۱۴۰۴ فروردین ۱۰, یکشنبه

جابجایی برای نجات!

 


در هفته‌ای که گذشت، دولت اصلاح‌طلب مسعود پزشکیان دو مهره مهم خود را از دست داد. وزیر اقتصاد از سوی مجلس شورای اسلامی عزل شد و محمدجواد ظریف معمار دولت چهاردهم که در شغل نوظهور «معاون راهبردی رئیس‌ جمهور» فعال بود نیز «برکنار» شد. دولت پزشکیان در حالی باید ضربه وارد شده به دولت را با از دست دادن عبدالناصر همتی و محمدجواد ظریف ترمیم کند که که راه دشواری با بحران‌های پی ‌در پی اقتصادی و نظر علی خامنه‌ای مبنی بر عدم هرگونه مذاکره‌ با آمریکا در پیش دارد.

روز یکشنبه ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۳ اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از برگزاری نشست استیضاح عبدالناصر همتی وزیر اقتصاد دولت پزشکیان، رأی اعتماد خود را از وی پس گرفتند و یکی از مهمترین وزرای کابینه را عزل کردند.

استیضاح عبدالناصر همتی از پاییز امسال از سوی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به علت افزایش قیمت ارز و گرانی در دستور کار قرار گرفت. مقاومت محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی سبب شد استیضاح برای مدتی عقب بیافتد اما در نهایت وزن سنگین نمایندگان منتقد دولت و همچنین عملکرد نامطلوب و غیرقابل دفاع تیم اقتصادی پزشکیان، به استیضاح همتی منجر شد.

نمایندگان موافق این استیضاح معتقد بودند که سیاست‌های اقتصادی عبدالناصر همتی باعث تشدید بحران‌ بازارها به ویژه بازار ارز، افزایش تورم و مشکلات معیشتی شده و دولت نیازمند تغییر در تیم اقتصادی خود است.

مخالفان اما معتقد بودند مشکلات اقتصادی کشور به علت تحریم‌هاست و برکناری همتی اثری در حل بحران‌های اقتصادی ندارد بلکه با اثر منفی روانی بر بازارها سبب تشدید مشکلات می‌شود.

در جلسه استیضاح، مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت به دفاع از وزیر اقتصاد خود پرداخت اما او که به «سوتی» دادن معروف است، در میانه سخنانش به اختلاف میان تیم دولت و علی خامنه‌ای اشاره کرد و درباره مذاکره با آمریکا گفت: «بنده معتقد بودم باید گفتگو کرد ولی مقام معظم رهبری گفتند با آمریکا گفتگو نمی‌کنیم، بنده هم اعلام کردم با آمریکا گفتگو نمی‌کنیم، تموم شد و رفت!»

مسعود پزشکیان در حالی به بسته شدن مسیر مذاکره توسط علی خامنه‌ای اشاره کرد که از بن‌بست‌های اقتصادی نیز خبر داد. او با اشاره به پول‌های بلوکه‌شده ایران در کشورهای عراق و قطر و ترکیه گفت با دستور اخیر ترامپ برای فشار بیشتر به جمهوری اسلامی، نفت و گاز ایران روی دریاها مانده و فروش نمی‌رود.

«ناترازی» هم که به تکیه‌کلام پزشکیان در شش ماه گذشته تبدیل شده بار دیگر از سوی او مورد تأکید قرار گرفت.

عبدالناصر همتی هم در دفاع از خود، بدون اشاره به اینکه به اختلافات در سطوح عالی حکومت یا نظر مخالف خامنه‌ای به مذاکره اشاره کند، از وجود مسائلی پشت پرده خبر داد. او گفت «خواهش می‌کنم از من نخواهید که مطالبی را بگویم تا امنیت کشور به خطر بیندازد؛ بنابراین پیش از پیش از مردم عذرخواهی می‌کنم و قاطعانه می‌گویم که قطعاً پیروز خواهیم شد.»

شوک دوم و همزمان!

ساعاتی پس از عزل همتی، شوک دوم به دولت مسعود پزشکیان وارد شد و محمدجواد ظریف «معاون راهبردی» و مشاور وی و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک برکنار شد. خبر برکناری محمدجواد ظریف با عنوان «استعفا» در آخرین ساعات شامگاه یکشنبه از سوی خبرگزاری «فارس» نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر شد.

محمدجواد ظریف نیز بامداد روز دوشنبه ۱۳ اسفندماه در حساب خود در شبکه «ایکس» نوشت که روز گذشته به «دعوت» غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس قوه قضاییه به دیدار او رفته و اژه‌ای «با اشاره به شرایط کشور توصیه کردند که برای پیشگیری از فشار بیشتر بر دولت» ظریف به دانشگاه برگردد و او هم «بی‌درنگ» قبول کرده است.

محمدجواد ظریف تأکید کرد که «امیدوارم با کنار گذاشتن بنده، بهانه‌ها برای سنگ‌اندازی در برابر خواست مردم و موفقیت دولت برداشته شود.»

اگرچه محمدجواد ظریف پیشتر نیز یکبار در دولت حسن روحانی و در حالی که وزیر امور خارجه بود قهر کرد و چند ساعتی در اینستاگرام استعفا داد و یکبار دیگر در آستانه آغاز رسمی فعالیت دولت پزشکیان و در اواسط امرداد ۱۴۰۳ با ادعای اینکه او بهانه فشار به دولت شده استعفا کرد، اما اینبار وی برکنار شده است؛ آنهم نوعی برکناری که اگرچه به گفته احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار حامی حکومت «محترمانه و نصحیت‌آمیز» بوده اما در عمل باید دید ابزار فشار غلامحسین محسنی اژه‌ای چه بوده که توانسته ظریف را مجبور کند «بی‌درنگ» برکناری را بپذیرد!

آنچه مشخص است تابعیت دوگانه فرزندان محمدجواد ظریف یکی از ابزارهای فشار بر او به شمار می‌رفت. این موضوع به حدی جدی بود که دولت پزشکیان به تازگی از مجلس شورای اسلامی خواسته بود لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» را که در دولت رئیسی تصویب و برای بررسی به مجلس شورای اسلامی ارسال شده بود، به دولت بازگردانند تا مبادا تصویب آن در مجلس زیر پای برخی اعضای کابینه و در صدر همه، محمدجواد ظریف را خالی کند.

ماده ۲ این لایحه می‌گوید انتصاب اشخاصی که خود، فرزندان یا همسر ایشان تابعیت مضاعف دارند، در مشاغل حساس و پست‌های زیرمجموعه این گروه ممنوع است. ماده ۴ این لایحه نیز، ‌معاونان و مشاوران رئیس‌ جمهور و قائم مقام آنها را در زمره مشاغل حساس دسته‌بندی می‌کند.

اما تنها محمد جواد ظریف نیست که مشمول این قانون می‌شود. فرزندان محمدرضا عارف معاون اول مسعود پزشکیان، سعید اوحدی معاون رئیس‌ جمهور و رئیس «بنیاد شهید»، محمدجعفر قائم‌پناه معاون اجرایی و شهرام دبیری معاون پارلمانی رئیس  دولت نیز تابعیت دوگانه دارند.

به نظر می‌رسد برخی مقامات دولت نیز از تابعیت دوگانه تعداد دیگری از مقامات حکومت احساس خطر کرده‌اند. فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت یک روز پس از برکناری ظریف با تأکید بر اینکه «قانون انتصاب افراد در مشاغل حساس به گونه‌ای نوشته شده که دست افراد برای انتصاب را حتی در مشاغل دانشگاهی به شدت می‌بندد» گفت: «این قانون اگر بخواهد اجرایی شود، بسیاری از افراد در همه قوا، باید از کار خود کناره بگیرند.»

با اینهمه در جمهوری اسلامی بارها قوانین سفت و سخت نیز به اسم «مصلحت» نادیده گرفته شده و اینبار هم اگر علی خامنه‌ای و دیگر مقامات موثر در رأس نظام می‌خواستند، می‌توانستند از تابعیت فرزندان ظریف چشم‌پوشی کنند نه اینکه این موضوع را در کنار موضوعات احتمالی دیگر به ابزار فشاری قوی علیه او تبدیل نماند.

شکست پروژه «وفاق» و واگذاری سکان نظام 

تابعیت فرزندان در حالی «صورت مسئله» برکناری محمدجواد ظریف بوده که در اصل آرایش در ساختار دولت با اراده بالادستی‌ها در جمهوری اسلامی در حال تغییر است و آدرس آن را مسعود پزشکیان در جلسه استیضاح همتی با اشاره به اختلاف نظر دولت و رهبر برای مذاکره با آمریکا ارائه داد.

مهمترین وجه اشتراک عبدالناصر همتی و محمدجواد ظریف را می‌توان حمایت آنها از مذاکره با آمریکا و تصویب لوایح FATF دانست.

عبدالناصر همتی نخستین فردی در جمهوری اسلامی بود که خبر «گرفتن موافقت» از خامنه‌ای برای بررسی دوباره لوایح FATF را در صفحه‌اش در شبکه «ایکس» منتشر کرده و همواره بر لزوم پیوستن به FATF و رفع تحریم‌ها تأکید داشته است.

موضع محمدجواد ظریف و شبکه ارتباطی او در داخل و خارج کشور نیز نه در شش ماه گذشته، بلکه از نخستین دولت حسن روحانی  روشن بوده است. محمدجواد ظریف که از نمایش‌گردانان انتخابات تیرماه ۱۴۰۳بود و از او به عنوان معمار دولت چهاردهم و مسئول جاسازی مهره‌های حکومتی در هیئت دولت یاد می‌شود، در دولت پزشکیان جایگاه اثرگذارتری نسبت به جایگاهش در دولت روحانی داشت.

به نظر می‌رسد پزشکیان و اصلاح‌طلبان حامی او که پس از مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی در حادثه سقوط هلی‌کوپتر ابزاری برای گرم کردن تنور انتخابات زودهنگام بودند، حالا در کمتر از یک سال با آرایش جدیدی که در نظام پیش برده می‌شود، کارکرد خود را از دست داده‌اند.

با توجه به شبکه‌های تو در توی ساختار جمهوری اسلامی، مشخص است که دستی بالادست مسعود پزشکیان و اصلاح‌طلبان سکان هدایت نظام را در اختیار دارد.

آنچه طی روزهای گذشته در دولت چهاردهم رخ داد، همچنین نشان می‌دهد که تلاش‌های مسعود پزشکیان برای همسو کردن علی خامنه‌ای با پروژه «وفاق» شکست خورده و حالا پروژه «نفاق» دامن دولت خودش را گرفته است!

در نهایت، به نظر می‌رسد تغییرات کنونی در ساختار قدرت می‌تواند برای حکومت سرنوشت‌ساز باشد چرا که از یکسو دولت  ترامپ مواضع سرسخت خود را حفظ کرده و از سوی دیگر دولت نتانیاهو همچنان جمهوری اسلامی را بزرگترین تهدید علیه موجودیت کشورش و منطقه ارزیابی می‌کند.

۱۴۰۴ فروردین ۸, جمعه

نوروزِ ایران

 


سال جدید خورشیدی با تجمع‌ مردم در اماکن تاریخی و شعارهایی علیه حکومت با تمرکز بر ملّی‌گرایی و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی آغاز شد. جشن ملّی چهارشنبه ‌سوری نیز  گسترده‌تر از سال‌های گذشته برگزار شد. جمهوری اسلامی اما گیج و مبهوت در مواجهه با موج گسترده‌ی ملّی‌گرایی در جامعه، همزمان با  تلاش برای سرکوب، می‌خواهد آن را به سود خود نیز توضیح بدهد و یا به خدمت خود بگیرد!

پنجشنبه ۳۰ اسفندماه همزمان با تحویل سال ۱۴۰۴ خورشیدی برابر با ۲۵۸۴ پادشاهی، هزاران شهروند در اماکن تاریخی و فرهنگی کشور از جمله تخت جمشید، پاسارگاد، حافظیه، آرامگاه خیام در نیشابور و آرامگاه فردوسی در توس گرد آمدند و با خواندن سرود «ای ایران» و سر دادن شعارهای میهنی و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی جمهوری اسلامی و دلبستگانش را غافلگیر کردند.

حضور و شعارهای هدفمند

این تجمعات خودجوش با شعارهایی از جمله «رضا شاه، روحت شاد» و «ای شاه ایران، برگرد به ایران»، «رضا رضا پهلوی، اینه شعار ملّی»، «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده»، «شاه میاد به خونه، ضحاک سرنگونه» و «ما آریایی هستیم، عرب نمی‌پرستیم» همراه بود.

همخوانی سرود «ای ایران» که چند روز پیشتر شاهزاده رضا پهلوی در یک پیام به آن اشاره کرده بود نیز نشان از استقبال شهروندان در نقاط مختلف کشور از خواست وی داشت.

چند روز پیش از سال تحویل، جشن باستانی چهارشنبه ‌سوری نیز در شهرها و محله‌های مختلف ایران با شکوه و گسترده‌تر از هر سال برگزار شد.

مردم در محله‌های مختلف، از جنوب تا شمال شهرها، در روستاها و مراکز گردشگری، گرد آمدند و با روشن کردن آتش سرود «ای ایران» خواندند؛ سرودی که در چهار دهه گذشته به سرود اپوزیسیون ملّی‌گرا و ایراندوست تبدیل شده است.

تصاویر و ویدئوهای زیادی در شبکه‌های اجتماعی توسط شهروندان درون ایران منتشر شد که در چهارشنبه ‌سوری و پای هفت‌سین‌ها با پرچم ملّی شیروخورشیدنشان عکس گرفته‌اند.

حمایت گسترده شهروندان از شاهزاده رضا پهلوی در تجمعات نوروزی در حالیست که او چندی پیش بطور رسمی اعلام کرد که رهبری مبارزات ملّی و آزادیخواهانه مردم ایران را به عهده گرفته و آن را تا زمان تشکیل دولت موقت ادامه خواهد داد.

اکنون هزاران شهروند در ایران، در اقدامی از پیش سازماندهی نشده، با شعارهایشان نشان داده‌اند که رهبری ولیعهد ایران را پذیرفته و او را شخصیت آلترناتیو جمهوری اسلامی می‌دانند.

گفتنی است که حضور گسترده‌ی سیاسی مردم در اماکن تاریخی برای نخستین‌ بار در هفتم آبان سال ۱۳۹۵ با حضور حدود ده هزار شهروند در پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ صورت گرفت. پیش از آن هر سال مردم بطور پراکنده به ویژه در نوروز در اماکن ملی و فرهنگی از جمله پاسارگاد حضور می‌یافتند اما  جمعیتی که هفتم آبان ۹۵ بدون سازماندهی از قبل، از شهرهای مختلف در کنار آرامگاه کوروش گرد آمد و سرود «ای  ایران» را همخوانی کرد، بی‌سابقه بود. این گردهمایی را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم با جمهوری اسلامی ارزیابی کرد؛ نقطه عطفی که موج گسترده ملّی‌گرایی در جامعه ایران را نمایان ساخت و در اعتراضات سراسری سال‌های بعد، از دی۹۶ تا آبان ۹۸ و اعتراضات گسترده جنبش ملّی در سال ۱۴۰۱ بیش از پیش آشکار شد.

اندیشه‌ی حاکم بر جامعه

از تهیه و به به دست گرفتن پرچم شیروخورشید توسط شهروندان معترض در جریان اعتراضات دهه نود تا برافراشتن درفش کاویانی در دانشگاه «علامه» در اعتراضات ۱۴۰۱، خواندن سرودهای ملّی- میهنی در جریان اعتراضات، و تولید انواع محتواهای فرهنگی و هنری بر اساس میهن‌دوستی و تأکید بر همبستگی ملّی توسط معترضان و خانواده‌های دادخواه همگی از جمله نشانه‌هایی هستند که بیانگر موج غالب ملی‌گرایی در اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی به ویژه  طی یک دهه اخیر است.

در مقابل اما جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی که مبانی‌ ایدئولوژی‌اش آمیخته‌ای از اندیشه‌های چپ انترناسیونال و اسلام سیاسی بدون مرز است، در برابر اندیشه‌ی میهن‌دوستی و ملّی‌گرایی حاکم بر جامعه گیج و مبهوت است.

در حالی که ملّی‌گرایان از همان روز اول پیروزی انقلاب اسلامی و نیز طی سال‌های گذشته به شدت توسط نهادهای امنیتی سرکوب شده و همواره از سوی جریانات حکومتی از جمله اصلاح‌طلبان و همچنین  چپ‌های دلبسته به بهمن ۵۷ مورد انکار و حتا تمسخر قرار می‌گرفتند، و در حالی که جوانان بازداشت‌شده‌ در اعتراضات ۱۴۰۱ که به چوبه دار آویخته شدند از جمله کیان (محمد) حسینی، محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد ملّی‌گرا بودند،  جمهوری اسلامی اما همزمان تلاش کرده است تا ملی‌گرایی را نیز غصب کرده و به سود خود از محتوا خالی کند.

مقابله حکومت با ملی‌گرایی: از دروغ و مضحکه تا غصب!

در همین ارتباط، طی روزهای گذشته امنیتی‌های جمهوری اسلامی سیاست‌هایی متضاد در برابر رفتار مردم در پیش گرفته‌اند. برخی جریانات حکومتی تلاش دارند مردمی را که شعار «ما آریایی هستیم، عرب نمی‌پرستیم» را «نژادپرست» معرفی کنند آنهم در حالی که این شعار درباره «نپرستیدن یک قوم» و دقیقا علیه نژادپرستی است! ضمن اینکه اشاره این شعار به جمهوری اسلامی است که از ابتدای تشکیل تا کنون تلاش کرده  هویت ملّی مردم ایران را انکار و یا تحریف کند و از «ملت ایران» بطور مصنوعی یک «اُمت اسلامی» بر اساس اندیشه‌های فرقه‌ای خودش بسازد که هیچ وجه اشتراکی با فرهنگ و تاریخ ایران و ایرانیان ندارد! نتیجه البته برای جمهوری اسلامی چیزی جز شکست نبوده است.

یکی دیگر از «ابتکارات» اتاق‌های فکر امنیتی نظام این بود که چند ده نفر از نیروهای حکومتی را در همان اماکن تاریخی که مردم در نوروز جمع شده و شعار‌های ملی و میهنی سر دادند گرد بیاورد تا  در بلندگو شعار بدهند: «ما آریایی هستیم، عاشق حیدر هستیم!»  این تقابل مضحک اما با تمسخر شهروندان در شبکه‌های اجتماعی روبرو شد؛ به ویژه آنکه احساس تعلق به یک سرزمین و یا یک قوم باستانی هیچ سنخیتی با عقیده مذهبی، آنهم اسلام سیاسی، که یا تحمیلی و یا اکتسابی است، ندارد!

و اما جدیدترین خروجی اتاق‌‌های فکر امنیتی وابسته به حکومت بهره‌برداری از موج ملّی‌گرایی به سود بخشی از نظام است که عمدتا اصلاح‌طلبان هستند. آنها با هم‌‌صدایی ظاهری با مردم تلاش دارند نمادهای ملّی را به ایدئولوژی نظام و اسلام سیاسی پیوند بزنند و بگویند آنچه مردم می‌گویند و می‌خواهند در همین جمهوری اسلامی دست‌یافتنی است! برای نمونه، محسن برهانی آخوند و وکیل دادگستری و استاد حقوق دانشگاه تهران که از مشاوران و حامیان مسعود پزشکیان نیز هست، با انتشار متنی پریشان در شبکه «ایکس» نوشته: «برخی افراد پرچم تاریخی ملت ایران یعنی «شیروخورشید» را استفاده می‌کنند اما متأسفانه مرتکب توهین به اهل بیت شده و می‌گویند ما عرب‌پرست نیستیم. آن شیر نماد امیرالمؤمنین است و آن خورشید نماد پیامبر اکرم. ای کاش بعد انقلاب ۵۷ این نماد تاریخی را تغییر نمی‌دادند!»

این ادعای دروغ و ضدتاریخی با واکنش تند شهروندان روبرو شد و محسن برهانی را ناچار به توجیه ادعاهای نادرستی که نوشته بود با حرف‌های نادرست‌ دیگر کرد! او در متن دیگری در «ایکس» نوشت: «شیروخورشید یک تاریخ و معنا دارد که به دوران باستان برمی‌گردد. اما نقش آن بر پرچم، تاریخ و معنایی متفاوت دارد معنای بازتعریف‌شده‌اش از دوران صفویان مورد استفاده قرار گرفت و از آن نمادسازی شد به نحوی که حتی شمشیر کج عربی در مقطعی در دست شیر قرار گرفت تا مشخص شود منظور چیست.»

همه این دستکاری‌ها و پریشانگویی‌ها نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی در برابر شهروندانی که با صراحت فریاد می‌زنند: «رضا رضا پهلوی»، «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» و «شاه میاد به خونه، ضحاک سرنگونه» احساس ناتوانی می‌کند.

در این روزهای پر التهاب، شواهد چنین نشان می‌دهند که جمهوری اسلامی ضربه نهایی را از اندیشه و شهروندان خودآگاه و رهبری میهن‌دوست و آزادیخواهی خواهد خورد که در بیش از چهار دهه گذشته همواره برای رسیدن به ایران آزاد و آباد تلاش و مبارزه کرده‌اند.


۱۴۰۳ اسفند ۵, یکشنبه

زوال امپراتوری شیعه در منطقه

 



جمهوری اسلامی مهره‌هایش را در منطقه یکی پس از دیگری از دست می‌دهد. پس از گروه‌های نیابتی مسلح، نوبت به حکومت‌هائی رسیده که حامی ‌سیاست‌های آن بودند. احتمالا رژیم ایران تصور نمی‌کرد که با حمله حماس در ۱۵ مهر ۱۴۰۲ به خاک اسرائیل، بیش از چهار دهه سرمایه‌گذاری سیاسی و نظامی‌ا‌‌ش در کشورهای منطقه دود شود و  هوا رود.

امروز از پروژه امنیتی– نظامی– سیاسی– مذهبی جمهوری اسلامی تقریبا چیزی باقی نمانده و با امکانات محدود مالی کنونی همراه با انزوای بین‌المللی و از دست دادن مشروعیت، مشکل به نظر می‌رسد که بتواند آن امپراتوری‌ را که روح‌الله خمینی بنیانگذار نظام در سر می‌پروراند احیا کند.

پس از سوریه، لبنان هم از دست رفت

با آغاز جنگ در غزه و شکستی که اسرائیل به حکومت این منطقه که در دست حماس بود تحمیل کرد و پس از  سقوط رژیم بشار اسد نزدیک‌ترین متحد جمهوری اسلامی در خاورمیانه، نوبت به لبنان رسید که با انتخاب رئیس ‌جمهور و نخست‌ وزیر جدید، پس از دوسال ممانعت حزب‌الله از برگزاری انتخابات، توانست سرانجام با تشکیل دولت قدم به مرحله نوینی بگذارد. انتخاب ژوزف عون فرمانده کل نیروهای مسلح لبنان به عنوان رئیس ‌جمهور و انتصاب نواف سالم رئیس دادگاه بین‌المللی کیفری لاهه، در مقام نخست ‌وزیر، از نظر سیاسی اهمیت بسیاری دارد چون به معنای پایان یکه‌تازی حکومت اسلامی ایران در این کشور عربی است که زمانی از آن با عنوان «عروس خاورمیانه» نام برده می‌شد.

حزب‌الله پس از آنکه متوجه شد کاندیدای مورد نظرش نمی‌تواند آرای لازم  را در پارلمان به دست آورد، و پس از دیدار با آموس‌ هاکستین فرستاده ویژه آمریکا،  پذیرفت که با انتخاب ژنرال باسابقه‌  به عنوان رئیس‌ جمهور مخالفت نکند. حزب‌الله تصور می‌کرد با عدم مخالفت با انتخاب ژوزف عون خواهد توانست نقشی تاثیرگذار در تعیین نخست وزیر داشته باشد که از سوی رئیس ‌جمهور مامور تشکیل دولت می‌شود. ولی در این رابطه نیز نجیب میقاتی کاندیدای حزب‌الله نتوانست موفقیتی به دست آورد و عقب کشید و حزب‌الله مجبور شد انتصاب نواف سالم را نیز بپذیرد. محمد رعد سخنگوی فراکسیون حزب‌الله در پارلمان لبنان پس از انتصاب نخست ‌وزیر جدید گفت: «ما در جریان انتخاب رئیس ‌جمهور دستان خود را دراز کردیم ولی آنها با انتخاب نواف سالم دستان ما را بجای فشردن، بریدند.»

پس از اعلام پیروزی نواف سالم، حزب‌الله دست از پا درازتر ساختمان پارلمان را ترک کرد. اکنون با شکستی که این گروه سیاسی- نظامی- عقیدتی در آخرین جنگ با اسرائیل متحمل شده ، بعید به نظر می‌رسد بتواند مانند گذشته احزاب و سیاست لبنان را در مشت خود نگهدارد. حتی متحدین مسیحی حزب‌الله چون جبران باسیل رهبر «جبهه میهنی آزاد» نیز در انتخابات اخیر این گروه وابسته به جمهوری اسلامی را تنها گذاشتند.

تحول در لبنان با حمایت غرب و دولت سعودی

تشکیل دولتی به ریاست نواف سلام از خانواده‌ای با نفوذ که در تاریخ لبنان حتی قبل از استقلال نیز از بازیگران تاثیرگذار بوده است، عملا عرصه بر حزب‌الله و جمهوری اسلامی بسیار تنگ خواهد شد و فرصتی برای پادشاهی سعودی خواهد بود تا نقشی را که در گذشته در این کشور داشته است، مجددا به عهده گیرد به ویژه که بازسازی لبنانی که در این جنگ آخر خسارات قابل توجهی دیده و اقتصادش در حال سقوط آزاد است، احتیاج مبرم به  سرمایه‌گذاری‌های خارجی دارد.

سفر امانوئل ماکرون روز ۲۸ دی ۱۴۰۳ به بیروت، بلافاصله پس از این دو انتخاب بسیار مهم، خود نشان از تحولی بزرگ در لبنان دارد. تحولی که فرانسه در شکل گرفتن آن، همراه با آمریکا و پادشاهی سعودی نقشی تعیین کننده داشته است. فرانسه البته همراه آمریکا در کمیته نظارت بر توافقی که به جنگ اسرائیل و لبنان پایان داد نیز حضور دارد. توافقی که در صورتی می‌تواند از درگیری مجدد اسرائیل با لبنان جلوگیری کند  که این دولت، چنانکه رئیس ‌جمهور جدید در اولین سخنرانی‌اش وعده داد، بتواند حزب‌الله را خلع سلاح کند. وعده‌ای که در کوتاه‌مدت شانسی برای موفقیت آن به نظر نمی‌رسد. البته حزب‌الله اگرچه به احتمال زیاد اسلحه را فعلا بر زمین نخواهد گذاشت، ولی با شکستی که در انتخاب رئیس ‌جمهور و نخست‌ وزیر خورده، خود را مجبور می‌بیند فعلا با شرایط جدید کنار بیاید. جمهوری اسلامی هم چاره‌ای ندارد جز اینکه بپذیرد دوران یکه‌تازی‌اش در لبنان بسر رسیده است.

 دوری عراق از رژیم ایران و نزدیکی به غرب

در عراق، دیگر کشوری که بلافاصله پس از سقوط رژیم قبلی و صدام حسین، عملا  در کنترل نیروهای سیاسی و مسلح شیعی وابسته به جمهوری اسلامی قرار گرفت، امروز شاهد فاصله گرفتن دولت مستقر در بغداد که با موافقت تهران به قدرت رسیده، از جمهوری اسلامی هستیم. محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق در سفر اخیرش به لندن و ملاقات با کی‌یر استارمر همتای بریتانیائی خود، یک قرارداد اقتصادی به ارزش ۱۵ میلیارد دلار امضا کرد. این مبلغ بیش از ده برابر حجم کل تجارت عراق با بریتانیا در سال ۲۰۲۴ میلادی است.

بریتانیا توسعه همکاری‌های اقتصادی با عراق را مشروط به کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از این کشور کرده بود. برخی از این سرمایه‌گذاری‌های بریتانیائی مستقیما در جهت کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق هستند،  از جمله سیستم انتقالل برق برای پروژه اتصال شبکه برق این کشور به پادشاهی سعودی. در حال حاضر بخش قابل توجهی از برق عراق توسط جمهوری اسلامی تامین می‌شود. البته بر پایه این توافق قرار است که پایگاه هوائی القیاره در شمال عراق نیز توسط بریتانیا نوسازی شده و گسترش پیدا کند که به معنای گسترش حضور نظامیان انگلیس در همسایگی ایران است.

دونالد ترامپ نیز دو هفته قبل از بازگشت به کاخ سفید در پیامی ‌ویژه برای محمد شیاع السودانی از او خواسته بود نیروهای شبه‌نظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی را که زیر چتر حشدالشعبی فعال هستند، تحت کنترل خود درآورد، وگرنه دولت آینده ایالات متحده تحریم نفت و اقتصاد عراق را در دستور کار خود قرار خواهد داد. رئیس ‌جمهور آینده آمریکا که از ۲۰ ژانویه بطور رسمی در کاخ سفید مستقر خواهد شد، از دولت عراق خواسته تا مانع اقدامات مالی  مشکوک و پولشوئی جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریم‌ها با استفاده از موسسات مالی عراق شود.

سرنوشت حزب‌الله در انتظار حشدالشعبی

در این روزها موضوع انحلال حشدالشعبی  و تحویل سلاح‌هایشان به دولت و ادغام شبه‌نظامیان در نیروهای مسلح عراق نیز به صورت گسترده مطرح است. به گفته‌ی منابع عراقی، سفر محمد شیاع السودانی به تهران و دیدار او با علی خامنه‌ای، پس از دریافت پیام هشدار دونالد ترامپ، در همین رابطه بوده است. نخست‌ وزیر عراق تلاش داشت در این زمینه موافقت و همکاری رهبر جمهوری اسلامی را به دست آورد.

قبل از این سفر برخی از نیروهای حاضر در حشدالشعبی مانند گروه با نفوذ النجبا، موافقت خود را با تحویل سلاح و ادغام در نیروهای مسلح دولتی اعلام کرده بودند، ولی پس از این سفر و مخالفت علی خامنه‌ای از این تصمیم عقب‌نشینی کردند. خامنه‌ای در دیدار با محمد شیاع السودانی در ۱۹ دی گفت آمریکا برای گسترش حضور و نفوذش در عراق خواهان حذف حشدالشعبی «یکی از مؤلفه‌های مهم قدرت در عراق است که باید در جهت حفظ و تقویت آن بیش از پیش اهتمام داشت.» حال باید دید دولت عراق که تا کنون توانسته بود به نوعی خود را از جنگ نیابتی بین جمهوری اسلامی و غرب، به ویژه آمریکا، دور نگهدارد، تا چه حد موفق خواهد شد این سیاست موازنه را ادامه دهد.

فوأد حسین وزیر خارجه عراق که نخست‌وزیر این کشور را در سفر به لندن همراهی می‌کرد، در گفتگو با رسانه‌ها گفت: «در حالی که تا یکی دو سال پیش حتی مطرح کردن خلع سلاح گروه‌های شبه‌نظامی متشکل در حشدالشعبی قابل تصور نبود، امروز این بحث آغاز شده و می‌توان در این رابطه با رهبران این گروه‌ها به گفتگو نشست.»

«انقلاب اکتبر» عراق علیه نفوذ جمهوری اسلامی

البته دولت کنونی عراق تنها زیر فشار کشورهای غربی قرار ندارد. چند سالی است که بخش قابل توجهی از عراقی‌ها، به ویژه نسل جوان و عمدتا شیعبان بغداد و شهرهای جنوبی، خواهان آزاد ساختن کشورشان از نفوذ جمهوری اسلامی هستند. در همین رابطه اعتراضاتی که ۹ مهر ۱۳۹۸ با اجتماعات خیابانی آغاز شد،  دو سال بعد به اوج رسیدند، و امروز هم به اشکال مختلف ادامه دارند. در آن زمان مردم خشمگین عراق کنسولگری‌های جمهوری اسلامی در شهرهای مذهبی و شیعه‌نشین عراق چون کربلا و نجف را نیز به آتش کشیدند.

اعتراضات عراق  که با نام «انقلاب اکتبر» شهرت یافت، در ابتدا علیه فساد، بیکاری و مسائل اقتصادی آغاز شد ولی بلافاصله به اعتراضی گسترده علیه حضور و نفوذ جمهوری اسلامی تبدیل شد. معترضان عراقی حشدالشعبی را تلاش رژیم ایران برای تضعیف نیروهاتی مسلح دولتی و ایجاد نهادی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آن کشور می‌دانند. نیروئی با هدف قبضه کردن سیاست و اقتصاد عراق و همزمان سرکوب وحشیانه‌ی هر صدائی که در مخالفت با این سیاست بلند شود، مانند آنچه چند دهه است در ایران شاهدش هستیم.

اکنون اما  جمهوری اسلامی نه تنها مجبور شد با سقوط بشار اسد، سوریه را ترک کند و قید بازگرفتن ۳۰ میلیارد دلاری را که از جیب مردم ایران در این کشور سرمایه‌گذاری کرد، بزند، بلکه نخواهد توانست هیچ نقشی، حتا فرعی در آینده‌ی این کشور داشته باشد. جمهوری اسلامی حتی به اجلاسی که به دعوت پادشاهی سعودی در رابطه با سوریه در ۲۳ دی در ریاض برگزار شد، و در آن وزرای خارجه ۱۷ کشور حضور داشتند، دعوت نشده بود. این عدم دعوت از رژیم ایران پیامی ‌روشن دارد: تهران دیگر در سوریه هیچ نقشی نخواهد داشت! البته روسیه، دیگر متحد بشار اسد هم به نشست ریاض دعوت نشد؛ ولی کارشناسان منطقه می‌گویند حذف روسیه از روند کنونی در سوریه موقتی است و این کشور با توجه به حضورش به عنوان عضو دائمی ‌در شورای امنیت سازمان ملل متحد، در آینده خواهد توانست نقشی در بازسازی این کشور به عهده گیرد.


۱۴۰۳ بهمن ۲۷, شنبه

مذاکره برای بقا

 


بلافاصله پس از دیدار رئیس ‌جمهور آمریکا با نخست وزیر اسرائیل در کاخ سفید، متن «یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری» امضا و به ۱۷ نهاد ابلاغ شد. عنوان این یادداشت که اثرات آن می‌تواند گسترده تر از یک «فرمان اجرائی» ریاست جمهوری باشد/ « فشار بر دولت جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از دسترسی به هر نوع اسلحه اتمی و مقابله با نفوذ بدخواهانه ایران» است. این یادداشت که برخلاف فرمان‌های اجرائی به چند خط خلاصه نمی‌شود، متنی ۱۱ صفحه‌ای با جزئیات در رابطه با چگونگی فشار حداکثری برای کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره است.

البته دونالد ترامپ در نشست رسانه‌ای مشترک با نتانیاهو بار دیگر تاکید کرد که هدف او دستیابی به توافقی با جمهوری اسلامی است و ابراز امیدواری کرد که مجبور به اجرای تمام مفاد این یادداشت نشود. وی همچنین ابراز تمایل کرد در دیداری با رئیس جمهوری اسلامی بتواند امضای خود و او را در زیر توافقی ببیند. البته رئیس‌ جمهوری آمریکا همچنین هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی بار دیگر تلاش به ترور او کند «دستور محو» آن را خواهد داد. در این یادداشت تنها به پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی اشاره نمی‌شود، بلکه از رژیم حاکم بر ایران همچنین خواسته می‌شود که سیاست‌های منطقه‌ای خود را مبنی بر حمایت از گروه‌های تروریستی نیز متوقف سازد. البته در این یادداشت اشاره کوتاهی نیز به وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی و به گروگان گرفتن شهروندان خارجی نیز شده، اگرچه برنامه‌ هسته‌ای جمهوری اسلامی در مرکز توجه آن قرار دارد.

محور گفتگوهای ترامپ و نتانیاهو

در روزهای پیش از سفر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن، گمان‌های بسیاری در رابطه با محتوای گفتگوهای این دو رهبر سیاسی در کاخ سفید مطرح می‌شد. منابع اسرائیلی و برخی منابع آمریکائی می‌گویند برخلاف پیش‌بینی‌ها عمده گفتگوها بین رئیس ‌جمهور آمریکا و نخست ‌وزیر اسرائیل حول محور غزه و گسترش توافق موسوم به «پیمان ابراهیم» بود که در دور قبلی ریاست جمهوری دونالد ترامپ برقراری مناسبات دیپلماتیک بین اسرائیل و چند کشور عربی از جمله امارات متحده عربی، مراکش و بحرین را میسر ساخت. هدف دولت کنونی آمریکا ایجاد شرایطی برای برقراری مناسبات دیپلماتیک بین پادشاهی سعودی و اسرائیل است.

امروز اما دو مشکل دستیابی به توافقی بین اسرائیل و پادشاهی سعودی را دشوار ساخته است. بسیاری معتقدند که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از پیشرفت مذاکرات برای دستیابی به این توافق از حماس خواست  تا با حمله به خاک اسرائیل  در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی این روند را از مسیری که در حال پیمودن بود دور سازد. واکنش اسرائیل به این حمله‌ی فجیع که جنگ غزه را آغاز کرد، مشکل دیگریست که حل آن نیز ساده به نظر نمی‌رسد. همزمان با دیدار بنیامین نتانیاهو با دونالد ترامپ و در واکنش به پیشنهاد رئیس ‌جمهور آمریکا برای انتقال فلسطینیان غزه به دیگر کشورهای عربی، پادشاهی سعودی در بیانیه‌ای که از حمایت دیگر کشورهای عرب نیز برخوردار است، نه تنها این پیشنهاد را مردود دانست بلکه پیوستن به «پیمان ابراهیم» را مشروط به تشکیل یک دولت فلسطینی اعلام کرد.

یک دیپلمات سعودی به کیهان لندن می‌گوید «پیشنهاد پاکسازی غزه از فلسطینی‌ها که دونالد ترامپ مطرح کرده، موقعیت سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه را تقویت می‌کند و عملا راه را برای گسترش پیمان ابراهیم مسدود می‌سازد.» البته پیشنهاد کوچ اجباری فلسطینی‌های نوار غزه واکنش‌های سنگین و منفی بسیاری از متحدان آمریکا در غرب را نیز به دنبال داشته است. منتقدان رئیس‌ جمهور آمریکا را متهم به «پاکسازی قومی» می‌کنند و معتقدند اگر اقداماتی در این راستا انجام گیرد، جهان شاهد موج جدیدی از اقدامات تروریستی در بسیاری از کشورها خواهد بود.

چهل ‌و شش سال ویرانی

در حالی که چند روزی بیشتر به ۲۲ بهمن سالگرد انقلاب اسلامی نمانده، ایران ۴۶ سال پس از پیروزی پیروان روح‌الله خمینی و تشکیل جمهوری اسلامی، کشوری ورشکسته از نظر اقتصادی است و رژیم نیز دیگر مشروعیتی بین مردم  ندارد. از هرمنظری به این ۴۶ سال نگاه کنیم، ایران سال‌های سال به عقب رفته و بازسازی آن در پی گذر از نظام حاکم احتیاج به سال‌ها سرمایه‌گذاری مالی و انسانی دارد. کافیست فقط نگاهی بیاندازیم به ارزش پول ملی که یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها برای ارزیابی اقتصاد یک کشور است. دلار بلافاصله پس از صدور ٖ«یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری» از مرز ۸۶ هزار تومان گذشت. کارشناسان اقتصادی شکی ندارند که تا آخر سال جاری خورشیدی و نزدیک شدن عید نوروز، ارزش هر دلار به ۱۰۰ هزار تومن خواهد رسید. تنها در صورتی که که گفتگوها بین جمهوری اسلامی و آمریکا آغاز شود شاید بتوان انتظار داشت که ارزش دلار در ماه‌های آینده کاهش یابد و روند صعودی سال‌های اخیر متوقف شود. وضعیت طلا و سکه هم بهتر نیست. پنجشنبه ۱۸ بهمن بهای هر سکه طلا در تهران به ۶۳ میلیون و ۴۹۰ هزار تومان رسید. حدس زده می‌شود که در آستانه عید نوروز بهای آن از مرز ۶۶ میلیون عبور کند.

سقوط آزاد ارزش پول ملی

کاهش ارزش پول ملی و افزایش دلار اگرچه می تواند ثروت گروه‌های رانتخوار وابسته به نظام را افزایش دهد، ولی عامل اصلی گسترش فقر در جامعه است. نشریه «دنیای اقتصاد» اخیرا پژوهشی منتشر کرده که بر مبنای آن بیش از ۵۵ درصد از جمعیت شهری در ایران در فقر غذائی بسر می‌برند. بر مبنای همین گزارش حداقل کالری مصرفی این شهروندان در روز بیش از ۱۵ درصد زیر حداقل کالری لازم است. در همین پژوهش مصرف سرانه گوشت در کشور نسبت به ۵ سال پیش ۵۰ درصد کاهش یافته. نگران کننده است که مصرف گوشت سرانه در جمهوری اسلامی به یک سوم سال‌های آخر دوران قاجار رسیده باشد. کاهش مصرف گوشت و لبنیات، به گفته پزشکان، یکی از دلایل رشد ناقص کودکان و نوجوانان ایران است. در حقیقت بحران اقتصادی کنونی زندگی نسلی را که باید آینده ایران را تضمین کند به خطر انداخته است.

اقتصاد تنها بخشی نیست که در این ۴۶ سال ویران شده است. مدیریت ناکارآمد و سیستم رانتی و حضور گسترده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اقتصاد، از نظر محیط زیست و بوم‌شناسی بخش عمده‌ای از منایع آبی کشور را نیز که حیات کشور به آن وابسته است، نابود ساخته است. تنها یک نمونه وضعیت تالاب‌هاست. بنا بر آمار رسمی ۴۲ درصد از تالاب‌های کشور کاملا خشک شده‌ و به کانون تولید گرد و غبار تبدیل شده‌اند. پنج سال پیش برای مقابله با خشکی تالاب‌ها قانون «حفاظت، احیا و مدیریت تالاب‌ها» به تصویب رسید، از آن زمان تا امروز اما نه تنها آبی به تالاب‌های خشک شده باز نگشته، بلکه شمار تالاب‌های خشکیده نیزافزایش یافته است.

فهرست ویرانی‌هائی که نتیجه ۴۶ سال حاکمیت جمهوری اسلامی هستند بسیار بلندبالاتر از اینهاست.  باید وضعیت  اسفناک حقوق بشر و افزایش چشمگیر احکام اعدام ، عدم آزادی‌های اجتماعی و فردی ابتدائی چون آزادی دین، عقیده و حتی پوشش و هزاران مشکل کوچک و بزرگ دیگر را هم بر این فهرست افزود.

جمهوری اسلامی کشور را به وضعیتی کشانده که حتی صدای برخی از جناح‌ها و عوامل وابسته به نظام هم بلند شده است. آنها برای استمرار و بقای جمهوری اسلامی علنی از لزوم تغییرات اساسی صحبت می‌کنند و هشدار می‌دهند که جامعه در مرحله انفجار قرار دارد. در همین رابطه احتمال پذیرفتن پیشنهاد دونالد ترامپ برای مذاکره و معامله می‌تواند حرکت بعدی جمهوری اسلامی برای تضمین بقای خود باشد اگرچه با وضعیتی که حکومت ایران در آن گرفتار آمده، احتمال دارد شروط دولت ترامپ برای توافقی که وی توقع دارد «عالی» باشد، با سرشت نظام همخوانی نداشته  و با چنان مخالفت درونی روبرو شود که نظام را دچار یک بحران تازه‌ کند.


۱۴۰۳ بهمن ۱۱, پنجشنبه

زوال امپراتوری شیعه در منطقه

 


جمهوری اسلامی مهره‌هایش را در منطقه یکی پس از دیگری از دست می‌دهد. پس از گروه‌های نیابتی مسلح، نوبت به حکومت‌هائی رسیده که حامی ‌سیاست‌های آن بودند. احتمالا رژیم ایران تصور نمی‌کرد که با حمله حماس در ۱۵ مهر ۱۴۰۲ به خاک اسرائیل، بیش از چهار دهه سرمایه‌گذاری سیاسی و نظامی‌ا‌‌ش در کشورهای منطقه دود شود و  هوا رود.

امروز از پروژه امنیتی– نظامی– سیاسی– مذهبی جمهوری اسلامی تقریبا چیزی باقی نمانده و با امکانات محدود مالی کنونی همراه با انزوای بین‌المللی و از دست دادن مشروعیت، مشکل به نظر می‌رسد که بتواند آن امپراتوری‌ را که روح‌الله خمینی بنیانگذار نظام در سر می‌پروراند احیا کند.

پس از سوریه، لبنان هم از دست رفت

با آغاز جنگ در غزه و شکستی که اسرائیل به حکومت این منطقه که در دست حماس بود تحمیل کرد و پس از  سقوط رژیم بشار اسد نزدیک‌ترین متحد جمهوری اسلامی در خاورمیانه، نوبت به لبنان رسید که با انتخاب رئیس ‌جمهور و نخست‌ وزیر جدید، پس از دوسال ممانعت حزب‌الله از برگزاری انتخابات، توانست سرانجام با تشکیل دولت قدم به مرحله نوینی بگذارد. انتخاب ژوزف عون فرمانده کل نیروهای مسلح لبنان به عنوان رئیس ‌جمهور و انتصاب نواف سالم رئیس دادگاه بین‌المللی کیفری لاهه، در مقام نخست ‌وزیر، از نظر سیاسی اهمیت بسیاری دارد چون به معنای پایان یکه‌تازی حکومت اسلامی ایران در این کشور عربی است که زمانی از آن با عنوان «عروس خاورمیانه» نام برده می‌شد.

حزب‌الله پس از آنکه متوجه شد کاندیدای مورد نظرش نمی‌تواند آرای لازم  را در پارلمان به دست آورد، و پس از دیدار با آموس‌ هاکستین فرستاده ویژه آمریکا،  پذیرفت که با انتخاب ژنرال باسابقه‌  به عنوان رئیس‌ جمهور مخالفت نکند. حزب‌الله تصور می‌کرد با عدم مخالفت با انتخاب ژوزف عون خواهد توانست نقشی تاثیرگذار در تعیین نخست وزیر داشته باشد که از سوی رئیس ‌جمهور مامور تشکیل دولت می‌شود. ولی در این رابطه نیز نجیب میقاتی کاندیدای حزب‌الله نتوانست موفقیتی به دست آورد و عقب کشید و حزب‌الله مجبور شد انتصاب نواف سالم را نیز بپذیرد. محمد رعد سخنگوی فراکسیون حزب‌الله در پارلمان لبنان پس از انتصاب نخست ‌وزیر جدید گفت: «ما در جریان انتخاب رئیس ‌جمهور دستان خود را دراز کردیم ولی آنها با انتخاب نواف سالم دستان ما را بجای فشردن، بریدند.»

پس از اعلام پیروزی نواف سالم، حزب‌الله دست از پا درازتر ساختمان پارلمان را ترک کرد. اکنون با شکستی که این گروه سیاسی- نظامی- عقیدتی در آخرین جنگ با اسرائیل متحمل شده ، بعید به نظر می‌رسد بتواند مانند گذشته احزاب و سیاست لبنان را در مشت خود نگهدارد. حتی متحدین مسیحی حزب‌الله چون جبران باسیل رهبر «جبهه میهنی آزاد» نیز در انتخابات اخیر این گروه وابسته به جمهوری اسلامی را تنها گذاشتند.

تحول در لبنان با حمایت غرب و دولت سعودی

تشکیل دولتی به ریاست نواف سلام از خانواده‌ای با نفوذ که در تاریخ لبنان حتی قبل از استقلال نیز از بازیگران تاثیرگذار بوده است، عملا عرصه بر حزب‌الله و جمهوری اسلامی بسیار تنگ خواهد شد و فرصتی برای پادشاهی سعودی خواهد بود تا نقشی را که در گذشته در این کشور داشته است، مجددا به عهده گیرد به ویژه که بازسازی لبنانی که در این جنگ آخر خسارات قابل توجهی دیده و اقتصادش در حال سقوط آزاد است، احتیاج مبرم به  سرمایه‌گذاری‌های خارجی دارد.

سفر امانوئل ماکرون روز ۲۸ دی ۱۴۰۳ به بیروت، بلافاصله پس از این دو انتخاب بسیار مهم، خود نشان از تحولی بزرگ در لبنان دارد. تحولی که فرانسه در شکل گرفتن آن، همراه با آمریکا و پادشاهی سعودی نقشی تعیین کننده داشته است. فرانسه البته همراه آمریکا در کمیته نظارت بر توافقی که به جنگ اسرائیل و لبنان پایان داد نیز حضور دارد. توافقی که در صورتی می‌تواند از درگیری مجدد اسرائیل با لبنان جلوگیری کند  که این دولت، چنانکه رئیس ‌جمهور جدید در اولین سخنرانی‌اش وعده داد، بتواند حزب‌الله را خلع سلاح کند. وعده‌ای که در کوتاه‌مدت شانسی برای موفقیت آن به نظر نمی‌رسد. البته حزب‌الله اگرچه به احتمال زیاد اسلحه را فعلا بر زمین نخواهد گذاشت، ولی با شکستی که در انتخاب رئیس ‌جمهور و نخست‌ وزیر خورده، خود را مجبور می‌بیند فعلا با شرایط جدید کنار بیاید. جمهوری اسلامی هم چاره‌ای ندارد جز اینکه بپذیرد دوران یکه‌تازی‌اش در لبنان بسر رسیده است.

 دوری عراق از رژیم ایران و نزدیکی به غرب

در عراق، دیگر کشوری که بلافاصله پس از سقوط رژیم قبلی و صدام حسین، عملا  در کنترل نیروهای سیاسی و مسلح شیعی وابسته به جمهوری اسلامی قرار گرفت، امروز شاهد فاصله گرفتن دولت مستقر در بغداد که با موافقت تهران به قدرت رسیده، از جمهوری اسلامی هستیم. محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق در سفر اخیرش به لندن و ملاقات با کی‌یر استارمر همتای بریتانیائی خود، یک قرارداد اقتصادی به ارزش ۱۵ میلیارد دلار امضا کرد. این مبلغ بیش از ده برابر حجم کل تجارت عراق با بریتانیا در سال ۲۰۲۴ میلادی است.

بریتانیا توسعه همکاری‌های اقتصادی با عراق را مشروط به کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از این کشور کرده بود. برخی از این سرمایه‌گذاری‌های بریتانیائی مستقیما در جهت کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق هستند،  از جمله سیستم انتقالل برق برای پروژه اتصال شبکه برق این کشور به پادشاهی سعودی. در حال حاضر بخش قابل توجهی از برق عراق توسط جمهوری اسلامی تامین می‌شود. البته بر پایه این توافق قرار است که پایگاه هوائی القیاره در شمال عراق نیز توسط بریتانیا نوسازی شده و گسترش پیدا کند که به معنای گسترش حضور نظامیان انگلیس در همسایگی ایران است.

دونالد ترامپ نیز دو هفته قبل از بازگشت به کاخ سفید در پیامی ‌ویژه برای محمد شیاع السودانی از او خواسته بود نیروهای شبه‌نظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی را که زیر چتر حشدالشعبی فعال هستند، تحت کنترل خود درآورد، وگرنه دولت آینده ایالات متحده تحریم نفت و اقتصاد عراق را در دستور کار خود قرار خواهد داد. رئیس ‌جمهور آینده آمریکا که از ۲۰ ژانویه بطور رسمی در کاخ سفید مستقر خواهد شد، از دولت عراق خواسته تا مانع اقدامات مالی  مشکوک و پولشوئی جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریم‌ها با استفاده از موسسات مالی عراق شود.

سرنوشت حزب‌الله در انتظار حشدالشعبی

در این روزها موضوع انحلال حشدالشعبی  و تحویل سلاح‌هایشان به دولت و ادغام شبه‌نظامیان در نیروهای مسلح عراق نیز به صورت گسترده مطرح است. به گفته‌ی منابع عراقی، سفر محمد شیاع السودانی به تهران و دیدار او با علی خامنه‌ای، پس از دریافت پیام هشدار دونالد ترامپ، در همین رابطه بوده است. نخست‌ وزیر عراق تلاش داشت در این زمینه موافقت و همکاری رهبر جمهوری اسلامی را به دست آورد.

قبل از این سفر برخی از نیروهای حاضر در حشدالشعبی مانند گروه با نفوذ النجبا، موافقت خود را با تحویل سلاح و ادغام در نیروهای مسلح دولتی اعلام کرده بودند، ولی پس از این سفر و مخالفت علی خامنه‌ای از این تصمیم عقب‌نشینی کردند. خامنه‌ای در دیدار با محمد شیاع السودانی در ۱۹ دی گفت آمریکا برای گسترش حضور و نفوذش در عراق خواهان حذف حشدالشعبی «یکی از مؤلفه‌های مهم قدرت در عراق است که باید در جهت حفظ و تقویت آن بیش از پیش اهتمام داشت.» حال باید دید دولت عراق که تا کنون توانسته بود به نوعی خود را از جنگ نیابتی بین جمهوری اسلامی و غرب، به ویژه آمریکا، دور نگهدارد، تا چه حد موفق خواهد شد این سیاست موازنه را ادامه دهد.

فوأد حسین وزیر خارجه عراق که نخست‌وزیر این کشور را در سفر به لندن همراهی می‌کرد، در گفتگو با رسانه‌ها گفت: «در حالی که تا یکی دو سال پیش حتی مطرح کردن خلع سلاح گروه‌های شبه‌نظامی متشکل در حشدالشعبی قابل تصور نبود، امروز این بحث آغاز شده و می‌توان در این رابطه با رهبران این گروه‌ها به گفتگو نشست.»

«انقلاب اکتبر» عراق علیه نفوذ جمهوری اسلامی

البته دولت کنونی عراق تنها زیر فشار کشورهای غربی قرار ندارد. چند سالی است که بخش قابل توجهی از عراقی‌ها، به ویژه نسل جوان و عمدتا شیعبان بغداد و شهرهای جنوبی، خواهان آزاد ساختن کشورشان از نفوذ جمهوری اسلامی هستند. در همین رابطه اعتراضاتی که ۹ مهر ۱۳۹۸ با اجتماعات خیابانی آغاز شد،  دو سال بعد به اوج رسیدند، و امروز هم به اشکال مختلف ادامه دارند. در آن زمان مردم خشمگین عراق کنسولگری‌های جمهوری اسلامی در شهرهای مذهبی و شیعه‌نشین عراق چون کربلا و نجف را نیز به آتش کشیدند.

اعتراضات عراق  که با نام «انقلاب اکتبر» شهرت یافت، در ابتدا علیه فساد، بیکاری و مسائل اقتصادی آغاز شد ولی بلافاصله به اعتراضی گسترده علیه حضور و نفوذ جمهوری اسلامی تبدیل شد. معترضان عراقی حشدالشعبی را تلاش رژیم ایران برای تضعیف نیروهاتی مسلح دولتی و ایجاد نهادی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آن کشور می‌دانند. نیروئی با هدف قبضه کردن سیاست و اقتصاد عراق و همزمان سرکوب وحشیانه‌ی هر صدائی که در مخالفت با این سیاست بلند شود، مانند آنچه چند دهه است در ایران شاهدش هستیم.

اکنون اما  جمهوری اسلامی نه تنها مجبور شد با سقوط بشار اسد، سوریه را ترک کند و قید بازگرفتن ۳۰ میلیارد دلاری را که از جیب مردم ایران در این کشور سرمایه‌گذاری کرد، بزند، بلکه نخواهد توانست هیچ نقشی، حتا فرعی در آینده‌ی این کشور داشته باشد. جمهوری اسلامی حتی به اجلاسی که به دعوت پادشاهی سعودی در رابطه با سوریه در ۲۳ دی در ریاض برگزار شد، و در آن وزرای خارجه ۱۷ کشور حضور داشتند، دعوت نشده بود. این عدم دعوت از رژیم ایران پیامی ‌روشن دارد: تهران دیگر در سوریه هیچ نقشی نخواهد داشت! البته روسیه، دیگر متحد بشار اسد هم به نشست ریاض دعوت نشد؛ ولی کارشناسان منطقه می‌گویند حذف روسیه از روند کنونی در سوریه موقتی است و این کشور با توجه به حضورش به عنوان عضو دائمی ‌در شورای امنیت سازمان ملل متحد، در آینده خواهد توانست نقشی در بازسازی این کشور به عهده گیرد.


۱۴۰۳ دی ۳۰, یکشنبه

بحران در «عمق استراتژیک»

 


رژیم بشار اسد در کمتر از یک هفته دو شهر بسیار مهم حلب و حماه و مناطق دیگری در شمال کشور را از دست داد. اگرچه به نظر نمی‌رسد که در حال حاضر مخالفان اسلامگرای بشار اسد و هم‌پیمانان آنها بخواهند وارد دمشق شوند، ولی سرعتی که آنها توانستند پیشروی کنند بسیار شگفت‌انگیز است و پرسش‌های بسیاری را مطرح کرده که تا کنون بدون پاسخ مانده‌اند.

ارتش وفادار به بشار اسد، رئیس جمهوری که به وی لقب «قصاب دمشق» داده‌اند، بدون درگیری شهرهای حلب و حماه را به «هیئت تحریرالشام» واگذار کردند. نیابتی‌های جمهوری اسلامی نیز که در منطقه حضور داشتند، بدون تلفات عقب‌نشینی کردند و خبری از مقاومت و درگیری آنها با شبه‌نظامیان مخالف رژیم بشار اسد در دست نیست. هواپیماهای روسیه، دیگر متحد بشار اسد، اگرچه شماری بمب روی سر مردم حلب ریختند، ولی اقدامی چشمگیر انجام ندادند. آنچه این روزها در سوریه شاهد آن هستیم شباهت زیادی به سقوط موصول در عراق دارد. در این شهر نیز نظامیان دولت عراق نه تنها در مقابل نیروهای داعش عقب‌نشینی کردند بلکه تمام تسلیحات و تجهیزاتی را که از آمریکا دریافت کرده بودند  بجا گذاشتند.

سوریه «عمق استراتژیک» حکومت ایران

سوریه چنانکه بارها مقامات جمهوری اسلامی اعلام کردند «عمق استراتژیک» نظام است. مهدی طائب در سال ۱۳۹۱ زمانی که فرماندهی ستاد مبارزه با جنگ نرم جمهوری اسلامی را به عهده داشت، گفته بود «سوریه استان سی و پنجم ایران است» و دفاع از این کشور در مقابل حملات نیروهای مخالف رژیم بشار اسد حتا بر دفاع از استان نفتخیز خوزستان نیز «اولویت» دارد. اهمیت حفظ رژیم بشار اسد به ویژه با ضربات سختی که حزب‌الله لبنان در ماه‌های اخیر متحمل شده، بدون شک از اولویت‌های جمهوری اسلامی است. بدون ادامه حضور در سوریه و نگاه داشتن بشار اسد در حکومت، بازسازی نیروی نظامی حزب‌الله لبنان غیرممکن به نظر می‌رسد. حزب‌الله برای ادامه فعالیت‌های نظامی‌اش و حفظ نفوذ سیاسی در لبنان، نیاز به دریافت پول و تجهیزات نظامی فوری دارد. در تمام این سال‌ها جمهوری اسلامی از طریق فرودگاه‌های دمشق و لاذقیه و یا از راه زمینی و مرز عراق با سوریه موشک، پهپاد و دیگر تجهیزات نظامی را به دست حزب‌الله می‌رسانده است.

از دست دادن سوریه برای جمهوری اسلامی به معنای از دست دادن «عمق استراتژیک» و در عمل از دست دادن «قدرت آتش» علیه اسرائیل است. دشمنی با اسرائیل رکن اصلی سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی از لحظه اعلام موجودیت این نظام بوده است. حزب‌الله ستون فقرات «جبهه‌ مقاومت» است. این «جبهه‌ مقاومت» در یکسال گذشته با از دست دادن بازوهای خود، «حماس» و «جهاد اسلامی» در باریکه غزه، و سپس تضعیف جدی «حزب‌الله» در لبنان و حملات متعدد آمریکا، بریتانیا و اسرائیل به «انصارالله» در یمن، بیش از نیمی از قدرت نظامی خود را از دست داده است. از دست دادن سوریه برای جمهوری اسلامی به معنای از دست دادن امکان بازسازی احتمالی این جبهه نیز هست. البته باید در این زمینه  در نظر داشت که امروز جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی عمیقی در داخل کشور دست به گریبان است که امکانات آن را در هر زمینه‌ای محدود ساخته است.

تلاش‌ بشار اسد برای کاهش نفوذ تهران

البته سوریه مدت‌ها بود که تلاش می‌کرد از جمهوری اسلامی فاصله گیرد و به غرب و کشورهای عربی جنوب خلیج فارس نزدیک شود. سیاستی که در صورت ادامه می‌توانست عواقبی جدی برای سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی داشته باشد. از ماه‌ها پیش رژیم بشار اسد با وساطت امارات متحده عربی مشغول گفتگوی غیررسمی با ایالات متحده بود. تحریم‌های گسترده آمریکا علیه سوریه که با نام «قانون سزار» در سال ۲۰۱۹ به تصویب کنگره رسیده بودند، ۲۰ دسامبر امسال به پایان می‌رسند. امارات متحده عربی به بشار اسد وعده داده بود که در صورت فاصله گرفتن جدی از جمهوری اسلامی شاید بتوان از تمدید این تحریم‌ها جلوگیری کرد. از سوی دیگر جورجیا ملونی نخست‌وزیر ایتالیا نیز در جریان سفرش به لبنان در نیمه ماه اکتبر امسال، با فرستادگانی از سوی بشار اسد در بیروت ملاقات داشت و با شرط کاهش جدی و محسوس روابط با جمهوری اسلامی قول داده بود مقدمات عادی‌سازی روابط کشورهای اتحادیه اروپا با سوریه را آماده سازد.

سفرهای مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی به دمشق، از عباس عراقچی تا علی لاریجانی و اسماعیل قاآنی در هفته‌های گذشته را باید در همین راستا ارزیابی کرد. در همین رابطه کم نیستند تحلیلگران سوری که سقوط حلب و حماه را به نوعی به اختلافات تهران و دمشق ربط می‌دهند. آنها معتقدند که جمهوری اسلامی و نیابتی‌هایش در سوریه، که ۶۱ گروه کوچک و بزرگ را در بر می‌گیرد، پیشروی اسلامگرایان و گروه‌های تحت حمایت دولت ترکیه را با عقب‌نشینی‌های تاکتیکی میسر ساختند. منابع سوری می‌گویند در دیدار عباس عراقچی با بشار اسد پس از سقوط حلب، وزیر خارجه دولت مسعود پزشکیان گفته بود که جمهوری اسلامی در صورتی اینبار به کمک رژیم حاکم بر دمشق خواهد آمد که این تقاضا به صورت رسمی باشد. البته بشار اسد فعلا به صورت رسمی از دولت عراق و نخست‌ وزیر شیعه این کشور محمد شیاع السودانی خواسته است که برای حمایت از سوریه و به ویژه جلوگیری از ورود مخالفان به دمشق  نیرو به این کشور اعزام کند.

طرح ترکیه برای منزوی کردن رژیم ایران در سوریه

برخی دیگر اما در پسِ پرده‌ی پیشروی‌ ناگهانی اسلامگرایان و متحدین آنها جبهه‌ای را می‌بینند که ترکیه، آمریکا و اسرائیل را در بر می‌گیرد و هدف اصلی‌اش نه برکناری بشار اسد، بلکه حذف جمهوری اسلامی از صحنه سیاسی و نظامی سوریه است. دقیقا بلافاصله پس از سقوط حلب، که بدون پهپادها و دیگر تجهیزاتی که ترکیه در اختیار مخالفان بشار اسد گذاشته امکان‌پذیر نمی‌بود، رجب طیب اردوغان بشار اسد را دعوت به گفتگو با مخالفان کرده است. پیشنهاد رئیس‌ جمهور ترکیه آغاز مذاکرات دولت حاکم بر دمشق با همه مخالفان برای توافقی است که تدوین قانون اساسی جدید و همچنین انتخاباتی را میسر سازد که به تشکیل دولتی بیانجامد که از حمایت اکثریت مردم سوریه برخوردار باشد. این سبب می‌شود تا ترکیه بتواند از بار سنگین سه میلیون آواره سوری که به آن پناه برده‌اند رها شود و آنان را بدون نگرانی از پیگرد و سرکوب توسط حکومت اسد، به شهرهای خود در سوریه برگرداند.

اگر پیشروی نیروهای مخالف بشار اسد ادامه پیدا کند و آنها بتوانند پس از حلب و حماه، حمص را نیز تصرف کنند و به دمشق نزدیک شوند، بشار اسد برای ماندن در قدرت مجبور است تن به چنین مذاکراتی بدهد. به ویژه آنکه نارضائی از سیاست‌های بشار اسد که درهای سوریه را چهارتاق به روی جمهوری اسلامی گشود، مخالفانی در حزب حاکم بعث و در ارتش نیز دارد. تا کنون اخباری مبنی بر زد و خورد بین جناح‌هائی در ارتش در لاذقیه و دمشق نیز به گوش رسیده است. مذاکراتی که ترکیه پیشنهاد کرده است، می‌تواند به حضور جمهوری اسلامی در سوریه پایان دهد و همزمان «محور مقاومت» را نیز به کما بفرستند. وضعیتی که به نوبه‌ی خود تأثیر تعیین‌کننده در ترسیم چهره جدید خاورمیانه‌ای خواهد داشت که بسیاری از آن سخن می‌گویند.


۱۴۰۳ دی ۸, شنبه

سقوط بشار اسد و آینده جمهوری اسلامی

 


سقوط رژیم بشار اسد طی ۱۱ روز پس از جنگ داخلی که ۱۳ سال قبل آغاز شده بود و در نتیجه آن چند صد هزار نفر جان خود را از دست دادند و میلیون ها نفر آواره شدند، برای جمهوری اسلامی که از همان روز نخست به کمک «قصاب دمشق» شتافته بود، شکستی بزرگ و جبران‌ناپذیر است. جبهه‌ای که جمهوری اسلامی در منطقه برای تثبیت قدرت خود با عنوان «محور مقاومت» تشکیل داده بود و سوریه را «عمق استراتژیک» خود بغل گوش اسرائیل می‌پنداشت، با ضربات اخیر به کما رفته است.

اسرائیل توانست در جنگ باریکه غزه قوای نظامی «حماس» و «جهاد اسلامی»را از بین ببرد و در لبنان «حزب‌الله» را زمینگیر کند. «انصارالله» در یمن نیز در پی حملات اسرائیل، آمریکا و بریتانیا در وضعیت بحرانی بسر می‌برد.

در عراق هم «حشدالشعبی»، دیگر عضو «محور مقاومت» درگیر بحران سیاسی است. بحرانی که دولت این کشور نیز از آن مصون نمانده است. تنها اگر بخواهیم به بحرانی که در این روزها دامن دولت عراق به ریاست محمد شیوع السودانی را گرفته است اشاره کنیم، می‌توان به ملاقات‌های چند روز اخیر نخست وزیر عراق اشاره کرد. السودانی پس از ملاقات با مایکل کوریلا فرمانده ستاد مرکزی ارتش ایالات متحده در بغداد راهی اردن برای ملاقات با پادشاه این کشور شد. وی سپس به امارات متحده عربی برای ملاقات با محمد بن‌زاید سفر کرد و تلفنی با ولیعهد پادشاهی سعودی محمد بن‌سلمان نیز تبادل نظر داشت. نخست وزیر عراق در بازگشت از این سفرها در بغداد با هیاتی از نمایندگان کنگره آمریکا و وزیر دفاع آلمان ملاقات کرد. این ملاقات‌ها تلاش‌های نخست وزیر عراق برای دور نگاه‌داشتن کشور و دولت‌اش از بحرانی است  که با سقوط رژیم بشار اسد آغاز شده است.

خوشبینی علی خامنه‌ای به احیای «محور مقاومت»

علی خامنه‌ای در سخنرانی اخیرش در روز چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ در اشاره به سقوط رژیم بشار اسد، آن را نتیجه همکاری آمریکا، اسرائیل و یک کشور هم‌مرز با سوریه خواند. اگرچه علی خامنه‌ای نامی از این کشور نبرد، ولی روشن است که منظورش ترکیه است. وی تلاش کرد شکست جمهوری اسلامی با سقوط رژیم بشار اسد و ضربه سختی را که به «محور مقاومت» وارد شده، کم اهمیت نشان دهد و گفت: «من به شما عرض می‌کنم به حول قوه الهی گستره مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.» رهبر جمهوری اسلامی سپس وعده داد که «مناطق تصرف شده سوریه به وسیله جوانان غیور سوری آزاد خواهند شد، شک نکنید این اتفاق خواهد افتاد.» البته تا کنون حتی یک نفر هم در هیچکدام از شهرها و روستاهای سوریه، حتی در مناطقی که اکثریت ساکنان آن را علوی‌ها تشکیل می‌دهند، که خانواده اسد نیز از آنهاست، هیچکس قدم به خیابان برای اعتراض نگذاشت، چه رسد به تلاش برای بازگرداندن بشار اسد از پناهگاه کنونی‌اش در روسیه.

در داخل نظام، برخلاف سخنان علی خامنه‌ای، سقوط رژیم بشار اسد به اختلافات  گسترده‌ای دامن زده و نگرانی از آینده جمهوری اسلامی و متحدین‌اش در منطقه شدت گرفته است. در داخل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بنا بر آنچه روزنامه بریتانیائی «تلگراف» به نقل از منابعی در ایران می‌نویسد، گفتگوها بین فرماندهان به فحاشی، مشت و لگد به دیوار و پرتاب اشیای مختلف به سمت یکدیگر کشیده شده است. اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس در مرکز این انتقادها قرار دارد و بسیاری او را متهم به بی‌عرضگی و خالی کردن پشت رژیم بشار اسد می‌کنند. این اتهام‌ها در حدی است که حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خود را موظف دید که بگوید «آخرین کسانی که خط مقاومت [منظور شهر حلب است] را ترک کردند نیروهای سپاهی بودند.» البته اخباری که از سوریه می‌رسند خلاف این ادعا را ثابت می‌کنند و نیروهای جمهوری اسلامی نیز پا به فرار گذاشته و به فرودگاه‌ هجوم بردند تا از آن کشور خارج شوند.

محمدباقر قالیباف سردار سپاه که دو دوره است ریاست مجلس شورای اسلامی را عهده‌دار است، انگشت اتهام را به سمت رژیم بشار اسد نشانه رفته و مدعی است اگر  نظام حاکم در سوریه «به هشدارهای ایران توجه می‌کرد این اتفاق نمی افتاد.» اشاره محمدباقر قالیباف به تلاش‌های بشار اسد در یک سال قبل از سقوط برای فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی و نزدیک شدن به کشورهای عرب جنوب خلیج فارس و غرب است. قالیباف البته در پیروی از صحبت‌های علی خامنه‌ای وعده می‌دهد که «نیروهای مقاومت اگرچه با سقوط سوریه دچار اختلال شدند، ولی خود را با شرایط جدید وفق خواهند داد.»

عواقب نگران کننده سقوط بشار اسد برای جمهوری اسلامی

البته بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی نگرانی خود را از عواقب سقوط بشار نه تنها بر استراتژی منطقه‌ای بلکه بر شرایط داخلی و آینده نظام هم اعلام کرده‌اند. کم نیستند شخصیت‌های جناح‌های مختلف که بر این نظر هستند که نباید تاثیرات روانی این شکست را نادیده گرفت و در همین راستا اجرای «قانون حجاب و عفاف» را در شرایط کنونی مناسب نمی‌دانند و معتقدند که باید فعلا به تعویق انداخته شود تا بستر نارضائی از نظام حاکم گسترش پیدا نکند و مردم بار دیگر به خیابان باز نگردند.

در این میان، سقوط رژیم بشار اسد اما امید گذار از جمهوری اسلامی را در بین مردم ایران بیش از پیش زنده کرده است و به همین خاطر اکثر مردم نگاهی مثبت به این تغییرات دارند، بدون اینکه نگران آینده سوریه و پیروزی نیروهائی باشند که بسیاری از آنها در گذشته با گروه‌های تروریستی و اسلامگرای القاعده و داعش همکاری داشتند. تضغیف «محور مقاومت»، تشدید سرکوب با وضع قوانین جدیدی چون «لایحه حجاب و عفاف»، در کنار بحران شدید اقتصادی که بخشی از آن نتیجه سیاست‌های ماجراجویانه در منطقه است، همه دلایلی هستند که می تواند آتش اعتراض‌های مردمی را بار دیگر شعله‌ور سازند آنهم در حالی که نگهداشتن رژیم بشار اسد در قدرت هزینه‌ای بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار برای مردم ایران هزینه داشته است.

از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روزانه بین ۷۰ تا ۸۰ هزار بشکه نفت راهی این کشور کرده که ارزش آن را می‌توان بین ۲ تا ۲ و  نیم میلیون دلار در سال تخمین زد. البته به این رقم باید کمک‌های اقتصادی و تسلیحاتی دیگر را نیز اضافه کرد. با تغییر نظام در سوریه بعید است حکومتِ جانشین اسد قصد پرداخت این بدهی را داشته باشد؛ با توجه به این واقعیت که نیروهائی که امروز حکومت را در دست دارند به محض ورود به دمشق تنها سفارتی را که اشغال و غارت کردند، سفارت جمهوری اسلامی بود.

برخی از مقامات جمهوری اسلامی در این روزها تکرار می کنند که باید «تهدید را به فرصت» تبدیل کرد. اگرچه در سیاست پیش‌بینی آینده ساده نیست و امکان دارد نظام جدید در سوریه به دلایلی بخواهد روابط عادی با جمهوری اسلامی داشته باشد، ولی برقراری چنین روابطی ساده نخواهد بود و در هر صورت نسخه به‌روز‌شده‌ی  روابط گذشته نخواهد بود. نظام آینده‌ی سوریه نگاه‌اش به سمت دیگر کشورهای منطقه چون ترکیه و قطر است؛ دو کشوری که بلافاصله پس از سقوط بشار اسد، وزرای خود را راهی دمشق کردند. در حالی که جمهوری اسلامی با توجه به بحران‌های داخلی و انزوای خارجی که هرگز تا این اندازه شدید نبوده است، به نظر نمی‌رسد هیچ جذابیتی برای حکومت تازه‌ی کشوری داشته باشد که رژیم ایران را در تداوم رژیم بشار اسد و جنگ و خرابی‌های سوریه مقصر می‌داند.