۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه
ادیانِ موهومِ آسمانی و نقشِ پُر رنگ شان در ویرانی زندگی !
اگر نگاهی گذرا به تاریخ جنگ های دنیا بیاندازیم و دلایل کشتار میلیون ها میلون نَفر زن، مرد، کودک، جوان و پیر را بررسی کنیم، در خواهیم یافت که در طولِ تاریخ به نام و در راهِ هیچ کسی به اندازه نام و راهِ خدای موهومِ ادیان، انسان ها به خاک و خون کشیده نشده و از بین نرفته اند. قبرستان های سراسرِ دنیا پُر است از جسم های بی جانی که در راهِ خدای شان می جنگیده اند و فرجامی تلخ داشته اند.
به راستی این باورمندانِ متعصب برای اثباتِ برتری خدایِ خویش و حقانیت مسلک شان، دست به چه جنابت هایی که نزده اند؟ چه تَن های بیشماری که بی سر نشدند؟ چه کودکانِ بیشماری که سرپرستان خود را از دست ندادند و چه زنان و دخترانی که به چنگالِ مبلغین مذهبی گرفتار نشده و مورد آزار و اذیت آن انسان های برگزیده خداوند، قرار نگرفتند؟ و تمامی این جنایات با نامِ خدا شکل گرفته و دینداران از آن ها با افتخار به عنوان “کشتارهای مقدس” نام می برند.
به راستی در زمانه ای که دانشمندان و پژوهشگران بر روی کراتِ دیگر کهکشان در حالِ تحقیق و جستجو برای زندگی هستند و انسان ها با تکیه بر دانش و علم شان موفق به کشف و اختراع چیزهایی شده اند که زندگی آدمی را راحت تر نموده و دیگر شخصی برای خلاصی از شر یک بیماری، احتیاج به دعا کردن ندارد؛ بسیار به دور از خرد است که تمامی این دستاوردهای زمینی را به قدرتی مافوق و آسمانی ربط دهیم.
چون نیک بنگریم در می یابیم که تمامی ادیانِ آسمانی در یک نقطه با هم مشترک اند و آن داشتنِ خدایی خشونت طلب، شهوت پرست و پول دوست است که همواره پیروانش را به کشتار دگر اندیشان، آزار و اذیت زنان و دختران و غارت و چپاول ضعیفان تشویق می نماید. چرا ادیان آسمانی و پیروان راستین شان اینگونه با انسانیت سرِ دشمنی دارند؟
انسانِ زمینی که در دنیایی زندگی می کند که به دستِ شاگردانِ مکبتِ ادیان الهی و دست پرورگان کلاس های آموزش دینی به یک توپِ کثافت زده و پُر از قحطی و جنگ و ستم و شکنجه تبدیل گشته که هِی از روی ناچاری به دور خود می گردد، به یک کتابِ موهوم که هزاران سال پیش نوشته شده و طبعن تاریخ مصرفش قرن هاست به پایان رسیده، برای با اخلاق بودن و انسان وار زندگی کردن، نیاز ندارد.
به راستی دستاوردِ ادیان آسمانی و مبلغان اَبلهِ دینی در سراسر تاریخ برای انسانیت چه بوده است؟ آیا خدایِ خونخوارِ ادیان به غیر از جنگ و فلاکت و درماندگی، برکات الهی دیگری را نیز برای مردمان بینوای ساکنِ زمین، به ارمغان آورده است؟
چون نیک بنگریم ادیانِ موهوم الهی هیچگاه و در هیچ نقطه از تاریخ، نه تنها مایه سعادت بشریت نبوده اند بلکه در واقع آنان زمینه سازِ گمراهی و به ضلالت کشانده شدن تمامی جوامعی بوده و می باشند که به ادیان بها داده و به یابویِ رَم کرده و کورِ دینداری، میدانی برای جولان دادن تقدیم نموده اند.
فرگشت یا تکامل نظریه ای است علمی که با تکیه بر اسناد متعبر، با قدرت هر چه تمامتر وجودِ خدایی که زمین را در شش روز آفریده را رَد می کند. دینداران با علم و دانشی که خدایان موهوم شان را به زیر سوال می برد، مشکلاتی عمیق و ریشه ای دارند.
دیندارانی که انسان های شکاک و یا خدا ناباور را بی اخلاق و بی بند و بار خوانده و ایشان را مورد لعن و نفرین قرار می دهند، باید بدانند که دینداری و با اخلاق بودن، دو صفت کاملن مستقل از یکدیگرند و حتی در بیشتر اوقات، دو رویِ مختلف یک سکه اند.
انسان های خدا ناباور، شکاکین و افرادی که از عقل و منطق شان بیشتر از ایمان شان بهره می برند؛ طبق آمار و با استناد به مطالعات و پژوهش های صورت گرفته، نه تنها شهروندان قانون مدار و با اخلاق بهتری می باشند، بلکه کمترین میزان جرایم و اعمالی از قبیل قتل، ترور و جنایت های خونبار و یا رخدادی چون بارداری در زمان نوجوانی، در جامعه خدا ناباور ها و شکاکین، وجود دارد.
مطالعات علمی و آمارهای موجود ثابت می کنند که در جوامع مذهبی و در میان انسان های دیندار، همواره انواع و اقسام جرایم رخ می دهند و قتل، فحشا، قاچاق و استفاده از مواد مخدر، ترور و کشتن انسان های بیگناه، و بارداری های ناخواسته نوجوانان رو به رشد می باشند و این آمار و اطلاعات، خود ثابت می نمایند که انسان برای با اخلاق بودن به دین نیازی ندارد.
برای شهروند با اخلاق و انسانی خوب بودن، آدمی به عقلی سالم، شعور و فهمی که توسط دین به بازی گرفته نشده باشد و منطق نیازمند است تا هر مسئله ای را در ذهنش مورد بررسی و کنکاش قرار داده و در مورد نیک بودن و یا بَد بودن آن، تصمیمی درست بگیرد، باورهای مذهبی همواره منطق انسان را به اشتباه انداخته و اجازه تصمیم گیری درست را به آدمی نمی دهند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر