من اصلا وجود ندارم ؛ برويد مثل آدم زندگي تان را بکنيد و اين قدر داستان و شعر درست نکنيد.
خودتان من را درست کرده ايد که کاسبي کنيد و سر همديگر را کلاه بگذاريد ، چرا پاي من را وسط مي کشيد ؟!
اگر من خدايم چرا موسي را بفرستم بگويم شنبه را تعطيل کند و عيسي را بفرستم بگويم يک شنبه را و محمد را بفرستم بگويم جمعه را ؟
چرا کاري کنم که عيسوي شرابش را در کليسا بنوشد و مسلمان به جاي شراب شلاق بخورد ؟
اگر من وجود دارم و اين قدر مهربان بودم که همه دين ها مي گويند چرا بيشتر تلفات تاريخ و جنگ ها در تاريخ با نام دين و انجام تکليف ديني و هدايت مردم و بردن مردم به بهشت صورت گرفته است ؟
اگر من خدا بودم چرا اين همه آدم کج و معوج به اسم من روي زمين خدايي مي کنند و کليد بهشت مي فروشند و يا دنيا را براي مخلوقات من (؟!) جهنم کرده اند ؟
خدايي که به عبادت محتاج باشد ، خدايي که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر مي کند ، خدايي که فقط محبان علي را به بهشت راه بدهد و بقيه پيامبرانش بشوند زرشک ، خدايي که مي گويد زمين آزمايشگاه است و آدم ها موش آزمايشگاهي و تمام آن چه که در زمين حرام کرده را در بهشت وعده مي دهد من نيستم.اصلا من نيستم.
برويد مغزتان را بکار ببريد و بيخود بي عرضگي هايتان را به اسم اين که من چيزي مي دانم که شما نمي دانيد نگذاريد.
اگر نمي توانيد از پس گردن کلفت هايتان بر بيائيد چرا پاي من را وسط مي کشيد ؟ نخير ؛ قرار نيست من در آن دنيا حساب لات و لوت هاي دنيا را برسم.
اگر عرضه داريد خودتان از خجالتشان در بيائيد و الکي خودتان را بچه مثبت هاي بي عرضه بهشت معرفي نکنيد.
يعني چي دست روي دست مي گذاريد و منتظران فلان و بهمان مي شويد.آقا جان قرار نيست کسي را بفرستم.مفهوم شد ؟ همه اين دين و مذهب های ديگه هم خودشان را مسخره کردن همشون با نام من دکان باز کردن... من اصلا شماره ثبت اين دکان هارا نمی شناسم. وجود ندارم که بشناسم... نبوده را که از بوده آگاه نيست.
همه شماها چند ميلياردي سلول خاکستري در آن مغزهايتان داريد ، بکارش ببريد و بجاي تسبيح و استخاره انداختن ، از اين سلول ها استفاده کنيد تا فاسد نشود.
اگر در قدرت طلبي و فريبکاري روي مزرعه حيوانات را هم سفيد کرده ايد و به همه دنيا گند زده ايد چرا مي گوئيد قضا و قدر من است ؟ يعني اگه من خدا بودم اندازه مدير گوگل هم عرضه نداشتم يک دم و دستگاه درست و حسابي راه بندازم که هم کارمندش راضي باشد هم مصرف کننده اش ؟!
شما يک بار در اين تارنما ها Sign In کنيد تا دو هفته بس است لازم نيست روزي چند بار جلويش خم و راست بشويد و هزار خواهش و تمنا کنيد تا سرويس هايش مثل ساعت کار کند.
وضع دعا و نفرين هايتان هم از همه بدتر است !بهتان گفته باشم که 99/99 درصد اين دعاها
Spam
است و اصلا در
Mail Box
من ظاهر نمي شود (تازه اگر باشم !). آخر يعني چي ؛ خدايا همه را خوشبخت کن ؟!
اگر فکر میکنيد بهشت و جهنم هست پس دعا میکنيد همه را خوشبخت کن پس در آنصورت چه کسی جهنم را رفت و روب کند... ديدی حالا عقلت را بکار نمی بری...
شما هيولایی از من ساخته ايد که اصلا نيست... اين خيالات و خواب های روزانه را فراموش کنيد زندگی کنيد آدم باشيد... آدم آنطور که در جهان پديد آمده... .
۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
قرآن و توجیه آن
قریب یک میلیارد نفر از ساکنین این کره ی خاکی معتقدند که کلمات خدا را در دستان خود دارند و آنرا در همان بدو تولد در گوششان زمزمه می کنند و تا پس از مرگ ، بر مزارشان می خوانند. اما از میان این مومنین متعصب به ندرت کسی است که این کتاب را مطالعه کرده و منصفانه مورد نقد و بررسی قرار داده باشد. مضاف بر اینکه در کشورهای غیرعربی زبان مانند ایران ، رسم است که قرآن را مانند وردی جادویی و با اصواتی کشیده (به اصطلاح با صوت) به همان زبان عربی بخوانند. در اینجا زبان عربی مانند یک زبان رازورزانه و محفوظ ، محتوای واقعی مذهب را از دست عوام دور نگاه می دارد تا کسی متوجه آشفتگی ها ، تناقضات و خرافات کلمات این کتاب نشود. در واقع ، قرآن ، یک کتاب نیست که توسط مولفی( خدا یا محمد) به ترتیب زمانی مشخص نوشته شده باشد. بلکه گردآوری مجموعه ی قلیلی از اسطوره های عهد عتیق به علاوه ی سخنان و دستورات محمد به پیروان خویش است که مدعی بود آنها را عینا از خداوندش الهام گرفته است. حتی اغلب سوره ها ، در یک زمان توسط محمد بیان نشده اند و یک مطالعه ی سرسری متن ، نشان می دهد که در طول یک سوره ، بارها محتوای متن عوض می شود و تغییر جهات ناگهانی می دهد بدون آنکه به موضوع اولی ربطی داشته باشد. یک داستان نقل می شود و ناگهان کنار گذاشته شده و به داستان دیگری اشاره می شود.معلوم نیست چرا خداوند قادر، نتوانسته است ذهن خود و مبشرش را روی یک موضوع متمرکز کند. مفسرین مسلمان قرآن ، این توجیه مسخره را می آورند که تغییر موضوع برای این است که حوصله ی مخاطب سر نرود و تنوع متن حفظ شود!! اگر بلاغت و ادبیات جهان از سوفسطائیان یونان باستان تا کنون به این فن بیان مسخره تمسک می جستند ، امروز جز موضوعاتی بی در و پیکر، چیزی از فرهنگ و ادبیات باقی نمی ماند . تنها کافی است آشفتگی قرآن را با انسجام روایی و زمانی عهد عتیق مقایسه کنید. در هر حال متن قرآن به عنوان یک اثر ادبی و از نظر انسجام روایی اش ، فاجعه است.
دلیل آشفتگی متن قرآن ، به اعتراف خود مسلمانان بی سوادی محمد است. او اسطوره ها را به صورت شفاهی از زبان یهودیان می شنید و تا آنجا که حافظه اش یاری می کرد آنها را برای پیروان خود نقل می کرد. خود او در قرآن به این موضوع اشاره می کند :
"و [همين يهوديان]* چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند مىگويند ما ايمان آوردهايم و وقتى با همديگر خلوت مىكنند مىگويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مىكنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمىكنيد "(* متن های داخل براکت از من نیست. این افزوده ها متعلق به ترجمه های رسمی قرآن است)
(سوره ی بقره – آیه 76)
و البته همانطور که تئودور نولدکه ، پژوهشگر سکولار قرآن ، توجه کرده ، ضعف حافظه ی او نیز در بیان این اسطوره ها ، در خود قرآن ذکر شده است :
"ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى"
(سوره ی الاعلی –آیه 6 )
برای اینکه کسی بتواند دریابد که این کلمات ، کلمات موجودی به نام خدا نمی تواند باشد ، نیاز چندانی به تفحص و پژوهش مذهبی دقیق نیست . تنها کافی است که کیهان شناسی اسطوره ای قرآن را با حقایق علمی امروز و حتی زمان خود محمد ، مقایسه کنید.برای مثال امروز هیچ احمقی نمی تواند معتقد باشد که نسل انسان بعد از چند هزار سال به دو نفر به نام آدم و حوا باز می گردد. همه ی ما می دانیم که انسان ، مانند دیگر گونه های جانوری در اثر تکامل طبیعی رشد کرده است.
توجیه این تناقضات برای مفسرین مذهبی به یک تقلای مضحک و البته غیرممکن تبدیل شده است.هر روزه هزینه های هنگفتی صرف ماستمالی چرندیات و خرافات قرآن می شود. معمولا به سه روش این تناقضات را توجیه می کنند : 1. با فضل فروشی خاصی به زبان عربی رجوع می کنند تا نشان دهند کلمات در هر مورد معنای دیگری دارند. اما متاسفانه قرآن خصوصا در توصیف پدیده های طبیعی آنچنان صراحت دارد که به سختی می توانند به این تاکتیک متوسل شوند 2. مخاطب را متوجه شان نزول متن می کنند البته این در حالی است که اصلا معلوم نیست این آیه ها در چه زمانی گفته شده اند و اکثر توجیهات شان ساختگی است. البته در موارد توصیف پدیده های طبیعی تاکتیک "شان نزول" تاثیری ندارد، چون در هر حال کیهان برخلاف شرایط اجتماعی ثابت است. 3. تاکتیک سوم را بیشتر، روشنفکران دینی به کار می برند. توجیه آنها برای متن قرآن بیشتر شبیه دوستی خاله خرسه است ، چون می گویند که باید متن را تمثیلی و استعاری برداشت کرد یعنی خدا در کلامش واقعیت را نگفته است بلکه فقط استعاره به کار برده است! در این صورت متن قرآن دیگر ارزش استخراج حکم را از دست خواهد داد و تمامی زیربنای احکام اسلامی سست می شود. ما در اینجا به تناقضات متن قرآن با علم و شناخت از طبیعت بسنده کرده و بنابراین دو نوع اول و آخر را بررسی می کنیم.
1. شما زبان عربی نمی دانید پس حرف نزنید.
متن قرآن هر جا برای اثبات وجود خدا ، سعی کرده است نشانه ای از پدیده های طبیعی بیاورد ، یا حرفی زده است که خیلی ساده است و هر کودک ده ساله ای می داند و یا سوتی داده است . برای مثال :
هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيمٌ
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست .
( سوره ی بقره ، آیه 29)
در اسطوره های یهودی و اسلامی ، خدا زمین و آسمان را در شش روز آفریده است.( در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد – سوره اعراف آیه 54) مطمئنا چنین حرفی چرند است، تاریخ تدریجی پیدایش زمین به یک میلیارد سال و کهکشان به میلیاردها سال باز می گردد. بنابراین با مفسرین از روی عجز توجیه می کنند که شما زبان عربی نمی دانید چون در اینجا روز ، معنای مرحله را می دهد! ( البته در سفر آفرینش که محمد داستان هایش را از آنجا دزدیده است ، قبلا مشخص کرده است که روز فقط معنای روز را می دهد و نه چیزی دیگر. یا شاید این مفسرین ماله کش در زبان عبری و آرامی هم تخصص دارند! )اما حتی وقتی این بهانه ی نپذیرفتنی آنها را هم بپذیریم ، باز چگونه می توان آیه ی فوق را توجیه کرد که می گوید ابتدا زمین بوجود آمده و سپس آسمان !! آسمان و زمین در هر بازه زمانی و در هرمرحله ی من در آوردی ، هم که بوجود آمده باشند، ترتیب شان دیگر جابجا نمی شود یعنی اول کیهان بوجود آمده است و بعد منظومه ی شمسی و کره ی زمین. اینجا دیگر مفسر نگون بخت ، باید لابلای کلمات بگردد و معنای آنها را عوض کند ، شاید از این مخمصه بیرون آید.
ناگهان ما یک چیزی هم بدهکار می شویم . آنها می گویند شما زبان عربی نمی دانید، چون کلمه ی "ثم" در زبان عربی گاهی به معنای " همچنین" هم می تواند به کار برود. البته این نکته بماند که کلمه ی "ثم" در قرآن ، 396 مرتبه به کار رفته است و در تمامی آنها معنای" و سپس" را می دهد ، به جز این یکی!!!
از نظر این مفسرین ، خدا گفته است که ما آنچه در زمین است همه را برای شما آفریدیم و همچنین ( و نه سپس) آسمان را آفریدیم. اما اگر خدا می خواست این را بگوید چرا مانند دیگر جاهای قرآن به سادگی و شیوایی بهتر نگفت :اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ.....؟ هر کسی ادامه ی داستان سوره ی بقره ، آیه 29 را بخواند متوجه می شود که منظور قرآن اشاره به داستان آفرینش است :
" .....و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد...."
همچنین خدا این ترتیب زمانی را از یاد می برد و در جای دیگر از قران می گوید :
آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد؟ و شَبَش را تيره و روزش را آشكار گردانيد، و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد.
در همین آیه فوق معلوم است که محمد تصور می کرد زمین صاف است و خدا آنرا مانند خمیر نان غلتانده و صاف کرده است!
اما آیا تصور می کنید منظور قرآن از این آسمانی که خدا هفت عدد از آنها را آفریده است ، همین کیهانی است که در ذهن شماست؟ نه خیر. آسمان برای محمد ، سقفی است یکپارچه که هیچ شکافی در آن وجود ندارد و ستارگان مانند چراغ به آن آویزان هستند و این آسمان بدون ستون مانند یک خیمه برافراشته شده است ! همچنین محمد که خود را شهر علم می داند، تصور می کند که کوه ها برای این است که زمین تکان نخورد و گویا مانند میخ عمل می کنند:
آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا ]مبادا زمين] شما را بجنباند.( سوره ی لقمان – آیه ی 10)
و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم [ولى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن اعراض مىكنند ( سوره ی انبیا – آیه 32)
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريستهاند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست ( سوره ی ق – آیه ی 6)
قدرت استدلال محمد مانند یک کودک ده ساله است. او می گوید :
"[همو كه] از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانههايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند"( سوره ی رعد- آیه 17)
او تعجب می کند که چطور از رودها دقیقا به اندازه ی بستر خودشان آّب می گذرد و عقل اش به اینجا نمی رسد که مسئله برعکس است و آب در طول زمان به اندازه ی حجمی که دارد ، بستر را فرسایش می دهد و گسترده می سازد.
2. خداوند شاعر اما نه با احساس
چطور می توان این همه مزخرفات را کلام خدایی دانست که جهان را آفریده باشد؟ این چه خدایی است که نسبت به چیزهایی که خودش آفریده علمی ندارد؟ برای توجیه این همه هجویات فقط می توان به تاکتیک سوم متوسل شد. یعنی متن قرآن استعاری است و این نوع بیان ، تنها جنبه ای شاعرانه دارد. اگر خدا قصد استعاره دارد پس چرا این استعاره ها را نشانه ای برای وجود و عظمت خودش می داند: ( از اینکه بگذریم که خدا در قرآن تصریح کرده که پیامبر به کافران گوشزد کند که آنچه او می گوید شعر نیست.)
"خدا اينها را جز به حق نيافريده است نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكند."( سوره ی یونس آیه 5) یا "و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند مسلما در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانههاست"( سوره ی نحل – آیه 12)
یک متن نمی تواند هم استعاری باشد و هم نشانه و استدلالی برای وجود خدا و حقانیت پیامبرش. می توان در یک شعر ستارگان را به چراغ آسمان تشبیه کرد اما در این صورت دیگر نمی توان استدلال کرد که پس حتما فتیله و نفتی هم وجود دارد که این چراغ را روشن نگاه داشته است. اگر خدا به وضوح می گوید که توصیفاتش از پدیده های طبیعی ، نشانه هایی برای مردم متعقل هستند ، پس نمی توانند استعاری باشند.
البته بهترین تاکتیک برای اشاعه و توجیه خرافات اسلامی ، جهل مردم است. بگذارید به یک نمونه ی جالب اشاره کنم : به ما گفته اند که در قرآن اعجازهای علمی هست. یک نمونه از آنرا در کتب آموزشی معارف دینی در مدارس به خورد کودکان و نوجوانان می دهند . برای مثال خدا در سوره ی الرحمن آیه ی 17 گفته است :
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر
سپس این را یک معجزه و گواهی بر گرد بودن زمین می دانند چون ، تنها وقتی زمین بچرخد و کره ای باشد امکان وجود دو مشرق و دو مغرب هست.
واقعا جای تعجب است که یک انسان تا چه حد می تواند خود و دیگران را فریب دهد. واقعیت این است که ایشان از جهل من و شما در دوران جوانی با بی شرمی سوء استفاده می کردند. اجازه بدهید به این مسئله پاسخ بدهیم. از هرچیزی در این دنیا ، یا یک عدد وجود دارد( المغرب) ، یا دو عدد( المغربین) و یا چندین عدد( المغارب). مضحک اینجاست که قرآن هر سر نوع آنرا ذکر کرده است :
قال رب المشرق والمغرب وما بينهما ان كنتم تعقلون (الشعرا - 28)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ( الرحمن – 17 )
فلا اقسم برب المشارق والمغارب انا لقادرون (المعارج - 40)
در مقابل این فریبکاری وقیح چه می توان گفت؟
در پایان بگذارید به یک نمونه ی دیگری از اظهار فضل های علمی الله در قرآن بیاندازیم :
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است
[كه] از کمر مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد
در حقيقت او [= خدا] بر بازگردانيدن وى بخوبى تواناست.
( سوره ی الطارق- آیه 6 و 7)
علم فیزیولوژی قرانی می گوید که مایع منی ( به قول قرآن آب جهنده!) از کمر انسان می آید و نه از بیضه ها(!) و احتمالا بیضه ها به رسم اعراب آن زمان ، فقط به درد بازی کردن و ور رفتن می خورند! متاسفانه تجربیات بی شمار محمد در رابطه ی جنسی او را گمراه کرد. تجربه ی شهوانیت زنان از سینه خویش و یا ضعف جسمانی در ناحیه کمر برای مردان، ملاک خوبی برای ارائه ی اعجاز علمی نیست!
باید از خود بپرسیم عجیب نیست که هنوز در این دنیا یک میلیارد انسان وجود دارد که معتقد است این اسطوره ها و خرافات ، کلمات خدا هستند. همین یک کتاب ، همین محتوا و احکامش ، سرنوشت و زندگی این نگون بختان جاهل را رقم زده است، اما اینها حتی یکبار هم کتابی را که اینقدر بر زندگی شان تاثیر گذارده نخوانده اند و بررسی نکرده اند.
دلیل آشفتگی متن قرآن ، به اعتراف خود مسلمانان بی سوادی محمد است. او اسطوره ها را به صورت شفاهی از زبان یهودیان می شنید و تا آنجا که حافظه اش یاری می کرد آنها را برای پیروان خود نقل می کرد. خود او در قرآن به این موضوع اشاره می کند :
"و [همين يهوديان]* چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند مىگويند ما ايمان آوردهايم و وقتى با همديگر خلوت مىكنند مىگويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مىكنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمىكنيد "(* متن های داخل براکت از من نیست. این افزوده ها متعلق به ترجمه های رسمی قرآن است)
(سوره ی بقره – آیه 76)
و البته همانطور که تئودور نولدکه ، پژوهشگر سکولار قرآن ، توجه کرده ، ضعف حافظه ی او نیز در بیان این اسطوره ها ، در خود قرآن ذکر شده است :
"ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى"
(سوره ی الاعلی –آیه 6 )
برای اینکه کسی بتواند دریابد که این کلمات ، کلمات موجودی به نام خدا نمی تواند باشد ، نیاز چندانی به تفحص و پژوهش مذهبی دقیق نیست . تنها کافی است که کیهان شناسی اسطوره ای قرآن را با حقایق علمی امروز و حتی زمان خود محمد ، مقایسه کنید.برای مثال امروز هیچ احمقی نمی تواند معتقد باشد که نسل انسان بعد از چند هزار سال به دو نفر به نام آدم و حوا باز می گردد. همه ی ما می دانیم که انسان ، مانند دیگر گونه های جانوری در اثر تکامل طبیعی رشد کرده است.
توجیه این تناقضات برای مفسرین مذهبی به یک تقلای مضحک و البته غیرممکن تبدیل شده است.هر روزه هزینه های هنگفتی صرف ماستمالی چرندیات و خرافات قرآن می شود. معمولا به سه روش این تناقضات را توجیه می کنند : 1. با فضل فروشی خاصی به زبان عربی رجوع می کنند تا نشان دهند کلمات در هر مورد معنای دیگری دارند. اما متاسفانه قرآن خصوصا در توصیف پدیده های طبیعی آنچنان صراحت دارد که به سختی می توانند به این تاکتیک متوسل شوند 2. مخاطب را متوجه شان نزول متن می کنند البته این در حالی است که اصلا معلوم نیست این آیه ها در چه زمانی گفته شده اند و اکثر توجیهات شان ساختگی است. البته در موارد توصیف پدیده های طبیعی تاکتیک "شان نزول" تاثیری ندارد، چون در هر حال کیهان برخلاف شرایط اجتماعی ثابت است. 3. تاکتیک سوم را بیشتر، روشنفکران دینی به کار می برند. توجیه آنها برای متن قرآن بیشتر شبیه دوستی خاله خرسه است ، چون می گویند که باید متن را تمثیلی و استعاری برداشت کرد یعنی خدا در کلامش واقعیت را نگفته است بلکه فقط استعاره به کار برده است! در این صورت متن قرآن دیگر ارزش استخراج حکم را از دست خواهد داد و تمامی زیربنای احکام اسلامی سست می شود. ما در اینجا به تناقضات متن قرآن با علم و شناخت از طبیعت بسنده کرده و بنابراین دو نوع اول و آخر را بررسی می کنیم.
1. شما زبان عربی نمی دانید پس حرف نزنید.
متن قرآن هر جا برای اثبات وجود خدا ، سعی کرده است نشانه ای از پدیده های طبیعی بیاورد ، یا حرفی زده است که خیلی ساده است و هر کودک ده ساله ای می داند و یا سوتی داده است . برای مثال :
هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيمٌ
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست .
( سوره ی بقره ، آیه 29)
در اسطوره های یهودی و اسلامی ، خدا زمین و آسمان را در شش روز آفریده است.( در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد – سوره اعراف آیه 54) مطمئنا چنین حرفی چرند است، تاریخ تدریجی پیدایش زمین به یک میلیارد سال و کهکشان به میلیاردها سال باز می گردد. بنابراین با مفسرین از روی عجز توجیه می کنند که شما زبان عربی نمی دانید چون در اینجا روز ، معنای مرحله را می دهد! ( البته در سفر آفرینش که محمد داستان هایش را از آنجا دزدیده است ، قبلا مشخص کرده است که روز فقط معنای روز را می دهد و نه چیزی دیگر. یا شاید این مفسرین ماله کش در زبان عبری و آرامی هم تخصص دارند! )اما حتی وقتی این بهانه ی نپذیرفتنی آنها را هم بپذیریم ، باز چگونه می توان آیه ی فوق را توجیه کرد که می گوید ابتدا زمین بوجود آمده و سپس آسمان !! آسمان و زمین در هر بازه زمانی و در هرمرحله ی من در آوردی ، هم که بوجود آمده باشند، ترتیب شان دیگر جابجا نمی شود یعنی اول کیهان بوجود آمده است و بعد منظومه ی شمسی و کره ی زمین. اینجا دیگر مفسر نگون بخت ، باید لابلای کلمات بگردد و معنای آنها را عوض کند ، شاید از این مخمصه بیرون آید.
ناگهان ما یک چیزی هم بدهکار می شویم . آنها می گویند شما زبان عربی نمی دانید، چون کلمه ی "ثم" در زبان عربی گاهی به معنای " همچنین" هم می تواند به کار برود. البته این نکته بماند که کلمه ی "ثم" در قرآن ، 396 مرتبه به کار رفته است و در تمامی آنها معنای" و سپس" را می دهد ، به جز این یکی!!!
از نظر این مفسرین ، خدا گفته است که ما آنچه در زمین است همه را برای شما آفریدیم و همچنین ( و نه سپس) آسمان را آفریدیم. اما اگر خدا می خواست این را بگوید چرا مانند دیگر جاهای قرآن به سادگی و شیوایی بهتر نگفت :اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ.....؟ هر کسی ادامه ی داستان سوره ی بقره ، آیه 29 را بخواند متوجه می شود که منظور قرآن اشاره به داستان آفرینش است :
" .....و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد...."
همچنین خدا این ترتیب زمانی را از یاد می برد و در جای دیگر از قران می گوید :
آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد؟ و شَبَش را تيره و روزش را آشكار گردانيد، و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد.
در همین آیه فوق معلوم است که محمد تصور می کرد زمین صاف است و خدا آنرا مانند خمیر نان غلتانده و صاف کرده است!
اما آیا تصور می کنید منظور قرآن از این آسمانی که خدا هفت عدد از آنها را آفریده است ، همین کیهانی است که در ذهن شماست؟ نه خیر. آسمان برای محمد ، سقفی است یکپارچه که هیچ شکافی در آن وجود ندارد و ستارگان مانند چراغ به آن آویزان هستند و این آسمان بدون ستون مانند یک خیمه برافراشته شده است ! همچنین محمد که خود را شهر علم می داند، تصور می کند که کوه ها برای این است که زمین تکان نخورد و گویا مانند میخ عمل می کنند:
آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا ]مبادا زمين] شما را بجنباند.( سوره ی لقمان – آیه ی 10)
و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم [ولى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن اعراض مىكنند ( سوره ی انبیا – آیه 32)
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريستهاند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست ( سوره ی ق – آیه ی 6)
قدرت استدلال محمد مانند یک کودک ده ساله است. او می گوید :
"[همو كه] از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانههايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند"( سوره ی رعد- آیه 17)
او تعجب می کند که چطور از رودها دقیقا به اندازه ی بستر خودشان آّب می گذرد و عقل اش به اینجا نمی رسد که مسئله برعکس است و آب در طول زمان به اندازه ی حجمی که دارد ، بستر را فرسایش می دهد و گسترده می سازد.
2. خداوند شاعر اما نه با احساس
چطور می توان این همه مزخرفات را کلام خدایی دانست که جهان را آفریده باشد؟ این چه خدایی است که نسبت به چیزهایی که خودش آفریده علمی ندارد؟ برای توجیه این همه هجویات فقط می توان به تاکتیک سوم متوسل شد. یعنی متن قرآن استعاری است و این نوع بیان ، تنها جنبه ای شاعرانه دارد. اگر خدا قصد استعاره دارد پس چرا این استعاره ها را نشانه ای برای وجود و عظمت خودش می داند: ( از اینکه بگذریم که خدا در قرآن تصریح کرده که پیامبر به کافران گوشزد کند که آنچه او می گوید شعر نیست.)
"خدا اينها را جز به حق نيافريده است نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكند."( سوره ی یونس آیه 5) یا "و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند مسلما در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانههاست"( سوره ی نحل – آیه 12)
یک متن نمی تواند هم استعاری باشد و هم نشانه و استدلالی برای وجود خدا و حقانیت پیامبرش. می توان در یک شعر ستارگان را به چراغ آسمان تشبیه کرد اما در این صورت دیگر نمی توان استدلال کرد که پس حتما فتیله و نفتی هم وجود دارد که این چراغ را روشن نگاه داشته است. اگر خدا به وضوح می گوید که توصیفاتش از پدیده های طبیعی ، نشانه هایی برای مردم متعقل هستند ، پس نمی توانند استعاری باشند.
البته بهترین تاکتیک برای اشاعه و توجیه خرافات اسلامی ، جهل مردم است. بگذارید به یک نمونه ی جالب اشاره کنم : به ما گفته اند که در قرآن اعجازهای علمی هست. یک نمونه از آنرا در کتب آموزشی معارف دینی در مدارس به خورد کودکان و نوجوانان می دهند . برای مثال خدا در سوره ی الرحمن آیه ی 17 گفته است :
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر
سپس این را یک معجزه و گواهی بر گرد بودن زمین می دانند چون ، تنها وقتی زمین بچرخد و کره ای باشد امکان وجود دو مشرق و دو مغرب هست.
واقعا جای تعجب است که یک انسان تا چه حد می تواند خود و دیگران را فریب دهد. واقعیت این است که ایشان از جهل من و شما در دوران جوانی با بی شرمی سوء استفاده می کردند. اجازه بدهید به این مسئله پاسخ بدهیم. از هرچیزی در این دنیا ، یا یک عدد وجود دارد( المغرب) ، یا دو عدد( المغربین) و یا چندین عدد( المغارب). مضحک اینجاست که قرآن هر سر نوع آنرا ذکر کرده است :
قال رب المشرق والمغرب وما بينهما ان كنتم تعقلون (الشعرا - 28)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ( الرحمن – 17 )
فلا اقسم برب المشارق والمغارب انا لقادرون (المعارج - 40)
در مقابل این فریبکاری وقیح چه می توان گفت؟
در پایان بگذارید به یک نمونه ی دیگری از اظهار فضل های علمی الله در قرآن بیاندازیم :
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است
[كه] از کمر مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد
در حقيقت او [= خدا] بر بازگردانيدن وى بخوبى تواناست.
( سوره ی الطارق- آیه 6 و 7)
علم فیزیولوژی قرانی می گوید که مایع منی ( به قول قرآن آب جهنده!) از کمر انسان می آید و نه از بیضه ها(!) و احتمالا بیضه ها به رسم اعراب آن زمان ، فقط به درد بازی کردن و ور رفتن می خورند! متاسفانه تجربیات بی شمار محمد در رابطه ی جنسی او را گمراه کرد. تجربه ی شهوانیت زنان از سینه خویش و یا ضعف جسمانی در ناحیه کمر برای مردان، ملاک خوبی برای ارائه ی اعجاز علمی نیست!
باید از خود بپرسیم عجیب نیست که هنوز در این دنیا یک میلیارد انسان وجود دارد که معتقد است این اسطوره ها و خرافات ، کلمات خدا هستند. همین یک کتاب ، همین محتوا و احکامش ، سرنوشت و زندگی این نگون بختان جاهل را رقم زده است، اما اینها حتی یکبار هم کتابی را که اینقدر بر زندگی شان تاثیر گذارده نخوانده اند و بررسی نکرده اند.
اشتراک در:
پستها (Atom)