۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

قرآن دستور به کشتن کفار میدهد


آیات قران به دو دسته تقسیم میشوند, آیاتی که در مکه بیان شده اند و آیاتی که در مدنیه پیامبر اسلام آنها را بیان نموده .
در آیات مکی همواره صحبت از ترحم و انسانیت است , زیرا اسلام در آن هنگام زیر فشار مردمی بسر میبرد که پذیریش ایده ی جدید برایشان مشکل بود , اما آیاتی که در مدینه بیان شده اند در آنها حرف از جنگ و کشتن غیر مسلمانان است, زیرا در مدینه مردم اسلام را پذیرفته بودند و پیامبر اسلام احساس قدرت بیشتری میکرد؛
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (فتح/29) محمد فرستاده‌ی الله است و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير , با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مى‏بينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت آنان بر اثر سجود در چهره‏هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون کاشته ای است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از آنان كافران را به خشم دراندازد الله به كسانى از آنان كه ايمان آورده و عمل صالح كرده‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‏است.

در این آیه بیان میکند که مسلمانان به همدیگر رحم میکنند و با کفار بسیار سختگیند.
همانگونه که ملاحظه میشود، قرآن کلمه ی اشداء را در مقابل رحماء آورده , پس اگر معنای رحماء رحم کردن باشد، معنای اشداء بیرحم بودن است.

زمان بیان این آیه دقیقا پیش از فتح مکه و زمانی است که مسلمانان خود را قوی میدیند؛
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران/195) پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد من عمل هيچ صاحب عملى از شما(مسلمانان) را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمى‏كنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه‏هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و کشتار کردند(جنگیدند) و كشته شده‏اند بديهايشان را از آنان مى‏زدايم و آنان را در باغهايى كه از زير آن نهرها روان است درمى‏آورم پاداشى است از جانب الله و پاداش نيكو نزد الله است.
این آیه باز در مدنیه نازل شده و به مسلمانان یادآوری مینماید که اگر شما کشته شدید و یا کشتید , این کشتار سبب تکفیر گناهان شما میشود.

قران بیان مینماید که؛
"وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ "(بقره/193) و بجنگید (با)آنان تا ديگر فتنه‏اى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست"
در این آیه قرآن میگوید که تجاوز جز بر ظالمان روا نیست؛ اما ظالم از دید قرآن کیست؟
در آیات گوناگونی قرآن شرک را ظلم میداند و مشرک در حقیقت ظالم است؛
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان /13) و هنگامیکه لقمان به پسرش كه پندش مى‏داد گفت فرزندم به الله شرك مياور، چرا كه شرك ظلم بزرگى است‏.
پس در اینجا منظور از ظلم همان شریک قرار دادن الله از طرف مشرکان در عبادت است ।
مشرک کسی است که الله با کسانی دیگر میخواند ।
قرآن از مسلمانان میخواهد که هنگام دعا , کسی دیگر را همراه او صدا نزنید؛
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (جن/18) و مسجدها خاص الله است(بهترین مکان برای دعا مسجد است)، پس هیچکس را همراه الله صدا نزنید.
و در آیات بعدی این کار را شرک میداند ।
لذا مشرکان چون ظالم هستند، پس از نظر قرآن باید کشته شوند و این آیه هم در مدینه بیان شده ।

قرآن یکی از راه های نزدیکی به الله را کشتن در راه او میداند؛
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ بقره/244) در راه الله بجنگید(کشتار کنید) و بدانيد كه الله شنواى داناست‏ ।
و در (آل عمران/167)
این آیه باز در مدینه نازل شده است.
در آیه ی 28 سوره ی توبه الله مشرکین را نجس میشمارد که حق نزدیک شدن یه مسجد الحرام را ندارند؛
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم "(توبه/28 ) اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از [ركود تجارت و] تنگدستى مى‏ترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
‏ در آیه ی بعدی همین سوره بیان میشود که تمام کسانیکه به دین الله ایمان نمی آورند را بکشید مگر اینکه به شما جزیه بدهند؛
"قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29 )و کسانیکه از اهل كتابى(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشته ی الله و پيامبرش را حرام نمى‏گيرند و دين حق نمى‏ورزند، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.

اما این جزیه دادن شامل کدامین گروه میگردد؟
یهودیان و مسیحیان مگر الله را قبول ندارند , مگر قرآن از پیامبرانسشان با نیکی یاد نمیکند , اگر اینگونه است پس چرا اگر جزیه ندادند باید کشته شوند قرآن در دنباله ی آیه دلیل این کار را میگوید؛
" وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ" (توبه/30)و يهوديان مى‏گويند عزير پسر الله و مسيحيان مى‏گويند مسيح پسر الله، اين سخنى است كه به زبان مى‏آورند و به سخن كافران پيشين تشبه مى‏جويند، الله (باید) آنها را بکشد که چگونه به بیراهه میروند.
طبق این آیه یهودیان و مسیحیان را به این دلیل که یکی عزیر را و دیگری عیسی را پسر الله میدانند در زمره ی مشرکانند ولی به مسلمانان میگوید که میتوانید آنها را نکشید و از آنها جزیه بگیرید و این بدان معناست که اگر جزیه نداند باید آنها را بکشید।تمام این آیات در مدینه بیان شده اند।

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123)اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد (با) كافرانى كه مجاور شما هستند بجنگید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان است.
این آیه باز در مدینه بیان شده که لازم به توضیح اضافی در آن نمیبینم।

الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا (نساء/76) كسانى كه ايمان آورده‏اند در راه الله می‌جنگند (کشتار میکنند) و كسانى كه كافر شده‏اند در راه طاغوت می‌جنگند (کشتار میکنند) پس (با) ياران شيطان را بجنگید كه نيرنگ شيطان ضعيف است।
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ(محمد/4) پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامیکه آنان را از پاى درآورديد پس (اسیران) را امحکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است (امر الله) و اگر الله مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى تا برخى از شما را به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شده‏اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى‏كند.

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

الله و آفرینش آدم



در باره ادعای آفرینش جهان هستی از سوی الله
آیه های 30 تا37 سوره دوم (البقره) چنین میگوید
بیاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت . گفتند پروردگارا آیا کسانی خوا هی گماشت که در زمین فساد کنند و خونها ریزند و حال آنکه ما خود تورا تسبیح وتقدیس می کنیم .

الله فرمود من چیزی از اسرار خلقت بشری میدانم که شما نمیدانید آیه(31) وخدای عا لم همه اسماء رابه آدم تعلیم داد وآنگاه حقایق اسماء را درنظر فرشتگان پدید آورد وفرموداگر شما در دعوی خودصادقید اسماء اینان رابیان کنیدآیه(32) فرشتگان عرضه دا شتند ای الله پاک ومنزه ما نمیدا نیم جز آنچه تو خود بما تعلیم فرمودی توئی دانا وحکیم آیه(33)

الله فرمود ای آدم ملائکه را به حقایق این اسماءآگاه ساز چون آنان را آگاه ساخت الله فرمود ای فرشتگان اکنون دانستید که من بر غیب آسمانها وزمین دانا وبر آنچه آشکارا وپنهان دارید آگاهم آیه 34)وچون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند همه سجده کردند مگرشیطان که اِبا وتکبر ورزید واز فرقه کافران گردید (35) وگفتیم ای آدم تو با جفت خود دربهشت جایگزین ودرآنجا از هر نعمت که بخواهید بی هیچ زحمت ورنج برخوردارشوید ولی به این درخت (گندم یاسیب) نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بودآیه(36)

پس شیطان آدم را به لغزش افکند تا از آن درخت خوردند وبدین عصیان آنان را از آن مقام بیرون آورد پس گفتیم که از بهشت فرود آئید که برخی از شما برخی را دشمنید وشما را در زمین تا روز مرگ قرار وآرامگاه خواهد بود آیه(37 )

پس آدم از الله خود کلماتی آموخت که موجب پذیرفتن توبه او گردید زیرا الله مهربان وتوبه پذیر است آیه(38)

مهر ورزیده به ژرفی بنگرید .نخستین سخن فرشتگان با ا لله اینست که میگویند آدم را میافرین ما خود تورا تسبیح وتقدیس میکنیم . این گفته نشان دهنده اینست که آرمان ا لله از آفریدن آدم همانگونه که درنخستین روز آغاز آفرینش جهان هستی آمده درآیه(11) از سوره چهل ویکم(سجده ? فصلت) گفته است (چه به شوق ورغبت ویا به جبروکراهت) باید مرا تسبیح و تقدیس کنید چیز دیگری جز این نبوده است .

دوم- درحالیکه هنوز سخن از آفرینش آدم درمیان الله وفرشتگان بود . ناگهان سروکله آدم پیداشد پیش از آنکه آفریده شده باشد . والله همه اسماء را هم به او آموخت .

در اینجا نه تنها آفریدن آدم ناروشن است . روشن نیست شیطان وفرشتگان راکی وچگونه آفرید ه بود ؟

سوم- با اینکه کوچکترین سخنی از آفریدن جفت آدم به میان نیامده بود درآیه سی و پنجم همین سوره(بقره) میگوید . وگفتیم ای آدم تو باجفت خود در بهشت جایگزین . آیات این سوره دوگانگی چشمگیری داردبا آیات سوره چهل ویکم(سجده- فصلت)که درآیه های 9و10و11- آن چنین میگوید .

ای رسول مشرکان رابگو که شما به ا لله که زمین را در دوروز بیافرید کافر میشوید ؟ آیه 9 قوت وارزاقاهل زمین را درچهار روز مقدر فرمود وروزی طلبان را یکسان در کسب روزی خود گردانیدآیه 10 وآنگاه به خلقت آسمان توجه کامل فرمود آیه (11) . چند نفر آفرید ودرباره روزی پس از چهار روز آنان چه اندیشید سخنی به میان نیامده است ؟

الله برابر اعتراف خود . در این نخستین روز آفرینش جهان هستی به هیچ روی سخن از آفریدن آدم وحوا وفرشتگان وداستان شیطان وفرستادن آدم وجفتش به بهشت بمیان نیاورده که سخن از آفریدن زمین واهل زمین و روزی آنها برای چهار روز است که پس از آن به خلقت آسمانها پرداخته است .

گمان نکنم جای کوچکترین دو د لی برجای باشد که یکی از این دوگفتار الله دروغ است .

چهارم- اللهی که در آیه سی ام از سوره دوم( بقره) به فرشتگان میگوید من چیزی ازاسرار خلقت بشری میدانم که شما نمیدانید . ودرآیه سی و سوم از همین سوره میگوید من برغیب آسمانها وزمین دانا وبرآنچه آشکار وپنهان دارید آگا هم . چگونه آگاه نبود که شیطان درسجده کردن بر آدم گوش به فرمان او نمید هد ؟پس آنچه راهم که درباره دانائی وآگا هی وغیبگوئی خود گفته است دروغ میباشد .

زمانی که درآیه سی وچهارم از سوره دوم(بقره)میگوید شیطان ابا وتکبر ورزید واز فرقه کافران گردید . آیا کافربودن از دید الله تنها سرپیچیدن شیطان در برابرسجده نکردن بر آدم نیست ؟ آیا گناه دیگری به گردن شیطان نهاده شده که معنی کافر را داشته اشد ؟ آیا از این کار شیطان بوی آزادیخواهی وآزاد اندیشی برنمی آید که او دلیرانه در برابربزرگترین وتنها نیروی برترجهان هستی ایستاده دستورش را نادرست دانسته وسر فرود نیاورده است ؟ آیا با این رفتار دلاورانه شیطان (اگرشیطانی وجود داشت ) نباید پذیرفت که او نخستین آزادیخواه وپایه گذار آزادی در جهان هستی است ؟

پنجم ? الله در آیه سی وپنجم ازسوره دوم(بقره) میگوید (گفتم ای آدم باجفت خود دربهشت جایگزین و در آنجا از هر نعمت که بخواهید بی رنج وزحمت برخوردارشوید . ولی به این درخت گندم یاسیب دست نزنید )

باز این پرسش پیش می آید که 1- گندم از درخت بدست نمی آید وبذری است کاشتنی 2- چگونه الله دانا وتوانا از یادش رفته که نام کدامین درخت رابر زبان رانده است که درآیه(19)ازسوره هفتم (الاعراف) نام درخت انگور وغیره را هم براین دودرخت افزوده است .

این چند گونه گوئیها بدرستی نشان مید هدکه الله چنان بیهوش است که نمیداند در میان سه درخت نام کدامین را گفته است . آیا دروغ نمیگوید؟

ششم- درآیه سی وششم از سوره دوم(بقره)میگوید(پس شیطان آدم وحوارابه لغزش افکند تا از آن درخت خوردند ) که این نیز همان زبان زد(عذربدتر از گناه) میباشد ونشانه دیگری از نا آگاهی وناتوانی الله است . زیرا درآن زمان که آدم وجفتش را به بهشت میفرستاد نمیتوانست پیش بینی کند که شیطان هم به بهشت نیست درجهان او راه خوا هد یافت تاآدم وجفتش رابفریبد ؟.

اگر الله میدانست که شیطان خوا هد توانست به بهشت برود وآنهارابفریبد وآنها هم فریب شیطان را خواهند خورد ونتوانست از این رویداد جلوگیری کند . چه بن مایه ای بالاتر از این در زبونی وناتوانی وناآگاهی الله . اللهی که نتوانسته سر رشته تنها سه نفر آفریده ا ولیه خودش را در دست داشته باشد که چنین دسته گلهائی به آب داده چگونه میتواند مدعی آفرینش جهان هستی واداره آن با شد ؟

آیا این الله لال زبان بسته همان حجر الاسود جا خوش کرده درخانه کعبه نیست که آفریننده آن (محمد) چنین پیام های نابخردانه ای بنام او نوشته وبه خورد مردم داده است ؟

این همان اللهی نیست که محمد نامش را در آیه 110-ازسوره هفد هم(الاسرا ء) بدرون کلام الله برده وخودش را خود خوانده رسول ا لله نامیده وجهانی رازیر نام این بت سنگ سیاه به خاک وخون وسیا هی وسیه روزی وگمراهی کشا نیده است ؟

هفتم : سوره سوم( آل عمران)آیه 59 درباره آفریدن آدم چنین آمده است (همانا مَثَل خلقت عیسی به امر الله . خلقت آدم ابوالبشر است که الله اورا از خاک بساخت سپس بدان خاک گفت بشری به حد کمال باش . هما ندم گردید .

خلقت عیسی بوارون خلقت آدم است . زیرا برابر سوره ها وآیه های چندی که در کلام الله آمده است . الله میگوید مافرج مریم را پاک وپاکیزه نگا ه داشتیم وآنگاه که از همه خویشان به کنج تنهائی پنهان گردید در آن نهانگاه روح القدس(روح پاک )مارا به چهره جوانی زیبا به او نمودیم پس مریم به آ نپسربار برداشت . که این کاربه هیچروی مانند خلقت آدم نیست که نخست از گل بسازد وسپس بگوید آدمی شو وبشود ؟

گفتار الله درباره خلقت عیسی چنان مینماید که روحِ الله کار عمل تناسلی مردی را بی کم و کاست در رحم مریم انجام داده که به زبان آخوندی (دخول) کرده وهیچگونه کمبودی هم نداشته است که پیامدش پسری چشم آبی بنام مسیح بن مریم یا عیسی روح الله است .

به این آیه ها ی کلام الله نگاه کنید . سوره سوم(آل عمران آیه های 42تا48- سوره نوزدهم(مریم) آیه های16تا34 ? سوره بیست ویکم (انبیاء) آیه 91 سوره شصت وششم (التحریم) آیه 11 ?

جای بسی شگفتی است که با اعتراف روشن الله برابرآیه های یاد شده در تجاوز به مریم و بوجود آوردن فرزندی بنام مسیح بن مریم که نامش رانیز از پیش درآیه45 از سوره سوم(آل عمران) به مریم بشارت داده است وپیش از آنهم برابرآیه 44 همین سوره به رسولش میگوید داستان مریم از اخبار غیب است کهبتو وحی کردیم . برابر آیه 171 ازسوره چهارم (النساء)وآیه35 از سوره نوزدهم (مریم) الله از پذیرفتن عیسی به فرزندی سرباز زده است .؟ (بیچاره آدم مادر نداشت واگر داشت الله روحش را درفرج اوهم میدمید وبعد انکار میکرد؟ )

هشتم : در سوره هفتم(الاعراف) آیه های 11 تا 25 باز داستان آفریدن آدم را بازگو نموده واز همسر آدم بنام (حوا) یادگردیده که چنین نامی دردرون مایه عربی قرآن دیده نمیشودوتنها از جفت آدم نام برده شده که روشن نیست نام (حوا)را چه کسی ودر چه زمانی به جفت آدم داده که به درون کلام الله راه یافته است ؟ .

درآیه 189 همین سوره که دگرباره داستان آدم وشیطان بازگو گردیده چنین آمده . اوست اللهی که همه مارا ازیک تن بیافرید . در این آیه نیز کوچکترین اشاره ای به آفریدن آدم از گل وداستان شیطان وسجده نکردن وفرستادن به بهشت به میان نیامده وتنها چیزی که برداستان افزوده شده اینست که جفت آدم را از خود او آفریده واین جفت باردار گردیده است . ولی روشن نیست این بارداری درکجا انجام شده است؟

داستان آفریدن آدم هم بگونه آفرینش جهان هستی در هرسوره ودر هر آیه بگونه ای دیگر از سوره وآیه پیش گفته شده . آمده است که هیچیک با دیگری برابری ندارد .

همانگونه که یاد آوری گردید برابرآیه های 9 و10و11 سوره چهل ویکم (سجده- فصلت)که بگفته کلام الله آغاز آفرینش جهان هستی است . الله میگوید همه قوت وارزاق چهار روزه اهل زمین را فراهم وتقسیم کردم . اگر ان گفته الله درست باشد که درآغاز کار( ا هلِ زمین را هم آفریده است) دیگر چه نیازی به ساختن آدمک گلی بود تا جفتش را هم از بدن او بسازد ویا رویداد سجده نکردن شیطان پیش آید . آیااین چند گانه گوئیها دروغ نیست ؟

دستکاریهای الله در رَحِم زنان وزشت وزیبا نمودن نوزادان

نهم 1- الله است که می نگارد صورت شمارا دررحم مادران هرگونه اراده کند سوره سوم(آلعمران)آیه 6

2- بدانید که ما نخست شمارا از خاک آفریدیم. آنگاه از نطفه،آنگاه ازخون بسته،آنگاه ازپاره گوشت تمام وناتمام تا در این انتقال وتحولات قدرت خودرابشما آشکارسازیم . واز نطفه آنچه رامشیت ما تعلق گیرد در رَحِم ها قرارد هیم تابه وقتی معین طفلی از رَحِم بیرون آوریم... سوره بیست و دوم(حج)آیه5

3-...وآنچه زنان بار گیرند وبزایند جز علم واراده او نخوا هدبود ...سوره سی وپنجم(فاطر)آیه11

4- ...وشمارا در با طن رَحِم مادران در سه تاریکی با تحولات گوناگون بدین خلقت زیبا بیافریدیم ...سوره سی ونهم (زمر)آیه 6

5- و الله است به هرکه خوا هد فرزند اناث وبه هرکه خوا هدفرزند ذکور د هد یا در یک رَحِم دوفرزند پسر ودختر قرار مید هد و هرکرا خوا هد عقیم گرداند . سوره چهل ودوم (شوری)آیه 49-50

6- الله به شما بندگان آگاه تر است زیرا او شمارا از خاک زمین آفریده وهنگامی که در رحم مادر جنین بودید یادآورید وخود ستائی نکنید که اوآفریننده است ...سوره پنجاه وسوم (نجم)آیه 32

7- و الله شمارا مانند نباتات از زمین برویانید سوره هفتادویکم (نوح) آیه 17

8- آیا شما آدمیان را از آب بی قدر بدین زیبائی نساختیم و آن نطفه را به قرارگاه رحم منتقل نساختیم تا مدتی معین ومعلوم وما تقدیر رحم کردیم که نیکو مقدر حکیمی هستیم . سوره هفتاد وهفتم (المرسلات) آیه های 19تا23

9- انسان مغرور دربدو خلقت خود بنگر که از چه آفریده شده است . از آب نطفه جهنده ای خلقت گردید که از میان صلب پدروسینه مادر بیرون آمده است . سوره هشتادوششم(الطارق)آیه های 5 تا 7 .

اگر به این آیات که کلامِ الهی نامیده شده درست بیندیشید بسیار ساده در می یا بید که در آئین این الله دروغگوی همه کاره هیچکس درهیچ کاری اراده واختیاری ندارد حتا در بوجود آوردن فرزندان خود .

اللهی که برابر بن مایه های داده شده در کلام الله خود یکبار هم نتوانسته راستی . درستی . دانش وبینش وخردش را به استواری برساند که برابرآیه های 17 و18 از سوره پانزدهم(الحجر)وآیه های 6تا8 از سوره سی وهفتم (صافات) از ترس شیطان به آسمانها پناه برده ودورش را نیز آتشبارگذاشته تادرامان باشد؟

اللهی که از گردش زمین بدور خود وخورشید نا آگاه است ومیگوید تاریکی شب را در پرده زرین روز پنهان میکنم وسپس از هم جدا میکنم تا شب وروز برآیند؟

اللهی که درباره آفرینش جهان هستی چنان دروغهای شاخداری گفته که به آگا هی ر سید؟

اللهی که درباره آفریدن آدم این چنین بی پرده دوغ میگوید؟

اللهی که پدران ومادران را درآفریدن فرزندان خود موئثر نمیداند ومیگوید چهره فرزندان شمارا در رحم مادران من می پرورانم واز نطفه ها آنچه راکه من اراده کنم در رحم ها جای مید هم .یعنی کار عمل تناسلی مردان را انجام مید هم . باروری زنان جز به دانش اونیست واومیداند که در رحم زنان سه تاریکی وجود دارد اوبه هرکس که دلش خواست پسر یا دختر مید هد یا یکباره دوفرزند نه بیشتر ونمیداند که برخی از زنان پنج قولو وبیشتر هم زائیده اند .وهرکرا هم بخواهد(عقیم) یعنی نازا بی فرزند میکند؟

یا مانند نباتات از زمین میرویاند و اوست که مارا از صلب(پشت)پدر ولی از سینه مادر بیرون می آورد . با اینکه پیوسته در رحم زنان به گشت وگذار سرگرم است . هنوز در نیافته که فرزند از رحم مادربیرون می آید نه از سینه او ؟

حال از این اللهِ همه کاره پرسشی دارم : تو که در برابراینهمه اعترافات انکار ناپذیر دست از جهانداری شسته ودر رحم زنان جا خوش کرده ای تا بتوانی نطفه های وارد شده در رحم ها را جابجا کنی وچهره ها رابنگاری تا آفریدگان زیبا وتندرست داشته باشی . چرا بعضی هارازشت وبعضی رازیبا می آفرینی؟

با زیبایان چه دوستی وبا زشتها پیش از زایش چه دشمنی داری ؟

چرا بعضی ها را سیاه وبعضی ها را سفید وگروهی راسرخ وزرد می آفرینی ؟ گناه سیا ها ن پیش از زایش چه بود؟ چرابرخی را بلند بالا وبرخی را کوتوله می آفرینی ؟ چرا به یکی دست وبه دیگری پا وبه آن دیگر زبان سخن گفتن وچشم برای بینائی وگوش برای شنوائی نمید هی ؟ کدام یک از این ناتوان آفریده ها(معلولین) از تو خواسته بودند که آنانراچنین بیافرینی ؟

چرا آن کودکان خرد سال را که زیبا هم آفریده ای فلج وگنگ وکر وکورولال کرده ای؟ اینها که هنوز پا به جهان هستی نگذاشته بودند تا ازستایش آمرانه تو سرباز زده باشند . چرا پیش از زایش ودست آزیدن به گنا هی پیشا پیش کیفربیدادگرانه ونابجا داده ای ؟ اگر بدرستی آگاه بودی که پس از زایش از فرمان تو سر پیچی خواهند کرد . تو که جابجا کننده همه نطفه ها در رَحِم مادرها بودی چرا آن نطفه ها را از میان نبردی . با اینکه بگفته خودت توان نازاکردن هم داشتی وداری ؟

به من پاسخ بده آیا تو یک بیمارروانی نیستی ؟ آیا کارهائیکه انجام داده ای از ویژگی کارهای ا هریمن نیست ؟ اگر مردان بازنان همخوابه نشوند در درون رحم سرگردان نمی مانی ؟

زمانی که هیچیک از کار هائی را که مدعی انجامش هستی نتوانسته ای درست انجام د هی . باید بپذیری ناتوانی ، ناآگاهی، دروغگوئی همانگونه که میگوئی شمارابگونه نباتات از زمین میرویانم همانگونه که میگوئی از سینه مادران زاده میشویم همانگونه که درباره آفرینش جهان هستی دروغ گفتی همانگونه که درباره داستان شتر صالح دروغ گفتی همانگونه که درداستان موسی وفرعون دروغ گفتی وو

کدام سخن راست ودرست از د هانت بیرون آمده است جزدروغ ، زورگوئی ، گردن کلفتی ، مکاری ، غداری . قهاری جباری ، گردنه بندی ، کشت وکشتارو تاراج که همه و همه برابراعترافاتی است که در همین کلام الله آورده ای . اگر با این ویژگی ها تو خدائی . پس ا هریمن کیست ؟

آیا تودر نقطه برابر اَشا خداوندخرد ودانش ، دادود هش ، شادی وبهزیوی ، مهرو دوستی ، اندیشه وگفتار وکردار نیک . ایرانیان قرار نگرفته ای ؟ که در آئین او نه تنها زنان ومردان برابرند که همه مردم جهان آزادند تاچگونه بیندیشند و زندگی کنند . نه عشرتکده ای چون بهشت دروغین تو دارد تاکسی رابفریبد ونه شگنجه گا هی چون دوزخت داردکه کسی رابترساند ونه خواسته ونیازی داردتاکسی اورا سجده کند .

اگر روزی بدرستی کلام الله ات از سوی پژوهشگران مورد بر رسی قرار گیرد آنگاه تشت رسوائی تو ورسول ا للهی که تورا درجایگاه خدائی نشانیده ا ست بر سر همه بازار های جهان به صدا درخوا هد آمد وهمگان خوا هند دریافت که همان حجر الاسودی هستی که بنامت آئینی ا هریمنی ساختند وخونهای بیشماری ریختند فرهنگ ها وخانمانهای بسیاری را بر باد فنا دادند .

امیدوارم خورشید دانش وبینش ، مهرودوستی بیش از این در پس ابرها پنهان نماند وخردبجائی رسد تورا چنانکه هستی بشناسند ، در دادگاه وجدان محاکمه ومحکومت کنند وازجایگاه خدای دروغین بزیرت کشند تا جهان وجهانیان ازشرتو واین کلام الله و رسول الله وآیت ا لله هایت یکبار وبرای همیشه رهائی یابند . تا تو هستی کوچکترین امیدی بر بهزیوی، نیکبختی ، آزادی ، شادی وشادمانی درجهان نیست .

درپایان روی سخنم با شما آیت الله ها = (آیت الحجر الاسود های) گمراه گر ودغلباز است . باچنین کلام اللهی که درون مایه آن ننگنامه ای بیش نیست .بنام او وبنام الله آمده دراو و خود خوانده رسول الله اش1400 سال است مردم ساده اندیش ایران را فریفته وچنان گمراه واز راه راست بدر برده اید که از خود بیگانه گردیده وتازی پرست شده اند .

تا زود است عمامه هارا بردارید و بگردن بیاویزید ، نعلین هارا از پا بیرون بیآورید با پا های برهنه به درِ خانه های گمراه نگاهداشتگانِ خود بروید وپوزش بخواهید وگرنه دیری نخواهد پائید که شما را درتلویزیون ها بنشانند ، کلام الله تان را نیز بدست شما بد هند تابا زبان فارسی بخوانید وبگنا هان خود اعتراف کنید . آن زمان برای پوزشخوا هی بسیار دیر است چه بسا که عمامه تناب دار شما گردد .

حال ببینیم الله در این باره در تورات چه میگوید ؟

سِفر پیدایش : باب اول آیه27...پس خدا آدم را بصورت خود آفرید اورابصورت خدا آفرید ایشان را نر وماده آفرید. ودرباب دوم سفر پیدایش از آیه 7 تا 25به بعد چنین میگوید .خداوند خداپس آدم را از خاک زمین بسرشت ودر بینی وی روح حیات دمید وآدم نفسِ زنده شد . و خداوند باغی در عَدَن بطرف مشرق غرس نمود و آن آدم را که سرشته بود در آنجا گذاشت وخداوند خدا هر درخت خوشنما وخوشخوراک را از زمین رویانید ودرخت حیات را در وسط باغ ودرخت معرفت ونیک وبد را . ونهری از عَدَن بیرون آمد تاباغ راسیراب کند واز آنجا منقسم گشته چهار شعبه شد .

نام نهر اول فیشون است که تما م زمین حویله را که در آنجا طلا بسیار ا ست احا طه میکند . ...نام نهردوم جیحون که تمام زمین کوش را احا طه میکند . ونام نهر سوم حَّدقل که بطرف شرقی اشور جاری است ونهر چهارم فرات . پس خداوند خدا آدم را گرفت واورا درباغ عَدَن گذاشت تا کار آن را بکند و آن را محافظت نماید .

خداوند خدا آدم را امر فر موده گفت از همه درختان باغ بی ممانعت بخور . اما از درخت معرفت نیک وبد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی هر آینه خواهی مرد . وخداوند خداگفت خوب نیست که آدم تنها باشد پس برایش معاونی موافق وی بسازم . وخداوند خدا هر حیوان صحراوهرپرنده آسمان را از زمین سرشت ونزد آدم آورد تابه بیندکه چه نام خوا هد نهاد وآنچه آدم هر ذی حیات را خواند همان نام اوشد .

پس آدم همه بهائم وپرندگان آسمان و همه حیوانات صحرا را نام نهاد لیکن برای آدم معاونی موافق وی یافت نشد . وخداوند خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت ویکی از دند هایش را گرفتو گوشت در جایش پر کرد . وخدا وند خدا آن د نده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد و وی را به نزدآدم آورد . وآدم گفت همانا اینست استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم از این سبب نساءنامیده شود زیرا که از انسان گرفته شد . از این سبب مرد پدر ومادر خودرا ترک کرده با زنِ خویش خواهد پیوست ویک تن خوا هند بود . و آدم وزنش هردو برهنه بودند وخجلت نداشتند .

باب سوم از آیه 1تا 34

و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند ساخته بود هوشیارتر بود وبه زن گفت آیا حقیقتا خدا گفته است که از همه درختان باغ نخورید . زن به مار گفت از میوه درختان می خوریم . لکن از میوه درختی که وسط باغ است خدا گفت از آن نخورید وآنرا لمس مکنید مبادا بمیرید . مار به زن گفت هر آینه نخوا هید مرد . بلکه خدا میدانددر روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک وبد خوا هید بود . وچون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوشنماودرختی دل پذیر ودانش افزا پس از میوه اش گرفته بخوردوبه شوهر خود نیز داد واوخورد .

آنگاه چشمان هردوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند پس برگهای انجیر بهم دوخته ستر هارا برای خویشتن ساختند . و آواز خداوند خدارا شنیدند که درهنگام وزیدن نسیم نهار درباغ می خرامید و آدم وزنش خویشتن را از حضور خداوند در میان درختان پنهان کردند . وخداوند خدا آدم را ندا داد وگفت کجا هستی . گفت چون آواز تورا در باغ شنیدم ترسان گشتم زیرا که عریانم پس خودراپنهان کردم . گفت کِه تورا آگا ها نید که عریانی آیا از آن درختی که تورا غدغن کردم که از آن نخوری خوردی ؟

آدم گفت این زنی که قرین من ساختی وی از میوه درخت به من داد ه خوردم . پس خداوند خدا بزن گفت این چه کار است که کردی زن گفت مار مرا اغوا نمود که خوردم . پس خداوند خدا به مار گفت چونکه این کار کردی از جمیع بهائم واز همه حیوانات صحرا ملعون ترهستی بر شکمت راه خوا هی رفت وتمام ایام عمرت خاک خوا هی خورد . وعداوت درمیان تو وزن ودر میان ذریت تو وذریت وی میگذارم او سر تورا خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خوا هی کوبید .

و به زن گفت اِ لَم و حمل تورا بسیار افزون گردانم با ا لم فرزندان خواهی زائید و اشتیاق تو به شوهرت خوا هد بود واوبرتو حکمرانی خوا هد کرد . و به آدم گفت چونکه سخن زوجه ات را شنیدی واز آن درخت خوردی که امر فرموده گفتم از آن نخوری پس به سبب تو زمین ملعون شد وتمام ایام عمرت از آن با رنج خوا هی خورد . خوار وخس نیز برایت خوا هد ر ویانید وسبز های صحرا را خوا هی خورد . و به عرق پیشانیت نان خواهی خوردتا حینیکه به خاک راجع گردی که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی وبه خاک خوا هی برگشت .

وآدم زن خود را حوا نام نهاد زیرا که او مادر جمیع زندگان است . وخداوند خدا رختها برای آدم وزنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید . وخداوند خدا گفت همانا انسان مثل یکی از ما شده ا ست که عارف نیک وبد گردیده اینک مبادا دست خود را دراز کند واز درخت حیات نیز گرفته بخورد وتا به ابد زنده ماند . پس خداوند خدا اورا از باغ عَدَن بیرون کردتا کار زمین را که از او گرفته شده بود بکند . پس آدم را بیرون کرد وبه طرف شرقی باغ عَدَن کّروبیانرا مسکن داد وشمشیر آتشباری را که بهرسو گردش میکرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند .

گفتار الله یا اللهِ به پوشاک یهوه درآمده . آمده در تورات را شنیدیم وحال دادگرانه به داوری می نشینیم

1- در سِفرپیدایش (باب اول)28 ? میگوید( پس خدا آدم را به صورت خود آفرید..وایشان رانر ومادهآفرید )در آیه 7 از باب دوم میگوید( خداوند خدا پس آدم را از خاک بسرشت ودر بینی وی روح حیات دمید وآدم نفسِ زنده شد ) درآیه های 21 و22 ...میگویدیکی ازدنده های آدم رابرگرفت واز آن دنده زنی بنا کرد و وی رابه نزد آدم آورد .

اگر الله روز اول نر وماده آفریده چه نیازی به ساختن دوباره آدمک گلی داشت؟ اگر روز اول ماده را همآفریده چه نیازی به خواب کردن آدم وبرداشتن دنده ای ازاو برای ساختن زنی دارد ؟ آیا این گفته الله به روشنی دروغ نیست ؟

2 ? در آیه های 15 تا 17 میگوید .پس خداوند آدم را درباغ عدن گذاشت وگفت از همه درختان باغ بی ممانعت بخور . اما از درخت معرفت نیک وبد نخور که اگر بخوری می میری . نخست پرسش برانگیز است که چرا الله نمیخواست آدم دارای معرفت شود .دوم نشان دهنده اینست که الله نادان ونا آگاه بود که سرانجام روزی آدم از میوه آن درخت را خواهد خورد . بد ین ترتیب ادعای الله بردانش وآگاهی از گذشته وآینده دروغی بیش نیست . سوم اینکه الله به آدم گفت اگر میوه این درخت رابخوری .خواهی مرد ومیوه آن درخت کشنده نبود . پس الله دروغی بزرگ به آدم گفته است ؟

3- باب سوم آیه های 1 تا 8 مارکه از همه حیوانات هوشیار تر بود زن را فریفت تا میوه آن درخت رابخورد وبه همسرش نیز بخوراند . که اینهم بن مایه دیگری از نادانی ونا آگا هی الله است که مار روزی چنین دسته گلی به آب خواهد داد ؟

4- آیه های 16 تا 19 در پی سر پیچی زن . الله کیفری برایش مقرر نمود تادردِ بارداری وزایمان اوزیاد باشد وهمواره فرمانبردار همسرش گردد ؟ پس برتری مردان بر زنان در اسلام ناب محمدی هم از باغ عَدَن سر چشمه میگیرد .

به آدم هم گفت چون گوش به سخن زنت داده ای باسبزه های صحرا وعرق پیشانی نان خوا هی خورد . پس نپذیرفتن رای زنان دراسلام نیز از همینجا سرچشمهمیگیرد ؟

5- برای اینکه مبادا آدم به درخت حیات دست یابد ومیوه اش رابخورد تا همیشه زنده بماند . الله با شمشیر آتشباری که ازهرسو در گردش است از درخت حیات نگهبانی میکند . واینهم نمونه دیگری از ناتوانی الله است که چون نمیتواند از دسترسی آدم به درخت حیات پاسداری کند دورش را شمشیر آتشبار گذاشته است . همانگونه که از ترس شیطان بدور خود آتشبار گذاشته است ؟

کوتا هی بود ازدروغگوئیها .ناتوانیها .نادانی ها ونا آگا هی های الله =(حجرالاسود)خدای مسلمانان درتورات .

و اینهم بخش کوچکی از دروغگوئیهای الله تنها درباره آفریدن آدم در دو کتاب مقدس او(تورات وقران)

1- الله درآیه35- ازسوره دوم(بقره)میگوید . به فرشتگان دستور دادیم آدم را سجده کردند و شیطان سرپیچی کرد : ولی در تورات کوچکترین یادی از فرشته وشیطان وسرپیچی به میان نیامده است بنابراین دراین باره الله دروغ گفته است ؟

2- در آیه 36 همین سوره میگوید : گفتیم ای آدم با جفت خود در بهشت جایگزین ولی از درخت (گندم یاسیب)رانخور درآیه19- از سوره هفتم (اعراف) نام درخت انگور هم بر درخت گندم وسیب افزوده گردیده است در حالی که درتورات تنها از درخت (معرفت) نام برده شده . از الله میپرسم کدامگفته ات درست است (درخت گندم . سیب . انگور . یا درخت معرفت ؟)

3- در آیه 36 از سوره دوم میگوید پس شیطان آدم را به لغزش افکند تا از آن درخت خوردند ولی درباب دوم تورات از آیه 1تا 8 میگوید مار همسرآدم رافریفت . از الله میپرسم کمی بیندیش دستکم این یکی را پاسخ درست بده . (شیطان فریب داد یا مار؟)

4- از الله میپرسم تو درقرآن میگوئی آدم وجفتش را به بهشت فرستادم ولی در تورات میگوئی باغیدر عَدن غرس نمودی وآدم را در آن باغ گذاشتی ونهری از عدن بیرون آوردی که چهار شعبه شد . اولی نهر فیشون دومی نهر جیحون سومی نهرحَّدقل وچهارم نهر فرات . آیا این باغ عَدن همان بهشتموعوداستواین نهرها همان نهرهای شیر وعسل؟ اگر این باغ بهشت موعود باشد که از شراب وکباب و حور و غلمان وزنان همیشه باکره در آن خبری نیست .

پاسخ چشم براهانِ فریب خورده را چه مید هی ؟

درستی اینست که اسلام ناب محمدی نه تنها زنده های مارا با اینگونه دروغها سر گردان کرده است که مرده های ما نیز معتاد به شنیدن اینگونه دروغهای مقدس الله فرموده شده اند . شگفتا که میخوانیم ولی نمی اندیشیم خواندن چنین داستانهای دروغین وپوچ ونابخردانه تازیان ویهود چگونه میتواند برای ما باور پذیر وبرای روان مردگان ما آرامش بخش باشد ویا سوگند بر ننگ ودروغ چگونه میتواند مارا پای بند بر راستی ودرستی وپیمان داری نماید ؟

با ارج فراوان برهمه کوشندگان راه روشنگری وآزادی که آثار گرانبها وستودنی از خود برجای نهاده ولی گا هی استخوان لای زخم گذاشته اند . ازخداوند خرد میخوا هم به این ارجمندان آن توان را بد هد که در سنین بالای هشتاد سالگی از تروراسلامی وجوانمرگ شد ن نهراسند . دلیرانه تر گام درمیدان نبرد فرهنگی وروشنگری بنهند وبکوشند درنوشتارهای پر ارج خود دیگراستخوان لای زخم نگذارند که مایه گمرا هی بیشتر گمرا هان گردد

۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

غلمان و حوری، دو نعمت بهشتی برای مردان

پس از رفع نیاز خوردن و مسکن، مهمترین نیاز هر انسان صرفنظر از جنسیتش، نیاز جنسی است.
اعراب، یکی از اقوامی هستند که مانند بسیاری از ملل به این نیاز بیشترین اهمیت را می‌دادند و زن را صرفا بعنوان ابزار جنسی در خدمت مرد می‌دیدند.
قرآن نیز برای تحریک هرچه بیشتر آنها به پذیرش اسلام، از این خصلتشان در جهت اهداف خویش استفاده می‌نماید.
اسلام برای مردان مؤمن، باغی را پس از مردن می‌بخشد که یکی از خصیصه های این باغ(بهشت)، وجود همسرانی است بی‌نهایت زیبا.

از نظر یک عرب، همسری زیباست که دارای چشمانی درشت و رنگ پوستی کاملا سفید باشد؛ از ابتدائی ترین شرایط یک همسر خوب کم سال بودن او و باکره بودنش می‌باشد که صفت حیا و عدم کوچکترین تماس حسی (دیدن شکل و یا شنیدن صدا و لمس کردن و ...) با نامحرم را نیز باید با آن اضافه نمائیم.


قرآن برای مردان مسلمان، پس از مرگ، حوریانی چشمی درشت را وعده داده است:
وَحُورٌ عِينٌ ( واقعه/22) و حوریهای چشم درشت (در این باغ هستند).
این حوریها مانند مرواریدی که در صدف باشند و هنور کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است، می‌باشند؛
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23) همچون مرواريد در صدف پنهان (دست نخورده)!

در اینجا صفت عدم تماس حسی نیز نهفته است.
كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ (دخان/54) اینچنین است که ما آنها را به ازدواج حور چشم در می آوریم.

پس تا اینجا دو نمونه از صفاتی که از دید عرب منطقه‌ی عربستان، باید در همسر مناسب یافت گردد، به آنها وعده داده شده است؛ چشمانی درشت و عدم دست زدن و نگاه کردن نامحرم به آنها.

اما صفتی دیگر این حوریان، باکره بودنشان است؛ اعراب به این صفت اهمیتی بسیار می‌دادند:
فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (رحمن/70 ) در آنها دوشيزگان نيكخو و زيبا روست‏.
حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (رحمن/72) حوريان پرده‏نشين شده ها در چادرها.
لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (رحمن/74) دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است(باکره هستند(.
فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانّ (رحمن/56 ) در اینها ( باغها) پرده نشینان (چشم) نگهدار از نگاه(به نامحرم) کسانیکه پیشتر (نه) انسی آنها را لمس نموده است و نه جنی.
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ (صافات/48) و نزدشان پرده نشینانی هستند چشم نگهدار از نگاه (به نامحرم).

در وصف رنگ پوست آنها نیزقرآن دچار تناقض گوئی شده، از یک سو آنها را مانند یاقوت و مرجان، قرمز می‌داند:
كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن/58 ) آنها همچون ياقوت و مرجانند.
و از سوئی دیگر آنها مانند تخم مرغی که در زیر بال مرغ پنهان هستند، سفید می‌داند:
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ (صافات /49) (از شدت سفیدی) مانند تخم مرغی که (در زیر بال مرغ ) پنهان (دست نخورده) هستند.


اما در وصف زیبائی آنها
پیامبر اسلام به آنها وعده داده است که اگر مسلمان باشند و بر این دین استوار بمانند، الله آنها را به ازدواج زنان بسیار عاشق و زیبا در می‌آورد:
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (واقعه/34 ) و همبسترانی بلند بالا.
إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (واقعه/35 ) ما آنها را می نگاریم چه نگارشی!
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (واقعه/36 ) پس آنها را باکره قرار میدهیم.
عُرُبًا أَتْرَابًا (واقعه/37) (مانند) دخترانی همسال که همسرش را بسیار دوست میدارد.

البته درشرح این آیات، گفته شده که منظور از این زنان، همسران دنیائی مؤمنان می‌باشند، همسرانی که در صورت بهشتی بودن، ما (الله) آنها را عاشق تر از دنیا و زیباتر قرار می‌دهیم:
البته عُربًا به معنای دختر عرب بادیه نشین است.
آیا بین عُرُبًا و عُربًا ارتباطی هست یا نه، در حیطه ی تخصص من نیست و باید متخصصین زبان عرب به آن پاسخ دهند.

نظر شخصی من:
دختران بادیه نشین عرب، بدلیل زندگی قبیله ای همواره از قیافه ای ثابت و زیبا برخوردار بودند که سایر اعراب برای بیان زیبائی از آنها مثال میزدند. اعراب بادیه نشین تا پیش از اسلام حاضر نبودند که دخترانشان را به ازدواج یک شهرنشین در بیاورند 0البته بعدا هم این سنت ادامه داشت منتها با شدت کمتری) و این عقده در آنها مانده بود. پیامبر اسلام به آنها وعده داد اگر شکیبا باشید و دستورات اسلام را اجرا نمائید، در باغ(بهشت) همسرانتان را مانند همان دختران، بلکه زیباتر و عاشق تر قرار میدهیم.


اما آیا زیبارویانی که در قرآن از آنها بعنوان کسانیکه برای آنها هستند یاد می‌شود، فقط از مادیگان هستند؛ یا زیبارویانی دیگر نیز الله برای آنها در نظر گرفته است؟
قرآن ازپسرانی نوجوانانی برای بهشتیان یاد می‌نماید که الله آنها را مخصوص ایشان قرار داده است؛ اینها نوجوانانی هستند که از زیبائی همیشگی برخوردارند (همیشه نوجوانان می‌مانند)، و در حالیکه مومنان دنیا(بهشتیان)، بر تختی به ردیف چیده شده، نشسته اند؛ این نوجوانان برای آنها نوشیدنی‌هائی از جویهای بهشتی را که در کوزه، آفتابه و جامی پر کرده‌اند را (در صورت تمایل) می‌ریزند:
عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (واقعه/15) آنها (مقربان) بر تختهائي كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند.
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (واقعه/16) در حالي كه بر آن تكيه كرده و روبروي يكديگرند.
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (واقعه/17) و بر گردشان نوجوانانی (در زیبائی) جاویدان میگردند.
بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (واقعه/18) با كوزه‏ها و آفتابه ها و جامهائي از نهرهايجاري .
يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ (طور/23) در آنجا جامى را كه نه مايه بيهوده‏گويى و نه گناه است، از دست هم مى‏گيرند.


در اینجا از دو صفت منفی که با آمدن نام شراب در ذهن مسلمان ایجاد می‌شود یاد نموده و بیان می‌نماید که در آن باغ، نه بیهوده‌گوئی هست و نه گناهی.

پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آیا بیهوده‌گوئی(با توجه به مجزا شدنشی از گناه) گناه نیست؟
در آیه‌ی پائین نیز باز از دو صفت منفی دیگری که شراب در دنیا داراست، یاد می‌شود؛ سردرد و بی عقلی (ناشی از مستی) :
لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ ( واقعه/19 ) نه از آن (شراب) دردسر میگيرند و نه بى‏عقل (ناشی از مستی) می گردند.

آیا وظیفه‌ی این نوجوانان، تنها ریختن شراب برای مقربان الله می‌باشد، یا کاری دیگر نیز دارند؟
قرآن در بیان صفاتی که مستقیما به تحریک جنسی مربوط می‌گردد، از حوریانی یاد می‌نماید که مانند مرواریدی هستند که در صدف پنهان باشند و هنور کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است.
این کتاب، دقیقا همین صفت را به این پسران نوجوان می‌دهد.
صاحبان این نوجوانان، اولین کسانی هستند که آنها را می‌بینند که دست نخورده (مکنون)هستند؛ این مشخصه، از بهترین صفات یک همبستر خوب، از دید اعراب است (در حال حاضر از مشخصه های خوب بهترین همبستر از دید تمام مسلمانان و شاید هم در بسیاری از فرهنگهای دیگر باشد).
مکنون(دست نخوردگی) صفتی است که برای تاکید بر عدم دسترسی نامحرم به آنها، بکار برده می‌شد.
کتاب مقدس مسلمانان نیز همین صفت را به این پسران نوجوان می‌دهد:
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ (طور/24) و بر گرد آنها غلمانشان می‌گردند که مانند مرواريد در صدف پنهان(دست نخورده) هستند. صفت پسران نوجوان(غلمان).

از طرفی، هین صفت برای حوریان بهشتی هم بکار رفته است:

كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23) (حوریان)همچون مرواريد در صدف پنهان (دست نخورده) هستند.(صفت حوریان) .

پس یکی از کارهای آنها، می‌تواند همبستر شدن با مردانی از اهل همان باغ(بهشت) باشد که تمایل به همبستر شدن با آنها را دارند!

اما تخت آنها از چه جنسی است؟
قرآن برای بیان جنس این تختها، از آنها به عنوان تختهائی که از استبرق درست شده اند، یاد می‌نماید:
مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ (رحمن/54 ) آنها بر فرشهائي(بالشهائی) تكيه كرده‏اند كه درونشان استبرق (ابریشم و یا چیزی مانند این) و ميوه‏هاي رسيده (از) دو باغ بهشتي در دسترس است.

منظور از استبرق همان درختی است که هنگام شکوفه دادن، پرهائی بسیار نرم از آن پخش میگردد که سفید درخشنده است و در جنوب ایران از آن بعنوان خرگ نام می برند.

أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا (کهف/31) (اینان) کسانی هستند که در باغ عدنی که در زیر آنها جویهائی جاری است و لباسی سبز از سندس (ابریشم نازک) می پوشند و بر (بالشهائی) تکیه میزنند که در آنها ( پر شده از) استبرق، ، هم پاداشى نيكو است و هم مجلسى نيكو.
يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ (دخان/53 ) و (لباسهائی) می پوشند از سندس و استبرق درحالیکه روبروی همند.

همچنین علاوه بر لباسها و بالشتهای بسیار زیبا و در نهایت نرمی، طلا و نقره نیزبرای آنان حلال است:
عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان/21 ) بر اندام آنها لباسهائي است از سندس(حرير نازك) سبز رنگ، و از استبرق و با دستبندهائي از نقره تزيين شده‏اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنها مي‏نوشاند!

تناقضی دیگر در قرآن
بر طبق نوشته‌های قرآن، باغی (بهشت) که به هر مومن وعده داده شده است، ویژه‌ی اوست و کسی در این باغ با او شریک نیست.
لذا هر نعمتی که در این باغ است، مخصوص همان مؤمن می‌باشد؛ اما قرآن می‌گوید که مؤمنان به ردیف بر روی تختهای چیده شده و هم ردیف، تکیه زده‌اند و ما (الله) آنها را به ازدواج حور العین در می‌آوریم.
پس در اینجا آنها در باغی عمومی منتظر حوریان هستند:
مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ (طور/20) تختهايى رديف هم تكيه زده‏اند و حوران درشت‏چشم را همسر آنان گردانده‏ايم.
عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (واقعه/15) بر تختهای به ردیف چیده شده زرنشان.
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِين (واقعه/16 ) روبروی هم بر آنها تکیه زده اند.

اگر در نعمتهای باغ(بهشت) وعده داده شده برای مسلمانان نگاه نمائیم، اثری از پاداش برای زنان و دختران مؤمن نیست!