۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

اسلام سید علی خامنه ای، با اسلام محمد ابن عبدالله چه تفاوتی دارد؟




پس از هر مقاله و نگاشته روشنگرانه ما، عدّه ای از هم میهنان گرامی مسلمانمان، بدون لحظه ای درنگ، در مقابل ما جبهه می گیرند و پس از اتمام دشنام ها و توهین ها ی زیادی، سخنی کلیشه ای و موهوم را از خود بر جای می گذارند، این جمله ی خیالی که ساخته و پرداخته ی ذهن های متوهم شیعیان خرافات زده ی ایران است، بدین صورت می باشد:

“شما اسلام را با این حکومت اشتباه گرفته اید، سیاست را با دین مخلوط نکنید، اسلام واقعی چیز دیگری است.!”

پرسش ما از این گرامیان این است که هم میهن ارجمند، اسلام واقعی چیست؟. اسلام واقعی کجاست؟. و آیا اصولاً در سراسر تاریخ این اسلام واقعی که شما از آن دم میزنید، بر جامعه ای حکومت کرده است یا خیر؟. اگر آری، بفرمایید در چه تاریخی و زمانی اسلام واقعی وجود داشته است و اگر خیر که پس شما چگونه می دانید اسلام واقعی چیست؟.

نکته ی دیگر آنکه، اکنون هزار و چهارصد سال از پدیدار شدن اسلام می گذرد، به گفته ی شیعیان و فقهای دینی ایشان، اسلام واقعی فقط و فقط در زمان خلافت علی ابن ابی طالب وجود داشته است ( حقایق حکومت اسلامی ایشان را می توانید در مقاله های پیشین ما بیابید و مطالعه فرمایید) ، آیا نباید به اصل چنین دین و مسلکی شک و تردید داشت که در طی چهارده قرن، تنها یک نفر توانسته است اصل آن را در بطن جامعه پیاده کند؟.

دیگر اینکه دوست مسلمان من، در دنیا یک میلیارد و ششصد میلیون نفر مسلمان که اکثرا فقط مسلمان زاده اند، وجود دارد، تنها صد میلیون شیعه در جهان است که از این شمارش امکان دارد تنها ۲۰-۳۰ میلیون آن مذهب شیعه را باور داشته باشند، و به دستورات آن عمل کنند.

تمامی آن مسلمانان، به قوانین اسلامی که در کشورشان پیاده می شود اعتقاد دارند و بر این باورند که آن اسلام، اسلام واقعی است، حال شما بر چه پایه و اساس و مدرکی ادّعا دارید که اسلام واقعی چیز دیگری است؟. آیا اسلام واقعی چیزی سوای کشتار مخالفان و به بردگی کشاندن زنان و دزدی و غارت است؟. آیا اسلام محمد ابن عبدالله، دین خون و شمشیر و تجاوز و دزدی نبوده است؟. آیا اسلام واقعی را نباید در عربستان یافت، که کشوری است سیاهی، و سرشار از جنایت، تاریکی و تیرگی؟.

حال سید علی خامنه ای چه می کند؟. او نماز می خواند، نماز شب به جای می آورد، قرآن را با همه ی تفاسیر و تعابیرش می فهمد، روزه میگیرد، از الله مدینه می ترسد و تمام تلاش او بر این است که بعد از مرگ، به بهشت موهوم اسلامی برود، او سال های سال برای درک اسلام و مفاهیمش درس خوانده و مطالعه کرده است و عمرش را وقف دانستن حقایق دستورات قرآن کرده است.




آیا شما از نتایج اعمال این مسلمان حقیقی شیعه ی دوازده امامی و نماینده ی بر حق الله بر روی زمین، راضی هستید؟. آیا شما این مسلمان واقعی را شایسته ی مقام انسانیت و زندگی انسانی داشتن می دانید؟.
آیا اگر همین الان به شما بگویند که ایشان تک و تنها در فلان خیابان در حال گذر است، به قصد کشتن و صد پاره کردن او از خانه بیرون نمی روید؟. آیا هر روز، هزاران بار به او توهین نمی کنید و نفرین نمی فرستید که او چه ظلم ها بر شما کرده است؟. مگر او یک مسلمان واقعی که به طور قطع از همه ی شما شیعیان دو آشته اسلام را بهتر می شناسد، نیست؟. مگر نماز و روزه اش سر وقت و به جا نیست؟. پس مشکل کجاست؟.

مشکل اینجاست که سید علی، همانند جد و سرورش محمد ابن عبدالله، می کشد، تجاوز می کند، زندانی و شکنجه می کند، از سرمایه ی ملی و مردم می دزدد، اعتراضات را با نام خدا و در راه او سرکوب می کند، برای زنان ارزش و منزلتی قائل نیست و از دختران ایرانی برای پذیرایی از شیوخ عرب بادیه نشین استفاده می کند، دروغ می گوید و خود را بهترین و برترین و دانا ترین و فیلسوف ترین فرد، و نزدیک به الله می پداند و به ضرب و زور گلوله، در حال محافظت از حکومت الهی خویش است.

اسلامی که او در حال اجرایش می باشد هنوز به مقدار قابل توجهی با اسلام متوحش محمد فاصله دارد، بن لادن و گروه های تروریستی، از جمله مسلمانانی بودند و هستند که در حال اجرای دستورات قرآن و قوانین اسلام واقعی می باشند و طبق آیات قرانی که در پایان مقاله آن ها را برایتان آورده ام، این دسته از جانوران که به کشت و کشتار انسان های بیگناه مشغول می باشند، در زمره ی برترین مسلمانان قرار دارند.


این اسلامی است که ۱۴۰۰ سال پیش وارد ایران شد. منطق و بحث و گفتگویی در کار نبود، بلکه هرچه بود، خون و شمشیر، و تسلیم پذیری در برابر اسلام بوده است. به عنوان نمونه، «سلام»، در اسلام به معنای تسلیم شدن، و نوکرپذیری، در برابر دکان داران دین است. این روش و عملکردی است که از ۳۲ سال پیش تاکنون رژیم اسلامی در ایران پیاده کرده است.

هموطن مسلمان من، من نیک می دانم که تو حتی برای یک بار هم ترجمه ی پارسی قرآن را نخوانده ای و صرفا مشغول تکرار و تقلید سخنان و اعمال اطرافیانت هستی و خرافات و جهل به قدری در تو و افکارت ریشه دوانده که از دانستن حقایق می ترسی و حتی با اینکه سخنان ما را قبول داری، جرات پذیرفتن شان را نداری و ناخودآگاه به دشمنی با ما می پردازی ولی بدان که ما هیچ دشمنی با تو نداریم و قصد مان کمک کردن به تو است برای رهایی از اسارت جهل و خرافات.

از تو دوست مسلمان عزیزم خواهش می کنم که آیات زیر را که از قرآن جمع آوری شده است به همراه ترجمه ی پارسی آن ها بخوان و حقیقت اسلام واقعی را دریاب.

سوره توبه آیه ۱۲۳
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.

ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است! (باید توجه داشت، همه دیگر باوران که گفتار خصمانه و هدف های جنگی و آشوب طلبی محمد و آخوندها را نپذیرند، و با آن مخالفت کنند، در زمره کافران به شمار آمده، و باید کشته شوند.)

سوره محمد آیه ۴
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.

چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم خدا. و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمیکند. (البته خدا واژه فارسی است که در این ترجمه ها هیچ مناسبتی ندارد. زیرا تنها الله است که انتقام گیر، آدم کش، و ضعیف آزار است. شما می بینید که دستور الله، کشتن مخالفین است.)


این یک خردباخته مسلمان شیعه است. نظیر این انسان نا آگاه، در دهات و شهرهای ایران، از جمله کاشان، ابیانه، یزد، اردبیل، قم، سبزوار، جهرم، و بسیاری نقاط دیگر، همچنین در پاکستان، افغانستان، و سوریه به میزان زیادی دیده می شود.

سوره انفال آیه ۳۹ صفحه ۱۸۲
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ .

با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و دین همه دین خدا گردد پس اگر باز ایستادند ، خدا کردارشان را می بیند. (این الله مدینه تنها کارش نبرد با دگراندیشان، و مخالفین است. او مخالفین را فتنه گر می خواند. آخوند ۵ تومانی مشهدی هم مردم به پاخاسته میهنمان را فتنه گر، و انقلاب ۲ سال پیش تا کنون را فتنه می نامد.)

سوره احزاب آیه ۶۱ صفحه ۴۲۷
مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا.

اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند. …(الله مدینه، و یا نایب برحق امام زمانش، جز دستگیر کردن، و کشتن کاری ندارد.)

سوره مائده آیه ۳۳
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.

سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏کوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

سوره مائده آیه ۳۸
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.

و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده‏ اند دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است. ( کار الله مدینه و فرستاده اش آخوند ۵ تومانی مشهدی به کره زمین، بریدن دست آفتابه دزد است، در حالی که دزدی کلان و چپاولگری خود خامنه ای، فرزندش، رفسنجانی، و یک گله آخوند شکمباره دیگر، در اسلام،دزدی به شمار نمی آید، و صواب زیاد هم دارد.) درصدر اسلام نیز دزدی و چپاولگری امام حسن، پیامبر، و دیگر یال و کوپال پیامبر دزدی به شمار نمی آید.

سوره التوبه آیه ۲۸ صفحه ۱۹۲
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.

ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.

سوره التوبه آیه ۲۹ صفحه ۱۹۲
قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.

کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.


این هم صحنه دیگری از اسلام خون و شمشیر است.

سوره النساء (زنان) آیه ۸۹ صفحه ۹۳
وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا.

دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید.

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه ۱۲ صفحه ۱۷۹
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ.

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.(کار الله به جای ایجاد محبت و دوستی در دل انسان ها، بیم و ترس به وجود می آورد.)

سورهُ توبه آیه ۵ صفحه ۱۸۸
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

پس چون ماههای حرام به سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یافتید به قتل رسانید. و آنها را دستگیر و محاصره کنید . و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه توبه کردند و نماز به پای داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید. که خدا آمرزنده و مهربان است. ( نگویید الله رحمن رحیم، بگویید، جلاد، و قصاب خون آشام، غارتگر، و متجاوز، به جان، مال، و ناموس مردم.) آیا عملکرد آخوند مشهدی سوای اینست؟.

سوره توبه آیه ۱۲ صفحه ۱۸۹
وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ.

اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند. (همه را بیاد کشت، صدا و جیک کسی نباید در آید. اسلام، دین تسلیم است. تسلیم دربرابر آخوند، و تسلیم در برابر الله مدینه.)

سوره ماده گوساله(بقره) آیه ۱۹۱ صفحه ۳۱
وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ.

هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران.

البته این سیزده آیه، قطره های نا چیز از اقیانوس توحش و قصاوت و وقاحت اسلام واقعی هستند.

به امید رهایی ایران از بند و زنجیز اسلام و خرافات و جهل

مغلطه های اسلامی


یکی از این مغالطه هایی که همواره به گوش می خورد، جمله ایست به صورت: ” انسان نادان از درک معنای آیات قرآن عاجز است”

در بیشتر مواقع مسلمانان زمانی از این مغلطه استفاده می کنند که در بحث منطقی شکست خورده و هیچ سخن دیگری برای گفتن و دفاع کردن از حقانیت اسلام عزیزشان ندارند.
در حقیقت این جمله و جملات مشابه آن، دال بر ذات دیکتاتور و زورگویانه ی نهادینه شده در درون تمام مسلمانان است، آن ها می خواهند با بیان کردن جملاتی این چنین سخیف و بی ارزش، مهر خاموشی بر دهان منتقدان بزنند و با نادان و ابله خواندن منقد و یا برچسب کمونیست و لیبرال و غیره زدن به او، صدایش را خفه کرده و او را از بحث خارج کنند.

حال پرسش من از دوستان مسلمان این است که شما عزیزان که می گویید ” انسان نادان از درک معنای آیات قرآن عاجز است” ، زمانی که مریض و بیمار می شوید، به چه کسی مراجعه می کنید؟ آخوند مسجد محلّه تان و یا پزشک؟. زمانی که می خواهید مسافرت بروید، سوار قالیچه ی حضرت سلیمان می شوید و یا از ماشین و قطار و هواپیمای ساخت دست بشر استفاده می کنید؟.

آیا تا به امروز، کسی با استفاده از چرندیات الله مدینه که در تازی نامه جمع آوری شده است، توانسته یک دارو برای آبریزش بینی کشف کند؟. و اگر نه پس این علم و دانش نهفته در آیات قرآن در کجایش قرار گرفته که قابل لمس نیست؟. چرا همه ی این کشف ها و اختراعاتی را که پس از پیدایش شان، می گردید و یک آیه در قرآن پیدا می کنید و آن کشف و اختراع را وصل می کنید به دانش الله جبار تان و می گویید که الله مثلا بشارت داده بود که روزی بشر قادر به ساخت فضاپیما خواهد شد، خودتان قبل از کافران غربی کشف و یا اختراع نمی کنید تا دانش الله را به جهانیان ثابت کنید؟.

انسانی که شما او را نادان می خوانید، برق را اختراع کرده، انواع و اقسام دارو ها و واکسن ها و روش های درمان بیماری های لا علاج را کشف کرده، هر چیزی که شما مسلمانان در اطراف خود می بینید و در زندگی های خود از آنان بهره می برید، توسط دانش ” انسان” در اختیار شما قرار گرفته اند.

از زمانی که این انقلاب سیاه لعنتی بلای جان مردم اہران شد، و مانند بختک بر جان و هستی ملت ایران افتاد، گله گله آخوندهای شکمباره بی غیرت و مفتخور،با همه بی حیایی و بی شرمی به پایتخت های معروف کشورهای غربی مانند لندن، پاریس، رم، وین، مادرید حمله آوردند، و مانند طاعون سفارتخانه ها ی مردم ایران را اشغال کردند، و با پهن کردن جل و پلاس خود در آن جاها، بیمارستان های خصوصی را به خدمت خود در آوردند، و به معالجه سوزاک، یبوست، باد فتق، پروستات، بیماری های زنانگی، نازایی، صرع و هزاران درد بی درمان خود پرداختند، و صورت حساب های چهارلا پهنا از حساب زحمتکشان ایران پرداخت می شد.


این چند گله آخوند شکمباره و زنباره که هرکدام به اندازه کلاس ۵ ابتدایی سواد ندارد، همگی مدعی اند که همه چیز در قرآن نوشته شده، و مردم عادی سواد خواندن و درک آن را ندارند. آیا سزای این جانیان که بر ۷۰ میلیون حکومت می کنند، همراه با مزدوران و خردباختگان همراهشان دور شدن و محو گشتن از سرزمین ما نخواهند بود؟.

همین زمستان گذشته بود که مجتبی فرزند جنایتکار خامنه ای جنایتکارتر از خودش، همسرش را به دلیل نازایی به لندن برد، سفارت اشغالی ایران یک طبقه از بیمارستان های بسیار گران قیمت و یک طبقه هتل ۵ ستاره را برای گروه همراه همسر مجتبی اجاره کرد. مدت چند ماه در آن جا بودند، تا پزشکان انگلیس بچه ای را برای مجتبی جنایتکار تولید کردند. حال، چرا خامنه ای که قرآن را خوب می داند، و هر شب با امام زمان آبگوشت می خورد، نتوانست از حکمت قرآن، و معجزات امام زمان بهره ببرد و نوزادی برای گوساله خود تولید کند؟.

کجا رفت معجزات و دانش قرآن؟. آخوندها که متخصص قرآنند، چرا تا کنون نتوانسته اند یک یبوست و یا سردرد خود را با آن معالجه کند؟. حال با چه وقاحتی شما این انسان با این همه برتری و علم و دانش را، عاجز از فهمیدن خزعبلات الله مدینه می دانید؟. این امر فقط نشان از نا سپاسی و قدر نشناسی و صد البته خردباختگی شما دارد، انسان با این همه دانش، از درک چه چیزی در قرآن عاجز است؟

از درک دستور قتل عام مسیحیان و یهودیان؟. از درک دستور کتک زدن زنان و هم خوابی با کنیزکان و حق داشتن همسران بیشمار؟. از درک این که الله فرموده؛ از کسانی که مسلمان نیستند، یا پول زور بگیرید، و یا گردنشان را بزنید؟.
صد البته که یک ” انسان” از درک این همه جنایت و قصاوت و خونخواری درمانده است، بی شک یک ” انسان” از درک این همه ظلم و پایمال کردن حق زنان، عاجز است و قطعا یک ” انسان” که از کمترین حد شرافت و وجدان و انسان دوستی و مهربانی و در یک کلمه، ” انسانیت” بهره ای برده است، هرگز سرش را جلوی اینچنین الله بی دانش خونخواری خم نخواهد کرد و روزی پنج بار، در پیشگاه او خم و راست نخواهد شد و اظهار بندگی و حقیری نخواهد کرد.

از دید نگارنده، مغلطه ی بزرگ مسلمین لازمست به شرح زیر تغییر یابد:
” انسان دانا و شرافتمند، از واژه به واژه ی جملات ضد انسانی تازی نامه، بیزار است، خواندن آن را اتلاف وقت، و نشانه ی از دست دادن قدرت تعقل و اختیار می داند و بر این باور است که سخنان الله مدینه، به قدری مضحک، بچه گانه، و به دور از عقل و منطق و خرد است که نیازی به قدرت درک ندارد.”

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

برده داری در اسلام و قران

برده و برده داری ، انسان مملوک و سنت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر است. لفظ رایج برای « برده » در زبان عربی ، «عبد» است و به تعبیر دقیقتر، برای «برده مرد» بوده است ، و به « برده زن » ، « امه » می گفته اند.


آیا برده داری (خرید و فروش انسان) در اسلام و قران مشروع است ؟

 بله ، برده داری در اسلام و قران مشروع است .

برای اثبات این امركه برده داری در اسلام و قران مشروع است می توان به دلایل ذیل استناد نمود :


1- برای شما از خودتان مثلی می آورد : ايا هيچ يک از غلام (برده مرد) و کنيزان (برده زن) ملکي شما در انچه ما روزي شما گردانديم با شما شريک هستند تا شما و انها در انچيز بي هيچ مزيت مساوي باشيد و همچنان که شما آزادان از يکديگر می ترسيد از آنها هم بيمناک باشيد؟ (قران . سوره روم . آیه 28)

2 - و آنان كه نگهدارنده نيروى شهوت خويش‏اند مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى (برده زن) كه مالك آنها شده‏اند كه در اين صورت بر آنان ملامتى نيست. ( قرآن . سوره المومنون آیه 5 و6 )

3- خدا رزق و روزی بعضی از شما را بر بعضی دیگر فزونی داده است و آنکه رزق و روزی او بیشتر شده است، زیادی به زیردستان (برده) و غلامان (برده) ندهد تا با او مساوی شوند. (قران . سوره نحل . آیه71)

4- بنده و برده ای که قادر به هیچ کاری نیست با مرد آزاد که خدا به او رزق نیکو عطا کرده هرگز برابر نیستند. (قران .سوره نحل . آیه 75)

5- و کسانی که اندام خويش را از شهوت راني نگه می دارند؛ مگر بر زنان حلال و کنيزان (برده زن) ملکي خويش ، که از اعمال شهوت هيچ ملامتی بر آنها نيست. (فران . سوره معارج .ايه 29و30)


6- دو کس هستند که نمازشان از سرشان بالاتر نمی رود ، اول : برده ای که از نزد ارباب خود فرار کرده باشد مگر آنکه پیش آقایش باز گردد... (حضرت محمد) ( نهج الفصاحه . صفحه 11 )

7- سه کس هستند که از آنها سخن مگو : مردی که از جماعت دوری گرفته و از پیشوای خود نافرمانی کرده و کنیز یا برده ای که از ارباب خود گریخته و در حال فرار ، مرده باشد و ... (حضرت محمد) ( نهج الفصاحه . صفحه 229 )



برده داری در اسلام و قران
- چرا الله درقران حتی یک آیه در نفی برده داری ( خرید و فروش انسان ) بر حضرت محمد نفرستاد ؟ در حالیکه در قران برای تعیین نوبت هم خوابگی" حضرت محمد" با " زنانش" آیه می فرستاد .!


- چرا نوشیدن مشروبات الکلی (شرب خمر ) در اسلام و قران حرام است ولی برده داری در اسلام و قران حرام شناخته نشده ؟ ضرر کدامیک برای جامعه بیشتر است ؟! برده داری یا شرب خمر؟!

۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

عیسی، منجی یهود یا خدای مسیحیان

بشر با خودشناسی و درک محیط پیرامونش به پاسخگویی به ناشناخته ها پرداخت و زمانی که در پاسخ دادن در می ماند، آن ناشناخته را به نیروهای فراطبیعی نسبت می داد. بدینسان ادیان اولیه که پرستش روح پیشینیان یا رخدادهای طبیعی چون رعد و برق و توفان بود بوجود آمد. این ادیان و افسانه ها سینه به سینه و نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و با پیشرفت تمدن و دانش بشر رفته رفته پیشرفت می کرد. از چند خدایی به تک خدایی رسید و نمونه آن دین یهود بود که در فصل ۳ به پیدایش و بنیان گذار آن پرداختیم. بشر مانند دیگر موجودات زنده خواب می بیند، با این تفاوت که قدرت درک و فهم دارد، اما در دوران اولیه خردمندی کافی برای درک علمی پدیده رویا دیدن نداشت و چون رویا دیدن ترکیبی از حافظه کوتاه مدت و بلند مدت است، برداشت آنها از این خواب ها و دیدن افراد از دست رفته شان این بود که پس از این زندگی، زندگی دیگری است و روح نیاکان آنها منتظر آنها خواهند بود. بنابراین ایمان به زندگی پس از مرگ یکی از نخستین دیدگاه هایی بود که بوجود آمد. گاهی جادوگر قبیله پاسخ به ناشناخته ها و بیداد زمانه را به جهانی دیگر واگذار می کرد. دیگر مشخصه انسان روحیه تلاشگر و کانکاشگر وی بوده و هست. موتور محرک این تلاش و کوشش امید به آینده بهتر و زندگی سرشار از آسایش و خوشبختی بوده است. بزرگان ادیان اولیه این امید و آرزو را با دو داستان که به یکدیگر پیوند خورده بودند پاسخ می دادند. همانطور که گفتیم یکی از این پاسخ ها زندگی دوباره و جهان دیگر است. اما پاسخ دیگر؛ آمدن انسان کامل و نجات بشر از سختی های این جهان بوده است. هر کدام از این پیران قبیله بنا به قدرت تخیل خود داستانی برای منجی نهایی ساخته و این داستان نیز سینه به سینه منتقل و رفته رفته تکامل می یابد. برای همین است که در تمام دین ها و آئین ها سخنی از منجی به میان آمده است. نخست تاریخچه ای کوتاه از رخدادهای تاریخی از زمان پیش از ظهور عیسی تا دوران زندگی او بیان می کنیم تا شما دید کاملتری از آن دوران پیدا کنید. دین یهود تا ۳۰۰۰ سال پیش همچنان یک دین قومی و محلی بود و با شکل گرفتن کشورهای یهودا توسط داوود (یهودیان وی را پادشاه می شناسند نه پیامبر) این دین به یک دین ملی تبدیل شد. همانگونه که در فصل ۳ آمد؛ با سقوط کشور یهودا به دست بابلیان و ویران شدن معبد و آوارگی آنان این دین نیز رنگ باخت تا اینکه کوروش بر بابل چیره گشت و منشور آزادی ملل را نوشت و به یهودیان اجازه داد که به سرزمین خود بازگردند و حتی برای بازسازی معبد یهودیان کمک مالی هنگفتی کرد. از آن پس این منطقه به یکی از ساتراپ های ایرانزمین تبدیل شد. با حمله اسکندر و آغاز دولت سلوکیان هیچ تغییری در زندگی این قوم ایجاد نشد. با ظهور اشکانیان و امپراتوری روم این منطقه که همچنان زیر فرمانروایی سلوکیان بود، در مرز این دو امپراتوری عظیم قرار گرفت. در سال ۱۴۳ پیش از میلاد قیامی به نام "مکابی ها" صورت گرفت و بواسطه آن دولتی محلی به همین نام در سرزمین فلسطین شکل گرفت که با ایرانیان رابطه خوبی داشت. اما در سال ۶۳ پیش از میلاد "جولیوس سزار" قیصر روم فرمان تخت به این سرزمین را داد و سپاه روم به فرماندهی "پمپی" فرمانده معروف وی به این منطقه لشگر کشی کرد و بر آن چیره گشت و بخاطر مقاومت سخت یهودیان، کشتار سنگینی انجام شد و بسیاری از یهودیان بنا به عادت رومیان به بیگاری و بردگی برده شدند. در سال ۳۷ پیش از میلاد "هرود" حکومتی محلی اما وابسته به روم تشکیل داد و پس از مرگ وی سرزمینش بین سه پسرش تقسیم کرد: "هرود فیلیپ" (سرزمین جولان یا گالیلا)، "هرود انتیپاس" (سرزمین جولان غربی و فلسطین) آنتیپاس قاتل یحیی تعمید دهنده پسرعموی عیسی و به صلیب کشیدن خود عیسی بود و "ارچلوس" که حکمران سرزمین های سامری، یهودا و ایدومه بود. یهودیان از این ستم بیزار بودند و چون آنان نیز در دین خود اعتقاد به آمدن موعودی به نام "ماشییاخ" داشتند، برای رهایی در انتظار این منجی بودند. ماشییاخ به چم "مسح شده با روغن مقدس"، نامی بود که یهودیان نخست برای پادشاهان سرزمین اسرائیل برگزیدند و دلیل این نامگذاری مراسم مذهبی تاجگذاری پادشاه بود. در این مراسم، خاخام بزرگ با روغن مقدس سر پادشاه را مسح می کرد تا وی و پادشاهی او تبرک شود و آنان پادشاه خود را برگزیده خداوند می دانستند. پس از فروپاشی دو کشور اسرائیل و یهودا ( اسرائیل در شمال یهودا بود و توسط آشوریان پیش از سقط یهودا از بین رفت)، بزرگان یهود برای یکپارچه نگاه داشتن قوم و دین خود به یهودیان وعده می داند که پادشاه دیگر از سوی خدا برای یهودیان برگزیده خواهد شد و معبد بزرگ را خواهد ساخت برای همین است که از کوروش بزرگ به عنوان نخستین ماشییاخ نام می برند و خشایارشاه که جلوی کشتار آنان را گرفت و بار دیگر آنان را نجات داد دومین ماشییاخ این قوم است. در دوران چیرگی روم یهودیان در سختی بسیار و بصورت برده زندگی می کردند. بنابراین هر از چند گاه فردی آزادیخواه از میان یهودیان بر می خواست و با جمع کردن افراد ناراضی، جنبشی به راه می انداخت. گاهی این جنبش ها با شعارهای ملی و گاهی با استفاده از عواطف مذهبی این قوم شکل می گرفت. اما اکثر آنها تاب مقاومت برابر ارتش منظم و تا دندان مسلح روم را نداشتند. پیشوایان دینی هم به دو دسته تقسیم می شدند، گروه نخست که با "هرود" کنار آمد و به شکل روحانیان درباری در آمدند و گروهی دیگر که با این خودفروشی بیگانه بودند و در میان مردم آمدن ماشییاخ را وعده می دادند و با تهییج روح مذهبی مردم سعی در ایجاد هسته مقاومت در مردم بودند. بنا به نوشته "فلاویوس جوزفوس" مورخ رومی و یافته های نسخ خطی "دریای مرده"، در دوران نوجوانی عیسی و پیش از وی ۵ قیام کوچک که همهء رهبران آن خیزش ها خود را مسیحا و نجات بخش قوم یهود می دانستند برخواسته بودند. اما این قیام های مسلحانه با مقابله بیرحمانه رومیان و کشتار هزاران نفر فروکش می کرد. این بی رحمی رومیان موجب شده بود که یهودیان از قیام مسلحانه دست بکشند و در برابر تقدیر و قدرت عظیم سپاه روم سر فرود آورند. گروهی از آنها هم به زهد و گوشه گیری پرداختند. از مهمترین گروه های زاهد گونه آن زمان می توان به "اسنی ها" اشاره کرد که از شهر اورشلیم کوچ کردند و در شهر کوچکی به نام "کومران" ساکن بودند. آنان قیام مسلحانه را بیهوده می دیدند، ظلم رومیان را ناشی از گناه قوم یهود می دانستند و اعتقاد داشتند که باید دین یهود را با دعا و زهد بازسازی کنند تا خدا از آنها خوشنود شود و برای آنها مسیحا را بفرستد. از ادامه دهندگان این راه، "یحیی تعمید دهنده" پسرعموی عیسی بود. یحیی رفتاری جنون آمیز داشت. گویند لباس از پشم شتر (لباسی زمخت) می پوشید و خوراکش ملخ بیابان و عسل بود. وی مانند "اسنی ها" مردم را به توبه از گناه وعده می داد و برای اینکار در رود اردن مردم را غسل توبه و تعمید می داد (برای همین به یحیی تعمید دهنده معروف است). وی آموزگار عیسی نیز بود و پس از اینکه یحیی توسط فرماندار رومی کشته شد، عیسی که به سن جوانی رسیده بود خود راه یحیی را ادامه داد و به بشارت برای رسیدن وعده خداوند و آمدن مسیحا مژده می داد. بنا به شهادت تاریخ، قوم یهود خود را قوم برگزیده خدا می دانستند و حتی بارها از خود به عنوان "فرزندان یا پسران خدا" یاد میکردند. اگر در انجیل سخنرانی های عیسی را ببینید بارها مردم را به آنان گسزاد می کند که شما پسران خدا هستید، در ابتدا هیچگاه در هیچ یک از سخنرانی ها خود را یگانه پسر خدا نمی نامد. (انجیل متی باب ۵ و ۶) رفته رفته دور وی را پیروانی در بر می گیرند و او نیز هوس می کند که خود را مسیحا بنامد. اما همزمان با روزهای عید "فسح" "پسح" بزرگترین عید یهودیان (عید پاک مسیحیان) در اورشلیم بپا خواست و خود را مسیحا نامید و بلافاصله شب بعد در حومه شهر دستگیر شد و یارانش فرار کردند و بعد از چند روز شکنجه به رسم رومیان برای عبرت دیگران بر چلیپا (صلیب) کشیده شد. جسدش را به رسم یهودیان کفن پوشاندند و در قبری گذاشتند. گم شدن جنازه وی و افسانه بازگشت وی پس از سه روز کار خود حواریون بود. بنا به نوشته خود انجیل؛ بار نخست مریم مجدلیه وی را می بیند و سپس سه تن از حواریون و دیگر کسی وی را نمی بیند تا به امروز. بارها دیده ایم که انسان وقتی احساس می کند که آخرین لحاظات زندگی اش هست معمولا مهمترین اعتراف و راست ترین سخنان خود را به زبان می آورد. حال پیرمردی که در بستر مرگ خوابیده فرزندانش را جمع می کند و آخرین پند خود را می دهد یا زندانی که برای حکم اعدام می رود در آخرین لحظه به گناه خود اعتراف می کند و از خانواده مقتول بخشش می خواهد. در کل انسان از ترس مرگ به یک راستگویی لحظه ای دست می یابد. حال ببینید بنا به گفته انجیل عیسی در آخرین لحظه مرگ روی چلیپا چه می گوید: " الیوئی، الیوئی! لما سبقتنی؟" پارسی این جمله عبری این است: "پروردگارا، پروردگارا! چرا مرا ترک کردی (تنها گذاشتی)؟" در راست ترین لحظه عیسی نگفت: "ابا، ابا! لما سبقتنی؟" (پدرم، پدرم! چرا تنهایم گذاشتی؟) و گفت پروردگارا. شما اگر پدرتان حتی پادشاه کشور باشد و در آخرین لحظه زندگی او را پدر صدا می کنید یا پادشاه؟ آنچیز که موجب ماندگاری این داستان شد مقاومت عیسی ناصری بود که تا پای جان مقاومت کرد. این داستان به شکل افسانه مقاومت میان پیروان وی سینه به سینه نقل می شد تا اینکه "کنستانتین" قیصر روم شرقی، برای یکپارچگی روم شرقی و ایجاد هویتی ملی در مقابل روم غربی و همچنین به دلیل زیاد شدن جنبش های مدنی عیسویآن راه نجات تاج و تخت خود را رسمی کردن این دین می دانست. چرا که به این بهانه هم رضایت مردم را جالب می کرد، هم بهانه ای داشت برای کشتن نجیبزادگان مخالف خود که می دانست حاضر نیستند خدایان رومی نیاکان خود را با فردی یهودی که خود را مسیحا می نامید عوض کنند. در این زمان یعنی ۳۰۰ سال پس از تولد عیسی، انجیل های مختلف جمع شد و تنها ۴ انجیل را نگاه داشتند و بصورت یک کتاب در آوردند. عیسی دین جدیدی نیاورده بود و یهودی بدنیا آمد، یهودی زندگی کرد و یهودی مرد. بنابرین دین جدید نیاز به آئین مذهبی داشت و برای خوشنودی سربازان رومی که بسیاری به کیش مهر گرویده بودند، خیلی از آئین های مذهبی این کیش را با یهودیت مخلوط کردند و برای نخستین بار دین مسیحیت زاده شد. (از اثرات کیش مهر در آئین مسیحیت به پوشیدن ردای ارغوانی توسط پاپ، زادروز عیسی که با زادروز میترا الهه مهر یکی بود [شب یلدا] و گرامی داشت درخت سرو، مظهر همیشه سبزی، در کیش مهر و هزاران نشان دیگر می توان یاد کرد) جالب اینکه برای اینکه از نظر روانی رومیان مقاومت کمتری کنند زندگی عیسی با افسانه خدایان رومی درهم آمیخت. برای وی تندیسی ساختند با ظاهری رومی (مانند خدایان روم و یونان باستان که هر کدام تندیسی داشت، نکته جالب اینکه یهودیان مانند خیلی از دیگر مردمان خاورمیانه سبزه رو و چشم سیاهند، نه سپید پوست و چشم آبی). گوشت خوک که خوراک شبانه روزی رومیان بود حلال گشت، سگ که همنشین رومیان بود از نجسی درآمد و ختنه کردن که در آئین یهودیان بود و رسم ابراهیم (بخاطر ترس رومیان از این عمل) برچیده شد. دست فرماندار رومی هم از این داستان پاک شد و روم که خود قاتل عیسی ناصری بود شد پیرو وی و در یک کلام کسی که خود را منجی وعده شده یهود می خواند و خود یهودیان هم باورش نکردند به خدای رومیان و مسیحیان تبدیل شد. اینکه چرا یهودیان وی را نپذیرفتند و یهودیان امروز وی را قبول ندارند دلیل زیادی داشته و دارد، اما یکی از دلایل این بود که: از نشانه های مسیحا ویران شدن معبد دوم در زمان وی و بازسازی آن معبد به دست وی و دار طول ۳ روز بود. بدشانسی عیسی این بود که این معبد تا چندین سال پس از وی همچنان پابرجا بود. (معبد دوم که به دستور و با پرداخت پول از سوی کوروش ساخته شده بود تا سال ۷۰ میلادی همچنان پابرجا بود و تنها پس از آنکه یهودیان بر ضد بیداد رومیان شورش کردند که ۴ سال به درازا کشید و رومیان پس از خاموش کردن آتش این خیزش برای ادب کردن یهودیان، معبد دوم را ویران کردند)