۱۳۹۷ مهر ۲۵, چهارشنبه

آیا جمهوری اسلامی اصلاح‌پذیر است؟ هشت خط قرمز خامنه‌ای




آیا ممکن است خامنه‌ای به عنوان قدرتمندترین فرد در جمهوری اسلامی تغییر رویه دهد و در سیاست داخلی اصلاحات و در سیاست خارجی تغییر رفتار جمهوری اسلامی را بپذیرد؟ و آیا بر اساس واقعیات موجود و نگرش‌های کنونی خامنه‌ای، جمهوری اسلامی اصلاح‌پذیر است ؟

بررسی چهارحوزه اساسی در سیاست داخلی و چهار حوزه دیگر در سیاست خارجی ایران نشان می‌دهد که بر اساس داده‌ها و رویه‌های موجود نشانه‌ای برای پاسخ مثبت خامنه‌ای به تقاضای تغییر در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود.

​۱. رهبر پاسخگو: یکی از محوری‌ترین انتقادات از رهبر جمهوری اسلامی این است که او بیشترین اختیارات حکومتی را در ایران دارد اما به هیچکس و هیچ نهادی پاسخگو نیست. طبق قانون اساسی رهبر تحت نظارت مجلس خبرگان است و خبرگان نهاد ناظر بر رهبری و نهادهای تحت امر اوست اما در ۲۹ سالی که از رهبری خامنه‌ای می‌گذرد، هیچ گزارشی در مورد پاسخگویی رهبر به مجلس خبرگان منتشر نشده و حتی او نهادهای تحت امر خود را نیز از پاسخگویی به خبرگان منع کرده است.

کسانی که به اصلاح جمهوری اسلامی امید دارند و معتقدند، می‌گویند نمی‌شود مقامی چون رهبر بیشترین اختیارات کشور را در حوزه‌های اطلاعاتی، امینتی، قضایی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی داشته باشد ولی به کسی پاسخگو نباشد. اما خامنه‌ای نه به این انتقاد توجهی کرده و نه نشانه‌ای وجود دارد که در آینده به آن توجه خواهد کرد. عدم پاسخگویی از خطوط قرمز اولیه خامنه‌ای است، و حتی به خبرنگاران که ۲۹ سال است از یک کنفرانس خبری با او محروم بوده‌اند.

۲. بازگشت سپاه به پادگان‌ها: بسیاری از منتقدان درونی جمهوری اسلامی معتقدند سپاه پاسداران برخلاف وظایفش و ممنوعیت‌هایی که خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی برای آن تعیین کرده بود، در دوره حکومت‌داری خامنه‌ای وارد سیاست شده و مانند یک حزب پادگانی و دولت سایه عمل می‌کند و حتی اختیارات و حوزه عملکرد سازمان اطلاعات آن از وزارت اطلاعات بیشتر شده است.

شواهد و قرائن نیز نشان می‌دهد که سپاه نه فقط در سیاست و امنیت بلکه در عرصه اقتصاد نیز به یک پیمانکار و بنگاه اقتصادی تبدیل شده که هم بخش بزرگی از بودجه کشور را به خود اختصاص می‌دهد، هم به گفته منتقدانش شرکت‌های بخش خصوصی را ورشکسته کرده و هم با مالکیت صنایع و بانک‌ها و مؤسسات مالی به یک کارتل اقتصادی بزرگ تبدیل شده است.

در سال‌های اخیر و با راه‌اندازی مؤسساتی مانند سازمان اوج در حوزه فیلم‌سازی و ساخت مستند، سخن جدید منتقدان این است که سپاه پس از سیاست و اقتصاد در حال قبضه کردن عرصه فرهنگ و جشنواره‌های فیلم نیز هست. منتقدان می‌گویند اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد اصلاح شود سپاه باید به پادگان‌ها برگردد و از حضور با تفنگ و سر نیزه در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ خارج شود. خامنه‌ای نه تنها کوچکترین اعتنایی به این انتقاد نکرده بلکه در سال‌های اخیر سپاه را تشویق کرده که علاوه بر کارهای گذشته در عرصه فرهنگ نیز تلاش بیشتری از خود نشان دهد.

۳. قوه قضاییه مستقل و غیرسیاسی: آنها که دنبال اصلاح جمهوری اسلامی هستند می‌گویند از شرط‌های لازم اصلاح اساسی نظام این است که قوه قضاییه غیرسیاسی و مستقل باشد. از نگاه آنها قوه قضاییه هم‌اکنون تحت کنترل نهادهای اطلاعاتی و امنیتی مانند سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات است و در عمل این بازجوها هستند که برای قضات تعیین تکلیف می‌کنند و فعالان مدنی و سیاسی را بازداشت، محاکمه و زندانی می‌کنند.

خامنه‌ای در تمامی ۲۹ سال گذشته این نوع انتقادات از قوه قضاییه را رد کرده و نپذیرفته و آن دسته از قضات و مسئولان قوه قضاییه را که مشهور به برخوردهای سیاسی و امنیتی هستند، مورد توجه و تکریم و تشویق قرار داده و آنها را ارتقای مقام داده است. هیچ نشانه‌ای از اینکه از این به بعد هم خامنه‌ای به انتقادات از قوه قضاییه اعتنا کند، دیده نشده است.

۴. پایان نظارت استصوابی شورای نگهبان: منتقدان داخلی خامنه‌ای می‌گویند یکی از مهم‌ترین راه‌های اصلاح جمهوری اسلامی و حفظ آن پایان دادن به نظارت استصوابی شورای نگهبان است. آنها معتقدند نظارت استصوابی به معنای رد صلاحیت نخبگان جمهوری اسلامی و تشکیل مجالسی ضعیف است. از نظر آنها اگر مردم بتوانند نامزدهای مورد نظر خود را آزادانه انتخاب کنند، امکان اصلاح جمهوری اسلامی و ماندگاری آن وجود دارد.

خامنه‌ای که خود بنیانگذار نظارت استصوابی از اوایل دهه ۱۳۷۰ است، نه تنها بارها و به کرات این انتقاد را رد کرده، بلکه رویه او نشان می‌دهد که هر چه می‌گذرد دفاعش از شورای نگهبان و نظارت استصوابی شورای نگهبان بیشتر می‌شود.

نگاه تجمیعی به این چهار عامل در حوزه سیاست داخلی نشان می‌دهد که خامنه‌ای در گذشته هیچگاه انتقادات از نهادهای سه‌گانه سپاه، قوه قضاییه و شورای نگهبان را نپذیرفته و خود نیز درباره اختیارات و عملکردش پاسخگوی کسی نبوده است. در واقع با اصلاح این چهار وضعیت تا حدود زیادی ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی در سیاست داخلی تغییر می‌کند و از سوی دیگر بدون تغییراساسی در آنها، هیچ تغییر دیگری از اندازه، وزن و اهمیتی برخوردار نیست که اصلاحات در نظام سیاسی جمهوری اسلامی را معنا دار و ملموس کند.

 چهار خط قرمز خارجی رهبر

۱. آمریکاستیزی: آمریکاستیزی یکی از محوری‌ترین و مهم‌ترین ویژگی‌های هویتی خامنه‌ای و جمهوری اسلامی خامنه‌ای است. کمتر سخنرانی از او وجود دارد که در آن علیه آمریکا موضع‌گیری نکند و یا عبارت دشمن را به کار نبرد که از نگاه بسیاری مصداق این دشمن در ذهن او آمریکاست. جمهوری اسلامی در دوره خمینی آمریکاستیز بود ولی تأکید بر این ویژگی در دوره خامنه‌ای بیشتر به چشم می‌خورد. خامنه‌ای از آمریکاستیزی به عنوان اهرمی برای جلب حمایت بیشتر پیروانش در داخل، توجیه مشکلات متنوع و متعدد کشور و نیز کسب پرستیژ بین گروه‌های سیاسی و شبه‌نظامی طرفدار جمهوری اسلامی در خاورمیانه بهره می‌گیرد.

آمریکاستیزی باعث تحمیل هزینه‌های بسیاری بر نظام جمهوری اسلامی، ایران و ایرانیان در ۴۰ سال گذشته شده اما هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که خامنه‌ای از آمریکاستیزی دست بردارد. او حتی هنگامی که توافق هسته‌ای با آمریکا را پذیرفت، اجازه نداد این مذاکره و توافق به معنای مذاکره درباره روابط دوجانبه تهران- واشینگتن و بهبود رابطه ایران و آمریکا معنا شود.

​۲. اسرائیل‌ستیزی: همانند آمریکاستیزی، اسرائیل‌ستیزی نیز به عنوان یکی از ستون‌های هویتی جمهوری اسلامی تعریف شده است. کلام و بیان خامنه‌ای اگر در مورد آمریکا در مواردی با احتیاط بوده، هرگز این احتیاط را به سخنانش در مورد اسرائیل تعمیم نداده و با تندترین و در مواردی توهین‌آمیزترین کلمات، اسرائیل و رهبران آن را مورد خطاب قرار داده است.

در شرایطی که خمینی از ضرورت نابودی اسرائیل سخن می‌گفت، خامنه‌ای یک دوره بیست و پنج ساله را نیز برای آن تعیین کرده است. همانند موارد پیشین هیچ نشانه‌ای دیده نمی‌شود که خامنه‌ای از اسرائیل‌ستیزی نیز دست بردارد.

۳. ​سیاست خاورمیانه‌ای سپاه‌محور: یکی از انتقادات درونی معتقدان به حفظ و ماندگاری جمهوری اسلامی از خامنه‌ای این است که سیاست خاورمیانه‌ای کشور را از دیپلمات‌ها گرفته و به فرماندهان سپاه داده است. نگاهی به سیاست خاورمیانه‌ای ایران و در واقع سیاست ایران در قبال جهان عرب و کشورهای عربی نشان می‌دهد که ایران نه تنها برخلاف فشارهای بین‌المللی و منطقه‌ای به حمایت مداوم از گروه‌هایی نظیر حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی ادامه داده بلکه در سال‌های اخیر با تشکیل حشد الشعبی در عراق و تشکیلات نظامی- سیاسی حوثی‌ها در یمن و نیز ایجاد شبه‌نظامیان طرفدار دولت بشار اسد در سوریه دامنه این نوع سیاست خاص در جهان عرب را گسترش داده است.

عربستان سعودی به عنوان مخالف اصلی این سیاست ایران در خاورمیانه، آن را توسعه‌طلبی شیعی و نفوذ در حوزه امنیتی خود می‌بیند و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی را در این راه علیه جمهوری اسلامی با خود متحد کرده است. برخلاف کسانی که معتقدند تداوم این سیاست به ضرر ایران در منطقه است، خامنه‌ای نه تنها با این انتقادات همراه نبوده بلکه بر حمایت از چنین سیاستی در خاورمیانه به طلایه‌داری سپاه پاسداران اصرار ورزیده و نشانه‌ای از تغییر این خط مشی از سوی او دیده نمی‌شود.

ادامه برنامه موشکی: برنامه موشکی جمهوری اسلامی ایران آنگونه که مقامات می‌گویند از عناصر اصلی توان بازدارندگی نظامی ایران است. اصولاً در سال‌های اخیر جمهوری اسلامی هرگاه خواسته است از زبان قدرت سخن بگوید بیشتر درباره موشک‌ها و رزمایش‌های موشکی و شهرهای موشکی سخن گفته است. جمهوری اسلامی برای پایان دادن به این برنامه موشکی نه تنها از طرف آمریکا و اسرائیل بلکه از سوی قدرت‌های اروپایی نیز تحت فشار است. کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه و بریتانیا که در موضوع برجام و توافق هسته‌ای موضعی متفاوت از دولت کنونی آمریکا دارند، در مورد ضرورت توقف برنامه موشکی ایران به موضع آمریکا نزدیک هستند. خامنه‌ای به کرات و با صراحت چنین تقاضایی را رد کرده و بر ادامه برنامه موشکی ایران تأکید کرده است.

در واقع خامنه‌ای نه در داخل کشور حاضر به بازگرداندن سپاه به پادگان‌ها، غیرسیاسی کردن قوه قضاییه، پایان دادن به نظارت استصوابی، و پاسخگو کردن رهبر شده، و نه در سیاست خارجی از آمریکاستیزی، اسرائیل‌ستیزی، سیاست خاورمیانه‌ای سپاه‌محور و ادامه برنامه موشکی دست کشیده و یا نشانه‌ای وجود دارد که دست خواهد کشید. چنین وضعیتی می‌تواند پاسخی روشن به این سؤال دهد که آیا خامنه‌ای در درون کشور حاضر به انجام اصلاحات اساسی است و یا در سیاست خارجی حاضر به تغییر اساسی رفتار جمهوری اسلامی است یا خیر.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر