سوره ی جن
این سوره ی جن و آیات عجیب و غریبش که همه ی علم ستاره شناسی و روانشناسی را زیر سوأل برده هم دردسری شده است برای مسلمانان! از یک طرف می خواهند قرآن را یک کلام درست و استوار بدانند و بنامند و از طرفی خرافات اعراب جاهلی نمی گذارد!خرافاتی ناشی از ندانستن دلایل عوارض طبیعی نظیر باد و طوفان شن و شهاب و غیره در ۱۴۰۰ سال پیش! اما امروز دلیل طوفان شن و تنوره کشیدن “افریت” و یا دلیل مشاهده ی شهاب در آسمان بصورت علمی و مستدل بیان شده است و لازم نیست کسی برای این دلایل به سوره ی مبارک جن! مراجعه کند.تفکر رایگان است دوستان. خرج کردن کمی تفکر هم بد نیست! براستی جن و اعتقاد به نیروهای ماورایی چه دردی را از شما دوا کرده است؟ در این مقاله اما سعی داریم مضراتش را بگوییم.
هزاران سال خرافات ریشه در ندانستن
امروزه علم وقتی موضوعی را نداند و پرسشی برای علم پیش آید، دانشمندان واهمه ای ندارند که بگویند:”نمی دانیم”…. اما آخوندها و پیامبران و امامان که ادعا داشته اند “علم غیب ” دارند هرگز “نمی دانیم ” را نگفته اند و باید دلیل نزول سوره ی جن را هم همین دانست. اینکه جناب محمد سعی داشته است خرافات خود و اعراب را توضیح دهد.
اظهار فضل این علما(!) در شناختن دنیا و همه چیز چه تعداد احکام خرافی را که در زندگی مردمان برای هزاران سال وارد نکرده است؛ این باصطلاح علما در هر جا نخود هر آشی هستند و در احکام ازدواج و طلاق و ارث و جنگ و برخورد با اسرا و هرچه که خواست علما باشد نظر داده اند و بعنوان مثال احکام قرآن و شریعة اسلام است که بسیاری از مسلمانان همچنان بر این باورند که این احکام بدوی نظیر اعدام و قصاص ویا قطع دست سارق ، دردی را دوا می کند.
علم چراغ راه بشر
اما چند سده است که چراغ علم روشن گشته و ما را از دوران سیاهی سیطره ی دین بر تفکر انسان به روشنایی خرد و عقل برده است.علم هرگز مانند دین ادعای کامل بودن را نداشته است، اما این ادعا را داشته است که با تجربه ی انسان همخوانی دارد. این تفاوتی آشکار است چرا که عدم همخوانی تجربیات بشر با احکام بدوی ادیان یک تناقض و ترمز برای شناخت بشر از حال و آینده اش بود.
یک مثال ساده از این تناقض داستان معروف گالیله است و مثال دیگر تکامل داروین است. حتی امروز که نظریه داروین به اثبات رسیده است(داروین خود هم مذهبی بود و از این نتایج علمی گیج شده بود) و دیگر کسی نمی تواند هماهنگی ایجاد حیات را رد کند. امروز که کسی قادر نیست شباهت ژنتیک انسان با دیگر حیوانات را نادیده بگیرد و دلیل بسیاری از پرسشهای موجود نظیر داشتن انگشت پا و یا سینوس در صورت از طریق تکامل پاسخ داده شده است، در مدارس ایران (و بسیاری کشورها) خبری از کشف داروین نیست . بجای آن می توان داستان آدم وحوا را یافت! داستانی که بدرد کودکستان هم نمی خورد.
(چرا در عمر کوتاهی که داریم بدنبال کشف حقیقت دنیا نباشیم وبجای علم، تقلید از کتابهای دینی را بدون سندیت قبول کنیم؟ آیا خرد و دانش برزگترین نعمت ما نیست؟ چرا کودکان را اجبار کرده ایم؟)
آموزش دین به کودکان ، یک کار ظالمانه است
اگر کودکی سالهای رشد و تشکیل مغزش را با این افکار اجباری دین و القائات درون کتب مقدس بگذراند، آیا شخصیت او مستقل و آزاد خواهد شد؟. براستی آزادگی بشر که از حقوق اولیه اوست در آموزش اجباری دین به وی آن هم ژمانی که نمی داند این آسمان ریسمانها برای چیست ، کاری نادرست و غیر عادلانه نیست؟. این که پدر و مادر بزور بخواهند فرزندشان در دین یک کپی از خودشان شود، چیزی جز خود خواهی و حس مالکیت بر فرزند نیست؟. آیا حقوق فرزند در اینجا رعایت شده است؟. آیا بهتر نیست که او خود در سنین بالاتر راه خویش را برگزیند؟. این که مانند یک سرباز فرزندان خود را مجبور به اطاعت از عقاید خود کنیم،آیا عدالت است؟. آیا انسانی است؟!.
علاقه به ماورا و خرافات در ما
سالها از تاسیس اولین دانشگاه در ایران می گذرد و ایران بیشترین تعداد دانشجو را در منطقه دارد، اما چرا از این همه انسان تحصیل کرده باز درسد بالایی به جن و پری اعتقاد دارند؟. اگر آفریقا بود می گفتیم اینها عقب مانده اند و تمدنی نداشته اند. اگر ۵۰۰ سال پیش بود می گفتیم که اینها آگاهی نداشته اند ولی در سال ۲۰۱۴ چرا آقایان و خانمهای تحصیل کرده از جن و پری سخن می گویند؟.
گویا که علم ودانش بشری چیزی را در کشور های جهان سوم یافته است که غربیها بدنبالش بوده اند: نیروی ماورا! این ماورا و خرافات به آن جز مصیبت و بد بختی چه داشته است؟. چه بسیار زنانی که فریب دعانویس و رمال نخورده اند. چه نوامیس که بخاطر این شارلاتان ها آسیب نخورده است.گذشته به کنار …
نگارنده از نسل نوپای ایران و دیگر کشورهای باصطلاح متمدن در شگفت است، زیرا علاقه به ماوراء از یک سوی دکان گروهی از آقایان شده است که شفا می دهند و ماشین گم شده را پیدا می کنند و از سوی دیگر گروهی که شک در دین کرده اند و دروغهای دین ایشان را بفکر واداشته است، با دست یازیدن به این داستانها و خرافات، و همچنین چاشنی کردن نیمچه اطلاعات علمی خود سعی دارند این خرافات را علمی جلوه دهند . این سعی عبث و بیهوده آنان، تنها برای آن است که شک و تردیدی را که در سینه دارند به آرامشی هرچند موقت و دروغین برسانند!.
ماجرای کشور آذربایجان
ریشه ی مشترک کشور آذربایجان که روزگاری گهواره تمدن ایرانی بود و شعرایی نظیر شروانی و گنجوی از آن دیار آمده اند با ایران ما را بر آن می دارد که بیشتر درباره ی این همسایه ی آشنا اندیشه کنیم. همسایه ای که خود را جزو اروپا می داند و سعی دارد همه ی ریشه های ایرانی خود را بسرعت پاک کند. اخیرا در فضای اینترنت تصاویری پخش شد که دو پرسش عمده را بوجود می آورد:
۱) چگونه دولت و مردم آذربایجان اجازه داده اند که کسی بعنوان جن گیر و با ابزار کبریت (!) این جن زده را درمان کند؟. این روش درمانی کشف کیست؟.
۲) حقوق انسانی فردی که بعنوان انسان جن زده نمایش داده می شود و ممکن است واقعا دچار یک بیماری باشد کجاست؟. و اگر گروهی بقصد سوء استفاده از او و با فریبش این تصاویر را ایجاد کرده باشند،چرا کسی بدنبال نجاتش نبوده است؟.
نمونه مشابه در گذشته که منجر به مرگ یک انسان شد
در دوران سیاه اروپا هزاران زن را به جرم شیطانی بودن(؟) آتش زدند و کشتند. این داستان جن گیری و کشتن انسانهای بی گناه به بهانه ی جن زدگی جه بسیار که به سر هر خانواده ای آمده باشد و کسی را قربانی کرده باشند. سوزاندن انسانهای مثلا جن زده (که مثلا صرع داشتند) بوسیله کلیسا و کشیشان انجام می شد و امروز کلیسا باید بخاطر این اشتباه نابخشودنی از بشریت عذرخواهی کند.
آنالیزمیشل دختری آلمانی بود متولد ۱۹۵۲ در خانواده ای بشدت مذهبی و خودش نیز در بین همکلاسیها بعنوان بشدت مذهبی شناخته می شد.او همواره به کلیسا می رفت اما پس از بلوغ دچار حملات صرع شد.که در ۱۹۷۰ دچار حمله عصبی شدید شد و در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت. البته موازی با این مساله او درس می خواند و در ۱۹۷۳ از کالج فارغ التحصیل شد.او از دوقطبی و دو شخصیتی هم رنج می برد و ادعا داشت که ندایی او را نفرین می کند که برای افراد دارای مشکل دوقطبی چیز عجیبی نیست.
در نهایت اما پدر و مادر مذهبی وی که بر این اعتقاد بودند که بیماری عصبی دختر ناشی از جن زدگی است ، با کسب اجازه از اسقف کاتولیک او را به دو کشیش باصطلاح متخصص(!) در امور اجنه سپردند. داروهای آنالیز میشل قطع شد و حالش رو به وخامت گرایید و روز بروز بد تر شد.(بیماری اسکیزوفرنی)
پس از ۶۷ جلسه ی جن گیری که حال دختر ۲۴ ساله را به جنون کامل رسانید او در یک حمله ی عصبی صرع درگذشت. درحالیکه تنها ۳۰ کیلوگرم وزن داشت.
مقصر در گذشت این دختر کیست؟
پدر و مادر مذهبیش که منشاء بیماری را جن می دانستند؟. خود او که خرافات القا شده از طرف والدین را پذیرفته بود؟. دوکشیش که مو به مو مراسم مذهبی را پیاده کرده بودند؟. مقصر این قتل کیست؟. حتما اجنّه! البته کلیسا و پدر و مادر این دختر هرگز زیر بار این واقعه نرفتند و بر ادعای خرافیشان پایفشاری کردند.
سخن پایانی با شما
گرامیان.مسلمانید و یا مسیحی و یا هر دین دیگر برای ما محترم است و کاری بدان نیست.ولی کمی اندیشه وخرد را در زندگی بکار بردن رایگان است.تفکر رایگان است و بد نیست گاهی هم از مغز خویش استفاده کنیم. هر چرند و پرندی چون جن زدگی را باور نکنیم و کار را بجایی نرسانیم که منجر به قتل فردی شود. بیهوده وقت و پول خود را برای یک عده مفت خور که دکان زده اند هدر ندهیم. حال این دکان چه به اسم دین باشد و چه بنام عرفان و کرامات. گول این یاوه ها را خوردن و خود را مضحکه کردن ،جز بی آبروی برای فرهنگ و تمدّن ایران چه خواهد داشت؟.