۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه
حسین بن علی، قاتلی که از بی خردی مردم فرهنگ باخته، اسطوره شد
ملّتی که فرهنگ و تاریخ خود را از یاد ببرد و از قاتلان و دزدان سرزمینش، قهرمان و اسطوره بسازد و در سالرزو کشته شدن یکی از کسانی که دستش تا به زیر گردن، به خون اجدادشان آلوده است، بر سر و صورت بزند و گل بر سر خود بمالد و عزاداری کند، به راستی که شایسته ی حکومت دیکتاتوری و خونخواری صد ها بار بد تر از رژیم کنونی است.
بارها گفته ایم، باز هم اعلام می کنیم تا زمانی که ایرانی، هویت از دست رفته اش را پس نگیرد، و به اصل خویش باز نگردد، آخوند بر ما سوار خواهد بود.
چرا که حربه و روش آخوند استفاده از خرافات و تقدسات دروغین اسلام است و چه کسی می تواند در مهمل بافی به جنگ آخوند برود؟. آن ها سالیان درازی درس فقه می خوانند تا تقدس زایی کنند. آن ها پول می گیرند تا مزخرف ببافند و وظیفه ی ملّی ما روشنگری و بر ملا کردن دروغ های این جماعت مفت خور و تن پرور است.
هر ساله به مدّت ده روز بیشتر ایرانیان، برای کسی که سرزمین مادری اشان را غارت کرده و گردن پدرانشان را زده و نوامیس شان را به زور شمشیر با خود برده و به کنیزی و روسپیگری وادار نموده است، عزاداری می کنند و سینه و زنجیر و قمه می زنند که فرمانده ی لشگر خونخوار اسلام که بسیاری از مردمان بی گناه ایرانی را از دم تیغ گذرانده است، در آن روزها توسط فامیل خود، یزید، بر سر تصاحب قدرت، به قتل رسیده است.
به راستی ما چه ملّت فرهنگ باخته و جهل زده ای هستیم؟!. در کجای دنیا کسی برای قاتلین اجداد و ویران کنندگان سرزمینش عزاداری می کند که ما همچین عمل بیهوده و شرم آوری را انجام می دهیم؟.
آیا مردمان هند، روز درگذشت نادر شاه افشار را روز عزای ملّی اعلام می کنند که ما روز کشته شدن حسین ابن علی را روز گریه و زاری و ماتم کرده ایم؟. آیا یهودیان جهان روز خودکشی هیتلر را به سوگواری می نشینند که ما باید برای حسین، یا علی عزاداری کنیم؟!.
ما باید در چنین روزهایی جشن بگیریم و پایکوبی کنیم که قاتل ایرانیان، تاوان قتل مردمان بی گناه ایران را پس داده و کشته شده است.
حال توجه شما خوانندگان گرامی را، به یک رخداد تاریخی و جنایت فراموش نشدنی علیه ایرانیان، که متاسفانه نام اسطوره ی شیعیان ایران در میانشان می درخشد، جلب می کنم.
در تاریخ طبری، جنایتی که علیه مردم گرگان صورت گرفته است، بدین صورت به نگارش در آمده است:
“سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند.
لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند.
یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد.
“سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.
در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).
تا کنون هیچ منبع و ماخذ و سند معتبری از طرف دوستان مسلمان و شیعه دال بر رد این جنایت و حضور نداشتن حسین ابن علی و حسن ابن علی در آن کشتار، ارائه نشده است ولی تحلیل های بسیاری از سر تعصب و برای ماله کشی بر این جنایت تاریخی نوشته شده که حتّی ارزش تامّل کردن نیز ندارند.
برای دوستانی که ادّعا دارند طبری با خاندان علی مشکل شخصی داشته است و سعی کرده که چهره ی آنان را به دروغ مخدوش کند، چند منبع دیگر را که صحت و درستی این اتّفاق ناگوار را تایید می کنند را نیز، در پایین یادآور می شوم.” فتوح البلدان نوشته احمد ابن یحیی بلاذری صفحه ۳۰۳:
عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند.
هر دو نفر حرکت کردند. عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن وحسین هر دو بودند.”
“فتوح البلدان نوشته ابن فقیهصفحه ۱۵۲ : مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سال ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت٬ اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و طبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند.
در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این یورش، امام حسن و امام حسین ( فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند.”
” زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم آورده است:
در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش (عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب (سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد.
دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.
این نیروی تازه نفس بحدود طبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است. سعید هیأتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند.
این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه های کوه پیکر قلعه را داد.
هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند.
سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه ای که قبلا طرح ریزی کرده بودند دستور داد بی درنگ نقاط بلند و سخت قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را خلع سلاح نمایند.
فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت٬ بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت،کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد.
دوستان این ها حقایقی تلخ و غیر قابل انکار است، حال به وجدان خود رجوع کنید و بیاندیشید که چگونه شما به ستایش چنین جنایتکاری که آنچنان وحشیانه مردمان گرگان و شمال ایران را، به خاک و خون کشیده است، می پردازید؟ پس چه بلایی بر سر حس میهن پرستی و عرق ملّی تان آمده است؟.
در پایان حدیثی از حسین ابن علی را می نویسم، گر چه قلمم شرم دارد از بیان دوباره ی این توهین آشکار ولی نیک می دانم که شما نیز از ماهیت ضد ایرانی این تازی زادگان با خبر شوید.
حسین بن علی امام سوم شیعیان خود میگوید: « ما از تبار قریش هستیم و هوا خواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.
ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد٫ زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
(سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار صفحه ۱۶۴ ٫ حاج شیخ عباس قومی)
به راستی که شیعیان و مدافعان اسلام ناب محمدی پس از خواندن این حدیث، باید شرم کرده و از کردار و رفتار و مسلک خویش روی گردانند، البته اگر اندکی انسانیت و غیرت و شرف داشته باشند.
۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه
مبارزه با خرافات دینی وظیفه هر ایرانی
ما با هیچ یک از باورهای دینی مخالفتی نداریم و به هم میهنان خود حق می دهیم که به دلخواه خود به آنچه می خواهند اعتقاد و باور داشته باشند. ولی نمی توانیم بپذیریم که اینگونه باورها که هیچکدام جنبه عقلی و علمی ندارند، بخواهد بر افکار و اندیشه مردم اثر داشته، و هزینه ای بر بودجه مملکت تحمیل گردد. ما بنا به یادواره فارسی؛ « به سنگ هم احترام می گذاریم تا زمانی که آن سنگ به سوی ما نشانه نرود». ان چنان که مملکت ما از دیگر ادیان چون زردشتی، کلیمی، مسیحی، و بهایی تا کنون کمترین زیانی ندیده، و از بیت المال در راه تبلیغ و برگزاری آنان هزینه ای نشده، ما رفتاری جز احترام گذاشتن نسبت بدانان نداشته ایم.
از آنچه گفته شد، آنان که به دنبال اعتقاد و باور خاصی هستند، نمی توانند و اجازه ندارند نخست از بودجه ملت و بیت المال در راه هدف های تبلیغاتی خود هزینه نمایند. دیگر این که اجازه تبلیغ در اجتماع و بیرون از خانه را نخواهند داشت. رژیم اسلامی از سه دهه پیش تا کنون با صرف بیت المال و درآمدهایی که به همه ملت تعلق دارد، به گسترش و پخش خرافات پرداخته، و نه تنها ملتی را از خدمات اجتماعی و فرهنگی محروم کرده، بلکه سرپوشی بر روی اندیشه و خرد مردم گذاشته است.
دوران قاجاریه پس از دوران صفویه از دوران تاریک و غم انگیز تاریخ ایران بوده است. زیرا شاهان خردباخته و بی سواد این دو دودمان، سیاست و اقتصاد مملکت را در پای آخوند بی وجدان و ضد ایرانی به نابودی کشاندند. نه تنها کشورمان بخش بسیار بزرگ خود را به دلیل دخالت آخوند در دوران قاجاریه از دست داد. بلکه از دید سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی، در پایین ترین وضعیت موجودی خود قرار گرفت.
گو این که دوران شاهان پهلوی دوره بازنگری به تاریخ، و شاید بتوان گفت دوران نیمه رنسانس ایران بود، ولی بازهم خیانت آخوند و آخوندنماهایی چون جلال آل احمد، و علی شریعتی، باردیگر خاکستر سیاهی را بر قامت ایران و ایرانی پوشاند، و چندین دهه و شاید هم نزدیک به صد سال کشورمان را به عقب راند.
اکنون، آخوند بی وجدان، بی شرافت، و دشمن ایران و ایرانی، نه تنها تاریخ، فرهنگ، آیین، و افتخارات گذشته ما را به بازی گرفته و بر آن سرپوش گذاشته است، بلکه با هزینه کردن بودجه و در آمد مملکت، هزاران بسیجی لات و هرزه و بیکاره، چاقوکشان و آدم کشان میدان های جنوب شهر، و مزدوران عرب ضد ایرانی را به خدمت گرفته و در برابر هرگونه اعتراض و انتقاد ملت دربند قرار داده است.
آخوندها، این جانوران درنده و بی فرهنگ، یک مشت مزخرفات و خرافات مذهبی مانند امامان و امامزاده ها، و برگزاری سوگواری مرگ آنان را در رأس سیاست و عملکرد خود قرار داده اند، و از بام تا شام با بهره گیری از رسانه های کشور، گوشها و مغزها را انباشته با این خرافات می کنند.
به عنوان نمونه موضوع به درک واصل شدن امام نقی که به عنوان گدای سامره در تاریخ ها از او یاد شده، چه هزینه های میلیون دلاری بابت بزرگ جلوه دادن این تازی دشمن ایران و ایرانی از جیب ملت خارج شده است. اینجاست که ما با هرگونه هزینه کردن رژیم مخالفیم و تا می توانیم با آن می جنگیم. مردم می توانند از مال و اندوخته خود، آنهم در خانه هایشان هرگونه مراسمی بخواهند برای این جانوران تازی برگزار کنند، ولی نه از بودجه و مال ملت.
ما به علی خامنه ای جنایتکار هوشدار می دهیم که روز انتقام نزدیک است. هر سربالایی سرپایینی و سرنگونی هم خواهد داشت. بهتر است خامنه ای و همکاران جنایتکارش اعم از آخوند، بسیجی و سپاهی، پیامد و عاقبت کار قذافی و صدام را در پیش چشم خود داشته باشند. سر نوشت آنان و بشارالاسد هم جنایتکار سوریه ای اشان نیز بهتر نخواهد بود.
نهایت این که در آینده ای نه چندان دور، جوانان ایران که بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می دهند، یکباره و با هم بلند شده، دمار از هرآخوند و آخوند مرام است در می آورند. نگارنده یقین دارد که در آینده ای بسیار نزدیک، یک آخوند، طلبه، و حتی زنان و فرزندان آنان جان سالم به در نخواهند برد.
بی تردید در آن روز ملت ایران وجود نحس آخوند، آخوند نژاد، و فرزند و خانواده آخوند را از روی زمین پاک خواهد کرد. ما آن روز را روبروی خود می بینم. اگر آخوند کور و مست قدرت و مقام شده، ولی بداند که تا کنون با دست خود گورخود و خانواده اش را کنده، و هیچ قدرتی نخواهد توانست او را نجات دهد.
اشتراک در:
پستها (Atom)