۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

دعاکردن

دعاکردن و حاجت خواستن ازنیروهای غیبی و ماوراءالطبیعه، پدیدهای دیرینه در قرون است و مربوط به حال و یاهزار سال و دوهزار سال پیش نیست، بلکه ریشه در زندگی نیمه وحشی انسان دارد. از زمانی که آدمی غار نشین شد و تکامل فیزیک بدن و سلولهای مغزش او را از خوی حیوانی به درآورد و وادارکرد تا خویشتن را ازآفات جوّی و آزار دشمنان حفظ کند، دخیل بستن و دست نیاز به سوی نیروهای مافوق بشر که در تصور خود آدمی رخنه کرده بود، وارد زندگیاش شد و امری روزمره گشت. نمایش، نخست با کارهای ساده افراد خانواده شروع میشد، که طنین آواهای مخصوص و کوبیدن بر طبل و نعرهزدن در بیابان و جنگل، بخشی از آن بود. سپس گروه جادوگران به وجود آمد که کارشان در زمینه رفع بلا و مداوای ناخوشیها با جادو و باطل السحر و خواندن وردهای خود ساخته، همراه با سوختن مواد شامه نواز و یا شامه آزار ادامه داشت. تکامل سحر و جادو، زمینه ساز بتپرستی شد، و سرانجام دینهای توحیدی را به بشر ارمغان داد. گرچه بتپرستی و سپس آئینهای توحیدی، به مراتب و ازهرنظر ازآن حرکات و دعاخوانی و رقص و پایکوبیهای ساحران بهتر و تازهتر بود، اما باز در درونمایه، شامل موضوعهائی بود که بعدها اهل فضل و خرد و دانش، به نظر تردید به آن می نگریستند. به سخنی دیگر، گروه خردگرایان، در پذیرش دین که همواره با استبدادی تلخ و مطلق و گاه شمشیر و تقاص اجرا میشد، رغبتی از خود نشان نمیدادند. این مبارزه و مخالفت، نسبت به هر سه آئین ابراهیمی بوده و متولیان دینها اینگونه مردمان را به نامهای کافر، مرتد، و زندیق طبقه بندی میکردند نگارنده بر این باور است که فرهنگ دعاخوانی و نذرو نیاز، از کلیسای کاتولیک و مسیحیت به درون اسلام و تشیع نفوذ کرده و توسط متولیان مذهب تکامل و گسترش یافته است. زیرا در صدر اسلام، جز قرآن به چیزی دیگر اهمیت و رغبت نشان داده نمیشد به هر حال دعا کردن و خواهش و تمنا از نیروهای غیبی برای پذیرش خواستها و تمناهای آدمی، عادتی است که از زمان غارنشینی تاکنون همچنان میان مردمان کم خرد جریان دارد؛ و آدمیان هرگاه به مصیبتی گرفتار شدهاند که حد فهم و توانشان در مبارزه با آن لنگیده است، به این عنوان که اگر تمنا و استغاثه کنند حتماً پاسخ خواهند گرفت، خود را فریفتهاند. دعا، نه روح را آرامش میدهد و نه روان را تسکین میبخشد. تنها سبب فریب آدمی و باعث غفلتش از واکنشهای لازم در برابر مصائب میشود. کسانی که به دعا رو میآورند و از خدا و ارواح طیبه! می خواهند که حاجتشان را برآورد، فقط بیچارگی و درماندگی و گمراهی خویش را نمایش میدهند. ضمناً، مرده، مرده است، چه انسان، و چه یک تک سلول. دعاکردن، یعنی خودرا فریب دادن، دعاکردن یعنی نمایش عدم آگاهی، دعاکردن یعنی خود را حقیر شمردن، یعنی وقت تلف کردن بنابر این اگر کشیشی، آخوندی و ربائی به شما توصیهی دعا کند، دکانداری است که در پی کاسبی تلاش میکند؛ اما اگر روانشناسی برای آرامش روان به شما چنین توصیهای کرد، مطمئن باشید او خویشتن را گم کرده است، بی شک آن روانشناس با این توصیه، درواقع برای مریض مواد مخدر تجویز میکند؛ زیرا به هنگام دعاکردن، آدمی باید عقل و فکر و معرفتش را کلاً گم کند یا به مبداء دعا بسپارد و مانند اشخاص افیونی و بنگی، گول و گیج خود را در اختیار منبع وهمی قرار دهد و خرافات بنالد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر