موکراسی و آزادی بیان
ما ایرانیها در تحریف معانی و سفسطه دستی دراز داریم. مفهومی مانند دموکراسی بصورت نقل محفلهاست ولی هرگز این مفهوم را نمی خواهیم بلکه ایده و عقاید خام خود را بعنوان دموکراسی به یکدیگر معرفی می کنیم. از جمله گروهی از هموطنان عمدتا مذهبی ما پای می فشارند بر این نظر که در دموکراسی باید به عقاید یکدیگر احترام گذاشت. احترام به عقیده چیست؟ یعنی هر نوع طرز فکر و عقیده دیگران برای ما محترم باشد. آیا این دموکراسی است؟ هرگز! احترام به عقیده عین ترویج استبداد است. در دموکراسی هیچ عقیده ای پایدار نیست و همه چیز قابل نقد است. جامعه دموکرات جامعه ایست که در آن هیچ عقیده ای الزامی و پایدار نباشد. یعنی هر چیزی قابل نقد و حتی مسخره شدن باشد.
آزادی بیان محترم است. آزادی عقیده حق هر انسانی است ولی مطابق همین آزادی بیان ، هیچ عقیده ای بخودی خود محترم نیست هرچند که صاحب آن عقیده انسانی محترم است. بنابر این نقد و حتی مسخره کردن عقاید افراد نه تنها طبیعی یک جامعه دموکرات است بلکه مطابق آزادی اندیشه و بیان اندیشه ، جلوگیری از بیان دیگری یک ناهنجاری و جرم محسوب می شود! یعنی اگر کسی پاپ را مسخره کرد مهم نیست ولی اگر کسی خواست جلوی مسخره شدن پاپ را بگیرد ، این کار نادرست است!
البته درک موضوع بالا که یکی از ساده ترین مسایل روزمره جهان مدرن است ، برای بسیاری از ما ممکن نیست. ما همواره با تهدید نویسندگان و زندانیهای عقیدتی مواجه شده ایم. خود مردم ما هم با تهدید یکدیگر ، همواره از ابراز عقیده و نقد یکدیگر ترسیده اند. سکوت درباره کارهای نادرست و عقاید خنده آور یکدیگر ، چیزی است که بعنوان « احترام » تلقّی می شود. اما پس جایگاه پیشرفت و تغییر عقاید کجاست؟ مگر خود پیامبرانی مانند ابراهیم و محمد و موسی به عقاید دیگران احترام گذاشتند؟ و اگر قرار باشد که به عقاید دیگران احترام بگذاریم که بشر امروز هنوز باید در غار زندگی می کرد!
بنابر این احترام به انسان و مقام انسانیت شامل احترام به عقاید و تفکرات او نمی شود.
مبنایی برای تشخیص تقدس وجود ندارد
تقدّس چیست و چه متری برای تشخیص مقدّسات از خرافات وجود دارد؟ حقیقت این است که هر دینی برای خود مقدساتی دروغین و خرافی ساخته است. این مقدسات می تواند شامل سرزمین مقدس شود ، شخص مقدس شود و یا کتاب مقدس. صاحبان ادیان البته حیوان مقدس و درخت مقدس هم دارند. حتی گروهی آلت جنسی را مقدس می دانند.
حال با این همه مقدسات ادیان چه باید کرد؟ جالب است که خود دینداران ، ادیان دیگر و مقدسات یکدیگر را به سخره می گیرند و مثلا مسلمانان گاو پرستان را مسخره می کنند. ویا اینکه مسیح پسر خداست و برای رفع گناه ما آمده است همواره موضوع جوکها و کاریکاتورهاست. ایرادی هم ندارد ! چه ایرادی دارد که به مقدساتی که احمقانه می بینیم توهین کنیم؟ اگر این بتهای دروغین را نشکنیم که باید تا ابد بت پرست بوده باشیم!
چه مدرکی وجود دارد و چه چیز می تواند نشان دهد که سرزمین اسرائیل مقدس است؟ مکه مقدس است؟ گاو مقدس است؟ آب گنگ مقدس است؟ قران مقدس است ؟
هیچ مدرکی نیست. هرگز هم معجزه ای برای دینداران نازل نشد که بتوانند یکی از این مقدّسات دروغین را اثبات نمایند. نه ابابیلی جلوی تخریب مکرر کعبه را گرفته و نه آب گنگ جلوی یک سرماخوردگی را. بلکه برعکس! کعبه باعث مرگ و خفگی هزاران نفر شده و آب گنگ هم پر است از انگل و کثافت و بیماری!
آیا می توان در برابر عقاید خرافی و نادرست سکوت کرد؟
گروهی می گویند : هرکس به دین خود.
این درست! اما مگر این ما نیستیم که با عقایدمان باعث ترور و جنگ و عقب ماندگی خاورمیانه شده ایم؟ باید پرسید : آیا یک خدا نشناس و بی دین را سراغ دارید که گروه تروریستی تشکیل دهد و به خودش بمب ببندد تا بتواند بزور دیگران را هم هم عقیده خود کند؟ خیر !
اگر قرار است هر کس به دین خود باشد چرا حکومت اسلامی تشکیل می شود و در آن مذهب رسمی اسلام اعلام می شود؟ چه دلیلی دارد که در قوانین انسانی از اسلام سخن گفته شود و شرع اعراب ۱۴۰۰ سال پیش را بخواهند بزور در جهان امروز اجرا کنند؟زمانی که هر کس به دین خود باشد ، مسلمانان دیگر نمی توانند از اجرای شریعت سخن بگویند .
زمانیکه هر کس به دین خود باشد ، دیگر حکومت اسلامی و مذهب رسمی ایجاد نمی شود. بنابراین جمله ی « هر کس به دین خود » در عقاید مسلمانی نمی گنجد! از طرفی با سکوت کردن درباره خرافات و عقاید نادرست دیگران نتیجه چه می شود؟
نتیجه سکوت در برابر عقاید نادرست و خرافی همین است که ۱۴۰۰ سال مردم ایران با دروغ گفتن به خود و نسلهای آینده ، دین من درآوردی محمد را که با جنگ و زور وارد ایران شده بود را حفظ نموده اند! بخاطر مصالح و شرایط زمانه سکوت کردند و این دین ۱۴۰۰ سال است که حفظ شده است.
نتیجه سکوت در برابر عقاید خرافی این است که نظریه تکامل را در کتابهای درسی قرار نداده اند . فقط به این دلیل که عقاید مسلمانان و دیگر ادیان بر اساس مجسمه سازی خدا و دمیدن روح در مجسمه است! این همه مدرک و فسیل و هزاران برگ تحقیقات دو سده گذشته در برابر یک قصّه کودکانه کم آورده است و کسی را توان آن نیست که اعتراف کند و بگوید که :
« شاه لخت است مردم »