محدودیت و ممنوعیت برای نازیسم
نازیسم (National Socialism) خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم است. نازیسم به مجموعه ایدئولوژیهای حزب نازی اطلاق میشود. نازیسم را میتوان شکلی از فاشیسم دانست که نژادپرستی نیز به اصول آن افزوده شدهاست. یعنی ملی گرایی افراطی تا جایی که نژادپرستی هم بعنوان قانون در آن آمده باشد.
اینکه برتری نژادی چیست و آیا نژاد برتری وجود دارد یک بحث کارشناسی و البته نه چندان مبارک است. هر نژادی از انسانها ممکن است ضعفها و تواناییهایی داشته باشد و آنچه بعنوان ارزش انسانی قابل احترام است ، فرهنگ، سطح آموزش و نظم زندگی افراد است. اینکه ما اصالت خانوادگی داریم در فارسی بخصوص معنیش این نیست که از نژاد فلان هستیم؛ معنی اصالت خانوادگی خوشبختانه در فارسی بسیار انسانی تر از دیگر زبانهاست و نشان از گذشته درخشان انسانیت در ایران دارد. اصالت خانوادگی در ایران بیشتر به مفهوم فرهنگ و تربیت شخص باز می گردد و نه نژاد و قبیله .نژاد و قبیله و بطور خلاصه ژن انسانها بسیار به یکدیگر نزدیک است و بیشتر تفاوتهای انسانی در اثر آموزش و بخصوص تربیت دوران کودکی ایجاد می شود.
اینکه اینشتین یهودی یکی از نوابغ جهان است بیشتر بخاطر این است که متولد آلمان بود و نه متولد مکه در عربستان ( تأثیر محیط) . اگر اینشتین در مکه متولد می شد احتمالاً شتر سوار باهوشی بود و همین و بس. کسی انتظار نداشت که اینشتین متولد مکه نسبیت را کشف کند ، همانطور که آلبرت متولد آلمان چیزی از شتر سواری نمی دانست!
پس از جنگ جهانی دوم و کشته و نابود شدن میلیونها نفر بخاطر افکار مسموم نازیسم و فاشیسم ، اروپا تصمیم گرفت که این ایدئولژی خطرناک و انسانسوز را ممنوع نماید. آزادی بیان و عقیده تا جایی مبارک است که حیاط بشریت را به خطر نیاندازد و اگر عقیده ای باعث کشتار، تبعیض و نابودی بشریت شود البته مجامع بشری با آن مخالفت کرده و حتی ابراز آن را ممنوع و یا محدود می نمایند. آرم حزب نازی یا همان صلیب شکسته که ریشه در فرهنگ باستانی ایران و هند داشت هم از این ماجرا مستثنا نشد و این خورشید شماتیک چند هزارساله بعنوان نشانه ای از مرگ میلیونها نفر ممنوع گشت. فعالیت احزاب فاشیستی بسیار محدود گشت و جهانیان آموختند که “نژاد برتر” افسانه ای دروغین بود برای قدرت طلبی عده ای سودجو همانند هیتلر و موسیلینی.
سونامی اسلام در اروپا
پس از قدرت گرفتن کشورهای نفت خیز مسلمان و ایجاد هویت تازه ای یعنوان مهاجران مسلمان در اروپا شاید کسی باور نمی کرد که این مهاجران فراری از آتش اسلام ، خاکستر اسلام را با خود به غرب بیاورند و آتش آنرا در اروپا بازیافت نمایند!
اسلام و ورود آن به اروپا از چند جنبه قابل بررسی است.
یکم، اینکه مردم از همه جا بیخبر اروپا به مسلمانان روی خوش نشان دادند و با همه کاستی ها میزان نژادپرستی نسبت به مهاجران بسیار پایینتر از پیش از جنگ جهانی دوم بود. شاید غرب می خواست این را تمرین کند که نژادپرستی و فاشیسم عاقبت خوشی ندارد و می توان با مهاجران مسلمان همانند شهروندان عادی زندگی کرد. پیشرفت و ترقّی بسیاری از مهاجران خاورمیانه ای و افریقایی در اروپا نشان می دهد که امکانات غرب برای این افراد مناسب و عمدتاً برابر با اروپاییان بوده است.
دوم اینکه بسیاری از مهاجران مسلمان بسیاری حاضر نشدند که آزادی و فرهنگ دموکراتیک غرب را بپذیرند. مسجد ساختند، مدرسه اسلامی ساختند و به فرزندانشان عربی آموختند ؛ این پافشاری برخی مسلمانان مهاجر البته با حمایت دلارهای نفتی شیوخ خلیج فارس هم همراه بود . بسیاری از محله های شهرهای بزرگ اروپا به مسلمانان مهاجر اختصاص یافت و اگر به این محله ها یری بزنید تعجب خواهد کرد از اینکه مثلاً در قلب لندن و پاریس زبان عربی میان مسلمانان رواج دارد و گویی تکه ای از خاور میانه را با خود آورده اند!
سوم اینکه عکس العمل طبیعی مردم اروپا در برابر سونامی بنیادگرایی اسلامی بازگشت به نژادپرستی و حمایت از احزاب دست راستی بوده است. از آغاز سده بیست و یکم تا امروز ، می توان مشاهده کرد که روز بروز حمله به مهاجران مسلمان و تبعیض علیه ایشان در اروپا افزایش یافته است؛ علت این برخورد البته وقوع تجاوزها ، بزهکاریها و حملات تروریستی بدست مسلمانان است که حساسیتها نسبت به این طبقه تازه ی اروپا را افزایش داده است. پیچیدگی این ماجرا بسیار است چرا که در مدارس غربی به ایشان حقوق بشر و برابری را آموزش می دهند و در مدارس اسلامی به مهاجران نابرابری مؤمنان با کفار عین متن قرآن است! مردم اروپا با پدیده ای روبرو هستند که نه آشنایی کافی با خطر آنرا دارند و نه می دانند که با آن چه باید کرد! عکس العملهای احساسی در برابر مسلمانان مهاجر و نژادپرستی برخلاف آموزشهای فرهنگ غرب در حال افزایش است
مسأله و مشکل اسلام است و نه مسلمانان!
این مسلمانان مهاجر نیستند که مشکل ساز شده اند. مشکل اصلی از اسلام و تعالیم فاشیستی شریعت است. اسلام میان انسانها فرق گذاشته است. مطابق اسلام هرکس با تقواتر باشد برتر است. این یعنی آخوند محلّل محل می تواند از یک پزشک فداکار کافر برتر باشد ! این عین شریعت اسلام است. قرآن صراحتاً حقوق بشر را ” حقوق مؤمنان” و عمدتاً “حقوق مردان مؤمن” تعریف می کند. حتی زنان مؤمن بیشتر وظیفه دارند تا حق زندگی؛ کفّار و اهل کتاب که تکلیفشان مشخص است یا شمشیر و یا جزیه!
این احکام مکرّراً در قرآن آمده است. خرید و فروش برده و کنیز عین تعالیم قرآن و سنت پیامبر است. در اسلام حتی به ازدواج بعنوان یک معامله نگاه شده است و مرد در قبال پرداخت پول می تواند هر بلایی به سر زن فلک زده بیاورد. کسانی که با قانون مدنی جمهوری اسلامی آشنا هستند بخوبی می دانند که در شریعت اسلام زن بعنوان شریک زندگی نیست، بلکه یک کالای خریداری شده است که می توان آنرا در خانه محبوس نمود و هر بلایی خواست چون یک برده بسرش آورد! تکرار می کنم که این عین متن قرآن و سنت پیامبر است.
مسلمانان بیچاره البته خود هم نمی دانند که چه باید بکنند! از طرفی دوران زندگیشان از نوزادی با اسلام و تعالیم مسمومش همراه بوده و چون یک افیون اعتیادآور تمام مغزشان را اشغال کرده است و از طرفی می بینند که احکام قرآن و شریعت ضد انسانی و ضد بشری است! یک نازی ممکن است از نازیسم براحتی پشیمان شده و بازگردد ؛ چون نازیسم را از دو سالگی در مغزش فرو نکرده اند ولی یک مسلمان همزمان با رشد مغزش از دو سالگی با اسلام و تعالیم خطرناکش آشنا شده است، یعنی ترک اسلام برای یک مسلمانِ پشیمان بسیار بسیار سخت تر از ترک نازیسم برای یک نازی است!
غرب اگر واقعاً قصد دارد دچار هیولای اسلام نشود باید آموزش اسلام را بعنوان شریعت و قانون الهی محدود نماید. خطر اسلام از نازیسم بیشتر است ولی می بینیم که در کتابفروشیهای اروپا کتابهای اسلامی با انواع تعالیم ضد انسانی در حال فروشند ! آرم نازیسم ممنوع است ولی در هر کوچه و پس کوچه لندن و پاریس می توان آرم و نشانه اسلام و اسلامگرایی را دید! چگونه است که تبلیغات اسلامی با این حجم وسیع آزاد است؟ آیا دلارهای نفتی اعراب آنقدر شیرین است که باید آینده اروپا را بخاطر آن به خطر انداخت؟
جهان باید به این باور برسد که اگر هیتلر و افکارش خطرناک است ، محمّد و دینش خطرناکتر است.