۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

یاوه هایی در باب آفرینش انسان و جهان در کتابهای ادیان سامی (تورات- انجیل-قرآن

بر پایه تقویم یهود و مطالب تورات، از زمان پیدایش «آدم» و «حوا» تا تولد «ابراهیم»، نیای بزرگ ادیان سامی (یهود-مسیحیی و اسلام)، 1948 سال گذشته است. و اگر از زمان زایش ابراهیم تا امسال (2010)، را نیز بدان بیفزاییم، کل زمان آفرینش انسان از نظر تورات، مسیح و قرآن، حدود 4000 سال می شود. کهن ترین تاریخ مربوط به جمعیت فراماسیونری است که آنها نیز، ملغمه یی از فراعنه مصر و آیین یهود است که باور دارند آدم و حوای نخستین در 5700 سال پیش بدنیا آمده اند، و همین نیز تاریخ رسمی سازمان و تشکیلات آنهاست

این را همینجا وامی گذاریم و بدنبال افسانه آفرینش در ادیان سامی می رویم. در تورات، انجیل و قرآن آمده است:



در آغاز، خدا، آسمان ها و زمین را آفرید. زمین بی شکل و تهی بود. تاریکی و ظلمت، پرتگاه ها را پوشانده بود. خدا گفت که نور بوجود بیاید، و نور، پدید آمد. خدا، نور را از ظلمت جدا ساخت. و خدا دید، نیکوست... و این روز اول بود

.........

خدا گفت؛ زمین نباتات برویاند. علفی که تخم بیاورد. و درخت میوه ای که موافق جنس خود اوست، بیاورد. و خدا دید که نبکوست و این روز سوم بود.

...........

و خدا گفت مشعل ها در آسمان و فلک باشند تا روز را از شب جدا کنند. و برای سالها و ماهها، نشانه ها باشند. و مشعل ها بر آسمان باشند تا بر زمین روشنایی دهند. و چنین شدند. و خداوند مشعل بزرگ ساخت. مشعل اعظم برای سلطنت روز، و مشعل اصغر برای سلطنت شب. و ستارگان، خدا آنها را در فلک آسمان گذاشت تا بر زمین روشنایی دهند و تاریکی را جدا کنند. و خدا دید که نیکوست، و شام بود و این روز چهارم

.............

و خدا گفت که همه علف های تخم دار و میوه های درختان را که بر روی زمین است، به شما دادم تا برای شما خوراک باشد. و همه حیوانات زمین و همه پرندگان آسمان و همه حشرات زمین که در آنها حیات هست، هر علف سبز را خوراک دادم و چنین شد. شام بود و صبح روز ششم

..........

و همین خداوند، در باب آفرینش انسان می گوید؛

انسان را بمانند خود از خاک بهشت بسرشتیم، و در بینی او فوت کردیم و حیات دمیدیم و آدم نفس و جان گرفت و زنده شد....و آنگاه هنگامی که مرد، خواب بود، یکی از دنده های او را کندیم، و به گِردش گوشت چسباندیم، و شخصی مانند خود مرد (آدم) اما با جنس مخالف ساختیم، که نیکو بود و همان »حوا» بود.. آنها را در باغ بهشت قرار دادیم، و به آنها گفتیم از همه چیز می توانید بخورید بجز درخت سیب که اگر از میوه آن بخورید، چشم دانایی تان باز می شود، و ما را در خواهید یافت....

مار، زن را فریب داد، و آدم و حوا، سیب را خوردند، و ناگهان چشمهاشان باز شد و دیدیند که لخت و عریان هستند ... و خداوند بسراغشان آمد، آدم و حوا در پشت درختان مخفی شده بودند. خدا پرسید، کجا قایم شده اید؟... و در پی اصرار زیاد خدا، آدم گفت که من فریب حوا را خوردم و نباید از میوه آن درخت می خوردم، و خدا از حوا پریسد چرا آدم را فریب دادی؟ حوا نیز تقصیر را بگردن نگرفت و گفت که کار مار بوده است. و خداوند چون فهمید که تقصیر مار بوده است: فرمان داد تا مار برای همیشه روی شکمش راه برود و روزی اش، خاک باشد.... آنگاه به مرد گفت، برای این قانون شکنی ات، باید از این پس زحمت بکشی و کار کنی و خوراک خود و این زن را فراهم کنی.... و آنگاه رو به زن کرد و گفت: چون آدم را فریب دادی، کاری می کنیم که برای 9 ماه، کسی را در نزدیکی کمرت باروری کنی، و درد سنگینی بتو می دهیم که هیچوقت این فریب کاری را فراموش نکنی و کار تو، زایش همنوعان خودت است........



و امروز، دانش جهان و کیهان شناسی، نظر یه های «مارتین»، «داروین» و بویژه «اُپارین»، بیانگر واقعیت های بسیار فاحشی با خزعبلات تورات، انجیل و قرآن است. کل جهان، دست کم یک میلیارد سال پیش، و منظومه شمسی ما، دست کم چهار صد میلیون سال پیش تشکیل شده است. و حدود یک میلیون سال پیش، نیای انسانی بر روی زمین یافت شده، و انسان امروز، دست کم یک سد هزار سال عمر دارد.



حال اگر بخواهیم داستانهای ابلهانه کتابهای باصطلاح آسمانی را با واقعیت های علمی روبرو می کنیم؛ نکات زیر از آنها استنباط می شود:



یک: خداوند سامیان می گوید که زمین را روز اول آفرینش، آفریده است، و خورشید (مشعل اعظم) را در روز چهارم. جدای از این که هیچ مبنای علمی وجود ندارد که ثابت کند زمین، پیش از خورشید بنا شده باشد، بلکه بر عکس، همه شواهد گویای آنست که زمین از بخشی از توده های گاز جدا شده خورشید و منوظمه شمسی ایجاد شده است، و طریقه شکل گیری سیاره های دیگر، این واقعیت علمی را به اثبات می رساند.



دوم: این نیز یک واقعیت است، که واژه های «شب» و «روز» برای ما انسان ها، زمانی معنی دارد، که خورشیدی باشد، و از شرق طلوع کرده و در غرب، غروب نماید. و با پایه فرمایش یهوه و الله، اگر زمین روز اول، و خورشید روز چهارم آفریده شده اند، خدا از کجا، روز و شب را فهمیده است؟... مفسران ابله تر از الله و یهوه، که دست به تفسیرشان خوب است، می گویند، منظور از روز، گاه و زمان است نه روز زمینی... که بدان نیز خواهیم پرداخت



سوم: با توجه با این که لازمه رشد و نمو علفها، گیاهان و درختان و نباتات و حیوانات، خورشید و نور و گرمای آنست، اشکار نیست که در روزهای اول و دوم و سوم، که همه چیز از انسان و گیاه و درخت و نبات آفریده شده اند، اینها بدون خورشید، چگونه سرزنده و رسا بوده اند، و اگر فرضیه پیشین ابلهان را (که منظور از روز گاه و زمان دراز است) راباور کنیم، می بینیم که اساسا چنین چیزی عملی نیست، و حیات روی زمین بدون خورشید، کارساز نیست، و این جز یک یاوه بیش نیست.



چهارم: خداوند سامی فراموش کرده است خوراک برای جانداران گوشت خوار بیافریند. در آیه ها و سوره های خود از آفرینش علف و گیاه و تخم و میوه یاد می کند، ولی یادش می رود که برای شیر و ببر و پلنگ و کفتار و شغال نیز، آذوقه بیافریند



پنجم: دانش الله و یهوه و روح القدس در شناخت پدیده های علمی تا بدان پایه کوته بینامه و ابلهانه است؛ که نمی داند نور، یک پدید علمی و در نتیجه سوختن و یا آزادشدن انرزی از یک مخزن الکتریکی است و چیزی نیست که قابلیت جدا سازی داشته باشد، و بطور خودکار، هر جا نور نباشد، تاریکی است. از اینرو، گویی الله و یهوه، شق القمر کرده باشد و می گوید، ظلمت را از تاریکی جدا کردیم و نیکو بود



ششم: بلاهت الله و یهوه، باز در جای دیگر خودش را نمایان می کند که گمان می برد ستاره های ریز و درشت، تنها در شب هستند که چراغ مردم و آسمانها باشند. پیامبران الله و یهوه، چون از خود خدایشان بی دانش تر بودند، نمی دانستند که در طول روز هم ستاره ها هستند، اما چون درخشش خورشید بسیار زیادتر از قدرت دید ماست، ما توانایی دیدن ستاره ها را در روز نداریم و تنها هنگامی که خورشید باصطلاح غروب می کند و در آنسوی زمین می تابد، و شب برای ما فرا می رسد، از اینرو ما می توانیم در تاریکی آسمان، ستاره ها را بهتر ببینیم



هفتم: دانش الله و یهوه در باره «ماه» نیز، خنده دار است،: ما مشعل اکبر و یا اعظم را برای روز، و مشعل اصغر را برای شب آفریدیم... خدای سامی گمان می کرده است که ماه هم می درخشد و نمی دانسته است که اگر خورشید و آفتاب نباشد، ما یارای دیدار ماه نبودیم... و این مشعل نیست، بلکه سطح ماه همچون آینه یی است که در جلوی خورشید قرار گرفته است



هشتم: امروز، داشن متعارف زمین شناسی، انسان شناسی و بررسی فسیل های هزاره های گذشته، نشان می دهد، که انسان ریشه حیوانی دارد. از خصوصیات ما، از شیوه های زایش و زندگی ما، از قیافه و چشمان و زبان و دست و پاهایمان هویداست که ما نسل های تکامل یافته حیوانات و دیگر جانداران هستیم، از اینرو این که خدای سامیان انسان را از یک گِل بدبو و یا گِل رُس آفریده باشد، یکی دیگر از همان لطیفه های خنداه دار و بی مایه است.



نهم: خدای بنی اسراییل و مسیحیان و مسلمانان؛ با آنکه به گفته های تورات و انجیل و قرآن، خدای قادر و متعال و عالم است، از این نکته عاجز بود که بداند، مار، خاک نمی خورد. مار، با خوردن موش، خرگوش، و یا دیگر جانداران تغذیه می کند، نه این که خاک بخورد. و این نشانه این است آنکسی که برای نخستین بار خواست این مطلب را بنام خدای سامی بنویسد، ضرب المثل بسیار دوست داشت؛ چون ایرانی ها می گویند، : مار خاک می خورد



دهم: استادان ابله و مفسران تورات و انجیل و قرآن، در تفسیر واژه «روز» در کار آفرینش، که مچ خدایشان را در بالا گرفتیم، می گویند؛ روز، گاه است، زمان درازی است منظورش میلیون ها سال است، و می خواهند امروز که به یمن پیشرفت دانش چشمانشان به چگونگی بسیاری از چیزها روشن شده، آنها را با خزعبلات خدای شان پیوند بزنند، و می گویند، منظور از «روز» در آفرینش، یک زمان طولانی و میلیون ها سال است. ابله ها فراموش می کنند که خداوند شان، در روز هفتم دستور داد که که ما دیگر خسته شدیم و یک روز را استراحت می کنیم....

خوب، اگر روز، روز است، پس می شود که یک روز در هفته را استراحت کرد، که باز می گردیم به اشتباهی که در کار آفرینش خدایشان هست. و اگر روز میلیون ها سال است، پس از کجا معلوم که این روز خدا تمام شده است و زمان استراحتش گذاشته است؟



یازدهم: اندیشه آفرینش خلقت در شش روز، گرفته شده از اندیشه زرشتی است. در اندیشه زرتشتی که در «اوستا» پرورش یافته است؛ معتقدند که اهورا مزدا، جهان را در شش گاهنبار، دوره زمانی آفریده است، که واپسین دوره آن در ماه اسفند بوده که انسان آفریده شده است. یهودیان برای نخستین بار، و پس از آنها، مسیحیان و در انتها، محمد، پیامبر مسلمانان، این فرضیه زرتشت را بنامهای شش روز و یک روز تعطیل در کتابهای آسمانی خود جای دادند. حتی با این توصیف ، مچشان در یک دروغ تاریخی دیگر، روشن می شود، و آن اینکه، تاریخ زایش زرتشت را، به عمد به 3700 سال کشاندند تا بتوانند بگویند که «آدم» و ابراهیم، از زرتشت کهن تر بوده و همان چند سال است کافی است تا زرتشت، ایده آفرینش را از سامیان و یهودیان دزدیده باشد.... در حالی که مطالعات باستان شناسی در ایران، افغانستان، و منطقه آرال و پامیر، نشان می دهد که ایرانیان دست کم از 6000 تا 8000 سال پیش از مسیح، به اهورا مزدا، آگاهی داشند و حتی امروز در روستایی بنام «میمند» در کرمان، و یا روستاهای اطراف شهر مهاباد، نقاشی و کنده کاری هاست که دست کم به 10000- سال پیش می رسد و نشان از باور کهن ایرانی به این پدیده هاست، و آنچه که یهودیان و دانشمندان جیره خوارشان، در دانشگاه های جهان بر شماره 3700 سال برای تاریخ زایش زرتشت به مردم دنیا پافشاری می کنند، یک دروغ و تحریف تاریخی بیش نیست.











منابع: تورات. انجیل. قرآن. اوستا. تببین جهان- اُپارین. کتابهای دکتر شجاع الدین شفا. علی دشتی و 23 سال. کتابهای دکتر مسعود انصاری. کتابهای احمد کسروی. پژوهش های آزاد

۱ نظر: