۱۴۰۰ مهر ۲۳, جمعه

اعتراضات مردم ایران و اپوزیسیون مدافع دموکراسی

 


جمهوری اسلامی با یک ایدئولوژی شکست خورده، متروک و مطرود، چهار دهه است از طریق فشارهای پلیسی و خشونت، به عنوان یک گروه حاکم و نه یک نظام سیاسی، قدرت را حفظ کرده است. مردم از یکسو و فعالان سیاسی و مدنی در قالب اپوزیسیون جمهوری اسلامی در سوی دیگر خواهان تغییرات دمکراتیک در ایران و تلاش برای بهبود شرایط اقتصادی و تأمین رفاه و امنیت جامعه هستند.

جمهوری اسلامی با تمام قوا و امکانات، در داخل به سرکوب فعالان سیاسی و مدنی مشغول است و در خارج نیز علاوه بر ترورهایی که در سال‌های گذشته جریان داشته، برنامه‌های مختلفی را برای نفوذ در اپوزیسیون پیش می‌برد. در این میان پرسش اساسی اینست که آیا نیروهای مخالف جمهوری اسلامی «می‌توانند» و «می‌بایست» به همبستگی برای براندازی نظام و جایگزینی آن با حاکمیت مردم برسند؟ و آیا همبستگی و همگرایی اپوزیسیون و فعالان سیاسی، از چپ تا راست، برای عبور از جمهوری اسلامی و رسیدن به ساختاری که حقوق ملت و تمامیت ارضی مملکت در آن تضمین شود، ‌شرط این عبور و اساسا عملی است؟

انقلابی بی‌اعتبار در قلمرو ملی و بین‌المللی

انقلاب اسلامی خود را در آغاز انقلابی جهانی می‌دانست؛ مدعی بود مکتبی است که می‌تواند ایران را گلستان کند و سرمشق سایر «آزادیخواهان» جهان باشد. فارغ از این خیالات و شعارها اما انقلابیون در عمل تیشه به ریشه‌ی ایران زدند و حتا شاخ و برگ آن را وحشیانه بریدند. آنها زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را که با برنامه‌های بلندمدت در حکومت پهلوی طراحی شده بود به نابودی کشاندند.

جریان‌های انقلابی حتا اندکی بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ به جان هم افتادند و خشن‌ترین شیوه‌ها را برای نابودی و حذف یکدیگر در پیش گرفتند. همان انقلابیونی که حکومت پهلوی را «ظالم» و «شکنجه‌گر» و «ستمگر» خطاب می‌کردند، شیوه‌هایی را در سرکوب خودی و غیرخودی به کار بردند که مشابه آن نیز در حکومت پهلوی علیه مخالفان وجود نداشت.

«انقلاب اسلامی» که زمانی از سوی طرفدارانش «طلیعه انقلاب جهانی» نامیده می‌شد، اکنون در قلمرو ملی و مرزهای کشور شکست خورده و در کشورهای مسلمان‌نشین منطقه نیز منفور است. همه حکومت‌ها و دولت‌ها برای اینکه به آفت «انقلاب اسلامی» مبتلا  نشوند، با وسواس فاصله خود را با آن بیشتر می‌کنند. این در حالیست که مردم ایران مدت‌هاست از نظر سیاسی، فرهنگی و ارزش‌های اخلاقی از جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند.

تنزل سیاست به حضور در شبکه‌های اجتماعی

در چنین شرایطی مدت‌هاست که این پرسش مطرح است، چگونه می توان بر این انقلاب ارتجاعی و حکومتی که به نام آن حکمرانی می‌کند چیره شد؟

اپوزیسیون جمهوری اسلامی سرفصل‌هایی چون آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و عدالت و رفاه را از بَر تکرار می‌کند اما نه اتحادی شکل گرفته و نه سازمان سیاسی قدرتمندی پدید آمده که نارضایتی و مخالفت مردم را نمایندگی کند.

هرچند نمی‌شود فقط با تکیه بر نارضایتی‌ها و مخالفت‌ها، حکومتی را برانداخت اما واقعیت اینست که برای چیره شدن بر رژیمی که با زور و ارعاب و پلیس و بگیر و بند خود را حفظ می‌کند، باید مخالفت‌ها و نارضایتی‌ها تبدیل به «مبارزه متشکل» شود. ابراز مخالفت و اعتراض امری عمومی و خودجوش است اما پیشبرد مبارزه، اقدامی است که نیاز به سازماندهی اندیشه و عمل دارد.

در ایران نارضایتی‌ها به بیشترین درجه ممکن رسیده است. مردم به بهانه‌های مختلف به خیابان می‌آیند، اعتراض می‌کنند، شعار می‌دهند و حتا با جان خود هزینه می‌پردازند. اما هنوز ارتباط ارگانیک بین اعتراضات مردم و آزادیخواهان مدافع دموکراسی برقرار نیست.

همبستگی مردم و گروه‌های فعال در اپوزیسیون حالا به عنوان یکی از راهکارهای براندازی جمهوری اسلامی مطرح می‌شود اما گذشته از دعوت‌ها و تلاش‌هایی که برای ایجاد اتحاد در اپوزیسیون انجام می‌شود، لایه‌هایی از سطحی‌نگری نیز به چشم می‌خورد که گاه مبارزه علیه یک دیکتاتوری مذهبی و تمامیت‌خواه را به «تفنن» و «چهره‌سازی»های توخالی کاهش می‌دهد.

در نبود یک سازمان سیاسی قدرتمند که چفت و بست فکری داشته باشد تا ایده و نقشه راه مشخصی را پیگیری کند و بر پایه کادر و نیروی تشکیلاتی و منابع مالی شفاف بتواند شخصیت‌های سیاسی پرورش دهد، میدانداری افرادی که دور از واقعیت در شبکه‌های اجتماعی محبوس‌اند شگفت‌انگیز نیست.

همانطور که جمهوری اسلامی مفهوم «دولت- ملت» پس از انقلاب مشروطه را به «ولایت- امت» تنزل داده، سیاستی نیز که فقط در شبکه‌های اجتماعی حضور دارد، در تلاش برای جلب «فالوئر» و «فاند» درجا  می‌زند. این تنزل سیاسی را می‌توان در سطح نازل کارشناسان برخی رسانه‌های فارسی‌زبان نیز دید.

در این میان، جمهوری اسلامی بیشترین بهره را می‌برد زیرا با تنزل سیاست و رسانه، از یکسو راه نفوذ به رسانه‌ها و جریان‌های اپوزیسیون برای دستگاه‌های امنیتی نظام هموار می‌شود و از سوی دیگر می‌تواند حتا عوامل خود را به عنوان صدای اپوزیسیون سازماندهی کند.

حلقه‌ی گمشده‌ی همبستگی

موضوع اتحاد و همبستگی در اپوزیسیون همواره در میان نیروهای سیاسی برون‌مرز مطرح بوده و البته بی‌نتیجه مانده است. اما هربار از نو داغ می‌شود آنهم در حالی که چهار دهه گذشته ثابت کرده «اتحاد همه با همه» ممکن نیست و در هیچ کشوری نیز روی نداده! آنچه در انقلاب ۵۷ نیز روی داد چنین اتحادی نبوده بلکه رفتن همه به زیر بیرق «وحدت کلمه» خمینی بوده است!

یکی دیگر از نکاتی که برآیند لازم را به فعالیت‌های اپوزیسیون نمی‌دهد، نگاه آکواریومی و تصنعی به مناسبات واقعی بین نیروهای اجتماعی است. اتحاد و همگرایی می‌بایست بطور ارگانیک شکل بگیرد در آنصورت مردم و رسانه‌ها و جامعه جهانی نیز به آن واکنش مطلوب نشان خواهند داد. به همین دلیل است که نشست‌ها و ساختارهایی که بدون این پیوند ارگانیک شکل می‌گیرند پس از مدتی اگر هم فرو نپاشند، منفعل مانده و تأثیری در معادلات ندارند.

در این میان روشن است نیروها و بازماندگان جریان‌هایی که با ایده‌ی «ضدپادشاهی» علیه حکومت پهلوی در انقلاب ۵۷ مشارکت داشتند، نتوانند و یا اصلا نخواهند با طرفداران پادشاهی، اتحاد عمل داشته باشند حتا وقتی که حرفش را می‌زنند! از همین رو تمام تلاش آنها این بوده که از یکسو «نهاد پادشاهی» منتفی اعلام شود و از سوی دیگر نماد پادشاهی نیز از آن صرف نظر کند! با اینهمه ریشه‌ی تاریخی و فرهنگی این نهاد و همچنین محبوبیت پهلوی‌ها به گونه‌ای است که همین نیروها نیز برای دریافت رأی اعتبار، کوشش می‌کنند نخست پشتیبانی شاهزاده را جلب نمایند و بعد راه خود را بروند و ساز خود را بزنند!

بسیاری از جریان‌ها و افرادی که امروز در قالب اپوزیسیون حتا دموکراسی‌خواه فعالیت می‌کنند، به دلیل مخرج مشترکِ «جمهوری» آنقدر که با «جمهوری اسلامی» احساس نزدیکی می‌کنند، با طرفداران پادشاهی و مشروطه پارلمانی که علیه‌‌اش انقلاب کردند، خود را همسو احساس نمی‌کنند! آنها می‌دانند با جمهوری اسلامی سر «جمهوری» و شکل نظام مناقشه‌ای ندارند! مخالفت آنها با رژیم اسلامی ایران بر سر چگونگی اعمال قدرت در «جمهوری» است. در حالی که با طرفداران پادشاهی و پهلوی‌ها، منازعه‌ی تاریخی، فرهنگی و ایدئولوژیک دارند! حلقه گمشده‌ی همگرایی و همبستگی در توضیح صریح و بدون تعارف همین نکته است!

همبستگی و ایده‌های متناقض

پس از ارائه «پیمان نوین» توسط شاهزاده رضا پهلوی در هفتم مهرماه ۱۳۹۹ که می‌تواند به عنوان مناسب‌ترین و عینی‌ترین نقشه‌ راه مورد استفاده ایرانیان مدافع آزادی و دموکراسی قرار گیرد، فعالان و طیف‌های مختلف سیاسی با برگزاری نشست‌های متعدد تلاش کردند برای تقویت صدای مردم ایران و پشتیبانی از خواسته‌ها و حقوق آنها جهت شکل گرفتن یک «اپوزیسیون متحد» اقدام کنند از جمله صحبت از «پارلمان ملی براندازی»، «صندوق برای حمایت از اعتصابات»، «صندوق برای حمایت از خانواده زندانیان سیاسی»، «حمایت از رسانه‌های مستقل»، «رایزنی با مقامات سیاسی کشورهای مدافع دموکراسی» و سایر پیشنهاداتی که یا عملی نشدند و یا به صورت خیلی محدود توسط افرادی که در گذشته نیز اقداماتی مشابه در این زمینه‌ها داشتند تکرار شدند.

اگرچه حضور فعالان سیاسی و مدنی و تحلیلگران در رسانه‌ها و نشست‌های مختلف می‌تواند زمینه‌ساز اقدامات عملی باشد اما دست‌کم تا کنون و اکنون دردی از مردم داخل ایران را دوا نکرده و نمی‌کند. در این میان، با وجود اینکه آزادی عمل برای فعالان سیاسی خارج از ایران بسیار بیشتر از فعالان داخل کشور بوده و هست اما معضل پراکندگی آنها همچنان پابرجاست! البته یکی از دلایل تداوم این معضل، ترفندهای جمهوری اسلامی از جمله صادراتی‌های آن است که از دوران محمد خاتمی بطور جدی دنبال شد. دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی هنگامی که نتوانست ایرانیان خارج کشور را به داخل و «پروژه اصلاحات» جلب کند، خودش با صرف هزینه‌های میلیونی بطور مستقیم و غیرمستقیم نیرو به خارج کشور فرستاد و یا از ایرانیان موجود در غرب بهره برد. هجوم ملخ‌وار خبرنگاران و تحلیلگران وابسته به جناح اصلاح‌طلب، ترفندی بود که به سود رژیم جواب داد. این فضا تنها زمانی شکست که مردم در دی ۹۶ از داخل ایران با اصلاح‌طلبان نیز اتمام حجت کردند!

واقعیت اما این است که برای دگرگونی سیاسی و حقوقی، و برآمدن نظم و نظام جدید، اعتراضات مردمی اگرچه لازم اما کافی نیست. کوشش‌های پراکنده و متنوع مردم باید تحت یک اندیشه و ایده فراگیر هماهنگ شود و با کوشش‌های عملی همراه گردد. این ایده اما نمی‌تواند مخلوطی از ایده‌های ناقض یکدیگر باشد! همچنین این مسیر با جمع شدن چند فعال و گروه سیاسی هموار نمی‌شود بلکه آنچه اهمیت دارد جامه عمل پوشاندن به ایده‌ها و تصمیماتی است که سال‌هاست در نشست‌های متعدد توسط گروه‌های مختلف مدافع دموکراسی مطرح می‌شود و باید پیش از آنکه دیر شود به تکیه‌گاه مردم ایران فرا روید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر