تلاقی اندیشه ها
جهان امروز ، جهانی بس متفاوت از گذشته است. اندیشه ها و مکاتب در تلاقی و قضاوتند. اگر روزگاری با کوچکترین پرسش مورد تهدید ملّای محل و اوباش چماقدارش بودیم ، امروز فن آوری و بخصوص اینترنت فضایی را ایجاد نموده است که هیچ کس متکلّم وحده نباشد و هر چیزی قابل پرسش باشد. اگر روزگاری درباره جنایات پیامبر و امامان و خلفا سخنی در خفا رانده می شد ، امروز هزاران پرسشگر با کنجکاوی بدنبال کشف و روشنگری پرده های سیاه ادیان و بخصوص اسلامند.
اگر روزگاری شما روزها و سالها را در کنج کتابخانه می گذراندید و بسختی کتابی ممنوعه را از دستفروش خیابانی تهیه می نمودید ، امروز بیشتر کتابهای ممنوعه و روشنگر با کمترین سانسور رایگان در اختیار ماست و هر نفس پرسشگری می تواند بدنبال پاسخ پرسشهایش در کتابهای مجازی باشد.
روزگار غریبی داریم! روزگار تلاقی اندیشه ها. دیگر دوران مطهریها و شریعتیها که با زبان چرب روشنای عقل را به تاریکی نادانی مبدّل می ساختند گذشته است. همه ما امکان دسترسی به منابع و کتابهای تاریخی را داریم و هرکسی می تواند به نقد مذهب بپردازد بی آنکه نگران سانسور و نیافتن منبعی باشد.
زکریای رازی و خیام نیشابوری
اگر روزگاری کسی مانند زکریای رازی پیشتر از همعصران خود سخنان روشنگرایانه می گفت و کتابهایش را می سوزاندند، جهان امروز جهانی است که اندیشه ها سوزانیده نمی شوند!
رازی را بسیاری از مورخان علم و اسلامشناسان، جویندهترین، آزاداندیشترین و بیباکترین اندیشهگر تاریخ اسلام توصیف کردهاند.از نظر رازی، آزردن موجودی زنده روا نیست مگر آنکه با آن، رنجی شدیدتر را از او دور کرده باشیم و چون به حکم عقل و عدل آزار رساندن به دیگری روا نیست، پس آزردن خویشتن را نیز نباید روا دانست. از همین رو، رفتار جوکیان هند، ریاضتکشیدن مانویان، صومعهنشینی عیسویان و اعتکاف مسلمانان، ستم و آزاری است که پیروان این دینها بر نفس خویش روا میدارند.
زکریای رازی سده ها پیش از فروید ، خود آزاری عرفا و درویشان را نقد کرده است . چیزی که امروز در دانشگاههای جهان تدریس می شود.
همچنین فیلسوف و دانشمندی مانند عمر خیّام که بیشتر نوشته هایش با نابودی و سانسور مواجه شده است ، امروز بخوبی روشنگری و پیش بودن خود از زمان را به رخ می کشد. اندیشه های خیّام بسیار به نظریه اگزیستانسیالیسم سده بیستم نزدیک است ، جایی که سخنان بزرگی مانند ژان پل ساتر را در می توان در اشعار خیّام یافت و انسان افسوس می خورد که چرا ملتی اندیشه های این بزرگان را نابود نموده است و آثار اندکی از خیّام برجای مانده است.
دین چیست؟ کاربردش کجاست؟
دین یک جهان بینی است که مبانیش ماورایی و نامحسوس است. همگی ادیان در باور به ماوراء و چیزی فراتر از حواس انسان مشترکند. انسانها بدلیل نداشتن علم کافی از علت حوادث آگاه نبودند و نیرویی ماورایی را در ایجاد وقایع طبیعی دخیل می دانستند. باور به ادیان از ضعف انسان در توجیه وقایع جهان آغاز می شود. وقتی مصیبت و بلایی بما گوشزد می کند که نیروهایی برتر در جهان درکارند. دین این نیروهای برتر را خدا نامید . امروز می دانیم که این نیروهای برتر چیزی جز قوانین همیشگی فیزیک نیستند و مثلاٌ بارش باران و وقوع زلزله از کارکردهای طبیعت هستند و نه اینکه خدا یا خدایانی باران و زلزله بیافرینند.
اینکه الله در قرآن مشغول ایجاد باد و باران و تگرگ است برای علم هیچ مفهومی ندارد.
از سوی دیگر بیشتر ادیان یک نقشه راه برای انسانها بسوی سعادت تعریف کرده اند. در ادیان ابراهیمی این نقشه راه به بهشت و جهنم ختم می شود. اگر از یک مسلمان بپرسید که بدبختی و مصیبت در ممالک اسلامی موج می زند و خوشبختی و شادی در ممالک سکولار و بیدین ، او چاره ای ندارد مگر که از سعادت اخروی خویش بگوید! اینکه او هر چند مسلمانی بدبخت ، بیمار و روانی است که از دنیا خیری ندیده ولی وعده الله درباره بهشت قطعی است! الله مسلمان را به بهشت و حوری و نهر عسل خواهد رسانید و مردم بیدین را به جهنم و آتش ابدی. از نظر یک فرد مذهبی سعادت اصلی در آخرت است و نه دنیا.
پیامبران ؛ شیادانی بیش نیستند!
دانشمند بزرگ ایرانی زکریای رازی علناً خداوند ادیان را زیر سئوال برده است. رازی مقوله ی پیامبری و نبوت را از اساس دروغ می خواند و در کتاب مخارق الانبیا درباره شیادی پیامبران توضیح می دهد. در حیل المتنبئین به روشهای دروغگویی انبیا می پردازد و در فی نقد الادیان ادیان شهودی را تقلب می خواند. این کتابها امروز در دسترس نیستند اما در آثار دیگران نقد و بررسی شده اند. علاوه بر این رازی در مجادلات خود مقوله نبوت را از اساس رد می کند. رازی معتقد است که نبوت با ایده ی دانایی خدا در تضاد است. به گفته ی او تمام کسانی که از ابتدا ادعای پیغمبری کردند منحرف و فریبکار بودند و در بهترین حالت مشکلات روانی داشتند. او با بی پروایی می پرسد:
اگر از مردم این مذهب (اسلام) سندی بر درستی مذهبشان خواسته شود، آنها برانگیخته می شوند و خون هر آنکس که مخالفشان باشد و چنین بپرسد را می ریزند. آنها تفکر منطقی را ممنوع کردند و در کشتن مخالفانشان کوشش دارند. از این جهت حقیقت تماما خاموش شده و پنهان می شود.
همچنین درباره قرآن می گوید :
تو ادعا می کنی که معجزه ای که [نبوت محمد را اثبات می کند] حاضر و در دسترس است، یعنی قرآن. تو می گویی که هر کس انکارش می کند یکی مشابه اش را بیاورد. در واقع ما می توانیم هزاران مشابه اش را بیاوریم از آثار لفاظان، فصیح گویان و شاعران که بسیار بهتر از قرآن جمله بندی شدند و مفاهیم را موجزتر می رسانند. آنها معانی را بهتر می رسانند و وزن شعری بهتری دارند. به خدا که آنچه تو می گویی ما را شگفت زده می کند. تو درباره ی کتابی سخن می گویی که [مشتی] افسانه ی باستانی را بازگویی می کند و در عین حال سراسر تناقض است و هیچ اطلاعات یا توضیح مفید و بدردبخوری ندارد و آنگاه تو می گویی چیزی شبیه آن بیاور؟
رازی پیامبران را شیادانی می دانست که به فریب انسانها پرداخته اند و سلاحشان نادانی انسان بوده است. اینکه عربی ناچیز چون محمد با چند شعر دست و پاشکسته و با احکامی خشن و غیر انسانی به آقایی عربستان می رسد ، بیشتر نشان از نادانی اعراب است تا دانایی محمد! الله در قرآن بارها وقایعی را بعنوان خشم خود بکار می برد ، اینکه الله در اثر عصبانیت بلایی چون سیل و زلزله فرستاده است از سویی او را در حد یک انسان عصبی پایین می کشد که بکار دیگران سرک می کشیده و از سوی دیگر نشانه جهل اعراب درباره وقایع طبیعی مانند باران و باد و زلزله است!
آیا مذهب کوچکترین کمکی به انسان امروزی هست؟
معتادی را تصور کنید که از کودکی با افیون بزرگ شده است. در طول رشد مغز او این سموم همواره با او بوده اند. امروزه ثابت شده است که وجود اعتیاد در کودکان و جوانان می تواند آسیبهای جبران ناپذیر به مغز ایشان بزند. حال انسانی را تصور نمایید که از دوسالگی به او دین و عقاید مذهبی خاص را دیکته نموده اند. طبیعی است که رشد فکری او در سایه این افکار مذهبی قرار خواهد گرفت و آنچه شخصیت او را می سازد از مذهبش جدایی ناپذیر است. رهایی از دین برای بیشتر انسانها دردناک و جنون آمیز است. چرا که تمامی زندگی و حتی مردگیشان را بر آن بناکرده اند.
حتی اگر کسی بتواند بر این شخصیت دینی تکامل یافته خود غلبه کند بسیار مشکل است که بی خدایی را تحمل نماید برای انسانی که درگیر اعتیاد به افیون دین بوده است ، بی دینی خلائی شدید است که رهایی از آن بسیار سخت است.
برای لحظه ای به جهان امروز بیاندیشید. آیا تگرگی از کوههای آسمان می بارد؟ آیا خدایی زلزله می آفریند و یا طوفان می سازد؟ آیا عصبانیت خداوند قرآن را در جایی حس می شود نمود؟ آیا فقر و گرسنگی و قحطی آفریقا که هزاران سال است که گریبان آنها را گرفته است از خشم الله است؟ آیا باور دارید که الله به کسب و کار بازاریان قم و مشهد و تهران می پردازد و کمکشان می کند ولی غافل از قحطی زدگان سومالی است که برای چند سال باران ندیده اند؟ این چه اعتقادات و افکار پوچ و بی بنیادیست که با خود همراه کرده اید؟ آیا دزدان دین ندارند و بیدینان دزدند؟ آیا قاتلان دین ندارند و بیدینان قاتلند؟ چه سودی در عرفان و ریاضت است؟ چه سودی است در اینکه خدایی مجازی برای خود بسازید و آنرا بیهوده بپرستید؟ چگونه با چیزی که وجودش کمترین اثری در جهان ندارد سخن بگوییم؟ از آن جالبتر این است که گروهی صدای این خدای من درآوردی را هم می شنوند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر