۱۳۹۱ تیر ۲۰, سهشنبه
آیا خدایی هست، اگر هست کجاست، و چرا ما به او نیاز داریم؟
این پرسشی است که بسیاری از مردم پیوسته از یکدیگر می کنند و پاسخ هایی که دریافت می نمایند بیشتر خرافات و بدون هرگونه پایه علمی است. خوانندگان ما نیز گهگاه با فرستادن ای مئیلی می خواهند از دیدگاه و برداشت ما آگاهی یابند. از آن جا که باورمند بودن به یک قدرت غیبی مافوق بشر بیشتر جنبه خرافات و افسانه دارد تا به حقیقت، پذیرفتن آن از دریچه خرد و دانش به کلی به دور و مردود بوده، و به دوران جهالت و نادانی انسان بر روی زمین باز می گردد.
به ویژه آن که سرو کارمان با گروه انبوهی بی مطالعه، بی اندیش، و باورمند به اینگونه خرافات، قصه و داستان ها و یا دکان داران دین است که بیان حقیقت منطقی و علمی را دشوارتر می سازد. از این روی، در این جا تنها به نگارش برداشت و تجربیات خود آنهم به زبانی بسیار ساده، بسنده می کنیم تا به هم میهنانی که پرسش نموده اند، پاسخی داده باشیم، و داوری در باره درستی و یا نادرستی آن را به شما واگذار می نماییم:
۱- چرا آدمی به خدا و دین می اندیشد؟-
واژه خدا و معادل آن در هرزبان دیگر، از آغاز دوران زندگی غار نشینی در اندیشه انسان تجلی کرد. دلیل آن هم ناتوانی بشر در برابر پیش آمدهای طبیعی چون تاریکی، سرما، گرما، ابر، باران، رعد و برق، و برخوردهای طبیعی دیگر، ایستادگی و دفاع از خود در برابر جانوران، بیماری های گوناگون، یورش انسان های توانا و زورمند، و نمونه های دیگر است. بشر نخستین از دانش و تکنیک بهره ای نداشته، و همیشه در برابر این همه پیش آمدها در جستجوی نیروی برتر و بالاتر ویا به گفته دیگر نیروی ماوراء طبیعت بوده است. این نیروی ناشناخته که همواره به انسان ها امید داده است، به زبان پارسی خدا به معنای خودآ و خود آفریده شده نامیده اند.
۲- آیا چنین خدایی یک قدرت روحی بوده، و یا می توانسته حتا یک جاندار باشد؟-
بدیهی است یک جاندار نیرومند، و یا جاندار مفید هم می توانسته به عنوان یک نیروی برتر، و یا خدا مورد پرستش و ستایش انسان ها باشد. تا آنجا که گروهی از مردم هندوستان و خاوردور، به گاو به دلیل قدرت و مفید بودن آن برای خدمت به بشر، و یا حتی مار را می پرستند. گاهی نیز یک بت، یک تندیس و جسم بی جان را نماینده و مظهر خدای خود دانسته و آن را ستایش می کردند. چنان که در یونان کهن و رم باستان، تندیس هایی ساخته بودند که هرکدام مظهر و نماینده یک خدا بود؛ مانند خدای عشق، خدای جنگ، خدای خشم، و مانند آن.
در عربستان نیز خانه کعبه کنونی پر از بت هایی بود که هریک از آنان مورد پرستش گروه ویژه ای از مردم قرار می گرفت. از این نمونه خدایان در جهان کنونی میان مردم عادی کمتر دیده می شود. ولی هنوز هم می توان در میان قبیله های جنگلی و جاهای دور افتاده و دور از تمدن کنونی بدانها دسترسی یافت. ناگفته نماند بوسیدن امامزاده ها که دهها سده پیش غریب ناتوان و دربدری و یا تازی متجاوزگری در آن به خاک سپرده شده اند، مانند امام رضا، شاه چراغ، و مانند آن ها و درخواست معجزه و کرامات از این گدایان تازی نیز نمونه هایی از بت پرستی زمان کنونی است. خانه کعبه نیز که پیش از اسلام، کانون بت ها و نماینده خدایان گوناگون بوده، هم اکنون مظهر و بتی است برای خدای عرب که به نام «الله» نامیده می شود. بنابراین، بوسیدن و چرخش به دور این بت و یا کعبه بی جان و بی محتوا نیز نمونه ای از بت پرستی دنیای مدرن امروزی است.
بدبختانه رژیم ننگین اسلامی با پخش ثروت ملی و حق پابرهنه های ایران، در صفحات ویکپیدیا و جاهای تبلیغاتی دیگر، چنان این گدایان عرب مانند رضا، معصومه، شاه چراغ مقام و منزلت داده که امت فرو مانده و کشتی به گل نشسته ایران، همه روزه، بیشتر و بیشتر در این خرافات زهرآگین و ضد بشری فرو می رود.
۳- پرسش دیگر این است که این خدای فرضی و نا آگاه از وجود او، کجاست، و چرا با بشر درمانده خود در تماس نیست؟.
پیروان آیین ابراهیمی مانند یهود، مسیحی، و مسلمان، پروردگار خود را در آسمان جستجو می کنند و همیشه دستهایشان به سوی آسمان بلند است. آیین اسلام، آسمان را هفت طبقه می داند و برای هر طبقه برنامه و ویژگی هایی بر شمرده است. حال، چرا بشر پروردگار خود را در آسمان می داند؟. علت را باید از آن جا دانست که در گذشته کهکشان ها و کرات دیگر برای بشر ناشناخته بود. باران، تگرگ، و برف از آسمان می آمد، بدون آن که گذشتگان ما دلیلی برای آن بدانند. اینها را از کرامات و الطاف خداوند می دانستند. دعای باران در اسلام به همین دلیل است.
همچنین، بشر رعد و برق را در آسمان می دید، و آنها را نخست از غرش و خشم پروردگار، و سپس از اعتراض و نا خشنودی او می دانست. گرفتگی ماه، و خورشید، زمین لرزه، طغیان دریا، گردباد، سیل و پیش آمدهای بد طبیعی دیگر را به خشم و غضب پروردگار نسبت می داد. همانگونه که از پیش رفت، اسلام برای هرکدام از این پیش آمدها، نماز و دعایی ساخته و خواندن آن ها را سفارش نموده، و برای اجرای هرکدام پاداش های نسیه ای دنیای خیالی دیگر وعده داده است.
تا آن جا که دانش کنونی پی برده، در فضای گرداگرد کره زمین میلیون ها کهکشان، و هر کهکشان از میلیون ها ستاره، و هر ستاره صدها برابر خورشید و با دمایی بسیار بالا و به فاصله هزاران سال نوری با نیروی ناشناخته کشش جرمی ( گراویتی) جدا و دور از یکدیگر قرار دارند. البته عقل و خرد آخوند، و یا شارلاتانی و دکانداری او به او اجازه نمی دهد که این واقعیت های علمی و دانش بی پایان که تا یک سده پیش برای بشر ناشناخته بود، بپذیرد، و در برابر این همه دریای دانش و علم سر تعظیم فرود آورده، و دهان آلوده خود را ببندد و رجز خوانی نکند. ولی این بر جوانان ایران است که از حقیقت و واقعیت علمی در مورد این خرافات پرده دری کنند، و شاخ غول دین کشتارگر را بشکنند، و آن را خلع سلاح کنند.
۴- خدا انسان را آفرید، و یا انسان خدا را؟-
تا آن جا که تاریخ نشان داده، همواره انسان از دوران غارنشینی با همه دشواری ها اعم از پیش آمدهای طبیعی، بیماری، گرسنگی، برخورد با دشمنان و متجاوزی، برخورد با جانوران درنده، و دهها مصیبت دیگر روبرو بوده، و در نهایت ذلت و بدبختی از بام تا شام روزگار خود را سپری کرده است. هم اکنون نیز سالانه بیش از ۶ میلیون کودکان و مردم آفریقا از گرسنگی و بیماری جان می دهند، و در بسیاری از دهات و نقاط دور افتاده حتی کشور خودمان، برای زندگی مرگبار مردم فریاد رسی نیست.
پس این خدای مهربان، دادگر، و دانا کجا بوده، و کجا هست که تا کنون کمترین کمکی به این نسل های بربادرفته و فنا شده و از زجر و شکنجه تن و روان بشر نا آگاه مانده است؟. اینجاست که بشر برای تسلی دردها و سرگرم کردن خود، همانگونه که کودکی با یک عروسک پارچه ای خود را سرگرم می کند، برای خود بت و بت هایی مانند آنچه گفته شد، ساخت و اندکی از نظر روانی به خود آرامش بخشید.
زمانی بعد، انسان هایی پیدا شدند که با خرد و اندیشه پاک خود بر روی زخم های روانی مردم مرحم گذاشتند. ما آنها را پیامبر نامیدیم مانند زردشت، مسیح، و بودا. آن گاه برای آن که این پیامبران خود ساخته را بسیار نیرومند و لایزال بدانیم، آنان را نمایندگانی از نیروی بالاتر و قدرتی ما فوق طبیعت دانستیم که خدا و یا پروردگار نام گرفت. پس می بینید که ما، انسان های پرکنده و نیازمند، نخست پیامبرانی به وجود آوردیم و سپس برای او خدایی ساختیم.
۵- چه کسانی بیشتر در جستجوی خدا بوده، و به او پناه می برند؟-
همه بیچارگان، درماندگان، بیماران، بردگان، استثمار شدگان، مانند بسیاری از زنان، خردباختگان، ناآگاهان و افراد بی مطالعه و کم دانش، تنها از روی نیاز و دشواری های زندگی، و یا ظلم و ستمی که بر آنان روا شده، در جستجوی امداد غیبی و یا نیرویی برتر از نیروی آدمی اند که همان خدا نام دارد. بدیهی است، عده ای شارلاتان، فرصت طلب، سودجوی، و یا کسانی که در مکتب های خرافاتی پرورش یافته اند نیز ظاهراً و یا قلبن به دنبال خدای مجهولند.
۶- بشر از خدای ناشناخته خود چه انتظاری دارد؟-
بنا به آنچه گذشت، انسان، برای خود بت و یا خدایی آفرید، و آنگاه برآوردن و انجام نایافته ها، ناکامی های خود را از او خواست. همچنین انتظار دارد که این خدای ناشناخته، دادگر، مهربان، با گذشت، و برای او سرچشمه پیشرفت، و خیر و برکت بوده، و او را که اندیشیدین و خردورزی بازمانده است، به آرزوهایش که بسیاری از آنها نیز بی اساس، وشاید هم از روی کینه توزی، دشمنی و گرفتن انتقام از دیگران بوده باشد، برساند. ولی آیا اسلام چنین است، ما با خدای مهربان، دادگر، و باگذشت روبروییم، و یا یک دیوانه کشتارگر انتقام جوی؟!…
نکته پایانی : به کوتاه می توان گفت که در سده های گذشته گروه گروه از مردم ایران به بیماری های گوناگون دچار می شدند که به دلیل ناآگاهی از نوع بیماری، و نبودن دارو و درمان،تنها راه غلط و بی خردانه درمان خود را پناه بردن و توسل به گور مرده های تازی می دانستند، و در نتیجه از کودکی تا جوانی می مردند. دو نفر از کارشناسان پزشکی کشورمان تلفات بیشمار این بیماران را به دلیل بی سواد، نادانی، و تنها پناه بردن به امامزاده ها در یک مقاله جامع و کلی به چاپ رسانده اند.
نمونه گویای این حقیقت، گزارشی بود که استاندار وقت در زمان شاه از شیوع و پخش بیماری های واگیری چون جذام در میان زیارت کنندگان گور امام رضا در مشهد بر اثر بوسیدن ضریح تهیه نموده، و ازدربار ایران درخواست کرده بود که به او اجازه دهند تا از ورود دیدار کنندگان، به درون حرم جلوگیری شود. ولیکن شاه زبون و ناتوان در برابر آخوند، این تصمیم را مخالفت آخوندها با رژیم دانسته و از خود هیچ شجاعت برخوردی با آن نشان نداد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر