آیا اعدام از جرم و جنایت کاسته؟
حقیقت تلخی که جامعه ایران بدان بی توجه است ، آنکه کشتن یک انسان بوسیله قانون هیچگاه دردی از اجتماع را حل نکرده است. ریشه و بنیان جرم و جنایت فرد نیست. این جامعه است که فردی را در محیطی آلوده و خشن ، همراه با فقر و تبعیض به جایی رسانیده که با وجود دانستن احتمال اعدام ، باز هم به بزهکاری و جنایت دست می زند.
با یک بررسی آماری می توان براحتی متوجه شد که اعدام نه تنها راه حلی برای کاهش بزهکاری و خشونت در جامعه نیست بلکه آسیبهای اجتماعی فراوانی برای خانواده ها و بستگان افراد اعدامی با خود دارد. کودکان یتیمی که با اعدام سرپرست خود چه پدر و یا مادر مواجه می گردند در ایران با بی توجهی و عدم سرپرستی مواجه می شوند. اعدام یک فرد چه مجرم و چه بی گناه نه تنها کمکی به سلامت روانی جامعه ایران نکرده است ، بلکه باعث ادامه فقر و تبعیض در خانواده این افراد شده است.
اعدامهایی شبیه به ترور
البته باید توجه کنیم که جمهوری اسلامی به اعدام بیگناهان هم شهره است و هزاران ایرانی به جرائم واهی سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شده اند. یکی از روشهای ترور افراد در ایران اعدام ظاهراً قانونی ایشان است. مثلاً کسی مانند « سیّد مهدی هاشمی» را به این دلیل اعدام نمودند که اسرار رابطه ایران با اسرائیل و امریک را در زمان خمینی فاش نمود. بسیاری از سیاستماران و نظامیان خادم به ایران در آغاز انقلاب اعدام شدند و رژیم ایران این اعدامها را اعدام انقلابی نامید. همچنین بسیاری از فعالین سیاسی همراه و یا مقابل خمینی با اعدامهای مشابه کنار زده شدند. اعدام افرادی چون هویدا ، نصیری ، خلعتبری و جهانبانی چیزی بجز ترور نبود. اینگونه اعدامها تا به امروز ادامه دارد و رژیم از حربه پرونده سازی و اعدام باصطلاح انقلابی برای حذف افراد استفاده می نماید.
بیکاری مهمترین دغدغه جامعه ایران
در حالیکه ایران تا پیش از انقلاب دچار نبود نیروی کار بود و از دیگر کشورها مانند کره جنوبی ، پاکستان، هند و فلیپین نیروی کار می گرفت پس از انقلاب و با ایجاد هرج و مرج در اقتصادش دچار تورم نیروی کار گشت. میلیونها جوان ایرانی با معضل بیکاری دست و پنجه نرم می کنند. جوانان بیکار اگر بخواهند به در آمدی برسند و زندگی تشکیل دهند ، یا باید از ایران خارج شده و در دیگر کشورها بدنبال کار باشند و یا اینکه در جامعه ایران بدنبال کارهای خلاف و عمدتاً قاچاق مواد مخدر باشند تا بتوانند شرایط عادی اقتصادی پیدا کنند. یک جوان بزهکار اگر زورگیر شده است و یا قاچاقچی مواد مخدر، قطعاً با یرانجام نا فرجام اعدام آشناست و از آن آگاه است ، اما با این وجو جان خود را به خطر می اندازد تا شاید از معصل فقر و بیکاری نجات یابد.
رژیم جمهوری اسلامی بخاطر ماهیّت بی مسئولیت و ضدّ ایرانی خود هیچگاه به اقتصاد سالم و کار آفرینی توجه نداشته است و بزرگترین مقصر در ایجاد این همه بزهکاری و خلافکاری در میان جوانان خود حکومت است.
نا برابری قومیتی و سیاسی
گروه دیگری از اعدمیها را اقلیتهای مذهبی و قومی تشکیل می دهند که یا بخاطر عقیده و مذهبشان به اعدام محکوم می شوند و یا اینکه از سر عصیان و ضدیت با این حکومت ، راهی بجز مبارزه مسلحانه و حتی خواست تجزیه ایران را پیش روی خود ندیده اند. بسیاری از اعدامیهای کرد و بلوچ در آغاز با هدف دادخواهی نسبت به تبعیض اقتصادی و اجتماعی قیام کرده اند و آرام آرام در تله ی تجزیه طلبی افتاده و رژیم ایران هم در اعدام این گروه از جامعه کوچکترین اغماضی ندارد و بصورت فلّه ای شاهد اعدام کردها و بلوچهای ایران هستیم. این اعدامها آنقدر ناجوانمردانه و سریع است که گاهی انسان با خود می اندیشد : « مقام و جان آدمی چقدر در جمهوری اسلامی بی ارزش است» .
رژیم جمهوری اسلامی بجای اینکه بدنبال راه حلی برای این مشکل باشد با اعدام بر آن سرپوش گذاشته است. سرپوشی که طبیعتاً دود آن به چشم آینده ایران و منافع ملی مملکت خواهد رفت.
ایجاد رعب و وحشت با اعدام در ملأ عام
اعدام خود به تنهایی عملی شرم آور و تکرار خطاست. هیچ انسانی مالک جان دیگری نیست و اعدام دیگر انسانها آن هم با این همه تبعیض و فقر و فلاکت در جامعه ، سرپوشی بر مشکلات آن جامعه است.
اما اعدام در ملأ عام با این بهانه که این اعدام باعث عبرت دیگران می شود ، یکی از رذیلانه ترین اعمال است. ترویج خشونت محکوم است و رژیم جمهوری اسلامی با اعدام در ملأ عام سعی دارد به مردم دندان تیز خود را نشان بدهد. این رژیم نه در اقتصاد ، نه در فرهنگ و هنر و نه در امنیت و سیاست بین المللی کارنامه درخشانی دارد؛ بلکه یکی از سیاهترین دوران ایران همین دوران جمهوری اسلامی است. منابع زیرزمینی ایران را به تاراج بردند. بیش از کل دوران پیش از انقلاب نفت فروختند و این همه بشکه نفتی که فروخته شد ، هیچ حاصلی نداشت. ایران روز به روز در ژرفای فقر و تبعیض و حقارت بین المللی فرو رفته است و ۴۰ میلیارد بشکه نفت هم هیچ کمکی به مردم ایران ننمود.
بنابراین با این کارنامه سیاه، تنها راه سران حکومت اسلامی برای حفظ اریکه قدرت ، ایجاد رعب و وحشت است. برای آنکه صدای مخالفی در برابر این همه دزدی و فساد شنیده نشود، قلم روزنامه ها را شکستند، وبلاگ نویسان را به اعدام و زندان طولانی محکوم کردند و هر چه توانستند در ملأ عام اعدام کردند و به مردم دندان تیز خود را نشان دادند. جوانانی که بخاطر فقر و بیکاری دست به بزه و خطا زده اند ، مقصر نیستند ؛ مقصر اصلی رژیم دزد و ضد ایرانی جمهوری اسلامی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر