حیات، در بین باشد، می‌دانند که نمی‌توان آن را با به جان هم افتادن تأمین کرد اما با از میان برداشتن رژیمی که مسبب اینهمه بحران و مانع همزیستی و همکاری ملی و منطقه‌ای و جهانی است، چرا!


۱۴۰۴ مرداد ۳۰, پنجشنبه

جنگ یا مکانیسم ماشه؟!

 


سه کشور اروپائی عضو توافق هسته‌ای سال ۱۳۹۴ که با نام «برجام» شهرت دارد، در نامه‌ای خطاب به آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد تائید کردند که در پایان ماه اوت در صورت عدم تغییر در مواضع جمهوری اسلامی در رابطه با فعالیت‌های اتمی‌، از حق خود برای فعال کردن «مکانیسم ماشه» استفاده خواهند کرد.

در معاهده اتمی برجام، برای کشورهای امضاکننده این حق در نظر گرفته شده است که در صورت عدم رضایت از افدامات جمهوری اسلامی که در منافات با این توافق قرار دارند، می‌توانند از این مکانیسم برای بازگرداندن تمامی تحریم‌های بین‌المللی که با تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۱۳۹۴ لغو شده بودند استفاده کنند.

تهدید اروپا به فعال ساختن «مکانیسم ماشه»

از جمله اقداماتی که جمهوری اسلامی باید برای فعال نشدن «مکانیسم ماشه» انجام دهد، می‌توان به بازگشت به میز مذاکره با نمایندگان آمریکا، از سر گرفتن فعالیت‌ بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران و کاهش غلظت غنی‌سازی اورانیوم به ۳ و  ۶۷ صدم درصد مندرج در برجام اشاره کرد. البته کشورهای اروپائی در نشستی که با نمایندگان جمهوری اسلامی در استانبول در سوم امرداد داشتند، پیشنهاد تمدید ۶ ماهه توافق هسته‌ای را که در نیمه اکتبر به پایان می‌رسد،  روی میز قرار دادند که جمهوری اسلامی آن را نپذیرفت.

مقامات حکومت همچنین با وجود سفر اخیر معاون آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران، با از سر گرفتن فعالیت‌ بازرسان این نهاد وابسته به سازمان ملل نیز موافقت نکردند، ولی در رابطه با کاهش سطح غنی‌سازی و مذاکره مستقیم با نمایندگان کاخ سفید در را نیمه‌باز گذاشتند. محمدرضا عارف معاون اول مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم می گوید مذاکرات مستقیم با آمریکا «تحت شرایط مناسب» امکان‌پذیر است. البته در اشاره به توقف کامل غنی‌سازی به عنوان یکی از شروط  توافق، عباس عراقچی وزیر خارجه  می‌گوید اگر «موضع اروپا غنی‌سازی صفر باشد، در این صورت دیگر موضوعی برای گفتگو نداریم.» مجید تخت‌روانچی معاون عباس عراقچی ولی معتقد است در صورت لغو تحریم‌هائی که دونالد ترامپ در پی خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ تصویب کرد، «جمهوری اسلامی می‌تواند محدودیت‌هائی در توسعه برنامه هسته‌ای را برای مدت محدودی بپذیرد.»

همچنان در تنگنا

یکی از دیپلمات‌های ارشد جمهوری اسلامی که در گذشته به عنوان سفیر در برخی کشورهای اروپائی خدمت کرده، به شرطی که نامی از او برده نشود، به کیهان لندن می‌گوید: «جمهوری اسلامی در شرایط بسیار بحرانی سیاسی و اقتصادی قرار دارد و برخی از کارت‌هایش برای مذاکره کارآمدی خود را از دست داده‌اند.» همین دیپلمات می‌افزاید: «نظام امروز بر سر یک دوراهی قرار گرفته است: یا باید در برنامه هسته‌ای و حتی موشکی خود به صورت جدی تجدید نظر کند و فعلا بخش‌هایی از آنها را متوقف سازد تا از تحریم‌ها کاسته و از انزوای کنونی خارج شود،   یا در چرخشی رادیکال روابط خود با غرب و حتی بسیاری از کشورهای منطقه را پیش پای برنامه‌ هسته‌ای و موشکی قربانی کند و در جهت انزوای کامل گام بردارد. راه سومی در حال حاضر با حضور ترامپ در کاخ سفید و تهدید اسرائیل به حملات جدید وجود ندارد.»

صحبت‌های این دیپلمات جمهوری اسلامی را آنتونیو تایانی وزیر خارجه ایتالیا نیز البته با بیان دیگری تائید می‌کند. این روزنامه‌نگار سابق و رئیس قبلی پارلمان اروپا می‌گوید: «برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی تنها دغدغه کشورهای اروپائی نیست. موشک‌های دوربرد جمهوری اسلامی  نیز تهدیدی بسیار جدی برای امنیت اروپا و به ویژه کشورهائی چون یونان و ایتالیا هستند.» آنتونیو تایانی معتقد است که اگر جمهوری اسلامی «ایران به سیاست‌های کنونی خود ادامه دهد، بدون شک ما شاهد حملات جدیدی از سوی اسرائیل در هفته‌‌های پیش رو و احتمالا در ابتدای ماه آینده میلادی باشیم. جنگی که می‌تواند ثبات خاورمیانه و جنوب مدیترانه را به خطر بیاندازد.»

یک دیپلمات ایتالیائی که مذاکرات با جمهوری اسلامی را از نزدیک دنبال می‌کند به کیهان لندن می‌گوید: «اصرار کشورهای اروپائی برای فعال ساختن «مکانیسم ماشه» را نباید تنها یک اقدام تنبیهی علیه جمهوری اسلامی دانست. اهداف آن گسترده‌تر است. بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی تلاشی است با هدف بازدارندگی اسرائیل از حمله مجدد و وادار ساختن تهران به بازگشت به میز مذاکرات مستقیم با آمریکا.»

رزمایش «سپیده‌دم» ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل

استیو ویتکاف که ریاست هیات آمریکائی در ۵ دور مذاکرات غیرمستقیم با جمهوری اسلامی با وساطت عمان را عهده‌دار بود نیز اخیرا از مقامات حکومت ایران خواسته است که برای تسریع گفتگوها و تسهیل تصمیم‌گیری‌ها گفتگوهای آینده به صورت مستقیم برگزار شوند. برخی از رورنامه‌های تهران با خوشبینی صحبت از بازگشت تهران و واشنگتن به میز مذاکرات قبل از پایان ماه اوت می‌کنند. برخی حتی از کشور نروژ به عنوان محل ملاقات آینده نام می‌برند.

با توجه به اینکه اسرائیل خود را آمده حملات جدیدی به جمهوری اسلامی می‌کند، بعید نیست که این نگاه خوشبینانه به بازگشت تهران و واشنگتن به میز مذاکرات در ‌رابطه با امید به تعویق انداختن حملات جدید اسرائیل باشد.

همزمان رسانه‌های اسرائیل به رزمایش مشترک ارتش و دو نهاد اطلاعاتی «موساد» و «شین‌بت» برای سازماندهی حمله دیگری به نقاطی در خاک ایران و همچنین مقابله با واکنش‌های احتمالی اشاره می‌کنند. روزنامه اسرائیلی «معاریو» می‌نویسد این رزمایش که به آن نام «سپیده‌دم» داده‌اند و به فرماندهی ژنرال ایال زمیر فرمانده کل ارتش اسرائیل برگزار شد، هم جنبه تهاجمی و هم دفاعی دارد. بنا بر آنچه گزارشگران «معاریو» می‌نویسند ارتش اسرائیل نگران تحرکاتی در داخل و خارج ایران است. در داخل، جمهوری اسلامی، بنا بر آنچه در این گزارش آمده است، سخت مشغول تولید موشک‌های بالستیک است و در خارج از مرزها نیز با نیروهای نیابتی‌اش در لبنان، یمن، عراق و کرانه باختری رود اردن در صدد برنامه‌ریزی تهاجمی در چند جبهه  برای واکنش به حملات اسرائیل است.

اگرچه اروپائی‌ها بر مذاکره با جمهوری اسلامی و فشار بر آن با استفاده از ابزار قانونی و دیپلماتیک اصرار دارند، ولی همزمان امیدی به موفقیت این روش ندارند. یوهان وادِ‌فول وزیر خارجه آلمان که یکی از سه کشور اروپائی عضو برجام است، در گفتگوئی با نشریه «پولیتیکو» می‌گوید اگرچه گفتگو با جمهوری اسلامی در جریان است و هرگز متوقف نشده ولی چشم‌انداز این فعالیت‌های دیپلماتیک «مبهم و شکننده» است. مقامات جمهوری اسلامی هم اگرچه هنوز پرچم مذاکره را در دست دارند، ولی آنها نیز نگاهی بدبیننانه به امکان موفقیت این گفتگوها دارند. در همین ارتباط، فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت مسعو پزشکیان نیز در گفتگوئی با رسانه روسی «اسپوتنیک» می‌گوید: «مذاکره به معنای تلاش برای رسیدن به یک توافق با اروپا فعلا وجود ندارد و این گفتگوها را باید تنها تبادل نظر به حساب آورد.»

مذاکره در اوج انزوا؟!

اینهمه در حالیست که همزمان تشدید انزوای جمهوری اسلامی نیز جریان دارد. از صلح بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان که رئیس جمهور آمریکا برای تحقق «مسیر ترامپ» و راهروی زنگزور، دست رهبران این دو کشور را در کاخ سفید در دست یکدیگر گذاشت تا اخطارهای پیدا و پنهان دولت لبنان حین سفر علی لاریجانی به بیروت در مورد مداخلات جمهوری اسلامی در آن کشور و همچنین رویداد ظاهرا ساده‌ای مانند جمع کردن پرچم‌های جمهوری اسلامی در عراق از دست زائران هوادار حکومت که در راهپیمایی اربعین شرکت داشتند.

به نظر می‌رسد همین شرایط است که مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم را وا داشته تا بار دیگر به رهبر جمهوری اسلامی متوسل شود. وی هفته گذشته (۱۹ امرداد) با اشاره به موضوع مذاکره و جنگ در جلسه هیئت دولت گفت: «من تصورنمی‌کنم با دعوا کردن بتوانیم به جایی برسیم. صلحی را که دشمن تو را به آن دعوت می‌کند، اصلا  دفع نکن!  کسی نگفته وقتی من حرف زدم می‌روم تسلیم می‌شوم. اصلا در ذات ما تسلیم شدن نیست! ولی کی گفته تو بترس از اینکه حرف بزنی؟… [پس] می‌خواهی چکار کنی؟… می‌خواهی بجنگی؟ خب، آمد زد! الان دوباره برویم درست کنیم، باز هم می‌آید می‌زند!» وی سپس تأکید کرد: «ما بدون رضایت و هماهنگی با مقام معظم رهبری هیچ کاری نخواهیم کرد؛ حتی اگر مخالف نظر خود من باشد… ولی وقتی هماهنگی کردیم، بهتر است  بقیه گیر ندهند که چرا این کار را کردید!»

برخی این سخنان پزشکیان را به چراغ سبز رهبر جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقیم با آمریکا تعبیر کرده‌اند اما هم شرایط طرفین و هم تنگنای زمان چنان است که بعید به نظر می‌رسد موضوع جنگ و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی به همین سادگی منتفی شود.


۱۴۰۴ مرداد ۲, پنجشنبه

روزهای دشوار اما پرامید

 


با گذشت بیش از ۱۰ روز از اعلام آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و اسراییل، پس از ۱۲ روز جنگ تمام عیار، همچنان شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران در شوک بسر می‌برد. شهروندان در حالی به تداوم آتش‌بس باور ندارند که دوگانه‌ی بیم و امید بر زندگی آنها حاکم است.

در نخستین ساعات بامداد  سوم تیرماه ۱۴۰۴ دونالد ترامپ رئیس‌ جمهور ایالات متحده آمریکا از آتش‌بس میان ایران و اسرائیل خبر داد. ساعاتی بعد در تهران عباس عراقچی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در شبکه «ایکس» اعلام کرد: «در حال حاضر هیچ توافقی بر سر آتش‌بس یا توقف عملیات نظامی وجود ندارد. با این حال اگر رژیم اسرائیل تا پیش از ساعت ۴ بامداد به وقت تهران، تجاوز غیرقانونی خود علیه مردم ایران را متوقف کند، ما نیز قصد ادامه پاسخ نظامی پس از آن را نداریم.»

این اهارات عراقچی در حالی بود که مقامات اسراییل نیز از آتش‌بس خبر داده بودند. اگرچه پس از اعلام آتش‌بس شهروندانی که در چند شهر ایران از جمله تهران خانه‌های خود را رها کرده و به مناطق امن‌تر پناه برده بودند به خانه‌های خود بازگشتند اما همچنان با گذشت ۱۰ روز از آتش‌بس شرایط برای اکثر مردم «عادی» نشده است.

بسیاری از شهروندان، مانند شمار زیادی از تحلیلگران، معتقدند که آتش‌بس موقت است و هر لحظه احتمال دارد جنگ از سر گرفته شود. در این میان اظهارات متناقض دونالد ترامپ به عنوان یکی از تعیین‌کنندگان معادلات میان جمهوری اسلامی و اسراییل بر تردیدها درباره تداوم آتش‌بس افزوده است.

ترامپ طی روزهای گذشته انواع احتمالات، از تغییر رژیم در ایران تا مذاکره و کاهش تحریم‌های جمهوری اسلامی، را در اظهارات مختلف و دو پهلو مطرح کرده است.

آرایش سرکوب در کنار لفاظی‌های جنگی!

اگرچه برخی مقامات حکومت تلاش دارند «اوضاع» را در کشور عادی جلوه داده و جنگ را با «توهم پیروزی نظام» پایان یافته قلمداد کنند اما آرایش جنگی حکومتی که پدافندش از دست رفته و توان ناچیز نظامی‌اش به شدت آسیب جدی دیده، به صورت لفاظی ادامه دارد.

بسته ماندن بخش بزرگی از حریم هوایی ایران به علت نابود شدن پدافند و تأسیسات آنهم در حالی که کنترل آن در اختیار اسرائیل و آمریکاست، بیرون نیامدن رهبر جمهوری اسلامی از مخفیگاه پس از سه هفته، حملات سنگین و البته بی‌حاصل سایبری جمهوری اسلامی به زیرساخت‌های ایالات متحده، اعلام قطع همکاری با آژانس انرژی اتمی و حتا «محارب» اعلام کردن ترامپ و نتانیاهو، نشان می‌دهد جمهوری اسلامی یا برنامه و علاقه‌ای برای تداوم آتش‌بس با اسراییل ندارد یا هنوز از شوک‌های ضربات سنگین ۱۲ روزه و توافق ‌اعلام‌‌نشده‌ی جهان علیه خود بیرون نیامده است.

در چنین شرایطی اما آرایش سرکوب در درون کشور پررنگ شده است. ایست‌های بازرسی همچنان در شهرهای مختلف دایر هستند و امنیت و جان شهروندان را تهدید می‌کنند. نیروهای نظامی و انتظامی در کنار لباس‌شخصی‌ها و بسیجی‌هایی که برخی از آنها نوجوان هستند در ایست‌های بازرسی، مردم و اتومبیل‌هایشان را تفتیش و از ترس حتا به آنها تیراندازی می‌کنند!

صدها شهروند طی سه هفته گذشته به بهانه حمایت یا همکاری با اسراییل بازداشت شده‌اند و دستورات ویژه قضایی برای محاکمه سریع و صدور حکم اشد مجازات علیه آنها صادر شده است؛ روندی که به عقیده بسیاری از فعالان حقوق بشر زمینه‌ساز اعدام‌های گسترده‌تر در جمهوری اسلامی خواهد شد.

مجلس شورای اسلامی نیز شتابزده «طرح تشدید مجازات همکاری‌کنندگان با دولت‌های متخاصم» را  تصویب کرده که بر اساس آن شهروندانی که همکاری یا ارتباطی با دولت اسراییل داشته باشند به «اعدام» محکوم خواهند شد.

این طرح ابعاد دیگری را هم برای سرکوب شهروندان پیش‌بینی کرده؛ در ماده پنج این طرح آمده استفاده، حمل، خرید، فروش، واردات یا در اختیار گذاشتن ابزارهای الکترونیک ارتباطی اینترنتی مانند استارلینک شش ماه تا ۱۰ سال زندان در پی خواهد داشت.

جمهوری اسلامی در شرایطی از همه ظرفیت خود برای سرکوب هرچه بیشتر شهروندان استفاده می‌کند که خودش جنگ را به کشور تحمیل کرده و  مردم را چند دهه پس از جنگ هشت ساله، بار دیگر با هراس موشک و انفجار روبرو کرده است.

در این میان فشارهای اقتصادی در طول جنگ و پس از آتش‌بس نیز افزایش یافته و گزارش‌ها نشان می‌دهد به ویژه اقشار کم‌درآمد و حقوق‌بگیر بیشتر در معرض آسیب‌های اقتصادی قرار دارند.

کسب ‌و کارها، بدون حمایت

برخلاف ادعاهای مقامات دولتی که تلاش دارند وضعیت را «عادی» جلوه دهند، بازارهای مختلف همچنان با گذشت ۱۰ روز از آتش‌بس به حالت عادی بازنگشته‌اند. بازار بورس ایران در هفته‌ای که گذشت با ریزش شدید شاخص و ثبت رکوردی تاریخی در خروج پول از بازار روبرو شد. شاخص کل بورس ایران طی این مدت حدود ۲۰۰ هزار واحد سقوط و صف فروش بیش از ۹۸ درصد از نمادها را قرمز کرد.

وضعیت بازار بورس تصویری از واکنش فعالان بازار و سرمایه‌داران به شرایط مبهم کنونی و چشم‌انداز منفی آتش‌بس است.

دولت و بانک مرکزی همه توان خود را برای کنترل بازار ارز به کار گرفته‌اند اما با وجود ارزپاشی در بازار، با هدف افزایش عرضه نسبت به تقاضا و کاهش قیمت‌ها، همچنان روند افزایش قیمت‌ها در بازار ارز ادامه دارد.

در بازارهای مصرفی هم شرایط غیرعادی آشکار است؛ قیمت اکثر اقلام مصرفی از جمله مواد خوراکی با افزایش روبروست. برخی کالاهای ضروری مانند روغن و شیرخشک با کمبود روبرو هستند.

جمهوری اسلامی تلاش دارد از اقتصاد به عنوان ابزاری برای نمایش تحت کنترل بودن اوضاع و بی‌اثر بودن حملات نظامی اسراییل سوء استفاده ند آنهم در حالی که به عقیده بسیاری از کارشناسان اقدامات نخ‌نما شده مانند قیمت‌گذاری دستوری فقط در کوتاه‌مدت ممکن است پاسخگو باشد و قوانین اقتصاد  فارغ از خواست و اراده مقامات حکومت مسیر خود را تحمیل خواهند کرد.

در آنسو اما سرمایه‌داران و مالکان کسب‌ و کارها نیز فریب صحنه‎آرایی و ادعاهای بی‌اساس مقامات حکومتی را نخورده و به پایداری شرایط موجود شک دارند و بسیاری از آنها هنوز حاضر به پذیرش ریسک بازگشت به فعالیت عادی نیستند و معتقدند هر لحظه امکان حملات نظامی وجود دارد.

بی‌اعتمادی به آتش‌بس و اعتقاد به بحرانی‌تر شدن شرایط طی ماه‎های آینده سبب شده صاحبان کسب ‌ و کار برای کاهش زیان‌های خود تلاش کنند. در این میان، یکی از نخستین ‌اقدامات اخراج بخشی از نیروی کار است. بر اساس گزارش‌ها در حوزه گردشگری حدود نیمی از کارکنان یا اخراج شده و یا به مرخصی اجباری رفته‌اند.

از سوی دیگر، مدیران و مالکان واحدهای مختلف صنعتی، تولیدی و خدماتی مطمئن هستند دولت هیچ حمایتی از آنها نخواهد کرد. اگرچه در روزهای گذشته  مقامات دولتی وعده‌هایی برای ارائه بسته‌های حمایتی، از جمله به صورت پرداخت وام، به برخی بخش‌های اقتصادی داده‌اند اما فعالان اقتصادی اطمینان دارند این وعده‌ها عملی نخواهد شد و برای مثال نظام بانکی چنان شرایط پیچیده‌ای برای متقاضیان در نظر خواهد گرفت که وام‌ها اصلا پرداخت نشود!

شهروندان، قربانیان همیشگی

انتظار همراه با بیم و امید این روزها در میان مردم موج می‌زند. شهروندانی که در روزهای جنگ بی‌پناه رها شده و هیچ حمایتی، حتا به صدا درآوردن آژیر خطر و پناهگاه و آموزش درباره مراقبت‌های دوران جنگ و اسکان در اماکن  امن دریافت نکردند، حالا در دوران آتش‌بس با تشدید مشکلات اقتصادی روبرو هستند.

شوک و هراس جامعه از حملات نظامی با شوک‌های قیمتی در بازار و تشدید رکود تورمی گره خورده و روزهای پر التهابی برای اقشار مختلف به ویژه حقوق‌بگیران و شهروندان کم‌درآمد ایجاد کرده است.

بسیاری از کارکنان بخش خصوصی و کارگران اخراج شده یا حقوق آنها عقب‌ افتاده در حالی که هزینه‌های زندگی  بر مدار صعود می‌چرخند. این شرایط به معنی کوچک‌تر شدن سفره حقوق‌بگیران و گسترش بیش از پیش فقر است.

اقتصاددانان معتقدند شوک‌های قیمتی، تشدید تورم و رکود اقتصادی نه‌ تنها باعث کاهش قدرت خرید و کیفیت زندگی می‌شود، بلکه با افزایش فشارهای روانی و اجتماعی، زمینه را برای گسترش نارضایتی عمومی و اعتراضات گسترده فراهم می‌کند و این درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی از آن هراس دارد اما به نظر می‌رسد توان و اراده‌ای برای ساماندهی به وضعیت اقتصادی و بهبود شرایط معیشتی  ندارد.

در نزدیکی پرتگاه

در این میان در حالی که بیش از ۱۰ روز از آتش‌بس گذشته اما علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی همچنان در محلی نامعلوم پنهان شده و حاضر نیست از مخفیگاه خود خارج شود. حتی با وجود برگزاری مراسم محرم در حسینیه متعلق به خودش، او در هر دو شب غایب بوده آنهم در حالی که در دوران  پاندمی کرونا  یک‌نفره در حسینیه‌اش حاضر شده بود تا عزاداری کند!

عمق نفوذ اسراییل در لایه‌های مختلف حکومت آنقدر گسترده است که دیگر هیچ مسئولی به چشم  خودش نیز اعتماد ندارد و بوی «خیانت» تا «بیت رهبری» را نیز فرا گرفته است. همین موضوع علاوه بر اینکه به سدی برای انتصابات و سازماندهی مجدد تبدیل شده، زیرا هیچ اطمینانی نیست که افراد منصوب شده با رژیم هستند یا نه، به اختلافات و شکاف‌ها میان جریانات و جناحین حکومت نیز بیش از پیش دامن زده است.

بنیه نظامی و اقتصادی جمهوری اسلامی برای از سر گرفته شدن جنگ به شدت ناتوان است و با اینهمه برای «تسلیم کامل» برنامه‌های اتمی و موشکی در برابر غرب مقاومت کرده و برای مذاکره با آمریکا تلاش می‌کند. از سوی دیگر اما  حاضر نیست در برابر خواست مردم و واگذاری قدرت نیز تسلیم شود.

این شرایط نشان می‌دهد هر اتفاقی طی روزها و ماه‌های آینده بیافتد، حتی اگر جمهوری اسلامی بتواند با تسلیم کامل به آمریکا و اسراییل حیات خود را برای مدتی دیگر حفظ کند، اما دیگر هرگز شرایط برای جمهوری اسلامی به پیش از جنگی که ۲۳ خردادماه به ایران تحمیل کرد، باز نخواهد گشت.

جمهوری اسلامی شکست‌خورده در همه‌ی ابعاد، در متزلزل‌ترین دوران عمر خود بسر می‌برد و به همین دلیل بخش‌هایی از آن بر سر دوراهیِ ماندن با نظام یا نجات خود قرار گرفته‌اند.

مردم نیز اگرچه روزهای دشواری را تحمل می‌کنند اما فلاکت نظام را می‌بینند و امیدشان در انتظار فرصتی است که سرانجام بتوانند نقطه‌ی پایان بر رژیم جنگ‌افروز و سرکوبگری بگذارند که بیش از چهار دهه یک زندگی عادی در آزادی و امنیت و آسایش و همزیستی و صلح را از آنان ربوده است.


۱۴۰۴ تیر ۳۱, سه‌شنبه

ملی‌نمایی؛ آخرین سنگرِ فریب

 


روح‌الله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ ملی‌گرایی را «کفر» و «اساس بدبختی مسلمین» می‌دانست و معتقد بود «ملی‌گراها لشکرهای شیاطین» هستند. او رهبر انقلابی بود که بر پایه دو اندیشه و بنیه‌ی چپگرا و اسلامگرا، علیه پادشاهی پهلوی شکل گرفت. اکنون، جمهوری اسلامی در ذلّتی که فکرش را هم نمی‌کرد، پشت ملی‌گرایی به عنوان آخرین سنگر فریب برای بقا پناه گرفته و با چنگ انداختن بر میهن‌دوستی به دنبال مشروعیتی است که طی ۴۶ در اندیشه و عمل مردم از بین رفته است.

تیرماه ۱۴۰۴ خورشیدی نقطه عطف تاریخی برای جمهوری اسلامی به شمار می‌رود. پس از ۱۲ روز جنگ تمام‌عیار با اسراییل، جمهوری اسلامی بیش از ۳۰ فرمانده ارشد نظامی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را از دست داد و بخش قابل توجهی از توان موشکی و نظامی حکومت در عملیات نظامی اسرائیل با عنوان «طلوع شیران» آسیب دید. حکومت بدون اینکه اختیاری درباره ادامه یا توقف جنگ داشته باشد، با دستور دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده از آتش‌بس استقبال کرد بدون آنکه از هراس ادامه‌ی حملات رها شده باشد. بر کشور نیز  شرایط نه جنگ و نه صلح حکمفرماست.

نفوذ باورنکردنی اسراییل و هراس یک چشم از چشم دیگر!

مهمتر اما، نفوذ گسترده اسراییل در لایه‌های مختلف و بالای ساختار حکومت است که بر اساس گزارش‌ها بیش از یک دهه پیش آغاز شده و بر پایه همین نفوذ در چندین عملیات طی سال‌های گذشته ده‌ها تن از مقامات ارشد حکومت که از پوشش‌های ویژه امنیتی برخوردار بودند در عملیات ترور کشته شدند و همچنین به تأسیسات نظامی آن انواع آسیب‌ها وارد آمد و  اسناد برنامه‌های اتمی به سرقت رفت.

حکومتی که سال‌ها با ادعای عمق نفوذ و اقتدار در داخل کشور هراس‌آفرینی و مردم را سرکوب می‌کرد و تهدیدهای بین‌المللی خود را پیش می‌برد، حالا چنان از سایه خود نیز هراس دارد که رهبرش از نخستین ساعات آغاز جنگ تا کنون پنهان شده و طی چهار هفته گذشته تنها ساعتی در یک مراسم عزاداری در حسینیه‌ی «بیت» خودش حاضر شد و پس از آن  نیز بار دیگر به مخفیگاه گریخت.

ترس مقامات حکومتی و موجی از بی‌اعتمادی آنها نسبت به یکدیگر آنقدر عیان است که عبدالله شهبازی توده‌ای تواب و رئیس سابق مرکز پژوهش‌‌های وزارت اطلاعات و از معتمدان علی خامنه‌ای که کتاب‌هایش با بودجه دولتی مورد تأیید و تمجید «رهبر» قرار می‌گرفت و چند سال پیش ساکن آمریکا شد، در مطلبی عمومی نوشته: «فضای کشور در اختیار قدرت متخاصم است و مقامات بلندپایه و میان پایه در وضعی شبیه به اعضای گروه‌های چریکی مخفی قرار گرفته‌اند. در کشور تحت حاکمیت خود باید هرشب خانه امن عوض کنند و وسایل ارتباطی مانند موبایل را از خود دور کنند از بیم ترور.»

پروژه‌هایی صرفا برای کمی بیشتر ماندن

جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته و به ویژه از سال ۱۳۶۸ که دوران رهبری علی خامنه‌ای با مرگ روح‌الله خمینی آغاز شد، در حالی که ظاهرا در حال معماری نظام و تثبیت قدرت بود اما در عمل مرحله به مرحله با از دست دادن پایگاه اجتماعی و فقدان مشروعیت در داخل، و تضعیف و انزوا در صحنه بین‌الملل روبرو بود.

طی این مدت، در هر مرحله، نسخه‌هایی برای بقا از سوی اتاق‌فکرهای امنیتی طراحی و اجرا شد. نقش‌آفرینی اصلی نیز طی ربع قرن گذشته به جناح اصلاح‌طلبان حکومت سپرده شده که خود را «خندق نظام» و «کاتالیزور» می‌دانند.

«مردم‌سالاری دینی»، «گفتگوی تمدن‌ها»، و «تقویت جامعه مدنی» از جمله پروژه‌هایی هستند که در شکمِ ابَرپروژه شکست‌خورده‌ی اصلاحات تعریف شدند تا حکومت بتواند با آنها چند سال مردم را سر کار بگذارد و توهم «اصلاح» و «تغییر» از این طریق را به روح جامعه تزریق کند.

توسل به دستاویزهای مختلف برای ترمیم پایگاه اجتماعی و حفظ حیات نظام به اشکال مختلف دیگری نیز بروز کرد. از جمله «فسادزدایی» که به شکلی نخ‌نما از سوی جناحین مختلف حکومت و قوه قضاییه مطرح شد و البته همزمان با این شعارها و حتا همراه با اعدام افراد به عنوان «سلطان» فلان و بهمان، فساد بیشتر و بیشتر در تار و پود حکومت تنیده و به یکی از دلایل مهم فروپاشیدگی امروز ساختار نظام و فراهم آمدن فضای «نفوذ» برای اسراییل تبدیل شد.

نام «ایران» نیز در دوره‌های مختلفی به ویژه در دوران انتخابات نمایشی ریاست جمهوری از سوی جناحین مختلف به عنوان ابزاری برای گرم شدن تنور انتخابات مورد سوء استفاده قرار می‌گرفت. برای نمونه در اوایل تشکیل دولت محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم مشایی معاون و دست راست احمدی‌نژاد با «ایرانگرایی» موج‌سواری می‌کرد و از تمدن ایران و هخامنشیان می‌گفت!

اما شاخص‌ترین و حقیرانه‌ترین سوء استفاده انتخاباتی از نام «ایران» در سیرک انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ بود که اصلاح‌طلبان برای جذب رأی به نام مسعود پزشکیان رنگ فیروزه‌ای را که نماد پادشاهی و پهلوی است به عنوان رنگ انتخاباتی خود و شعار «برای ایران» را که در «پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی مورد تأکید قرار گرفته دزدیدند و به شعار انتخاباتی خودشان تبدیل کردند!

وجود جمهوری اسلامی، وهن ملی‌گرایی!

اکنون در تیرماه ۱۴۰۴ اتاق‌فکرهای امنیتی حکومت برای نجات جمهوری اسلامیِ در حال احتضار به صورتی سازمانیافته «ملی‌نمایی» را به عنوان احتمالا «آخرین» پروژه امنیتی در جهت حفظ نظام طراحی کرده‌اند.

علی خامنه‌ای در اقدامی مضحک  در حالی که با تدابیر شدید امنیتی و غیاب بسیاری از مسئولان ارشد حکومت در جمعی کوچک و گزینشی در حسینیه‌اش حاضر شد، از محمود کریمی مداح فاسد و سرکوبگر نظام خواست که در میانه نوحه‌خوانی عاشورا، «ای ایران» را بخواند!

البته منظور خامنه‌ای و آنچه مداح‌ وی خواند ترانه «ای ایران ایران» با شعر تورج نگهبان و اجرای محمد نوری بود. مداح همچنین کلمه «ایران» را به «ایران عاشورایی» و  «ایران کربلایی» و «ایران ذوالفقارها» تبدیل و نشان داد که «ملی‌گرایی» نظام از چه نوع است.

سرود معروف و قدیمی «ای ایران»  نیز توسط مداحان با عبارات بی‌ربط مذهبی سرقت و تحریف شد. انگار که نه متن و پیام این ترانه‌ها و سرودها، بلکه صرفا آهنگ آنهاست که در دل یک ملت حک شده و هربار آتش عشق میهن را در قلب آنها شعله‌ور می‌سازد!

مقامات و نیروهای سایبری جمهوری اسلامی از دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز بطور سازمانیافته بر مدار دروغین ملی‌گرایی قرار گرفته‌اند و از «ایران» و «میهن» می‌گویند.

این در حالیست که ظهور و موجودیت جمهوری اسلامی همواره وهن ملی‌گرایی و ایراندوستی بوده و هست چرا که اسلام سیاسی اساسا ترکیبی از دو ایدئولوژی چپگرا و اسلامگراست که هر دو بر پایه «جهان‌وطنی»، یکی «امت واحده اسلام» و دیگری «انترناسیونالیسم»، بنا شده‌اند.

نمایش مضحک «ملی‌نمایی» که این روزها از سوی جمهوری اسلامی و وابستگانش به اجرا درآمده، نشانه روشنی از شکست تمام‌عیار جمهوری اسلامی است. حکومتی که سال‌ها با عزم راسخ به زدودن نمادها و فرهنگ و هویت ملی ایرانیان در همه عرصه‌ها مشغول بوده و حالا با رهبری که در دخمه‌ مخفی شده، با «ملی‌نمایی» و «ای ایران» سینه می‌زند!

در آنسو اما مردم به یاد دارند که چطور سرکوبگران  حکومت با نعره‌های «حیدر، حیدر» به جان جوانان معترضی می‌افتادند که در خیزش‌های ملی در دفاع از ایران و منافع ملی و علیه جمهوری اسلامی بپا خاستند و همین رژیم آنان را به زندان انداخت و شکنجه کرد و در زندان و خیابان جان آنان را گرفت.

علی خامنه‌ای بدون شک نخواهد توانست با نمایش ملی‌نمایی، مردم ایران را تحت تأثیر قرار داده و برای حکومت فروپاشیده‌اش جان دوباره بخرد. جمهوری اسلامی و ملی‌گرایی جمع اضداد هستند و با هیچ فرمول و ترفندی بهم نمی‌چسبند. ملی‌گرایی از همان آغاز روی کار آمدن این نظام، وقتی که طرفداران رژیم در سال‌های ۵۸ و ۵۹ مجبور شدند کف بر دهان در خیابان‌ها تهدید کنند: «دموکراتیک و ملی هر دو فریب خلق‌اند»، به تدریج به جنبشی فراگیر تبدیل شد که ریشه در جان یک ملت کهن دارد و سرانجام نیز بر این نظام فرقه‌ای پیروز خواهد شد.


۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه

آخرین روزها برای خامنه‌ای

 


از بامداد روز ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، حملات هوایی بی‌سابقه‌ی ارتش اسرائیل برای هدف قرار دادن فرماندهان ارشد شخصیت‌های علمی مرتبط با مراکز حساس نظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی در عمق خاک ایران آغاز شد.

موج اول این حملات متکی بر عملیات دقیق اطلاعاتی موساد بود که طی آن، پیش از ورود جنگنده‌ها، پهپادهای کوچک انفجاری در عملیات نفوذی، مراکز راداری و سامانه‌های پدافندی سپاه پاسداران را در نزدیکی تاسیسات کلیدی مانند نطنز، اصفهان و خجیر از کار انداختند. همین زمینه‌سازی باعث شد تا جنگنده‌های اسرائیلی با کمترین ریسک وارد آسمان ایران شوند و ضربات دقیقی را به مراکز زیرساختیِ برنامه هسته‌ای و موشکی رژیم وارد کنند. منابع اطلاعاتی غربی این حملات را از نظر دقت و موفقیت، با حملات هوایی به راکتور «اوسیراک عراق» در سال ۱۹۸۱ مقایسه کرده‌اند؛ با این تفاوت که این‌بار هدف نه یک تاسیسات منفرد، بلکه مجموعه‌ای از اهداف کلیدی در سراسر ایران بود.

در روزهای نخست، سکوت خبری سنگینی بر تهران حاکم شد. رسانه‌های رسمی تنها به اشاره‌هایی مبهم درباره «حادثه صنعتی» یا «خرابی سیستم‌های برق‌رسانی» بسنده کردند، اما منابع مستقل، خبر از انفجارهای مهیب، تخلیه اضطراری مراکز حساس، و کشته شدن تعدادی از دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان سپاه در حملات دادند. اسرائیل در بیانیه‌هایی غیرمستقیم اعلام کرد که توانسته ظرفیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی را بین دو تا سه سال به عقب براند. این ارزیابی، ضمن آن‌که هشدار قاطعی به تهران بود، پیامی نیز به جامعه بین‌الملل منتقل می‌کرد که تل‌آویو در صورت لزوم، همچنان قادر است بدون نیاز به همراهی جهانی، از خطوط قرمزش دفاع کند.

جمهوری اسلامی با تاخیری دو روزه به این حملات واکنش نشان داد. موشک‌ها و پهپادهایی از خاک ایران به سمت اسرائیل شلیک شد که بسیاری از آن‌ها یا در آسمان منهدم شدند یا به مناطق غیرنظامی کم‌اهمیت برخورد کردند. این حملات با واکنش شدیدتر اسرائیل مواجه شد و دور جدیدی از حملات دقیق به مراکز موشکی، فرماندهی و هسته‌ای رژیم  انجام گرفت. در همین بازه، حزب‌الله لبنان، برخلاف انتظار برخی تحلیلگران، بیانیه‌ای صادر کرد که نشان می‌داد هیچ برنامه‌ای برای ورود به جنگ ندارد. سکوت شبه‌نظامیان شیعه عراق و نیز ناتوانی حوثی‌ها در پاسخ موثر، عملاً رژیم را در میدان تنها گذاشت. رژیم ایران که از حمایت مستقیم هیچیک از متحدان منطقه‌ای خود بهره‌مند نشد، ناگزیر به نوعی توازن نمایشی روی آورد: ارسال پیام‌هایی به ترکیه، قطر، چین و حتی عمان برای کمک به میانجیگری، همزمان با تهدید لفظی علیه پایگاه‌های آمریکا در منطقه.

در این میان، ایالات متحده که از ابتدای حملات اسرائیل رویکردی ظاهراً خنثی اتخاذ کرده بود، ناگهان موضع خود را به طرز چشمگیری آشکار ساخت. ناوهای هواپیمابر آمریکا، از جمله یو‌اس‌اس آیزنهاور و هری ترومن، به‌ سرعت وارد خلیج فارس و دریای عمان شدند. بمب‌افکن‌های پنهانکار (بی ـ۲)،  از مقرهای خود به سمت گوام و احتمالاً دیگو گارسیا، پایگاه معروف آمریکا در اقیانوس هند، به پرواز درآمدند. حضور این بمب‌افکن‌ها که توان حمل بمب‌های عظیم‌الجثه (جی‌بی‌یوـ۷۵) موسوم به «مادر همه بمب‌ها» را دارند پیامی روشن به آیت الله‌هاست.

همزمان، تصاویر ماهواره‌ای نشان دادند که هواپیماهای جنگی آمریکا به شکل قابل‌ توجهی پایگاه العُدید در قطر را ترک کرده‌اند که نشان از تغییر چینش دفاعی و آمادگی برای موقعیت‌های نامتقارن داشت. این تغییر نشان داد که دولت ترامپ برخلاف گمانه‌های ابتدایی در حال آماده‌سازی بستر نظامی برای حمله به تاسیسات فردو است. ترامپ درواقع در حال تغییر آرایش نظامی  ایالات متحده آمریکا از حالت دفاعی پیشگیرانه به آرایش تهاجمی است و امکان حملاتی کمتر از ۲۴ ساعات  به تاسیسات اتمی ایران بسیار بالاست. این اقدام ایالات متحده آمریکا در هدف قرار دادن تاسیسات اتمی فردو که به نوعی می‌توان گفت تنها سلاح جمهوری اسلامی در مقابل جهان بین الملل است، سیگنالی آشکار به جمهوری اسلامی خواهد داد: [اگر تسلیم نشوی نابود خواهی شد] و گام بعدی حقیقتا هدف قرار دادن خامنه خواهد بود.

در همین بازه، رژیم جمهوری اسلامی به ناگاه و به شکلی همه‌جانبه، اتصال اینترنت در سراسر کشور را به مدت بیش از چهل ساعت بطور کامل قطع کرد. این اختلال، از نظر گستره و شدت، بی‌سابقه بود و حتی بسیاری از اپلیکیشن‌های مالی، خدمات بانکی و زیرساخت‌های ارتباطی دولتی را نیز مختل کرد. روایت رسمی این بود که «باید در مقابل نفوذ سایبری اسرائیل، از کشور محافظت کرد»، اما بسیاری از ناظران مستقل تحلیل کردند که هدف اصلی از قطع اینترنت، جلوگیری از سازمانیابی و انتشار اخبار دقیق درباره حملات اسرائیل و نارضایتی عمومی بود. در این مدت، پیام‌رسان‌های داخلی به شدت تبلیغ شدند، اما کاربران ایرانی، که به تجربه دریافته‌اند این پلتفرم‌ها زیر نظر نهادهای امنیتی‌اند، با اکراه و اضطراب از آنها استفاده کردند. فضای داخلی ایران پر از شایعه، ترس، سردرگمی و انتظار بود. نه خبر رسمی‌ای منتشر می‌شد، نه مردم می‌دانستند وضعیت چقدر وخیم است.

با بازگشت تدریجی اینترنت در روز نوزدهم ژوئن، ناگهان روایت جدیدی از سوی رسانه‌های حکومتی کلید خورد: گزارش‌های جهت‌دار درباره «آغاز به‌کار مجدد مراکز دولتی»، «موفقیت پدافند هوایی در دفع حملات»، «اصابت ده‌ها موشک سنگین به مراکز حساس در خاک اسرائیل» و حتی «شکست عملیات روانی دشمن» به‌ صورت متمرکز منتشر شد. این عملیات رسانه‌ای دقیقاً همان چیزی بود که در سال‌های گذشته نیز تجربه شده: جنگ روانی از سوی حکومت برای القای این پیام که «اوضاع تحت کنترل است و قدرت و تسلط در دست حاکمیت است». همچنین به‌ نظر می‌رسد بخشی از این پیام‌رسانی با هدف تزریق یأس به معترضان و مخالفان بود: اینکه تصور نکنید این حملات از سوی «دشمن خارجی» به سقوط نظام ختم خواهد شد. این همان الگوی روانی‌ای‌ست که جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر بارها تکرار کرده: از انتخابات ۸۸ تا اعتراضات آبان ۹۸، هر جا که امکان فروپاشی محتمل شده، رژیم تلاش کرد تا نمایشی از قدرت را به صحنه بیاورد.

با این حال، با وجود تلاش‌های دستگاه تبلیغاتی رژیم، واقعیت‌های میدانی انکارناپذیر است. رژیم در طول این دو هفته چندین مرکز استراتژیک خود را از دست داده، بسیاری از فرماندهان و دانشمندان کلیدی‌اش را از دست داده و در سطح بین‌المللی نیز تنها مانده است. نه حزب‌الله، نه حماس، نه حشدالشعبی و نه حوثی‌ها، هیچکدام حاضر به پرداخت هزینه سنگین جنگی برای نجات جمهوری اسلامی نشده‌اند. در داخل، دولت به‌ شدت دچار بحران اعتماد عمومی است و فضای تهران، اهواز، شیراز و تبریز پر از ترس و بی‌اطمینانی است. تحرکات نظامی آمریکا و اسرائیل ادامه دارد و نشانه‌ای از توقف حملات دیده نمی‌شود.

اگرچه در ظاهر روایت رسمی در حال بازسازی تصویر یک “نظام مقتدر و مسلط بر شرایط” است، اما واقعیت پشت صحنه آن است که جمهوری اسلامی در آخرین روزهای حیات خود قرار دارد. علی خامنه‌ای مشروعیت و تسلط خود را بر اداره‌ی امور نظامی و درون‌حاکمیتی از دست داده و همزمان مشروعیت اجتماعی‌اش حتی در میان خودی نیز از میان رفته است. به همین دلیل، هرچند هنوز سقوط نظام رخ نداده، اما گام‌هایی که طی این دو هفته برداشته شده، مسیر فرسایش شتاب‌یافته‌ای را گشوده که قابل برگشت نیست.

در این مرحله، اسرائیل ممکن است با بهره‌گیری از واحدهای عملیات ویژه موساد در داخل خاک ایران که پیشتر نیز ثابت شده‌اند توان انجام عملیات دقیق و بی‌صدا را دارند دست به موجی از ترورهای هدفمند بزند؛ ترورهایی نه صرفاً در سطوح علمی، بلکه در لایه‌های ارشد اطلاعاتی، امنیتی و حکومت جمهوری اسلامی. هدف از این اقدامات، پاشیدن بذر وحشت و بی‌اعتمادی در درون حاکمیت است. به‌محض آنکه فرماندهان احساس کنند هیچ‌ جا امن نیست، انسجام درون‌حاکمیتی به‌ سرعت از هم می‌پاشد. همزمان، آمریکا با حفظ و گسترش آرایش نظامی‌اش در منطقه، نوعی «سایه بلند تهدید» بر تهران می‌اندازد؛ تهدیدی که حتی اگر عملی نشود، بار روانی آن بر ذهن مسئولان و مردم ایران گران خواهد بود هرچند چنین تغییر آرایش پر هزینه‌ای برای آمریکا، نشان از آماده‌سازی برای رویارویی نظامی با رژیم آیت‌الله‌ها را دارد. اکنون جمهوری اسلامی در وضعیتی در جنگ قرار گرفته که در آن نه خبری از آتش‌بس است و نه پیروزی. تنها دو گزینه پیش روست؛ «تسلیم یا سرنگونی». این وضعیتی است که در آن هر لحظه ممکن است ضربه نهایی از سوی قدرت برتر وارد شود.

در همین بازه، نشانه‌هایی از نافرمانی پنهان در درون سیستم امنیتی جمهوری اسلامی ظاهر خواهد شد. اگرچه بخش بزرگی از دستگاه سرکوب هنوز وفادار باقی‌ خواهد ماند، اما فرماندهان رده‌میانی و عناصر اطلاعاتی وابسته به «بیت رهبری» که پیشتر از مصونیت برخوردار بودند، ممکن است به‌ یکباره طعمه ترورهای هدفمند یا پاکسازی‌های داخلی شوند. به‌ ویژه اگر موساد موفق شود به‌ شکلی هدفمند برخی از این افراد را نه تنها حذف فیزیکی کند، بلکه فایل‌های صوتی، تصویری یا اسناد طبقه‌بندی‌شده‌ای از آنها منتشر سازد، دیگر حفظ وحدت فرماندهی امنیتی ممکن نخواهد بود. در آن نقطه، سیستم به سمت فروپاشی از درون حرکت می‌کند. بدین معنا که حتی بدون دخالت خارجی بیشتر، نظام به‌ دلیل درز اطلاعات، افت روحیه، و جنگ قدرت در درون دستگاه رهبری به حالت فلج خواهد رسید. سکوت چند روزه علی خامنه‌ای پس از حملات اخیر نیز از احتمال وقوع این اقدامات حکایت دارد.

اگر نام علی خامنه‌ای نیز در لیست اشخاصی که باید حذف شوند قرار داشته باشد، که سال‌ها بر محور او حکومت ادامه یافته، ناگهان رژیم در مقابل چشم جامعه فرو خواهد ریخت. اینگونه است که بستر نافرمانی مدنی هموار می‌شود. در چنین موقعیتی، حتی اگر حکومت همچنان نیروی سرکوب داشته باشد، اما مردم جسارت بیشتری برای اشغال خیابان، اعتصابات گسترده، و حرکت به‌ سوی ساختمان‌های دولتی از خود نشان خواهند داد. سقوط رژیم در این سناریو نه با حمله زمینی خارجی، بلکه با فشار ترکیبی روانی، فروپاشی نمادین، نافرمانی مدنی و انفجار نهایی درونی حاصل می‌شود همزمان، اپوزیسیون ایران که سال‌ها گرفتار تفرقه، بی‌برنامگی و بی‌اعتمادی متقابل بود، اکنون در آستانه یک فرصت تاریخی ایستاده است. حضور پررنگ‌تر شاهزاده رضا پهلوی در رسانه‌ها، تماس‌های آشکار و پنهان او با نهادهای بین‌المللی و دولتمردان و گسترش حمایت مردمی از ایشان، همگی نشان می‌دهد که در صورت سقوط رژیم، مسیر گذار می‌تواند با محوریت شخصیتی ملی، سکولار، و معتدل پیش برود. این مسیر می‌تواند مانع از هرج‌ و مرج، تجزیه‌طلبی، یا ظهور گروه‌های افراطی شود و امکان بازسازی نظام سیاسی دموکراتیک را فراهم کند.

البته هنوز موانع بسیاری در پیش است از جمله ساختارهای موازی اطلاعاتی جمهوری اسلامی، حضور افراد نفوذ‌کرده در میان جریان اپوزیسیون و البته منافع جامعه‌ی بین‌الملل می‌تواند همچنان چالش‌هایی جدی ایجاد کند. اما آنچه اکنون متمایزکننده این دوران از همه مراحل قبلی است، فرسایش کامل درونی رژیم است. جمهوری اسلامی از درون تهی شده؛ دیگر نه ایدئولوژی دارد، نه چشم‌انداز اقتصادی، نه مشروعیت سیاسی، و نه جایگاه بین‌المللی. در چنین وضعیتی، کوچکترین جرقه جدیدی از یک عملیات دقیق برای هدف گرفتن خامنه‌ای گرفته تا یک قیام مردمی هماهنگ، می‌تواند همان نیروی پیشرانی باشد که موتور خاموش‌شده تاریخ را دوباره به حرکت درخواهد آورد.

در پایان باید گفت که ما در میانه یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران ایستاده‌ایم. آنچه روزی بعید به نظر می‌رسید، اکنون در آستانه تحقق است. پایان جمهوری اسلامی، اگرچه هزینه‌هایی گزاف دارد اما راه را برای بازگشت ایران به جامعه جهانی، احیای ایران نوین، توسعه پایدار و کرامت انسانی باز خواهد کرد. در این مسیر، نقش نیروهای مسئول و بیدار جامعه، از مردم عادی گرفته تا فعالان سیاسی بیش از همیشه مهم است. گذار از دیکتاتوری به دموکراسی، نه فقط تغییر یک رژیم، بلکه احیای پیکر بیجان میهن است.


۱۴۰۴ خرداد ۳۰, جمعه

جنگ، بیم، امید

 


یک هفته از جنگ اسراییل و جمهوری اسلامی گذشته و حملات از سوی دو طرف در ابعاد بسیار متفاوت ادامه دارد. جدا از بُعد نظامی، این جنگ به پرده نمایش دیگری از ناکارآمدی و تباهکاری حکومتی تبدیل شده که مردم را نه تنها بی‌پناه‌ در شرایط جنگی رها نموده بلکه آنها را با تهدید و وحشت‌آفرینی و قطع اینترنت وانواع کمبودها و حتا سرکوب و دستگیری با رنج و هراس مضاعف زیر فشار قرار داده است.

بامداد جمعه ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴ فصل مهمی در تاریخ معاصر ایران آغاز شد. جمهوری اسلامی پس از چهار دهه دشمنی ایدئولوژیک، جنگ‌افروزی و تهدید علیه موجودیت اسراییل به عنوان یک کشور عضو سازمان ملل، سرانجام همانطور که در تمام سال‌های گذشته در تحلیل‌های مختلف کیهان لندن بر اساس شواهد و ذات رژیم ارزیابی می‌شد، یک جنگ تمام‌عیار را بر کشور و ملت ایران تحمیل کرد.

اسرائیل در یک عملیات پیچیده و هماهنگ و برنامه‌ای که سال‌ها خود را برای آن آماده کرده بود، نقاط مختلفی را در شهر تهران با موشک‌های نقطه‌زن مورد حمله قرار داد که محل زندگی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چند تن از عوامل هسته‌ای رژیم بودند. همزمان انفجارهایی نیز در تأسیسات هسته‌ای نطنز در استان اصفهان به عنوان یکی از مهمترین سایت‌های اتمی روی داد.

در عملیات بامداد ۲۳ خردادماه مقاماتی مانند حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امیر علی حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه، محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، فریدون عباسی و محمدمهدی طهرانچی از دانشمندان ارشد هسته‌ای کشته شدند. علی شمخانی مشاور سیاسی علی خامنه‌ای و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در «پنت هاوس» خود هدف قرار گرفت اما جمهوری اسلامی ادعا می‌کند که او زنده و با حال وخیم در بیمارستان بستری است.

عملیات اسرائیل علیه جمهوری اسلامی با عنوان «طلوع شیران» تا زمان تنظیم این گزارش (پنجشنبه ۲۹ خرداد) ادامه یافته و علاوه بر از میان برداشتن مقامات ارشد نظامی و سیاسی حکومت، مراکز مختلف نظامی و تسلیحاتی و تأسیسات و زیرساخت‌های انرژی زیر حملات مداوم قرار دارند.

این حملات از ۲۴ ساعت بعد با پاسخ موشکی جمهوری اسلامی همراه شد. بر اساس آمارهای پراکنده به نظر می‌رسد طی شش روز گذشته دست‌کم ۲۷ تن از مقامات ارشد نظامی و هسته‌ای حکومت به صورت هدفمند توسط اسراییل حذف شده‌اند. در این میان شمار دیگری از مقامات رده‌های میانی در حملات به مراکز نظامی در شهرهای مختلف نیز کشته شده‌اند.

مانند هر جنگ دیگری تلفات غیرنظامی نیز در حملات به مراکز استراتژیک جمهوری اسلامی وجود داشته از جمله نیروهای «هلال احمر» و شهروندان عادی که کشته یا مجروح شده‌اند. موشک‌های متقابل جمهوری اسلامی تا کنون  به مناطق مسکونی و بیمارستان در اسرائیل اصابت کرده و شماری از ساکنان یهودی و عرب این کشور و همچنین شهروندان خارجی را به قتل رسانده یا مجروح کرده‌اند.

جنگ جمهوری اسلامی علیه شهروندان

از ساعاتی پس از شروع جنگ، در حالی که شهروندان با هراس ناشی از حملات نظامی اسراییل روبرو بودند، جمهوری اسلامی موج تهدیدهای امنیتی و قضایی علیه مردم را آغاز کرد.

نهادهای امنیتی، قوه قضاییه و نیروی انتظامی در طول هفته گذشته در چندین اطلاعیه شهروندان را به برخوردهای جدی قضایی در صورت انتشار محتواهایی درباره جنگ و به طرفداری از اسرائیل در شبکه‌های اجتماعی تهدید کرده‌اند. در همین رابطه ده‌ها شهروند بازداشت شده‌اند!

همچنین گشت‌ها و ایست‌های بازرسی در شهرهای مختلف ایجاد شده؛  این اقدامات علیه شهروندان عادی در حالیست که اسرائیل از سال‌ها پیش با نفوذ در شبکه امنیتی، اجرایی، حمل و نقل و صنعت ایران، کارخانه پهپادسازی در خود ایران تأسیس کرده تا آنها را در چنین روزهایی مورد استفاده قرار دهد! حالا نهادهای امنیتی و نظامی و بسیج با راه‌اندازی ایست بازرسی و وحشت‌آفرینی برای مردم می‌خواهند پهپادهای اسرائیلی را پیدا کنند!

بخش دیگری از بازداشت‌ها نیز با ادعای کشف خانه‌های تیمی افراد وابسته به اسرائیل صورت می‌گیرد.  غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس قوه قضاییه نیز نه تنها خواستار بازداشت و محاکمه سریع و قاطعانه کسانی شده که از دید نهادهای امنیتی و قضایی به اسرائیل نزدیک هستند بلکه به صراحت گفته باید اعدام‌ متهمان امنیتی مرتبط با اسرائیل از جمله متهمان به جاسوسی که پیشتر بازداشت شده بودند نیز اجرا شود.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نشست غیرعلنی روز سه‌شنبه ۲۷ خردادماه دو فوریت طرح تشدید مجازات همکاری‌کنندگان با دولت‌های خارجی متخاصم را تصویب کردند. بسیاری از تحلیلگران این طرح را باز کردن مسیر جدیدی در نظام قضایی ناعادلانه جمهوری اسلامی برای پرونده‌سازی و اعدام فله‌ای شهروندان به اسم «اشد مجازات» به اتهام «همکاری با دولت‌های متخاصم» ارزیابی می‌کنند.

نیروهای سایبری و سازمانیافته جمهوری اسلامی در شبکه‌های اجتماعی نیز  اتهام‌ زدن به شهروندانی را آغاز کرده‌اند که با نگاه ایدئولوژیک حکومت برای «نابودی اسرائیل» همسو نیستند و جمهوری اسلامی را عامل جنگ و حمله نظامی آن کشور به نقاطی در خاک ایران می‌دانند.

قطع اینترنت هم بار دیگر به عنوان یکی از ابزار سرکوب شهروندان به کار گرفته شده است. اینهمه در حالیست که تحلیلگران هشدار می‌دهند که جمهوری اسلامی در صورتی که از جنگ با اسرائیل جان  به در ببرد، باز «انتقام سخت» خود را به فجیع‌ترین شکل ممکن از مردم و شهروندان عادی خواهد گرفت.

سرگردانی و بی‌پناهی جنگزدگان

در این میان، شهروندان که از یکسو با تهدیدهای جنگ روبرو هستند و از سوی دیگر با تهدیدها و سرکوب‌های حکومت، بی‌پناه رها شده‌اند.

در نخستین هفته جنگ، تهران کانون حملات اسرائیل بود و هم نتانیاهو نخست وزیر  اسرائیل و  هم  ترامپ رئیس جمهور آمریکا از مردم تهران خواستند پایتخت را ترک کنند. ارتش اسرائیل نیز با تأکید بر اینکه قصد ندارد به شهروندان غیرنظامی آسیب برساند در چند مورد هشدار ترک برخی مناطق را پیش از آغاز حمله صادر کرد.ولی سخنگوی دولت چهاردهم جمهوری اسلامی به ریاست مسعود پزشکیان با رذالتی وصف‌ناپذیر گفته که مردم به این هشدارها و اخطارها اعتنا نکنند!

شمار زیادی از جمعیت میلیونی پایتخت تصمیم به ترک خانه‌های خود تا روشن شدن چشم‌انداز جنگ گرفتند. بخشی نیز به دلایل مختلف از جمله مشکلات مالی، هزینه‌های سنگین جابجایی و اقامت در شهر دیگر، سالمندی، بیماری و یا نداشتن مکانی در شهر دیگر در خانه‌ها مانده‌اند. بخشی دیگر نیز به دلیل احتمال دزدی و غارت منازل در جامعه ناامنی که حاصل جمهوری اسلامی است، ترجیح داده‌اند  در خانه بمانند.

در این بین، چه آنها که ترک خانه کرده و چه آنها که ماندگار شده‌اند مثل همیشه با هرج‌ و مرج ناشی از سوءمدیریت و ناکارآمدی حکومت روبرو هستند. جمهوری اسلامی در تمام سال‌هایی که به دنبال برنامه اتمی و ساخت موشک و پهپاد برای جنگ‌ افروزی بود، حتا یک پناهگاه قابل قبول برای شهروندان در شهرهای بزرگ و همچنین مناطقی که این تأسیسات را در آنها بنا کرده، نساخته است! در عوض، به مردم می‌گویند به مدارس و مساجد پناه ببرند! فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت اعلام کرد که ایستگاه‌های مترو، مساجد و مدارس به عنوان پناهگاه‌ در اختیار مردم قرار خواهد گرفت آنهم در حالی که نه  مدرسه و مسجد پناهگاه جنگی هستند و نه ایستگاه‌های مترو را برای مردم باز نگه داشته‌اند!

این حکومت حتا آژیر خطر پیش از حمله را نیز نتوانسته فعال کند و مردم از طریق اطلاع‌رسانی ارتش اسرائیل از حملات باخبر می‌شوند! اما تبهکاران حاکم اینترنت و پیام‌رسان‌ها را نیز یا قطع و یا محدود کرده‌اند!

آموزش همگانی درباره چگونگی حفظ ایمنی و مراقبت در شرایط جنگ و انفجار نیز هرگز در فرهنگ جمهوری اسلامی جایی نداشته آنهم در حالی که محل کار و سکونت مردم را با تأسیسات اتمی و  موشکی محاصره کرده است.

هفته گذشته صحنه کاملی از ناکارآمدی مزمن حکومت به نمایش درآمد؛ بدون سوخت ماندن شهروندانی که در ترافیک سنگین مسیرهای خروج از تهران گرفتار شدند. اقدام عجیب و پرسش‌برانگیز کاهش سهمیه سوخت اتومبیل‌ها، نیمه‌تعطیل شدن بانک‌ها و نبود اسکناس و از کار افتادن خودپردازهای بانکی، جیره‌بندی مواد غذایی مناسب برای این روزها مانند تن ماهی، کمبود نان و دیگر مواد خوراکی و افزایش قیمت نجومی برخی اقلام خوراکی در شهرهایی که مقصد ساکنان پایتخت است تنها نمونه‌هایی از  هرج و مرج و بی‌کفایتی مسئولان را  نشان می‌دهد.

نور امید در بحرانی که می‌تواند به فرصت تبدیل شود 

ایرانیان در حالی توسط‌ جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده‌اند که در شرایط جنگی نیز در بیم سرکوب و محدودیت‌ و ممنوعیت‌ بسر می‌برند. با اینهمه نور امید را در جامعه  نمی‌توان ندید.

شهروندانی که در سال‌های گذشته با اعتراضات سراسری و نافرمانی‌های مدنی مورد شدیدترین سرکوب‌های وحشیانه قرار گرفتند، حالا با حمله نظامی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی بارقه‌ای از امید را برای فراهم شدن بسترهای لازم جهت تغییرات اساسی در ساختار سیاسی احساس می‌کنند.

فارغ از نتیجه جنگی که یک هفته از آن می‌گذرد و در حالی که چشم‌انداز فوری پس از آن هنوز روشن نیست، اما پایان جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی محتمل به نظر می‌رسد.

در این میان، سناریوهای مختلفی مطرح می‌شود.

یکی، همانگونه که ترامپ گفت، «تسلیم بی‌قید و شرط» جمهوری اسلامی در برابر اسراییل و آمریکا با تقدیم امتیازهای گسترده است که احتمال استمرار آن به شکلی دیگر منتفی نیست اما چون چنین استمراری تنها با حذف عامل مردم و نیروهای مدافع دموکراسی ممکن می‌شود، پس قابل پیش‌بینی است که سرکوب داخلی و گسست‌های اجتماعی شدیدتر از گذشته ادامه خواهد یافت.

دیگری، تداوم فرسایشی جنگ و در نتیجه گسترش ناامنی در داخل و چه بسا درگیری‌های نظامی توسط گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب‌های مسلح در برخی مناطق کشور. این سناریو در صورتی احتمال قوی پیدا می‌کند که حملات نظامی اسرائیل طول بکشد و در این مدت باقیماندگان رژیم فرصت پیدا کنند تا با امکانات هنوز گسترده‌ای  که دارند خود را سازماندهی کرده و گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب را نیز به یاری بگیرند.

یک سناریوی دیگر که سبب نور امید در جامعه و مردم شده، فروپاشی حکومتی است که بر  اثر حملات نظامی بیش از پیش تضعیف شده و ورود به دوران گذار با تکیه بر نیروهای ملی و دموکراسی‌خواه با رهبری شاهزاده رضا پهلوی و با حمایت جامعه جهانی.

به نظر می‌رسد دو عامل می‌تواند سناریوی سوم را برای ایران رقم بزند: اراده ملت ایران برای بهره‌برداری از این فرصت تاریخی و عملکرد موثر و مسئولانه اپوزیسیون ملی و دموکراسی‌خواه که در تمام سال‌های گذشته نوید ایران آینده و پایدار را به مردم داده است.

در این میان، هرگونه اشتباه تاکتیکی یا تحلیلی چه از سوی آمریکا و اسرائیل و چه از سوی اپوزیسیون ملی و دموکراسی‌خواه می‌تواند نور امید مردم را خاموش کرده و آنها را از بیم جنگ فرسایشی و درگیری‌های داخلی و هرج و مرج به آغوش جریانی سوق دهد که از درون خود همین رژیم در تلاش برای نجات «جمهوری» «اسلامی» است.

از همین رو مهم است که موافقان سناریوی سوم بر ضرورت پایان دادن هرچه سریع‌تر جنگ و جمهوری اسلامی، با هم، تأکید کنند. چنانکه شاهزاده رضا پهلوی در سخنان اخیر خود در جمع برخی از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا به  درستی بیان داشت: «تنها راه پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان، کمک به ما برای پایان دادن به جمهوری اسلامی است!»