با گذری کوتاه بر روابط ایران معاصر با ایالات متحده آمریکا، به وضوح این واقعیت روشن میشود که برای ملایان تهران به قدرت رسیدن دمکراتها طی مراحلی مختلف در ۴۰ سال گذشته، نه تنها آنها را خوشحال، شعفزده و مطمئن میکند بلکه سرکشی و قلدریشان را دوچندان نموده است. اما این معادله هنگامی که جمهوریخواهان کلید قدرت را در واشنگتن به دست میگیرند به کلی تغییر مییابد بطوری که تمام دورههای حکمرانی جمهوریخواهان از رونالد ریگان گرفته تا دونالد ترامپ، همیشه دورانی پر اضطراب همراه با فضایی پر از ترس و تنش برای آخوندهای تهران بوده است.
در۴۰ سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی با هفت رؤسای جمهوری آمریکا، سه دمکرات و چهار جمهوریخواه همدوران شد. در نیمه اول عمر جمهوری اسلامی نگرانی عمده آمریکا بر مسئله رویارویی با تروریسم متمرکز بود تا اینکه در نیمه دوم دوران حکم انی رژیم ملایان، مسئله پرونده اتمی نیز بر نگرانیهای آمریکا افزوده شد. تهران در همه دورهها بر عملکرد مخرب خود در منطقه و رویکرد سیاسی ناموزون در عرصه داخلی و بینالمللی اصرار و تاکید کرده است اما در مقابل مواضع آمریکا با تغییر دولتها و ریاست جمهوریهای این کشور تغییر و شور و هیجان واشنگتن برای مقابله با قلدری آخوندها به گونهای متفاوت ظاهر میشد. مواضع و واکنشهای آمریکا به میزان تغییر ریاست جمهوریها و کابینههای دولت و قوت و ضعف آنها در اداره بحرانها نیز تغییر میکرد.
ملایان با حمایت کارتر آمدند
حکومت ملایان شروع کار خود را با ایجاد بحران اشغال سفارت ایالات متحده در تهران آغاز کرد. عوامل و وابستگان رژیم اسلامی ۹ ماه پس از پیروزی انقلابشان، سفارت آمریکا را اشغال کردند و کارمندان سفارت را ۱۴ ماه به گروگان گرفتند. جیمی کارتر از حزب دمکرات، برای آزادی گروگانها از طریق برنامهریزی یک عملیات نظامی، به صورتی تحقیرآمیز و مفتضح شکست خورد.
اما در مقابل رونالد ریگان بطور غیرمستقیم خمینی و یارانش را تهدید کرد که اگر گروگانها را آزاد نکنند واکنش شدیدی در انتظارشان است. دانیل پایپس روزنامهنگارآمریکایی در مقالهای در «نیویورک سن» نوشت:«ریگان با خمینی و پیروان خط امامتاش برخوردی تند و قاطع داشت؛ او پیروان خط امام را «تبهکار و آدمدزد خواند» و خمینی و یارانش را «آدمربا» نامید. ریگان در روزهای انتخابات با لحنی تهدیدآمیز خطاب به خمینی و پیروانش گفت: «اگر لحن اهانتآمیز مرا درک کردهاید، خوشحال میشوم که بدانم بیدرنگ گروگانها را رها کرده و منتظر روی کار آمدن من نباشید!» خمینی نیم دقیقه پس از مراسم سوگند ریاست جمهوری رنالد ریگان گروگانها را بدون قید وشرط و بدون هیچگونه امتیازی آزاد کرد. این بحران، سرآغاز تحریمهای اقتصادی علیه ایران بود.
قاطعیت ریگان برای آزادی گروگانها
دانیل پایپس نوشت:« نخستین پیروزی آمریکا در جنگ علیه تروریسم توسط رونالد ریگان تحقق یافت. در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ که برابر بود با نخستین روز ریاست جمهوری او خمینی و پیروانش گروگانهای آمریکایی را بلافاصله آزاد کردند. در آن روز جهادیستهای قبضهدار حکومت نورسیده جمهوری اسلامی ۵۲ گروگان آمریکایی را در حالی آزاد میکردند که ریگان داشت سوگند ریاست جمهوری را در واشنگتن ادا میکرد.
پس از گذشت ۴۴۴ روز از واقعه گروگانگیری و به بازی گرفتن کارتر ساده لوح، گردانندگان حکومت در تهران بر آن شده بودند به این غائله پایان دهند پیش از آنکه مجبور باشند با رئیس جمهوری تازه آمریکا یعنی رونالد ریگان روبرو شوند.این واقعه نشانگر نخستین پیروزی ریگان در سیاست خارجیاش بود. هنگامی که آیتالله روحالله خمینی، باعث شد شاه در سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کند، نخستین رژیم اسلامی جدید را با الگوبرداری از فاشیسم و کمونیسم در ایران بنیان گذاشت با این تفاوت که حکومت او میبایست بر پایه قوانین اسلامی (شریعت) اداره شود خمینی مانند طالبان بود که سالها بعد قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. خمینیستها باور دارند که پاسخ همه معضلات بشر در دست آنهاست؛ بنا بر همین برداشت، حکومت ولایت فقیه بنیانگذاری شد. خواست ولایت فقیه از یکسو کنترل همهجانبه زندگی ایرانیان و از سوی دیگر صدور این انقلاب به خارج از کشور است. وجه مشترک خمینی با سایر زورگویان جهان در آنست که همه آنها آمریکا را سد راه اهداف خود میبینند؛ از جمله کسانی چون طالبان افغانستان. خمینی در ایران تک تک شهروندان آمریکایی را دشمن میدانست. او دیگر به خود دردسر حمله به نیویورک و واشنگتن را نداد بلکه شهروندان بختبرگشته آمریکایی را که در آن زمان در ایران میزیستند مورد حمله قرار داد. به تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۷۹ یک گروه آشوبگر زیر کنترل غیرمستقیم خمینی به سفارت آمریکا در تهران یورش برده آن را اشغال کرد. این کاری بود که مایه دلگرمی اسلامیستها در سراسر جهان شد و به آتش خشم اسلامی علیه آمریکاییان دامن زد. این خشم به زودی ابعاد خشونتآمیز به خود گرفت و آتشبیار معرکهی خمینی شد. خمینی در اطلاعیهای به دروغ مسئولیت اشغال مسجد بزرگ در مکه و توهین به اماکن مقدسه را به گردن آمریکاییان انداخت اگرچه مسئولان واقعی این حادثه اسفبار اتفاقا گروهی اسلامیست تندرو بودند اما ادعای نادرست خمینی کار خود را کرد و به زودی موجی از تظاهرات خشمآلود ضدآمریکایی، جهان را فرا گرفت. کشورهای اسلامی از شمال آفریقا گرفته تا خاورمیانه و آسیای جنوبی را آشوب در گرفت. پر دامنهترین این آشوبگریها در لیبی و پاکستان رخ داد و چهار تن جان خود را در پاکستان از دست دادند. این چهار تن را باید در شمار نخستین کشتهشدگان جنگ جهادی اسلامیستها علیه آمریکا و جهان دانست».
مماشات ریگان پس از آزادی گروگانها
رونالد ریگان، در دوران دولت خود تحریمهایی که جیمی کارتر علیه حکومت تازه به قدرت رسیده ملایان اعمال کرده بود را دست نخورده گذاشت؛ او بیشتر مشغول طرحهای خود برای «جنگ سرد» با اتحاد جماهیر شوروی و جنگ ایالات متحده در آمریکای جنوبی از قبیل اشغال پاناما و سرنگونی رژیم ژنرال نوریِگا و غیره بود و از دور نظارهگر جنگ فرسایشی هشت ساله ملایان تهران با رژیم بغداد نیز بود، ریگان پس از حمله تروریستی به آمریکاییها در بیروت که حکومت ایران و حزبالله آن را تدارک دیده بودند، نیروهایش را از بیروت خارج کرد سپس با آخوندها به توافق رسید که از طریق شورشیان کنتراهای نیکاراگوئه در توافقی مخفیانه معروف به «ایران کنترا» (Iran Contra affair) در قبال آزاد ساختن برخی گروگانهای آمریکایی در لبنان به رژیم ملایان که آن زمان از نظر تسلیحاتی در مضیقه بود، اسلحه بفروشد.
دوران چهارساله جرج بوش پدر درگیر جنگ کویت
در زمان پرزیدنت جرج بوش پدر باز پرونده ایران برای آمریکا از اولویت خاصی برخوردار نبود، جرج بوش پدر که زمانی معاون ریگان بود، در زمان ریاست جمهوریاش به بحرانی که صدام حسین با اشغال کویت به وجود آورد، مشغول شد بنابراین دوران ۴ سالهاش درگیر جنگ آزاد ساختن کویت بود و اگر برای دور دوم به ریاست جمهوری انتخاب میشد شاید تحریم اقتصادی بیشتری علیه رژیم ایران اعمال میکرد و در مقابله با تروریسم جمهوری اسلامی گامهای موثرتری بر میداشت.
با آمدن بیل کلینتون جمهوری اسلامی نفس راحتی کشید و «پروژه اصلاحات» را راه انداخت
با روی کار آمدن پرزیدنت کلینتون از حزب دمکرات هیچ امیدی به انتقال پرونده رژیم ایران به سطح بالاتری از مجازاتها در مجامع بینالمللی نبود. اولین دوره ریاست جمهوری کلینتون با قانون تحریمهای محدود علیه ایران به پایان رسید. اما در دوره دوم، کلینتون مشغول روند صلح اسلو میان اسرائیل و فلسطینیها و بحران رسوایی رابطه جنسی او با مونیکا لوینسکی شد! این دو مسئله تمام وقت بیل کلینتون را گرفت. همزمان با مشغله فکری کلینتون اتفاقی در سال ۱۹۹۷ در ایران رخ داد. این اتفاق روی کار آوردن حجتالاسلام محمد خاتمی و آغاز مرحله سر دادن شعارهای نرم و زیبای جمهوری اسلامی از قبیل «گفتگوی تمدنها» به سوی جهانیان بود. پروژهای که «اصلاحطلبان» بازی کردن در نقش «طالبان اصلاح» را در آن بر عهده گرفتند. رژیم جمهوری اسلامی به رژیمی با چهرهای در ظاهر متفاوت اما در باطن و عملکرد مانند گذشته وارد عرصهی مسائل منطقهای و جهانی شد. حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور نظام شد و کلینتون را در شعارهای فریبانهی خود غرق کرد.
در ماه ژانویه سال ۱۹۹۸، کریستین امانپور خبرنگار پر آوازه شبکه تلویزیونی CNN، برای مصاحبه با رئیس جمهور جدید راهی ایران شد؛ وزارت امور خارجه آمریکا بستهای پر از پرسش درباره گروگانگیری، تروریسم و صلح خاورمیانه به امانپور داد. محمد خاتمی هم با جوابهایش احساسات مثبت غربیها را برانگیخت و به سوی خود جلب کرد تا جایی که آنها باور کردند که تحولات در ایران خیلی جدی است و رژیم اسلامی رویکرد دیگری در پیش گرفته است!
با ورود جرج بوش پسر پنجمین رئیس جمهوری آمریکا در دوران عمر ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، پرونده هستهای ایران وارد مرحله حسابرسی و ایجاد شفافیت در محتوای این پرونده شد. در دوران جرج بوش پسر با وجود حملات سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله نظامی آمریکا به افغانستان و سپس به عراق، اما او به شدت مسئله اتمی ایران و حمایت تهران از تروریسم بینالمللی را زیر نظر گرفت و به مراتب بیشتر از سلف خود، بیل کلینتون، بر ایران سختگیری کرد. جرج بوش اروپاییها را برای رویارویی با ایران در عرصه مذاکرات هستهای وادار کرد. دولت بوش پسر مذاکرات را از نزدیک تحت نظارت داشت و قبل از پایان دوره اول ریاست جمهوری وی، مذاکرات آلمان، بریتانیا، فرانسه با ایران بدون هیچ نتیجهای پایان یافت. اما در دور دوم ریاست جمهوریاش، ایران به شدت مجازات شد و پرونده اتمی ایران به شورای امنیت انتقال یافت؛ جایی که خارج کردن هر پروندهای از آن کار بسیار پیچیدهای است. بوش پسر در نهایت با استدلال اینکه ایالات متحده به تنهایی قادر به مجازات ایران نیست و اینکه تحریمهای یکجانبه واشنگتن برای به زانو در آورد رژیم تهران کافی نیست از اروپاییان به انتقاد پرداخت و قضیهی هستهای ایران را بدون آنکه به پایان رسیده باشد، ترک کر
برخی تلاشهای قابل قبول بوش پسر با روی کار آمدن حسین باراک اوباما از بین رفت. هنوز چند ماهی از حکومت باراک اوباما نگذشته بود که ایران با یک قیام به نام «جنبش سبز» روبرو شد اما اوباما هیچ واکنشی مانند واکنشی که به انقلاب مصر نشان داد به ایرانیان قیامکرده از خود نشان نداد.
رییس جمهوری جدید آمریکا سرکوب شدید مردم توسط رژیم جمهوری اسلامی را نظاره میکرد و هیچ واکنشی از قبیل حمایت یا دخالت سیاسی یا حتی تشویق معترضان از خود نشان نمیداد؛ بلکه برعکس! وی در ادامه با امضای توافق هستهای «شرمآور» و دادن میلیونها دلار به آخوندها، مایه سرمستی و سرکشی بیشتر آنها شد. او حتی بازداشت اهانتآمیز ملوانان دریایی آمریکا توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز تحمل کرده و هیچ واکنشی از خود نشان نداد.
تا اینکه دوران دونالد ترامپ رسید او همانطور که در مبارزات انتخاباتی خود وعده داده بود، توافق هستهای را لغو کرد و تحریمهای شدیدی که جورج بوش پسر آنها را به اجرا در نیاورده بود، علیه جمهوری اسلامی اعمال و اتحادیه اروپا را نیز مجبور به تعهد و تطبیق این تحریمها کرد.
آرمانهای هستهای ملایان تهران بر اثر عملکرد «تردیدآمیز» برخی از رؤسای جمهوری ایالات متحده آمریکا، نزدیک بود که متحقق شود. مقامات رژیم تهران در تمام این دوران ۴۰ساله از به قدرت رسیدن دمکراتها بسیار خوشحال میشدند. جمهوری اسلامی نغمهسرایان خوبی چون حججالاسلام محمد خاتمی و حسن روحانی دارند که میتوانند با شعارهای صلحجویانه دمکراتها خوب همسرایی کنند؛ به همین دلیل به همان اندازه که از به قدرت رسیدن دمکراتها خوشحال، سرکش و قلدر میشوند، به همان مقدار از به قدرت رسیدن جمهوریخواهان وحشتزده و نگران میگردند.
اما به نظر میرسد اکنون اوضاع تغییر یافته و دونالد ترامپ تنها رئیس جمهوری آمریکاست که تصمیم گرفته رژیم اسلامی تهران را ادب کند و به راه صحیح برگرداند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر