با آغاز اعتراضات گسترده مردم ایران اکنون دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا میتواند با استدلال بیشتری در برابر رقبایش در ایالات متحده قد علم کرده و از استراتژی فشار حداکثری خود دفاع کند. استراتژیای که بدون نیاز به شلیک حتی یک گلوله به سوی ایران در حال ثمر دادن است.
در همان ابتدای کار ترامپ، از قرار معلوم کسی در گوش او زمزمه کرد که تغییر دادن حکومتها تنها با ارتشها صورت نمیگیرد بلکه مردم آن کشورها هستند که سرنوشتشان را تغییر میدهند؛ تنها ارتشیان نیستند که بر روی شکم خود میخزند بلکه ملتها گاهی با سینهخیز رفتن اوضاع را دگرگون میکنند. ترامپ میدانست که تنگتر کردن دایره تحریمهای آمریکا علیه تهران مؤثرترین راهی است که میتواند کار آخوندها را مختل و آنها را چنان عصبانی کند که با گلوله سینه جوانان ایرانی را نشانه بگیرند.
تفاوت زیادی بین برخورد کنونی آمریکا با اعتراضات خیابانی ایرانیان و واکنش واشنگتن به اعتراضات سال ۲۰۰۹ (جنبش ۸۸) وجود دارد. در سال ۲۰۰۹ باراک اوباما با سکوت خود جانب جمهوری اسلامی را گرفت اما اینبار واشنگتن با توئیت مایک پمپئو وزیر امور خارجه که در آن مجدداً پیام خود به ایرانیان را که در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۸ داده بود تکرار و بر حمایت آمریکا از خیزش ملت ایران تاکید کرد، واکنش نشان داد. وزیر خارجه آمریکا در برابر نقض فاحش حقوق بشر و قتل شهروندان ایران از سوی نهادهای سرکوب جمهوری اسلامی سکوت نکرد. واشنگتن در آینده نیز ساکت نخواهد ماند.
دولت ترامپ برای وادار کردن آخوندها به تغییر رفتارشان به شدت به تهران فشار میآورد. این فشار علنی و غیرعلنی است و در یک ارزیابی کلی و دقیق میتوان گفت که چهار دهه سکوت و بیتفاوتی سیاسی ارتدوکسی در برابر انقلاب مذهبی و «جعلی» پایان یافته است.
اینجا لازم است یادآوری کنیم، فاجعه باراک اوباما که جهان را به سمت توافق هستهای بد سوق داد از آنجا آغاز شد که دولت او یک دیپلماسی شفاف و دقیق در برابر رژیم ایران نداشت. او در ظاهر تهران را تهدید به تحریم میکرد اما هرگز تحریمها را بطور دقیق عملی نکرد و همواره منتظر نتایج مجموعهای از توهمات و تحلیلهای خود از رژیم اسلامی تهران بدون توجه به ماهیت و ساختار آن بود. اوباما فکر میکرد، رژیم ایران با توافق اتمی به فضای سیاسی و محیط تفاهم بینالمللی باز میگردد و از نقش مخرب خود در منطقه و جهان دست بر میدارد در صورتی که اینگونه نشد. اوباما با ماهیت ساختاری و فکری ویرانگر رژیم اسلامی و با همه گروههای اسلام سیاسی مشکلی نداشت و با این مواضع دولت ایالات متحده را به عقب برگرداند. او دقیقا همان اشتباهی را مرتکب شد که دولت آمریکا در سال ۱۹۶۵ در برابر بحران ویتنام مرتکب شد و در نهایت به جنگ ویرانگر ویتنام منجر گشت. اما دونالد ترامپ برعکس اوباما به یقین مطلق رسیده که به هیچ عنوان نمیتوان به رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی اعتماد کرد. رژیمی که پس از ۴۰ سال نه تنها متحول نشده بلکه هر روز بیشتر به سوی قهقرا و واپسگرایی و رویکرد تخریبی در منطقه و جهان روی میآورد.
در اندیشه و عملکرد ملایان تهران دشمنی و ضدیت با آمریکا بخشی از ایدئولوژی رژیم اسلامی آنهاست. پس با توجه به این طرز تفکر رژیم اسلامی، میتوان ایران را به عنوان آخرین پایههای قلعههای متروک شعار ضد آنچه «امپریالیسم» مینامند در جهان سوم دانست که هنوز به وسیله غرب سقوط نکرده و کماکان دیکتاتوری متوحش و مسلط آن با ابزار دین و سلاح زور، قدرت را قبضه کرده است. این رژیم هنوز برنامه «محور مقاومت» و دشمنی با غرب را با هزینهی مالی هنگفت دنبال میکند . پروفسور نصر والی کارشناس آمریکایی در امور ایران میگوید: «دشمنی با غرب و حمایت از رادیکالیسم اسلامی از القاعده گرفته تا اخوانالمسلمین، حماس، جهاد اسلامی و شبهنظامیان شیعه لبنان و عراق و غیره مشخصه بارز و علنی این رژیم است».
از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ خمینی، تمام کشورهای جهان از شرق گرفته تا غرب متوجه شدهاند که ایران دیگر یک حکومت مدنی با مشخصات و استانداردهای معروف جهانی ندارد بلکه مجموعهای تندرو با عقاید انقلابی بر آن حاکم است که میخواهد اندیشه خمینی را به خارج از مرزهایش صادر کند. خمینی خود این ترکیب ایدئولوژی پیچیده را که در اندیشه «ولایت مطلقه فقیه» متبلور شد، تاسیس کرد و از آن زمان تا کنون نه مردم ایران و نه منطقه روی آرامش را ندیدهاند. این رژیم هرگز قابل تحول یا تغییر نیست حتی اگر مجبور به تغییر شود پس از مدتی دوباره چهره فرهنگ و تمدنستیز او نمایان خواهد شد. هنری کیسینجر روباه زیرک سیاست آمریکا در طرح سئوالی میگوید: «ایران باید بداند چه میخواهد. میخواهد نماینده یک ملت باشد یا یک ایدئولوژی؟ فرق زیادی میان این دو مقوله است؛ اگر نماینده ملت ایران است باید مانند یک دولت عمل کند و به تمام قوانین و مقررات بینالمللی و میثاقهای مورد توافق کشورها احترام بگذارد اما اگر بخواهد نماینده یک ایدئولوژی باشد، دیگر غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا نمیتواند این رژیم را بپذیرند.»
دولت آمریکا طی چند روز گذشته، بار دیگر برای جهانیان جمله معروف «خواهان تغییر رژیم ایران نیست بلکه به دنبال تغییر رفتار آن است» را تکرار کرد. اما وقایع و رویدادهای چند روز گذشته در ایران و خیزش ایرانیها در بیش از پنجاه شهر این کشور بیشک استراتژی آمریکا برای تغییر رفتار رژیم را به کلی دگرگون خواهد کرد. ملت ایران نشان داد که مسیر خود را خارج از چارچوب تعیین شده آمریکا مشخص کرده است. استراتژی ملت ایران از مرز تغییر رفتار نظام گذشته است. این خیزش نشان داد که عصر طلایی قداست رژیم ولایت فقیه پایان یافته و انسداد تاریخی و سرکوب دیگر کارساز نیست. مردم ایران تابوی ترس را شکستهاند و قداست خمینی و خمینیون را زیر پا نهادهاند. سوزاندن بنرهای خمینی و وارثاش خامنهای، بهترین دلیل برای خط بطلان کشیدن بر دجالیّت و ریا و دروغ این بتهای تقلبی است.
رژیمهای دیکتاتوری و اقتدارگرا همواره از درون فرو میریزند و وقتی نخبگان غارتگر این نوع رژیمها بر قدرت مسلط میشوند مرگ آنها خیلی زودتر فرا خواهد رسید.
خامنهای میگوید «دشمن» پشت اتفاقات و اعتراضات اخیر بوده است. او بطور علنی از افزایش قیمت بنزین حمایت کرد و تلاش میکند تا از جیب مردم ایران هزینه طرحهای جاهطلبانهی خارجی و داخلی خود را تامین کند. اما او هرگز از مبالغ ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار ثروت شخصی خود در بانکهای خارج و داخل ایران سخنی به میان نمیآورد.
ولی فقیه جمهوری اسلامی استدلال میکند که تظاهرات در عراق و لبنان مانع از تحقق پروسه به اصطلاح «آزادسازی قدس» میشود در حالی که هم جوانان انقلابی ایران و هم مردم منطقه خوب میدانند که رژیم خامنهای تا کنون جرأت نکرد حتی یک گلوله به سوی اسرائیل شلیک کند. رژیم اسلامی در ایران ۴۰ سال است که با این شعارهای واهی اموال ملت ایران را چپاول میکند به همین دلیل است که مردم ایران در هر خیزش شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را سر میدهند. ملت ایران فریب و نیرنگ رژیم ولی فقیه را درک کرده است. این مردم خوب میدانند که هیچ سودی از میلیاردها دلار که هزینه شبهنظامیان در یمن، سوریه، عراق و فلسطین صرف میشود، عایدشان نمیشود. این مردم از فقر و گرسنگی مضاعف رنج میبرند.
حال پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که آیا ایالات متحده آمریکا برای رویارویی بزرگ و نهایی با رژیم تهران در حال آمادهسازی و تدارک است؟ اغلب گمانهزنیها این موضوع را تایید میکنند. به ویژه که شرایط سرنگونی رژیم ایران از هر زمان دیگری مناسبتر است. جمهوری اسلامی از نظر داخلی از هر زمان دیگری منفورتر شده و از حیث منطقهای کاملا منزوی و غیرقابل اعتماد است. جایگاه رژیم در غرب و اروپا نیز متزلزل و ضعیفتر از هر زمان دیگری شده است.
ترامپ طی سه سال گذشته همواره بین ایرانیان که آنها را ملتی با پیشینه تاریخی درخشان و متمدن توصیف کرده و بین رژیم جمهوری اسلامی تمایز قائل شده است.
در مقابل، رژیم جمهوری اسلامی خلیج فارس را ملک متعلق به خود دانسته و خواهان خروج آمریکا از این آبهای استراتژیک جهان شده است!
جنبش جامعه ایران آغاز شده؛ دردهای رژیم ملایان مزمن و پیروزی ملت ایران بسیار نزدیک است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر