۱۴۰۱ اسفند ۴, پنجشنبه

انقلاب ملّی در راهِ سقوط نظام

 


انقلاب ملّی علیه جمهوری اسلامی وارد پنجمین ماه شده است؛ اعتراضاتی که با جان باختن مهسا امینی از ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۱ آغاز شد با پایداری مردم، در شرایطی که حکومت انواع سرکوب وحشیانه و کشتار را علیه معترضان مرتکب می‌شود، به جنبشی انقلابی تبدیل شده است. ساختار پوسیده و ناکارآمد نظام نه تنها توان تغییر اراده ملت را ندارد بلکه توسعه فقر و فلاکت و تباهی روند فروپاشی حکومت را سرعت نیز می‌بخشد. در این میان، تلاش و مبارزه‌ی همسویی ایرانیان در داخل و خارج کشور توانسته جامعه جهانی را مبهوت این انقلاب آزادیخواهانه و مترقی کند و همراهی دولت‌های مهم جهان را با اعتراضات و حقوق آنها داشته باشد.

جمهوری اسلامی در آستانه ۴۴ سالگی روی کار آمدنش با یک خیزش انقلابی  روبروست که نشانه‌های آن از هفتم آبان ۱۳۹۵ و حضور هزاران شهروند در پاسارگاد به مناسبت بزرگداشت کوروش دیده می‌شد. خیزشی که برخی از آن به عنوان رستاخیر ملّی علیه ارتجاع سرخ و سیاه و همچنین انقلاب ملی در برابر انقلاب اسلامی یاد می‌کنند و در دی ۹۶ و امرداد ۹۷ و آبان ۹۸ ادامه یافت و در هر دوره گامی رو به جلو برداشت. از مدت‌ها پیش برخی تحلیلگران که وضعیت ایران را رصد می‌کنند معتقد بودند ظرفیت‌های یک موج عظیم علیه جمهوری اسلامی در جامعه سازمان یافته و هر لحظه احتمال دارد به خیابان سرازیر شود.

این ارزیابی در نهادهای امنیتی درون حاکمیت نیز وجود داشت. گزارش‌های درز شده از جلسات سران امنیتی طی سال گذشته و همچنین تلاش برای سناریوسازی علیه فعالان صنفی در بهار امسال که به بازداشت بیش از ۳۰ تن از فعالان کارگران و آموزگاران منتهی شد، و بازداشت حدود ۲۰ تن از اعضای خانواده‌های دادخواه آبان۹۸ گواهی تلاش نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای جلوگیری از شکل‌ گرفتن اعتراضاتی است که سرانجام روی داد.

از نیمه شهرویور امسال که خبر به کما رفتن مهسا (ژینا) امینی دختر ۲۲ ساله در تهران به دلیل ضرب ‌و جرح مأموران گشت و ارشاد منتشر شد، هیچکس از جمله نهادهای امنیتی تصور نمی‌کردند همین فاجعه آغازگر دور جدی اعتراضات مردم باشد. شامگاه ۲۵ شهریور با تجمع ده‌ها تن در مقابل بیمارستان «کسری» در تهران پس از انتشار خبر جان باختن مهسا و سپس اعتراضات شهروندان در سقز پس از خاکسپاری وی در ۲۶ شهریور نخستین جرقه اعتراضاتی سراسری بود که به سرعت در همه استان‌ها گسترده شد و حالا به عنوان انقلاب ملّی شناخته و در تاریخ ایران ثبت خواهد شد.

اراده ملّی برای سقوط نظام

طی چهار ماه گذشته جمهوری اسلامی انواع سرکوب وحشیانه و کشتار را علیه معترضان مرتکب شده اما نتوانسته اراده ملّی برای تغییر حکومت را شکست دهد.  بر اساس تازه‌ترین گزارش از سوی خبرگزاری «هرانا» از ابتدای اعتراضات تا ۲۸ دی، ۱۹ هزار و ۵۴۶ معترض به دست نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند که از سرنوشت بیش از ۱۴ هزار نفر از آنها اطلاعی در دست منابع حقوق بشری نیست. شمار جانباختگان در طول چهار ماه گذشته ۵۲۴ تن بوده که ۷۱ تن کودکان زیر ۱۸ ساله بوده‌اند. همچنین تا کنون ۷۳۰ نفر از معترضان از دادگاه‌های اسلامی حکم دریافت کرده‌اند که ۱۰۷ نفر از آنها در معرض خطر اعدام هستند و در مجموع ۱۱ هزار و ۹۵۸ ماه حکم زندان علیه این معترضان صادر شده است.

جمهوری اسلامی تلاش‌های زیادی برای متوقف کردن اعتراضات انجام داد. از جمله قوه قضاییه اتهامات سنگین «محاربه» «افساد فی الارض» و «بغی» را علیه بیش از ۱۰۰ تن از معترضان صادر و در این میان بیش از ۲۰ تن را به «اعدام» محکوم کرد. حکم اعدام محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمدمهدی کرمی و محمد حسینی در هفته‌های گذشته اجرا شد اما «قتل حکومتی» نتوانست مردم را عقب براند بلکه بر خشم و انزجار عمومی علیه جمهوری اسلامی افزود. بطوری که بر جمع معترضان و منتقدان افزوده شد و تعداد زیادی از وکلای دادگستری و اساتید حقوق را به دلیل دادگاه‌های ناعادلانه که حتی با قوانین فشل خود جمهوری اسلامی هم مغایرت دارند وادار به واکنش کرد.

نهادهای امنیتی همچنین با بازداشت سازمانیافته فعالان سیاسی، دانشجویی، مدنی، صنفی و هنرمندان تلاش کرد افرادی را که احتمالا بتوانند به عنوان حلقه‌های واسط میان جریان‌های سیاسی و مدنی ایفای نقش کنند به زندان انداخت تا ارتباط آنها را با جامعه قطع کند. حذف نیروهایی که امکان سازماندهی یا تهیه خوراک فکری برای بخش‌ها و اقشار مختلف را دارند اما شکست خورده است. در این جنبش انقلابی هماهنگی و همسویی کارآمدی میان ایرانیان درون‌مرز و برون‌مرز ایجاد شده است. نیروهای سیاسی در اپوزیسیون تلاش دارند خلاء ایجاد شده با بازداشت نیروهای سیاسی و مدنی درون کشور را پر کنند. در این مسیر، به ویژه تشکیل سازمان‌های سیاسی جدید از جمله «حزب ایران نوین» و «سازمان مشروطه ایران» که توسط فعالان سیاسی جوان و تازه‌نفس اپوزیسیون تأسیس شده‌اند، با توجه به ارتباط و شناخت بیشتر این جوانان از جامعه امروز ایران و مناسبات جمهوری اسلامی، می‌تواند راهگشا باشد.

اینهمه در حالیست که ساختار ناکارآمد و فاسد و تباهکار جمهوری اسلامی نیز مسیر فروپاشی آنرا سرعت می‌بخشد.  بحران‌های اقتصادی عمیق که از رکود تورمی و گرانی ادامه داشته و در لایحه بودجه ۱۴۰۲ که در حال بررسی در مجلس شورای اسلامی نیز نمایان شده و همگی از گسترش فقر و فلاکت بیشتر در ماه‌های آینده حکایت دارند. از سوی دیگر ناکارآمدی ساختاری نظام چنان عریان شده که مردم ایران در حالی که بر یکی از بزرگترین ذخایر گاز جهان نشسته‌اند، با قطع گاز و برق و آلودگی هوا و سرما دست و پنجه نرم‌ می‌کنند. در بسیاری مناطق مردم برای خرید یک پیت نفت یا یک کپسول گاز ساعت‌ها زیر برف و باران و سرما معطل می‌مانند. فساد بی‌پایان اداری و اختلاس و رانت، کمبود دارو و غذا، تعطیلی یکی پس از دیگری واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی، موج بزرگ مهاجرت سرمایه انسانی از کشور از جمله نشانه‌های دیگر تباهی بی‌پایانِ جمهوری اسلامی است که همگی عوامل موثری بر تقویت اراده مردم برای پیشبرد انقلاب ملّی به شمار می‌روند.

روح تازه‌ در روند همبستگی برای آزادی و آبادی ایران

از سوی دیگر وارد شدن اعتراضات مردمی در ایران به مرحله جنبش انقلابی تغییرات دیگری نیز در اپوزیسیون ایجاد کرده است. کمپین «من وکالت می‌دهم» که طی روزهای گذشته پس از گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با تلویزیون «منوتو» به راه افتاد، بیانگر آرایش جدیدیست که در میان مخالفان رژیم در حال شکل گرفتن است.

موضوع «اتحاد» و «ائتلاف» نیروهای اپوزیسیون به ویژه از چند هفته پیش  مطرح شده بود و بر حضور شاهزاده رضا پهلوی نیز در کنار برخی افراد اصرار می‌شد که به عنوان شاخص‌ترین چهره‌ی مدافع دمکراسی و مخالف جمهوری اسلامی بار دیگر بر چهار اصل «سکولاریسم»، «تمامیت سرزمینی»، «دموکراسی» و «برگزاری انتخابات آزاد برای تعیین نوع نظام سیاسی» به عنوان اصلی‌ترین بستر هر اتحاد و ائتلافی تأکید نمود. او دوشنبه، ۲۶ دی، در گفتگو با تلویزیون «منوتو» با اعلام موضع شفاف‌ نسبت به این شروط، در پاسخ به اینکه چرا بطور روشن نقش رهبری جنبش انقلابی را بر عهده نگرفته گفت: «هر نوع کاری که انجام می‌دهیم باید یک مبنای مشروعیت و یا یک نوع وکالتی از داخل ایران داشته باشد.»

هرچند پیشتر از سوی شماری از زندانیان سیاسی از جمله منوچهر بختیاری پدر دادخواه پویا بختیاری و همچنین در بیانیه‌هایی که از ایران منتشر می‌شد، موضوع وکالت و نمایندگی و مورد اعتماد بودن شاهزاده جهت پیگیری خواسته‌های مردم در مسیر براندزای و رهبری دوران گذار تا برگزاری رفراندوم مطرح شده بود اما کمپین «من وکالت می‌دهم» در این روزها در حال شفاف کردن نظر بخشی از مردم با تکیه بر نقش و اعتماد عمومی به شاهزاده رضا پهلوی است.

به بیان دیگر تکرار مواضع روشن و صریح شاهزاده رضا پهلوی در گفتگوی اخیر با تلویزیون «منوتو» با توجه به شرایط داخلی و خارجی ایران و وضعیت نکبت‌بار جمهوری اسلامی، روح تازه‌ای به روند همبستگی برای آزادی و آبادی ایران دمید و انگیزه‌ی مخاطبان را برای اعلام حمایت از شخصیت ملّی و سیاسی که به وی اعتماد دارند بیش از پیش تقویت کرده است.

قرار دادن سپاه در فهرست تروریست‌ها: جایی که به آن تعلق دارد!

از سوی دیگر ایرانیان خارج از کشور طی چهار ماه گذشته با برگزاری صدها تجمع در بیش از ۱۵۰ کشور جهان توانسته‌اند حمایت موثری از مردم معترض درون کشور را به نمایش بگذارند.

از نتایج اعتراضات هماهنگ و همسو، حساس‌تر شدن جامعه جهانی نسبت به رویدادهای ایران و درخواست‌های مردم است. در پارلمان اروپا نمایندگان این مجلس علیه رژیم ایران و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مواضعی گرفتند که نشان می‌دهد آنها نیز به خواست مردم ایران مبنی بر «تغییر رژیم» توجه یافته‌اند. نتیجه آنکه روز پنجشنبه ۲۹ دی‌ماه پارلمان اروپا با وجود  تهدیدات  مقامات و فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی، با اکثریت آراء قطعنامه‌‌ی قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی اتحادیه اروپا را تصویب کرد.

پس از تصویب این قطعنامه حالا وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید گام نهایی را برای رسمیت بخشیدن به آن بردارند. این اقدام با استقبال گسترده‌ از سوی مردم ایران مواجه شده است.

از سوی دیگر، وزارت خارجه اسرائیل در توییتی نوشت «همانطور که جمهوری اسلامی یک حکومت تروریستی است، سپاه پاسداران هم یک سازمان تروریستی است.»

هرچند برخی تحلیلگران معتقدند هنوز راهی دشوار تا قرار گرفتن کامل سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی باقی ‌مانده اما در صورت نهایی شدن، این اقدام سنگین‌ترین ضربه به ماشین سرکوب جمهوری اسلامی خواهد بود زیرا بر اساس متن قطعنامه پارلمان اروپا نیز دو سوم اقتصاد ایران زیر سلطه سپاه قرار دارد که از آن برای تأمین تروریسم و سرکوب مردم بهره‌برداری می‌کند.

در این میان، ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نسبت به «عواقب» این اقدام هشدار داده و شماری از نمایندگان مجلس شورایاسلامی نیز از اقدامات تلافی‌جویانه از جمله هدف قرار دادن منافع اروپا و متحدانش صحبت کردند! اینهمه در حالیست که با قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی اتحادیه اروپا، عزم مردم برای ایستادگی مقابل جمهوری اسلامی بیش از پیش جزم می‌شود به ویژه آنکه به تجربه می‌بینند که تغییر سیاست مماشات غربی‌ها اینک با همبستگی و اتحاد آنها ممکن شده است.

۱۴۰۱ اسفند ۲, سه‌شنبه

چشم‌انداز جمهوری اسلامی

 


انقلاب ملّی ایران در آخرین هفته بهمن ۱۴۰۱ و همزمان با چهلم محمدمهدی کرمی و محمد (کیان) حسینی از جوانان معترض اعدام شده، وارد ششمین ماه شده است.

ایرانیان طی ۲۰ هفته گذشته با همبستگی در داخل و  خارج کشور توانسته‌اند یک جنبش‌ ملّی  تاریخساز را رقم بزنند. مردم در برابر یکی از سرکوبگرترین حکومت‌هایی که ایران و جهان به خود دیده، چنان پایداری کرده و از آزادیخواهی عقب‌نشینی نکرده‌اند که بسیاری از دولت‌های جهان ناچار شدند روند مماشات با جمهوری اسلامی را تغییر دهند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی متأثر از حرکت بی‌سابقه مردم در ایران جان تازه گرفته و سازماندهی‌ها و آرایش‌ جریانات سیاسی در اپوزیسیون نیز وارد مراحل جدیدی شده است.

در این مدت، جنبش ملی آزادیخواهی زنده و پویا برای گذاشتن نقطه پایان بر جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب ۵۷ در تلاش است تا بتواند ساختار سیاسی جدیدی را در ایران پی‌ریزی کند. هرچند مانند هر انقلاب دیگری، اعتراضات خیابانی در ایران هم پیوسته بوده و هم به دلیل سرکوب وحشیانه اُفت و خیز دارد، اما مردم در عزم خود مصمم هستند.

ایستادگی بر اصل حاکمیت ملّی و یکپارچگی سرزمینی

یکی از دلایلی که اعتراضات شهروندان ایران را به جنبش سراسری برای تغییر ساختار سیاسی کشور تبدیل کرده، ایستادگی مردم بر محور همبستگی ملّی است. آنها توانستند با تأکید بر اصل «حاکمیت ملّی»، سناریوهای جمهوری اسلامی درباره  نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان را خنثی کرده و هیاهوی برخی بلندگوهای رسانه‌ای تجزیه‌طلبان را بی‌اثر کنند.

هوشیاری و آگاهی عمومی مردم معترض که در شهرهای مختلف ایران از کردستان تا سیستان‌ و بلوچستان و از آذربایجان تا خوزستان و تهران و اصفهان با شعارهایشان بر همبستگی و یکپارچگی ملت ایران تأکید دارند سبب شد تا برخلاف سودایی که برخی جریانات و گروه‌های سیاسی در سر دارند، موضوع تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی به صورت یک اصل خدشه‌ناپذیر وارد گفتمان سیاسی  ایران شود. بر همین اساس است که شاهزاده رضا پهلوی اصل «تمامیت ارضی» را در کنار دمکراسی و سکولاریسم و انتخاب شکل نظام آینده با رأی مردم، برای هرگونه همفکری و همکاری گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی مطرح کرده است.

در این میان نقش برجسته ایرانیان خارج کشور نیز به عنوان مکمل و پشتیبان اعتراضات داخل ایران وارد میدان شده است. ایرانیان خارج کشور طی پنج ماه گذشته نشان داده‌اند که اگر به هر دلیلی ناچار به ترک میهن شده‌اند اما در دفاع از منافع ملی ایران با مردم داخل کشور همراهی کامل دارند و بازتاب صدای حقوق و تمایلات آنها هستند. تا کنون ایرانیان در بیش از ۱۵۰ شهر جهان توانسته‌اند صدها تجمع بزرگ و کوچک در حمایت از انقلاب ملی ایران برگزار کنند و صدای مردم را به گوش جهانیان برسانند.

اینهمه سبب شده که دولت‌های دیگر به ویژه کشورهای غربی ناچار جهت اقداماتی برای همراهی با جنبش آزادیخواهی مردم به تکاپو بیفتند. اگر پیش از این گفته می‌شد که شهروندان ایران باید روشن کنند کنار میهن هستند یا جمهوری اسلامی، و تشویق می شدند تا در سمت درست تاریخ بایستند، حالا که مسیر انقلاب «زن زندگی آزادی» به مسیر بی‌بازگشت مردم تبدیل شده، این دولت‌های دیگرند که باید بگویند در کدام سمت تاریخ می‌ایستند!

بزرگترین تجمع ایرانیان خارج کشور هفته گذشته در سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷، علیه آن انقلاب و نظام برآمده از آن در شهر لس‌آنجلس با شرکت بیش از ۸۰ هزار شهروند و حضور از پیش اعلام‌نشده‌ی شاهزاده رضا پهلوی و چهره‌های سیاسی و هنری و فرهنگی جامعه مهاجران ایرانی برگزار شد. همزمان در ده‌ها شهر دیگر جهان نیز ایرانیان تظاهرات و تجمعات بزرگی علیه انقلاب اسلامی و رژیم برگزار کردند.

آنچه مردم ایران طی ماه‌های گذشته در داخل و خارج به نمایش گذاشتند، نیروهای سیاسی اپوزیسیون رانیز  به تلاش و «انتخاب» سمت و سو واداشته است. بسیاری از جریانات قدیمی از جمله بخشی از جبهه ملی و مجاهدین خلق و احزابی چون دموکرات کردستان و فداییان خلق و… که همگی از حامیان انقلاب ۵۷ بوده‌اند حالا با چالش بزرگ نفی یا دفاع از آن قرار دارند چرا که جمهوری اسلامی زاده‌ی آن انقلاب است! با اینهمه اغلب این نیروها همچنان برای نزدیکی و همراهی با جریان مشروطه‌خواه و نیز شاهزاده رضا پهلوی با تردید روبرو هستند؛ این در حالیست که پتانسیل و اقبال بلند شاهزاده رضا پهلوی که بارها و بارها نام او و خاندان وی از سوی مردم معترض در خیابان‌های ایران فریاد زده شده، نشان می‌دهد که هم دوران گذار و هم هر تغییر سیاسی و بنای هر ساختاری در آینده ایران بدون نقش‌آفرینی او و جریانات مشروطه‌خواه که پایگاه اجتماعی در کف خیابان دارند، تصورناپذیر است.

به نظر می‌رسد شاهزاده رضا پهلوی نیز در حال حاضر با پذیرش نقش فراجناحی و ملّی خود به دنبال پیشبرد سیاستی کارآمد جهت کاهش هزینه‌های گذار از جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم برای تعیین شکل نظام آینده است. هرچند میزان موفقیت او را در این مسیر آینده نشان خواهد داد اما  با توجه به شواهد موجود، می‌توان گفت او بزرگترین پتانسیل عینی برای ایجاد تغییرات مثبت و دموکراتیک با نگاهی غیرحذفی در چارچوب ایران متحد است.

چنته‌ی خالی جناحین نظام در برابر همبستگی و عزم مردم

در مقابل، جمهوری اسلامی بطور مداوم و با استفاده از همه ظرفیت‌ها و امکاناتش سناریوهای موازی را با نقش‌آفرینی نهادها و جریانات و چهره‌های مختلف پیش برده است. در این میان، رهبر پریشان‌حال نظام که به هر بهانه‌‌ای سخنرانی می‌کند، همواره بر سه نکته تکیه دارد: هراس از پهلوی، توطئه دشمنان و توهم دستاوردهای بی‌بدیل انقلاب۵۷ و نظام مقتدر!

نظام مقتدر علی خامنه‌ای اما طی پنج ماه گذشته، نه با جنگ خارجی و نه با تحریم، بلکه توسط شهروندان ایران چنان ذلیل و تحقیر شده که حالا اصلاح‌طلب و اصولگرا از دعوهای زرگری دو دهه گذشته عبور کرده و با هم در جستجوی راهکاری برای حفظ نظام هستند.

اتاق‌های فکر امنیتی اصلاح‌طلب و اصولگرا بطور متناوب و موازی، در کنار سرکوب وحشیانه، هر آنچه می‌توانند پیاده می‌کنند تا شاید موج انقلاب ملّی را که حیات جمهوری اسلامی را مورد تهدید قرار داده آرام کنند.

در آنسو اما تلاش برخی اصلاح‌طلبان برای ورود به موج خیزش مردمی با هدف مصادره‌ی آن نیز کارساز نشد و مردم همانطور که از دی۹۶ با صراحت از تمام شدن ماجرای اصلاح‌طلب و اصولگرا گفته‌اند، اکنون نیز نشان می‌دهند که حنای اصلاح و تحول هیچ رنگی ندارد!

برخی تحلیلگران بیانیه میرحسین موسوی را در همین چارچوب ارزیابی می‌کنند که با هدف جذب بخشی از ظرفیت معترضان منتشر شده آنهم در حالی که جریان حامی وی در همان سال ۸۸ و در جنگ قدرت درون نظام نیز پشت مردمی را که در خیابان کشته می‌شدند خالی کرد.

از سوی دیگر، بیانیه موسوی و سپس بیانیه خاتمی که حتا تصمیم به تغییر را با پاسخ آری یا نه به تغییر قانون اساسی در یک رفراندوم، به همین نظام می‌سپارد، نشان می‌دهد که با وجود ابراز تمایل آنها به تغییر قانون اساسی که زمانی خاتمی آن را «خیانت» نامیده بود و موسوی به دنبال اجرای «اصول مغفول» آن بود، هنوز بخشی از جریان اصلاح‌طلب که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی حتا به آرای باطله هم باخت، همچنان در توهم بسر می‌برد.

یکی دیگر از اقدامات اخیر جمهوری اسلامی برای خاموش کردن جنبش آزادیخواهانه مردم در ترفندی به عنوان «بسته امتداد وحدت» ارائه شده است. این بسته حاوی «عفو» زندانیان سیاسی و بازداشت‌شدگان جنبش اخیر، «عفو» دانشجویان و استادان، و «عفو» ایرانیان خارج کشور و فراهم کردن مسیر بازگشت آنها به میهن بدون پیگرد قانونی است!

فریبِ «امتداد وحدت» که با موافقت علی خامنه‌ای از سوی دولت «قاضی مرگ» ارائه شده و بخشی از آن با آزادی شماری از زندانیان سیاسی به اجرا درآمده از یکسو بیانگر عقب‌نشینی و استیصال نظام است و از سوی دیگر نقشی در کاهش خشم و انزجار مردم بازی نمی‌کند. ضمن اینکه نکاتی وجود دارد که توجه به آنها این فریب را بیشتر روشن می‌کند. مثلا اگر بنا به «عفو» زندانیان سیاسی و بازداشت‌شدگان است چرا اینهمه تبلیغ برای اعتصاب غذا و آزادی یک زندانی اصلاح‌طلب مانند فرهاد میثمی صورت گرفته که اساسا حکم زندان او پایان یافته و به هر حال باید آزاد می‌شد! همزمان چرا یک زندانی مشروطه‌خواه مانند خالد پیرزاده که حتی بر اساس قوانین فشل و غیرانسانی جمهوری اسلامی هم باید از سال پیش به مرخصی فوری درمانی اعزام می‌شد با وجود جسم بیمار و از کار افتاده آنقدر در زندان نگه داشته شد تا حال با «عفو» خامنه‌ای آزاد شود و به آی‌سی‌یو گردد؟! از سوی دیگر، کدام «عفو» وقتی شهروندان از جمله دانشجویان همچنان با صدور احکام زندان و احضار و دادگاه‌ روبرو هستند؟!

واقعیت اینست که جمهوری اسلامی برای آزادی شهروندان و لغو احکام تعلیق دانشجویان هیچ منّتی نمی‌تواند بر سر مردم بگذارد چون اساسا بازداشت ‌آنان و انواع فشارها علیه آنها همگی غیرقانونی، غیرانسانی و تباهکارانه بوده است!

در واقع چنته جناحین جمهوری اسلامی نیز خالیست و اتاق‌های فکر نظام تا کنون در پیشبرد سناریو برای انحراف انقلاب ملی ایران ناکام مانده‌اند.

اینهمه همراه با بحران اقتصادی گسترده که شواهد از تشدید آن در ماه‌های آینده حکایت دارند، در کنار ساختار ناکارآمد نظام که برای بحران‌ها هیچ راهکار عملی ندارد، در حال رقم زدن آینده‌ای سرنوشت‌ساز برای ایران است. آینده‌ای که در آن هیچ چشم‌اندازی برای جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود.