۱۳۹۸ اسفند ۲۱, چهارشنبه

آمیزش باورهای ملّی و دینی، ملت ما را مسخ و بی‌هویت کرده



ملت ایران قرن‌هاست که در سیطره ی دین و مذهب در گردونه بی‌هویتی سرگردان است. ناهنجاری‌ها و کشمکش‌های سیاسی، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های بی‌شمار حکومت اسلامی در حق و حقوق مردم، خاصه در استان‌های محروم  و استان‌های مرزی کشور، اقوام ایرانی را از ملی‌گرایی و میهن‌دوستی به سمت قوم‌گرایی و بعضأ جدایی‌طلبی سوق داده است. جمهوری اسلامی همواره از ابتدای پیدایش منحوس‌اش در ایران، شدیدا مخالف ملی‌گرایی بوده و با تفرقه‌افکنی و ایجاد نفاق میان اقوام مختلف کشور، حس میهن‌دوستی و عِرق ملی را در مردم و نسل‌های پس از شورش سال ۵۷ به شدت کم‌رنگ و ضعیف نموده تا حدی که با واگذاری دریای کاسپین به روس‌ها، حرکت و فریاد‌های اعتراضی گسترده‌ای از سوی ملت در قبال این خیانت بزرگ و نابخشودنی رژیم دیده و شنیده نشد، جز انتشار چند بیانیه اعتراضی از سوی شخصیت‌های سیاسی و ملی در داخل و خارج از کشور.

بسیاری از ایرانیان برای پوشاندن حقارت هویتی خود که ثمره‌ی نفوذ و استیلای دین و مذهب در امور زندگی آنها و کشور است، به آغوش تاریخ کهن ایران پناه می‌برند و کوروش هخامنشی را سند هویت ملی خود قرار می‌دهند. ولی همین افراد همزمان معتقد و ارادتمند به دین و آیینی هستند که پیامبر و امامان و لشکریانش، سرزمین کوروش و تمام دستاوردهای بجا مانده از او را با حمله و اشغال ایران به آتش کشیدند و یا به یغما بردند و جنایات وحشتناکی را بر نیاکان ما روا داشتند و با زور شمشیر دین و باور خود را به ایرانیان تحمیل کردند. حاکمان و ایادی قشری و جاهل جمهوری اسلامی، نه تنها به تاریخ مملکت ما قبل از اسلام اعتنا و باوری ندارند بلکه آن را انکار و تخطئه می‌کنند و با دروغ‌پراکنی و جعل تاریخ، همواره تلاش داشته‌اند تا چهره‌ای زشت و کریه از این دوره درخشان تاریخ کشور را به جامعه و مردم ایران القا کنند و هویت ملی و دوران تجدد ایرانیان را به تاریخ بعد از اسلام در ایران نسبت دهند.

شاه فقید هم دچار این دوگانگی هویتی بود. او پیرو راستین دین و آیین اسلام بود و پاسدار مذهب شیعه اثنی‌عشری در کشور. ارادت شاه فقید به دین اسلام به حدی بود که به حج رفت واز طرفی نام‌های عربی و غیرایرانی برای فرزندان خود برگزید. شاه خود را فرزند کوروش بزرگ نیز می‌دانست و با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در حضور سران و بزرگان کشورهای جهان سعی در جلوه‌گر ساختن و شناساندن تاریخ درخشان چند هزار ساله کشور به جهانیان و مردم ایران بود. حق طبیعی هر انسانی‌ست که باورهای دینی، مذهبی و عقیدتی خود را در چارچوب آزادی بیان و عقیده در محدوده و حریم شخصی خود حفظ کند و به آن ایمان داشته باشد. زمانی که دین از مقوله و محدوده ی شخصی بیرون بیاید و افسارگسیخته شود، از دل آن جمهوری اسلامی، داعش و طالبان بیرون می‌آید که ثمره‌ای جز کشتار، غارت، اختناق و عقب‌ماندگی ندارد.

در طی سده‌ها دین اسلام قدرت و نفوذ خود را در کشور ایران حفظ نموده است و دین‌سالاران و آخوندهای نیرنگ‌باز همواره در دستگاه‌های سیاسی و حکومتی کشور در ادوار گوناگون تاریخی به شکلی دارای نفوذ و قدرت بوده‌اند و از این طریق ضربات و خسارات جبران‌ناپذیری را به ملت و کشور ایران وارد آورده‌اند.

مردم ایران هنوز هم با وجود اینهمه بدبختی که حکومت دینی برایشان ایجاد کرده، نمی‌دانند چگونه باید به این معضل بی‌هویتی پایان دهند. در روز میلاد کوروش بزرگ به پاسارگاد می‌روند و در ماه محرم برای عزاداری «امام حسین» به سر و سینه خود می‌کوبند و به خودزنی می‌پردازند و عقب‌ماندگی و تحجر خود را به نمایش می‌گذارند.

در قرن بیست و یکم آخوندهای متحجر دشمنی خود را با علم و دانش و کتب علمی، به شکلی وقیحانه و منزجرکننده با آتش زدن کتاب پزشکی به نمایش گذاشتند. آخوند خامنه‌ای ولی فقیه رژیم ملایان که خود را مالک جان و مال و ناموس مردم ایران می‌داند، برای پیشگیری و درمان ویروس کُرونا که در ایران و سطح جهان شیوع پیدا کرده و کشتار می‌کند، به مردم توصیه می‌کند سوره «آیه‌الکرسی» یا «صحیفه سجادیه» بخوانند. مسئولان بی‌کفایت حکومت هم بجای ارائه خدمات و امکانات بهداشتی و درمانی به مردم، با دروغ و پنهانکاری باعث  توسعه و انتشار هر چه بیشتر ویروس کُرونا در سطح کشور می‌شوند که هر ساعت قربانیان جدیدی را به کام خود می‌کشد.

اگر روزی حکومتی ملی و مردمی‌ و سکولار در کشور برقرار شود، می‌بایست گاهنامه ما از ثبت روزهای میلاد و وفات پیغمبر و امامان و عیدهای عربی تهی شود و ماه‌های عربی از تقویم ایرانی حذف شود و در ماه‌های محرم و رمضان نباید کشور به حالت نیمه تعطیل درآید. اگر نتوانیم هویت ملی و میهن‌دوستی خود را دوباره احیا و زنده کنیم و باز هم بساط محرم و سینه‌زنی و تعطیلات مذهبی و تعطیل کردن کشور بر اساس وفات و یا تولد امامان و عیدهای عربی برقرار بماند،  صحبت از حکومت ملی و سکولار طنز تلخی بیش نخواهد بود.

با بازگشت دادن دین و مذهب  به حریم شخصی افراد و پاکسازی جامعه از هرگونه مراسم و مناسک و نمایش مذهبی، رنسانس ایرانی را پی‌ریزی کنیم و با اتکا به آن برای بازسازی جامعه و کشور و همچنین رسیدن به جایگاهی که شایسته ایران و ایرانی در جهان است کوشش کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر