صدای زنگ خطر بحران محیط زیست ایران با صدای خشم عمومی جامعه گره خورده و ناکارآمدی مقامات و سوء استفاده از منابع طبیعی، بستر خشک رودخانههای کشور را به محل اعتراضات کشاورزان ناراضی و مردم بدل کرده است. در حالی که مردم ایران که بزرگترین تجمع محیط زیستی دنیا را در آذرماه در اصفهان رقم زدند، پاسخ خود را با سرکوب و گلوله گرفتهاند، دیگر کشورهای دنیا با افزایش استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و سختگیرانهتر کردن مقررات محیط زیستی در حال مقابله با تغییرات نامطلوب اقلیمی هستند.
بحران دستساخت گروههای مافیایی حاکم
در این میان، حکومت هیچ برنامهای برای مدیریت بحران محیط زیست و کمبود جدی آب و افزایش خشکسالی ندارد آنهم در حالی که کارشناسان محیط زیست بحران بیآبی کنونی کشور را در پنجاه سال اخیر بیسابقه میدانند.
آنچه را کارشناسان از مدتها پیش درباره وقوع آن ابراز نگرانی کردهاند و مسئولان هیچ توجهی به آن نداشتند، این روزها مردم تمام استانهای کشور حتا استانهای شمالی که پُرآبترین بودهاند، در زندگی روزانه خود میبینند.
موسسه هاینریش بل آلمان نیز در سال ۲۰۱۷ هشدار داده بود کمبود شدید آب با خشک شدن رودخانهها و دریاچهها، ایران را بطور جدی تهدید میکند و در آینده مناطق وسیعی از این کشور را غیرقابل سکونت خواهد کرد.
اکنون پس از ۴ دهه تخریب مداوم بدون بازسازی و ترمیم، ایران به پهنهی وسیعی از رودخانهها و تالابهای خشک، سفرههای زیرزمینی خالی، بیابانهای برهوت، فرسایش خاک و تخریب و نابودی مراتع و جنگلها، با هوایی آلوده و پر از ریزگرد و انبوه زبالههایی که جدا و بازیافت نمیشوند بدل شده است.
در شرایط کنونی امیدی نیز به حل مشکل وجود ندارد، چون این بحران ساختهی کسانی است که وظیفه و مسئولیت مدیریت و حل آن را برعهده داشتهاند! حتا سازمان محیط زیست نیز به عنوان تنها تشکیلات حفاظت از محیط زیست، در جریان اعتراضات و سرکوب گستردهی مردم و کشاورزان خوزستان در تابستان و اصفهان در پاییز امسال کاملا سکوت کرد و به روی خود نیاورد که یکی از مسئولان این وضعیت است.
واقعیت این است که بزرگترین دشمن محیط زیست در ایران همانهایی هستند که بر آن حکمرانی میکنند! گروههای مافیایی وابسته به این اقلیت حاکم هستند که چهار دهه به تخریب و سوء استفاده از محیط زیست و برداشتهای بیرویه از منابع طبیعی و تجدیدناپذیر پرداختهاند. از همین رو محیط زیست کشور را نیز به موضوعی امنیتی تبدیل کرده و علاوه بر اینکه افراد و نهادهای حامی محیط زیست امکان فعالیت و حرکت آزاد برای بررسی وضعیت زیست در سراسر کشور را ندارند بلکه بسیاری از فعالان محیط زیست بازداشت و به زندانهای طولانی محکوم شدهاند! این فعالان حتا به قتل میرسند تا صدای اعتراض آنها به تخریب محیط زیست به جایی نرسد و آنچه به ویژه نهادهای نظامی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با فعالیتهای مشکوک تسلیحاتی در سراسر کشور انجام میدهند افشا نشود. فعالیتهایی که برای پیشبرد آنها میبایست منابع طبیعی از جمله آب فراوان مصرف شود.
جمهوری اسلامی آبدزدک و همهچیزخوار است!
روشن است که نمیتوان محیط زیست را تخریب کرد و انتظار داشت مردمی که ساکن این محیط هستند ساکت بنشینند! خشکسالی بیسابقه و حیف و میل آب توسط مافیای آب وابسته به حکومت خشم ساکنان مناطق وسیعی از ایران را به دنبال داشته تا جایی که امروز هر شهروند ایرانی به دلیل در خطر قرار گرفتن امنیت غذایی با نابودی کشاورزی و دامداری و همچنین قطع مداوم برق و گاز و کمبود آب، به خودی خود به یک فعال محیط زیست تبدیل شده است. همزمان آگاهی مردم از مشکلات زیست محیطی نیز نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته. مردم ایران همانقدر که نگرانیهای اقتصادی دارند، از بحران زیست محیطی نیز هراسانند و میدانند ایندو بهم پیوستهاند!
در تازهترین گزارش وزارت نیرو از وضعیت سدهای کشور آمده است که با کاهش ۳۷درصد بارندگیها، ذخایر ۱۹۹ سد بزرگ ایران به حداقل رسیده و نسبت به پارسال حدود ۳۰درصد کاهش انباشت دارد!
راهکار مقامات مسئول از جمله وزیر جدید وزارت نیرو اما یک توصیه ایدئولوژیک و غیرعلمی و خرافاتی است: دعا کنید و نماز باران بخوانید!
از سوی دیگر، گذشته از تغییرات اقلیمی که بخش مهمی از آن ناشی از سوء استفاده از طبیعت است، دریاهای شمال و جنوب و دریاچههای ایران به عرصهای برای صید ترال با واگذاری به صیادهای چینی تبدیل شدهاند و اکوسیستم خلیج فارس و دریای عمان با زخم چنگکهای مهیب در قعرشان، زهدان آبهای ایران را از زایش تهی میکند. دریای کاسپین نیز که در سواحل شمالی ایران به شدت آلوده است، بخش مهمی از سطح و منابع دریایی آن که سهم ایران است دو دستی تقدیم روسیه شد!
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تمام قرارگاههای خود در استانهای مختلف کشور را به کار گرفته تا مانند یک شبکهی مویرگی به نام عمران و بازسازی، از معادن و ذخایر زیرزمینی تا خاک را درو کرده و آب را ببلعند. سپاه پاسداران بزرگترین پیمانکار سد در ایران است که بدون جانمایی استاندارد و در نبود کارشناسان و متخصصان کارآمد، بزرگترین جنایات زیست محیطی را در حق ایرانیان مرتکب شده؛ هر جا که آب بود، سدهای بیجا ساخت و مسیر طبیعی رودخانهها و نهرهای کشور را در سودجوییهای مافیایی و قبیلهای دچار یک اغتشاش بزرگ کرد که یکی از پیامدهای تفرقهافکنانهی آن، قرار دادن مردم در برابر هم است.
ویرانی که در نوشتار، طولانی و در واقعیت، یک مصیبت و فاجعهی بزرگ است، مردم ایران آب و خاک خود را از دست میدهند ولی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهادهای زیر نظر علی خامنهای در مناقصههای نمایشی برنده میشوند و بودجه میگیرند!
جمهوری اسلامی همهچیزخوار است و عین «آبدزدک» عمل میکند. از مردم آب میدزدد! سرشاخهی رودخانهها را به سوی ..تأسیسات و صنایعی منحرف میکند که مهمترین بخش آنها در خدمت برنامههای تسلیحاتی اعم از اتمی و موشکی هستند.
این اقلیت حاکم است که با سوء استفاده از طبیعت، دست به جنگلخواری، زمینخواری و کوه خواری میزند که حاصل آن، لشکر بیکاران کشاورزی و دامداری است که به عنوان نیروهای مولد یا به خیل عظیم حاشیهنشینان تبدیل میشوند و یا در بهترین حالت برای کار به کشورهای دیگر میروند!
سیزدهمین دولت جمهوری اسلامی به ریاست سیدابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» نیز نه تنها هیچ چشماندازی برای گذاشتن نقطه پایان بر این تخریبها وجود ندارد بلکه این دولت خود حاصل تخریبهاست!
از دید این حکومت، فقر و گرسنگی ناشی از بیآبی و بحران محیط زیست مشکل مردم است و اعتراضات آنها را میتوان با گلوله ساکت کرد! تداوم این بحرانها اما برای حکومتِ آبدزدک که کاری جز دزدی و تخریب بلد نیست، سودآور است! حل مشکلات زیست محیطی مانند دیگر عرصهها نه در دانش و توانایی جمهوری اسلامی است و نه تمایلی به انجام آن دارد. ایران، سفرهای گسترده و خوان نعمتی است که هنوز میتوان آن را غارت کرد و همزمان حتا بحران محیط زیست را نیز به چشم یک اهرم برای باجخواهی و اخاذی در مذاکرات بینالمللی دید و تلاش برای حفاظت از محیط زیست را به لغو تحریمها گره زد! آنهم در حالی که جمهوری اسلامی به هیچ تعهدنامه بینالمللی برای پایبندی به حفاظت از محیط زیست تن نمیدهد!
اگر پیش از این، آلودگی هوا صدرنشین بحرانهای زیست محیطی در ایران بود، حالا شمار مشکلات محیط زیست آنقدر زیاد شده که موضوع ریزگردها و آلودگی هوا با بالاترین آمار مرگومیر، در زیرمجموعهی بحران آب و خشکی قرار گرفته است!
در این میان، کاهش درآمدهای حکومت از یکسو و شعارهای بیجای خودکفایی از سوی دیگر، بر شدت تخریبها افزوده است. اقداماتی چون خامفروشی و بذل و بخشش منابع طبیعی کشور به روسیه و چین و صادرات حتا خاک ایران برای کسب درآمد، بیانگر مسیریست که با استمرار جمهوری اسلامی از سالها پیش قابل تصور بوده است: سرزمینی سوخته، مردمانی عاصی و بدون آب و خاک، و اقلیت همهچیزخوارِ حاکم که شیره جان مملکت را میکِشد تا خود و خانوادههای وابسته در مناطقی مثل لواسان یا اروپا و آمریکا زندگی کنند و با خرید مزدوران در داخل و منطقه، و البته با تلاش برای ساختن بمب اتمی، بقای خود را تضمین کند.
.این زخم عمیق بر پیکر آب و خاک و مردم اما دیر یا زود سر باز خواهد کرد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر