یک ماه پس از آغاز خیزش سراسری مردم علیه جمهوری اسلامی که به گفته شمار زیادی از جامعهشناسان در قالب «انقلاب» علیه جمهوری اسلامی ادامه یافته، جوانان و نوجوانانِ «دهه هشتادی» میدانداران مهم این اعتراضات هستند. آنها چه در دانشگاه و مدرسه و چه در خیابانها صحنههای بینظیر و ماندگاری از آزادیخواهی و ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی رقم زده و بار سنگین این «انقلاب» را به دوش میکشند.
این نسل در رویارویی با حکومت، شیوههای خلاقانهای از مبارزه در پیش گرفته و در بیان نظرات و خواستههای خود چه با جمهوری اسلامی و چه با رسانهها و نسلهای پیشین با صراحت لهجه روبرو میشوند. علی خامنهای در حالی رویای تبدیل کردن این نسل به سربازان «فرمانده» را داشت که همین نسل پایههای حکومت رهبر «وامانده» و «درمانده» را به لرزه درآورده است.
دختران نوجوان و جوانِ دانشآموز و دانشجو، به عنوان پرچمداران مبارزات اخیر، نه تنها خواهان آزادی پوشش و دیگر آزادیهای اجتماعی هستند بلکه با کل نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی در مبارزه هستند. دخترانی که بیش از چهار دهه هدف اصلی نظام برای تبدیل شدن به ابزار تبلیغات ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و ارائه نمونهای از «دختر مسلمان» بودند حالا در مدارس و کلاس درس تحصن کرده و با برداشتن مقنعه علیه فاشیسم مذهبی شعار میدهند و انگشت میانه را به سوی عکس خامنهای و خمینی و نظام میگیرند.
این مبارزان جوان در برابر فشارها و تهدیدهای مدیر و ناظم و معلمانی که همچنان در چهارچوب نظام ایستادهاند مقاومت میکنند. در این مسیر دانشآموزان پسر نیز همراه و همدل با دختران در مسیر مبارزه علیه جمهوری اسلامی پیش میروند.
رژیم کودککُش
جمهوری اسلامی اما با وجود امضای کنوانسیون جهانی حقوق کودک، قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته و به شیوههای مختلف به سرکوب کودکان و نوجوانان میپردازد. بر اساس گزارشها و به استناد موارد اطلاعرسانی شده، طی چهار هفته گذشته دستکم ۲۴ نوجوان زیر ۱۸ سال در خیابان توسط مأموران حکومتی با شلیک اسلحه و ضربات متعدد باتوم جان باختهاند. نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده، حنانه کیا، زکریا خیال، امیرحسین بساطی، محمدرضا سروری از جمله کودکان جانباخته هستند که بین ۱۲ تا ۱۷ سال سن داشتهاند.
همچنین صدها نوجوان در چهار هفته گذشته در شهرهای مختلف بازداشت شدند. جدا از آنکه بازداشت این کودکان اقدامی خلاف حقوق کودک به شمار میرود، این کودکان غالبا در کنار بزرگسالان در زندانها، بازداشتگاههای موقت و سیلوها نگهداری میشوند که همین موضوع نیز خطرات مضاعف برای آنها دارد.
جوّ مدارس به ویژه دبیرستانها در هفتههای گذشته امنیتیتر از پیش شده و فایلهای صوتی و ویدئوهایی از تهدید و «دانشآموز معاند» و «خرابکار» و «قانونشکن» خطاب قرار دادن دانشآموزان توسط کادر مدرسه منتشر شده است. جمهوری اسلامی وقاحت را به جایی رسانده که در مدارس گاز اشکآور شلیک کرده و تیمهای امنیتی برای «بازداشت دانشآموزان» به مدارس یورش برده و دختران و پسران را بازداشت و به مکانهای نامعلوم منتقل میکنند. همچنین وزیر آموزش و پرورش با تأیید بازداشت شماری از دانشآموزان از بیان تعداد آنان خودداری کرده ولی در اظهاراتی نگرانکننده گفته که بازداشت کودکان برای اینکه آنها به «شخصیتهای ضداجتماعی» تبدیل نشوند صورت گرفته و «برای بحث اصلاح و تربیت در مراکز روانشناسی هستند و دوستان کارشان را انجام می دهند تا بعد از اصلاح به محیط مدرسه برگردند!»
از سوی دیگر جمهوری اسلامی بخشی از کودکان و نوجوانان را در قالب نیروی سرکوب به کار گرفته تا با باتوم و اسلحه سرد به معترضان حمله کنند؛ اقدامی که قطعا مقدمه تبدیل شدن این کودکان به «شخصیت غیراجتماعی» است!
هرچند «کودککشی» و امنیتی کردن فضای مدرسه و بازداشت و شکنجه کودکان توسط جمهوری اسلامی هنوز با واکنش جدی بینالمللی روبرو نشده اما کارشناسان و فعالان حوزه کودک در ایران هشدارهای زیادی در شیوه برخورد جمهوری اسلامی با کودکان داشتهاند. از جمله بیش از ۶۰۰ فعال ادبیات، هنر و فرهنگ کودک و نوجوان روز پنجشنبه ۲۱ مهر در بیانیهای نقض حریم مدارس از سوی نیروهای نظامی و انتظامی را محکوم کردند. آنها با استناد به مواد ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۳۲، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ کنوانسیون جهانی حقوق کودک، قانون حقوق کودک مصوب سال ۱۳۹۹ و نیز قانون فضاهای آموزشی مصوب سال ۱۴۰۰ و قانون مدنی درباره شرایط دستگیری افراد زیر سن قانونی، به عملکرد نیروهای امنیتی اعتراض کردهاند.
در این میان، نوجوانان جانباخته از نخستین طعمههای جمهوری اسلامی برای سناریوسازی بودهاند و حکومت با زیر فشار قرار دادن خانوادهها و گرفتن اعترافات اجباری، در «داستانهای تکراری» درباره نیکا و سارینا اعلام کرد آنها خودکشی کردهاند. برخی معتقدند این دروغپردازیهای آشکار به دلیل هراس جمهوری اسلامی از محکوم شدن به کودککشی در محاکم بینالمللی صورت گرفته است!
گفتار و رفتار صریح و قاطع جوانان
هرچند جمهوری اسلامی به زور سرکوب مرگبار توانست بر بخشی از دهه پنجاه، شصت و هفتادیها تسلط پیدا کند و با سناریوهای اتاقهای امنیتی از جمله دوگانه اصلاحطلب- اصولگرا، ظرفیت اعتراضی و حقخواهی آنها را هدایت کند، اما برای «دهه هشتادی»ها هیچ چیز در آستین ندارد. نداشتن برگی که برای این نسل رو شود تا همچنان در چارچوب نظام و بازیهایش در تحرک باشند، از مدتها پیش از سوی برخی از تحلیلگران و مقامات حکومتی در قالب «آسیب» و «هشدار» مطرح شده بود.
نباید فراموش کرد که یکی از نخستین حضورهای این نسل در تحولات اجتماعی در هفتم آبان ۱۳۹۵ در پاسارگاد به مناسبت روز بزرگداشت کوروش بود. در آن روز هزاران نفر در پاسارگاد گرد آمدند تا در مقابل ارتجاع جمهوری اسلامی، بر فرهنگ و تاریخ ایران تکیه کنند و نشان دهند جایی خارج از جمهوری اسلامی ایستادهاند؛ در این تجمع که مقدمه تحولات سیاسی خارج از چارچوب نظام در سالهای بعد شد، حضور نوجوانان در کنار بزرگسالان چشمگیر بود. یک ماه بعد از شوک بزرگی که تجمع هزاران نفر در پاسارگاد به جمهوری اسلامی و حامیان انقلاب ۵۷ وارد کرد، سعید رضویفقیه جامعهشناس اصلاحطلب و حامی نظام، در گفتگو با وبسایت انصافنیوز تحولات آغاز شده را به عنوان «خطر» ارزیابی کرد و با تأکید بر «دهه هشتادی»ها گفت که «این نسل به محض آگاه شدن بر توانایی تاثیرگذاری و تغییر، این جمعیت انبوه حاکم بر دانشگاهها در شهرهای بزرگ و کوچک همه چیز را دگرگون کرده و از همهی جریانها عبور خواهند کرد. این نسل مثل آب رودخانه ذره ذره پشت سدهای موجود جمع میشوند و یکباره وقتی نیروی متراکمشان از نقطهی خاصی فراتر رفت به یکباره سدها را ویران خواهند کرد.»
همچنین پس از اعتراضات دی۹۶ که بطور رسمی آغازگر و یکی از نقاط عطف خیزش اعتراضی درون کشور علیه جمهوری اسلامی بود که تا امروز ادامه دارد، وزارت کشور دولت حسن روحانی پژوهشی تحلیلی درباره این اعتراضات انجام داد و نتیجه گرفت که ریشه اعتراضات جدا از مسائل اقتصادی و اجتماعی، «شکاف بین نسلی» نیز بوده است. عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور وقت درباره این موضوع گفته بود «نسلی که حالا به سن کنشگری سیاسی رسیده است و از طریق اینترنت، دسترسی بیحد و حصری هم به جهان و اطراف خود دارد، متفاوت عمل خواهد کرد.»
یکی دیگر از مهمترین نشانهها و فاصلهگذاری این نسل با جمهوری اسلامی عدم توجه به انتخابات نمایشی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بود. در حالی که اصلاحطلبان همواره بالِ اثرگذار بر نسل جوان و رأیاولیها در انتخابات نمایشی بودند اما در خرداد ۱۴۰۰ «دهه هشتادی»ها هوشیارانه بازی اصلاحطلبان را چنان بهم ریختند که این جریان حتی به آرای باطله نیز باخت. این فاصله پیشتر در اعتراضات دی۹۶ با شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» شفاف شده بود. اکنون نیز در چهار هفته گذشته تلاش اصلاحطلبان و حامیانشان نتوانسته کوچکترین توجهی از معترضان را جلب کند.
به تاریخ سپرده شدن جریان اصلاحطلب که سالهاست پروژه فریب افکار عمومی را به عهده دارد و حتی توانسته بود با صرف هزینه و پولپاشی و صدور و جاسازی مهرههایی در اپوزیسیون و رسانههای خارج کشور دست به سازماندهی بزند، یکی از مهمترین نقاط قوت خیزش ملی شهریور امسال است.
نسل «دهه هشتادی» درگیر جناحین حکومت نیست و برای به گور سپردن پیکر فاسد و فرتوت جمهوری اسلامی که زاییده انقلاب ۵۷ است تلاش میکند. شعارهای صریح و بیپردهای که دانشآموزان و دانشجویان در روزهای اخیر سر دادهاند نیز یکی از نشانههای هدف مشخص آنان برای براندازی نظام کنونی و ایجاد ساختاریست که آزادیهای فردی و اجتماعی آنها را به رسمیت بشناسد و سرزمین آنها را به کشوری امن و مرفه برای زندگی تبدیل کند.
نسل «زِد» توجه جهان را به «انقلاب ایران» جلب کرد
نسلی که در ایران به «دهه هشتادی» معروف است، در جهان به عنوان «نسل زِد» یا «نسل زی» شناخته میشود. این نسل نخستین نسل بشر است که با اینترنت و تکنولوژیهای جدید ارتباطی به دنیا آمده و بزرگ شده و نخستین نسل «شهروندان دیجیتال» به شمار میرود.
ارتباطات آزاد و گسترده این نسل از طریق پیامرسانها و فضای اینترنت سبب شده درک آنها از عباراتی چون «حق» و «آزادی» و «گردش اطلاعات» با درکی که نسلهای پیشتر داشتند متفاوت باشد. این نسل نمیتواند به ارتجاع مذهبی و ایدئولوژیک از جمله در قالب قوانین تن بدهد. هرچند برخی تلاش میکنند این نسل را بدون «ارزش»های انسانی و «بیتفاوت» و «خودپسند» و «ولنگار» معرفی کنند اما این نسل با میل شدید به «مشارکت» در همه مسائلی که به سرنوشت آن مربوط میشود، به محیط زیست و کار خود احساس «تعلق» (Engagement) دارد و برای ارتقا و بهبود آن میکوشد. این ویژگی «دهه هشتادی»ها و یا «نسل زِد» در همین اعتراضات چهار هفته گذشته در ایران به صورت تمام و کمال به نمایش درآمده است.
نسل «دهه هشتادی» ایران از طریق شبکههای اجتماعی با دیگر هم سنوسالانش در جهان ارتباط دارد و در خیزش اخیر نقش مهمی در جهانی شدن صدای مردم ایران علیه جمهوری اسلامی دارد. اعتراضات مردمی در ایران پیش از آنکه در اینستاگرام که اغلب ایرانیان در آن فعال هستند توجه جهان را به خود جلب کند، در تیکتاک و توئیتر که بیشتر مورد استقبال این نسل است، ابعاد جهانی یافت. همچنین نخستین کمپینهای حمایتی جهانی از این اعتراضات از جمله چیدن مو در تیکتاک جهانی برجسته شد. این نسل همچنین در تولید محتوای مبارزاتی، چه در ساخت و تکامل شعارها در خیابان، چه در شیوه مبارزه در کلاس درس و دانشگاه، و چه در تولید موسیقی و شعر و گرافیک به شکل حیرتآور و شگفتانگیزی موفق عمل و توجه جهان را به خود جلب میکند.
نسل «زِد» که از جمله ویژگیهای آن دوری از آرمانگرایی محض و ایدههای تخیلی و خوشبینانه و همچنین رد ساختارهای عمودی و از بالا به پایین است، امروز در ایران این امیدواری را ایجاد کرده که با نگاهی عینی و واقعگرا بتواند بعد ایرانِ بدون جمهوری اسلامی را به سرعت بازسازی و بازپروری کرده و سرزمینی آزاد و امن و آباد برای نسلهای آینده برجای بگذارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر