۱۳۹۷ خرداد ۳۱, پنجشنبه

رهبری اپوزیسیون تکلیف شاهزاده رضا پهلوی



- شاید بخشی از هواخواهان «سلطنت مطلقه» از شاهزاده دلخور شوند که چرا به عنوان نماد پادشاهی ایران، چنین ساده و بی‌قید و شرط از پافشاری بر «سلطنت‌طلبی» عقب کشیده و شکل حکومت را فرع بر محتوای آن دانسته است. رضا پهلوی در گذر زمان و با اندیشه و کسب تجربه دریافته است که سیاست عرصه‌ی بهره‌گیری از تمام امکانات است و تعصب آفتی است که فرصت‌ها را پیش از رسیدن، نابود می‌کند. هدف از سرنگونی جمهوری اسلامی رسیدنِ ایران به دموکراسی است نه ارضای نفس بخشی از اپوزیسیون.
- شاهزاده رضا پهلوی مناسب‌ترین گزینه برای جلوگیری از فروپاشی ایران است. شک نیست که بر اساس قانون اساسی مشروطه او وارث پادشاهی ایران است. این وراثت حتی اگر از نظر بسیاری حق اوست اما اگر نیک به آن اندیشیده شود، بیش از آن که حق باشد، تکلیف اوست.


چند هفته پیش، مهدی فلاحتی و باقی عوامل برنامه‌ی «خط قرمز» صدای آمریکا در خانه‌ی شاهزاده رضا پهلوی حاضر شدند تا برنامه‌ای متفاوت با حضور مهمترین چهره‌ی اپوزیسیون خارج از کشور تهیه کنند. محصول نهایی این حضور، هفته‌ی گذشته از صدای آمریکا پخش شد. گفتگوی حاصل از این ملاقات، حاوی نکات تازه و کهنه‌ای بود که تکرار، تأیید و نقد آنها خالی از فایده نیست.

در این مصاحبه، رضا پهلوی همچون همیشه بر براندازی جمهوری اسلامی به دست مردم ایران از طریق نافرمانی مدنی و مبارزه‌ی بی‌خشونت تأکید کرد و ضمن گفتگو برای چند دهمین بار اعلام کرد که از نظر او، اولویت نجات ایران است نه شکل حکومت آینده زیرا که مردم ایران به موقع خود درباره‌ی آن تصمیم خواهند گرفت.

این تأکید بر عدم خشونت، هر چند همواره از سوی بخشی از قربانیانِ خون‌به‌دلِ فرقه‌ی تبهکار حاکم بر ایران، مورد انتقاد واقع شده است اما از دید نگارنده نشان‌دهنده‌ی بلوغ فکری و خردمندی رضا پهلوی است. او با درک اینکه پرونده‌ی هواخواهان پادشاهی– برخلاف اسلامیون و چپگرایان- در این چهار دهه عاری از خشونت و جنایت بوده، سعی دارد تا این عدم سوء‌ پیشینه‌ی چهل ساله را برای دوران پس از جمهوری اسلامی هم حفظ کند. شک نیست که از خشونت چیزی جز خشونت زاییده نمی‌شود و ایران فردا بیش از هر چیز محتاج التیام زخم‌های حاصل از توحش دوران جمهوری اسلامی است. رضا پهلوی همچون باقی عقلای اپوزیسیون و دلسوزان واقعی ایران، نیک می‌داند که اجرای عدالت ارتباطی با خشونت‌ورزی ندارد.

او همچنین این گزاره‌ی مشهور را دوباره عنوان کرد که سوگند پادشاهی ایشان در سن بیست و یک سالگی، به این جهت بوده که به مردم ایران یادآوری کند که هر چند آنها به پادشاهی بی‌عنایت شده‌اند اما نهاد پادشاهی به مردم پشت نکرده است. برخی از افراد مسن و میانسال شاید به اهمیت تکرار این موضوع واقف نباشند و حتی تکرار این موضوع را بی‌وجه ارزیابی کنند اما اگر قدری بیشتر به طیف مخاطبان متنوع این مصاحبه بیاندیشیم، درخواهیم یافت که مخاطب اصلی این گفتار، جوانانی هستند که هیچ درک و خاطره‌ای از ماجراهای چند سال نخست پس از انقلاب ۵۷ ندارند و از اهمیت نمادین این حرکت بی‌خبر هستند.



شاهزاده‌ی اکنون میانسالِ ما، در میانه‌ی مصاحبه این نکته را هم روشن کرد که در موقع ادای سوگند پادشاهی، کم‌تجربه و بسیار جوان بوده و شرایط، تجربه و توانایی‌هایش در آن زمان به هیچ وجه قابل مقایسه با حال حاضر نیست. سپس اعلام کرد که اعتقادی الزامی و بی‌‌قید و شرط به هیچ کدام از دو گزینه‌ی سلطنت یا جمهوری ندارد بلکه باور دارد که محتوای حکومت واجد اهمیت است نه شکل آن. اینجاست که می‌توان انتظار داشت که بخشی از هواخواهان «سلطنت مطلقه» از شاهزاده دلخور شوند که چرا به عنوان نماد پادشاهی ایران، چنین ساده و بی‌قید و شرط از پافشاری بر «سلطنت‌طلبی» عقب کشیده و شکل حکومت را فرع بر محتوای آن دانسته است. پاسخ به این دوستان ساده است. رضا پهلوی در گذر زمان و با اندیشه و کسب تجربه دریافته است که سیاست عرصه‌ی بهره‌گیری از تمام امکانات است و تعصب آفتی است که فرصت‌ها را پیش از رسیدن، نابود می‌کند. هدف از سرنگونی جمهوری اسلامی رسیدنِ ایران به دموکراسی است نه ارضای نفس بخشی از اپوزیسیون.

اشاره‌ی وی به این حقیقت که تا همین یک سال پیش هنوز تفکر اصلاح‌طلبی و لاس زدن با اصلاح‌طلبان در میان مخالفین جمهوری اسلامی حاکم بود و این مانع بزرگی در راه تغییرات اساسی در ایران بود، نشان از درک و قضاوت درست رضا پهلوی از شرایط حاکم بر اپوزیسیون جمهوری اسلامی دارد. فهم این موضوع که جان به لب رسیدن بیشتر مردم ایران در مرحله نهایی و انفجاری است نیز نکته‌ای است که او همچون همه‌ی هوشیاران مقیم داخل و خارج کشور از آن سخن می‌گوید.

آنچه اما بیش از همه چیز مهم است، گذار مردم از استمرارطلبان و اقبال بخش جوان جامعه به پهلوی‌گرایی است. رضا پهلوی با درک این اقبال است که از ورود بازیگران جدید و امروزی به صحنه‌ی تغییرات سیاسی ایران حمایت می‌کند تا چهره‌های قدیمی و آلوده‌ی استمرارطلب امکان حضور در تغییرات پیش رو را نداشته باشند.


شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس خبری؛ واشنگتن ۲۲ ژوئن ۲۰۰۹
صاحب این صفحه‌کلید چندی پیش و در دو مقاله‌ی مرتبط («پهلوی‌گرایی، پشتوانه‌ی یک حزب فراگیر» و «تأملات بهنگام؛ پهلوی‌گرایی و یاری برون‌مرزی، دو کابوس استمرارطلبان») به تحلیل مفهوم «پهلوی‌گرایی» پرداخت و در بخش‌هایی از آن دو مقاله بر این نکته تأکید کرد که اقبال به پهلوی‌گرایی لزوما به معنی بازگشت سلطنت به ساختار سیاسی ایران نیست. اصول سازنده‌ی پهلوی‌گرایی، در هر ساختار سیاسی پیشرو قابل اِعمال است. به همین روش است که شاهزاده رضا پهلوی در این گفتگو منکر وجود خون پادشاهی در رگ‌هایش می‌شود و تلویحی خود را از شرّ ماجرای نطفه‌ی مقدس رها می‌کند. او ضمنا به این نکته اشاره می‌کند که: «… کیست که با جمهوریت مخالف باشد؟ در اساس شاید جمهوریخواه هم باشم. پدربزرگ من- رضاشاه که مردم می‌گویند روحت شاد- می‌خواست جمهوری به پا کند».

در اواخر گفتگو، رضا پهلوی به نقد بت‌سازی رایج در میان هواداران سلطنت می‌پردازد و به درستی بر این نکته انگشت می‌گذارد که فرهنگ بت‌سازی ما را بیچاره کرده است. در نهایت، او خاطر نشان می‌کند که مخالف این فرهنگ است زیرا آسیب اصلی به محمدرضاشاه از اینجا ناشی شد که از مقام پادشاه مشروطه به قدرت اجرایی کشور نزول پیدا کرد و اقدام به تصمیم‌گیری در همه‌ی امور خرد و کلان مملکت کرد. شاهزاده، آگاهانه خواهان اجتناب از این مخمصه است و برای همین به صراحت اعلام می‌کند به دنبال حکومت نیست و اعتقاد دارد که در آینده‌ی ایران نباید هیچ مقام مسئولِ غیرمنتخبی وجود داشته باشد.


تظاهرات دی‌ماه ۹۶
آنچه در بالا آمد از دید نگارنده نقاط قوت مصاحبه‌ی شاهزاده با برنامه‌ی «خط قرمز» بود. این گفتگو اما نکات قابل نقدی هم داشت که شاید مهمترین آنها بی‌توجهی رضا پهلوی به هسته‌ی اصلی هواداران اُرتدوکس و وفادار به سلطنت پهلوی است. از دید بسیاری از این خیل وفاداران، خون پادشاهی مسئله‌ای فرعی است و آنچه اصالت دارد موضوع میراث و وزن نام پهلوی است که شاهزاده رضا پهلوی مسئول نمایندگی آن است و هنوز بسیاری از ایرانیان در داخل کشور و برون‌مرز به آن از صمیم قلب باور دارند.

در میدان سیاست حیاتی‌ترین تدبیر یک سیاستمدار حفظ هواداران وفادار است. رضا پهلوی وارث یک میراث بزرگ است و طبیعتا اگر به او اقبالی وجود دارد به خاطر این میراث است نه فعالیت‌های شخصی‌اش. او از سرمایه‌ی همین میراث رشد کرده، درس خوانده و قدر دیده است وگرنه بدون این میراث او هم دست بالا یک تکنوکرات معمولی بود مانند هزاران نفر دیگر که همین الان در بنگاه‌های کوچک و بزرگ اقتصادی آمریکای شمالی حکم چرخ‌دنده‌های جایگزین‌پذیر را دارند.


تظاهرات دی‌ماه ۹۶
شاهزاده رضا پهلوی اما جایگزین‌پذیر نیست و به همین خاطر است که موقعیت او در شرایط فعلی منحصر به فرد است و تعارف‌بردار نیست. اینکه وی در این مصاحبه می‌گوید جوانان ایران به خاطر افکارم هوادار من هستند، حرف دقیقی نیست زیرا بدون پشتوانه‌ی میراث پهلوی، بسیاری از فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، افکاری چه بسا پیشروتر و دانشی به درجات بالاتر از ایشان دارند اما اقبالی از سوی جوانان ایران به آنها نمی‌شود.

از چشم‌انداز بسیاری از اهل نظر، وضعیت کنونی ایران به گونه‌ای است که در آینده‌ی نزدیک خطر فروپاشی همه‌جانبه‌ی کشور بسیار محتمل است. در این وضعیت، نیاز به رهبری مقبول و مطلع برای آینده‌ی ایران، بایستی نقطه‌ی کانونی همه‌ی تلاش‌ها برای نجات ایران باشد. بدون داشتن چنین رهبری، همه‌ی تلاش‌ها، رنج‌ها و مبارزات این چند دهه بر باد خواهد رفت و ایران در دام هرج و مرج و تجزیه خواهد افتاد. بر هر چهره‌ی مقبولی واجب است که در این شرایط پا به میدان بگذارد و از آبروی خود برای نجات کشور خرج کند. در این میانه بسیاری همچون نگارنده‌ی این سطور باور دارند که شاهزاده رضا پهلوی مناسب‌ترین گزینه برای جلوگیری از فروپاشی ایران است. شک نیست که بر اساس قانون اساسی مشروطه او وارث پادشاهی ایران است. این وراثت حتی اگر از نظر بسیاری حق اوست اما اگر نیک به آن اندیشیده شود، بیش از آن که حق باشد، تکلیف اوست.

موضوع آخر اینکه هر چند تلاش شاهزاده برای جذب همه‌ی مردم ایران ارزشمند و قابل درک است اما نباید از این نکته‌ی خردمندانه نیز غافل شد که معمولا کسی که بخواهد همه را راضی نگه دارد در آخر کار منفور همگان خواهد شد. نگارنده با توجه به خردی که در ایشان سراغ دارد، امید دارد که شاهزاده رضا پهلوی حقیقت را فدای وجاهت نخواهد کرد.

۱۳۹۷ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

محمدجواد ظریف؛ دروغگوترین عضو کابینه‌ی روحانی





 در پنج سال 1392 تا 1397 بیشترین دروغ‌های کابینه‌ی روحانی از محمدجواد ظریف شنیده شده است. البته این به معنای عدم دروغگویی دیگر اعضای کابینه نیست بلکه به دو علت مشخص رخ داده است: سفرهای خارجی ظریف و نشستن در برابر خبرنگاران خارجی که گاهی شمار معدودی از آنها سوالات سختی می‌پرسند و علت دیگر موضوع خبرساز برجام در چهار سال گذشته است.
محمد جواد ظریف مذاکره با دولت‌های اروپایی بر سر برنامه‌ی موشکی و مداخله‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی را دروغ خوانده است (تسنیم ۵ خرداد ۱۳۹۷). برای باور کردن این سخن باید به عادت وزیر خارجه‌ی دولت روحانی رجوع کرد. در دروغ بودن این سخنان فقط می‌توان به اعلام آمادگی رسمی‌جمهوری اسلامی برای مذاکره در مورد یمن اشاره کرد.

در پنج سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ بیشترین دروغ‌های کابینه‌ی روحانی از محمدجواد ظریف شنیده شده است. البته این به معنای عدم دروغگویی دیگر اعضای کابینه نیست بلکه به دو علت مشخص رخ داده است: سفرهای خارجی ظریف و نشستن در برابر خبرنگاران خارجی که گاهی شمار معدودی از آنها سوالات سختی می‌پرسند و وزیر خارجه در دوربین نگاه کرده و با پررویی تمام به جهانیان دروغ می‌گوید تا وفاداری‌اش به نظام را اثبات کند و مقامش را حفظ. علت دیگر موضوع خبرساز برجام در چهار سال گذشته است که برای پوشش آن در داخل و خارج مقامات وزرات خارجه تحت فشار بوده و در بسیاری از موارد برای گریز از این فشارها دروغ گفته‌اند. مقامات وزارت خارجه مدام دروغ می‌گویند تا اقدامات بیت و سپاه و روحانیت را ماله کشی کنند.

در این نوشته تعدادی از دروغ‌های ظریف را ذکر می‌کنم. محدود بودن فضای یک یادداشت البته موارد را محدود ساخته است گرچه همین یادداشت هم طولانی است. به این کاری که من در این نوشته انجام می‌دهم در عرف روزنامه نگاران می‌گویند فکت چکینگ (وارسی واقعیات)، کاری که رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور انجام نمی‌دهند (داخلی‌ها اجازه ندارند و اگر بکنند تنبیه می‌شوند). صدای امریکا و رادیو فردا و بی بی سی فارسی با د‌ ها میلیون دلار بودجه و صدها کارمند ایران‌ تبار یک برنامه‌ی اختصاصی در مورد وارسی  دروغگویی‌های مقامات جمهوری اسلامی ندارند. البته سایت بی بی سی فارسی دروغ‌های ترامپ را ذکر می‌کند اما کاری به دروغ‌های خامنه‌ای یا روحانی و ظریف ندارد.
داعش ساخته‌ی غربی‌هاست
ظریف می‌گوید: «غربی‌ها با همین مشکلات روبرو هستند که یک روز در اوکراین مشکل دارند و یک روز داعش را می‌سازند» (خبرگزاری مهر ۱ اسفند ۱۳۹۳)
این قلب واضح واقعیت یعنی ساخته شدن داعش به دست دولت‌های غربی از سوی مقامات دیگر نظامی‌و سیاسی جمهوری اسلامی هم مطرح شده است. شش واقعیت این سخن توطئه‌اندیشانه را نقض می‌کند:
۱٫هیچ شاهدی بر این مدعا وجود ندارد. دولت‌های غربی و نهادهای مدنی غربی در هیچ موردی چنین چیزی را تایید نکرده‌اند.
۲٫دولت‌های غربی از ابتدای شکل‌گیری داعش با خلافت اسلامی در جنگ رو در رو بوده‌اند؛ آنها در سه سال گذشته هزاران پرواز برای حمله به تاسیسات داعش داشته‌اند و نیروهای امریکایی به عنوان مستشار در عراق برای حمله به داعش حضور دارند.
۳٫داعش در چند سال گذشته ده‌ها عملیات علیه کشورهای غربی انجام داده و صدها شهروند غربی را کشته و زخمی‌کرده‌است.
۴٫اسلحه، مهمات و ماشین‌آلات غربی در دست داعش عمدتا غنائم به دست آمده توسط این گروه هستند و نه تجهیزاتی که دولت‌های غربی به آن فروخته یا هدیه داده باشند.
۵٫پرتاب مواد غذایی و دیگر کمک‌های اولیه در مناطق تحت نفوذ داعش ناشی از خطای انسانی بوده و هدف آنها کمک به آسیب دیدگان از جنگ بوده است.
۶٫عدم حمله به برخی از مراکز داعش توسط دولت اوباما با توجیهات زیست محیطی همراه بوده است و نه پشتیبانی از آن.
۷٫حتی سرسخت‌ترین مخالفان دولت‌های غربی در این کشورها چنین ادعایی را مطرح نکرده‌اند.
بدین ترتیب به همان دلایلی که داعش مخلوق غرب است داعش می‌تواند مخلوق خود جمهوری اسلامی باشد.

زندانی عقیدتی نداریم
ظریف در مصاحبه با چارلی رز در ۲۹ آوریل ۲۰۱۵ گفت که «ما در ایران کسی را به خاطر عقیده‌اش زندانی نمی‌کنیم.» ظریف با وقاحت تمام مخالفت اعضای مجلس با راه رفتن خود با وزیر خارجه‌ی امریکا را نشانه‌ی آزادی در کشور می‌خواند. (الف، ۱۹ بهمن ۱۳۹۳)
اما بنا به گزارش‌های ده‌ها سازمان حقوق بشری از جمله عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر و نهادهای حقوق بشری ایرانی و احکام دادگاه‌های متهمان عقیدتی و رسانه‌ای آنها صرفا به دلیل ابراز عقیده بازداشت و زندانی شده‌اند. ایرانیانی که به خاطر عقیده‌ی خود بازداشت شده‌اند در صدها شهادت‌نامه که در رسانه‌ها منتشر شده روایت خود را نقل کرده‌اند. ایران در برخی از سال‌ها بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران نام گرفته است. بخشی از زندانیان در ایران همواره اهل سنت، مسیحیان تبشیری، بهاییان، شیعیان نواندیش، درویشان و اهل حلقه‌های عرفانی جدید بوده‌اند که صرفا به دلیل عقیده و باور مذهبی خود زندانی شده‌اند. نهادهای حقوق بشری وابسته به سازمان ملل به خوبی این پرونده‌ها را مستند و مکتوب ساخته‌اند. سخن ظریف فقط در این صورت خلاف واقع نیست که بگوییم «در جمهوری اسلامی افراد تا وقتی عقایدشان را بیان نکرده و پنهان کرده باشند هزینه‌ای نمی‌پردازند و تنها پس از بیان عقیده‌ی ناهمرنگ زندانی می‌شوند.»
عدم اعدام محکومان سیاسی
محمدجواد ظریف در واکنش به سوال خبرنگار بی بی سی در باره محکومیت افراد به اعدام در ایران می‌گوید: «این اعدام‌ها مربوط به قاچاقچیان مواد مخدر است و ما به مقابله با این معضل افتخار می‌کنیم.» (ایسنا، ۱۶ بهمن ۱۳۹۳)
این سخن تنها بیانگر بخشی ازواقعیت است. بنا به گزارش نهادهای حقوق بشری در ایران تنها دو سوم محکومان به اعدام دارای پرونده‌های مرتبط با قاچاق مواد مخدر هستند. (حتی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه نه همه‌ی اعدام‌ها بلکه ۹۳ درصد آنها را به قاچاق مواد مخدر مرتبط می‌داند.) بقیه یا به قصاص نفس محکوم شده‌اند یا دارای پرونده‌ای عقیدتی و سیاسی هستند. در قوانین جمهوری اسلامی غیر از مرتکبان قتل و تجاوز جنسی و سرقت مسلحانه یعنی جرائم خشن، کسانی نیز که به مقدسان شیعه دشنام دهند، «جاسوسی» کنند، زنای محصنه یا با محارم انجام داده باشند، از اسلام برگشته و دین دیگری اختیار کنند، و روابط جنسی با همجنس داشته باشند به اعدام محکوم می‌شوند. اعدام در فقه شیعه صور متفاوتی مثل به دار کشیدن، سنگسار، و پرتاب از بلندی دارد که همه‌ی آنها اجرا می‌شده است. در حال حاضر حدود پنج هزار محکوم به اعدام در ایران تنها به خاطر جرائم مربوط به مواد مخدر منتظر اجرای حکم خود هستند. آمارهای موارد دیگر صدور حکم اعدام با جزئیات اعلام نشده است.
نمایشگاه  نفی هولوکاست دولتی نیست
محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی در مصاحبه‌ای با نشریه‌ی نیویورکر منتشر شده در ۲۵ آوریل ۲۰۱۶ گفته‌ است دولت این کشور هیچ کنترلی بر مسابقه‌های کاریکاتور هولوکاست ندارد و از آن حمایت هم نمی‌کند. او می‌گوید این نمایشگاه را گروهی غیردولتی برگزار می‌کند و سازمان غیردولتی‌ای که نمایشگاه را برگزار می‌کند «نیازی به مجوز» برای انجام آن ندارد و وزارت خارجه تنها قادر است روادید صادر کند.
در این سخن ظریف یک قلب واقعیت و یک خلط وجود دارد. واقعیت قلب شده این است که برگزاری هر مسابقه‌ی فرهنگی و هنری و هر نمایشگاهی در ایران نیاز به مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد و این نمایشگاه استثنا نیست. از جمله شرایط کسب آن نیز «توهین نکردن به اعتقادات و دیدگاه‌ها» از طریق «صوتی، تصویری، نقاشی یا کاریکاتور» است. این امر در شرایط اخذ مجوز برگزاری نمایشگاه فرهنگی در پورتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ذکر شده است.
خلط هم میان غیردولتی و حکومتی است. برگزارکنندگان نمایشگاه تحت مدیریت قوه‌ی مجریه نیستند (که در ایران گاه از آن با عنوان دولت یاد می‌شود) اما تحت نظر حکومت هستند که نهادهای نظامی‌و امنیتی و قضایی و تبلیغاتی را تحت نظر دارد. موسسه‌ی هنری و رسانه ای‌اوج و موسسه‌ی سرچشمه که نمایشگاه‌ها و مسابقات هولوکاست را برگزار کردند غیردولتی‌اند (دولت به معنای قوه‌ی مجریه) اما حکومتی‌اند به این معنا که بودجه‌ی هر دو موسسه توسط حکومت تامین می‌شود و مقامات این موسسات نیز توسط حکومت تعیین شده‌اند. آنها نه بخش خصوصی‌اند و نه نهادی مدنی مستقل از حکومت و دولت.
بنیاد علوی به دولت ایران وابسته نیست
محمدجواد ظریف گفته است: «بنیاد علوی نیویورک یک سازمان غیر وابسته به دولت ایران است. یک سازمان مستقل است که در ایالت نیویورک ثبت شده است… این یک موسسه غیرانتفاعی در واقع خیریه است که فعالیت‌های نوع دوستانه دارد.» (تسنیم ۱۰ خرداد ۱۳۹۶)
بنیاد علوی هم از نظر اموال، هم از لحاظ سازمان و هم از لحاظ نظام رفتاری و نگرش وابسته به حکومت ایران بوده است. اموال این سازمان اموال بنیاد پهلوی است که بعد از سقوط رژیم گذشته در اختیار حکومت کنونی ایران قرار گرفته است. اعضای هیئت امنای این بنیاد منصوبان ولی فقیه بوده‌اند. بنیاد علوی کارکردهای یک لابی و موسسه‌ی تامین مالی فعالیت‌های جمهوری اسلامی در ایالات متحده را دارا بوده است. کمک‌های این بنیاد به برخی موسسات خیریه در واقع پوششی برای فعالیت‌های دیگر این بنیاد مثل قاچاق مواد تحریمی‌به ایران بوده است. مجله فوربس در ۵ ژانویه ۲۰۰۹ به مشارکت‌های مالی ۲۵ تا ۵۰ هزار دلاری این بنیاد به بنیاد کلینتون در سال ۲۰۰۸ و کمک ۳۰ هزار دلاری در سال مالی منتهی به مارس ۲۰۰۶ اشاره می‌کند. این اطلاعات توسط بنیاد علوی تکذیب نشده است. مساجد و موسساتی که افراد نزدیک به خامنه‌ای در ایالات متحده اداره می‌کنند مثل دارالحکمه محمد علی الهی در میشیگان و مسجد امام علی در کویینز به عنوان پاتوق مقامات جمهوری اسلامی در نیویورک بخشی از منابع خود را از این بنیاد دریافت می‌کنند.
بنا به گفته‌ی رئیس بنیاد مستضعفان «تا کنون حدود ۴۰ هزار سند [بنیاد علوی] به ارزش ۶۰۰ میلیارد تومان به مردم مناطق محروم واگذار شده که ۹۹ درصد آن هبه از سوی مقام معظم رهبری بوده است.» (کیهان ۴ مرداد ۱۳۹۶) بنیادی که وابسته به حکومت جمهوری اسلامی نیست چگونه املاک آن توسط رهبر آن و به واسطه‌ی بنیاد مستضعفان به افراد واگذار می‌شود؟
در دوران ریاست محمد جعفر محلاتی برادر سفیر جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل بر این بنیاد، بنیاد علوی ۱٫۴ میلیون دلار به مسجد شیخ عمر عبدالرحمان کمک مالی کرد شیخی که نقشی محوری در بمب‌گذاری مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۳ داشت. دادستان فدرال نیویورک در سال ۲۰۰۹ بنیاد علوی را ویترین جمهوری اسلامی ایران و یک نهاد صوری معرفی کرد. ریاست این بنیاد را افراد نزدیک به مقامات مختلف ایرانی در سازمان ملل برعهده داشته‌اند.
باقر نمازی در زندان نیست
محمدجواد ظریف در مصاحبه با شبکه‌ی تلویزیونی سی بی اس در پاسخ به سوالی در مورد سرنوشت باقر نمازی ۸۰ ساله گفت: «ایشان پشت میله‌های زندان نیست اما ممنوع الخروج است.» (۱۹ ژوییه ۲۰۱۷)
 باقر نمازی در سال ۲۰۱۶ بر اساس اتهام همکاری با دولت متخاصم توسط قوه‌ی قضاییه جمهوری اسلامی به ده سال زندان محکوم شد. تلاش دولت امریکا، خانواده‌ی وی، سازمان‌های بین‌المللی و وکلای وی برای آزادی‌اش بی نتیجه مانده است. هیچ یک از مقامات قضایی یا نشریات این قوه تا زمان مصاحبه‌ی فوق در مورد آزادی وی از زندان خبری منتشر نکرده‌اند. هیچ یک از اعضای خانواده‌ی نمازی نیز از آزادی باقر نمازی تا زمان مصاحبه‌ی ظریف سخنی نگفته بودند. خانواده‌ی باقر و سیامک نمازی که وی نیز به ده سال زندان محکوم شده در آوریل ۲۰۱۷ از دولت ترامپ خواستند به آزادی آنها کمک کند. بابک نمازی پسر دیگر باقر نمازی آزادی پدرش را تا قبل از مصاحبه ظریف انکار کرده است. هم ظریف در مصاحبه در برابر پرسش مارگرت برنان در باب حصر خانگی باقر نمازی سکوت می‌کند و هم خانواده‌ی وی از این موضوع سخنی نگفته‌اند. اعلام این گونه اخبار مربوط به دسنگاه قضایی توسط مقامات اجرایی در حالی که همیشه این مقامات، دستگاه قضایی را مستقل معرفی می‌کنند غیرعادی و نامنتظر به نظر می‌آید.
منع ورود مسلمانان به امریکا
محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی پس از تایید بخشی از حکم حکومتی ترامپ در منع ورود موقت شهروندان شش کشور به ایالات متحده توسط دیوان عالی این کشور در شبکه اجتماعی توئیتر نوشت:«ممنوعیت ورود مسلمانان، آمریکا را امن نمی‌کند.» (۶ تیر ۱۳۹۶)
آقای ظریف در این سخن دچار سه تحریف و انکار واقعیات می‌شود. اول اینکه ممنوعیت، ممنوعیت ورود مسلمانان نیست بلکه تنها ممنوعیت ورود شهروندان شش کشوری است که حامی‌ تروریسم یعنی ایران یا محل رشد جنبش‌ها و دولت‌های تروریستی یعنی سوریه و عراق و سومالی و یمن و لیبی هستند و هیچ گونه همکاری امنیتی با ایالات متحده در بررسی پرونده‌ درخواست ویزا ندارند. موضوع دیگر خلط مسلمانان با اسلامگرایان در موضوع تروریسم و ممنوعیت ورورد به آمریکاست. این فرمان برای جلوگیری از ورود اسلامگرایان با گرایش‌های جهادی است و نه مسلمانان بطور کلی. تنها اسلامگرایان شیعه و سنی و نه همه‌ی مسلمانان از غرب متنفر و خواهان نابودی ایالات متحده و به طور کلی تمدن غربی هستند. و موضوع سوم انکار واقعیات غیرقابل تردید است. به عنوان مثال کشور ژاپن مهاجران مسلمان را که بخشی اندک از آنها اسلامگرا هستند یا بعدا به اسلامگرایان می‌پیوندند نمی‌پذیرد و هیچگونه عملیات تروریستی در این کشور توسط اسلامگرایان شیعه و سنی اتفاق نیفتاده است.
توئیت فارسی نداشته‌ام
محمدجواد ظریف می‌گوید: «توییتر در فضای دیپلماسی رسانه‌ای موثر است و برای رعایت مقررات ایران از توییتر فعلا به‌عنوان ابزار پیام‌رسانی، صرفا در سطح بین‌المللی استفاده کرده و به همین دلیل هم هیچگاه توییت فارسی نداشته‌ام.» (وبسایت رسمی‌دولت ۱۱ شهریور ۱۳۹۶)
ظریف نه تنها به زبان انگلیسی بلکه به زبان فارسی هم بارها توئیت کرده است. او در یکی از توئیت‌های فارسی‌اش نوروز را تبریک می‌گوید، در دیگری مردم را به مشارکت در انتخابات ۹۶ دعوت می‌کند، و در دیگری به سخنگویی مردم ایران به کشورهای غربی پیام می‌دهد (البته به فارسی) که میان فشار و توافق یکی را انتخاب کنند. ظریف نیز همانند دیگر مقامات جمهوری اسلامی مثل علی خامنه‌ای و حسن روحانی با این دوگانگی کنار آمده است که سایت‌هایی مثل فیس‌بوک و توئیتر برای مردم ایران فیلتر هستند اما این مقامات از آنها برای انتقال پیام‌های خود استفاده می‌کنند. پیام‌های این افراد به زبان فارسی نه متوجه به جامعه‌ی بین‌المللی بلکه متوجه به ایرانیان داخل و خارج کشور است. بر خلاف بیانیه‌های رسمی‌ پیام‌های مقامات در شبکه‌های اجتماعی به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شوند تا بتوانند مخاطب بین‌المللی داشته باشند.
همه‌ی ایرانیان سپاه پاسداران‌اند
محمدجواد ظریف پس از سخنرانی رئیس جمهور ترامپ در مورد راهبرد ایالات متحده در مورد ایران در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ در توئیت خود نوشت: «امروز همه‌ی ایرانیان از زن و مرد و پیر و جوان سپاه پاسداران هستند.»
 همه‌ی ایرانیان نمی‌توانند سپاه باشند حتی برای یک روز، چون سپاه و سازمان‌های تابعه‌ی آن مثل بسیج سازمان‌های نظامی‌اند و تک تک ایرانیان شهروند و منفردند. همه‌ی ایرانیان عضو سپاه و بسیج هم نیستند تا بگوییم سپاه یعنی ایرانیان. همه‌ی ایرانیان با نهاد، سیاست‌ها و باورها و آموزش‌ها و رفتارهای سپاه هم موافق نیستند تا بتوان میان این دو این‌همانی برقرار کرد. اصولا چگونه صدها هزار نفر که در چهار دهه‌ی گذشته توسط اعضای سپاه و بسیج مورد بازداشت، شکنجه، ضرب و شتم یا اذیت و آزار در خیابان قرار گرفته‌اند می‌توانند با سپاه یکی باشند؟ خانواده‌ی کسانی که توسط سپاه کشته شده‌اند چگونه می‌توانند این نهاد را از خود بدانند؟ هیچ تحقیق میدانی از نگرش مثبت اکثریت مردم ایران به سپاه هم حکایت نمی‌کند تا سخن فوق را به اکثریت مردم ایران حمل کنیم. محمدجواد ظریف در این اظهار نظر به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی چهار دهه تاریخ سپاه به عنوان یک سازمان سرکوب اصولا واقع نشده است. حتی اگر سپاه پاسداران در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ توسط ظریف خلق شده و هیچ تاریخی نداشته باشد باز کسانی هستند که با ایده‌ی این نهاد و مبانی و سازمان و سیاست‌های تعیین شده برای آن مخالف هستند و نمی‌توانند با آن یکی قلمداد شوند.
پایگاه نظامی‌در سوریه نداریم
محمدجواد ظریف در سفر به روسیه در پاسخ به سوالات خبرنگاران درباره وجود پایگاه‌های نظامی‌ایران در سوریه، گفت: «ما پایگاه‌ نظامی‌ در آنجا نداریم.» (فارس ۳۰ بهمن ۱۳۹۶)
همان روز سه تن از گزارشگران روزنامه نیویورک تایمز در مطلبی ۳۹ پایگاه دائمی ‌جمهوری اسلامی در سوریه را بر روی نقشه نشان دادند. نقشه‌ای که نیویورک تایمز در خصوص پایگاه‌های ایرانی در سوریه منتشر کرده شامل مراکز ستادی، تدارکاتی و فرماندهی، قرارگاه‌های راه‌اندازی پهپادها و مراکز آموزش نظامی‌ است. این نقشه شامل قرارگاه‌های موقتی که ایران در سوریه برپا می‌کند و برمی‌چیند نیست. پایگاه‌های دائمی‌عمدتا نزدیک به مرز اسرائیل هستند. به نوشته نیویورک تایمز در کنار آموزش ده‌ها هزار نیروی بومی‌ برای فعالیت‌هایی که حکومت ایران مد نظر دارد، این کشور فناوری‌های تازه مانند پهپادها، تجهیزات شنود و حتی تجهیزاتی برای حملات هوایی به این نیروها می‌دهد و خود نیز زیربنای انبارهای زیرزمینی نگاهداری سلاح را آماده می‌کند. ناظران بین‌المللی میزان نیروهای ایرانی، عراقی، لبنانی، افغانی و پاکستانی تحت فرماندهی سپاه قدس در سوریه را حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر ذکر کرده‌اند. این نیروها خانه‌ای ندارند تا به خانه‌ی خود بروند. با توجه به اعلام کشته شدن حدود دو هزار و زخمی‌شدن هشت هزار تن از نیروهای لشکرهای فاطمیون و زینبیون و کشته شدن حدود هزار تن از نیروهای حزب‌الله تا سال ۲۰۱۵ (فارن پالیسی ۹ ژوییه ۲۰۱۵)) رقم ذکر شده دور از واقعیت به نظر نمی‌آید.
به یمن اسلحه نداده‌ایم
محمدجواد ظریف در مورد ارسال موشک توسط ایران به حوثی‌های یمن می‌گوید: «ما این موضوع را به صراحت اعلام کرده‌ایم که این تسلیحات را در اختیار یمن قرار نداده‌ایم.» (ترجمه مصاحبه ظریف منتشر شده در خبر آنلاین ۲۰ اذر ۱۳۹۶)
 مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار به صراحت در یک سخنرانی در هیئت سید الشهدا در مورد جنگ حوثی‌ها با عربستان سعودی می‌گوید: «یک راه بیشتر نداشتند. بزنند نیروی هوایی عربستان را زمینگیر کنند. چه می‌خواست؟ موشک زمین به زمین. و این مطلبی است که ما فراوان داریم و اون بنده خداها نداشتند.» (به نقل از سایت خط ۵۷)