۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

معجزات دروغ امامان و پیامبران


هیچ گاه در طول تاریخ رخدادی که بتوان نام معجزه روی آن نهاد و آن اتفاق را به قدرت الله مدینه، عیسی مسیح، محمد و موسی و…ربط داد، به وقوع نپیوسته است و تمامی رخدادهای تاریخی چون انفجار بزرگ و چگونگی شکل گیری و به وجود آمدن انسان و…دلایل علمی و محکمی برای اثبات خود دارند؛ بنابراین خلق شدن انسان ها از گل و لجن و وجود بهشت و جهنم و فرشته ها و شیاطین، جملگی مهمل و دروغ و ساخته ذهن پیشوایان و رهبران یک جامعه و دسته ای از مردم به نام روحانیون، برای ترساندن و مطیع و فرمانبردار ساختن سایر مردمان تحت حکمرانی شان بوده است.

در طول تاریخ بیشترین انسان ها در راه خدا و به اسم خدا کشته شده اند، روحانیون، فلاسفه و دانشمندان بسیاری را که با دلایل منطقی و علمی گفتار پر از دروغ و مهمل ایشان را نقد می کردند و به چالش می کشیدند، سر به نیست نمودند و همواره مردم را با این گفتار که: “خداوند خواستار مرگ و نابودی فلانی است” ساکت و خاموش و تو سری خور نگاه داشته اند. حال از شما خوانندگان درخواست می شود تا داستان چند معجزه را که با استناد به متون و کتاب های پایه و نویسندگان مشهور شیعه و مسلمان، به دست امامان شیعه صورت گرفته است، بخوانید و کمی در رابطه با آنان تأمل کنید.


دانشمند نامی دنیا استفان هاوکینگ یکی از مشهورترین خداناباوران دنیا هستند و گفته اند که بهشت و جهنم وجود ندارد و این داستان ها تنها برای کسانی است که از تاریکی بعد از مرگ می ترسند. بنجامین دیزرائیلی می گوید: آنجا که علم پایان می یابد، مذهب آغاز میگردد.

۱- معجزه علی ابن ابوطالب: مردی مهمان امام علی شد، علی یک قرص نان و کاسه ای که در آن مقداری آب باشد طلبید و برایش حاضر کردند. حضرت آن کاسه را جلو مهمان نهاد و قطعه ای از نان نیز میان کاسه گذاشت و به مهمان فرمود: ”بخور” ؛ مهمان نان را بیرون آورد، ناگاه دید که ران بریان شده پرنده ای است، آن را خورد.! بار دیگر آن حضرت قطعه نان خشکی را در میان آن کاسه نهاد و فرمود: “بخور”. مهمان آن را بیرون آورد و دید که حلوا است.! مهمان عرض کرد: “ای مولای من نان خشک در کاسه می نهی، ولی من آن را به صورت غذاهای متنوّع می یابم.!” امیرمؤمنان فرمود: “آری این نان خشک در ظاهر است و آن غذای متنوّع در باطن، سوگند به خدا کار ما همین گونه است.” ( فضائل الخمسه، جلد ۳، صفحه ۲۷۱)

۲- معجزه حسین ابن علی: هنگامى که امام حسین از مدینه طیبه به قصد زیارت بیت الله الحرام بیرون شد و در خدمت آن حضرت جمعیت زیادى بودند؛ مردى از قافله مریض شد و به آن حضرت عرض کرد: به انار خیلى میل دارم. آن جناب فرمود: در این بیابان باغى است از انار و میوه هاى دیگر، برو و هرچه مى خواهى تناول کن. در آن سرزمین قبل از این باغى نبود. اهل قافله رفتند و باغى مشاهده کرده، داخل آن شدند و هر کس از هر میوه اى خواست خورد و چون از باغ بیرون آمدند از نظرها ناپدید شد.

در همان حال آهویى پیدا شد حضرت به او اشاره نمود (آهو نزدیک آمد)، فرمود او را ذبح کنید و استخوان آن را نشکنید آن حیوان را ذبح کردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش نهادند. آن حضرت دعا کرد و آهو زنده شد، پس به اصحاب فرمود هر کدام به شیر آهو مایل باشید از آن بدوشید؛ همه از آن دوشیدند و آشامیدند و به برکت دعاى حضرت همه را کفایت کرد، بعد به آهو فرمود تو را چند طفل است و انتظارت را مى کشند برو آنها را شیر بده.! (بحار، جلذ ۹۸، صفحه ۱۱۶۳ ، کامل الزیارات ، باب ۲۰۶۷۹)

۳- معجزه امام نقی : یکی از نگهبانان متوکل می گوید: مرد شعبده بازی را از هند آورده بودند که کارهای خارق‌العاده انجام می داد. متوکل که دوست داشت امام هادی را خجالت زده کند، به شعبده باز گفت: اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو می‌دهم. شعبده باز گفت: دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار او جای بده. سفره گسترده شد و شعبده‌باز کنار پشتی ‌ای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نشست. هنگام غذا امام نقی دست برد که نانی بردارد اما با شعبده آن شخص، نان از زمین به هوا بلند شد. بار دیگر امام خواست نان دیگری بردارد که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حضار در مجلس خندیدند.

در این هنگام امام نقی دست خویش را به پشتی زد و به نقش شیر روی پشتی فرمود: ”این مرد را بگیر” و در همان لحظه نقش شیر به صورت شیر درنده ای زنده شد و بیرون پرید و آن مرد را بلعید؛ آنگاه باز سر جای خودش قرار گرفت و مثل سابق به صورت نقشی درآمد. همگان متحیر شدند و امام نقی برخاست تا از مجلس خارج شود؛ متوکل گفت: درخواست می کنم بنشینید و این مرد را دوباره برگردانید. امام فرمود: سوگند به خدا دیگر او را نمی‌بینی، آیا می‌خواستی دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟. و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد.


حال خواننده گرامی، آیا داستان هایی که خواندید با عقل و منطق کم ترین سنخیتی دارد؟. آیا امکان دارد که شخصی آهوی مرده ای را زنده کند و یا در میان بیابان ها و صحرها های سوزان حجاز، در یک چشم بر هم زدن، باغی پر از میوه های خوش آب و رنگ به وجود آورد؟. آیا امکان دارد که نان خشکی را بردارید و همین که می خواهید نان را داخل دهان تان بگذارید، نان خشک به مرغ بریان تبدیل شود؟. آیا ممکن است که نقش حیوانی که برای مثال روی تابلویی در خانه شماست، ناگهان زنده شده، از قاب تابلو بیرون آید و به شما حمله کند؟.

بی شک تمامی رخدادهای ذکر شده و دیگر مهمل بافی های موجود در دیگر ادیان، همچون باز شدن دریا و تبدیل شدن عصای موسی به اژدها و زنده کردن مردگان توسط عیسی مسیح و نصف کردن ماه به دست محمد ابن عبدالله و… جملگی دروغ و غیر واقعی هستند و توسط روحانیون شیاد و شارلاتان، برای تحمیر و خردزدایی مردمان و سواری گرفتن از ایشان ساخته شده اند و همانطور که می دانید، سواری گرفتن ایشان از مردمان ساده لوح و زودباور و خردباخته، همچنان هم ادامه دارد.


یکی از بزرگترین و سخیف ترین دروغ ها در رابطه با معجزات پیامبران! شق القمر کردن و یا به دو نیم کردن ماه توسط محمد ابن عبدالله است. ایشان برای ثابت کردن حقانیت خود و قدرت الله اش به کافرین! ماه را به دو نیم تقسیم کردند. این قصه را به مرغ پخته هم که بگویی بلند شده و قاه قاه می خندد.!

در روزگاری که ما در آن زندگی می کنیم و انسان ها با استفاده از علم و دانش و آگاهی شان، در سیاره های دیگر منظومه شمسی، در حال جستجو برای یافتن زندگی در آن سرزمین های ناشناخته هستند و انسان توانایی پرواز کردن، ایجاد زلزله، ایجاد سیل و باران و دیگر بلاهای طبیعی را دارد و تمام زندگی های ما، وابسته به علم و تکنولوژی است که دستاورد تلاش دانشمندان و پژوهشگران می باشد، باور به خرافات و وقایع غیر واقعی که خلاف عقل و منطق انسان است، عملی بسیار سخیف و خنده آوری است.!

روحانیون نه تنها در هیچ کجای دنیا کمترین خدمتی به بشریت نکرده اند و دین و کتاب های آسمانی شان، کوچکترین کمکی به دانشمندان و پژوهشگران در راستای پیشرفت های علمی و فراهم آوردن آسایش، رفاه و امنیت بیشتر برای میلیارد ها انسان، ننموده اند، بلکه همیشه سد راه مدنیت، خلاقیت، و پیشرفت بشر بوده اند. آنها نه تنها روی هر خرد و اندیشه ای خط بطلان کشیدند، بلکه با از بین بردن و نابود کردن اندیشمندان و ابداع گران، صدها سال پیشرفت علم و دانش و ترقی انسانها را راکد و متوقف ساختند.

اگر می بینیم که کشورهای اسلامی و یا شماری کشورهای آمریکای جنبوبی به جایی نرسیدند و در گل مانده اند، تنها به دلیل خرافات مذهبی است که در این کشورها به حد فراوان وجود دارد.

هم میهن، کتاب های شیعه و اسلامی پر است از این دسته از خرافات و وقایع غیر واقعی که آخوند با دروغ هایش به آن ها شاخ و برگ داده و توانسته خِرد گرایی و اندیشیدن منطقی را از چهارچوب زندگی های مردمان ایران زمین بیرون کرده و بر گُرده ایشان سوار شود. شاید مسخره ترین این خرافات مسأله ۱۲ امام، و به ویژه بودن موجودی به نام امام زمان در ته چاه است.

البته دور از ذهن پریشان و عقب مانده هرخرافاتی مذهبی، و کلاهبرداری و کلاشی دکان داران دینی یعنی آخوندها، معجزه های زیادی در طبیعت دیده شده که همگی اثر و برانگیخته از دانش و پژوهش انسانی است. نمونه ارزنده این معجزه ها، همین اینترنت است که جهانی را به هم مربوط کرده، و بینش زیادی به انسان ها داده است. اینترنت امروزی یعنی مجموعه ای از تجربیات، دانش، و خرد عموم انسان های روی زمین است،

از اینترنت این معجزه آغازین سده ۲۱ که بگذریم، شناخت و عملکرد در برابر نیروی جاذبه، شناخت و کاربرد امواج الکترو منیتیک، امواج رادیو اکتیو، شناخت پدیده های شیمیایی و اثر آنها بر یکدیگر، کاربرد هرکدام از آنها، به ویژه امواج ماءراء بنفش و مادون سرخ، و دهها و صدها پدیده دیگر است. هرکدام از این پدیده ها، از معجزات اندیشه و کارکرد انسان های خردمند جدا و فارغ از خرافات و مزخرفات دین است که زندگی بشر را آسان، و اجتماعات پراکنده جهانی و بی خبر از یکدیگر را به هم نزدیک کرده است.

حال با توجه به سخنان گفته شده، وظیفه جوانان خردمند، روشنفکر و پرسشگر ایرانی است که نیرنگ ها و دروغ های آخوند را بَرمَلا ساخته و چهره زشت و نکبت بار واقعی آخوند، بسیجی و پاسدار ها را که یکی با کلام و دیگری به زور چماق در تلاش است تا جهل و خرافات را در این مملکت زنده نگهدارد تا خود و اربابان عمامه به سرشان هر چه بیشتر بدزدند و غارت کنند، به مردمان در بند ایران زمین نشان دهند.

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

سرنوشت کافران


اسلام انسانها را به دو دسته تقسیم نموده است:
1- خودی یا همان مسلمان مومن.
2- غیر خودی یا همان کافر.
در اینجا به بحث کافر می‌پردازم و سرنوشتی که پس از مرگ، در انتظار آنهاست را مورد بررسی قرار می‌دهم.
کافرکیست؟
قرآن بیان می‌نماید، هر کس که عقیده و یا دینی غیر از اسلام برگزیند، او کافر است و همه‌ی کافران نیز اهل جهنم هستند:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (ال عمران 89) و هر كس جز اسلام آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران (اهل جهنم) است.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (صف/9) او(الله) كسى است كه فرستاده ی خود را با راهنمائی و آيين درست روانه كرد تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان از آن بیزارند.
حتی اهل کتاب نیز کافر و از جهنمیان هستند( مسیحیان و یهودیان )؛
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ (آل عمران/19) دين در نزد خدا، (فقط)اسلام است. و كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شد (اهل کتاب) اختلافي (در آن) ايجاد نكردند مگر بعد از آگاهي و علم (با علم آنرا تحریف نمودند)، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود، و هر كس ‍ به آيات الله (قرآن) كفر ورزد، الله زود حسابرگر است (زود به حسابش می‌رسد).
در این آیه از "ال" قبل از اسلام بکار برده شده که به معنای همین اسلام می‌باشد؛ البته از دید اسلام پیروان سایر ادیان به شرط عدم پیروی از دین تحریف شده تا پیش از آمدن اسلام مسلمانان بشمار می‌آیند، البته کسانیکه تابع دین تحریف شده بودند در ان زمان هم کافر محسوب می‌گردد.
پیروان بیچاره‌ی آنها پیش از این کشف بزرگ اسلام از کجا می‌دانستند که دینشان تحریف شده اند؟
پس برطبق آیات بالا، هرکس که از پذیرش اسلام امتناع ورزید کافر است؛ البته در حالت کلی هر کس دستور از دستور مسلم اسلام را نپذیرد کافر محسوب می‌گردد.
اما مشرک کیست؟
شرک حالتی است خاص از کفر، هر کس که در عبادت برای الله شریک قائل شد و او را با واسطه هائی مورد پرستش قرار داد مشرک است:
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/39 ) آگاه باشيد دين خالص از آن خدا است (اسلام)، و آنها كه غير از الله برای خود اولیائی قرار دادند دليلشان اين بود كه اينها را نمي‏پرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به الله نزديك كنند، الله روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوري مي‏كند، الله آن كس را كه دروغپرداز ناسپاس است را هدایت نمیکند.
اعمال نیک کافران، مانند سرابی است که در ابتدا گمان میکنند چیز واقعی است و بدردشان میخورد، اما هنگامیکه با معیار عدل الهی آنرا می‌سنجند، مانند سرابی است پر از توهم:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (نور/39) و كساني كه كافر شدند کارهایشان مانند سرابي در کویر است ، كه انسان تشنه آن را از دور آب مي‏پندارد، اما هنگامي كه به سراغ آن مي‏آيد چيزي نمي‏يابد! و الله را نزد آن مي‏يابد و حساب او را صاف مي‏كند، و الله زود حسابگر است (زود به حسابشان میرسد).
این کارها، بدون شک کارهائی بوده که به درد انسانها میخورده است، زیرا اگر کارهای بدی بوده است، مانند سراب برای آنها جلوه نمی‌کرد؛ منظور قرآن این است که آنها تصور شان این است که چنین اعمالی بدردشان میخورد که اینگونه نیست و آنها اهل جهنم هستند، یا اینکه اعمالشان اینگونه است:
أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ (نور/40) يا همچون تاریکی است در يك درياي پهناور، كه موج آن را پوشانيده، و بر فراز آن موج ديگري است، و بر فراز آن ابري تاريك، تاریکیها(لایه لایه) یکی بالای دیگری است آنچنان كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسي كه الله نوري براي او قرار نداده، نوري براي او نيست!
اما بدترین حالت، حالت فرد مسلمانی است که اسلام را انکار نماید، در این صورت نه تنها تا ابد اهل جهنم است، بلکه توبه او مرگ است و الله به هیچ عنوان او را به صف مسلمانان راه نخواهد داد:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ (آل عمران/90) كسانى كه پس از ايمان خود كافر شدند سپس بر كفر [خود] افزودند هرگز توبه آنان پذيرفته نخواهد شد و آنان خود گمراهانند.
اما چرا از ابتدا، الله همه را مسلمان نکرد تا این همه اختلاف پیش نیاید؟
چرا دین اسلام را در کل گیتی گسترش نداد؟
گناه جنگل نشینان، ساکنان جزایر دور افتاده و اسکیموها و مانند اینها چیست؟
گناه کسی که از مادر مسیحی و یا یهودی و یا پیروان سایر اعتقادات، زاده میشود چیست؟
آیا نوزادان کافرین هم به جهنم می‌روند؟
نوزادن مسلمان چگونه؟
آیا دیوانه های کافر هم اهل جهنم هستند؟
دیوانه های مسلمان چگونه؟
کسیکه از اسلام فقط اسم آنرا شنیده است، آیا باید اهل جهنم باشد؟
آیا جنایتکاری که آخرین کلامش لا اله الا الله باشد اهل بهشت است؟
آیا چنین سخنی منطقی است؟
آیا منطقی است که اگر کسی لا اله الا الله بگوید، اهل بهشت است؟
چرا اگر کسی که یکی از پدر یا مادرش در هنگام انعقاد نطفه‌اش مسلمان باشند؛ او راهی جز پذیرش دین اسلام را ندارد و در غیر این صورت مرتد محسوب می‌گردد؟
و خلاصه:
آیا منطقی است که جنایتکارارنی چون خامنه ای و صدام، با گفتن لا اله الا الله به بهشت وارد شوند؛ اما انساندوستانی چون فلمینگ و ادیسون سرازیر جهنم گردند؟!
آیا برای این دین، انسانیت مهم است یا انسانها را تبدیل به بنده کردن؟