۱۳۹۳ دی ۱۸, پنجشنبه

حاکمان ایران دشمنان کشورمان



ایران تنها کشوری در جهان است که مردم آن ناآگاهانه دشمنان به فرهنگ، تاریخ، و هستی خود را ستایش می کنند و در غم درگذشت آنان از سده ها پیش تاکنون همواره زانوی غم به بغل گرفته، در ماتم می نشینند و اشک می ریزند. در این رفتار و عملکرد بی خردانه با کمال بی توجهی همواره آب به آسیابان دشمن می ریزند و منافع ملی و مردمی خود را از دست داده، روز به روز و لحظه به لحظه از تاریخ و هم گامی با کشورهای دیگر جهان از پیشرفت به جای می میمانند.
اینگونه نا اندیشی و خرافه گرایی موجب گردیده که از ۱۴ سده پیش به جای ارج نهادن به قهرمانان واقعی و میهنی و دل بستن به حکومت های مردمی و دلسوز، کشور، در اختیار دشمنان و ستیزه جویان قرار گیرد. قهرمانان ملی و انسانی که جان خود را در راه ایران فداساختند فراموش شده به جای آنان گدایان عرب مانند حسن، حسین، علی و دیگر کسانی که موجب تجاوز، کشتار و غارتگری کشورمان بوده اند و با فرهنگ و تاریخ ما سر جنگ داشته اند مورد ستایش و احترام قرار گیرند.

ببینید ما چه ملت خردباخته و مسخ شده ای هستیم!. ما فردوسی بزرگ، خداوند ادب و فرهنگ پارسی، نجات دهنده زبان، فرهنگ، تاریخ و آیینمان را فراموش کرده ایم و به جای آن یک تازی جنایتکار، یک جلاد نامی با کشتار همه زندگی اش را مظهر راستی و درستی می دانیم و برایش جشن می گیریم. در فردای آزاد میهنمان از این دیوانگی و بی خردی ها دیده نخواهد شد. همانگونه که زبانمان را فردوسی از زبان الکن تازیان نجات داد، ما نیز وظیفه داریم فرهنگ و روزشمارمان را از لوث این بیگانگان پاک نگاه داریم.

دشمنان کشورمان را بهتر بشناسیم:


‎دورانی که ایران مرکز تاخت و تاز تازیان بود و آنان بر جان، مال، و ناموس مردم تسلط داشتند از سوی جنایتکاران عرب مانند عمر، علی، حسن و حسین مورد ظلم و ستم بیشمار قرار گرفتند و چه خون ها که به وسیله فرستادگان این داعش های عرب در ایران ریخته نشد‫.‬ در این جا به عنوان نمونه به یادآوری چند نمونه آن می پردازیم‫:

۱- روابط علی ابن ابیطالب با ایرانیان


علی ابن ابیطالب همان نقشی برای محمدابن عبدالله داشت که خلخالی برای خمینی داشت. هردو 
جلاد و کشتارگر به فرمان ولی خود بودند. از زمانی که عمر دستور حمله را به ایران داد، علی ابن ابیطالب که نقشی سازنده در دستگاه او داشت در فرستادن نیروهای سرکوب کننده و کشتارگر چه درزمان عمر و چه در دوران حکومت پنجساله خود نهایت تلاش و کوشش داشت که در این جا به نگارش چند مورد آن پرداخته می شود:

کوروش بزرگ، نخستین پیامبر صلح و آزادی و دموکراسی جهان، و محمد ابن عبدالله، زنباره ای که با یورش به قافله ها، و تصرف اراضی مردم، به غارت اموالشان می پرداخت، و زنانشان را به حرمسرای خود اضافه می کرد.

کشتار مردم فارس و کرمان


۱- در سال ۳۹ هجری مردم فارس و کرمان نیز سر به شورش گذاشتند و حکام ستمگر علی ابن ابیطالب را از شهر خود بیرون راندند. علی مجددا زیاد بن ابیه را به آنجا گسیل داشت و لشکریان وی از هیچ جنایتی فروگذاری نکردند. (تاریخ طبری، جلد ۶، صفحه ۲۶۵۷ و یا فارسنامه، ص ۱۳۶ )

 کشتار مردم خراسان و شهرری


‬۱- مردم خراسان نیز در زمان علی ابن ابیطالب برای چندین بار قیام کردند و چون چیزی نداشتند بعنوان باج و خراج بپردازند، از دین اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه ای دست زدند . علی ابن ابیطالب جعده بن هبیره را بسوی خراسان فرستاد. او مردم نیشاپور را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند. ( تاریخ طبری، جلد ۶، ص ۲۵۸۶ و فتوح البلدان ص ۲۹۲).
‎ ۲- ‬در زمان علی ابن ابیطالب مردم شهر ری نیز سر به طغیان برداشتند و از پرداخت خراج خوداری کردند. علی ابن ابیطالب، ابوموسی را با لشکری زیاد به سرکوب شوروش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستین برگرداند. ابوموسی پیش از این طغیان نیز، یکبار دیگر بدستور علی ابن ابیطالب به جنگ مردم شهر ری گسیل شده بود (فتوح البلدان ص ۱۵۰ ).
به روزگا ر خلافت علی بن ابی طالب، چون پایان سال ۳۸ و آغاز سال ۳۹ بود، حارث بن سره عبدی، به فرمان علی لشکر به خراسان کشید و پیروز شد‫…………..‬

در این فرتور ذوچهره دیده میشود: الف- بابک خرم دین ابرمرد تاریخمان که به دست دژخیمان اسلام به بدترین وضعی قطعه قطعه شد. ب- حسین تازی که دشمن شماره یک ایران و ایرانی بود و بی خردانه زن، فرزند شیر خوار خود را تنها برای جاه طلبی و گرفتن خلافت از دست پسر عموی خود به میدان جنگ برد. حال، ملت فراموش کار و تازی زده ایران  چه برداشتی از این دو دارند؟. آنان سردار بزرگ و جانباز میهن را فراموش کرده و حتی نام او را برزبان نمی آورند، ولیکن برای حسین ابن علی دشمن شماره یک ایران و ایرانیان چه بی خردی ها که از خود نشان نمی دهند؟!.

رفتار حسن و حسین با ایرانیان


حسن و حسین فرزندان علی ابن ابیطالب نیز با آن که سود بسیاری از کشور اشغال شده ایران می بردند، همواره رفتار خصمانه با ایرانیان داشتند. در این جا دونمونه از آن به نگارش در می آید:
۱- یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد می کرد. “سعید ابن عاص” همراه با عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین )، شهر را محاصره کردند و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” حتی یک فرد آنشهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶)
۲- در زمان عثمان، اعراب برای فتح تبرستان تلاش بسیار کردند. بدستور عثمان “سعید ابن عاص ، همراه با حسن و حسین ( فرزندان حضرت علی) بسوی تبرستان روانه شدند و به کشتار مردم آن سامان پرداختند. «فتوح البلدان»، نوشته ابن فقیه صفحه ۱۵۲)

از صلح امام حسن چه می دانیم؟-


این هم یک شارلاتی و کلاهبرداری آخوندها است. زیرا حسن ابن علی فردی عیاش، زنباز، هوسران و مال اندیش بود. او نه اهل جنگ بود، و نه هرگونه مبارزه ای. بنا به گفته ای امام حسن « خواجه حرم» بود، و عمری را به زنبازگی در میان زنان بیشمار عقدی و صیغه ای گذراند.
این فرد خوش گذران، به آسانی در برابر معاویه سر تسلیم فرود آورد. پاداش این جان نثاری، و سکوت در برابر جنایت های بنی امیه، دریافت هزار هزار ( یک میلیون) درهم پول نقد، و خراج سالانه داراب از شهرهای فارس از دست معاویه بود.
حال، که اندکی با چهره ضد ایرانی حسن مجتبی و حسین ابن علی  آشنا شدید، اکنون بیش از چهار سده است که آخوند شیعه این دشمنان سرزمینمان را به عنوان قهرمان ملی و حتی بالاتر و برتر از انسان ، به عنوان امام به امت خردباخته و ناآگاه ایران فرو کرده است.

دوستان و قهرمانان ایران


در سراسر تاریخ کشورمان دلاوران و قهرمانان بیشماری داشته ایم که با تازیان و دیگر دشمنان ایران همواره در نبرد بوده اند و بسیاری از آنان جان خود را در راه پدافندی و دفاع مام میهن از دست دادند. ولی ملت شکر ناگذار و بی تفاوت ما آنان را به  باد فراموشی سپرده و حتی در دشمنی و کینه توزی با آنان کوتاهی نکرده است. چند نمونه از صدها دلاورانی که مردم ایران با آنان آشنایی ندارند از اینگونه اند: آریوبرزن و خواهر جانبازش یوتاب، رستم فرخ زاد، بابک خرم دین، یعقوب لیث، ستارخان، و باقرخان. سردار اسعد بختیاری، دکتر شاهپور بختیار، فریدون فرخ زاد، فروغ فرخ زاد، و بسیاری دیگر.

نمونه هایی از نمک نشناسی و رفتار ضد ایرانی هم میهنانمان:


۱- آیا مردم سلحشور و با فرهنگ خراسان خجالت نمی کشند و از خود شرم ندارند که استان همیشه به یاد و زرخیز  با فرهنگ خراسان که مهد آزادگان و دلاوران بوده است، به نام یک عرب پا برهنه به عنوان “استان رضوی’، نام گذاری شود و در آمد املاک، زمین، کشاورزی، و باغداری این سرزمین همیشه ایرانی، به نام یک عرب، و به کام آخوندهای تازی مسلک مفتخور فرو می رود؟.
۲-  مردم تهران چه طور؟، آیا سر بلند و مفتخرند که نام خیانت کارانی چون، علی شریعتی، آیت الله کاشانی، شیخ فضل الله، آیت الله مطهری، نواب صفوی، و مانند آن زینت بخش بزرگراهها، و خیابان ها شده است؟.
۳ جاده دوم شمیران در دوران گذشته ساخته شده، و به نام پهلوی نامگذاری کرده اند. آیا این سرشکستگی و خواری برای هر ایرانی نیست که به نام موهوم و خرافاتی ولی عصر که کلاهبرداری دیگر آخوند است، نام گذاری شده باشد؟.

برای ساختن این گور یک آخوند که به عنوان امام زاده و مرکز پول سازی آخوند در شهر کوچک ورزقان در مدت  ۹ماه با اعتباری بالغ بر ۹۰۰ میلیون ریال از جیب مردم دربند ایران به غارت رفته است. باید این را افزود که در ورزقان ۵۰ امام زاده (گور آخوندها) وجود دارد، در جایی که یک بیمارستان در آن جا نیست!.

رفتار کشورهای دیگر با دشمنانشان


بی گمان همان گونه که گفته شد، کشوری سوای ایران را در جهان نمی توان یافت که دوستان خود را دشمن، و دشمنان خود را دوست به شمار آورد. به عنوان نمونه تنها به چند مورد آنها اشاره می شود:
۱- در لشکر کشی خشایار شاه ۴۸۰ سال پیش از زایش مسیح به یونان، بخشی از آتن به آتش کشیده شد. گرچه این کار بسیار ناپسند و زشت به شمار می رود، ولی با توجه که در گذشته جنگ میان کشورهای گوناگون بیشتر حالت قهرمانی داشت تا جنایت و تجاوز، نباید پس از  گذشت ۲۵۰۰ سال، موجب کدورت و کینه توزی یونانی ها علیه مردم ایران باشد.
ولی، حقیقت چیز دیگری است. هم اکنون پس از گذشت آن دوران دراز، بازهم با هر یونانی که وارد گفتگو شوید، با تردید و بدبینی و حتی دشمنی با ما ایرانیان برخورد می کند. رفتار دولت و مردم یونان با پناهندگان خود را در چند سال گذشته دیدیم. تا آن جا که شماری از هم میهنان درمانده امان به ناچار دهان خود را دوختند.
۲- مردم اسرائیل و به طور کلی فرد فرد یهودیان جهان هرگز با هیتلر و افراد طرفدار او از در آشتی در نمی آیند و حتی با نسل کنونی آلمان نیز چندان دلخوشی ندارند. اما ملت گمراه ایران نه تنها کشتار بی رحمانه بسیاری از ایرانیان در درون و برون کشور را در این سه دهه گذشته به بازی گرفته اند، بلکه برای شماری از جنایتکاران و قاتلین فرزندان ایران مانند شاهپور بختیار، جشن گرفته و به پیشباز آنان به فرودگاه می روند.

ملت ناپخته و نادان ایران، از یک سوی موجب سرنگونی و فرار فرزند دلاور ایران شاهپور بختیار شدند و پس از کشار بیزحمانه و سبعانه او، به پیشواز قاتل جنایتکارش علی وکیلی راد به فرودگاه رنفتند و به گردنش حلقه گل آویختند. زهی نادانی و ناشپاسی.

از آنچه گذشت:


نیاکان ما ۶۵۶ سال باسیاست کوتاه آمدن خود، نوکروزیردست بودن تازیان را پذیرفته، دار و ندار و حتی ناموس خود را به ناچاربه تازیان تقدیم کردند.  مردم ماهم دراندیشه اند درشرایط کنونی، همان گونه که نیاکان ما با تلاش خود خاندان اموی را برکنارو خانواده  بنی عباس را جایگزین آن نمودند، یعنی عربی را به جای عرب دیگربرما سوار نمودند، با کوتاه آمدن و همکاری با دشمن  به جابجاکردن یک آخوند با آخوند دیگربپردازند. نمونه زنده آنان رأی دادن به آخوند روحانی آخوند جایتکار دیگر بود.
بنابراین، در شرایط کنونی و تسلیم پذیری امت ناآگاه ایران در برابر تازی زادگان، دیگرازکورش، داریوش، شاهپورذوالاکتاف، خسروپریز، یعقوب لیث، شا عباس بزرگ و ایران دوست، شاه آزادی خواه وعدالت گسترکریم خان زند، وشاه دلیربی باک ومیهن پرست نادر، خبری نیست.

نکته پایانی:


بی تردید از میان خائنان و دشمنان کشورمان، خامنه ای از منفورترین و یکی ازجنایت کارترین فردی است که نامش به زشتی و نفرین در تاریخ کشورمان به ثبت خواهد رسید.
این دیگر بر ملت فرهنگ فروخته و کشتی به گل نشسته ایران است که با این رژیم ضد انسانی، ضد ایرانی، خونخوار و کشتار گر به روش های گوناگون به مباره پردازند. راههای مبارزه بسیار زیاد است. می توان چند نمونه آن را برای باردیگر در اینجا یادآور شد.
از این روی، هم میهنان باشرف و گرانمایه ما باید دست کم روشهای زیر را دنبال کنند:
۱- مبارزه منفی- از شرکت در هر مجلس که آخوند و یا طرفدار آخوند در آن است باید خود داری کرد. از شرکت بستگان و دوستان خود نیز باید جلوگیری نموده، و چنانچه نپذیرفتند، از بودن و هرگونه ارتباطی با آنان خود داری کنیم.
۲- از خریدن و خواندن روزنامه ها، و گوش فرادادن به رادیو، و نگاه کردن برنامه های تلویزیون خود داری کنیم.
۳- هرکجا می توانیم، به هرشکل و به هر روش به رژیم و درآمدهای آنان زیان و صدمه وارد سازیم.
۴- اگر می توانیم، فرزندان و وا بستگان به رژیم را گروگان گیریم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر