۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

سکوت ملت ایران در برابر جنایات رژیم و فروپاشی کشور



شوربختانه ملت ما همواره ظالم پرور ظلم پذیر، و مظلوم آزار بوده است. ملت ما از گذشته تا کنون به دیکتاتوری خو گرفته، و آن را پذیرا شده است. درست مانند دانش آموزان مدارس که از رفتار ملایم و دموکراسی یک آموزگار و دبیر، طغیان گر شده، و کلاس را روی سر می گذارند در حالی که در برابر یک آموزشگر محکم و سختگیر نفس ها را در سینه حبس نموده و کمترین جنبش و هیاهویی از خود نشان نمی دهند.

زمانی که آخوند فرومایه و دزد و غارتگر دست به تارج مملکت می زند، و زن ستیزی و زنبارگی را جزء سیاست های خود قرار می دهد، و صیغه یا فحشای اسلامی را در همه جاشایع و رواج می دهد، زن محروم و بیگناه جامعه در بند فقر و درماندگی گرفتار شده و برای نجات خود و احتمالن فرزندانشان چاره ای جز پناه بردن به فحشاء و روسپیگری کاری نمی توانند بکنند. آیا جوانان غیرتمند و قدرتمند کشورمان این مصیبت های ملی را می بینند و بازهم ساکت می مانند؟!.

انتقاد ما از پیشینیان


ما همواره از پیشینیان و نیاکان خود گله می کنیم و ایراد می گیریم که در برابر بیگانگان و متجاوزین به سرزمینمان مانند یورش تازیان، هجوم قوم مغول، تیمور گورکانی، نفوذ و سمپاشی آخوند بر فتحعلیشاه خردباخته و خرافاتی، و یورش آخوند در سال ۱۳۵۷ و مانند آن ایستادگی نکردند و مملکت را در دورانی گوناگون به دست دشمنانمان سپرده و آن را به ویرانی وچند پارگی کشاندند.
گرچه تا اندازه ای این گله و انتقادها وارد است ولی با توجه به این که در زمان های گذشته امکان تماس و ارتباط مردم در سراسر ایران بزرگ بسیار کم بود سطح آگاهی عمومی مردم ایران از مسائل سیاسی و موقعیت جهانی بسیار ناچیز، و در نتیجه به وجود آمدن اتحاد و همبستگی در میان مردم کمتر اتقاق می افتاد. زیرا در آن شرایط محدود، بدون رسانه عمومی و جدایی مردم ازیکدیگر، تنها تکیه نیاکان ما بر قدرت و تسلط یک حاکم و فرمانده مستبد و زورگو بود که مردم را مانند گله گوسفند به راه و برنامه های خواسته خود روانه کند.

دربالا گنبد امام رضای تازی است که سالیان درازی خود و دیگر تفاله های متجاوز به ایران به غارت و چپاول مملکت ما پرداختند و هنوز هم پس از ۱۴ سده هرساله میلیون ها دلار از بیت المال و جیب فقیران این کشور صرف قبرستان های این دشمنان به ایران و ایرانی می شود و یا در توبره  و جیب گشاد آخوندهای فرومایه ریخته می شود.

بیگانگانی که بر ما حکومت کردند


سلطان محمود غزنوی بیگانه خردباخته ای بود که  از نیرو و سرمایه کشور ما مایه گذاشت، به هندوستان لشکر کشید و به قتل عام مردم پرداخت تا مذهب تسنن را در آن دیار رواج دهد.  شاه اسماعیل صفوی خرافاتی و خردباخته و جانشینانش با کشتار بی حد و حصر مردم در سراسر ایران بزرگ تلاش کردند تا مردم را از مذهب تشیع برکنار داشته و شیعه گری را در همه جا جایگزین نمایند. در جایی که شاه عباس بزرگ با آن که بیگانه ای بیش نبود ولیکن با درایت و اندیشمندی تمامیت ارضی ایران را حفظ نمود و ایران را در دوران خود به قدرت و شوکت رسانید. نادرشاه هم با وجود بیگانه بود بزرگترین خدمات را به این مرز و بوم نمود.

نتیجه بی تفاوتی و سکوت ما و بی حالی و بی توجهی جوانانمان، بیش از ۳۰٪ این جوانان خیابانی به بیماری ایدز HIV دچار شده و با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.

چه کسانی در این زمان قابل انتقادند؟


مسئولیت جامعه امروز و فردای ایران بر عهده جوانان است. زیرا از افراد سالمند و بازنشسته که دارای نیروی تن و روان اندکند نمی توان انتظار مبارزه و روبرویی با رژیم آدمخوار اسلامی را داشت. آنان می توانند تا اندازه ای راهنمای فکری جوانان باشند ولی این جوانانند که می توانند و باید سرنوشت کشور رادر دست خود گیرند.
امروزه با وجود اینترنت، تلویزیون و رادیو های بین المللی، فاکس، تلگراف، تلفن، رفت و آمدها میان کشورهای گوناگون جهان، بیشتر جوانان در هرگوشه ایران در جریان وضع سیاسی ایران و کشورهای دیگر قرار می گیرند و می توانند آگاهانه رژیم غیر انسانی اسلامی را از اسب قدرت به زیر کشیده و ما بیش از این شاهد جنایات گسترده رژیم و فروپاشی میهنمان نباشیم.

یکی از سه تن از کارگران معدن طلا در آق دره آذربایجان غربی که به دلیل اخراج از کار و فقر و درماندگی دست به  خود کشی زدند. آیا جوانان غیور و برومند ما که مالک اصلی این آب و خاکند و وظیفه آنان دفاع از منافع ملی و مردمی و مبارزه با دشمنان است خود را در برابر اینگونه نارسایی و خودکشی ها مسئول نمی دانند؟.

جوانان ما چه کار می کنند؟


شوربختانه، جوانان ما مسئولیت ملی و میهنی خود را فراموش کرده و تا کنون سوای ایراد گیری و انتقاد از دیگران و یا طفره رفتن، به کارها و سرگرمی های بیهوده پرداخته و یا آن که عمر با ارزش خود را در اعتیاد های گوناگون تلف می کنند. بدیهی است این جوانان قدرتمند ما اگر اندکی از فکر و اندیشه خود را برای مبارزه با این رژیم غیر مردمی صرف می کردند ما نمی بایست تا کنون اسیر این دیوان هرجایی باشیم و کشورمان این چنین راه فروپاشی و زوال را طی نماید.

در دورره گزینش روحانی یک آخوند جنایتکار به جای آخوندی دیگر، گروه بیشماری از جوانان سرنوشت ساز کشور ساکت ماندند و راه را برای ادامه جنایتکاری و سلطه آخوند بازگذاشتند و گروهی از جوانان دیگر مانند افراد در این تصویر راه مستقیم خیانت را پیش گرفتند و در درون و بیرون کشور بلند گوی دولت ضد ایرانی شدند و راه را برای به قدرت  رسیدن آخوندی دیگر باز کردند. آیا اینگونه سهل انگاری و یا همراه بودن با رژیم کشتارگر خیانت به کشور و ملت ایران نیست؟!.
بنابراین، ایراد گیری جوانان از پدران خود که در سال ۱۳۵۷ و  و همچنین ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ موجب روی کار آمدن آخوندها بر سر قدرت شدند گرچه منطقی است ولیکن چیزی از بار مسئولیت خودشان را نمی کاهد و همه گونه انتقاد بر آنان است که شماها از ۳۶ سال پیش و استیلای ملخ های آدمخوار رژیم اسلامی چه گامی را بر داشته اید؟!. چگونه با این گرگهای درنده مبارزه کرده اید؟، چند آخوند تبهکار را از منبر پایین کشیدید و زندگی را بر آنان سیاه ساختید؟!.

بهتر است جوانان به خواب رفته و اسیر قلیان و دود، داروهای خواب آور، مشروبات تقلبی، و مانند آن اندکی به خود آمده و با خرافات و تازی پرستی امت خواب آلود و خردباخته به مبارزه پردازند تا ما از خیانت تازی پرستی بیرون آییم و در پی  قهرمانان ملی و مردمی خود باشیم.

آیا جوانان ما تاکنون با این رژیم مبارزه کرده اند؟!.


آنچنان که همه می دانند این رژیم روز و شب مردم بیگناه و جوانان فعال ما را به شکنجه و دار می کشد، دکتر بختیار، فریدون فرخ زاد، و ستار بهشتی ما را با ساطور و دشنه و یا ضربه های گوناگون به خاک می کشاند. ریحانه جباری دختر بیگناه که مورد تجاوز یک دیو صفت اطلاعاتی قرار می گیرد به خواسته و توصیه آن وزارت خانه آخوندی با طرزی وحشیانه حلق آویز می شود و صدها نمونه دیگر…. آیا شماها سوای وقت تلف کردن و خود را سرگرم همه نوع اعتیاد، هنر دیگری از خود نشان دادید که حتی برای نمونه یک آخوند را به چوب دار بسته، و به خاک بکشانید تا رژیم به خود آید و اندکی از خونریزی و خودکامی خود بکاهد؟!.

اینها کارگران زحمتکش و محروم معدن طلای آق دره در آذربایجان غربی اند که به دلیل اخراج ۳۵۰ تن از همکارانشان به اعتراض بلند شدند. ولی شوربختانه رژیم آدمخوار وضد ایران و ایرانی به فریاد کسی توجهی ندارند.

اعتیاد جوانان:


۱- اعتیاد به مواد مخدر


آمار رسمی سال ۸۸ نشان می دهد که سن شروع اعتیاد، ۱۵ تا ۱۷سالگی بوده، و از آن سال تاکنون روزانه دست کم ۳۰۰ نوجوان وارد چرخه اعتیاد شدند.همچنین ۴۹ درصد از دانشجویان به مواد دخانی اعتیاد پیدا کرده و افراد به صورت جمعی و از روش‌های آسان‌تری برای استفاده از موادمخدر استفاده می‌کنند. هادی معتمدی در همایش مددکاری اجتماعی در حوزه کودکان، با اشاره به اینکه در سال‌های اخیر با دغدغه جدیدی به عنوان اعتیاد نوجوانان مواجه شده‌ایم، اظهار کرد: «درحوزه کاریمان بارها با کودکان هفت‌ و پنج ساله معتاد و حتی کودکانی که معتاد به دنیا آمده‌اند، روبه‌رو شده‌ایم..».
قرص های مسکن و داروهای ترک اعتیاد بزرگترین مواد مسموم کننده و اعتیاد آوری است که مصرف کننده را در دامی خطرناک و کشنده اسیر و بی اراده می سازد.

۲- اعتیاد به داروها


اعتیاد به داروهای مسکن و خواب‌آور خیلی جدی است. چندی پیش مرکز ملی مطالعات و درمان اعتیاد از افزایش اعتیاد به داروهای مسکن در جامعه و افزایش این نوع اعتیاد در بین اقشار مختلف جامعه ابراز نگرانی کرد. دکتر محسن وزیریان، رئیس اداره پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد وزارت بهداشت: “در حال حاضر به‌دلیل نبود آموزش‌های لازم در کشور، اقشار مختلف جامعه از این موضوع بی اطلاع اند واین نوع اعتیاد را جدی نمی گیرند.
به گفته دکتر وزیریان، داروهای مسکن معمولی، داروهای خواب‌آور (گروه بنزود یا زپین‌ها مثل دیازپام، لورازپام و…) و همچنین مسکن هایی که در ترکیب آنها مواد مخدر وجود دارد مانند استامینوفن کدئین و اکسپکتورانت کدئین از جمله داروهایی هستند که در صورت مصرف خودسرانه و طولانی مدت منجر به اعتیاد افراد می شوند.
به گفته پژوهشگران مصرف داروهای مسکن و خواب‌آور دارای آثار و عوارض مخربی است که معمولا تا چند ساعت باقی می ماند. داروهای مسکن و خواب‌آور باعث تغییرات رفتاری یا روانی همچون سرخوشی مختصر، رفتار نامناسب .، پرخاشگری، اختلالات درکی، اختلال قضاوت، گیجی، رخوت، خواب آلودگی، شل شدن عضلات، بهم خوردن تعادل و اختلال عملکرد شغلی و اجتماعی می شوند.
همچنین مصرف طولانی داروهای مسکن و خواب‌آور عوارضی شامل افسردگی، سردرد، ناراحتی گوارشی، آسیب کبدی و اختلال حافظه درپی دارد. همچنین بر اساس تحقیقات به عمل آمده زنانی که به طور مداوم از داروی مسکن استامینوفن، بروفن و از این قبیل استفاده می‌کنند، دو برابر افراد معمولی در خطر ابتلا به فشار خون بالا هستند.

۳- اعتیاد به قلیان و مشروبات تقلبی


کشیدن قلیان و اعتیاد به مشروبات که عمومن تقلبی و مسموم کننده است، موجب می شود که جوانان مملکتمان دچار بیماری های مختلف جسمی و روانی شده، خرد و اندیشیدن خود را از دست می دهد. اینها برنامه ریزی رژیم ضد انسانی است که بر کشورمان حکومت می کند.

اینست عقل، هوش و خرد نسل جوان امروز کشورمان. بی خبری، بی حالی، افسردگی، در خود فرورفتن و بی تفاوت بودن نسبت به مشکلات مردم و فروپاشی کشور، از خواسته ها و سیاست آخوند جنایتکار است که جوانان ما به ندای این شارلاتان های اجتماع پاسخ مثبت داده اند.

از آنچه گذشت:


جوانان ما از سه دهه پیش تا کنون، همواره اعتراض و انتقاد از پدران و مادران خود دارند که چرا با اندیشیدن نادرست و بی خردی خود موجب استیلای رژیم آدمخوار اسلامی بر مردم شدند و کشور را به ویرانی و عقب ماندگی کشاندند؟. گرچه اینگونه انتقادها و خرده گیری بر نیاکان ما هم که تلاش بیشتری نکردند تا از یورش تازیان، حمله سپاه جرار مغول و تیمور گورکانی، شکست افتضاح آمیز شاه سلطان حسین در برابر محمود افغان، نفوذ آخوندها بر فتحعلیشاه خردباخته و خرافاتی وارد است که در نتیجه در هر دوره شکست و ویرانی و تجزیه بخشی از خاکمان را سبب گردیدند.
ولی آیا در این دوران فطرت آخوندی، در دورانی که گروه بیشماری از فرزندان میهن مانند شاهپور بختیار، فریدون فرخ زاد، ستار بهشتی، و صدها هم میهن دیگر از سوی رژیم سلاخی شدند و در زندان ها به دختران و زنان کشورمان تجاوز نمودند و آنان را به دار آویختند، بر سر و چهره بانوان کشورمان در اصفهان و چند شهر دیگر اسید پاشیدند، و یابا چاقو و ساطور به جان زنان هم میهنمان در شهر آخوند زده جهرم افتاده، و آنان را مجروح و لت و پار ساختند، جوانان ایرانی چه کردند؟، و چه واکنشی نشان دادند؟!.
آیا جوانانی که بیش از ۶۷٪ نیروی فعال کشور را شامل می شوند و آینده و حال سرزمینمان بدانان تعلق دارد توانسته اند گامی استوار و سازنده در رویارویی و سرکوبی رژیم برداشته و رژیم خودکامه و یکه تاز بر سر جای خود نشانند؟!.

در این جا به عنوان نمونه ثروت های دزدیده شده سه تن از جنایت کاران رژیم را نشان می دهد. باید توجه داشت که تک تک افراد این رژیم اعم از آخوند، پاسدار، بسیجی، نمایندگان مجلس آخوندها و سازمان های زیر فرمان خامنه ای و فرزند ابر جنایتکارش مجتبی، هرکدام دزدی های کلانی کرده اند که لیست همه آنها موجود است. آیا جوانان ما اندکی غیرت و تعصب ملی دارند که رژیم دزد و غارتگر را از دستبرد بیشتر به سرمایه ملی بازدارند؟.

نکته پایانی:


به جای آن که جوانان غیور و نیرومند وکشورمان که مالک اصلی این سرزمینند دمار از روزگار آخوند فرومایه درآورده روز روشن را بر آنان شب تار کنند و آنچنان وحشت و ترس در وجودشان به وجود آورند که از ترس و وحشت خود و خانواده هایشان در گوشه و کنار پنهان و خود را زنده به گور سازند، با کمال سستی، بی ارادگی، این مسئولیت خطیر ملی و میهنی را فراموش کرده و خود را اسیر ودر بند اعتیاد به مواد مخدر، داروهای گوناگون مسکن و خواب آور، اعتیاد به نوشابه های مسموم کننده، کشیدن قلیان و مانند آن نموده، بی خبری، خواب رفتگی، بی عقلی، سستی، ناتوانی و دهها بیماری های گوناگون را برای خود به یغما آورده اند.
بی گمان همانگونه که ما از گذشتگان خود انتقاد داریم، در آینده و در شرح تاریخ کنونی، انتقاد و ایرادهای گوناگونی بر این جوانان به خواب رفته و بی تفاوت امروزی وارد خواهد شد.

۱۳۹۴ بهمن ۲۶, دوشنبه

دهه زجروخونین رژیم اسلامی

۳۸ سال پیش در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی دجال جنایتکار با یک عوامفریبی و وعده و وعید های بیشمار و دروغین وارد ایران شد و شوربختانه مورد استقبال پرشکوه ملت نا آگاه ما قرار گرفت . خمینی از ده روز آغاز ورود خود به ایران تا ۲۲ بهمن همان سال را دهه فجر نامید.که در حقیقت دهه زجر وخونین ملت ما بود.  از تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خلافت و دیکتاتوری خود را برموج خون و  پیکر متلاشی شده بیگناهان بنا نهاد.
دهه زجر خمینی  با دشنام و بدگویی، تهدید، دستگیری، شکنجه، و اعدام افراد ارتشی، سیاسی، و غیر سیاسی همراه بود، ولی بازهم ما درسی نگرفتیم و از خواب غفلت بیدار نشدیم. تا آنجا که گوسفند وار, به صف ایستادیم و در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، سند سرسپردگی، نوکری، و بدبختی خود را امضاء کردیم، ولایت، سروری، و آقایی روضه خوان ۵ تومانی را پذیرا شدیم. ولایتی که نشان می داد، ما ملت نادان، گنگ، و عقب مانده ایم و نیاز به یک سرپرست و قیم داریم.

خمینی به ایران آمد، میلیون ها مردم نادان و نا آگاه، گوسفندوار به پیشبازش رفتند. در فرودگاه تا چشم کار می کرد، آخوندهای بی صفت دشمن ایران و ایرانی گرد هم آمدند. مردم ما چشم عقل و خردشان کوربود که این تجمع آخوندها، و از دست رفتن آزادی ما را ببینند تا به این روز سیاه دچار نشوند؟!.
سکوت ما، تسلیم پذیری و بردگی ما

در روزهای نخست ده فجر، سکوت ما به آخوند قدرت داد که رفته رفته دامنه زورگویی و تجاوز خود را ادامه داده، و ده روز فجر خود را به سه دهه زجر وخونین ما مردم گسترش بخشد. در آغاز، سلحشوران ارتش ما را به جوخه اعدام سپردند، ساکت ماندیم. با بیرون کردن استادان ارجمند و بلند پایه دانشگاهها و فرهنگ ما را به لجن کشیدند، حرفی نزدیم.


بانوی فرهیخته و فرهنگ پرور ایران، دکتر فرخ رو پارسا، و مهندس عبدالله ریاضی پدر مهندسان و صنعت ایران، که فدای جهل و نفهمی و تازی گری رژیم شدند، و از سوی آدم خوران رژیم تازی منش از پای در آمدند. به راستی اگر مردم ایران سکوت نمی کردند و در مقابل اعدام چنین انسان های وارسته ای دست به اعتراض و تظاهرات می زدند، آیا خمینی می توانست به تندروری های جنایت بارش ادامه دهد؟
 اعدام های گسترده و پیاپی
وزیر فرهیخته و گرانمایه فرهنگمان، دکتر فرخ رو پارسا, و مهندس عبدالله ریاضی پدر صنعت و تکنولوژی  را اعدام کردند، دم بر نیاوردیم. بر سر زنان، نیمی از جامعه ما گونی و لچک سیاه پوشاندند، بازهم در سکوت ماندیم. در سال ۶۷ چندین هزار از جوانان ما را وحشیانه درون زندان ها به دار کشیدند، آه از نهادمان بر نیامد.
چوب های دار را در هر گوشه و کنار کشور به پا کردند و فرزندان میهن را به بهانه دروغین قاچاق، دزدی، و اهانت به آخوند متجاوز بیگانه پرست اعدام کردند، ایستادیم و تماشا کردیم، و شاید هم با مزدوران و نوکران رژیم هم آواز شدیم. گروه اوباش و مزدور رژیم، از بام تا شام به هم میهنان ما در کوچه و خیابان، و در خانه هایشان وحشیانه یورش بردند، آنان را دستگیر، شکنجه تجاوز و اعدام کردند، ما بازهم در سکوت ماندیم…

ما ملت خردباخته در فروردین ۱۳۵۸، گوسفند وار بدون آن که به ماهیت پلید آخوند توجه داشته باشیم، به مولایی، و رهبری او، یعنی تسلط بر جان، مال، ناموس و شرف خود رأی دادیم. ما آز آن لحظه شرف و حیثیت و آزادگی را از خود سلب نموده، و اعتراف کردیم موجودات ضعیف و بیچاره ای هستیم که به قیم و سرپرست نیاز داریم.
مشکل هم میهنان، مشکل ما نیست!

در هربرخورد و عملکرد ضد مردمی ویا بی خردانه رژیم و مزدورانش، خود را کنار کشیدیم، زیرا خود را در جریان سیل و معرض خطر ندیدیم. سهم دریای خزر ما را به یغما فروختند، آن را از خود ندانستیم. دریاچه ارومیه امان را خشکاندند، بازهم با پوزخند آن را نادیده گرفتیم. فرهنگ، تاریخ، و آیین ما را به بازی گرفتند. از خود واکنشی نشان ندادیم. پول و ثروت مملکت و حق فرزندان محروم و حتی آیندگان این کشور را دزدیدند، در حساب های شخصی اشان در کشورهای دیگر ذخیره نمودند، ولی آفتابه دزدان را اعدام کردند، دیدیم، شنیدیم، ولی بدان اعتنایی نکردیم. هنگامی که کردستان ویا تبریز به پا خاستند، دیگر استان های ایران از خود جنبشی نشان ندادند. زمانی که شیراز ویا بلوچستان اعتراضی داشت و در برابر رژیم جنبهه گیری نمود، دیگر نقاط ایران را خواب سنگین فرابرد.

دانشگاه تا کنون بزرگترین سنگر اتحاد و همبستگی و سنگر مبارزه بادیکتاتوری بوده است. دانشگاهیان اعم از استادان و دانشجویان، همواره با دیکتاتوری و رژیم های سرکش و غیر مردمی به چالش برخاسته اند. وظیفه دیگر هم میهنان آنست که در بر خاست ها و تظاهرات دانشجویان، با آنان همکاری کنند. وگرنه دست یکی صدا ندارد، و صداها در گلو می خشکد وی ا خفه می شود.
آیا دیگر وقت بیدار شدن نیست؟

گویا خواب سنگینی داشته ایم، خوابی که نزدیک به ۳۸ سال به درازا کشید. با این خواب غفلت و نادانی ما، رژیم اشغالگر بیگانه، هر لحظه و هر آن، به غارتگری خود پرداخته، و همچنان مانند موریانه تار و پود این کشور رامی خورد و نابود می سازد. بنابراین، اکنون زمانی است که از خواب گران خود بیدارشویم و پای دشمن را از چپاولگری کوتاه کنیم. اگر امروز که بسیار دیر شده، این کار را انجام ندهیم، فردا خیلی خیلی دیر است و ما سند بندگی و بردگی خود را امضاء نموده، و حلقه دار را به گردن خود آویخته ایم.

راههای چالش و مبارزه چیست؟

هر کس، هرجا، و در هرمقام، باید بادشمن ستمگر، به راههای گوناگون، مبارزه کند. راه به خصوصی را نمی توان پیشنهاد نمود. راههای عمومی که همه می توانند بدان عمل کنند، از این گونه اند:
۱- مبارزه منفی-
یکی از بهترین و کاربردترین شیوه های مبارزه با خودکامگان، مبارزه منفی است. شرکت نکردن در مجالس آخوند، نگاه ننمودن به برنامه های تلویزیون و گوش ندادن به رادیوهای رژیم، و نخریدن جنس و کالایی که رژیم مستقیماً در آن دست داشته است.
۲- بر خورد با طرفداران رژیم- 
با حامیان رژیم، آنان که سر سپرده و مزدورند، باید روش های مبارزه ای و زیان وارد کردن در پیش گرفت. زیرا انان با حرف و گفتگو دست از خیانت خود بر نمی دارند. ولی با امت خردباخته و فریب خورده، باید به بحث و گفتگو نشست. چنانچه نتیجه نداند، باید روش منفی مبارزه با آنان را برگزید، و از هرگونه تماس و معاشرت با آنان خودداری نمود. برای نمونه باید گفت که نگارنده هرگونه ارتباط و معاشرت خود رابا بستگان نزدیک خودم که طرفدار رژیم مانده اند، به کلی گسستم و قطع رابطه نمودم.

جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸، حرکتی که می رفت رژیم کشتارگر اسلامی را برای همیشه نابود سازد. این جنبش حمایت مردمی در سراسر ایران به همراه نداشت وگرنه بدبختی ما تا بدین جا نمی انجامید. در ضمن مزدوران و جلادان رژیم مانند محمد باقر قالیباف در آنروز دانشجویان را قلع و قمع کرده و آنان را از بالای ساختمان به بیرون پرتاب کردند و در نتیجه قیام دانشجویی به خون و کشتار کشید و نتیجه ای عاید ملت نشد.
۳- کارشکنی در کارها-
یکی دیگر از راههای مبارزه با رژیم، کار شکنی و سنگ اندازی در کارها می باشد. هرفرد باید در کار خود آنچان سستی و وقفه به وجود آورد که نا به سامانی و نا همآهنگی در همه ارکان کشور به وجود آمده، و آخوند به وحشت افتد.

ملت ما حافظه کوتاهی دارند و به زودی جلادان و جنایتکاران کشور خود را فراموش می کنند.
۴- مبارزه مستقیم-
آنهایی که در سیستم هستند به ویژه در ارتش، سپاه، و بسیج، و هویت ایرانی و نشانه ای از انسانیت و آزادگی در آنان هست، باید به راههای گوناگون به مبارزه با رژیم پردازند. گروگان گیری، اعدام انقلابی، ایجاد وحشت و ترس در مکان های دکانداری آخوند مانند مسجد، حسینه، نماز جمعه، و نمونه های دیگری که برایشان امکان پذیر است.
۵- نامه نگاری و شکایت به سازمان های بین المللی-
هرایرانی که دست بر قلم دارد و می تواند نامه ای بنویسد، به ویژه ایرانیان برون از کشور، باید به سازمان های بین المللی، سفارت خانه های دولت های در ارتباط با ایران، نامه های روشنگری، اطلاعاتی و اعتراضی ولو به فارسی، بنویسند و ظلم و ستم و بیگانگی رژیم ضد مردمی ایران را یاد آور شوند.
۶- اتحاد و همبستگی ملی-
مهم ترین بخش مبارزه، با هم بودن و به هم آمدن نیروهای مردمی است. همه گروهها و فعالان سیاسی باید دست از تکروی خود بردارند، و با گروههای دیگر و مردم ایران، یک اتحاد و همبستگی ملی به وجود آورند. این اتحاد می تواند هر رژیم کشتارگری را به سایه کشانده و از پای در آورد. ما باید مانند مردم مصر، هر نابه سامانی و نادرستی می بینیم در خیابان ها و میدان های شهر به اعتراض به دور هم جمع شویم. مبارزه و در تنگنا قرار دادن رژیم کشتارگر را باید از مردم سوریه یاد بگیریم. آیا ما از آنان کمتریم؟!.

نکته پایانی:

اکنون بیش از سه دهه است که بر اثر کوتاهی و بی تفاوتی، ما، رژیم بیگانه پرست و ضد مردمی حاکم بر ایران روز به روز قوی تر شده، و با چنگال های زشت و نازیبای خود، گلوی مردم بیگناه و در بند ایران را می فشارد. اگر زود نجنبیم و با یک همگرایی و اتحاد ملی سر این مار گزنده را به سنگ نکوبیم، باید در انتظار روزهای بسیار شوم آینده باشیم. باید بردگی و سرسپردگی خود را برای چند دهه دیگر و ولایت و سروری آخوند را بر خود بپذیریم.