۱۴۰۲ خرداد ۸, دوشنبه

شاهزاده رضا پهلوی: آزادیخواهی و ملی‌گرایی از دیروز تا امروز

 


از زمانی که شاهزاده رضا پهلوی همه‌جانبه وارد مبارزه برای رهایی وطن از فاشیسم مذهبی و ایجاد دولتی دمکراتیک برای ایران شد، محور اساسی و مرکز اصلی فعالیت‌های ایشان گذار از جمهوری اسلامی بوده است؛ وی از اولین بیانیه مبارزاتی، نقشه راه رسیدن به دموکراسی در ایران تبیین و به صورت شفاف و واضح در اختیار همگان قرار داد؛ اکنون با گذشت بیش از چهار دهه از آن دوران، او همچنان ثابت و استوار بر خواسته‌های ملی و دمکراتیک تاکید داشته و راه رسیدن به آزادی ایران را با روش‌های مبارزاتی مدنی و تشریح اصول و مبانی دموکراسی و ایجاد دولتی حقوقی و ملی می‌داند.

برای یادآوری ایده‌های ملی‌گرایی و آزادیخواهی شاهزاده رضا پهلوی- در شرایط فعلی که رفتارها و افراد تازه‌ای داعیه دموکراسی‌خواهی و میهن‌دوستی دارند- بخشی از افکار و سخنان شاهزاده را از متن‌های پیشین در این مقاله یادآوری می‌کنم؛ اشاره به این افکار و سخنان، بی‌تردید تأملی تازه می‌طلبد تا حقانیت دمکراتیک و ملی‌گرایی  این شخصیت سیاسی در وضعیت بحرانی و سرنوشت‌ساز فعلی ، یکبار دیگر دیده و خوانده شود.

شاهزاده رضا پهلوی در نوشته «ایران آینده- به سوی یک جامعه آزاد و مترقی-بیانیه ۱۴ ماده ای» که زمستان ۱۳۶۸ انتشار داد، سرفصل‌های مبارزاتی و افکار خود را به شرح زیر بیان کرده است.

« من به عنوان وارث پادشاهی ایران برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران سوگند یاد کرده‌ام و خود را موظف به دفاع از آرمان‌های انقلاب مشروطیت می‌دانم و نظام پادشاهی مشروطه را با توجه به شرایط تاریخی، گستردگی جغرافیایی کشور و تعدد و چندگانگی قومی‌ و تنوع فرهنگ‌های محلی، بهترین نظام برای تضمین وحدت ملی و گسترش دموکراسی در کشور می‌شناسم، به همه هموطنانم می‌گویم که بحث درباره شکل و عنوان نظام نباید به صورتی مطرح شود که مسئله اصلی ما را تحت الشعاع قرار دهد. ما می‌توانیم و باید تصمیم‌گیری در باب این موضوع را به رأی مردم ایران و مجلس موسسان موکول کنیم که نوع نظام و قانون اساسی آینده ایران را تعیین تدوین خواهند کرد:

۱-نظام سیاسی ایران باید بر پایه حاکمیت مردم و حکومت قانون استوار گردد.

۲-همه مردم ایران در برابر قانون برابرند.

۳-آزادی‌های سیاسی، به ویژه آزادی اندیشه، بیان و نشر عقاید و آرا، آزادی تشکیل احزاب، سندیکاها و انجمن‌ها.

۴-دولت و حکومت باید از دین و مذهب جدا باشد.

۵-ستمی‌ که بر زنان ایران رفته است باید جبران گردد.

۶-با تفکیک قوای سه‌گانه حکومتی.

۷-استان‌ها، شهرستان‌ها و دیگر واحدهای تقسیمات کشوری، هر یک در حد خود، باید برای اداره امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محلی خویش از حقوق اختیارات کافی برخوردار باشند.

۸- مبارزه جدی و همگانی با بی‌سوادی، فراهم کردن امکانات مادی و معنوی آموزشی برای همه کودکان و نوجوانان کشور.

۹-دانشگاه‌های ایران باید به استقلال اداری، علمی‌ و پژوهشی دست یابند.

۱۰- حق فعالیت و آفرینش هنری و آزادی پژوهش و نشر و تبلغ آرای علمی‌ و آثار فرهنگی.

۱۱-هدف سیاست‌های اقتصادی و مالی دولت باید رشد و هماهنگ صنعت و کشاورزی کشور، ایجاد اشتغال هرچه بیشتر، توزیع عادلانه درآمد ملی و محیط زیست باشد.

۱۲-حمایت از خانواده‌های شهدا و معلولین جنگ، تامین نیازهای اساسی آوارگان، کوشش برای آزادی اسرای جنگ.

۱۳- تجهیز ارتش و نیروهای انتظامی‌ ایران باید برای نگهداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تامین امنیت داخلی باشد.

۱۴-حفظ تمامیت ارضی و استقلال منافع ملی باید سرلوحه سیاست خارجی حکومت قرار گیرد.»

شاهزاده رضا پهلوی در کنار تکرار مکرر این مواضع در فرصت‌های مختلف، یکبار دیگر در گفتگو با رادیو فردا (۲۷/۳/۱۳۸۷) نیز تأکید کرد «از روزی که جریانات مرا وادار کرد وارد صحنه سیاست شوم، یعنی پس از فوت پدرم و از زمانی که در قاهره بودم تا امروز، تمام تلاشم بر این بوده که بتوانم در آزادی کشورمان از وضعیتی که در آن قرار دارد، نقشی ایفا کنم و نیز به جریان همسویی و همکاری بین تمام نیروهای طرفدار دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در ایران کمک کنم. زندگی من درواقع غیر از ایران، نجات ایران و آزادی برای ایران چیز دیگری نبوده است…»

بر پایه آنچه نقل شد، شاهزاده رضا پهلوی سال‌ها بعد نیز طی سخنانی در پارلمان اروپا (اسفند ۱۴۰۱) ضمن تاکید بر مواضع قبلی خویش گفت « طی سالیان، گفته‌ام باید دموکراسی سکولار در ایران ایجاد شود و گفته‌ام رژیم ایران زیست مردم ایران را به خطر انداخته و قابل اصلاح نیست. تمام نافرمانی‌های مدنی و اعتصاب‌هایی که شده به سقوط رژیم کمک می‌کند. در پی سقوط جمهوری اسلامی باید انتخاباتی منصفانه توسط مجلس موسسان انجام شود که همه شهروندان به صورت برابر رأی بدهند در جهت حقوق بشر و یک حکومت غیردینی…»

چنانکه به کوتاهی در این نوشتار اشاره شد، شاهزاده رضا پهلوی همواره از دیروز تا کنون، در همه‌ی سخنان و رفتارهای خویش، خواهان آزادی ایران و استقرار دولتی دمکراتیک، ملی و مبتنی بر اصول حقوق بشر و تأمین امنیت حقوقی و شهروندی هم ایرانیان صرف نظر از تعلقات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و… آنها بوده و هست.


۱۴۰۲ خرداد ۲, سه‌شنبه

اختاپوسی به نام سپاه!

 


تجمع لندن در ۵۵امین روز اعتصاب غذای وحید بهشتی که همزمان بود با ۲۱۶ روز تحصن حسن نایب‌ هاشم و شمار دیگری در مقابل دفتر اروپائی سازمان ملل متحد در وین، بار دیگر قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست تروریستی بریتانیا و اتحادیه اروپا را به مسئله روز تبدیل کرد.

امروز یکی از خواست‌های مطرح عمده تجمعات ایرانیان در خارج کشور قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی  بریتانیا و اتحادیه اروپا است. پارلمان‌های بریتانیا و اتحادیه اروپا با اکثریت قاطع اعضای خود از این خواست حمایت کرده‌اند، ولی دولت‌‌های بریتانیا و ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا هنوز حاضر نیستند این خواست را حتا در دستور کار خود قرار دهند، اگرچه بدون شک گفتگو در مورد آن هم در داخل این دولت‌ها و هم رایزنی با دیگر کشورها انجام گرفته ومی‌گیرد.

البته این تنها دولت‌های کشورهای اروپائی و برخی دیگر از کشورهای دمکراتیک چون کانادا، استرالیا و نیوزلند نیستند که در عمل مخالف قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی هستند. در بین مخالفان جمهوری اسلامی نیز برخی نه تنها  با تروریستی دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مخالفت می‌ورزند، بلکه آنرا تصمیمی خطرناک می‌دانند که می‌تواند روند گذر از جمهوری اسلامی را به تاخیر بیاندازد و یا پس از براندازی جمهوری اسلامی، کشور را درگیر نوعی جنگ داخلی کند. این نگرانی البته در برخی کشورهای غربی نیز وجود دارد.

مخالفت غرب با تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

کشورهای اروپائی دلایل زیادی برای مخالفت با قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست گروه‌های تروریستی ارائه می‌دهند که بی‌اساس‌ترین آنها ادعای جوزپ بورل مقام ارشد سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا است. جوزپ بورل پس از رای تاریخی پارلمان اروپا مبنی بر لزوم تروریست خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته بود تا زمانی که دادگاهی در یکی از ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا رای به تروریستی بودن سپاه پاسداران ندهد، نمی توان چنین تصمیمی اتخاذ کرد. البته این مقام اروپائی احتمالا اطلاع نداشت، یا نمی‌خواست داشته باشد، که تروریست دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی دادگاهی در یک کشور دوست و متحد هم برای اتخاذ این تصمیم کافی است، علاوه بر اینکه مدارک بسیاری دال بر تروریستی دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط نیروهای امنیتی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به دولت‌های این کشورها ارائه شده است و این کشورها در عمل با تحرکات سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی برخورد می‌کنند!

منافع اقتصادی غرب در مماشات با جمهوری اسلامی است

در حقیقت اما مشکل در جای دیگریست. چندی پیش در گفتگوئی غیررسمی یا به قول غربی‌ها Off the Record  که با یکی از دستیاران ارشد جوزپ بورل داشتم، این دلایل واضح و بدون بازی با کلمات بیان شدند. این مقام اروپائی می‌گفت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بخشی از نیروهای مسلح رسمی جمهوری اسلامی است. فرماندهی کل این نیروها بنا بر قوانین جاری این کشور با علی خامنه‌ای است، که همزمان رهبر جمهوری اسلامی نیز هست. تروریست خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بدون تروریست خطاب کردن فرمانده کل آن یعنی علی خامنه‌ای امکانپذیر نیست. تروریست خواندن علی خامنه‌ای نیز برابر است با ارتقاء جمهوری اسلامی از کشور حامی تروریسم به یک دولت تروریست! با کشوری که دولت‌اش تروریست است نه می‌توان روابط سیاسی عادی داشت و نه  به ویژه روابط اقتصادی و بازرگانی!

خلاصه مطلب اینکه، قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی یعنی قطع رابطه کامل سیاسی، دیپلماتیک و به ویژه اقتصادی و تجاری با ایران. امری که با منافع کشورهای اروپائی در تضاد است، به ویژه در این دوران که با حمله روسیه به اوکراین، اقتصاد این کشورها در وضعیت مناسبی قرار ندارد و برپایه آخرین آمار غول تورم بار دیگر در اتحادیه اروپا و بریتانیا سر بلند کرده است.

اروپا معتقد است «قطار انقلاب» در ایران هنوز به راه نیافتاده است

یکی از مقامات عالیرتبه اروپائی نیز در گفتگوی غیررسمی دیگری ضمن تائید سخنان دستیار ارشد جوزپ بورل، به ملاحظات دیگری اشاره می کند. این مقام اروپائی که اخیرا در راس هیاتی برای دیدار با مقامات بریتانیائی به لندن سفر کرده بود، می‌گوید اعتراضات در ایران آغاز شده‌اند، ولی هنوز این نظام را به صورت جدی به چالش نکشیده‌اند و دورنمای روشنی ندارند. همین فرد با اتکا به گزارش‌هائی که سفارت‌های اروپائی از تهران برای دولت‌های خود می‌فرستند و کم و بیش دیگر اعضای اتحادیه اروپا نیز به آن دسترسی دارند، اشاره به عدم حضور فعال قشر موسوم به خاکستری در انقلاب «زن زندگی آزادی» می‌کرد و می‌افزود «هروقت قطار انقلاب مردم ایران به راه افتاد شک نداشته باشید که چون در سال ۱۹۷۹ ما نیز سوار آن خواهیم شد.»

همین مقام عالیرتبه کشور اروپائی در ادامه به مسئله دیگری هم اشاره کرد و آن عدم انسجام در نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و تفرقه رو به گسترش در این نیروها به ویژه در فضای مجازی و در اجتماعات خیابانی است. او می‌گوید «ما روزانه فعالیت های گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی را رصد می‌کنیم، حجم آنچه علیه یکدیگر در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسند و خشونت کلامی که علیه یکدیگر به کار می‌برند، خیلی بیشتر از آنچه است که علیه جمهوری اسلامی می نویسند و می‌گویند!» جمعبندی این مقام اروپائی این است که «تا زمانی که تمرکز گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی بر مبارزه علیه رقبای‌شان باشد و قدرت تحمل نظر مخالف را پیدا نکنند، ما جانشینی برای رژیم کنونی نمی‌بینیم که بخواهیم از این بدیل در مقابل حکومتی که هنوز سر کار است پشتیبانی کنیم.»

مخالفان ایرانی تروریستی خواندن سپاه از انسجام سپاه واهمه دارند

اگر بخواهیم اشاره‌ای نیز به مخالفان ایرانی تروریستی  خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرده باشیم، می‌توان این دیدگاه را به دوران قبل و بعد از گذار تقسیم کرد. در دوران کنونی که مسئله ریزش در درون نظام و نیروهای وابسته به آن، و به ویژه نیروهای مسلح، از اهمیت خاصی برخوردار است، مخالفان تروریستی خواندن سپاه بر این نظرند که چنین تصمیمی از سوی جامعه جهانی و به ویژه کشورهای غربی مانع این ریزش خواهد شد یا حداقل از شتاب این روند خواهد کاست، در حالی که بسیاری دیگر اتفاقا قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلابی در فهرست گروه‌های تروریستی را یکی از عوامل موثر در تسریع این ریزش می‌دانند.

در مرحله پسا گذار نیز مخالفان تروریستی خواندن سپاه معتقدند که با فروپاشی جمهوری اسلامی به خودی خود این نیرو که قبلا پسوند تروریست به آن چسبانده شده، منحل اعلام خواهد شد و چنین تصمیمی می‌تواند بخش‌های قابل توجهی از اعضای آن را که همگی مسلح نیز هستند به زیرزمین بفرستد و آنها برای بقای خود و باقیمانده‌های نظام جنگی مسلحانه را علیه نظام جدید که هنوز تمام ابزار قدرت را در دست ندارد، آغاز کنند. اشاره برخی از آنها به نمونه عراق سال ۲۰۰۳ و انحلال ارتش و پلیس در آن کشور است. در عراق بخش‌هایی از ارتش بعثی  بلافاصله گروه‌های مسلحی را تشکیل دادند که بعدها به داعش و یا حکومت اسلامی پیوستند. حامیان این نظریه البته یک واقعیت را نادیده می‌گیرند و آن وجود ارتش متعارف در ایران است که می‌تواند در شرایط پسا گذر مسئولیتی را بر عهده بگیرد که در این سال‌ها از آن سلب شده و به سپاه واگذار شده است. نادیده گرفتن نقش ارتش و بدنه‌‌ی سپاه پاسداران در شاخه‌های مختلف می‌تواند اشتباهی راهبردی با پیامدهای ناخوشایند باشد.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اختاپوسی است که پاهای خود را به دور شریان زندگی مردم ایران و منطقه پیچانده و نفس را از آنها گرفته است. یک قدرت تروریستی که در برون مرز دامنه حضورش به کشورهای خاورمیانه خلاصه نمی‌شود و تا سودان در آفریقا گسترش یافته و در درون کشور عمده‌ترین نیروی سرکوب علیه مردم به شمار می‌رود. همچنین این اختاپوس ایدئولوژیک- نظامی از گروه‌های مافیائی بسیاری تشکیل شده که هرکدام بخشی از اقتصاد قانونی و همچنین غیرقانونی چون قاچاق مواد مخدر را کنترل می‌کنند، و در سیاست نیز در دو دهه گذشته جای پای خود را تحکیم کرده و در عمل نهادهای مختلف مانند دولت و مجلس را نیز در چنگ خود دارد.