از زمانی که شاهزاده رضا پهلوی همهجانبه وارد مبارزه برای رهایی وطن از فاشیسم مذهبی و ایجاد دولتی دمکراتیک برای ایران شد، محور اساسی و مرکز اصلی فعالیتهای ایشان گذار از جمهوری اسلامی بوده است؛ وی از اولین بیانیه مبارزاتی، نقشه راه رسیدن به دموکراسی در ایران تبیین و به صورت شفاف و واضح در اختیار همگان قرار داد؛ اکنون با گذشت بیش از چهار دهه از آن دوران، او همچنان ثابت و استوار بر خواستههای ملی و دمکراتیک تاکید داشته و راه رسیدن به آزادی ایران را با روشهای مبارزاتی مدنی و تشریح اصول و مبانی دموکراسی و ایجاد دولتی حقوقی و ملی میداند.
برای یادآوری ایدههای ملیگرایی و آزادیخواهی شاهزاده رضا پهلوی- در شرایط فعلی که رفتارها و افراد تازهای داعیه دموکراسیخواهی و میهندوستی دارند- بخشی از افکار و سخنان شاهزاده را از متنهای پیشین در این مقاله یادآوری میکنم؛ اشاره به این افکار و سخنان، بیتردید تأملی تازه میطلبد تا حقانیت دمکراتیک و ملیگرایی این شخصیت سیاسی در وضعیت بحرانی و سرنوشتساز فعلی ، یکبار دیگر دیده و خوانده شود.
شاهزاده رضا پهلوی در نوشته «ایران آینده- به سوی یک جامعه آزاد و مترقی-بیانیه ۱۴ ماده ای» که زمستان ۱۳۶۸ انتشار داد، سرفصلهای مبارزاتی و افکار خود را به شرح زیر بیان کرده است.
« من به عنوان وارث پادشاهی ایران برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران سوگند یاد کردهام و خود را موظف به دفاع از آرمانهای انقلاب مشروطیت میدانم و نظام پادشاهی مشروطه را با توجه به شرایط تاریخی، گستردگی جغرافیایی کشور و تعدد و چندگانگی قومی و تنوع فرهنگهای محلی، بهترین نظام برای تضمین وحدت ملی و گسترش دموکراسی در کشور میشناسم، به همه هموطنانم میگویم که بحث درباره شکل و عنوان نظام نباید به صورتی مطرح شود که مسئله اصلی ما را تحت الشعاع قرار دهد. ما میتوانیم و باید تصمیمگیری در باب این موضوع را به رأی مردم ایران و مجلس موسسان موکول کنیم که نوع نظام و قانون اساسی آینده ایران را تعیین تدوین خواهند کرد:
۱-نظام سیاسی ایران باید بر پایه حاکمیت مردم و حکومت قانون استوار گردد.
۲-همه مردم ایران در برابر قانون برابرند.
۳-آزادیهای سیاسی، به ویژه آزادی اندیشه، بیان و نشر عقاید و آرا، آزادی تشکیل احزاب، سندیکاها و انجمنها.
۴-دولت و حکومت باید از دین و مذهب جدا باشد.
۵-ستمی که بر زنان ایران رفته است باید جبران گردد.
۶-با تفکیک قوای سهگانه حکومتی.
۷-استانها، شهرستانها و دیگر واحدهای تقسیمات کشوری، هر یک در حد خود، باید برای اداره امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محلی خویش از حقوق اختیارات کافی برخوردار باشند.
۸- مبارزه جدی و همگانی با بیسوادی، فراهم کردن امکانات مادی و معنوی آموزشی برای همه کودکان و نوجوانان کشور.
۹-دانشگاههای ایران باید به استقلال اداری، علمی و پژوهشی دست یابند.
۱۰- حق فعالیت و آفرینش هنری و آزادی پژوهش و نشر و تبلغ آرای علمی و آثار فرهنگی.
۱۱-هدف سیاستهای اقتصادی و مالی دولت باید رشد و هماهنگ صنعت و کشاورزی کشور، ایجاد اشتغال هرچه بیشتر، توزیع عادلانه درآمد ملی و محیط زیست باشد.
۱۲-حمایت از خانوادههای شهدا و معلولین جنگ، تامین نیازهای اساسی آوارگان، کوشش برای آزادی اسرای جنگ.
۱۳- تجهیز ارتش و نیروهای انتظامی ایران باید برای نگهداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تامین امنیت داخلی باشد.
۱۴-حفظ تمامیت ارضی و استقلال منافع ملی باید سرلوحه سیاست خارجی حکومت قرار گیرد.»
شاهزاده رضا پهلوی در کنار تکرار مکرر این مواضع در فرصتهای مختلف، یکبار دیگر در گفتگو با رادیو فردا (۲۷/۳/۱۳۸۷) نیز تأکید کرد «از روزی که جریانات مرا وادار کرد وارد صحنه سیاست شوم، یعنی پس از فوت پدرم و از زمانی که در قاهره بودم تا امروز، تمام تلاشم بر این بوده که بتوانم در آزادی کشورمان از وضعیتی که در آن قرار دارد، نقشی ایفا کنم و نیز به جریان همسویی و همکاری بین تمام نیروهای طرفدار دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در ایران کمک کنم. زندگی من درواقع غیر از ایران، نجات ایران و آزادی برای ایران چیز دیگری نبوده است…»
بر پایه آنچه نقل شد، شاهزاده رضا پهلوی سالها بعد نیز طی سخنانی در پارلمان اروپا (اسفند ۱۴۰۱) ضمن تاکید بر مواضع قبلی خویش گفت « طی سالیان، گفتهام باید دموکراسی سکولار در ایران ایجاد شود و گفتهام رژیم ایران زیست مردم ایران را به خطر انداخته و قابل اصلاح نیست. تمام نافرمانیهای مدنی و اعتصابهایی که شده به سقوط رژیم کمک میکند. در پی سقوط جمهوری اسلامی باید انتخاباتی منصفانه توسط مجلس موسسان انجام شود که همه شهروندان به صورت برابر رأی بدهند در جهت حقوق بشر و یک حکومت غیردینی…»
چنانکه به کوتاهی در این نوشتار اشاره شد، شاهزاده رضا پهلوی همواره از دیروز تا کنون، در همهی سخنان و رفتارهای خویش، خواهان آزادی ایران و استقرار دولتی دمکراتیک، ملی و مبتنی بر اصول حقوق بشر و تأمین امنیت حقوقی و شهروندی هم ایرانیان صرف نظر از تعلقات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و… آنها بوده و هست.