۱۳۹۷ آذر ۲۲, پنجشنبه

جمهوری اسلامی جان می‌کَنَد






جمهوری اسلامی دارای دو ماشین بسیار پر هزینه برای بقاست: ۱) ماشین سرکوب متشکل از قوای قهریه که چند لایه (۱۶ سازمان امنیتی)، فراگیر (بسیج در سطح محلات)، و بدون خط قرمز است، به هیچ نهاد عمومی پاسخگو نیست، و بخشی از بودجه‌ی آن از منابع پنهان مثل قاچاق تامین می‌شود، و ۲) ماشین تبلیغات که مدام دروغ و نیمه دروغ و مهمل می‌سازد و می‌پراکند و مسئول تشویش افکار عمومی است در حالی که اطلاع‌رسانان تحت همین عنوان محاکمه و زندانی می‌شوند.

راهبرد‌های حکومتی

اما این دو ماشین برای کنترل اعتراضات عمومی کافی نیستند. راهبردهایی باید در پیش گرفته شود تا مردم را از اعتراض پشیمان کند. برای پیشبرد این راهبردها و در نتیجه کنترل اجتماعی (و نه صرفا امنیتی) اعتراضات، همه‌ی قوا و نهادها با هم همکاری می‌کنند چون همه منافع خود را در خطر سقوط حاکمیت می‌بینند. همه‌ی قوای جمهوری اسلامی بسیج شده است تا از این گردنه ی پر خطر عبور کند. سربالایی این گردنه چنان تیز و نظام چنان فرسوده شده که به نفس‌نفس افتاده است.
در این نوشته به پنج راهبرد برای مهندسی نارضایتیها و اعتراضات که در یک سال اخیر و بعد از اعتراضات دی 96 به شدت مورد توجه مجموعهی حکومت قرار گرفته است میپردازم. برای دریافت این راهبردها باید خود را در مقام اعضای شورای امنیت ملی و فرماندهان سپاه و مشاوران خامنهای قرار دهید و برای کنترل اوضاع ایده بدهید.

حسابکشی صوری

موج استیضاح یا جمعآوری امضا برای استیضاح وزرا که اکثر آنها را شامل میشود (و بعدا به استیضاح رئیس مجلس هم بسط یافت) راهبردی برای اقناع عمومی در این موضوع است که نهادهای جمهوری اسلامی قدرت این را دارند که مسئولان را حسابکشی کنند. البته با برکناری چند وزیر یا خبر استیضاح چند وزیر دیگر که مدام تایید و تکذیب میشود یا امضاهای استیضاح که مدام کم و زیاد یا پس گرفته میشود هیچ اتفاقی نمیافتد. در این میان برخی از اعضای مجلس (مثل 18 عضو مجلس از استان صفهان) استعفا میدهند، استعفایی که هیچگاه تحقق نمییابد و اعضای مجلس روی صندلیهای خود میمانند.

مقامات از یک نهاد به نهاد دیگر رفته و بعد از معارفه و خداحافظی در بر همان پاشنه میچرخد که قبلا میچرخیده است. این راهبرد تنها به کار اقناع کسانی میآید که هنوز صورت ظاهر ساختار جمهوری اسلامی یعنی تفکیک صوری قوا و نظارت (سلاخی شده) مجلس را باور دارند و متوهمانه امید دارند که اتفاقی در ایران بیفتد. البته در شرایطی که هنوز برخی از ساکنان اروپا و امریکا (ایرانی و غیرایرانی) به انتخابات در ایران باور دارند این راهبرد یک شوخی محض نیست و کسانی که آن را دنبال میکنند میدانند که در قلمروهایی موثر واقع میشود.

 تداوم وعدهها

در حالی که 600 هزار نفر از آذر 96 تا آذر 97 به افراد تحت پوشش کمیتهی امداد پیوستهاند، نرخ تورم مواد غذایی و مسکن 70 تا 90 درصد افزایش داشته و کارگاههای تولیدی یکی بعد از دیگری تعطیل یا نیمهتعطیل میشوند روزی نیست که مقامات دولتی وعدهی تازهای را مطرح نکنند: 200 هزار تومان بستهی غذایی یا حمایتی برای محرومان، پرداخت سود سهام عدالت، افزایش حقوق 20 درصدی، و اینکه همهی انبارها پر از مواد مورد نیاز کشور است و کمبودی رخ نخواهد داد. این وعدهها در حالی مدام مطرح میشوند که حقوق کارگران بسیاری از واحدها چند ماه به تعویق افتاده، مزایای کارکنان دولت پرداخت نمیشود، و دولت در یک سال گذشته مشغول فروش ارز در بازار برای تامین بودجه بوده است. طرح بنزین 5000 تومانی و بعد پس گرفتن آن بخشی از همین بازی با روح و روان کسانی است که معیشتشان به سوخت وابسته است و میدانند با گران شدن آن همهی کالاها و خدمات گران خواهند شد. جمهوری اسلامی همچنان تلاش دارد با پرتاب چند لقمه ناراضیان را به این نتیجه برساند که بهتر است با همین نظام فاسد و ناکارآمد کنار بیایند در حالی که سالانه دهها میلیارد دلار هزینهی فساد، اتلاف (ناشی از ناکارآمدی)، رانت، و مداخلات نظامی میشود.

تهدید امریکا و اسرائیل

ناسزاگویی و تهدید ایالات متحده و اسرائیل در یک سال گذشته سیر صعودی داشته است. مقامات دولت روحانی که در دوران اوباما از حجم ناسزاگویی با امریکا و اسرائیل کاسته بودند تا برجام را به انجام برسانند به جمع خامنهای و گروه کر وی پیوستهاند. هر چه فشار تحریمها افزایش داشته و صدور نفت کاهش داشته آنها بیشتر برای ایستادگی در برابر «دشمن» به خود مدال آویزان کردهاند. مقامات ارتش نیز در سالهای اخیر برای عقب نماندن از فرماندهان سپاه و گرفتن سهمی در رانتها و بودجههای مخفی و غیر رسمی و بسط قدرت در حوزههای اقتصادی به این نوع بیان دامن میزنند. حاکمان برای ابراز قدرت به دولتهایی که هزاران کیلومتر فاصله دارند و نقش چندانی در روند امور کشور ندارند ناسزا میگویند.

سوار شدن بر موج

حضور بسیجیان در برخی از اعتراضات (مثل اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز) (فارس 8 آذر 1397) و حمایت از معترضان با آوردن عکس خامنهای با هدف تغییر جهت اعتراضات از حکومت به برخی مقامات دولتی و انحراف خواستهها صورت میگیرد. جمهوری اسلامی چهل سال است که با معرفی کردن خود به عنوان رژیم انقلابی (که انقلاب علیه آن معنایی ندارد) و طرفدار ضعفا با شعارهای دروغین عدالتخواهانه تلاش کرده هرگونه حرکت عدالتخواهانه را منتفی سازد. فاسدترین و ثروتمندترین چهرههای نظام (مثل رهبر جمهوری اسلامی) در هالهای از زهد و ریاضت به مردم معرفی میشوند تا آنها فلاکت خود را به قدرتهای خارجی و مخالفان داخلی نسبت دهند.

جنگهای ابدی در منطقه

جمهوری اسلامی برای فروختن امنیت قبرستانی موجود به مردم ایران به عنوان دستاورد خود تا جایی که بتواند و منابعاش اقتضا کند نخواهد گذاشت صلحی در یمن و سوریه و افغانستان برقرار شود. جمهوری اسلامی در یازده بار مذاکرات صلح سوریه و سه بار مذاکرات صلح یمن نقش مخرب خود را ایفا کرده تا این دو کشور همچنان در تنش باقی بمانند. هر جا که در منطقه آتشی برپا شود جمهوری اسلامی بر روی آن بنزین خواهد ریخت و به این کار تداوم میبخشد. تا زمانی که جمهوری اسلامی در این جنگها نقشی داشته باشد مردم آن کشورها روی صلح را نخواهند دید. حضور در جنگها و تنشهای منطقهای برای وفاداران به نظام غرور «بسط نفوذ» و برای غیرخودیها ترس از ناامنی به بار میآورد.

مقامات به ویژه برای نشان دادن این نکته که تحریمها در رفتار آنها تاثیری نگذاشته به روال سابق به آتشافروزیها و خاصهخرجیهای خود ادامه میدهند چون نظامهای اقتدارگرا فاقد آیندهنگریاند و آنقدر به تصمیمات و کنشهای نادرست خود ادامه میدهند تا هم خود و هم جامعهی متناظر آنها فرو بپاشد . در یک دورهی کوتاه چند ماهه رفتار آنها تحت فشارهای خارجی تغییر نمیکند اما اگر به خوردن جام زهر یا نرمش قهرمانانه اقدام نکنند به سرنوشت ونزوئلا یا اتحاد جماهیر شوروی دچار میشوند. معترضان وضع موجود در این شرایط بجای اقدام به نظاره مینشینند تا رژیم هر چه بیشتر تضعیف شود تا با هزینه‌ی کمتری به مقابله با آن بپردازند. همین امر به حکومت فرصتی دیگر برای جمع و جور کردن اوضاع خود می‌دهد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر