در این جا ویژگی های انسانی مطرح شده، که شناخت آن با شما خواننندگان است:
۱ – انسانی که دوران کودکیش را در کاروان ها گذرانده و چوپانی و پادویی می کرده است.
۲ – تا لحظه ی مرگش در به در بدنبال این بود که کشف کند قلم را باید بر روی کاغذ حرکت دهد و یا کاغذ را بر روی قلم (خوب، بلد نبود بنویسه دیگه بیچاره چه کنه اه، چرا ایراد می گیرید؟!)
۳ – در جوانی با زنی همسن مادربزرگش ازدواج می کند و از آنجا که پیرزن مفلوک سرمایه دار بوده است، به زودی می میرد، و س از مرگ آن خدا نیامرز همه دارایی به شخص مورد نظر که از ابتدا چشمش بدان سرمایه بود، و برای آن نقشه کشیده بود می رسد.
۴ – در طول سفرهایش با کاروان با شاهزاده ی خائن ایرانی که از وطن فرار کرده بود آشنا می شود و طبق صحبت هایی که با هم داشتند،تصمیم می گیرند که مردم بیچاره ی آن صحراها را سر کار بگذارند و به نوعی اسکل کنند و به ریششان بخنند (جوانی است دیگه،دلشان خواسته کمی خوش بگذرانند،اشکالی داره که اونها می خواستند این نمایشنامه فانتزی را راه بیاندازند؟، حالا اگر مردم بالاخونه خود را اجاره دادند، و اون نمایشنامه ها را باور می کنند، به اونها چه؟)
۵ – شاهزاده ی ایرانی طبق دانشی که در ایران آموخته بود شروع کرد به تربیت کردن شخص مورد نظر. گرچه او استعداد زیادی در آموختن نداشت.
۶ – سر انجام آن ها به کمک چند چماقدار و گردن کلفت به نام های علی، ابوذر، عمر و. شماری از برده و نوکرهایی که به اختیار خود در آورده بودند، دینی را که ساخته و پرداخته ی ذهن مخدوش شخص مورد نظر بود با زور شمشیر رسمیت بخشیدند.
۷ – از آن جا که ضریب هوشی او پایین بود،چیزهایی را که مثلاً امروز بلغور می کرد،فردا بباد فراموشی می سپرد. و می فرمود:نگران نباشید،همین الان با الله صحبت کردم و به من گفت که دیروز او نبوده که با من صحبت می کرده،بلکه شیطان رجیم بوده و صحبت های دیروزم را جدی نگیرید.
۸ – مردم بیچاره و خرفت هم حتی لحظه ای به خود نیاندیشند که خوب از کجا مطمئن شویم چیزهایی که الان گفتی مال شیطان نباشد!!!(تعجّبی ندارد،چون اصولاً تازیان آن زمان به ویژه محمد و افرادی که به گرد او آمده بودند، همه عقلشان در پایین تنه ی شان جای گرفته بود.
۹- اگر خیال می کنید که علم و دانش ایشان به همین جا ختم می شود،باید خدمت شما عرض کنم که سخت در اشتباهید،چرا که ایشان تعداد ستارگان آسمان را دوازده عدد تعیین فرمودند،کوه ها را میخ هایی تعبیر کردند که الله با دست خود بر زمین کوبیده تا زمین تکان نخورد،
ایشان در طول تحقیقات وسیع خویش در امور جنسی کشف کردند که اگر در نیمه ی ماه وقتی که ابری جلوی ماه را پوشانده،جماع کنند،بچّه ی حاصل کور خواهد شد، اگر در هنگام جماع حرف بزنید،بچّه ی بی نوایتان لال خواهد شد،خلاصه امواج دریای علم ایشان فقط پایین تنه ی مردمان را در بر می گرفت.
۱۰. مرد ی که ثانیه ای کار نکرده و همواره از کارکرد مردمان بی خرد و البته بدبخت خورده و شکم افراشته کرده، زنان را عروسک هایی می دانست که فقط به درد رختخواب می خورند و بس،در سال های پایانی عمر هم برای اینکه ظلم و ستمش به زنان را تکمیل کرده باشد،دختر بچّه ی شش ساله ای را به عقد خویش در آورده و در ۹ سالگی او، با وی رابطه ی جنسی برقرار کرد.
تصویری که در ذهن شما از این انسان ساخته شده است چیست؟. انسانی که سراسر عمرش را به خونریزی و گردن کشی و دزدی و تجاوز سپری کرده است را چه می نامید؟.
این شخص کسی نیست جز: محمّد رسول الله مدینه و بت مسلمین جهان و دردانه ی ایرانیانی که خرد باخته اند و این عرب سوسمار خور را از جان شیرین خویش و خاک گوهر بار وطن بیشتر دوست دارند.
محمد جد بزرگ سید علی گدا و سید حسن نصرالله بود.!!! از بزرگی و انسانیت این دوجانور می توانید به کرامات محمد پی ببرید. باید مسلمین به داشتن همچین الگوی نامناسبی به عنوان پیامبر و راهنما اگر کمی از خود مایه بگیرند، شرمنده باشند.
۱ – انسانی که دوران کودکیش را در کاروان ها گذرانده و چوپانی و پادویی می کرده است.
۲ – تا لحظه ی مرگش در به در بدنبال این بود که کشف کند قلم را باید بر روی کاغذ حرکت دهد و یا کاغذ را بر روی قلم (خوب، بلد نبود بنویسه دیگه بیچاره چه کنه اه، چرا ایراد می گیرید؟!)
۳ – در جوانی با زنی همسن مادربزرگش ازدواج می کند و از آنجا که پیرزن مفلوک سرمایه دار بوده است، به زودی می میرد، و س از مرگ آن خدا نیامرز همه دارایی به شخص مورد نظر که از ابتدا چشمش بدان سرمایه بود، و برای آن نقشه کشیده بود می رسد.
۴ – در طول سفرهایش با کاروان با شاهزاده ی خائن ایرانی که از وطن فرار کرده بود آشنا می شود و طبق صحبت هایی که با هم داشتند،تصمیم می گیرند که مردم بیچاره ی آن صحراها را سر کار بگذارند و به نوعی اسکل کنند و به ریششان بخنند (جوانی است دیگه،دلشان خواسته کمی خوش بگذرانند،اشکالی داره که اونها می خواستند این نمایشنامه فانتزی را راه بیاندازند؟، حالا اگر مردم بالاخونه خود را اجاره دادند، و اون نمایشنامه ها را باور می کنند، به اونها چه؟)
۵ – شاهزاده ی ایرانی طبق دانشی که در ایران آموخته بود شروع کرد به تربیت کردن شخص مورد نظر. گرچه او استعداد زیادی در آموختن نداشت.
۶ – سر انجام آن ها به کمک چند چماقدار و گردن کلفت به نام های علی، ابوذر، عمر و. شماری از برده و نوکرهایی که به اختیار خود در آورده بودند، دینی را که ساخته و پرداخته ی ذهن مخدوش شخص مورد نظر بود با زور شمشیر رسمیت بخشیدند.
۷ – از آن جا که ضریب هوشی او پایین بود،چیزهایی را که مثلاً امروز بلغور می کرد،فردا بباد فراموشی می سپرد. و می فرمود:نگران نباشید،همین الان با الله صحبت کردم و به من گفت که دیروز او نبوده که با من صحبت می کرده،بلکه شیطان رجیم بوده و صحبت های دیروزم را جدی نگیرید.
۸ – مردم بیچاره و خرفت هم حتی لحظه ای به خود نیاندیشند که خوب از کجا مطمئن شویم چیزهایی که الان گفتی مال شیطان نباشد!!!(تعجّبی ندارد،چون اصولاً تازیان آن زمان به ویژه محمد و افرادی که به گرد او آمده بودند، همه عقلشان در پایین تنه ی شان جای گرفته بود.
۹- اگر خیال می کنید که علم و دانش ایشان به همین جا ختم می شود،باید خدمت شما عرض کنم که سخت در اشتباهید،چرا که ایشان تعداد ستارگان آسمان را دوازده عدد تعیین فرمودند،کوه ها را میخ هایی تعبیر کردند که الله با دست خود بر زمین کوبیده تا زمین تکان نخورد،
ایشان در طول تحقیقات وسیع خویش در امور جنسی کشف کردند که اگر در نیمه ی ماه وقتی که ابری جلوی ماه را پوشانده،جماع کنند،بچّه ی حاصل کور خواهد شد، اگر در هنگام جماع حرف بزنید،بچّه ی بی نوایتان لال خواهد شد،خلاصه امواج دریای علم ایشان فقط پایین تنه ی مردمان را در بر می گرفت.
۱۰. مرد ی که ثانیه ای کار نکرده و همواره از کارکرد مردمان بی خرد و البته بدبخت خورده و شکم افراشته کرده، زنان را عروسک هایی می دانست که فقط به درد رختخواب می خورند و بس،در سال های پایانی عمر هم برای اینکه ظلم و ستمش به زنان را تکمیل کرده باشد،دختر بچّه ی شش ساله ای را به عقد خویش در آورده و در ۹ سالگی او، با وی رابطه ی جنسی برقرار کرد.
تصویری که در ذهن شما از این انسان ساخته شده است چیست؟. انسانی که سراسر عمرش را به خونریزی و گردن کشی و دزدی و تجاوز سپری کرده است را چه می نامید؟.
این شخص کسی نیست جز: محمّد رسول الله مدینه و بت مسلمین جهان و دردانه ی ایرانیانی که خرد باخته اند و این عرب سوسمار خور را از جان شیرین خویش و خاک گوهر بار وطن بیشتر دوست دارند.
محمد جد بزرگ سید علی گدا و سید حسن نصرالله بود.!!! از بزرگی و انسانیت این دوجانور می توانید به کرامات محمد پی ببرید. باید مسلمین به داشتن همچین الگوی نامناسبی به عنوان پیامبر و راهنما اگر کمی از خود مایه بگیرند، شرمنده باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر