۱۳۹۳ خرداد ۱, پنجشنبه

خرافات و دین و

 سوره ی جن

این سوره ی جن و آیات عجیب و غریبش که همه ی علم ستاره شناسی و روانشناسی را زیر سوأل برده هم دردسری شده است برای مسلمانان! از یک طرف می خواهند قرآن را یک کلام درست و استوار بدانند و بنامند و از طرفی خرافات اعراب جاهلی نمی گذارد!خرافاتی ناشی از ندانستن دلایل عوارض طبیعی نظیر باد و طوفان شن و شهاب و غیره در ۱۴۰۰ سال پیش! اما امروز دلیل طوفان شن و تنوره کشیدن “افریت” و یا دلیل مشاهده ی شهاب در آسمان بصورت علمی و مستدل بیان شده است و لازم نیست کسی برای این دلایل  به سوره ی مبارک جن! مراجعه کند.تفکر رایگان است دوستان. خرج کردن کمی تفکر هم بد نیست! براستی جن و اعتقاد به نیروهای ماورایی چه دردی را از شما دوا کرده است؟ در این مقاله اما سعی داریم مضراتش را بگوییم.

هزاران سال خرافات ریشه در ندانستن


امروزه علم وقتی موضوعی را نداند و پرسشی برای علم پیش آید، دانشمندان واهمه ای ندارند که بگویند:”نمی دانیم”…. اما آخوندها و پیامبران و امامان که ادعا داشته اند “علم غیب ” دارند هرگز “نمی دانیم ” را نگفته اند و باید دلیل نزول سوره ی جن را هم همین دانست. اینکه جناب محمد سعی داشته است خرافات خود و اعراب را توضیح دهد.
اظهار فضل این علما(!) در شناختن دنیا و همه چیز  چه تعداد احکام خرافی را که در زندگی مردمان برای هزاران سال وارد نکرده است؛ این باصطلاح علما در هر جا نخود هر آشی هستند و در احکام ازدواج و طلاق و ارث و جنگ و برخورد با اسرا و هرچه که خواست علما باشد نظر داده اند و بعنوان مثال احکام قرآن و شریعة اسلام است که بسیاری از مسلمانان همچنان بر این باورند که این احکام بدوی نظیر اعدام و قصاص ویا قطع دست سارق ، دردی را دوا می کند.

(گیرم که توانستید با علم ! ثابت کنید که محمد ماه را به دو نیم کرده است! این کار وی چه تاثیری بر مردم آن ژمان داشت و اصلا گزارش این واقعه را جز خود محمد وهمراهانش ،اقوام دیگر هم داده اند؟)

علم چراغ راه بشر

اما چند سده است که چراغ علم روشن گشته و ما را از دوران سیاهی سیطره ی دین بر تفکر انسان به روشنایی خرد و عقل برده است.علم هرگز مانند دین ادعای کامل بودن را نداشته است، اما این ادعا را داشته است که با تجربه ی انسان همخوانی دارد. این تفاوتی آشکار است چرا که عدم همخوانی تجربیات بشر با احکام بدوی ادیان یک تناقض و ترمز برای شناخت  بشر از حال و آینده اش بود.
یک مثال ساده از این تناقض داستان معروف گالیله است و مثال دیگر تکامل داروین است. حتی امروز که نظریه داروین به اثبات رسیده است(داروین خود هم مذهبی بود و از این نتایج علمی گیج شده بود) و دیگر کسی نمی تواند هماهنگی ایجاد حیات را رد کند. امروز که کسی قادر نیست شباهت ژنتیک انسان با دیگر حیوانات را نادیده بگیرد و دلیل بسیاری از پرسشهای موجود نظیر داشتن انگشت پا و یا سینوس در صورت از طریق تکامل پاسخ داده شده است، در مدارس ایران (و بسیاری کشورها) خبری از کشف داروین نیست . بجای آن می توان داستان آدم وحوا را یافت! داستانی که بدرد کودکستان هم نمی خورد.
(چرا در عمر کوتاهی که داریم بدنبال کشف حقیقت دنیا نباشیم وبجای علم، تقلید از کتابهای دینی را بدون سندیت قبول کنیم؟ آیا خرد و دانش برزگترین نعمت ما نیست؟ چرا کودکان را اجبار کرده ایم؟)

آموزش دین به کودکان ، یک کار ظالمانه است

اگر کودکی سالهای رشد و تشکیل مغزش را با این افکار اجباری دین و القائات درون کتب مقدس بگذراند، آیا شخصیت او مستقل و آزاد خواهد شد؟. براستی آزادگی بشر که از حقوق اولیه اوست در آموزش اجباری دین  به وی آن هم ژمانی که نمی داند این آسمان ریسمانها برای چیست ، کاری نادرست و غیر عادلانه نیست؟.  این که پدر و مادر بزور بخواهند فرزندشان در دین یک کپی از خودشان شود، چیزی جز  خود خواهی و حس مالکیت بر فرزند نیست؟.  آیا حقوق فرزند در اینجا رعایت شده است؟. آیا بهتر نیست که او خود در سنین بالاتر  راه خویش را برگزیند؟.  این که مانند یک سرباز فرزندان خود را مجبور به اطاعت از عقاید خود کنیم،آیا عدالت است؟. آیا انسانی است؟!.

علاقه به ماورا و خرافات در ما

سالها از تاسیس اولین دانشگاه در ایران می گذرد و ایران بیشترین تعداد دانشجو را در منطقه دارد، اما چرا از این همه انسان تحصیل کرده باز درسد بالایی به جن و پری اعتقاد دارند؟.  اگر آفریقا بود می گفتیم اینها عقب مانده اند و تمدنی نداشته اند. اگر ۵۰۰ سال پیش بود می گفتیم که اینها آگاهی نداشته اند ولی در سال ۲۰۱۴  چرا آقایان و خانمهای تحصیل کرده از جن و پری سخن می گویند؟.
گویا که علم ودانش بشری چیزی را در کشور های جهان سوم یافته است که غربیها بدنبالش بوده اند: نیروی ماورا! این ماورا و خرافات به آن جز مصیبت و بد بختی چه داشته است؟.  چه بسیار زنانی که فریب دعانویس و رمال نخورده اند. چه نوامیس که بخاطر این شارلاتان ها آسیب نخورده است.گذشته به کنار …
نگارنده از نسل نوپای ایران و دیگر کشورهای باصطلاح متمدن در شگفت است، زیرا علاقه به ماوراء  از یک سوی دکان گروهی از آقایان شده است که شفا می دهند و ماشین گم شده را پیدا می کنند و از سوی دیگر گروهی که شک در دین کرده اند و دروغهای دین ایشان را بفکر واداشته است، با دست یازیدن به این داستانها و خرافات، و همچنین چاشنی کردن نیمچه اطلاعات علمی خود سعی دارند این خرافات را علمی جلوه دهند . این سعی عبث و بیهوده آنان، تنها برای آن است که شک و تردیدی را که در سینه دارند به آرامشی هرچند موقت و دروغین برسانند!.

(دعانویس دارای شماره موبایل در شیراز! شیرازیها باید کلاهشون را پایین بگذارند)

ماجرای کشور آذربایجان

ریشه ی مشترک کشور آذربایجان که روزگاری گهواره تمدن ایرانی بود و شعرایی نظیر شروانی و گنجوی از آن دیار آمده اند با ایران ما را بر آن می دارد که بیشتر درباره ی این همسایه ی آشنا اندیشه کنیم. همسایه ای که خود را جزو اروپا می داند و سعی دارد همه ی ریشه های ایرانی خود را بسرعت پاک کند. اخیرا در فضای اینترنت تصاویری پخش شد که دو پرسش عمده را بوجود می آورد:
۱) چگونه دولت و مردم آذربایجان اجازه داده اند که کسی بعنوان جن گیر و با ابزار کبریت (!) این جن زده را درمان کند؟. این روش درمانی کشف کیست؟.
۲) حقوق انسانی فردی که بعنوان انسان جن زده نمایش داده می شود و ممکن است واقعا دچار یک بیماری باشد کجاست؟. و اگر گروهی بقصد سوء استفاده از او و با فریبش این تصاویر را ایجاد کرده باشند،چرا کسی بدنبال نجاتش نبوده است؟.

(در ویدئو ادعا شده است که این دختر جن زده است! اولا تعریف حن زدگی چیست؟ و چه کسی کشف کرده است که ابزار رفع آن قرآن و کبریت است؟)

نمونه مشابه در گذشته که منجر به مرگ یک انسان شد

در دوران سیاه اروپا هزاران زن را به جرم شیطانی بودن(؟) آتش زدند و کشتند. این داستان جن گیری و کشتن انسانهای بی گناه به بهانه ی جن زدگی جه بسیار که به سر هر خانواده ای آمده باشد و کسی را قربانی کرده باشند. سوزاندن انسانهای مثلا جن زده (که مثلا صرع داشتند) بوسیله کلیسا و کشیشان انجام می شد و امروز کلیسا باید بخاطر این اشتباه نابخشودنی  از بشریت عذرخواهی کند.

(این دختر بی گناه یک قربانی این خرافات است که در 24 سالگی همزمان دچار صرع و اسکیزوفرنی بود ولی او را با جن گیری درمان کردند و در گذشت)
آنالیزمیشل دختری آلمانی بود متولد ۱۹۵۲  در خانواده ای بشدت مذهبی و خودش نیز در بین همکلاسیها بعنوان بشدت مذهبی شناخته می شد.او همواره به کلیسا می رفت  اما پس از بلوغ دچار حملات صرع شد.که در ۱۹۷۰ دچار حمله عصبی شدید شد  و در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت. البته موازی با این مساله او درس می خواند و در ۱۹۷۳ از کالج فارغ التحصیل شد.او از دوقطبی و دو شخصیتی هم رنج می برد و ادعا داشت که ندایی او را نفرین می کند که برای افراد دارای مشکل دوقطبی چیز عجیبی نیست.
در نهایت اما پدر و مادر مذهبی وی که بر این اعتقاد بودند که بیماری عصبی دختر ناشی از جن زدگی است ، با کسب اجازه از اسقف کاتولیک او را به دو  کشیش باصطلاح متخصص(!) در امور اجنه سپردند. داروهای آنالیز میشل  قطع شد و حالش رو به وخامت گرایید و روز بروز بد تر شد.(بیماری اسکیزوفرنی)
پس از ۶۷ جلسه ی جن گیری که حال دختر ۲۴ ساله را به جنون کامل رسانید او در یک حمله ی عصبی صرع درگذشت. درحالیکه تنها ۳۰ کیلوگرم وزن داشت.

مقصر در گذشت این دختر کیست؟

پدر و مادر مذهبیش که منشاء بیماری را جن می دانستند؟.  خود او که خرافات القا شده از طرف والدین را پذیرفته بود؟.  دوکشیش که مو به مو مراسم مذهبی را پیاده کرده بودند؟. مقصر این قتل کیست؟. حتما اجنّه! البته کلیسا و پدر و مادر این دختر هرگز زیر بار این واقعه نرفتند و بر ادعای خرافیشان پایفشاری کردند.

سخن پایانی با شما

گرامیان.مسلمانید و یا مسیحی و یا هر دین دیگر برای ما محترم است و کاری بدان نیست.ولی کمی اندیشه وخرد را در زندگی بکار بردن رایگان است.تفکر رایگان است و بد نیست گاهی هم از مغز خویش استفاده کنیم. هر چرند و پرندی چون جن زدگی را باور نکنیم و کار را بجایی نرسانیم که منجر به قتل فردی شود. بیهوده وقت و پول خود را برای یک عده مفت خور که دکان زده اند هدر ندهیم. حال این دکان چه به اسم دین باشد و چه بنام عرفان و کرامات. گول این یاوه ها را خوردن و خود را مضحکه کردن ،جز بی آبروی برای فرهنگ و تمدّن ایران چه خواهد داشت؟.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

مُعجزاتِ دروغین دینی


هیچ گاه در طول تاریخ رخدادی که بتوان نام معجزه روی آن نهاد و آن اتفاق را به قدرت الله مدینه، عیسی مسیح، محمد و موسی و…ربط داد، به وقوع نپیوسته است و تمامی رخدادهای تاریخی چون انفجار بزرگ و چگونگی فرگشت و به وجود آمدن انسان و…دلایل علمی و محکمی برای اثبات خود دارند.
بنابراین خلق شدن انسان ها از گل و لجن و وجود بهشت و جهنم و فرشته ها و شیاطین، جملگی مهمل و دروغ و ساخته ذهن پیشوایان و رهبران یک جامعه و دسته ای از مردم به نام روحانیون، برای ترساندن و مطیع و فرمانبردار ساختن سایر مردمان تحت حکمرانی شان بوده است.
در طول تاریخ بیشترین انسان ها در راه خدا و به اسم خدا کشته شده اند، روحانیون، فلاسفه و دانشمندان بسیاری را که با دلایل منطقی و علمی گفتار پر از دروغ و مهمل ایشان را نقد می کردند و به چالش می کشیدند، سر به نیست نمودند و همواره مردم را با این گفتار که: “خداوند خواستار مرگ و نابودی فلانی است” ساکت و خاموش و تو سری خور نگاه داشته اند. حال از شما خوانندگان درخواست می شود تا داستان چند معجزه را که با استناد به متون و کتاب های پایه و نویسندگان مشهور شیعه و مسلمان، به دست امامان شیعه صورت گرفته است، بخوانید و کمی در رابطه با آنان تأمل کنید.

 فرتور فیزیکدان و دانشمند نامی دنیا استفان هاوکینگ را نشان میدهد. ایشان یکی از مشهورترین خداناباوران دنیا هستند و گفته اند که بهشت و جهنم وجود ندارد و این داستان ها تنها برای کسانی است که از تاریکی بعد از مرگ می ترسند. بنجامین دیزرائیلی می گوید: آنجا که علم پایان می یابد، مذهب آغاز میگردد. فرتور فیزیکدان و دانشمند نامی دنیا استفان هاوکینگ را نشان میدهد. ایشان یکی از مشهورترین خداناباوران دنیا هستند و گفته اند که بهشت و جهنم وجود ندارد و این داستان ها تنها برای کسانی است که از تاریکی بعد از مرگ می ترسند. بنجامین دیزرائیلی می گوید: آنجا که علم پایان می یابد، مذهب آغاز میگردد.

مردی مهمان امام علی شد، علی یک قرص نان و کاسه ای که در آن مقداری آب باشد طلبید و برایش حاضر کردند. حضرت آن کاسه را جلو مهمان نهاد و قطعه ای از نان نیز میان کاسه گذاشت و به مهمان فرمود: “بخور” ؛ مهمان نان را بیرون آورد، ناگاه دید که ران بریان شده پرنده ای است، آن را خورد.! بار دیگر آن حضرت قطعه نان خشکی را در میان آن کاسه نهاد و فرمود: “بخور”. مهمان آن را بیرون آورد و دید که حلوا است.! مهمان عرض کرد: “ای مولای من نان خشک در کاسه می نهی، ولی من آن را به صورت غذاهای متنوّع می یابم.!” امیرمؤمنان فرمود: “آری این نان خشک در ظاهر است و آن غذای متنوّع در باطن، سوگند به خدا کار ما همین گونه است.” ( فضائل الخمسه، جلد ۳، صفحه ۲۷۱)

۲- معجزه حسین ابن علی:

هنگامى که امام حسین از مدینه طیبه به قصد زیارت بیت الله الحرام بیرون شد و در خدمت آن حضرت جمعیت زیادى بودند؛ مردى از قافله مریض شد و به آن حضرت عرض کرد: به انار خیلى میل دارم. آن جناب فرمود: در این بیابان باغى است از انار و میوه هاى دیگر، برو و هرچه مى خواهى تناول کن. در آن سرزمین قبل از این باغى نبود. اهل قافله رفتند و باغى مشاهده کرده، داخل آن شدند و هر کس از هر میوه اى خواست خورد و چون از باغ بیرون آمدند از نظرها ناپدید شد.
در همان حال آهویى پیدا شد حضرت به او اشاره نمود (آهو نزدیک آمد)، فرمود او را ذبح کنید و استخوان آن را نشکنید آن حیوان را ذبح کردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش نهادند. آن حضرت دعا کرد و آهو زنده شد، پس به اصحاب فرمود هر کدام به شیر آهو مایل باشید از آن بدوشید؛ همه از آن دوشیدند و آشامیدند و به برکت دعاى حضرت همه را کفایت کرد، بعد به آهو فرمود تو را چند طفل است و انتظارت را مى کشند برو آنها را شیر بده.! (بحار، جلذ ۹۸، صفحه ۱۱۶۳ ، کامل الزیارات ، باب ۲۰۶۷۹)

۳- معجزه امام نقی:


یکی از نگهبانان متوکل می گوید: مرد شعبده بازی را از هند آورده بودند که کارهای خارق‌العاده انجام می داد. متوکل که دوست داشت امام هادی را خجالت زده کند، به شعبده باز گفت: اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو می‌دهم. شعبده باز گفت: دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار او جای بده. سفره گسترده شد و شعبده‌باز کنار پشتی ‌ای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نشست. هنگام غذا امام نقی دست برد که نانی بردارد اما با شعبده آن شخص، نان از زمین به هوا بلند شد. بار دیگر امام خواست نان دیگری بردارد که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حضار در مجلس خندیدند.
در این هنگام امام نقی دست خویش را به پشتی زد و به نقش شیر روی پشتی فرمود: “این مرد را بگیر” و در همان لحظه نقش شیر به صورت شیر درنده ای زنده شد و بیرون پرید و آن مرد را بلعید؛ آنگاه باز سر جای خودش قرار گرفت و مثل سابق به صورت نقشی درآمد. همگان متحیر شدند و امام نقی برخاست تا از مجلس خارج شود؛ متوکل گفت: درخواست می کنم بنشینید و این مرد را دوباره برگردانید. امام فرمود: سوگند به خدا دیگر او را نمی‌بینی، آیا می‌خواستی دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟ و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد.

کمی فکر کن؛ تو بواسطه فرگشت روی دو پا نایستاده ای تا برای تخیلاتی واهی بر خاک خزیدن کنی.
حال خواننده گرامی، آیا داستان هایی که خواندید با عقل و منطق کم ترین سنخیتی دارد؟  آیا امکان دارد که شخصی آهوی مرده ای را زنده کند و یا در میان بیابان ها و صحرها های سوزان حجاز، در یک چشم بر هم زدن، باغی پر از میوه های خوش آب و رنگ به وجود آورد؟
آیا امکان دارد که نان خشکی را بردارید و همین که می خواهید نان را داخل دهان تان بگذارید، نان خشک به مرغ بریان تبدیل شود؟ آیا ممکن است که نقش حیوانی که برای مثال روی تابلویی در خانه شماست، ناگهان زنده شده، از قاب تابلو بیرون آید و به شما حمله کند؟
بی شک تمامی رخدادهای ذکر شده و دیگر مهمل بافی های موجود در دیگر ادیان، همچون باز شدن دریا و تبدیل شدن عصای موسی به اژدها و زنده کردن مردگان توسط عیسی مسیح و نصف کردن ماه به دست محمد ابن عبدالله و… جملگی دروغ و غیر واقعی هستند و توسط روحانیون شیاد و شارلاتان، برای تحمیق و خردزدایی مردمان و سواری گرفتن از ایشان ساخته شده اند و همانطور که می دانید، سواری گرفتن ایشان از مردمان ساده لوح و زودباور و خردباخته، همچنان هم ادامه دارد.
در روزگاری که ما در آن زندگی می کنیم و انسان ها با استفاده از علم و دانش و آگاهی شان، در سیاره های دیگر منظومه شمسی، در حال جستجو برای یافتن زندگی در آن سرزمین های ناشناخته هستند و انسان توانایی پرواز کردن، ایجاد زلزله، ایجاد سیل و باران و دیگر بلاهای طبیعی را دارد و تمام زندگی های ما، وابسته به علم و تکنولوژی است که دستاورد تلاش دانشمندان و پژوهشگران می باشد، باور به خرافات و وقایع غیر واقعی که خلاف عقل و منطق انسان است، عملی بسیار سخیف و خنده آور است!
روحانیون نه تنها در هیچ کجای دنیا کمترین خدمتی به بشریت نکرده اند و دین و کتاب های آسمانی شان، کوچکترین کمکی به دانشمندان و پژوهشگران در راستای پیشرفت های علمی و فراهم آوردن آسایش، رفاه و امنیت بیشتر برای میلیارد ها انسان، ننموده اند، بلکه همیشه سد راه مدنیت، خلاقیت، و پیشرفت بشر بوده اند. آنها نه تنها روی هر خرد و اندیشه ای خط بطلان کشیدند، بلکه با از بین بردن و نابود کردن اندیشمندان و ابداع گران، صدها سال پیشرفت علم و دانش و ترقی انسانها را راکد و متوقف ساختند.
کتاب های شیعه و اسلامی پر است از این دسته از خرافات و وقایع غیر واقعی که آخوند با دروغ هایش به آن ها شاخ و برگ داده و توانسته خِرد گرایی و اندیشیدن منطقی را از چهارچوب زندگی های مردمان ایران زمین بیرون کرده و بر گُرده ایشان سوار شود. شاید مسخره ترین این خرافات مسأله ۱۲ امام، و به ویژه بودن موجودی به نام امام زمان در ته چاه است.
حال با توجه به سخنان گفته شده، وظیفه جوانان خردمند، روشنفکر و پرسشگر ایرانی است که نیرنگ ها و دروغ های آخوند را بَرمَلا ساخته و چهره زشت و نکبت بار واقعی آخوند، بسیجی و پاسدار ها را که یکی با کلام و دیگری به زور چماق در تلاش است تا جهل و خرافات را در این مملکت زنده نگهدارد تا خود و اربابان عمامه به سرشان هر چه بیشتر بدزدند و غارت کنند، به مردمان در بند ایران زمین نشان دهند.