۱۴۰۴ مرداد ۲, پنجشنبه

روزهای دشوار اما پرامید

 


با گذشت بیش از ۱۰ روز از اعلام آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و اسراییل، پس از ۱۲ روز جنگ تمام عیار، همچنان شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران در شوک بسر می‌برد. شهروندان در حالی به تداوم آتش‌بس باور ندارند که دوگانه‌ی بیم و امید بر زندگی آنها حاکم است.

در نخستین ساعات بامداد  سوم تیرماه ۱۴۰۴ دونالد ترامپ رئیس‌ جمهور ایالات متحده آمریکا از آتش‌بس میان ایران و اسرائیل خبر داد. ساعاتی بعد در تهران عباس عراقچی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در شبکه «ایکس» اعلام کرد: «در حال حاضر هیچ توافقی بر سر آتش‌بس یا توقف عملیات نظامی وجود ندارد. با این حال اگر رژیم اسرائیل تا پیش از ساعت ۴ بامداد به وقت تهران، تجاوز غیرقانونی خود علیه مردم ایران را متوقف کند، ما نیز قصد ادامه پاسخ نظامی پس از آن را نداریم.»

این اهارات عراقچی در حالی بود که مقامات اسراییل نیز از آتش‌بس خبر داده بودند. اگرچه پس از اعلام آتش‌بس شهروندانی که در چند شهر ایران از جمله تهران خانه‌های خود را رها کرده و به مناطق امن‌تر پناه برده بودند به خانه‌های خود بازگشتند اما همچنان با گذشت ۱۰ روز از آتش‌بس شرایط برای اکثر مردم «عادی» نشده است.

بسیاری از شهروندان، مانند شمار زیادی از تحلیلگران، معتقدند که آتش‌بس موقت است و هر لحظه احتمال دارد جنگ از سر گرفته شود. در این میان اظهارات متناقض دونالد ترامپ به عنوان یکی از تعیین‌کنندگان معادلات میان جمهوری اسلامی و اسراییل بر تردیدها درباره تداوم آتش‌بس افزوده است.

ترامپ طی روزهای گذشته انواع احتمالات، از تغییر رژیم در ایران تا مذاکره و کاهش تحریم‌های جمهوری اسلامی، را در اظهارات مختلف و دو پهلو مطرح کرده است.

آرایش سرکوب در کنار لفاظی‌های جنگی!

اگرچه برخی مقامات حکومت تلاش دارند «اوضاع» را در کشور عادی جلوه داده و جنگ را با «توهم پیروزی نظام» پایان یافته قلمداد کنند اما آرایش جنگی حکومتی که پدافندش از دست رفته و توان ناچیز نظامی‌اش به شدت آسیب جدی دیده، به صورت لفاظی ادامه دارد.

بسته ماندن بخش بزرگی از حریم هوایی ایران به علت نابود شدن پدافند و تأسیسات آنهم در حالی که کنترل آن در اختیار اسرائیل و آمریکاست، بیرون نیامدن رهبر جمهوری اسلامی از مخفیگاه پس از سه هفته، حملات سنگین و البته بی‌حاصل سایبری جمهوری اسلامی به زیرساخت‌های ایالات متحده، اعلام قطع همکاری با آژانس انرژی اتمی و حتا «محارب» اعلام کردن ترامپ و نتانیاهو، نشان می‌دهد جمهوری اسلامی یا برنامه و علاقه‌ای برای تداوم آتش‌بس با اسراییل ندارد یا هنوز از شوک‌های ضربات سنگین ۱۲ روزه و توافق ‌اعلام‌‌نشده‌ی جهان علیه خود بیرون نیامده است.

در چنین شرایطی اما آرایش سرکوب در درون کشور پررنگ شده است. ایست‌های بازرسی همچنان در شهرهای مختلف دایر هستند و امنیت و جان شهروندان را تهدید می‌کنند. نیروهای نظامی و انتظامی در کنار لباس‌شخصی‌ها و بسیجی‌هایی که برخی از آنها نوجوان هستند در ایست‌های بازرسی، مردم و اتومبیل‌هایشان را تفتیش و از ترس حتا به آنها تیراندازی می‌کنند!

صدها شهروند طی سه هفته گذشته به بهانه حمایت یا همکاری با اسراییل بازداشت شده‌اند و دستورات ویژه قضایی برای محاکمه سریع و صدور حکم اشد مجازات علیه آنها صادر شده است؛ روندی که به عقیده بسیاری از فعالان حقوق بشر زمینه‌ساز اعدام‌های گسترده‌تر در جمهوری اسلامی خواهد شد.

مجلس شورای اسلامی نیز شتابزده «طرح تشدید مجازات همکاری‌کنندگان با دولت‌های متخاصم» را  تصویب کرده که بر اساس آن شهروندانی که همکاری یا ارتباطی با دولت اسراییل داشته باشند به «اعدام» محکوم خواهند شد.

این طرح ابعاد دیگری را هم برای سرکوب شهروندان پیش‌بینی کرده؛ در ماده پنج این طرح آمده استفاده، حمل، خرید، فروش، واردات یا در اختیار گذاشتن ابزارهای الکترونیک ارتباطی اینترنتی مانند استارلینک شش ماه تا ۱۰ سال زندان در پی خواهد داشت.

جمهوری اسلامی در شرایطی از همه ظرفیت خود برای سرکوب هرچه بیشتر شهروندان استفاده می‌کند که خودش جنگ را به کشور تحمیل کرده و  مردم را چند دهه پس از جنگ هشت ساله، بار دیگر با هراس موشک و انفجار روبرو کرده است.

در این میان فشارهای اقتصادی در طول جنگ و پس از آتش‌بس نیز افزایش یافته و گزارش‌ها نشان می‌دهد به ویژه اقشار کم‌درآمد و حقوق‌بگیر بیشتر در معرض آسیب‌های اقتصادی قرار دارند.

کسب ‌و کارها، بدون حمایت

برخلاف ادعاهای مقامات دولتی که تلاش دارند وضعیت را «عادی» جلوه دهند، بازارهای مختلف همچنان با گذشت ۱۰ روز از آتش‌بس به حالت عادی بازنگشته‌اند. بازار بورس ایران در هفته‌ای که گذشت با ریزش شدید شاخص و ثبت رکوردی تاریخی در خروج پول از بازار روبرو شد. شاخص کل بورس ایران طی این مدت حدود ۲۰۰ هزار واحد سقوط و صف فروش بیش از ۹۸ درصد از نمادها را قرمز کرد.

وضعیت بازار بورس تصویری از واکنش فعالان بازار و سرمایه‌داران به شرایط مبهم کنونی و چشم‌انداز منفی آتش‌بس است.

دولت و بانک مرکزی همه توان خود را برای کنترل بازار ارز به کار گرفته‌اند اما با وجود ارزپاشی در بازار، با هدف افزایش عرضه نسبت به تقاضا و کاهش قیمت‌ها، همچنان روند افزایش قیمت‌ها در بازار ارز ادامه دارد.

در بازارهای مصرفی هم شرایط غیرعادی آشکار است؛ قیمت اکثر اقلام مصرفی از جمله مواد خوراکی با افزایش روبروست. برخی کالاهای ضروری مانند روغن و شیرخشک با کمبود روبرو هستند.

جمهوری اسلامی تلاش دارد از اقتصاد به عنوان ابزاری برای نمایش تحت کنترل بودن اوضاع و بی‌اثر بودن حملات نظامی اسراییل سوء استفاده ند آنهم در حالی که به عقیده بسیاری از کارشناسان اقدامات نخ‌نما شده مانند قیمت‌گذاری دستوری فقط در کوتاه‌مدت ممکن است پاسخگو باشد و قوانین اقتصاد  فارغ از خواست و اراده مقامات حکومت مسیر خود را تحمیل خواهند کرد.

در آنسو اما سرمایه‌داران و مالکان کسب‌ و کارها نیز فریب صحنه‎آرایی و ادعاهای بی‌اساس مقامات حکومتی را نخورده و به پایداری شرایط موجود شک دارند و بسیاری از آنها هنوز حاضر به پذیرش ریسک بازگشت به فعالیت عادی نیستند و معتقدند هر لحظه امکان حملات نظامی وجود دارد.

بی‌اعتمادی به آتش‌بس و اعتقاد به بحرانی‌تر شدن شرایط طی ماه‎های آینده سبب شده صاحبان کسب ‌ و کار برای کاهش زیان‌های خود تلاش کنند. در این میان، یکی از نخستین ‌اقدامات اخراج بخشی از نیروی کار است. بر اساس گزارش‌ها در حوزه گردشگری حدود نیمی از کارکنان یا اخراج شده و یا به مرخصی اجباری رفته‌اند.

از سوی دیگر، مدیران و مالکان واحدهای مختلف صنعتی، تولیدی و خدماتی مطمئن هستند دولت هیچ حمایتی از آنها نخواهد کرد. اگرچه در روزهای گذشته  مقامات دولتی وعده‌هایی برای ارائه بسته‌های حمایتی، از جمله به صورت پرداخت وام، به برخی بخش‌های اقتصادی داده‌اند اما فعالان اقتصادی اطمینان دارند این وعده‌ها عملی نخواهد شد و برای مثال نظام بانکی چنان شرایط پیچیده‌ای برای متقاضیان در نظر خواهد گرفت که وام‌ها اصلا پرداخت نشود!

شهروندان، قربانیان همیشگی

انتظار همراه با بیم و امید این روزها در میان مردم موج می‌زند. شهروندانی که در روزهای جنگ بی‌پناه رها شده و هیچ حمایتی، حتا به صدا درآوردن آژیر خطر و پناهگاه و آموزش درباره مراقبت‌های دوران جنگ و اسکان در اماکن  امن دریافت نکردند، حالا در دوران آتش‌بس با تشدید مشکلات اقتصادی روبرو هستند.

شوک و هراس جامعه از حملات نظامی با شوک‌های قیمتی در بازار و تشدید رکود تورمی گره خورده و روزهای پر التهابی برای اقشار مختلف به ویژه حقوق‌بگیران و شهروندان کم‌درآمد ایجاد کرده است.

بسیاری از کارکنان بخش خصوصی و کارگران اخراج شده یا حقوق آنها عقب‌ افتاده در حالی که هزینه‌های زندگی  بر مدار صعود می‌چرخند. این شرایط به معنی کوچک‌تر شدن سفره حقوق‌بگیران و گسترش بیش از پیش فقر است.

اقتصاددانان معتقدند شوک‌های قیمتی، تشدید تورم و رکود اقتصادی نه‌ تنها باعث کاهش قدرت خرید و کیفیت زندگی می‌شود، بلکه با افزایش فشارهای روانی و اجتماعی، زمینه را برای گسترش نارضایتی عمومی و اعتراضات گسترده فراهم می‌کند و این درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی از آن هراس دارد اما به نظر می‌رسد توان و اراده‌ای برای ساماندهی به وضعیت اقتصادی و بهبود شرایط معیشتی  ندارد.

در نزدیکی پرتگاه

در این میان در حالی که بیش از ۱۰ روز از آتش‌بس گذشته اما علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی همچنان در محلی نامعلوم پنهان شده و حاضر نیست از مخفیگاه خود خارج شود. حتی با وجود برگزاری مراسم محرم در حسینیه متعلق به خودش، او در هر دو شب غایب بوده آنهم در حالی که در دوران  پاندمی کرونا  یک‌نفره در حسینیه‌اش حاضر شده بود تا عزاداری کند!

عمق نفوذ اسراییل در لایه‌های مختلف حکومت آنقدر گسترده است که دیگر هیچ مسئولی به چشم  خودش نیز اعتماد ندارد و بوی «خیانت» تا «بیت رهبری» را نیز فرا گرفته است. همین موضوع علاوه بر اینکه به سدی برای انتصابات و سازماندهی مجدد تبدیل شده، زیرا هیچ اطمینانی نیست که افراد منصوب شده با رژیم هستند یا نه، به اختلافات و شکاف‌ها میان جریانات و جناحین حکومت نیز بیش از پیش دامن زده است.

بنیه نظامی و اقتصادی جمهوری اسلامی برای از سر گرفته شدن جنگ به شدت ناتوان است و با اینهمه برای «تسلیم کامل» برنامه‌های اتمی و موشکی در برابر غرب مقاومت کرده و برای مذاکره با آمریکا تلاش می‌کند. از سوی دیگر اما  حاضر نیست در برابر خواست مردم و واگذاری قدرت نیز تسلیم شود.

این شرایط نشان می‌دهد هر اتفاقی طی روزها و ماه‌های آینده بیافتد، حتی اگر جمهوری اسلامی بتواند با تسلیم کامل به آمریکا و اسراییل حیات خود را برای مدتی دیگر حفظ کند، اما دیگر هرگز شرایط برای جمهوری اسلامی به پیش از جنگی که ۲۳ خردادماه به ایران تحمیل کرد، باز نخواهد گشت.

جمهوری اسلامی شکست‌خورده در همه‌ی ابعاد، در متزلزل‌ترین دوران عمر خود بسر می‌برد و به همین دلیل بخش‌هایی از آن بر سر دوراهیِ ماندن با نظام یا نجات خود قرار گرفته‌اند.

مردم نیز اگرچه روزهای دشواری را تحمل می‌کنند اما فلاکت نظام را می‌بینند و امیدشان در انتظار فرصتی است که سرانجام بتوانند نقطه‌ی پایان بر رژیم جنگ‌افروز و سرکوبگری بگذارند که بیش از چهار دهه یک زندگی عادی در آزادی و امنیت و آسایش و همزیستی و صلح را از آنان ربوده است.


۱۴۰۴ تیر ۳۱, سه‌شنبه

ملی‌نمایی؛ آخرین سنگرِ فریب

 


روح‌الله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ ملی‌گرایی را «کفر» و «اساس بدبختی مسلمین» می‌دانست و معتقد بود «ملی‌گراها لشکرهای شیاطین» هستند. او رهبر انقلابی بود که بر پایه دو اندیشه و بنیه‌ی چپگرا و اسلامگرا، علیه پادشاهی پهلوی شکل گرفت. اکنون، جمهوری اسلامی در ذلّتی که فکرش را هم نمی‌کرد، پشت ملی‌گرایی به عنوان آخرین سنگر فریب برای بقا پناه گرفته و با چنگ انداختن بر میهن‌دوستی به دنبال مشروعیتی است که طی ۴۶ در اندیشه و عمل مردم از بین رفته است.

تیرماه ۱۴۰۴ خورشیدی نقطه عطف تاریخی برای جمهوری اسلامی به شمار می‌رود. پس از ۱۲ روز جنگ تمام‌عیار با اسراییل، جمهوری اسلامی بیش از ۳۰ فرمانده ارشد نظامی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را از دست داد و بخش قابل توجهی از توان موشکی و نظامی حکومت در عملیات نظامی اسرائیل با عنوان «طلوع شیران» آسیب دید. حکومت بدون اینکه اختیاری درباره ادامه یا توقف جنگ داشته باشد، با دستور دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده از آتش‌بس استقبال کرد بدون آنکه از هراس ادامه‌ی حملات رها شده باشد. بر کشور نیز  شرایط نه جنگ و نه صلح حکمفرماست.

نفوذ باورنکردنی اسراییل و هراس یک چشم از چشم دیگر!

مهمتر اما، نفوذ گسترده اسراییل در لایه‌های مختلف و بالای ساختار حکومت است که بر اساس گزارش‌ها بیش از یک دهه پیش آغاز شده و بر پایه همین نفوذ در چندین عملیات طی سال‌های گذشته ده‌ها تن از مقامات ارشد حکومت که از پوشش‌های ویژه امنیتی برخوردار بودند در عملیات ترور کشته شدند و همچنین به تأسیسات نظامی آن انواع آسیب‌ها وارد آمد و  اسناد برنامه‌های اتمی به سرقت رفت.

حکومتی که سال‌ها با ادعای عمق نفوذ و اقتدار در داخل کشور هراس‌آفرینی و مردم را سرکوب می‌کرد و تهدیدهای بین‌المللی خود را پیش می‌برد، حالا چنان از سایه خود نیز هراس دارد که رهبرش از نخستین ساعات آغاز جنگ تا کنون پنهان شده و طی چهار هفته گذشته تنها ساعتی در یک مراسم عزاداری در حسینیه‌ی «بیت» خودش حاضر شد و پس از آن  نیز بار دیگر به مخفیگاه گریخت.

ترس مقامات حکومتی و موجی از بی‌اعتمادی آنها نسبت به یکدیگر آنقدر عیان است که عبدالله شهبازی توده‌ای تواب و رئیس سابق مرکز پژوهش‌‌های وزارت اطلاعات و از معتمدان علی خامنه‌ای که کتاب‌هایش با بودجه دولتی مورد تأیید و تمجید «رهبر» قرار می‌گرفت و چند سال پیش ساکن آمریکا شد، در مطلبی عمومی نوشته: «فضای کشور در اختیار قدرت متخاصم است و مقامات بلندپایه و میان پایه در وضعی شبیه به اعضای گروه‌های چریکی مخفی قرار گرفته‌اند. در کشور تحت حاکمیت خود باید هرشب خانه امن عوض کنند و وسایل ارتباطی مانند موبایل را از خود دور کنند از بیم ترور.»

پروژه‌هایی صرفا برای کمی بیشتر ماندن

جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته و به ویژه از سال ۱۳۶۸ که دوران رهبری علی خامنه‌ای با مرگ روح‌الله خمینی آغاز شد، در حالی که ظاهرا در حال معماری نظام و تثبیت قدرت بود اما در عمل مرحله به مرحله با از دست دادن پایگاه اجتماعی و فقدان مشروعیت در داخل، و تضعیف و انزوا در صحنه بین‌الملل روبرو بود.

طی این مدت، در هر مرحله، نسخه‌هایی برای بقا از سوی اتاق‌فکرهای امنیتی طراحی و اجرا شد. نقش‌آفرینی اصلی نیز طی ربع قرن گذشته به جناح اصلاح‌طلبان حکومت سپرده شده که خود را «خندق نظام» و «کاتالیزور» می‌دانند.

«مردم‌سالاری دینی»، «گفتگوی تمدن‌ها»، و «تقویت جامعه مدنی» از جمله پروژه‌هایی هستند که در شکمِ ابَرپروژه شکست‌خورده‌ی اصلاحات تعریف شدند تا حکومت بتواند با آنها چند سال مردم را سر کار بگذارد و توهم «اصلاح» و «تغییر» از این طریق را به روح جامعه تزریق کند.

توسل به دستاویزهای مختلف برای ترمیم پایگاه اجتماعی و حفظ حیات نظام به اشکال مختلف دیگری نیز بروز کرد. از جمله «فسادزدایی» که به شکلی نخ‌نما از سوی جناحین مختلف حکومت و قوه قضاییه مطرح شد و البته همزمان با این شعارها و حتا همراه با اعدام افراد به عنوان «سلطان» فلان و بهمان، فساد بیشتر و بیشتر در تار و پود حکومت تنیده و به یکی از دلایل مهم فروپاشیدگی امروز ساختار نظام و فراهم آمدن فضای «نفوذ» برای اسراییل تبدیل شد.

نام «ایران» نیز در دوره‌های مختلفی به ویژه در دوران انتخابات نمایشی ریاست جمهوری از سوی جناحین مختلف به عنوان ابزاری برای گرم شدن تنور انتخابات مورد سوء استفاده قرار می‌گرفت. برای نمونه در اوایل تشکیل دولت محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم مشایی معاون و دست راست احمدی‌نژاد با «ایرانگرایی» موج‌سواری می‌کرد و از تمدن ایران و هخامنشیان می‌گفت!

اما شاخص‌ترین و حقیرانه‌ترین سوء استفاده انتخاباتی از نام «ایران» در سیرک انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ بود که اصلاح‌طلبان برای جذب رأی به نام مسعود پزشکیان رنگ فیروزه‌ای را که نماد پادشاهی و پهلوی است به عنوان رنگ انتخاباتی خود و شعار «برای ایران» را که در «پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی مورد تأکید قرار گرفته دزدیدند و به شعار انتخاباتی خودشان تبدیل کردند!

وجود جمهوری اسلامی، وهن ملی‌گرایی!

اکنون در تیرماه ۱۴۰۴ اتاق‌فکرهای امنیتی حکومت برای نجات جمهوری اسلامیِ در حال احتضار به صورتی سازمانیافته «ملی‌نمایی» را به عنوان احتمالا «آخرین» پروژه امنیتی در جهت حفظ نظام طراحی کرده‌اند.

علی خامنه‌ای در اقدامی مضحک  در حالی که با تدابیر شدید امنیتی و غیاب بسیاری از مسئولان ارشد حکومت در جمعی کوچک و گزینشی در حسینیه‌اش حاضر شد، از محمود کریمی مداح فاسد و سرکوبگر نظام خواست که در میانه نوحه‌خوانی عاشورا، «ای ایران» را بخواند!

البته منظور خامنه‌ای و آنچه مداح‌ وی خواند ترانه «ای ایران ایران» با شعر تورج نگهبان و اجرای محمد نوری بود. مداح همچنین کلمه «ایران» را به «ایران عاشورایی» و  «ایران کربلایی» و «ایران ذوالفقارها» تبدیل و نشان داد که «ملی‌گرایی» نظام از چه نوع است.

سرود معروف و قدیمی «ای ایران»  نیز توسط مداحان با عبارات بی‌ربط مذهبی سرقت و تحریف شد. انگار که نه متن و پیام این ترانه‌ها و سرودها، بلکه صرفا آهنگ آنهاست که در دل یک ملت حک شده و هربار آتش عشق میهن را در قلب آنها شعله‌ور می‌سازد!

مقامات و نیروهای سایبری جمهوری اسلامی از دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز بطور سازمانیافته بر مدار دروغین ملی‌گرایی قرار گرفته‌اند و از «ایران» و «میهن» می‌گویند.

این در حالیست که ظهور و موجودیت جمهوری اسلامی همواره وهن ملی‌گرایی و ایراندوستی بوده و هست چرا که اسلام سیاسی اساسا ترکیبی از دو ایدئولوژی چپگرا و اسلامگراست که هر دو بر پایه «جهان‌وطنی»، یکی «امت واحده اسلام» و دیگری «انترناسیونالیسم»، بنا شده‌اند.

نمایش مضحک «ملی‌نمایی» که این روزها از سوی جمهوری اسلامی و وابستگانش به اجرا درآمده، نشانه روشنی از شکست تمام‌عیار جمهوری اسلامی است. حکومتی که سال‌ها با عزم راسخ به زدودن نمادها و فرهنگ و هویت ملی ایرانیان در همه عرصه‌ها مشغول بوده و حالا با رهبری که در دخمه‌ مخفی شده، با «ملی‌نمایی» و «ای ایران» سینه می‌زند!

در آنسو اما مردم به یاد دارند که چطور سرکوبگران  حکومت با نعره‌های «حیدر، حیدر» به جان جوانان معترضی می‌افتادند که در خیزش‌های ملی در دفاع از ایران و منافع ملی و علیه جمهوری اسلامی بپا خاستند و همین رژیم آنان را به زندان انداخت و شکنجه کرد و در زندان و خیابان جان آنان را گرفت.

علی خامنه‌ای بدون شک نخواهد توانست با نمایش ملی‌نمایی، مردم ایران را تحت تأثیر قرار داده و برای حکومت فروپاشیده‌اش جان دوباره بخرد. جمهوری اسلامی و ملی‌گرایی جمع اضداد هستند و با هیچ فرمول و ترفندی بهم نمی‌چسبند. ملی‌گرایی از همان آغاز روی کار آمدن این نظام، وقتی که طرفداران رژیم در سال‌های ۵۸ و ۵۹ مجبور شدند کف بر دهان در خیابان‌ها تهدید کنند: «دموکراتیک و ملی هر دو فریب خلق‌اند»، به تدریج به جنبشی فراگیر تبدیل شد که ریشه در جان یک ملت کهن دارد و سرانجام نیز بر این نظام فرقه‌ای پیروز خواهد شد.