۱۳۹۶ مرداد ۲۷, جمعه

چرا سرانجام ما به این بدبختی رسید؟


چرا و چگونه به این فلاکت رسیدیم؟!


نخست، پیش از به چالش گرفتن “ما”، باید “بدبختی” را تعریف کنم. بدبختی بنا بر معنای واژه، یعنی بخت و اقبالی که خوب نیست و بد است و البته این تعریفی کلی و گنگ است، چرا که خوب و بد، صفات و اموری نسبی هستند و از اینرو بدبختی نیز نسبی خواهد بود؛ بدین معنا که یک بدبختی می تواند برای برخی بدبختی نباشد و خوشبختی نیز به همین گونه. این را بارها در زندگی روز مره می بینیم. کوری که ۱۰ درصد بینایی کسب کرده احساس خوشبختی می کند ولی بینایی که ۵۰ درصد بیناییش را از دست داده احساس بدبختی دارد.
اما به ناچار باید بدبختی را تعریف نمود. از اینرو، بدبختی را اینگونه تعریف می کنم: ”آغازی که چه نیک پنداشته شود و چه بد، سرانجام به نتیجه ای دلخواه یا مورد قبول یا خرسند کننده نمی رسد و فرد دچار اندیشه و احساسی می شود که آن را نمی پسندد و از برای نداشتن احساس خرسندی و رضایت، خود را در شرایطی می بیند که از آن تعبیر به بدبختی می کند”.
اکنون که بدبختی را چکیده وار تعریف کرده ام و اینگونه می پندارم که کم و بیش با این تعریف همسو هستید، نگاهی به زندگی اجتماعی ایرانیان می اندازیم تا دریابیم که آیا ما ایرانیان در مجموع روابط خود با خودمان، جهان و تاریخ، آیا احساس خوشبختی داریم یا نه. و اگر نه چرا؟

آنچه بعنوان فرهنگ و آموزش بخورد ما دادند چیزی بجز خشونت و بدبختی بر جای نگذاشته است.

ایران و سرانجام بد آن


اینکه ایران کشوری بوده است پیوسته در تلاطم و آشوب و جنگ، امری است که از زمان باستان وجود داشته و تاکنون نیز ادامه دارد. یعنی جنگ و آشوب (از جمله انقلاب و کودتا)، اهریمنی است همزاد تمدن ما و تمدن های همسایه که سایه جنگ را پیوسته بر سر ایران افکنده بوده اند.دوران باستان عجیب نیست اینکه اینکه ما (مثل همه ) همیشه به دنبال ایجاد جنگ یا دفاع از میهن خود بوده ایم، فرایند جنگ و تجاوز به ایران اما در فرهنگ گذشته ما جا افتاده و ما را با خشونتی نهادینه (زیر ظلم و آشنا با خشونت) بار آورده است؛ ما میراث دار تمدنی پر از جنگهای و تجاوزات به ایران نیز هستیم و حتی بدون آنکه الزاماً در روزگار خود و زندگی شخصیمان به آن روی آورده باشیم، یک تاریخ از چنین رفتاری و یک فرهنگ باستانی از جنگهای بی پایان را در کارنامه ی تاریخی میهن خود داریم.
اما آیا می توان پذیرفت آنچه که در درازنای تاریخ پر خشونت بر ما گذشته است، همچنان نیز عنصری تعیین کننده در رفتار زندگی کنونی ما باشد، برای آینده و سرنوشت ما تصمیم بگیرد و نقش تعیین کننده ای در دیگر رویکردهای ما داشته باشد ؟

خشونت دشمن امروزین ماست


آیا خشونت طلبی گذشته و دفع خطر با ابزار خشونت که اوج آن در یک جنگ متبلور می شود، ما را به سرانجام مقصود رسانده است ؟ آیا کشور ما را از تجاوز و تجزیه نجات داده است ؟ آیا نهادهای آزادی خواه، ملی و فرهنگی توانسته اند جوانه زده، رشد کنند و بقا یابند ؟ آن هم  به دور از خشونت در جهنم خون و آتشی که خشونت به پا کرده و می کند؟
آیا ما از جنگ سود برده ایم یا زیان ؟ آیا جنگ با همسایگان و ورود الله پرستان شمشیر به دست که مسیر بهشتشان بر خون های ریخته شده ی ما ایرانیان هموار می شد و سپس جنگ های داخلی در قالب مقاومت های ملی یا محلی، ما را از شر دشمنان غیر بومی، غیر هم زبان و غیر هم کیش، رهانیده است یا نه ؟ اگرنه ؟ شاید چیزی باید تغییر می نمود.
با پاسخی صادقانه و نگاهی به تاریخ، پاسخ همه ی این موارد منفی است. بدین معنی که استفاده و کاربرد خشونت و پرداختن جنگ، چه در قالب یورش و پدافند، ما را شاید و شاید در برهه ای کوتاه از تاریخ خرسند کرده باشد، اما پس از آن و با گذشت چند  سال، ما درمی یابیم که به دستاورد دلخواه و نتیجه ی مطلوب نرسیده ایم. اینکه، بتوانیم در صلح و آرامش، به چیزهایی ارزشمند و ماندگار برسیم که امروزه آنها را به عنوان حقوق بشر، آزادی بیان و چیزهایی از این دست می شناسیم. چیزهایی که هرگز با موشک بدست نخواهد آمد!

آبروی ایران و ایرانی بدست رژیم جمهوری اسلامی رفته، ما چه داریم بجز چند موشک با تکنولوژی شوروی سابق؟
آیا خشونت طلبی و روح کینه ورزی و انتقام نیست که در مقیاسی کوچک تر، خواهان کشتن یک انسان در قالب اعدام به بهانه ی دادگری است ؟ آن هم عدلی که از قرآنی ستبر در اندود خرافات و سنگدلی و شقاوت هزار و چهارصد ساله اش ریشه می گیرد ؟ آیا با این همه اعدام دست کم در یک سده ی گذشته، توانسته ایم ذره ای از تجاوزها، دزدی ها، قاچاق، قتل ها و … بکاهیم ؟ (هرگز!)
اگر به جای خشونت، به راهکارهایی دیگر و جایگزین اندیشیده بودیم و دست کم تنها یک بار آنها را در تاریخ دراز خود آزموده بودیم تا نتیجه ای دیگر را نیز تجربه کرده باشیم، آیا نمی توانستیم امروز به استناد آن تجربیات، سخنی تازه زده و تعبیری داشته باشیم که ما را به جهت برون رفت از بحران کنونی خشونت گرایی و خشونت طلبی، یاری سازد ؟
پس اشکال ما به مانند بسیاری دیگر از تمدن ها، خشونت سنتی و نهادینه، قانونی و توجیه شده ای است که از دیرباز تا اکنون عرف فرهنگ ما از بعد سیاسی، دینی، اقتصادی، اجتماعی و ملی ما شده است!
آیا اکنون باید همچنان همان رویه ای را ادامه داد که سده هاست است ادامه داده ایم و با نداشتن تجربه هایی کارکرد پذیر و ملموس در گذشته، همچنان کژدار و مریض با این معضل، یعنی ابراز و تجویز خشونت در هر گونه و شکل و مقیاسش،  آیا رفتار کنیم ؟ آیا نمی توانیم از تجربیات دیگر تمدنها و بلکه از تجربیات موفق دیگران بهره مند شویم ؟
آیا رویکرد ضد حکومت دینی (سنت الهی)  یعنی سکولاریسم و جدایی دین از نهاد دولت، و بلکه جدایی کامل دیانت خدافروش و آخرت فروش از سیاست، نمی تواند به ما در این راهبرد کمک نماید ؟ اینکه برای جان انسان ها  بر خلاف آیه های قرآنی و حتی دیگر متون خرافه و پوسیده ی دیگر، ارزش زندگی و حقوق انسانی قائل شویم ؟
به این بیندیشیم که اعدام، حتی اگر اعدام متجاوز و قاتلی هم باشد، نه از میزان جرم و جنایت کاسته است و نه خواهد کاست. در واقع، اجرای اعدام، نه از برای کاهش جرم و جنایت، بلکه صرفاً یک خونخواهی احساسی و بازتولید کینه است که سامانه ی نفرت پراکن دین و سنت بنیانگذار و مشوق آنست.

موشکهای سپاه همانطور که گفته شد توان و دقت هدف گرفتن کافی را ندارند و یک دایره بزرگ بعنوان هدف انتخاب می شود. این هم بخاطر قدیمی بودن فن آوری آنهاست . پیش از ایران ، صدام حسین هم با ساختن موشکهای العباس و الحسین ، دقیقا همین برنامه را اجرا نموده بود و چند موشک به عربستان و اسرائیل در جنگ خلیج فارس پرتاب کرد که دقت کافی را نداشتند.

علوم انسانی در ایران مهجور ماند


به این بیندیشیم که هیچ انسانی مجرم زاده نمی شود، بلکه این فرهنگ و تمدن و هازمان(جامعه) ماست که از آنها چنین اهریمنانی می سازد و سرانجام از آنها انتقام کشی می کند؛ آن هم هنگامی که دیگر کار از کار گذشته است و نمی توان خسران ریختن خون و یا تجاوز یا هر ویرانی دیگری از سوی بزهکار و مجرم را جبران کرد. نوشدارویی پس از مرگ سهراب… مایه ی تاسف است که ملت ما با آن همه ادعای تمدن چند هزار ساله، در عرصه هایی از کشورهایی دیگر عقب افتاده است که نه پیشینه ی تاریخی بیش دارند و نه حتی کارنامه ای درخشان تر از ما در رویارویی با این مسائل. اما از سده ی هژدهم و به طور مشخص نوزدهم میلادی، این ملت ها دچار تحولات بنیادی در ساختار اندیشه، چارچوب ذهنی و طرح مطالبات خود شدند، فرهیختگی یافتند و به علوم انسانی پرداختند. علمی که در ایران استبداد زده و آشوب زده از خرافه و دستگاه تحمیق حوزه های علمیه ی اسلامی به عنوان بنگاه های شستشوی ذهنی توده های مردم و دین فروشی و ایجاد ترس از جهنم موهوم و طمع به بهشت موهوم، علمی بسیار مهجور ماند و نه بومی رشد کرد و نه بومی دیده شد و نه بومی توانست به عرصه ی کار وارد شود.

 اما از سده ی هژدهم و به طور مشخص نوزدهم میلادی، این ملت ها دچار تحولات بنیادی در ساختار اندیشه، چارچوب ذهنی و طرح مطالبات خود شدند، فرهیختگی یافتند و به علوم انسانی پرداختند. علمی که در ایران استبداد زده و آشوب زده از خرافه و دستگاه تحمیق حوزه های علمیه ی اسلامی به عنوان بنگاه های شستشوی ذهنی توده های مردم و دین فروشی و ایجاد ترس از جهنم موهوم و طمع به بهشت موهوم، علمی بسیار مهجور ماند

تماشای اعدام، نشان از فرهنگی تاریک


اینکه هنوز تنبیه بدنی در مدرسه های ایران رواج دارد و اینکه مردم با فرهنگ اما الله زده، بدبختی خود را بامدادان با خود به دوش می کشند و صف می بندند تا اعدام یک انسان دیگر را با شادی و ذوق و لذت تماشا کنند، نشان دهنده ی ژرفای فاجعه ی موجود در فرهنگ ماست و اینکه ما راه بسیاری در بهبود این وضعیت در پیش داریم.

اینکه هنوز تنبیه بدنی در مدرسه های ایران رواج دارد و اینکه مردم با فرهنگ اما الله زده، بدبختی خود را بامدادان با خود به دوش می کشند و صف می بندند تا اعدام یک انسان دیگر را با شادی و ذوق و لذت تماشا کنند، نشان دهنده ی ژرفای فاجعه ی موجود در فرهنگ ماست و اینکه ما راه بسیاری در بهبود این وضعیت در پیش داریم.
اما میانبری نیز وجود دارد. میانبری به نام سرنگونی باورها و سرنگونی این دستگاه دین فروش و واژگونی تمامیت ولایت فقیه و از ریشه برکندن همه ی خمینی هایی که هم خونمان را ریخته اند و هم تاریخمان را مصادره کرده اند و زهر دین اسلام را پیوسته در شریان های خسته از جور ایرانیمان تزریق ها کرده اند و به ما خورانده اند همه دروغ ها و یاوه هایشان را. اینکه ما نخست باید سر مار را بزنیم…
روزگار مردم آن هنگام درست می شود که از نهادهایی همچون آموزش و رسانه ها تا حکومت ملی و فراگیر، نسلی را بپرورانند که بدانند خشونت خشونت را نفی نمی کند و باور کنیم که نمی توان خون را با خون شست.

۱۳۹۶ مرداد ۱۸, چهارشنبه

تحریف و تغییر در قرآن



اینکه محمد شارلاتان بوده و اصلا  ادیان دکان پیامبران و پیروانش بوده اند موضوع بحث ما نیست. موضوع بحث این است که بر اساس همان تاریخ اسلامی که از بزرگان دین اسلام باقی مانده است و بر اساس روایات مکرر و متعدد ، متن قرآن بارها دچار تغییر شده است و ادعای تغغر نیافتن قرآن لافی از روی ندانستن تاریخ اسلام است.

چگونگی ایجاد کتاب قرآن


در زمان محمد سواد و کتابت مرتبه ای نداشت و میان اعراب گروه اندکی توان خواندان و نوشتن داشتند. همچنین خظی که اعراب استفاده می نمودند نمونه ای از  خط سریانی است که نقطه نداشته و بسیاری از حروف و صدا در آن مانند بوده و در خوانش گمانه زنی بار می آورده اند. خط سریانی را ایرانیان ساسانی و اشکانی هم با تغییراتی استفاده نموده اند. گمان می رود که متون تورات و انجیل در آغاز به همین خط نوشته شده بوده است.
همانطور که گفتیم خط سریانی مشکلات بسیاری را در خوانش به بار می آورد. شاید یک دلیل تاکید اعراب تا به امروز بر حفظ قرآن و داشتن مسابقه و جایزه برای حفظ قرآن در حافظه افراد همین ضعف خط سریانی بوده باشد.

شیعیان تا قرنها اعتقاد داشته اند که قرآن نسخه عثمان ، درست نیست و متن درست آن نسخه علی بوده است.
هیچ نظم و ترتیب کلی در متون قرآن وجود ندارد . هرکس با مطالعه این کتاب متوجه پراکندگی موضوعات ، تکرار خسته کننده برخی آیات و همچنین تفاوت حالات نویسنده آن خواهد شد. همچنین است وجود اصطلاحات و کلماتی که اعراب از آن استفاده نمی کردند مانند «حور اللعین » که در زبان آرامی به معنی انگور درخشان کاربرد فراوان داشته است و محمد به اشتباه و شاید از روی تمایلات شخصی اش آن را بعنوان دختران زیباروی بهشتی تعبیر نموده است. در واقع متن قرآن زمزمه ای است از سروده هایی که پیش از محمد بوده اند و با وجودی که تاریخ جمع آوری کل قرآن را به زمان عثمان نسبت می دهند، آخرین مطالعات تاریخ نگاری نشان می دهد که همزمان با محمد قرآن و یا قرآنهایی وجود داشته است. قرآن نسخه صنعا بصورت کامل و همزمان یا پیش از محمد وجود داشته است.

اولین کاتب قرآن گاهی برای زیبا شدن متن با اجازه محمد در قرآن تغییراتی می داد. روزی او به محمد گفت : مگر اینها وحی خدا نیست پس چرا آنها را تغییر می دهیم؟

قرآن صنعا و نکات آن


بیش از ۳۰ سال قرآن صنعا در زیر مطالعات باستان شناسان بود و در سال ۲۰۱۲ اندکی از این پژوهشها منتشر شد .قرآن صنعا برگه هایی است که دو بار نگاشته شده اند. یعنی بار اول قرآنی نگاشته شده بوده است ولی بعدها برای بار دوم بدلیل گرانی کاغذ ، آن قرآن را در آب شسته اند و دوباره بر آن قرآن کتابت شده است. چیزی که مورد توجه دانشمندان درباره این قرآن بوده است، نه متن ظاهری که متن پنهان قرآن پیشین بر این کاغذهاست که تاریخ نگارش آن یا همزمان با محمد و یا پیش از او بوده است!
آزمایشها بر روی متن آن قرآن نشان داده است که متن با آنچه مسلمانان ادعا دارند اختلافاتی دارد. دانشگاه بیرمنگام در آغاز به تفاوت کلی اشاره نمود که بعد به دلایل نا معلوم (یا شاید معلوم برای ما!) اعلام شد که اختلافات قرآن صنعا با قرآن امروزین اندک است!
نمونه ای از تفاوت قرآن صنعا با قرآن امروزین ( تفاوتها تیره تر شده اند )
علائم خوانا در متن زیرین مصحف صنعاءبازسازی و نقطه گذاری متن زیرینقرائت مشهورِ حفص از عاصم
(و) ا/ /ل[ٮا] ال[ٮو] ر ٮـ (ه) {} ٯٮـ(ها) //(و) ر (و) [ه] (د) [ی]و انزلنا التورٮٰه فیها نور و هدیاِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدیً وَ نُورٌ
[ڡٮحـ]کم [ٮـ] (ها ا) لا (ٮـ)ٮٮا (ا) لد[ٮں] ا/ /افـیحکم بها الانبیا الذین اسلموایَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا
و الد[ٮـ](ں) هد (وا) ٮحکـ[م]و (ں) ٮـ[م]ا اٮرل الل (ه) ڡٮـه/ /والذین هٰدوا یحکمون بما انزل الله فیهالِلَّذینَ هادُوا
{} ٮحکـ[م] ٮها (ا) ل (ر) / /و ﮞ و ا لا// [ٮـم]ا ا سٮـحڡـط (و) ا م[ﮟ] ک[ٮٮ] {} لل (ه) / / کا ٮو (ا عل)//(ﻪ) سهد او یحکم بها الربٰنیون و الاحبٰر بما استحفظوا من کتٰب الله و کانوا علیه شهداوَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ
ٯلا ٮحسو هم و (ا ح)[سو] / / {} و لا ٮـ (س)ٮـ// [و ا] ٮا ٮٮٮی ٮـمٮـ (ا) ٯلٮلافلا تخشوهم و اخشون و لا تشتروا بایٰتی ثمنا قلیلافَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لاتَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَناً قَلیلاً
و مں لم ٮحکم [ٮـم]/ / اٮر (ل) ا ل (ل) ه (ڡـ) ا و لٮک هم ا لک(ڡـ)[ر] و ﮞو من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکٰفرونوَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ
و) / /ٮٮٮا (ع) لی ٮـ(ٮـ) ی اسر ٮل ٯٮهاو کتبنا علی بنی اسرئل فیهاوَ کَتَبْنا عَلَیْـهِمْ فیها
بنابر این آشکار است که قرآن نه تنها دچار تغییرات شده است، بلکه احتمال سوء استفاده و اعمال سلیقه در این کتاب بسیار شدنی است.

استفاده از برخی اصلاحات آرامی که برای اعراب نا آشنا بوده است مانند حورالعین (به معنای انگور که محمد و اعراب تعبیر زنان بهشتی کرده اند) می تواند دلیلی بر وجود متنی از قرآن پیش از محمد باشد.


نمونه هایی از روایات خود مسلمانان درباره تحریف قرآن :


عایشه معتقد بود که آیاتی از قرآن را حذف نموده اند . روایات مختلفی از عایشه گفته شده است که او درباره حذف برخی آیات سخن می گوید .
۱ . آیه سنگسار و شیر دادن به افراد بزرگسال : عایشه گفته است که نسخه ای از آیات مربوط به سنگسار و شیر دادن به بزرگسالان برای برادر شدن در زیر تخت محمد بوده است و حیوانی آنرا خورده است.
۲٫ سانسور سوره احزاب ؛ سوره احزاب که به گفته برخی از اصحاب باندازه سوره بقره بوده است اسقاط (سانسور) شده است. یکی از دلایل اسقاط این سوره ماجراهای عشقی محمد و عروسش بوده است که به ازدواج او با همسر زید (پسر خوانده محمد) انجامید.
۳٫ آیه‏ اى به نام آیه جهاد: «جاهدوا کما تجاهدون اوّل مرّة» و اکنون در قرآن نیست و ساقط شده است؛
۴٫ سوره ‏اى شبیه به سوره ‏هاى مسبّحات بوده (یسبّح للّه) و فراموش گردیده و فقط یک آیه از آن به یاد مانده است: «یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون»؛
۵٫ دو سوره به نام‏ هاى خلع و حفد در قرآن بوده است که فعلا در قرآن موجود بین مسلمین نیست؛
اینها تنها ادعاهای عایشه است. عایشه همراه پیامبر و از کسانی بود که بارها در حذف قسمتهایی از قرآن تاکید داشت.
عمر بن الخطاب در نماز،سوره حمد را اینگونه می خوانده:
صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم، و غیر الضالین!!
این مطلب رو ابو داوود سجستانی متوفای۳۱۶ در کتاب المصاحف ج۱ص۲۸۴ مصحف عمربن الخطاب آورده است و گفته:ابن کثیر گفته:هذا اسناد صحیح.
حذیفه می گوید : عمربن الخطاب به من گفت:
کم تعدون سورة الأحزاب؟ قلت ثنتین أو ثلاثا و سبعین، قال إن کانت لتقارب سورة البقرة.
سوره احزاب که در قرآن است چند آیه دارد؟ گفتم ۷۲ یا ۷۳ آیه دارد؛ جناب عمر گفت که سوره احزاب در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازه سوره بقره آیه داشت. درالمنثور، ج۵، صی۱۸۰

عبدالله بن ابی سرح


عبدالله بن ابی سرح فردی آگاه و با سواد بود که استعداد شعر هم داشت. او اولین کاتب وحی و اولین مرتد در اسلام است. همچنین نام او در فهرست کسانی است که محمد نبخشید و دستور ترور وی را پس از فتح مکه داده بود. اما چرا محمد از این شخص کینه ای سخت داشته است که بدنبال ترور وی بوده است؟(البته عمر جلوی کشته شدن او را گرفت)
ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺭﺍﻣﯿﺎﺭ، کتاب ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻗﺮﺁﻥ : …. ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮐﺎﺗﺐ ﻭﺣﯽ ﺑﻮﺩ! ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪﺑﻦ ﺳﻌﺪﻩ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﺍﻟﺴَّﺮﺡ ﺍﺳﺖ . ﺧﻄﯽﺧﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﮐﺘﺎﺑﺘﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺗﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﮑﻪﮔﺮﯾﺨﺖ. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﺎﻟﯿﺪ ﮐﻪﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ‏« ﺳﻤﯿﻊٌ ﺑﺼﯿﺮ ‏» ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﻪ ‏«ﺳﻤﯿﻊٌ ﻋﻠﯿﻢ ‏» ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ« ﺧﺒﯿﺮ‏» ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ‏«ﺑﺼﯿﺮ ‏».ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﯾﻪ ‏( ۱۰۶:۱۶ ‏) ﻭ ﯾﺎ( ۹۳:۶ ‏) ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ‏( ﺳﯿﺮﻩ ﺍﺑﻦ ﺣﺰﻡ ۲۳۲ ‏) ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺶ ﻧﻔﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﻓﺘﺢ ﻣﮑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﻣﺮﺑﻪ ﮐﺸﺘﻨﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ . ‏(ﻃﺒﺮﯼ ۱۶۳۹:۱ ‏)
اگر شما هم مانند ما قرآن را خوانده اید حتما متنهای تغییر یافته بدست او را نیز خوانده اید. عبدالله ابی سرح به محمد اعتراض کرد که مگر اینها متن وحی خداوند نیست؟ محمد پاسخ داد : آری اینها وحی خداست. عبدالله گفت : اگر وحی خداست چرا اجازه ویرایش به من داده ای؟  عبدالله پس از این ماجرا محمد را ترک کرد و بعنوان اولین مرتد مشهور گشت.