۱۳۹۵ اسفند ۱۹, پنجشنبه

خرافات و ناآگاهی مردم


ناآگاه نگه داشتن مردم


یکی از ضربات سهمگینی که پس از دسته گل ۵۷ به ایران برخورد همانا افت آموزشی و فرهنگی است. چه بسیار مدارک دانشگاهی که به بیسوادان داده شد! چه بسیار پروفسور و استادی که با گوش کردن به سخنانش ، از اینکه در خرافات و تعصب گرفتار است ، شگفت زده و بلکه فسرده می شویم.
در ۴ دهه گذشته با نسلهایی روبرو شدیم که از سوی حکومت در نا آگاهی نگه داشته شدند. خوشبختانه روح حق طلبی و آزادیخواهی هنوز نمرده است و بسیاری از جوانان نسل انقلاب بخوبی می دانند که علم تنها راه درست برای بشر است و بدون دانش هرگز نمی توان به سعادتی رسید.
آموزش و پرورش نادرست در ایران و سالها القای خرافات به جوانان باعث شده است که ایشان بجای توجه به زندگی و سعادت واقعی ، درگیر خرافات و سعادتی موهوم گشته اند. این سردرگمی مردم ایران را می توان در مرده پرستی آنها آشکارا دید. جایی که بعنوان نمونه از امامزاده ها خود را به قبر کوروش رسانیدند و تا توانستند برای کوروش حدیث جعل کردند! آنچه از کوروش می دانیم مایه افتخار ماست ولی محدود به چند کتیبه، موّرخان یونان و قسمتی از تورات است. این همه جمله و حدیث از کوروش جعل کردن دقیقا مانند کاریست که با امامهای تازی کرده ایم. بجای خواندن تاریخ و فهمیدن پیام کوروش که آزادی انسانها از هر نژاد و هر دین است ، خود را با آرامگاه او مشغول کرده ایم . این مانند آن است که در امریکا ، بجای پرداختن به کارها و خدمات جفرسون و جورج واشنگتن برای آنها زیارتگاهی ساخته شود که مردم فقط زیارتشان کنند تا اینکه افکار و اعمالشان را ادامه دهند!
آموزش و پرورش آنچنانی باعث می شود که یک دارنده مدرک از اجنّه و تله پاتی سخن بگوید. کجای علم درباره اجنه سخن گفته شده است؟ این گزینه خرافی و دروغین چگونه وارد ذهن یک دانشمند و تحصیل کرده می شود؟ پاسخ ساده است : آموزش و پرورش خرافی. وقتی برای سالها خرافات و مسایل غیر علمی و دروغین در مدارس و دانشگاه آموزش داده شد ، نتیجه اش می شود :چارپایی بر او کتابی چندkhorafat 33!







تناقض علم و دین


دین به انسانها اینگونه القا می کند که “پاسخ را می داند!” . اما عالم واقعی همواره می گوید که مطمئن نیست و همواره بر پایه مشاهده و تجربه سخن می گوید. آنچه “می دانیم ” همان علم است و آنچه که بدون آگاهی بدان معتقدیم “خرافات” است. این آزمایش و تجربه است که یک تئوری  را می تواند به علم بدل کند و یا اینکه مردود نماید ، اما خرافات قابل تجربه و آزمایش نیست. یک مسأله علمی باید قابل تکرار و تجربه شدن باشد.  یعنی اگر کسی به شما درباره پرواز روح سخن گفت چون این مسأله قابل تجربه و تکرار نیست یعنی قابل آموزش برای آزمایش شدن نیست پس خرافه است.
تا پیش از گالیله ، گرد بودن زمین یک تئوری بود. اما اینکه زمین روی شاخ گاو و یا لاک پشتی قرار دارد خرافه است چرا که تجربیاتی نشان از گردی زمین می داد و البته اگر روزی فضانوردی می دید که زمین صاف است این حرف گالیله رد می شد! اما هیچ تجربه و مشاهده ای درباره شاخ گاو یا لاک پشتی که زمین را نگاه داشته گزارش نشده است ، پس اینها افسانه و خرافه است.

هزاران دین و شاخه های عرفانی از آلت پرستی تا تصور وحدانیت عالم بوجود آمده است. همه هم می گویند که آنها درستند. همه هم می گویند که بقیه نادرستند. چون امکان ابطال این خرافات وجود ندارد. سفسطه ی ادیان و عرفان در همین است.
اشعار هم می توانند چنین باشند و همچنین عرفان و باور به ماورا.. اینها همگی غیر علمی و خارج از تصورات بشری است. یعنی به هر گونه که آنها را تصور کنید درستند و غلط! شما آزادید که هر نوع خواستید درباره عرفان تصوری داشته باشید. می توانید آنرا تجربه شخصی بنامید ولی چون قابل آموزش و تجربه برای دیگران نیست ، خرافه است. از این روست که هزاران دین و شاخه های عرفانی از آلت پرستی تا تصور وحدانیت عالم بوجود آمده است. همه هم می گویند که آنها درستند. همه هم می گویند که بقیه نادرستند. چون امکان ابطال این خرافات وجود ندارد. سفسطه ی ادیان و عرفان در همین است. بشر توان ابطال چیزی که ماورایی است را ندارد! البته ماورا نیز چون ماورایی هست در جهان ما وجود ندارد و اگر در جهان ما وجود داشته باشد که دیگر ماورا نیست و می شد یک گزاره قابل مشاهده و آزمایش.

فریب عرفان سنتی


شکی نیست که ما به مولوی و عطار و شمس تبریز یا حافظ افتخار می کنیم. اینها مفاخر ادبی ما هستند. اما جدی گرفتن یک رمان یا شعر ادبی بسیار عجیب است. اشعار عاشقانه این عارفان با دانش و علم امروزین سازگار نیست. داستانهای ادبی عارفان بسیار زیبایند ولی افسانه ای بیش نیست. نه راه رفتن روی آبی وجود دارد و نه معراجی . اینها داستانهایی است با ارزش صرفاً ادبی. شوربختانه گروهی هنوز به این افسانه ها دل بسته اند و چنان جدی از اژدها و قالی سلیمان سخن می گویند که گویی فیلمبردار داستانهای مثنوی بوده اند! چنان از وحدانیت وجود و یکی بودن ،به زبان ساده از “رسیدن به حق ” سخن می گویند که گویی در آزمایشگاه ثابت شده است!

خیام با فلسفه و جهان بینی امروزین سخن می گوید و می توان رگه های صریح اگزیستانسیالیم و ندانمگرایی را در اشعار خیام دید. اما مردم ایران چندان علاقه ای به خیام نداشته اند و به همین دلیل بیشتر اشعار او و کتابهایش از بین رفته است.
اندک شمار از ادیبان و فیلسوفان ایرانی هم هستند که بسیار امروزی سخن گفته اند. مانند “حکیم عمر خیام” که می توان او را فراتر از ژمان خود دانست. خیام با فلسفه و جهان بینی امروزین سخن می گوید و می توان رگه های صریح اگزیستانسیالیم و ندانمگرایی را در اشعار خیام دید. اما مردم ایران چندان علاقه ای به خیام نداشته اند و به همین دلیل بیشتر اشعار او و کتابهایش از بین رفته است. آنچه از خیام مانده است اندکی از رباعیات اوست و رساله های ترجمه شده اش در اروپا در باب ریاضی. چرا گرامیان توجهی به سخنان خیام ندارند؟ ظاهرا به دلشان نمی چسبد. حور و بهشت را بیشتر می پسندند تا جهان بینی مادی خیام.
مردم ما شوربختانه بجای توجه به زبان فارسی و ادبیات پر توان آن ،این بزرگان ادب و هنر چون حافظ ، مولوی و دیگر عرفای ما را در حد پیامبر بالا برده اند و گاهی چنان از “یقین” و “وحدانیت وجود” سخن گفته می شود که ارزش ادبی و نقد این آثار بی نظیر فارسی بکلی فراموش گشته است.

فریب عرفان مدرن


عرفان مدرن هم پدیده ای است برای خود! کسانی که دارای مدارک دانشگاهی هستند ، از علمی بون عرفان سخن می گویند! این شبه علم است. شبه علم به دانش خرافی گفته می شود که برای اثبات خود دستاویزی بهتر از تکنولوژی و علوم نیافته است. این دانش بر مبنای خرافات است ولی از علم برای اثبات دروغهای خود استفده می کند. مانند این موضوع که تصویر “روح” را توانسته ایم بدست آوریم و یا این باور نادرست که وزن روح ۲۳ گرم است.یا اینکه با دعا “گاهی” می توان سرطان را بهبود بخشید! اینگونه گزاره های خرافی از آب و تاب علمی هم برخوردارند تا مخاطب بیشتری را در جهان امروز بدست آورند!

دکان خرافت در ایران بازاری پر رونق است. سالانه میلیاردها تومان به حلقوم دکانداران خرافات سرازیر می شود. چه از راه مذهب و چه از راه عرفان! شکی هم نیست که در این بازار مکاره، آخوند هیچ رقیبی را بر نمی تابد و بقولی می گوید :« مزخرفات شما از مزخرفات ما مزخرفتر است!» از این روی است که با مبارزه حکومت با عارفان و دراویش مواجه هستیم.
با اندک پژوهش کاملا آشکار است که عرفان مدرن چیزی جز دکان مدرن نیست. بسیار متأسفیم که برخی از افراد تحصیکرده جهان حلقه ای از خرافات را بدور خود پیچیده اند ،آن هم با رنگ و لعاب علمی بودن آن! شیادان و دکانداران هم بیکار نیستند و تا توانسته اند از نا آگاهی مردم برای جلب مال و ثروت بهره جسته اند. درمان بیماریهای لا علاج تنها یکی از خدمات دروغین آنهاست. این علوم دروغین البته طرفداران بسیار در جهان دارند و شوربختانه باعث اخلال در کار پزشکان و روانشناسان هم شده اند. چه بسیارند افرادی که از سر نا امیدی ،بجای علاج واقعی بیماری جسمی و یا روانی خود ، سعی دارند از راه عرفانهای دروغین و باصطلاح علمی به درمان خویش بپردازند

اندر حکایت رقابت آخوند


دکان خرافات در ایران بازاری پر رونق است. سالانه میلیاردها تومان به حلقوم دکانداران خرافات سرازیر می شود. چه از راه مذهب و چه از راه عرفان! شکی هم نیست که در این بازار مکاره، آخوند هیچ رقیبی را بر نمی تابد و بقولی می گوید :« مزخرفات شما از مزخرفات ما مزخرفتر است!» از این روی است که با مبارزه حکومت با عارفان و دراویش مواجه هستیم. آخوند آنها را شیاد و خرافه پرست می نامد ؛ این درست. اما نه از این روی که آنها خرافه را ترویج داده اند،چه خود مذهب پر است از خرافات. علت مخالفت آخوند تنها این است که دوست ندارد دکانش تخته شود و رقیبی داشته باشد!
آگاهی در این برهه تنها سلاح ماست. ما تا می توانیم باید از دام خرافات دوری کنیم و گرفتار آن نشویم. آگاهی از کجا بدست می آید؟ از علم. آنهم علم واقعی که براساس آزمایش و تجربه است و نه شبه علم که پایه هایش بر موهومات بنا شده است. اینجاست که اینترنت فیلتر می شود و ماهواره با پارازیت روبرو می گردد. چرا که آخوند از آگاه شدن ملت هراس دارد. علمی که در جهان آزاد امروز به پیش می رود ، قابل سانسور نیست و مثلا نمی توان فرگشت را از پزشکی حذف نمود.  پس آخوند با همه توان سعی دارد این آگاهی مردم را کاهش دهد تا همچنان بر خر مراد که خرافات عوام است خوش براند!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر