۱۳۹۷ فروردین ۲۲, چهارشنبه

زن، انسانی والامقام و بزرگوار، اسیر و گرفتار در چنگال آخوند و اسلام




همان گونه که می دانید در دوران پیش از اسلام، در کنار دو کشور پهناور و پیشرفته ایران و روم، مردمانی که چندان با شهری گری و مدنیت آشنایی نداشتند، درسرزمین عربستان بیشتر به زندگی چادرنشینی و بیابان گردی می پرداختند.

زن، انسانی والامقام و بزرگوار، اسیر و گرفتار در چنگال آخوند و اسلام
آن چه از نوشته های تاریخ نگاران و شرق شناسان بزرگی مانند مارتین هارتمن در جهان اسلام و عبدالله عفیفی در مرآت العربیه بر می آید، همان مردم چادرنشین، ازآزادی نسبی برخوردار بودند که به مراتب بالاتر و بهتراز آزادی و قوانینی بود که اسلام برایشان به ارمغان آورد. و آن چه در باره زنده به گور کردن نوزادان دختر در شماری از کتاب ها نوشته شده عمومیت نداشته و منحصر به گروه کمی از قبیله های چادرنشین بوده است.
درزیر به ذکر چندنمونه از آزادی در میان چادرنشینان پیش از اسلام عربستان می پردازیم:
* در عربستان به ندرت زنان چادر می پوشیدند.
* زنان درعربستان باداشتن شغل و مالکیت شخصی، ازشأن و منزلت ویژه ای برخوردار بودند و می توانستند همسر دل خواهشان را با میل خودبدون دخالت بستگان برگزینند.
* در کتاب های تاریخ می خوانیم که زنوبیا ملکه پالمیرا از شهرهای سوریه بود.
* درآن زمان، زنان می توانستند شهادت دهند، و باآزادی به شغل های خواسته خود حتی قضاوت ویا پیشه های دیگری دست یابند. چنان که خدیجه بازرگانی بود مستقل و آزاد، که بعدها به خواست خود به همسری محمدابن عبدالله در آمد.
واما اسلام چه کرد؟ اسلام قضاوت، وکالت، و شهادت دادن را از زن گرفت، و در دریافت ارث، او را نیمی از مرد به شمار آورد.
در اسلام، زن موجودی است بی اختیار، و تنها کارش روزها در آشپزخانه، و شبها در اتاق خواب است. تمام کارهای اجتماعی، تصمیم گیری وحتی اختیارات فردی از زنان گرفته شده، و به مردان تفویض شده است.
آیات گوناگونی که محمدابن عبدالله برای کامیابی و بهره برداری بیشتر از زنان گرداگرد خود، و یا بیوه های شوهر از دست داده در میدان های جنگ، بر خردباختگان و نا آگاهان عرضه می داشت و بعدها با اختراع احادیث و نقل قول هایی از سوی ملاها، نتیجه این شد که رفته رفته قدرت اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی از زنان گرفته شده، و آنان از بودن درجامعه و داشتن شرکت فعال در همه کارها، به پشت خانه، به درون پستو، آشپزخانه، و اتاق خواب انتقال یابند. جزئیات این آیات در فصل نهم کتاب بازشناسی قرآن به وسیله دکتر روشنگر جمع آوری شده است.
دین اسلام، مرد را بازن در آفرینش برابر و مساوی نمی داند. چنان که آیات ۳-۱۲-۱۵-۱۶-۳۱-۳۲-۳۸-۴۳ از سوره نسا و شماری از احادیث و روایات اسلامی بنا به نوشته دکتر رضا آیرملو در برگ های ۶۳-۴۶ از کتاب «زن در گرداب شریعت» بیان گر این موضوع است. آن جا که در آیه ۳۱ گفته می شود: «زنان به تصاحب شدن وامر ونهی قرار گرفتن مردان نیازمندند» ویا: درآیه ۳۲ نوشته شده، «مردان باید بر زنان مسلط باشند، چراکه خداوند بعضی را بر بعضی دیگربرتری بخشیده است».
در حدیثی از پیامبر اسلام در صفحه ۶۲ زن در گرداب شریعت نوشته شده: «با زنان باملایمت رفتار کنید، آنان از دنده ی کج خلق شده اند، اگر بخواهید راست کنید، می شکند.». در این جا اشاره به آن است که خداوند پس از آفرینش مرد، به اندیشه در آمد که زن را از شانه چپ او بیافریند. گویا الله مدینه نتوانست از پیش آفرینش زن را هم زمان با آفرینش مرد، برنامه ریزی کند.
حدیث۸۲۴ در صفحه ۳۴۷ نهج البلاغه می گوید: «زن از دنده ای آفریده شده، که راستی پذیر نیست.»
بدبختانه در جریان ۱۴۰۰ سال تاریخ اشغال کشورمان از سوی تازیان، هر آن گاه که فرصتی دست می داد و موقعیتی پیش می آمد که نیاکان ما از خرد واندیشه خود کمک بگیرند و شیخ و آخوند را از دخالت در سیاست و زندگی مردم برکنار کنند، ناگهان شاهی ویا فرمانروایی کوردل و ناآگاه، ویا فرصت طلب باشتاب به فریاد و کمک شیخ به میدان می آمد، و نه تنها از خرافات مردم اندکی کاسته نمی شد، بلکه مردم زجر کشیده و مصیبت دیده، بیشتر و بیشتر درمنجلاب خرافات و بی خردی فرو می رفتند.
رضا شاه بزرگ باجسارت و توانایی زیادی توانست که دست آخوندهای کلاه بردارمفت خور را از بعضی وزارت خانه ها مانند فرهنگ، دارایی، و دادگستری کوتاه کند. دوران پایانی سلطنت رضاشاه می رفت که مذهب و دین به درون خانه ها بازگردد، و مردم از شر آخوند در کوچه و بازار در امان بمانند.
ولی بدبختانه رضاشاه از تجربه آتاترک به خوبی بهره نگرفت که ریشه سرطانی این زباله ها را در اجتماع بخشکاند، و آنان را از دخالت در کارهای مملکت بازدارد.
نتیجه این کوتاهی و اشتباه آن شد که این غده های سرطانی دوباره رشد کنند. به ویژه آن که دوران محمد رضاشاه به دلیل ضعف و سستی وی در برابر ملاها، و کارهای خرافاتی او، آخوندها فرصت و موقعیت بسیار مناسبی برای رشد و تجدید حیات خود پیدا نمودند.
بزرگترین بهانه و دستاویزی که خمینی به کار برد وخود را در برابر شاه قرار داد، دادن حق رای به زنان، و اصلاحات ارضی بود. بدبختانه بانوان گرامی و دختران جوان، و هم چنین کشاورزان به علت مخالفت خمینی که آخوندهای دیگر رانمایندگی می کرد و در حقیقت به زن ستیزی و مظلوم آزاری این گروه مفت خور و سربار جامعه را نشان می داد، پی نبردند، و در سال ۱۳۵۷گوسفند بار به صف ایستادند، به این سودجویان رای دادند، و آنان را بر شانه و دوش ما سوارکردند.
البته، تصمیم گیری توزیع زمین و رای دادن بانوان که بنا به سفارش پرزیدنت کندی انجام شد، کاملاً ناشیانه، بدون برنامه ریزی و مقدمات پیشین انجام گرفت، و بسیار خام و نپخته بود. زیرا بدون آماده کردن بانوان، و راهنمایی و کمک های مادی و معنوی به کشاورزان، این برنامه ها مانند دیگر کارهای مملکت، بدون آگاهی مردم، و یک شبه به فرمان همایونی انجام گرفت.
در دورانی که ساواک اجازه پخش و انتشار یک رساله و یاتوضیح المسائل و یا حتی چاپ یک شعر ساده را به کسی نمی داد، آیت الله مطهری یک تازی زاده ضد آئین و فرهنگ ایرانی، برنامه نویس وزارت آموزش و پرورش بود ویا دکترعلی شریعتی می توانست هفته ها، و ماههابه آسانی به شستشوی مغزی جوانان بپردازد، و با همکاری و بذل و بخشش بازاری های کیسه دوز و آخوندپرور، آرزوی یک سده آخوندهای جنایت کار مانند شیخ فضل الله که مرشد و پیشوای خمینی به شمار می رفت، برای به قدرت رسیدن آنان عملی کند.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر