بحران کمبود آب این روزها به صدر فهرست کمبودهای ناشی از تباهی و ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده و شهروندانی که با قطع برق و گرانی و بیکاری و انواع فشارهای اجتماعی و سیاسی روبرو هستند حالا با قطع مداوم و تکراری آب زندگیشان در ابعاد حیاتی مختل شده است.
ابتدای بهار امسال «ناسا» در گزارشی یک تصویر تکاندهنده از وضعیت خشکسالی و کمآبی در ایران ارائه داد. در این گزارش تأکید شده بود که در سالهای پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود. این گزارش افزوده بود بین ۳۰ تا ۴۰ سال آینده بخشهای وسیعی از ایران به بیابان مطلق تبدیل شوند.
اکنون تنها چند ماه پس از گزارش «ناسا» همراه با کاهش قابل توجه بارندگی نسبت به سالهای گذشته، بحران کمآبی در ایران زنگ خطرها را به صدا درآورده است. منابع آب ذخیره شده پشت سدها کاهش یافته و نه تنها تأمین آب بخش کشاورزی بلکه حتی تأمین آب آشامیدنی در شهرهای مختلف کشور به معضلی جدی تبدیل شده است.
تصویر آخرالزمانیِ مزارع سوخته و دریاچههای خشک و سدهای خالی و صفهای طولانی شهروندان در کنار ماشینهای آبرسان، ریشه در چهار دهه ناکارآمدی، سوء مدیریت و ناتوانی حکومت در رسیدگی به مشکلات محیط زیست و منابع آبی دارد.
راهکار دولت کنونی نیز در رویارویی با این بحران فراگیر مشابه نسخه نخنمایی است که درباره کمبود برق اجرا میشود: قطع آب و تعطیلی شهرها و استانها!
از ماه گذشته جیرهبندی آب نیز در شهرهای مختلف آغاز شده است؛ اما با چراغ خاموش و همراه با انکار مکرر مقامات دولتی. همچنین قطع آب شهروندان با روندی تبعیضآمیز نیز روبروست و محلههای فقیرنشین و حاشیهای بیش از محلههای شمال شهر در معرض قطع آب هستند.
در پایتخت اگرچه در محلههای میانی قطع آب بین دو تا چهار ساعت در روز در جریان بوده، در جنوب شهر اما قطع آب ۱۲ ساعت در شبانهروز، و حتی برای روزهای پیاپی رخ داده است. طی هفته گذشته این روند تشدید نیز شده و در برخی مناطق متوسط تهران قطع آب به ۷۲ ساعتِ پیوسته رسیده است.
از سوی دیگر طی روزهای سهشنبه ۳۱ تیرماه و چهارشنبه اول امرداد ۲۳ استان ایران تعطیل شدند. کمبود آب در درجه اول و کمبود برق در وهله دوم سبب تعطیلی کلیه ادارات و بانکها و مراکز آموزشی شد.
جمهوری اسلامی در حالی بار هزینه کمبود آب را با جیرهبندی و تعطیلی بر دوش شهروندان انداخته که به گفته کارشناسان در روزها و هفتههای آینده این بحران تشدید خواهد شد و ناتوانی دولت برای مهار بحران کمبود آب میتواند سبب اعتراضات مردم شود.
آمارها چه می گویند؟
بر پایه دادههای رسمی، میزان بارندگی ثبتشده از ابتدای سال آبی جاری تا اول تیرماه، نزدیک به ۱۵۳ میلیمتر بوده که نسبت به میانگین بلندمدت بیش از ۴۰ درصد کاهش داشته است.
کاهش بارندگیها سبب کاهش دخایر آب پشت سدهای کشور شده است. در این میان وضعیت استان تهران بحرانیتر از دیگر استانهاست. تهران برای پنجمین سال پیاپی با پدیده خشکسالی مواجه است؛ روندی که به گفته استاندار تهران در ۶۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
آخرین آمارها نشان میدهد میزان آب ذخیرهشده در سدهای استان تهران به حدود ۱۴ درصد ظرفیت مخازن رسیده است. عباس علیآبادی وزیر نیرو پیشتر اعلام کرده بود که ممکن است در روزهای آینده سد «ماملو» از دست برود و به ترتیب «لتیان»، «لار» و «کرج» از مدار خارج شوند.
عیسی بزرگزاده سخنگوی صنعت آب ایران روز دوشنبه ۳۰ تیرماه اعلام کرد که در حال حاضر ۲۴ استان و و ۵۳ شهر کشور دارای «تنش آبی» یا همان کمبود شدید منابع آبی هستند.
در صدر استانهای دارای کمبود حاد منابع آب، تهران و البرز با جمعیتی بیش از ۲۰ میلیون نفر قرار دارند. شهرهای اصفهان، اراک، ساوه، تبریز، بانه و بندرعباس در ردههای بعدی کمبود آب قرار دارند.
به گفته عیسی بزرگزاده «درصد پرشدگی سدهای تهران ۲۱ درصد است و اگر مدیریت مصرف نشود بر رفاه مردم در تهران و البرز تأثیر منفی خواهد داشت.»
سخنگوی صنعت آب ایران از کاهش ۴۰ درصدی مجموع بارش های کشور نسبت به سال گذشته خبر داد و گفت از ابتدای سال آبی جاری تا ۲۸ تیرماه متوسط بارش های کشور به ۱۴۷ میلیمتر رسیده است. همچنین میزان بارشهای امسال نسبت به دوره بلندمدت ۵۷ ساله ۳۸ درصد کاهش دارد.
تباهکاری حکومت، ویرانگرتر از تغییرات اقلیمی
مقامات حکومتی در ارائه گزارشهای خود بر «تغییرات اقلیمی» تکیه میکنند تا با فرافکنی نقش حکومت در بروز شرایط ویرانکننده کمبود آب را پنهان کنند.
ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با عوارض ناشی از تغییر اقلیم از جمله کاهش سطح بارندگیها و افزایش دما روبروست اما چهار دهه ناکارآمدی و تباهی جمهوری اسلامی، ایران را در مسیر فروپاشی آب به مثابه مایه حیات قرار داده است.
در کشور خشکی که بیش از نیم قرن پیش مشخص بود در معرض کمآبی قرار خواهد گرفت، مقامات حکومتی چه در بخش قانونگذاری چه در بخش اجرایی کاملا به فراهم کردن شرایط رویارویی با کاهش منابع آب بیتفاوت و ناتوان بودند. از سوی دیگر عملکرد حکومت به اشکال مختلف به هدر رفتن منابع آبی کمک نیز کرده است!
برای نمونه سالهاست کشورهای مختلفی که در معرض کاهش بارندگی و گسترش خشکسالی قرار دارند با تغییر الگوی کشت، نه تنها در حفظ منابع آب کوشیدهاند بلکه کشاورزی و امنیت غذایی خود را نیز تضمین کردهاند.
در ایرانِ زیر حکومت جمهوری اسلامی اما همچنان در استانهایی که با بحران آب روبرو هستند، محصولات آببر کشاورزی کشت میشود و هیچ برنامه عملی و مشخصی برای تغییر الگوی کشت وجود ندارد.
از سوی دیگر در اقدامات رانتی و غیرکارشناسی معمول در جمهوری اسلامی، احداث واحدهای صنعتی بزرگ در استانهایی که با کمبود آب روبرو بودهاند و سپس انتقال آب از یک استان به استان دیگر برای تأمین آب این صنایع یکی از دلایل بروز بحران کمآبی و تهدید کشاورزی در این مناطق بوده است.
آمار تکاندهنده دیگری که بیانگر عملکرد ویرانکننده حکومت و نقش آن در تشدید بحران کمبود آب است، به هدر رفتن آب در چرخه توزیع مربوط میشود. بر اساس گزارشهای رسمی یک سوم از آبی که در زنجیره توزیع کشور قرار میگیرد حین انتقال و به علت فرسودگی زیرساختها و لولههای آب از بین میرود. آمار تکاندهنده دیگری نشان میدهد میزان از دست رفتن آب در دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویر احمد ۵۰ درصد است!
سالها در مجلس شورای اسلامی و دولت، طرح پشت طرح تدوین و سمینارهای پرهزینه برگزار شده اما خروجی همهی آنها نه فقط «هیچ» بلکه نابودی منابع آب و تبدیل آن به حیاتیترین معضل کشور بوده است!
بحران آب، یک تهدید امنیتی
نابودی کشاورزی، زوال صنعت و قطع آب آشامیدنی شهروندان سه ضلع مثلثی هستند که به دلیل ناکارآمدی جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این در حالیست که شرایط در هفتهها و ماههای آینده بحرانیتر نیز خواهد شد و به نظر میرسد با این وضعیت هیچ راهی برای حکومت جز قطع آب صنایع برای تهیه آب آشامیدنی، از دست رفتن مزارع کشاورزان، و افزایش جیرهبندی و قطع آب در بخش شهری وجود ندارد.
مقامات جمهوری اسلامی امیدوارند مردم در این بحران نیز «تابآوری» نشان داده و به نبود و کمبود آب «عادت» کنند و با شرایط سازگار شوند! در آنسو اما هیچ تضمینی نیست که با توجه به عوارضی که قطع طولانی آب برای زندگی و سلامت جسم و جان مردم به بار میآورد، شرایط بر اساس تصورات مقامات حکومت پیش برود!
از اواخر قرن بیستم کارشناسان و ناظران هشدار میدهند که مهمترین جنگ قرن بیست و یکم بر سر آب خواهد بود. اما در سرزمین خشکی مانند ایران، جمهوری اسلامی همان منابع موجود را نیز بجای حفاظت و افزایش، به باد داده است.
در این میان، بحران امنیتی ناشی از کمبود آب از یکسو احتمال دارد به درگیری مردم مناطق مختلف کشور با یکدیگر منجر شود. یک نمونه این نوع درگیریها در اعتراضات چند ماه پیش کشاورزان اصفهان به علت عدم دریافت حقابه و شکستن خط لوله انتقال آب زایندهرود به یزد بروز پیدا کرد.
اما سوی دیگر امنیتی شدن بحران آب به مراتب مهمتر و تعیینکنندهتر است: برخاستن موج اعتراضات سراسری علیه حکومتی که از تأمین مایهی حیات برای مردم عاجز است!
در همین رابطه عیسی کلانتری رئیس پیشین سازمان حفاظت محیط زیست با تأکید بر اینکه «خشکسالی و بیآبی از هر تهدید خارجی، ایران [بخوانید جمهوری اسلامی] را به نابودی نزدیکتر میکند» هشدار داده است: «مسئله سرزمین آب است و این تهدید به مراتب خطرناکتر از حمله اسرائیل به کشور است. ما باید این مسئله را خودمان حل کنیم، زیرا انتقال آب از دریا و حوزه به حوزه راه حل نیست.»
ادعای «خودکفایی» در حل بحران آب نیز، در حالی که محیط زیست و در صدر آن مسئله آب یک موضوع سراسری، منطقهای و جهانی است، از همان نوعِ «خودکفایی» اقتصادی است که ایران را طی چهاردهه به انتهای همهی جداولِ شاخصهای رشد و رفاه و امنیت پرتاب کرد!
اکنون اگرچه جمهوری اسلامی با این موضوع که مردم علیه مردم شوند، چندان مشکلی ندارد و هر عاملی را که به یکپارچگی و همبستگی ملت ضربه بزند، دور شدن خطر علیه خود ارزیابی میکند اما واقعیت اینست که افکار عمومی هر بلایی که بر سر کشور میآید از چشم جمهوری اسلامی و زمامدارانش میبیند و وقتی که پای «آب»، این مایه حیات، در بین باشد، میدانند که نمیتوان آن را با به جان هم افتادن تأمین کرد اما با از میان برداشتن رژیمی که مسبب اینهمه بحران و مانع همزیستی و همکاری ملی و منطقهای و جهانی است، چرا!

