۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

اَدیانِ ابراهیمی، دُشمنانِ سَرسخت انسانیت و مدرنیته


مُدرنیته یا تجدد گرایی:


مدرنیته به مَعنای نوگرایی و پیشرفت است که در غرب و پَس از رُنسانس به وقوع پیوست و جامعه سنت را زیر پای نهاد و بُلند و آزادانه اندیشید و به سویِ پیشرفت و بَسط آزادی بشری، گام نَهاد. مدرنیته نقطه مقابل سنت گرایی است! واضح است که یک جامعه سنتی کمترین نقطه اشتراکی با تجددگرایی ندارد و در حقیقت می توان یک جامعه سنتی را تجدد ستیز نامید چرا که در برابر هرگونه تغییری از خود مقاومت نشان می دهد.
جامعه‌ شناسان‌ برای‌ مدرنیسم‌ چهار خصیصه‌ بَرشمرده‌ اند:
۱ـ گسترش‌ و تأثیر علم‌ و فن‌ آوری‌ که‌ زمینه‌ ساز انقلاب‌ صنعتی‌ شد، که‌ جنبه اصلی‌ آن‌ عقلانی‌ کردن‌ تولید است‌.
۲ـ تحرک‌ افزون‌ تر: قَبل‌ از انقلاب‌ صنعتی‌، جامعه‌ ایستا بود. مردم‌ به‌ ندرت‌ از وطن‌ خود به‌ جای‌ دیگر می‌ رفتند ولی‌ پس‌ از قرن نوزدهم، پویایی جامعه رشد چشم‌گیری‌ یافت‌ و روند شهرنشینی‌ توسعه‌ پیدا کرد.
۳ـ ظهور حکومت‌ مدرن‌ به منظور دگرگونی‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ و عقلانی کردن سیستم حکومتی (بروکراتیک شدن دولت)
۴ـ تأکید بر فرد و بَسط‌ مفهوم‌ آزادی‌ (فرد گرایی و محترم شماردن حقوق فردی و شهروندی)

گام نهادن به سوی آزادی و رهایی بدون گذار از سنت گرایی و تعصب ممکن نیست، تا وقتی که ذهن مان برده افکار پوسیده هزارن سال پیش باشد، هیچگاه ازاد نخواهیم بود.  _ سیروس پارسا
از آنجایی که مُدرنیته از راهِ گذر کردن از سنت و واپسگرایی حاصل می شود پس همواره میان سنت و تجدد گرایی جنگ و ستیز وجود داشته و دارد و بدون از میان رفتن یکی، دیگری امکان حیات نخواهد داشت و هرگز این دو مکتب که یکی سعادت و رفاه انسان و دیگری جهل و تاریکی به همراه دارد، با یکدیگر هم زیستی مسالمت آمیز نخواهند داشت.
همواره روشنفکران و آزاد اندیشان قربانی جوامع سنتی و مردمان واپسگرایی شده اند که تغییر را به عنوان فعل حرام دانسته اند، اینان از ترس تغییر صدایِ روشنفکرانی که دادِ تجدد گرایی داشتند را خاموش نمودند تا با خیالِ آسوده، به زندگی های تکراری و اسف بارشان ادامه دهند.
اما امروزه به لطف وجود رسانه های آزاداندیش و امکانات گسترده تر و تکنولوژی های تازه تر که به یک آزاد اندیش تجدد خواه امکان ابراز عقایدش را بدون ترس از از میان رفتن و نابود شدنش می دهد، قشر سنتی هر روز بیشتر شکاف خورده و تار و پودش از هم جدا می شوند و دیری نخواهد پایید که پندارهای نوگرا و عقلانی، جایگزین افکار پوسیده تقلید و تکرار، خواهند شد.
شناختِ قشر سنتی کار ساده ایست، فردا که در خیابان گام بر می داری و یا در تاکسی و اتوبوس نشسته ای، مردم را بنگر و از خود بپرس که کدام شان توانایی ادامه زندگی بدون باورهای کهنه شان را ندارند؟ رفتار شان را زیر ذره بین قرار بده و بپرس که آیا پیرمردی که تسبیح به دست دارد، می تواند باورهای کهنه اش را دور ریخته و تَن به نوگرایی و عقلانیت بدهد؟ جامعه واپسگرا را بنگر و به خودت ببال و افتخار کن که در میان آن همه بردگانِ فکری، ماهی سیاهِ کوچولویِ زمانه ات شده ای.

- ادیان ابراهیمی تهدیدی جدی علیه بشریت:


چون نیک بنگریم جنایات ادیان الهی در حق مردمان جهان پس از هزاره ها هنوز ادامه داشته و چنانچه اقدامی جدی بر علیه آن مذاهب و پیروان متعصب و خردباخته شان صورت نگیرد، زنجیر جنایت های دینی تا اَبد ادامه پیدا خواهد کرد و هیچ کس را یارای ایستادن در برابر تمامی آن عقب افتادگی ها و قوانین ارتجاعی موجود در کُتب و دستورات شرعی ادیان آسمانی، نخواهد بود. به راستی ادیان از جان انسان ها چه می خواهند؟ هزاران سال است که انسان هایی در لباس روحانیت برای کُنترل بهتر مردم و به بردگی کشاندن ایشان دین های گوناگونی را ساخته اند.

به راستی در زمانه ای که دانشمندان و پژوهشگران بر روی کراتِ دیگر کهکشان در حالِ تحقیق و جستجو برای زندگی هستند و انسان ها با تکیه بر دانش و علم شان موفق به کشف و اختراع چیزهایی شده اند که زندگی آدمی را راحت تر نموده و دیگر شخصی برای خلاصی از شر یک بیماری، احتیاج به دعا کردن ندارد؛ بسیار به دور از خرد است که تمامی این دستاوردهای زمینی را به قدرتی مافوق و آسمانی ربط دهیم.  _ سیروس پارسا
روحانیون در سراسر تاریخ همواره به فکر خود بوده اند و با ساختن جایگاهی ویژه و آسمانی برای خویش، جامعه مُفت خور روحانیت را از باقی مردمان جدا کرده و به آخوند ارزش و مقامی بسیار بالاتر از انسان های زحمتکش معمولی داده اند. روحانیون تلاش نموده اند تا هر چیزی که مُنجر به از بین رفتن قدرت های اختیار، اراده و تعقل در انسان ها می شود را از زبان خدایِ ساختگی شان و به نام دستورات دینی، به خورد جوامع انسانی داده و کاری کنند که دست ما بعد الطبیعه، سرنوشت مردمان زمینی را رقم بزند.
انسان زمینی که گرفتار خزعبلات آسمانی شده و قدرت های اراده و اختیار و تعقل را به برکت وجود آخوند و قوانین شرعی مذهبش از دست داده است؛ خود را چون برده ای در راه انجام خواسته های خدایش و بدون شک روحانیت که رابطه بین انسان زمینی و خدایِ آسمانی هستند، می داند و از انجام هیچ گونه جنایت و کردارهای ضد انسانی و وحشیانه ای فروگذار نیست. در حقیقت ادیان، همه چیز انسان و حق آزاد زیستن و آزادانه اندیشیدن و تصمیم گرفتن را از انسان گرفته و به جایش طوق بردگی خدای موهوم و روحانیت شیاد و فریبکار را به گردنش می اندازند.
در طول تاریخ به اسم و در راه هیچ موجود و عقیده ای بیشتر از نام خدا و راه ادیان، انسان های بیگناه روانه سینه قبرستان نشده اند؛ بیشتر جنگ های خونبار تاریخ بر سر خدا و اینکه قدرت کدامین خدا بیشتر است و کدامین خدا “حق” است، رخ داده اند و پدران و برادران و فرزندان بسیاری را به کشتارگاه بشریت فرستاده اند و مادران و خواهران و همسران بیشماری را داغدار نموده و اسیر چنگال جبهه برنده جنگ کرده اند. ادیان حقوق انسانی را از آدمی سلب کرده و وی را از لذت اندیشیدن و منطقی پنداشتن محروم ساخته و به جای تمامی داشته ها و حقوقی که از بَشر به نام خدا گرفته اند، تُخم بغض و کینه و نفرت و انتقام جویی را در دل و جان وی کاشته اند.
یهودیت از جنایات مسیحیان بر علیه مردمان بیگناه یهودی به مردمش می گوید؛ مسیحیت از خیانت یهودیان به عیسی مسیح قصه ها گفته و یهودیان را مسئول زجر کشیدن مسیح می داند؛ اسلام هم که به طور کلی، تمامی انسان های نا مسلمان جهان را نجس، کافر و بی شعور خوانده و پیروانش را به کشتن کافران تشویق می کند.! آیا به راستی انسانیت و نوع دوستی در لا به لای این همه کثافت و نفرت موجود در ادیان، غرق نشده و از بین نرفته اند؟
آیا زمان آن نرسیده که انسان ها، مسائل دینی و مذهبی و رنگی و نژادی خود را به کناری گذاشته و فقط انسان باشند؟ مگر انسان بودن چه اشکالی دارد که حتمن باید با برچسب یهودی و مسلمان و مسیحی زدن بر روی آن، ماهیت زیبایش را به گند کشید؟
تمامی دنیا از ترورهای انسان های مذهبی و کشته شدن انسان های بیگناه به دست آنان پُر شده است. در هفته گذشته محمد مراح مسلمان، سه کودک یهودی و معلم ایشان و همچنین سه نظامی فرانسوی را در راه عقاید مذهبی اش به قتل رساند و باری دیگر ماهیت راستین انسان های خردباخته مذهبی و به خصوص دستورات ضد انسانی اسلام را به رخ جهانیان کشید.
چند هزار کودک و زن و مرد بیگناه دیگر باید قربانی عقاید پلید انسان های مذهبی شوند؟ چند بُمب دیگر باید در متروهای لندن، مسکو و… منفجر شده و هزاران تن را به خاک و خون بکشاند تا مردمان بیاموزند که باید از عقاید مذهبی پرهیز نمود؟ چند برج دیگر با ده ها هزار نفر انسان ساکن در آن، همچون برج های دو قلوی آمریکا باید با خاک یکسان شده تا انسان ها دریابند که آنچه که در زندگی های زمینی شان نیاز دارند عشق، انسان دوستی، مهربانی، گذشت و فداکاری است و نه دین و عقاید ضد انسانی مذهبی؟ آیا مذهب تا به امروز به اندازه کافی از انسان ها قربانی نگرفته و دنیای انسان ها را با وحشت، ترور و عملیات های خونبار به منجلابی تاریک و ترسناک تبدیل نکرده است؟

۱۳۹۲ بهمن ۱۶, چهارشنبه

ازدواج با دختر شیر خواره در اسلام


می توان شیر خواره را عقد کرد. البته در اسلام!


چیز نویی نیست…. سده هاست که می دانیم و می بینیم. کودک شیرخواره ای که به عقد مردی بزرگسال در آمده است. مرد می تواند با او عشق بازی کند و لاس بزند! حتی در گهواره! اما تا نه سالگی حق “دخول” ندارد. واقغا شرم بر ما با این دینمان! این دین اسلام از کدام خراب شده ای بر مردم ایران نازل شد؟ خجالت هم چیز خوبی است!

(بدون شرح!)

واژه نکاح یک توهین است


نکاح در عربی به این معناست : “همخوابگی”. پرسش آن که چرا از این واژه توهین آمیز در متن “عقد نامه” استفاده شده است؟ براستی واژهای در خور تر در زبان عربی نبود که قرآن “آسمانی” واژه “همخوابی” را برای ازدواج بکار برده است؟ آیا زن و مردی که در برابر خانواده نشسته اند و سفره ای پهن است بنام” سفره عقد”، می دانند که “نکاح ” همان “گشنی کردن” است و عرب بیشتر آن را برای سکس حیوانات بکار می برده است؟

مهریه! صداق ! بهای زن


مهریه به مالی گفته می‌شود که مرد در هنگام وقوع عقد نکاح به همسر خود می‌پردازد یا مکلف به پرداختِ آن می‌شود. بر اساس منابع فقه اسلامی، مهری که شوهر به زن می‌پردازد، در حقیقت، عوضِ حقِ بهره بردن از بضع (آلت تناسلی زن) است.(منبع ویکی پدیا)
پرسش آن که کودک شیرخواره چه نیازی به مهریه دارد؟ آیا غیر از این نیست که در این “ازدواج با نوزاد”مهریه به جیب پدر کودک می رود؟ پدری که نوزاد شیرخواره اش را برای شهوترانی مردی مسلمان آماده خواهد کرد؟ نوزادی که راه زندگیش بسیار کوتاه  است و خبری از درس و دانشگاه در زندگی او نخواهد بود. کودکی که از تولد تا مرگ ” برده جنسی”  خواهد بود.

(بدون شرح!)

تفخیذ و بهره کشی جنسی از نوزاد


اگر بنا به دلایلی امکان دخول نباشد، اعمال جنسی که بدون دخول باشد را تبخیذ گویند!  ایت الله خمینی فقیه شیعه نیز تفخیذ را جایگزینی برای دخول با همسر نابالغ معرفی می‌کند: «کسی که زوجه‌ای کمتر از نه سال دارد وطی او برای وی جایز نیست… اما سایر کام‌گیری‌ها از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد هر چند شیرخواره باشد.» آری.. آری.. می توان! می توان شیرخواره را به عقد در آورد و با او عشق بازی کرد و نیازی به عاقل و بالغ شدن دختر نیست.
(امام خمینی! رهبر انقلاب ! ران به ران مالیدن دختر شیر خواره آزاد است)

عایشه نمونه آشکار جنایت جنسی محمد

از دینی که پیامبرش یک کم سواد و زن باره باشد، چه انتظاری دارید؟پیامبری که عایشه ۶ ساله را عقد نمود و در ۹ سالگی با او هم بستر می شود، پیام آور چه چیز است؟ الگوی مسلمانان پیامبری است که کودک ۶ ساله را نامزد خود کرده است.
(عایشه کودکی که آموزش سکس را در قرآن آموخت)

امام صادق و ترویج بچه بازی

از امام جعفر صادق نقل است: “ملعون است پدری که دخترش در خانه پدری حائض شود!” این جمله اوج شهوترانی امام ششم است؛ او سعی داشته است که تا می تواند پدران را به ازدواج زودرس “کودکان صغیرشان” ترغیب کند و خود نیز بهره ای از آن ببرد. امام شیعیان دستور داده است که پدران باید بزور کودکان بالغ نشده را پیش از بلوغ به نکاح “کسی” برسانند و گرنه به جهنم می روند!
(علم امام جعفر صادق!!!)

سخنی با شما.اسلام را بهتر بشناسید

آیات قرآن بسیاری جنایات جنسی از جمله کنیزی و بردگی زنان اسیر شده را تایید کرده است. قوانین جهان امروز را با آن مقایسه کنید . یعنی اگر زنی در جنگ اسیر مسلمانان شد مهم نیست که شوهر داشته باشد، می توان او را برده جنسی کرد!
مسلمانان هزاران دختر و زن  ایرانی و رومی را بزور به کنیزی بردند و بدانان تجاوز کردند و آنگاه در بازار مدینه و شهرهای بزرگ دیگر به فروش رساندند.  با این روش وحشیانه و حیوانی، هزاران زندگی را بباد دادند که البته خلاف قرآن نبود. بلکه این عین شرع اسلام است. تجاوز به زن شوهر دار غیر مسلمان از نظر اسلام حلال و درست است(سوره نساء). اسلام ازدواج اجباری نوزاد را مجاز می داند.اینها قوانین اسلام است.
حال از خود باید پرسید : ”آیا این قوانین ، قانون خدا هستند؟” اگر خدایی هست ،چرا بر اساس خرد و دانش بشر حکم نداده است؟ از خود بپرسید “چرا احکام اسلام شبیه دینی که ما می خواهیم نیست؟” پاسخ ساده است: “اسلام دینی که می خواهید نیست… این دین را داریم چون به ما ارث رسیده است.ما وارث گذشتگانیم و این اگر نبود ما دین دیگری داشتیم.” اسلام را آن طور که هست بشناسید، نه آن چیزی که وجود خارجی ندارد.