۱۴۰۲ شهریور ۵, یکشنبه

جمهوری اسلامی در گرداب

 


تنها سه هفته مانده به سالگرد اعتراضات جنبش ملّی ۱۴۰۲ جمهوری اسلامی با شرایط پیچیده‌ای روبرو شده است. از یکسو مقامات نظام به شدت نگران بروز اعتراضاتی گسترده و سراسری از سوی مردم در سالگرد اعتراضات هستند و همین موضوع تنش‌های درون‌حکومتی را افزایش داده، و از سوی دیگر ناکارآمدی حکومت بر میزان نارضایتی‌ها به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی افزوده است. جمهوری اسلامی طی هفته‌های گذشته با سرعت بخشیدن به ماشین سرکوب فعالان صنفی و سیاسی و مدنی، و خانواده‌های دادخواه، تلاش دارد هرگونه ابزار و پتانسیل هماهنگی برگزاری اعتراضات را محدود کند.

اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره اعتراضات ۱۴۰۲ در هفته‌های منتهی به ۲۵ شهریور و سالگرد اعتراضاتی که در پی قتل حکومتی مهسا امینی آغاز شد، بازتاب‌ نگرانی و وحشت حکومت از اعتراضات سراسری در هفته آخر شهریورماه است. اظهارات مقامات جمهوری اسلامی هرچند با تکرار توهم «دشمن» و خط‌ و نشان کشیدن و تهدید شهروندان همراه است اما در عمل بیانگر وحشت اتاق‌های فکر نظام است.

اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی هفته گذشته با هشدار نسبت به «برنامه‌های دشمن» در سالگرد اعتراضات، خواستار «انسجام بیشتر جامعه اطلاعاتی حامی حکومت» و «تقویت مضاعف تلاش رسانه‌ای و سایبری نهادهای حکومتی» شد.

همچنین مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز یک ماه مانده به سالگرد اعتراضات و پس از چهار سال وقفه با علی خامنه‌ای دیدار کرد. رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار درباره احتمال وقوع «بحران‌های متعدد» هشدار داد و گفت که دشمن «یک روز به بهانه‌ انتخابات، یک روز به بهانه‌ بنزین و یک روز به بهانه‌ زن» در ایران بحران‌ ایجاد می‌کند.

حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز دهم امرداد درباره احتمال آغاز موج جدیدی از اعتراضات در سالگرد اعتراضات سال گذشته هشدار داد و گفت: «دشمن قصد دارد در سالگرد حوادث پاییز ۱۴۰۱ بار دیگر فتنه‌انگیزی کند و با آمادگی و هوشیاری ما دشمن نمی‌تواند کاری انجام دهد و راهکار مقابله با آن، پیشگیری است.»

او ادعای دست داشتن دیگر کشورها در اعتراضات مردمی سال گذشته را تکرار کرد و آمریکا و غرب را عامل اعتراضات ضد‌حکومتی در ایران دانست و گفت که اعتراضات سال گذشته، «قوی‌ترین، خطرناک‌ترین، جدی‌ترین، نابرابرترین و وسیع‌ترین» بود.

مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی خامنه‌ای در دانشگاه‌ها هم آخر تیرماه در جمع معاونین بسیج اساتید کشور هشدار داده بود که آغاز مجدد اعتراضات مردمی می‌تواند از دانشگاه‌ها باشد. او تأکید کرده بود که «دشمن اگر نتواند در سالگرد اغتشاشات کاری کند شکست می‌خورد و آنها [دشمن] اعلام کرده‌اند دانشگاه اولین جایی است که باید اغتشاشات جدید راه‌اندازی شود.»

جدا از هشدارها و نگرانی‌های مقامات ارشد حکومت، افزایش تنش‌های درون حکومت نیز وجه دیگری از هراس «خودی»ها درباره بروز اعتراضاتی را که اینبار ممکن است قابل «جمع کردن» نباشد به نمایش گذاشته است. برای نمونه نمایندگان «انقلابی» مجلس یازدهم که از حامیان سرسخت دولت ابراهیم رئیسی بودند، دولت را هدف انتقادهای خود قرار داده و بی‌پرده از ناکارآمدی و ناتوانیِ مدیریتی دولت رئیسی در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیط‌ زیست می‌گویند. همچنین جناح اصلاح‌طلب نیز با حملات پی‌ در پی به دولت رئیسی، نه تنها با جناح رقیب تسویه حساب می‌کند، بلکه به دنبال کسب حداقل پایگاه اجتماعی نزد مردمی است که ممکن است در هفته‌های آینده بار دیگر با شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» به خیابان بیایند و کلیّت نظام و جناحین آن را زیر ضرب بگیرند.

 تقویت پتانسیل‌ نارضایتی‌ها توسط حکومت 

آن روی سکه‌ی هراس مقامات از آغاز موج جدید اعتراضات، عواملی است که بر نارضایتی‌های عمومی افزوده و پتانسیل‌های اعتراضاتی را در میان اقشار مختلف تقویت می‌کند.

وضعیت اقتصادی که سال‌هاست از سوی بسیاری از تحلیلگران پاشنه آشیل جمهوری اسلامی به شمار می‌رود در ماه‌های گذشته رو به وخامت گذاشته است. در حالی که رکود تورمی و گرانی سبب افزایش فقر و فلاکت شده و بیش از نیمی از خانوارهای کشور برای تأمین نیازهای روزمره‌ و ضروری‌ با مشکلات متعدد روبرو هستند. آثار ناشی از فقر، از جمله خودکشی و یا پدیده‌هایی چون بی‌خانمانی و مهاجرت گسترده شهروندان از کشور نیز به اوج خود رسیده است.

دولت ابراهیم رئیسی طی دو سال گذشته با «خبردرمانی» و «وعده و وعید» تلاش داشت از نارضایتی‌های عمومی بکاهد اما با بی‌اثر شدن چنین ترفندهایی و در آستانه سالگرد اعتراضات، تلاش دارد با راضی کردن اصناف مختلف دست‌کم از پیوستن صنوف و بازاریان به اعتراضات احتمالی مردم جلوگیری کند. از جمله می‌توان به خبرهایی درباره فاصله گرفتن از قیمت‌گذاری دستوری و اجازه آزادسازی قیمت‌ها در برخی اصناف و صنایع مانند صنف لوازم صوتی و تصویری اشاره کرد.

همچنین خبر آزاد شدن پول‌های بلوکه شده ایران در ازای آزادی گروگان‌های دوتابعیتی نیز از دیگر ابزارهای دولت برای مدیریت افکار عمومی در کشور است. اطلاعات منتشرشده از روند آزاد شدن پول‌های بلوکه شده نشان می‌دهد قرار نیست وجهی در اختیار جمهوری اسلامی قرار بگیرد و هزینه کردن این منابع همچنان تحت نظر ایالات متحده و تنها برای واردات برخی کالاهای اساسی و دارو خواهد بود. با اینهمه  دولت نمایشی از گشایش ویژه اقتصادی و باز شدن قفل رکود تورمی به راه انداخته تا بتواند مردم را در امیدواری به نتایج معامله جدید حکومت با دولت بایدن منتظر نگه دارد و  برای مدتی کوتاه هم که شده زمان بخرد!

در آنسو نیز دستکاری و سانسور آمار در دستور کار دولت و رسانه‌های حامی‌اش قرار دارد تا به این شکل «صورت مسئله پاک شود» و مقامات دولتی با تکیه بر آمارهای مخدوش، لاف «دستاوردهای» اقتصادی از جمله کاهش تورم بزنند.

صحنه نمایشی که دولت رئیسی آرایش داده اما نمی‌تواند مردمی را که با رنج و دشواری روزگار سپری می‌کنند و پنجه در پنجه فقر و فلاکت هستند تحت تأثیر قرار دهد. بی‌خاصیت بودن صحنه‌گردانی دولت چنان عیان شده که حتی رسانه‌های حکومتی و مقامات و تحلیلگرانی که به نوعی به ساختار حکومت متصل هستند نیز زبان به انتقاد گشوده و به دولت هشدار می‌دهند. بازی دولت برای مدیریت افکار عمومی با شعارها و ادعاهای نخ‌نما شده، چنان توهین‌آمیز و علیه شعور مردم است که نتیجه معکوس داده و بر ظرفیت‌های اعتراضی افزوده است.

 سرکوب، همچنان کارآمدترین نسخه‌ی حکومت

در بُعدی دیگر، جمهوری اسلامی نسخه همیشگی سرکوب عریان و بی‌پروا را از هفته‌ها پیش در دستور کار قرار داده تا هر روزنه‌ای را که ممکن است اعتراضات از آنجا جرقه خورده یا سرریز شود مسدود کند.

پرونده‌سازی، بازداشت، احضار، تهدید، و صدور احکام قضایی علیه فعالان سیاسی و مدنی و صنفی شدت گرفته است. مرکز حقوق بشر ایران در گزارشی اعلام کرده که در حدود سه هفته گذشته ۲۲ فعال مدنی و حقوق‌بشر در شهرهای مختلف ایران بازداشت شدند. در یک نمونه در روز چهارشنبه ۲۵ امرداد ۱۳ فعال مدنی و حقوق زنان در استان گیلان بطور همزمان و در چندین شهر مختلف این استان بازداشت شدند. وزارت اطلاعات ساعاتی پس از این بازداشت فلّه‌ای با صدور بیانیه‌ای از اتهامات سنگینی از جمله دیدن دوره براندازی نرم در خارج کشور خبر داد.

دانشگاه‌ها از دیگر اهداف سرکوب حکومت هستند و تنها در هفته گذشته ۴۰ دانشجو در دانشگاه‌های مختلف با احضار به کمیته انضباطی مورد بازجویی و احضار قرار گرفتند. بخشی از «یکدست‌سازی» فضای دانشگاه‌ها با اخراج اساتید مردمی که سال گذشته از جنبش دانشجویی و اعتراضات حمایت کرده بودند، و جذب ۱۵۰۰۰ استاد «خودی» در حال انجام است.

همچنین طرحی با عنوان «طرح حامیم دو» (توانمندسازی دانشجویان فعال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی) با هدف « شبکه‌سازی» و «سازماندهی» دانشجویان حامی حکومت در دانشگاه‌های سراسر کشور در حال اجراست. تلاش برای محدود ساختن دانشجویان تا آنجا پیش رفته که پیشنهاد آنلاین شدن کلاس‌ها تا دهم مهرماه نیز با تلاش شهرداری تهران در حال پیگیری است.

«اتحادیه آزاد کارگران ایران» نیز گزارش داده که در حال حاضر ده‌ها فعال صنفی کارگری و آموزگار زندانی محکوم به حبس هستند و ده‌های فعال صنفی نیز احضار شده و یا پرونده‌های قضایی باز داشته و اصطلاحا «زیر حکم» هستند.

فعالان سیاسی زیادی نیز در شهرهای مختلف کشور بازداشت یا به دادسرا فراخوانده شده‌اند و بخشی از فعالان سیاسی و شهروندانی که در اعتراضات سال گذشته بازداشت شدند نیز از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده‌اند که اقدامی برای برگزاری اعتراضات یا شرکت در تجمعات احتمالی نداشته باشند.

همچنین در روزهای گذشته ماشین سرکوب نظام علیه خانواده‌های دادخواه فعال شده است. در روزهای منتهی به سالگرد اعتراضات صدها فعال با پرونده‌های باز قضایی درگیر، یا بازداشت هستند. خانواده‌ جانباختگان اعتراضات سال گذشته زیر شدیدترین موج فشارهای امنیتی قرار گرفته‌اند بطوری که بسیاری از آنها بازداشت یا به زندان محکوم شده، و برخی دیگر زیر فشارهای امنیتی مجبور به توقف فعالیت در شبکه‌های اجتماعی شده‌اند.

فشارهای گسترده امنیتی و قضایی بر خانواده‎‌های دادخواه نشان از هراس و استیصال حکومتی دارد که حتی افراد داغدار و سوگوار را که از عزیزانشان یک سنگ مزار باقی مانده نیز تهدیدی علیه خود ارزیابی می‌کند.

از سوی دیگر در قالب مبارزه با «بی‌حجابی» و طرح عفاف و حجاب تمام نیروهای سرکوبگر «آتش به اختیاری» و لباس‌شخصی، به کمک بخش‌های مختلف نیروی انتظامی در سطح شهرها جانمایی شده‌اند تا کوچکترین تحرکات مردم را زیر نظر بگیرد و بسیج نیروهایش را برای سرکوب نخستین حلقه‌های اعتراضی مردم را آماده داشته باشد.

اینهمه بیانگر این واقعیت است که حتی اگر در سالگرد جنبش ملّی، اعتراضات و تجمعاتی شکل نگیرد اما جمهوری اسلامی خود را در ایستگاه آخر ارزیابی کرده و چنان از قدرت مردم متحد و یکپارچه هراس دارد که از همه ابزارها و توان خود برای مسدود کردن فضای اجتماعی و سیاسی استفاده می‌کند تا فقط فروپاشی خود را عقب بیاندازد بدون آنکه بداند آن موج سنگین نهایی کی خیز برداشته و آن را غرق خواهد کرد.


۱۴۰۲ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

مشروطه‌ و ملی‌گرایی در انقلاب کنونی

 


جنبش ملّی در ایران از شهریور سال گذشته و با اعتراضات گسترده پس از قتل حکومتی مهسا امینی توسط مأموران گشت ارشاد وارد مرحله‌ای جدیدتر و جدی‌تر شده است. یکی از نخستین آثار این جنبش با تجمع هزاران نفر در پاسارگاد و همزمان با روز بزرگداشت کوروش در آبان ۹۵ نمایان شد که در اعتراضات سال‌های ۹۷ و ۹۸ در شعارهای ایرانخواهانه و دیگر شعارها چون «رضاشاه روحت شاد» ادامه یافت. اعتراضات ۱۴۰۱ که خیلی زود به یک جنبش فراگیر ملّی در سراسر کشور تبدیل شد، بیانگر  آگاهی و اراده جمعی ایرانیان برای تغییر شرایط موجود و پشت سر گذاشتن نظام جمهوری اسلامی  و بنیان نهادن ساختاری دموکراتیک بر پایه منافع ملی است.

هرچند در ماه‌های گذشته از سوی برخی جریانات و رسانه‌ها در خارج کشور تلاش‌هایی برای سوار شدن بر جنبش انقلابی مردم ایران، رهبرتراشی یا تحمیل برخی جریانات ضدایرانی به این تحولات  صورت گرفت و یا تلاش شد آن را صرفا «انقلاب زنانه» قلمداد کرد، اما در عمل مردم دامنه‌ی گسترده‌ی جنبشی را که خود پیشبرنده‌ی آن هستند نشان دادند.

نگاهی به پراکندگی تجمعات اعتراضی در کشور و همچنین بررسی بازداشت‌شدگان نشان می‌دهد که این جنبش ملی به مسائل جنسیتی، قومی و صنفی محدود نیست و همه ایرانیان با هر تعلقی در آن حضور دارند. در میان بازداشت‌شدگانی که دادگاهی و حتی به اعدام محکوم شدند از پزشک تا کارگر، از وزرشکار تا دانشجو و با سطوح اقتصادی و درآمدی متنوع و از استان‌های مختلف حضور دارند. شعارهای مردم معترض نیز همواره نشان از همبستگی ملی داشته است.

همچنین در میان هفت شهروند اعدام شده گرایش به ملی‌گرایی و مشروطه‌خواهی مشهود است. مطالب منتشر شده از سوی هفت مرد جوان بازداشت‌شده در اعتراضات که با سرعت و در روندی ناعادلانه به چوبه دار سپرده شدند، نشان می‌دهد که نجات و بهروزی ایران برای آنها اصل بوده است. از آخرین نامه‌های سه معترض اعدام شده در اصفهان تا نشان شیروخورشید بر دست مجیدرضا رهنورد  و پست‌های اینستاگرامی محمد (کیان) حسینی چیزی جز این نمی‌گویند.

از شهریور گذشته در جریان اعتراضات دست‌کم هفت بار پرچم شیروخورشید و درفش کاویانی در میانه تجمعات از سوی مردم به اهتزاز درآمد؛ بخشی از دیوارنویسی‌ها و همچنین اعتراضات دانشجویی با تأکید بر ملی‌گرایی بوده است و حتی دانشجویان درفش کاویانی را در محوطه دانشگاه به اهتزاز درآوردند.  فعالان مشروطه‌خواه در شهرهای مختلف و حتی از فراز قله‌های ایران تصاویر و ویدئوهایی از به اهتزاز درآوردن پرچم شیروخورشید منتشر می‌کنند.

با وجود همه تلاش‌های پیدا و پنهانی که از سوی جناحین جمهوری اسلامی و آنانکه به پنجاه‌وهفتی مشهور شده‌اند عمدتا در خارج کشور صورت گرفته، موج بیداری ملی و حضور ایده‌ی مشروطه خواهی در میان مردم ایران انکارناپذیر است و همین بازار رویافروشان را کساد کرده است. ایرانیان دریافته‌اند که با تکیه بر داشته‌های تاریخی و ملی خود می‌توانند کشور را نجات دهند و دوباره بسازند.

اما چه اتفاقی رخ داده که ۱۱۷ سال پس از انقلاب مشروطه، و تقریبا نیم قرن پس از انقلاب ۵۷ که بر انکار ملت و مملکت و پادشاهی مشروطه تکیه داشت، بار دیگر موج ملی‌گرایی ایران را فرا گرفته و به بزرگترین نیرو برای براندازی جمهوری اسلامی تبدیل شده است؟

«تاریخ‌نگاری تبلیغاتی- ایدئولوژیک» سعی می‌کرد نشان دهد انقلاب مشروطه اگرچه اهداف و آرمان‌های والا داشت اما این آرمان‌ها به خاطر کارگزاران فاسد و دخالت بیگانگان تحقق نیافت. آنها  پادشاهی رضاشاه را یک حکومت ضعیف، ناکارآمد، فاسد و حتی دست‌نشانده قلمداد کرده و نبرد او برای  حفظ تمامیت ارضی ایران و اقدامات درخشان وی در پیشبرد اهداف مشروطه را نادیده گرفته و یا تحریف و سانسور می‌کردند. رضاشاه در عمل یک سامان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر اساس معیارها، مفاهیم و ساختارهای نو و مدرن در کشور به وجود آورد که با تداوم و تعمیق و گسترش آنها در دوران دومین پادشاه پهلوی، هنوز و همچنان در برابر تخریب‌های سازمانیافته جمهوری اسلامی مقاومت می‌کند.

«تاریخ‌نگاری تبلیغاتی- ایدئولوژیک» اما سعی داشت نشان دهد که تقریبا همزمان با جنگ جهانی اول مشروطه در ایران مُرد و تمام شد و رابطه‌ای میان مشروطه‌ و پهلوی وجود ندارد. مخالفان پهلوی اقدامات مترقی و توسعه‌گرای دو پادشاه از جمله  بهسازی‌ و نوسازی نظام‌های مختلف حقوقی، اداری، آموزشی، نظامی و اقتصادی و تحولات بزرگ فرهنگی و اجتماعی را کمرنگ و حتی مضر معرفی می‌کردند تا ارتباط میان مشروطه و عملکرد پهلوی‌ها پنهان بماند.

این روایتگری وارونه هرچند در سال‌های منتهی به انقلاب۵۷ و با اتحاد انقلابیون اسلامگرا و بخش مهمی از چپ‌ها بر افکار عمومی مسلط شده بود اما پس از پیروزی انقلاب به مدد حافظه تاریخی مردم و تجربه‌ی آنها در زندگی واقعی سرانجام شکست خورد.

نیم قرن تازیانه‌ی واقعیت

با پیروزی انقلاب ۵۷ ایرانیان ادعاها و ایدئولوژی‌های انقلابیون اعم از اسلامی و چپ را زندگی و با گوشت و پوست خود تجربه کردند. این گروه‌ها پیش از انقلاب مدعی بودند که آرمان‌ها و برنامه‌هایی دارند که می‌توانند نابرابری، فقر، بیکاری و… را از بین برده و هر نوع «ستم» و «استثمار» را محو کنند! ایرانیان اما تقریبا نیم قرن  است که دروغ بودن آنها را تجربه می‌کنند. این تجربه واقعی و عینیِ فلاکتِ ناشی از انقلاب ۵۷ در کنار کم‌رونق شدن کتاب‌های تبلیغاتی باعث شد مردم به این فکر کنند که کجا اشتباه کردند و چه شد که زندگی‌ و کرامت‌ و آزادی‌ و کشور و ملیت‌شان به خطر افتاده است!

آنها در این بازنگری دریافتند آنچه پیش از انقلاب ۵۷ در ایران مستقر بود، با وجود همه کمبودهایی که قابل رفع بودند، یک نظام کارآمد سیاسی و حقوقی بوده که سعی در تأمین امنیت و رفاه آنان داشت؛  ساختاری برآمده از انقلاب مشروطه که  با برنامه‌های توسعه‌ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در حال بسط بود. فلسفه سیاسی آن نظام کارآمد، پادشاهی مشروطه بود و منطقی که آن نظام بر پایه آن پیش می‌رفت،  حفظ منافع ملی و سعادت ملت ایران بوده است.

امروز اما مردم ایران وارد «بحران بقا» شده‌اند! آنها حتی برای داشتن حداقل خوراک و مسکن هم دچار مشکل هستند؛ از خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی تا دیگر نهادها همگی دچار گسستگی شده، اقتصاد و تولید نابود گشته و غالب مردم به دنبال راهی برای مهاجرت‌های کاری و تحصیلی و یا پناهندگی هستند. آنهم در حالی که جمهوری اسلامی بی‌حد و حساب از کشورهای دیگر مهاجر وارد می‌کند.

همه اینها ایرانیان را در مقابل وضعیتی قرار داده که «زندگی ملی» را در خطر می‌بینند. در چنین شرایطی است که نه صرفا منافع شخصی بلکه میهن به مثابه «خانه» و ملی‌گرایی به عنوان راهکار دفاعی برای بقا، در افکار عمومی مهم می‌شود و می‌پرسند چگونه سامانه قبلی منافع این ملت را حفظ می‌کرد اما طی چهار دهه گذشته این منافع مرتب در خطر تهدید و دست‌درازی و نابودی هم از سوی خود حکومت و جناحین‌ و گروه‌های مافیایی‌اش و هم از سوی کشورهای خارجی از جمله روسیه و چین است!

پس از تجربه‌ای مرگبار و ویرانگر، ایرانیان دریافته‌اند که برای نجات از این وضعیت ویرانگر چاره‌ای جز سامان دادن نظام سیاسی بر محور منافع ملی و مصلحت عمومی ندارند و باید خود و  کشورشان را از چاه خیالات ایدئولوژیک ۵۷ بیرون بکشند و با میراث مشروطه و پهلوی بر آن بنا کنند.

به همین دلیل در جنبش ملی که از شهریور ۱۴۰۱ به صورت انقلابی برای آزادی و رفاه و امنیت و عدالت تداوم یافته، «ملی‌گرایی» نه صرفا یک نظر یا عقیده سیاسی بلکه اندیشه‌ای تاریخی و فرهنگی و انساندوستانه است که بقای ملت و مملکت را با تکیه بر میراث مشروطه مطرح می‌شود. یک جنبش ملی برای آزادی و نجات ایران که فراگیر است و همه ایرانیان را فارغ از انواع تفاوت‌های عقیدتی و مذهبی و قومی و جنسیتی و… در بر می‌گیرد.